چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 11 - ۸ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۱۲ بهمن ۱۳۹۰ - ۰۸:۳۶

زني كه دو بار به زندان افتاد ناگهان وسوسه شدم

ايران اكونوميست :جيران در خانواده‌اي پرجمعيت در تبريز به دنيا آمد و فقر مالي و فرهنگي خانواده سبب شد نتواند به مدرسه برود.
کد خبر: ۱۱۹۲
zan mojrem

او مي‌گويد: «پدرم كارگر بود. من بچه چهارم بودم. قبل از من، سه پسر به دنيا آمده بودند. من كلا هفت برادر دارم، ولي خواهر ندارم. شايد اگر خواهر داشتم، كمكم مي‌كرد. برادرها كه اصلا سراغي از من نمي‌گيرند و اصلا انگار نه انگار كه خواهري دارند».

جيران به مدرسه نرفت و تا 14 سالگي در خانه پدر ماند. بعد از آن ازدواج كرد و به تهران آمد. او داستان زندگي‌اش را اين‌طور شرح مي‌دهد: «پسرعمويم به خواستگاري‌ام آمد و من هم شوهر كردم. زياد برايم مهم نبود. يعني فرقي نمي‌كرد شايد اصلا نمي‌دانستم شوهركردن يعني چه. حسين مرد خوبي بود. او مرا به تهران آورد و با هم زندگي خوبي داشتيم، اما از بچه شانس نياورديم. بچه اول‌مان فلج است. وقتي به دنيا آمد دكترها گفتند چون شما فاميل هستيد اين‌طور شده. بچه دوم‌مان هم لال است. قرار نبود ما باز هم بچه‌دار شويم، اما پيش آمد و اين دومي هم روي دستمان ماند».

حسين با ميوه‌فروشي مخارج خانواده‌اش را تامين مي‌كرد، اما 10 سال قبل فوت شد و جيران و 2 فرزند معلول تنها ماندند. زن جوان ادامه مي‌دهد: «بعد از مردن شوهرم ديگر به شهر خودمان برنگشتم. از وقتي شوهر كرده بودم ديگر از خانواده خودم زياد خبر نداشتم. پدرم هم مرده بود. براي همين ماندم تهران. در ميدان شوش خانه‌اي اجاره كردم كه ماهي 40 هزار تومان كرايه‌اش بود، اما چيزي كه برايم خيلي گران درمي‌آمد، دوا و درمان بچه‌ها بود. مخصوصا اولي كه فلج است هر چند وقت يكبار بايد بيمارستان بخوابد و هر دفعه كلي خرج دارد. براي همين شروع كردم به كاركردن يعني كار كه نه، گدايي مي‌كردم در بهشت زهرا».

در همان دوران بود كه جيران براي اولين بار به زندان افتاد. او توضيح مي‌دهد: «در جاده بهشت‌زهرا پيرمردي من را سوار كرد تا برساند، اما وسط راه حرف زشتي زد. من هم با او دعوا كردم. با آن سن زيادش خجالت نمي‌كشيد. براي اين كه ادب شود كيفش را برداشتم و فرار كردم. توي كيف چند تا كاغذ بود كه وقتي به يكي از همسايه‌ها نشان دادم گفتند چك است و عين پول مي‌ماند. چند تا از آنها را به جاي كرايه خانه به صاحبخانه دادم، اما او وقتي به بانك رفت دستگير شد و مرا لو داد و ماموران سراغم آمدند و من به زندان افتادم».

نام: جيران ـ‌ ن، بيوه

سن و تحصيلات: 38سال ـ‌ بي‌سواد

اتهام و مكان: سرقت ـ استان تهران

وضعيت پرونده: در حال رسيدگي

جيران چون سابقه نداشت، به خاطر شرايط خانوادگي‌اش با رضايت شاكي حكم سبكي گرفت و زود از زندان آزاد شد. او مدتي را در بهشت زهرا به عنوان مرده‌شوي كار كرد و بعد از آن شغل تازه‌اي گير آورد. زن زنداني مي‌گويد: «در يك آسايشگاه خدمتكار شدم، ولي ساعت كارش زياد بود. من نمي‌توانستم بچه‌ها را زياد تنها بگذارم براي همين زياد آنجا نماندم و بعد از آن پرستار يك پيرزن شدم ولي چون ترياك مي‌كشيد از او خوشم نيامد. من از ترياك خيلي بدم مي‌آيد. نه فقط ترياك كلا اعتياد را خيلي بد مي‌دانم. آدم معتاد را نمي‌شود تحمل كرد. خدا را شكر هيچ وقت دور و برم هيچ كس معتاد نبود».

زن جوان بعد از ترك خانه پيرزن مدتي را بيكار بود تا اين‌كه دوباره به عنوان پرستار مشغول به كار شد. او در اين باره توضيح مي‌دهد: «خيلي بي‌پول بودم. كرايه خانه‌ام عقب افتاده بود و بچه‌ام را هم بايد به بيمارستان مي‌بردم براي همين دوباره به خانه يك پيرزن رفتم تا كارهايش را بكنم. روز دوم كه آنجا بودم دزدي كردم. نمي‌دانم چطور اين كار را كردم. يكدفعه وسوسه شدم. چشمم به كلي پول و از همان چك‌ها افتاد و همه‌شان را برداشتم و ديگر به خانه پيرزن نرفتم. با آن پول بچه‌ام را به بيمارستان بردم، اما چند روز بعد دستگير شدم. چون آدرس خانه و همه مشخصاتم را به آن پيرزن داده بودم و گيرافتادنم زياد سخت نبود».

جيران حالا از فرزندانش بي‌اطلاع است و بشدت ابراز نگراني مي‌كند. او مي‌گويد: «نمي‌دانم چند وقت است كه دستگير شده‌ام و چند وقت ديگر بايد در زندان بمانم. خيلي نگران بچه‌ها هستم. وقتي مرا گرفتند هر دو نفرشان خانه بودند و تنها ماندند. آنها تنهايي نمي‌توانند كارهايشان را بكنند خانواده‌ هم ندارم كه دنبال كارم را بگيرد تا زودتر آزاد شوم. تنها اميدم به صاحبخانه است كه از بچه‌ها مواظبت كند».

آخرین اخبار