طنز - محمدحسین
روانبخش در روزنامه مردم سالاری و در واکنش به اظهارات احمدینژاد در مشهد
که گفته: «مرا فراماسونر، انجمن حجتیه، ضد ولایت فقیه و جادوگر نامیدند!»
این شعر طنز را منتشر کرد.
من نبودم اولش در صحنه دنيا، ولي
بنده را يک روز آوردند لک لکها؛ ولي
از همان اول شدم هم خاص و هم زيبا، ولي
گنج پنهان بودم و افتاده در صحرا، ولي
ناگهان هم آسمان و هم زمين شد ياورم
دشمنان بيهوده مىگويند من جادوگرم!
***
انتخاباتي به پا شد، بنده کانديدا شدم
ناگهان چون هالهاي از نور، من پيدا شدم!
با شعار «نفت بين سفرهها» يکتا شدم!
اين چنين در صندلي گندهاي، من جا شدم!
هاله نور آمد و چرخيد بالاي سرم!
دشمنان بيهوده مىگويند من جادوگرم!
***
بعد در دوران من گم شد دکلهاي عظيم
خورد «بابک» در زمان من، کمىپول حجيم!
يا «رحيمي» توي ديگ افتاد از هول حليم!
ناگهان زد «خاوري» از مملکت يکباره جيم
من ته ته اندکي ژانگولر و بازيگرم
دشمنان بيهوده مىگويند من جادوگرم!