از فصل اول برنامه «خندوانه» بخش گزارشها و گفتوگوهایی که بیرون از استودیو با مردم عادی انجام میشد نیز مثل بیشتر آیتمهای این برنامه مورد توجه مخاطبان تلویزیون قرار گرفت و محبوب شد. البته رامبد جوان و گروه «خندوانه» برای این اتفاق کلی برنامهریزی دارند و هر روز تیمی پنج نفره را راهی کوچه و خیابان میکنند که در رأس شان یک آدم طناز و خوش صدا قرار دارد. محمود کریمی كارگردان و گزارشگر شوخ و سمج خندوانه است که هر شب صدایش را در گزارشهای مترو، بازار، محلات و حتی آیتمهای گفتوگو درباره مهمانان و ... میشنوید؛ مردی که باظرافت های گزارشگری خیلیها را مشتاق کرده است تا چهرهاش را ببینند اما او تصميم گرفته که از دید رسانهها و مردم دور شده و تمايلي هم به رخنمایی ندارد.
بیایید از همینجا شروع کنیم. اینکه چطور شد تصمیم گرفتید کاری کنید تا هیچ عکسی از شما در فضای مجازی نباشد و جلوی دوربین هم ظاهر نشوید.
این داستان و شکلگیری این صدا خودش ماجرایی دارد .سالها پیش وقتی من پشت دوربین بودم با آدمها صحبت میکردم و صدای آنها ضبط میشد. اینیک دلیل فنی داشت وقتي من سؤالهای بخصوصي میپرسیدم افراد با بله ، نه ،خیلی ، البته و خنده جواب میدادند كه اين لحظهها بدون سؤالهایش اصطلاحاً در نمي آمد. در اصل برای اینکه گفتوگوها جذاب و صمیمیتر بشود و حرفها خودمانیتر باشد و از کلیشه دربیاید من از پشت دوربین گفتوگو شونده را تحریک میکردم و وادار میکردم وارد این فضا شود .این مسئله از آن اوایل یعنی قبل از «خندوانه» وجود داشت که وقتی جواب هست، سؤال باید باشد تا شوخی کامل دربیاید .به همین خاطر من سؤالها را ضبط میکردم تا جاهایی که ابهام ایجاد میشد استفاده شود و اینگونه درست میشد. این تبدیل به یک فرم شد و اولین تجربهاش در برنامه «پارک ملت» آقای شهيدی فر و با راهنماییهای ايشان انجام شد و بعد در برنامههایی مثل «گوشه دل تهرون» که اتفاقاً با رامبد جوان کار میکردیم ادامه پیدا کرد.
در برنامه «خندوانه» هم به دلیل ویژگیهایی كه داشت طبیعتاً تفاوتهایی پيدا میکرد و اساساً گفتوگوهای ساده و مردمی باید مفرح و جذاب میشد که خدا را شکر خوب جواب داد. یعنی بعد از یک ماه از پخش فصل اول «خندوانه» پیامهایی که میگرفتیم حاوی این سؤالها بود که این آدم کیست و گفتگوها شيرين است و همان زمان بود که با رامبد تصمیم گرفتیم این آدم دیده نشود و در ذهن مردم هر کس با هر تصویری كه از این شخص دارد باقی بماند. فکر میکنم این خودش یک جذابیتی باشد که افراد با هر تصوری که دارند من را ببینند.
یعنی شما در فضای مجازی هیچ فعالیتی ندارید که عکس تان لو برود؟
نه ندارم. مایل هم نیستم که این اتفاق بیفتد. یعنی کاراکترم اینطوری است. میخواهم اگر این کاراکتر برای مردم جذاب است همینطور باقی بماند، ضمن اینکه خودم هم از ایجاد شهرت پرهیز میکنم. ما مدام در خیابان و لابهلای مردم هستیم و با توجه به کارمان نیاز به آرامش داریم.
چطور آدمی رسانهای مثل شما به فضای مجازی و اتفاقاتش توجه نمیکند؟
من در فضای مجازی هستم ولی مایل نیستم اینطوری به شهرت برسم .ما بیرون از استودیو کار میکنیم و میخواهیم بین مردم راحت باشیم .خوشبختانه مردم خيلي به خندوانه و عواملش علاقه و محبت دارند.
اما وقتی اسم شما را سرچ میکنیم چند فریم عکس تان وجود دارد. انگار یکبار گاف دادهاید و وقتی همه عوامل آمدند جلوی دوربین شما هم بودید. آنهایی که کنجکاو بودهاند با مطابقت عکسهای ناپیدای شما با این عکس پیدایتان کردهاند.
مطمئن نباشید اینها بيشتر fake هستند. البته تعداد عکسهایی که هست خيلي نيست.
یک سری عکسهایتان هم هست که خودتان صورتتان را پوشاندهاید یا طوری عکاسی شده که صورت تان پیدا نباشد.
بله از یک خبرگزاری آمده بودند برای مصاحبه که من هم خواهش کردم به احترام این ایده تا پایان پروژه این آدم ناپیدا باشد.
شما در مصاحبههایتان طنازی خاصی دارید. این شوخ بودن و طنازی را از کجا وارد کارتان کردید؟
اگر طناز هستم احتمالاً ناخودآگاه و ذاتی است. این البته یک جنس طنز عادی است که بین آدمها وجود دارد. من مثل کمدین ها آدم بامزهای نیستم که با همه در حال بگوبخند باشم، این یک جنس طنز کلامی و شايد کاملاً ارثی است. یکبخشی هم تلاش و تمرین است برای مفرح شدن آیتمها و البته مقداری هم از مشورتها بهدستآمده است.
گفتید طنزتان ارثی است. یعنی اعضای خانوادهتان هم این مدلی شوخی میکنند؟
راستش به نظرم از خانواده به من رسیده و آنها هم از همین جنس شوخی میکنند. در این جنس طنز کلامی ما هم مثل بقيه همان شوخیهای روزمره را داریم و از بقیه مستثنی نیستیم. من هم یکی از میلیونها ایرانی هستم که از این شوخیها در گفتوگوهای روزمرهشان دارند ولي اینطور هم نیستم که مثلا در یک جمع میداندار باشم.
تا حالا شده در گفتوگوهایی که میگیرید یکی از گفتوگوشوندهها حالا چه مردم عادی باشد چه شخص شناختهشده از شوخیهایتان ناراحت شود؟
نه خدا را شکر. تمام تلاشم را میکنم که این اتفاق نیفتد و خدا را صد هزار مرتبه شکر تا حالا نشده. البته این شوخیها لبه خیلی تیزی دارد و باید مراقبت کنی. خوشبختانه طرف مقابلت وقتی حس کند به او توهین نمیکنی و قصد تحقیر و تخریب نداری راه میآید و خودش شوخی میکند. این شرایط وقتی خراب میشود که طرف حس میکند یک شیطنتی وجود دارد و به او توهین شده تا تخریب شود. این را مسلماً هیچکس برنمیتابد، حتی آدمهای با جنبه هم واکنش نشان میدهند. بااینحال ما درنهایت احترام داریم شیرینزبانی میکنیم و طرف مقابل هم مزه میریزد. بعد هم سؤالهای ما بالاخره مضموني دارد که ماجرا را پیش میبرد.
البته بعضیها را که هر کاری میکنید راه نمیآیند.
بله خب آنهم یکجورش است دیگر.
و بعضیها هم بشدت پایهاند .یعنی کافی است با آنها گفتوگو را شروع کنی.
خوشبختانه با هرکسی اگر سر شوخی را درست بازکنید آنطرف هم خودش شوخی میکند و گفتوگو شیرین و جذاب میشود و پای حرفهایتان مینشینند .البته فضای برنامه خندوانه ایجاب میکند که گفتوگوها اینطور باشد چون یک برنامه شق و رق مثلاً سياسي نیست و همه آمدهاند که دورهم خوش باشند و حتماً گفتوگوها باید در همين مسير باشد.
شما هر روز برای گزارش بیرون از استودیو هستید؟
بله تقریباً هر روز میرویم.ما معمولاً یک گروه 5 نفره هستیم شامل کارگردان ،تصویربردار،صدابردار،دستيار و توليد .
تم گفتوگوها برنامهریزیشده است یا سؤالها پیش میآید؟
معمولاً یک هدفی یا سرنخی داریم و میگوییم الان درباره فلان مطلب گفتوگو میخواهیم .این از آن روشهاست که برای بعضیها باید تلاش کنی گفتوگو را صمیمی دربیاوری تا از یک گفت گوی سي يا چهلدقیقهای با چند نفر یک آیتم کوتاه چهاردقیقهای خوب بیرون بیاید.بعضی وقتها هم هر چه تلاش میکنی طرف مقابلت همراه نمیشود که ما آن بخشها را استفاده نمیکنیم .با مردم هم که وسط خیابان صحبت میکنیم اولين فیلتر انتخاب آدمها بر اساس شناخت و تجربه است .یعنی میگوییم ايشان خوب هست یا نه.یا درهمان صحبت اولیه فرصتی هست که ببینیم گفتگويمان میشود یا نه .مرحله سوم هم که جلوی دوربین است که تلاش کنیم حال موردنیاز دربیاید .در همان دو فیلتر قبل بخشي حذف میشوند .یکوقت طرف راه نمیآید یا حرفی ندارد که بزند و این ديگر در مونتاژ درمیآید.بعضیها را هم باید شروع کنیم و بقیهاش خودش میآید و نتيجه بهراحتی به دست میآید.
پس با این حساب شما هر روز 6-5 ساعت سر کار هستید تا این آیتمهای کوتاه تولید شود.
خیلی بیشتر .ما براي داشتن یک چهاردقیقهای جذاب ساعتها دنبال مكان تصويربرداري و افراد مناسب و خوب میگردیم،اوايل اين حجم كار و خروجي كم براي گروه توليد برنامه هم عجيب بود ولي بعد از شکلگیری كار همهچیز توجیه شد.
شما غیر از بخش گفتوگو در بخشهای دیگری از خندوانه هم فعالیت میکنید؟
اساساً سمت من در خندوانه کارگردان بخش پلی بکهاست و این شغل دوم من است .شغل اصلی من کارگردانی آیتمهای بيرون استوديو مثل سفرنامه و غيره است یعنی همان ماشین کاروان خندوانه كه آقای بقایی و فرخنده سفر میکردند و الان هم آقایان بنفشه خواه هستند.من در تمام بخشهای پلی بک هستم .ما در بخش وله ها سعید جعفریان را داریم که کارگردان درجهیکی است و علیرضا سالمی هم در بخشي از آیتمها و در سمت كارگردان كمكمان میکند.
در حین گفتوگوهایی که تابهحال گرفتهاید اتفاقات جالبی هم برایتان افتاده؟
ما وقتی مصاحبهها را برای مونتاژ میگذاریم خيلي لحظهها را میبینیم كه متأسفانه بخش عمدهای از بامزگیهای مردم قابل پخش نیست بعضی مواقع هم خیلی بامزه است اما خب خودشان میدانند و میگویند که قابل پخش نیست و ما هم دلمان میسوزد که اگر این تکه دربیاید یا این جمله را بگذاریم مردم حس میکنند داریم تحقیرشان میکنیم و باز مجبور میشویم تکه دیگری دربیاوریم .یکچیزی که خیلی در بیرون میبینیم این است كه مردم بيشتر تمايل دارند درد و دلهایشان را مطرح کنند .اتفاقاً خیلی با حرارت هم حرف میزنند اما ما متأسفیم که نمیتوانیم پخشش کنیم.یعنی اگر برنامهای باشد که مربوط به آسیبشناسی این مسائل باشد خوب است اما خندوانه برنامهای است که میخواهد از زاویهای ديگر و اميدوار به دنيا نگاه كندمی گوید پيشنهاد میکند كه مهربان و شاد زندگی کنيم و طبیعتاً دنبال چیزهای دیگري است .خیلیها میگویند بابا ول کن بیا این حرفهای ما را بشنو .ما هم كمي سعی میکنیم درد و دلهایشان را بشنویم اما خب فرصت زیادی نداریم.
شما در بخشهای جذاب خنداننده برتر و خانواده باحال همصحبت میکردید.از آن بخشها برایمان بگوئید.
یکچیزی که در مسابقهها برایم جالب بود این بود که همه افراد شرکتکننده با همه ظرفیتهایی که داشتند وقتی میآمدند خندوانه مضطرب میشدند شايد به اين خاطر كه خندوانه جای دیدنی شده برای مردم و خوب میدانید ، وقتی برنامه تماشاگر میلیونی دارد این استرس و اضطراب به وجود میآید.من وقتی از شرکتکنندهها میپرسیدم كه تو چرا بااینهمه سابقه خیس عرقی یا نگرانی و استرس داری میفهمیدم خندوانه چه اسم مهمي شده و افراد در این برنامه چقدر دیده میشوند.کلاً در خندوانه کار کردن یک حس خوبی دارد و شما متوجه این قضیه هستی که میلیونها نفر در حال تماشا هستند و خوب اين هیجانانگیز است.من بيشتر جاهاي ایران را رفتهام .شاید درجاهایی که تصور نمیکنید تلویزیون باشد یا بهتر بگویم مردم درگیر تلویزیون و برنامههایش باشند همه سراغ جناب خان یا رامبد را میگیرند.هر جا میرویم میگویند جناب خان نیامده ؟ پیش خودم میگویم جناب خان یک عروسک پارچهای است که الان در کمد است و جایش پشت صندلیهاست که دو تا عروسکگردان و یک گوینده دارد اما مردم اینقدر باورش کردهاند که فکر میکنند او هم كنار ما نشسته و با مل آمده ،درواقع مردم با جناب خان زندگی کردهاند و به آن دلسپردهاند .اینها من را حیرتزده میکند و من هم خوشحال هستم که بخشي از اين اتفاقم.
راستی از شما که اینهمه بیرون از استودیو و بین مردم هستید نمیپرسند چرا جلوی دوربین نمیروید؟
بله اتفاقاً خیلی به من میگویند .تقریباً همه هرجایی که میروم از ظاهرم من را نمیشناسند و بعد از مکالمه اول دقت که میکنند میگویند صدا و تصویرتان خیلی فرق میکند .تازه شروع میکنند به حرف زدن و میگویند آدمی که تصور میکردند نیستم .مردم خیلی به من لطف دارند و میگویند بیا عکس بگیریم که البته من هم میگویم معذورم.
با تمام فاکتورهای مثبتی که در خندوانه وجود دارد اما برخی معتقدند برنامه در فصل سوم دچار افت شده.شاید بعدازاین مدت خندوانه با تمام جذابیتهایش برای مردم تکراری شده باشد.
خب این لااقل برای گروه سازنده دلیل قانعکنندهای نیست .تمام برنامههای خوب دنیا سالهای سال تلاش میکنند تعداد مخاطبانشان را در بالاترین سطح ممکن نگهدارند .درباره این نکته که شما گفتید باید بگویم ما همگی با تمام وجودمان تلاش میکنیم که این اتفاق نیفتد و شک نکنید که اینطور است .شاید یکبخشی و یک مقطعی ما تحت شرایطی خاص بودهایم و نتوانستهایم در حد دوران اوج مان که فصل دوم و پخش مسابقه استندآپ کمدی بود باشیم.خب خیلی شرایط دستبهدست هم میدهند تا آن اتفاق بیافتد.در آن دوره که خندوانه همه نگاهها را به خود جلب كرد و مردم بشدت درگیر برنامه بودند و رقابتی جدی بین شرکتکنندهها به وجود آمده بود .این طبیعتاً متفاوت است با برنامههایی که میهمان میآید و میرود و این نمیتواند هیچوقت بهاندازه آن مقطع برنامه را داغ کند. چون خود نفس مسابقه به داغ شدن برنامه کمک میکند همانطور که در رقابت لباهنگ این را ما دیدیم و در خانواده باحال هم تجربه کردیم.
بههرحال ما با همه وجود تلاش میکنیم .همه تمام زندگیمان را گذاشتهایم و هیچکس به اين موضوع شک نکند. ولي اگر برنامه فرازوفرودهایی دارد متأثر از شرایط و فشارهايي است مه ما را بالا و پائین میبرد و روی برنامه تأثیر میگذارد .این مسئله متأسفانه هست و ما را هم خيلي جاها ناراحت کرده اما همه داریم تلاش میکنیم شرایط بهتر شود.مدتی هم هست که دوباره اكثر واکنشها مثبت شده و اوضاع کاملاً خوبه خوب است و اين یعنی اینکه ما دوباره بهروزهای اوج برگشتهایم.
می گویند رامبد جوان علیرغم آنچه جلوی دوربین نشان میدهد پشتصحنه بسیار بداخلاق و سختگیر است. کار کردن با رامبد چطور است؟
نمیتوانید بگویید رامبد بداخلاق است.
منظورم این نیست که انسان بدی است اما در کارش خیلی جدی است و بعضاً از نگاه عامیانه این جدی بودن زیاد از حد به بداخلاقی تعبیر میشود
میدانم منظورتان چیست اما آنهایی که با رامبد دوست هستند و در سینما و تلویزيون با او کارکردهاند میدانند در پروسه تولید یک برنامهاینچینی چه فشار عجیبوغریبی روی او وجود دارد و چه شرایط متشنجی وجود دارد که انسان را عصبی میکند.البته رامبد برخلاف این قاعده است و کلاً استثناست .خودش موتور محرک برنامه است یعنی هر وقت ما بیحال میشویم رامبد است که به ما انگیزه میدهد و موتور ما را روشن میکند. درواقع هیچکس از قماش ما واقعاً تا با رامبد کارنکرده باشد نمیداند چه لذتی دارد .یک نمونهاش را بگویم اینکه او شاید جزو معدود افرادی باشد در این شغل که هر روز از تو عجیبوغریبترین ایدهها را میخواهد و از این ایدهها بشدت استقبال میکند.
به نظر میرسد راز موفقیتش هم همین باشد.
بله دقیقاً. شاید ما وقتی میخواهیم یک ايده غيرمعمول را بسازيم تن و بدنمان میلرزد از اینکه به تهیهکننده بگوییم و بحث بیپولی پیش بیاید اما برای رامبد فقط ایده مهم است و اگر ایده تازه و جالب باشد رامبد تا ته قصه همراهت خواهد بود.