حجم حملات علیه دولت یازدهم اگر بیسابقه نباشد، حداقل «کمسابقه» است. حتی در اوج دوران دولت اصلاحات هم شدت حملات در این حد نبود، چه رسد به دولتهای آقایان هاشمیرفسنجانی و احمدینژاد. انگیزه و دلیل حملات در عین متفاوتبودن، به نظر نمیرسد چندان اهمیتی داشته باشد. مهم فقط آن است که به دولت یازدهم حمله شود.
درواقع از هر ابزار و بهانهای برای حمله به دولت روحانی استفاده میشود. گویی برای حمله به دولت مسابقهای میان اصولگرایان در گرفته است. از فیشهای حقوقی گرفته تا برجام، تا رفتار سعودیها، تا برگزاری کنسرت، تا اقدام در جهت کاهش یارانه ثروتمندان و... و اگر هیچ موضوع و مستمسکی هم در میان نباشد، مخالفان کمکاری و بیتوجهی دولت در زمینه عفاف و حجاب و مسائل فرهنگی مانند کنسرتها و موسیقی کلاسیک -که هیچوقت قدیمی نمیشود- را علم میکنند. جالب است گاهي کسانی جلودار حمله به دولت روحانی هستند که تواناییهای اجرائی آنان اگر بهمراتب پایینتر از اعضای کابینه یازدهم قرار نگیرد، بالاتر از آنها نمیایستد.
این در حالی است که بسیاری از آنها چندینبرابر عمر دولت یازدهم در مصدر امور بودهاند. شهردار پایتخت که هنوز یک طرح و الگوی جامع مدیریت شهری برای کلانشهر تهران به اجرا نگذاشته و داد اعضای شورای شهر از عملکردهای ناهماهنگ آن به هواست، فروش زمین و هوا و تغییر کاربری و فروش تراکم را چنان پیش برده که در سایه یک دهه مدیریت مشعشع، تهران به جنگلی از بتونآرمه و سیمان تبدیل شده است. این البته همه هنرشان نبوده است. فشار به شیوههای مختلف به اعضای منتقد شورای شهر و داشتن هوای اعضای همسو و بالاخره نصب بیلبوردهای انقلابی و تفکیک جنسیتی در شهرداری بهمنظور تحبیب قلوب جبهه پایداری را هم میتوان به این فهرست افزود. نامزد ناکام انتخابات ٨٤ و ٩٢ با چنین سابقهای، تحمل کوچکترین انتقادی از سوی رئیسجمهور را ندارد و وقتی دکتر روحانی بهدرستی اشاره میکند که شهر ١٢ میلیون نفریای مثل تهران، علیالقاعده به طرح جامعی برای توسعه پایدار نیازمند است و صرفا با فروش تراکم نباید آن را تبدیل به جنگلی از برج و بارو کرد، برآشفته شده و در همان جلسه و نهچندان محترمانه، به نماینده میلیونها ایرانی جواب سربالا میدهد. البته همه ما میدانیم اگر آن انتقادات از سوی نهادی غیر از دولت بیان میشد، شهردار 11 ساله تهران چگونه خاضعانه و فروتنانه سر فرود میآورد و ضمن پذیرش انتقادات و حتی تشکر از راهنماییهای حکیمانه آن مسئول، وعده میداد شهرداری در اولین فرصت درصدد رفع نواقص برخواهد آمد! فیشهای حقوقی، فقره اخیر دیگری بوده است. با اینکه این نوع پرداختها در دولت احمدینژاد شکل میگیرد و دولت یازدهم به مجرد علم و اطلاع، اقدام به قطع پرداختها میکند، با همه اینها مخالفان قریب به دو ماه است شبانهروز در حال بهرهبرداری از موضوع هستند.
در نهایت با بیصداقتی و نبود کمترین پایبندی به اخلاق، برخی مخالفان دولت بهگونهای درباره فیشها سخن میگویند که گویی این موضوع در دولت روحانی شکل گرفته بوده و با علم و اطلاع رئیسجمهور و اعضای کابینه، پرداختها صورت میگرفته است.
برجام فقره بعدی است. درباره این سند بینالمللی مهم هم برخورد بهغایت غیرمنصفانه بوده است.
آنها میگویند برجام هیچ دستاوردی نداشته است گویی دکتر روحانی گفته بوده که اگر توافق هستهای صورت بگیرد، همه مشکلات و مسائل اقتصادی حل خواهد شد، رکود اقتصادی گسترده و عمیقی که چندین سال است کشور را در خود فرو برده، بلافاصله تبخیر شده و به هوا خواهد رفت! میلیونها بیکار که ثمره بیش از یک دهه گرفتاریهای اقتصادی، آن هم با نفت ١٤٧ دلاری هستند، همگی سر کار خواهند رفت، مشکل کمآبی کشور مرتفع خواهد شد، فسادی که همچون سرطان پیش رفته و پیکره دستگاههای رسمی را در خود فرو برده، شفا خواهد یافت تا برسیم به حل سایر مشکلات! مخالفان توافق هستهای بهگونهای از برجام سخن میرانند که گویی همچون عصای موسی کلیمالله قرار بوده که معجزه کرده و همه مسائل را حلوفصل کند. نه یک کلام اشاره میکنند که قرار نبوده تحریمهای غیرهستهای برداشته شود و نه اشاره به این نکته بدیهی میکنند که برداشتهشدن تحریمها لزوما به معنای آن نیست که بانکها، شرکتها و سرمایهگذاران بینالمللی به ایران هجوم بیاورند.
جدای از تحریمها، سرمایهگذاران بینالمللی تا سایر شرایط سرمایهگذاری از جمله حاکمیت قانون، شفافیت امور مالی، نقلوانتقال آزاد سرمایه، بانکداری سالم، حذف قوانین و مقررات دستوپاگیر و... نباشد، تمایل چندانی به آمدن به ایران ندارند. بگذریم که مخالفان برجام، از هیچ تلاشی به منظور بیحاصل و بهبنرسیده نشاندادن آن فروگذار نکردهاند و پیشبینی میشود در یک سال باقیمانده تا انتخابات. هنوز مرکب امضای توافق هستهای در تیرماه سال گذشته خشک نشده بود که در حین انجام یک مأموریت که اهمیت آن برای همه ایرانیان واضح است، نوعی موقعیت ناشناسی صورت گرفت و از واژگانی استفاده شد که نوعی تناقض میان عمل روحانی و ظریف با دیگر دستگاهها را تداعی میکرد. حال سؤال این است؛ چرا اینهمه هجمه سنگین علیه دولت به راه افتاده است؟ این حملات بعد از انتخابات مجلس دهم، ابعاد تازهای به خود گرفته است.
اصولگرایان بههیچرو انتظار آن شکست سنگین را نداشتند. با اینکه به اصلاحطلبان شناسنامهدار مجوز ورود به انتخابات داده نشد، اما اصولگرایان شناختهشده هم نتوانستند موفق شوند. مجلس دهم را هرطور که تعریف کنیم، کاهش قدرت و نفوذ جریان خاص در آن نکتهای است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. این جریان خاص که در مجلس نهم خیلی پرسروصدا بود و حتی اصولگرایان سنتی را به دنبال خود میکشید، بعد از نتایج انتخابات مجلس دهم، دو گزینه بیشتر نداشت.
گزینه نخست واقعگرایی سیاسی بود. اینکه چرا آنها بهویژه در میان اقشار و لایههای تحصیلکرده جامعه پایگاهی ندارند یا بهاصطلاح رفتن به دنبال کالبدشکافی و تجزیه و تحلیل شکستهایشان در دو انتخابات ریاستجمهوری سال ٩٢ و مجلس دهم در اسفند ٩٤ گزینه اول بود. گزینه دوم این بود که نگران از نتایج آن دو انتخابات در رقابتهای ریاستجمهوری خرداد ٩٦، بروند به سمت هجمه و تخریب روحانی. به نظر میرسد که آنها رویکرد دوم را برگزیدهاند و مصمم هستند با تخریب روحانی شانس پیروزی او در خرداد ٩٦ را منتفی کنند یا دستکم تا میتوانند آن را تقلیل دهند. اما آنان سخت در اشتباهاند. آنچه مخالفان دولت یازدهم نمیخواهند ببینند، آن است که با توجه به تریبونهای عدیدهای که دارند، از صداوسیما تا تریبونهای متعدد در مراسمهای مذهبی تا یک، دوجین سایت، روزنامه و خبرگزاریهای رسمی چنانچه موفق شوند و نظر رأیدهندگان را نسبت به روحانی تغییر دهند- به گونهای که دیگر حاضر نشوند به روحانی رأی دهند- قدر مسلم آن است آن ١٩ میلیون که به روحانی رأی دادند، به طیف او هم رأی نخواهند داد.
واقعیت آن است که بسیاری از آنها با تردید در انتخابات سال ٩٢ شرکت کردند و حاضر شدند به روحانی برای تغییر آن وضع رأی دهند. به بیان سادهتر آنها ناامید بودند و تردید داشتند آیا رفتن به پای صندوقهای رأی واقعا میتواند منجر به تحولی در کشور شود؟ شکست روحانی باعث نخواهد شد آنها رأیشان را در سبد اصولگرایان بریزند. احتمال بیشتر آن است که بسیاری از آنها بهویژه دهه شصتیها و هفتادیها اعتقاد و امید به تغییر از طریق صندوقهای رأی را از دست بدهند. آن ١٩ میلیون بعد از روحانی، لزوما به اصولگرایان رأی نخواهند داد بلکه مجددا دستبهگریبان همان پرسش اواخر دوران اصلاحات به بعد خواهند شد که آیا واقعا میتوان از طریق شرکت در انتخابات امید به تحول داشت؟
صادق زیباکلام/ شرق: