این کارمند فداکار درباره روز حادثه میگوید: روز حادثه برای استراحت همراه دوستم کنار رودخانه توقف کردیم. دوستم در خودرو ماند و من در حاشیه رودخانه در حال قدم زدن بودم که متوجه افتادن دختر و پسری خردسال به داخل رودخانه شدم.
وی اضافه کرد: مادر خانواده فریاد میزد و دستپاچه بود. نمیدانست چگونه باید فرزندانش را نجات دهد که برای نجات کودکان به داخل آب رودخانه پریدم.
بچهها دست و پا میزدند. شناکنان خودم را به پسر خانواده رساندم و او را در میان امواج رودخانه نجات دادم و به ساحل رساندم. بعد دوباره به داخل رودخانه بازگشتم تا دختر خردسال را که میان امواج دست و پا میزد، نجات دهم.
همان موقع پدر خانواده که متوجه ماجرا شده بود، سراسیمه به سمتمان آمد و به داخل رودخانه پرید؛ اما او نیز در میان امواج رودخانه گرفتار شد.
مرد نجاتدهنده تصریح کرد: در این لحظات به جان خودم فکر نمیکردم و هدفم فقط نجات جان آنها بود. بعد دختر خردسال و پدرش را نجات دادم.
بسختی خودم را از آب بیرون کشیدم. همان موقع که پدر و دو فرزندش را نجات دادم، مادر خانواده دستبند طلایش را همراه مقداری پول برایم آورد تا از من تشکر کند که قبول نکردم. من برای رضای خدا این کار را کردم. خانوادهام چند روز پیش از طریق تماس این خانواده با خانهمان برای تشکر متوجه شدند که من چه کاری انجام دادهام.