... هفته نامه اکونومیست در سال 1977 به قصد نشان دادن افول بخش تولیدات کارخانهای این کشور، اصطلاح بیماری هلندی را رایج کرد. این پدیده که به صنعتزدایی و کشاورزیزدایی نیز معروف است زمانی رخ میدهد که بهرهبرداری از منابع طبیعی و صدور آن به خارج و کسب درآمد ارزی منجر به افزایش ارزش پول ملی کشور میشود؛ بنابراین از قدرت رقابتی صادرات سایر کالاهای تولیدی کشور در صحنه جهانی میکاهد. هنگامی که درآمد ارزی ناشی از صدور منابع طبیعی افزایش مییابد، ارزش پول کشور در مقایسه با پول سایر کشورها بالا میرود. تاثیر مستقیم آن روی تراز تجاری کشور به شکل ایجاد مازاد ارز است که پول داخلی تقویت شده و صادرات به خارج به نسبت گرانتر میشود؛ بنابراین توان رقابت تولیدکنندگان داخلی کاهش مییابد. از بین همه بخشهای تولیدی که تاثیر میپذیرند بیشترین تاثیر منفی در بخش تولیدات کارخانهای (و همچنین تولید محصولات کشاورزی) دیده میشود.
در مدل کلاسیکی بیماری هلندی، اقتصاد از یک بخش کالاهای غیرقابل مبادله (مثل بخشهای خدماتی و ساختمانسازی و واسطهگری) و دو بخش کالاهای قابلمبادله تشکیل میشود که یکی رونق گرفته و دیگری ناتوان میماند. بخش رونقگرفته معمولا از ناحیه بهرهبرداری منابع طبیعی مثل نفت و گاز یا سایر منابع طبیعی از قبیل منابع معدنی (مس، طلا و غیر آن) نیرو میگیرد؛ اما بخش ناتوانمانده تقریبا همیشه بخش تولیدات کارخانهای است که نیروهای کارآفرین و خلاق بسیاری در آن حضور دارند و اشتغالزایی بالایی دارد.
این رونق منابع به دو شیوه بر بخش ناتوانمانده اقتصاد تاثیر میگذارد. نخست نیروی کار و مهارتها را از بخش تولیدات کارخانهای به سمت استخراج و عرضه منابع طبیعی انتقال میدهد؛ در حالی که با این جابهجایی درآمد به دست آمده از منابع طبیعی در کوتاهمدت افزایش مییابد، بهرهوری کلی بخش تولیدات کارخانهای اقتصاد را پایین میآورد. این جابهجایی اثرات مهمی در بلندمدت میگذارد زمانی که قیمت منابع طبیعی سقوط کرده یا منابع به پایان میرسد؛ بنابراین از بخش تولیدات کارخانهای چیزی باقی نمیماند تا اقتصاد به سمت آن بازگردد، (جابهجایی نیروی کار از بخش ناتوانمانده به بخش رونق گرفته را اغلب صنعتزدایی مستقیم مینامند).
دوم اینکه افزایش مخارج اقتصاد در نتیجه درآمد اضافی که از محل پولهای بخش رونق یافته میسر میشود هنوز هم نیروی کار بیشتری را از بخش تولیدات کارخانهای خارج میکند؛ اما این بار به سمت بخش کالاهای غیرقابل مبادله میبرد که برخی از آنها ارزشافزایی و منافع اجتماعی بالایی هم برای اقتصاد ندارند؛ بنابراین این افزایش مخارج تقاضا برای کالاهای غیرقابل مبادله را افزایش داده و قیمت این کالاها را به سمت بالا میراند؛ اما چون قیمت کالاهای قابلمبادله با توجه به تقاضای جهانی و در بازارهای بینالمللی تعیین میشود، قیمت این کالاها تغییر نميكند. (جابهجایی نیروی کار از بخش عقبمانده به بخش کالاهای غیرقابل مبادله را صنعتزدایی غیرمستقیم مینامند.) بیماری هلندی معمولا در کوتاهمدت به نفع اقتصاد است؛ چون مقادیر عظیمی درآمد از منابع طبیعی به دست میآید، اما در بلندمدت اقتصاد معمولا آسیب میبیند؛ چرا که تمرکز بر تولید این منابع طبیعی، بقیه اقتصاد به ویژه بخش تولیدات کارخانهای را بسیار ضعیفتر میسازد. پس از اتمام این منابع طبیعی یا کاهش شدید قیمت آنها، کشور با بخش تولیدات کارخانهای غیرمولد و غیررقابتی باقی میماند و اقتصاد نقطه اتکای مناسبی برای کسب درآمد صادراتی ندارد. اقتصاد سپس گرفتار رکود خواهد شد و معمولا ضعیفتر و غیرمولدتر از قبل میشود، زمانی که تازه شروع به استفاده از منابع طبیعی کرده بود. روشهای اصلی جلوگیری از بیماری هلندی عبارتند از: تلاش برای اینکه پولملی کشور اضافه ارزش (overvaluation) پیدا نکند و رقابتپذیری بخش تولیدات کارخانهای افزایش یابد. به این منظور میتوان درآمدهای ارزی از منابع طبیعی را 1) به خارج انتقال داد 2) در جاهای معینی از اقتصاد و به تدریج سرمایهگذاری کرد که ناگهان تمام آن پول جذب اقتصاد نشود. در شیوه نخست، انتقال ارز به خارج جلوی اضافه ارزش یافتن پول ملی را میگیرد؛ چون نرخ ورود درآمد ارزی به اقتصاد را کاهش میدهد، منفعت بلندمدتتری را نیز عاید میکند؛ چون این درآمد را میتوان در آینده با بهره افزوده شده و به نحو معقولانهتری استفاده کرد و جریان یکنواخت درآمدی طی دوره زمانی طولانی فراهم میشود. شیوه دوم با سرمایهگذاری درآمد حاصل از منابع طبیعی در زیرساختها یا آموزش و مهارتهای کاربردی عملی میشود. این شیوه کیفیت عوامل تولید اقتصاد را افزایش داده و اجازه مولدتر شدن و نیز رقابتیتر شدن بخشهای تولیدات کارخانهای را میدهد. به طور کلی، این اقدامات باید منجر به افزایش رقابت اقتصادی شود و به رشد پایدار بلندمدت و توسعه اقتصادی کمک کند.
هلند و نروژ که با کشف ناگهانی منابع طبیعی روبهرو شدند، توانستند از این بیماری بگریزند، اما بسیاری از کشورهای نفتخیز جهان سومی به این بیماری مبتلا شدهاند و بخش تولیدات کارخانهای ضعیف و غیررقابتی از خود باقی گذاشتهاند.