بخشهایی از گفتوگوی وزیر امور خارجه ایران و رضا رشیدپور در زیر میآید:
* ماجرای پرت کردن خودکار آقای کری به سمت آقای عراقچی آن طور نبود که وزیر خارجه آمریکا بخواهد خودکارش را به طرف آقای عراقچی پرت کند. ایشان با حرارت دستشان را تکان میدادند و خودکار به یکباره از دستشان رها و به طرف آقای عراقچی پرتاب شد و آقای عراقچی هم متقابلا خودکار را به طرف خود آقای کری پرت کردند.
* من دوستان و مشاوران رسانهای چه در داخل کشور و چه در خارج داشتم و با مشورت با آنها تصمیم گرفتم برخی مواقع به بالکن بیایم و پیام خود را منتقل کنیم. با توجه به این که طرف مقابل مقابل کوبورگ تریبون نصب میکردند و صحبت میکردند، طبیعتا خوب نبود که ما هم بخواهیم تقلید کنیم. در نتیجه تصمیم گرفتیم از ابتکار بالکن استفاده کنیم و از آنجا موج رسانهای که میخواهیم را در روند مذاکرات ایجاد نماییم.
* احمدینژاد علاقهای به بنده نداشتند و من هم ارادتی به سیاستهای ایشان نداشتم. در دولت احمدینژاد شش سال خانهنشین شدم.
* دیدارم با اوباما کاملا اتفاقی بود و رو در روی هم قرار گرفتیم. آقای کری معرفی کرد و دست دادیم و احوالپرسی کردیم. آقای اوباما حرف تلخی به من زد و گفت امیدوارم این برخورد برای شما در داخل ایران سنگین تمام نشود. من از آن جمله واقعا رنج بردم. پاسخ دادم به هیچ وجه چون من احساس میکنم یک دیپلمات نباید نقطه ضعفی در مقابل طرف مقابل داشته باشد. هر چند به مرور زمان مشخص شد شرایط آن طور که من احساس میکردم، نبوده است.
* آقای دکتر روحانی از نعمتهایی هستند که در این شرایط آمدند. آقای دکتر روحانی یک نعمت بزرگ هستند که در این شرایط که دنیا را به خوبی میشناسد و هستهای را به خوبی میشناسد و هم جنگ و هم صلح را میشناسد و هم در هستهای حضور فعالی داشتند و هم در جنگ حضور پررنگی داشتند.