داستان زندگی و مرگ رازآلود تختی
باز هم همان داستانهای تکراری؛ عدهای میآیند و جمع میشوند، فاتحهای میخوانند و میروند تا سال بعد؛ تا سال بعدی که دوباره بر حسب عادت این کار را تکرار کنند.
کد خبر: ۴۹۹۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۰/۱۶
چهارراه فال فروشی، بنبست آرزوها
مادرم بیمار است. خانوادگی فال میفروشیم. آرزوی پیتزا خوردن دارم. آدمهای دارا مشکلات آدمهای ندار را درک نمیکنند. سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا منم ببین!
کد خبر: ۴۳۶۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۸/۰۶