پنجشنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 25 - ۱۵ شوال ۱۴۴۵
۱۰ تير ۱۳۹۴ - ۱۵:۰۹
توبه، مهم ترین دعا در رمضان

آیا طلسم و چشم زدن حقیقتا وجود دارد؟

سپاس خداى را که ما را به شناخت خویش هدایت فرمود و اگر خدا ما را هدایت نکرده بود هرگز هدایت نمى‏ شدیم‏ ...
کد خبر: ۸۲۰۲۱
شرحی کوتاه دعاى روز چهاردهم ماه مبارک رمضان

اللهمّ لا تؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ ولا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین.

سالك در اين دعا از خداوند طلب لطف و رحمت دارد و مي خواهد خداوند به لطف خويش گناهان او را ببخشد. به عبارت ديگر سالك طلب عفو و غفران الهي دارد. تجلي اسم عفوّ بر سالك به اين شكل است كه
خطا ها و لغزش هاي او ناديده گرفته شود و موانع از سر راه او برداشته شود و تجلي اسم غفور به اين صورت است كه گناهان سالك پس از چشم پوشي شدن تبديل به حسنات شود كه اين از عالي ترين و بالا ترين مراتب لطف است كه شامل حال هر كسي نخواهد شد.


 چرا استغفار و توبه مهمترین دعا در ماه رمضان است؟/ درس های ماه رمضان آیت الله آقا مجتبی تهرانی

«استغفار» دعاي مؤكّد ماه مبارك رمضان
در باب دعا کردن در این ماه، ما دو دسته روایت داریم؛ یک دسته از روایات به‏ طور کلّی این معنا را مطرح می‏ فرماید که در ماه مبارک رمضان، دعاهاي انسان به اجابت نزديك ‏تر بوده و این زمان روي اجابت دعا اثر دارد. در دسته دوم می‏ بینیم بر روي یک دعای خاصّی تأکید شده است، آن هم به دو نحو؛ گاهی به شکل ذکر «خاص قبل از عام» و گاهی به شکل ذکر «خاص بعد از عام».

من به عنوان نمونه به دو روایت اشاره می‏ كنم؛ روایت اول از امیر‏المؤمنین (ع) است كه فرمودند: «بر شما باد به زياد استغفار كردن و زياد دعا كردن در ماه مبارك رمضان؛ چرا كه دعا از شما دفعِ بلا می ‏کند و با استغفار هم گناهانتان پاک می‏ شود.» در اینجا علی (ع) اوّل می‏ گوید در ماه رمضان، زياد استغفار كنيد؛ بعد می‏ گوید زياد دعا كنيد؛ حال آنكه «استغفار» خودش يك دعا است.

آوردن «استغفار» در كنار «دعا» نشانه خصوصيّت آن است
صلوات هم دعا است؛ استغفار هم دعا است. «أسْتَغْفِرُ اللهَ رَبِّی وَ أتُوبُ إلَیْه» خودش یک دعا است. چون از خدا تقاضاي مغفرت مي‏ كنيم. دعا چیست؟ دعا همین است كه از خدا تقاضا كنيم و او را صدا كنيم. بیش از این كه نیست! حضرت اوّل می ‏فرماید بر شما باد در ماه رمضان به کثرت استغفار؛ یعنی این دعا را زياد بخوانيد! اين دعا، يك «دعاي خاص» است. بعد می‏ فرماید زياد دعا كنيد! «وَ الدُّعَاءِ»؛ با اینکه استغفار هم خودش دعا است. از اينكه استغفار كه يك دعاي «خاصّ» است، قبل از دعا كه يك مطلب «عامّ» است ذكر شده، معلوم می ‏شود که در ماه رمضان، روي این دعای خاص، اثرِ خاصّی مترتب است. اين كه بحث استغفار را پيش می‏ کشد، ما می‏ گوییم «ذکر خاص، قبل از عام» فرموده است.

در یک روایت دیگر از پیغمبر اکرم(ص) آمده است كه حضرت فرمودند: «خداوند در هر شب از ماه رمضان سه مرتبه می فرماید:  آيا درخواست کننده‏ ای هست که از من درخواست كند و درخواستش را بگیرد؟ بعد می‏ گوید: «آيا كسي هست كه توبه كند، تا من به او روي آورم؟ آيا كسي هست كه طلب مغفرت داشته باشد، تا من او را ببخشم؟ در اينجا اوّل درخواست كردن را مطرح كرد، بعد يك درخواست خاص كه عبارت است از استغفار و توبه. اينجا خاص بعد از عام ذکر شده است. اوّل به درخواست کننده، یعنی دعا کننده اشاره فرمود؛ مفاد دعا و درخواستش هر چه می‏ خواهد باشد. بعد می‏آید سراغ مسأله توبه و استغفار و آنها را به عنوان يك دعاي خاص مطرح مي‏ كند. اين روايت، عکس آن صورت قبلي است كه خاص قبل از عام ذكر شده بود؛ امّا اینجا خاص بعد از عام آمده است.

سرّ تاكيد بر «استغفار» در اين ماه
حالا مسأله مهم و آنچه كه جنبه کاربردی دارد این است که با توجه به اين روايات، ما می ‏فهمیم كه روي این دعای خاص در ماه مبارک رمضان، خیلی سفارش شده است و آن مسأله درخواست عفو الهی نسبت به گناهان است. اين یک بحث عقلی است که «دفع ضرر» اُولی از «جلب منفعت» است. یک ‏وقت می‏ گویی مراعات کنم كه مریض نشوم؛ تو اينجا «مرض» را از خودت دفع كرده ‏اي. یک‏ وقت مریض شده ‏اي، مي‏ گويي بروم و بیماری‏ ام را علاج کنم. دومی خیلی بالاتر است. اين رفع ضرر است.

علی (ع) در آن روایت می‏ فرماید: «عَلَيْكُمْ بِکَثْرَۀِ الْإسْتِغْفَارِ وَ الدُّعَاءِ»؛ اول استغفار، بعد دعا! بعد هم كه می‏ خواهد دليلش را بفرماید، می‏ فرماید: «فَيُدْفَعُ بِهِ عَنْكُمُ الْبَلَاءُ»؛ یعنی اگر شما دعا کردید، نفْسِ دعا جلوي بلا را مي‏ گيرد. ممکن است برای یک چیز خاصی دعا کنید؛ مثلاً ممکن است در مورد وسعت رزق يا سلامتي و یا هر چیز دیگر دعا کرده باشید؛ امّا با همین دعا اگر بنا بود بلایی متوجه شما شود، به واسطه اين درخواست، خداوند جلوي آن بلا را مي‏ گیرد و آن را دفع می ‏فرماید. اين اثر برای دعا هست. اما براي استغفار اثر بالاتري را می‏ گوید.

می‏ گوید استغفار گناهانت را محو می‏ کند. اثر دعا «دفع» بود ولي اثر اين دعای خاص «رفع» است. رفع مقدّم و اُولي است يا دفع؟ مسلّماً رفع اُولي است. اینکه روایات ما به دو لسان «ذکر خاص بعد از عام» و «ذکر خاص قبل از عام» وارد شده است، سرّش اين است. چون اين دعاي خاص، نسبت به تمام دعاهاي ديگر اولويّت دارد. این کاشف از این است که بالاترین و شدیدترین اثری را که این زمان ـ‏ماه مبارك رمضان‏ ـ بر روی دعاها دارد، روی این دعای خاص است. یعنی در ماه مبارک رمضان اگر کسی طلب غفران کند، استغفار کند و توبه کند، اثرش برای اجابت قوی‏تر است؛ هم نسبت به همه دعاها و هم نسبت به همه زمان‏ ها.

لذا ما باید قدر این اوقاتمان را در ماه مبارک رمضان بدانیم و بهترین بهره ‏برداری را داشته باشيم. بالاترین بهره ‏برداری همين توبه و استغفار است. مریضي که بیماری دارد چه بايد بکند؟ اوّل بايد خودش را علاج کند. البته این هیچ منافات ندارد با آن كه هم رفع موانع را از خدا بخواهيم و هم دفع آنها را بخواهيم.


 آیا طلسم و چشم زدن حقیقتا وجود دارد؟/ تفسیرهای ماه رمضان امام موسی صدر

انسان ضعیف فتنه گری و دسیسه چینی می کند

«قل اعوذ برب الفلق* من شر ما خلق*و من شر غاسق اذا وقب *و من شر النفاسات فی العقد* و من شر حاسد اذا حسد
بگو پناه می برم به پروردگار ترجمه آیات: بگو به پروردگار صبحگاه پناه می برم، از شر آنچه بیافریده است و از شر شب چون درآید، و از شر جادوگرانی که در گره ها افسون می دمند، و از شر حسود چون رشک می ورزد.»

چرا از تاریکی و ظلمت به خدا پناه می بریم؟

«ومن شر غاسق اذا وقب»: بدون شک تاریکی شب یکی از انواع ظلمت است. در زندگی ما، انواع دیگری از تاریکی نیز وجود دارد؛ نادانی نوعی ظلمت است که سراغ ما می آید، غفلت و مرگ نیز همین طور. بر اساس این آیه ما از شر تاریکی هایی که بر ما حاکم است به پروردگار صبحگاه پناه می بریم.

اما چرا تاریکی را شر می دانیم؟ زیرا فاسدان و توطئه گران در شب و ظلمت و غفلت، هنگامی که فرد غافل یا خواب باشد یا چیزی نبیند، فرصت توطئه می یابند. بنابراین ما از این آیه معنایی وسیع تر از آنچه مفسران گفته اند، درمی یابیم.

ما از همه بدی هایی که بدون آگاهی ما سراغمان می آید به خدا پناه می بریم، بدی هایی که عامل آن، یا شبی است که ما را احاطه کرده یا جهلی که ما را فراگرفته یا غفلتی که بر زندگی مان سایه افکنده یا مرگ و چیزی شبیه به آن.

ما در برابر این بدی ها، از شر شب به پروردگار روز و از شر جهل به پروردگار علم و از شر غفلت هایمان به پروردگار ذکر که چیزی را فراموش نمی کند و ممکن نیست خواب و غفلت بر او چیره شود، پناه می بریم.

دمندگان افسون در گره ها به چه معناست؟

«و من شر النفاثات فی العقد»: مفسران می گویند اینان زنانی جادوگرند که ورد و طلسم می خواندند و در گره های طناب می دمیدند و این گونه شر می پراکندند. اما چنین برداشتی در مفاهیم دینی ما قطعی نیست، زیرا دین ما دین علم است. هر چند معنایی که مفسران بیان کرده اند منکر نمی شویم اما این معنا را این گونه می توان فهمید که زنانی بوده اند که به سبب ضعف، برای دفاع از خود یا آزار دیگران از شیوه های نادرست و پیچیده استفاده می کردند.

می توانیم نتیجه بگیریم، هر کس ضعیف باشد، چه بس از «دمندگان افسون در گره ها» باشد. آن زنان چه می کردند؟ دمیدن در گره، یعنی فتنه گری در ذهن ها، در اراده، در عقیده و روابط که از راه سخن چینی یا دسیسه یا از راه بازگو کردن برخی مسائل به انگیزه افکندن فتنه هاست.

تفاوتی ندارد که زنی چنین کند یا مردی یا سازمان و نهادی. عصر ما، عصر سازمان هاست و ما امروزه سازمان هایی می یابیم که فتنه گری می کنند و افکار را گمراه و منحرف می کنند و میان نزدیکان و جامعه و هم میهنان فاصله می اندازند. پس دمندگان در گره ها از جهل و غفلت و مانند این ها استفاده می کنند و این چنین است که این آیه را مایه آرامش و اطمینان و روشی برای تربیت انسان می یابیم.»

حسود هم برای خود و هم برای دیگران شرّ است

«در آخرین آیه این سوره، ما از شر حسود چون حسادت می کند، به پروردگار صبحگاه پناه می بریم. به خدا پناه می بریم چون خالق اوست و موثری جز او در وجود نیست.

حسد از شُرور است و حسود هم برای خود و هم برای دیگران شرّ است. حسد آن گونه که حدیث شریف نیز می گویدحسنات را از بین می برد، همان طور که آتش چوب را. آتش حسد پیش از آن که دیگری را بسوزاند و به دیگری ضرر رساند، قلب حسود را می سوزاند. بنابراین شّر حسود در درجه اول برای خودش است و سپس برای دیگران. شری که حسد سرمنشا آن است، از کنه ذات و غریزه می جوشد و همه وجود آدمی را فرامی گیرد تا حدی که می تواند به دیگران ضرر برساند و از چیزی در غیر جایگاه خود و بیشتر یا کمتر از اندازه خود استفاده کند.

بنابراین حسادت به دیگران نیز صدمه می رساند در حدیث شریف آمده است که: «چه بسا که حسادت بر تقدیر غالب شود.» پس حسود می تواند به انسان ها آزار و اذیت برساند. ما به پروردگار صبحگاه از شر حسود پناه می بریم تا حسد را درمان کنیم. شر حسود نسبت به خودش با نپرداختن به آن درمان می شود. حدیث شریف نیز در این باره می فرماید: «اگر به حسادت خود بی توجهی کند یا به تعبیر دیگر اگر سخن نگوید.»

ما می دانیم که اگر آدمی به عقده های درونی که در تضاد با ذات انسان و فطرت اوست، توجه نکند آن عقده ها به تدریج از بین می روند. پس اگر انسان حسادت نورزد حسد به تدریج ذوب و در وجود آدمی ضعیف می شود.

از شر حسود نسبت به دیگران، به خدای صبحگاه پناه می بریم، یعنی به الله متوسل می شویم و در آن هنگام است که آرامش می یابیم و به خدا پناه می بریم یعنی به معنای فلق، نور، نزدیک می شویم و با معرفت و علم گام بر می داریم و از شر حسود هر کجا که باشد در امان می مانیم. یعنی به پیش می روم، کار می کنم و برنامه ریزی می کنم تا حسود نتواند به من ضرری برساند و چون درمانده شود، خویش را درمان می کند و از آسیب رساندن به من دست می کشد.»

ترس از چشم زدن، بیماری شایع میان مردم

برای پی بردن به برخی معانی این سوره مبارک، درباره بیماری شایعی میان مردم سخن می گوییم، بیماری ترس از چشم زدن. پاره ای از مفسران به مناسبت آیه کریمه «و من شر حاسد اذا حسد» از چشم زدن نام می برند و آن را نوعی حسادت برمی شمارند و می گویند ضرر کسی که دیگران را چشم می زند با ضرر حسودان نسبت به مردم فرق نمی کند.

اصولا انسان نمی تواند چیزی را جز با دلیل انکار کند، این اصل علمی، عملی و عقلی و فلسفی است. ابن سینا می گوید که این برخلاف عادت انسان است که چیزی را بدون دلیل بپذیرد یا چیزی را بدون دلیل انکار کند، بلکه این رفتار به نوعی از غیر انسان سر می زند.

بنابراین پیش از آن که علم چشم زدن را اثبات یا انکار کند، نمی توانیم نه آن را بپذیریم و نه چیزی از این دست را انکار کنیم. همچنین باید تکلیف خود را درباره اعتقاد به تاثیر چشم زدن و یا اعتقاد به عدم تاثیر چشم زدن روشن کنیم. امکان ندارد که اسلام اقداماتی را چون تعویذها و امثال آن که برای جلوگیری از چشم زدن کودک انجام می دهند، بپذیرد. این تعویذها از نظر ما بقایای شرک در زندگی مومنان است.

اما مسئله چشم زدن، هیچ دلیلی برای اثبات آن در زندگی انسان وجود ندارد. شاید این سخن من بسیار جسورانه باشد، اما باز هم خواهم گفت: دلیلی بر این که انسان چشم می خورد یا این که نوعی از بشر وجود دارد که دیگران را چشم می زند، وجود ندارد. ممکن است که گفته شود چگونه آن را انکار می کنی در حالی که قرآن بر این مساله تاکید کرده و در آیه معروفی که بر طلا نوشته و بر گردن کودکان یا بر درها و بالای اتاق ها آویخته می شود، می فرماید:

«وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ، کافران چون قرآن را شنيدند نزديک بود که تو را با چشمان خود به سر درآورند و می گويند که او ديوانه است»

معنای این آیه به هیچ وجه چشم زدن نیست. "زلق بصره" یه معنای استهزاء و تهدید است. پایان آیه نیز همین را نشان می دهد: «و می گويند که او ديوانه است» آیه موضع کافران را نسبت به پیامبر نقل می کند. زمانی که آنان پیامبر را با چشمان خود تهدید یا مسخره می کردند و آیه مطلقا به چشم زدن ارتباط ندارد.

اما داستان هایی که نقل می شود، در بهترین حالت پنجاه درصد قابل استناد است و ما می دانیم نظریه ایکه موفقیت آن پنجاه درصد بوده، بدین معناست که وجود و عدمش یکسان است. مطلقا نمی توانیم تاثیر چشم را بپذیریم. این تجربه ها بشری است و نیاز به استدلال علمی دارد.

از اینجا به کلیت سوره بازمی گردیم تا اسلوب علمی ای که قرآن می خواهد به مسلمان و انسان بیاموزد را بازگو کنیم. اسلوبی که به آدمی می آموزد که در برابر هر خطری که از آن می ترسید، از چشم زدن و حسادت و افسون دمیدن در گره ها و ترس از شب که می آید، گرفته تا هر شر که خدا بیافریده است، به خدا پناه ببرد و به او متوسل شود.

پناه بردن به خدا صرفا به معنای فرافکنی و استفاده از توان و نیرو و اعتماد خدا نیست، بلکه به معنای توکل و تلاش است. همچنین به این معنا که ما به خدا پناه می بریم تا آرامش یابیم و در عین حال فعالیت کنیم و پناه بردن به خدا و نزدیک شدن به او به معنای تلاش برای معالجه و حل و فصل امور است.

بنابراین پناه بردن به پروردگار صبحگاه به معنای حرکت به سمت نور است، به سوی صبحگاه و به سوی علم و گشایش و زندگی. آن گاه است که آدمی احساس می کند مطلقا هیچ خطری نیست که او را تهدید کند و درمانی و چاره ای نداشته باشد.

نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار