جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 April 19 - ۹ شوال ۱۴۴۵
۱۳ شهريور ۱۳۹۱ - ۰۶:۳۴

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز 2 شنبه 6/13

ايران اكونوميست :روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خودبه مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «تعهد غيرمتعهدها»،«استفاده ابزاري غرب از تروريسم در سوريه»،«جنگ پنداره ها و تکامل انگاره‌ها»،«حقيقت كابوس اسرائيل»،«فرهنگ بسيجي در خاكريز ديپلماسي»،«طلاق؛ بالاترين درخواست در محاكم حقوقي»،«گزارش‌های تکراری»،«... و این رشد بی رحم نقدینگی»،«الزامات مناظره‏های تلویزیونی در انتخابات»،«واگذاری نسجیده»و...كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.
کد خبر: ۸۱۴۶

كيهان:تعهد غيرمتعهدها

«تعهد غيرمتعهدها»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌‌خوانيد؛اجلاس 6 روزه تهران در 3 سطح كارشناسان ارشد، وزراي خارجه و سران كشورهاي عضو عدم تعهد پيام ها و پيامدهاي پرشماري را رقم زده و خواهد زد. از همين روي است كه فرداي پس از اجلاس تهران را بايد چشم اندازي راهبردي ارزيابي كرد كه حاوي يك نظم جديد بين المللي است. نظمي كه به تعبير راهگشاي رهبر بصير انقلاب پاياني بر هندسه غلط بين المللي است تا اتاق فرمان جهان از چنبره و سيطره ديكتاتوري غربي رهايي يابد.

بنابراين آنچه كه در فرداي پس از اجلاس تهران بايد نصب العين اعضاي جنبش غيرمتعهد شود حركت در يك پيچ تاريخي حساس و سرنوشت ساز براي گذار از نظام تك قطبي و ديكتاتوري غربي به سوي يك نظم و نظام نويني است كه؛ «در آن قطبهاي سنتي قدرت جاي خود را به مجموعه اي از كشورها و فرهنگ ها و تمدن هاي متنوع و با خاستگاه هاي گوناگون اقتصادي و اجتماعي و سياسي مي دهد» تا در پهنه گيتي، «مديريت عادلانه» تحقق و عينيت بيابد.

از اين روي در يك گزاره كاربردي بايد گفت؛ سرمايه استراتژيك براي عبور از پيچ تاريخي و رسيدن به مديريت عادلانه گيتي در گرو «تعهد غيرمتعهدها» است.

گام اول اين تعهد در اجلاس تهران و با محوريت جمهوري اسلامي ايران و اجماع سران دو سوم كشورهاي جهان در جهت تغيير سياسي و اقتصادي نظام فعلي بين الملل برداشته شد و آن «نه بزرگ» به رژيم صهيونيستي بود و بطور مشخص در اين باره گفتني هايي هست؛
1- صهيونيست ها در يك برنامه ريزي از پيش طراحي شده از چند ماه مانده به اجلاس غيرمتعهدها در تهران در يك جنگ زرگري با آمريكايي ها بر طبل حمله به ايران كوبيدند. هر بار كه نتانياهو به اصطلاح ژست جنگ با ايران مي گرفت يكي از مقامات آمريكايي به صحنه مي آمد و از تلاش واشنگتن براي منصرف كردن تل آويو خبر مي داد!

هر چند به قول اينديپندنت بلوف اسرائيل براي حمله به ايران «بلوف قرن» است ولي لفاظي ها و هياهوهاي صهيونيست ها در حمله به ايران چيزي جز يك جنگ رسانه اي و به اصطلاح عمليات رواني براي تحت الشعاع قرار دادن اجلاس غيرمتعهدها در تهران نبود.

مقامات تل آويو تمام تلاش و پتانسيل خود را بكار بستند تا به هر قيمتي كه شده اجلاس تهران كمرنگ و بدون رونق برگزار شود و افزون بر شلتاق كاري و هياهو در بلوف حمله به ايران، از تهديد و تطميع مقامات بين المللي و سران كشورهاي عضو جنبش عدم تعهد براي حضور نيافتن در اجلاس تهران دريغ نكردند.

اكنون با پايان يافتن موفقيت آميز اجلاس غيرمتعهدها در تهران وضعيت كاملاً نمايان است.

2- علي رغم تهديد مستقيم بان كي مون دبير كل سازمان ملل و برخي ديگر براي عدم شركت در اجلاس تهران از سوي مقامات ارشد صهيونيستي، آنها به تهران آمدند و در اجلاس بزرگ غيرمتعهدها حضور يافتند. حضور آنها و بخصوص بان كي مون آنقدر معنادار بود كه حتي رسانه هاي صهيونيستي نتوانستند آن را پنهان نمايند و از جمله جروزالم پست با لحني حسرت بار مي نويسد؛ «اگر حداقل بعضي از كشورها در كنفرانس غيرمتعهدها شركت نمي كردند و دبير كل سازمان هم اين اجلاس را تحريم مي كرد و مي گفت؛ «در اين زمان جاي من در ا يران نيست»، آنگاه اسرائيل مي توانست نتيجه بگيرد كه ايران منزوي شده است اما امروز؟ امروز بعد از اينكه پادشاهان، رهبران و شخصيت هاي مهم كشورهاي مختلف به سمت ايران حركت كرده اند؛ ديگر استدلال هاي اسرائيل عليه ايران رنگي نخواهد داشت.»

آنچه اسرائيلي ها را به شدت خشمگين كرده اين است كه سخنان رهبر ايران در افتتاحيه اجلاس تهران پيرامون اسرائيل مورد تأكيد 120 كشور جهان بوده تا جايي كه همين جروزالم پست در اين باره مي نويسد؛ «سكوت جهان در برابر چنين رفتاري براي اسرائيل دلسرد كننده است چرا كه در اجلاس تهران هيچ كس در اعتراض به سخنان رهبر ايران بيرون نرفت، هيچ كس صحبت ها را قطع نكرد، هيچ كس اعتراضي نكرد و حضور و مواضع 120 كشور دنيا در تهران، ايران را شجاع تر از گذشته مي كند.»

3- از سوي ديگر؛ واكنش مقامات كودك كش تل آويو به اجلاس تهران قابل تأمل ويژه است.
ليبرمن وزير خارجه اين رژيم آنچنان عصباني است كه عجزآلود مي گويد؛ «محمود عباس از تهران برگردد ترورش مي كنيم.»

و منشأ اين عصبانيت هنگامي از پرده بيرون مي افتد كه پس از ناسزاگويي به شركت كنندگان در اجلاس تصريح مي كند كه دنيا براي اسرائيل ارزشي قائل نيست و براي جامعه جهاني موجوديت اسرائيل اهميتي ندارد.

همچنانكه نتانياهو نيز از سر ضعف فزاينده و فقد تحليل شرايط بي محابا 120كشور دنيا را متهم مي كند به اينكه هيچ چيزي نياموخته اند و شركت آنها را در اجلاس تهران «لكه ننگي براي بشريت»! قلمداد كرده و در مقام به اصطلاح انتقام گيري مي گويد؛ «حقايق در مورد ايران را در اجلاس ساليانه نيويورك خواهم گفت.»!

4- مشكل وخامت بار و لاينحل صهيونيست ها اين است كه اكنون پس از شوك سهمگين بيداري اسلامي كه حيات رژيم صهيونيستي را به مخاطره انداخته با يك شوك بزرگ ديگر روبرو شده اند و آن به چالش كشيدن اسرائيل از سوي كشورهايي است كه پيش از اين متحد استراتژيك رژيم صهيونيستي محسوب مي شدند.

در اجلاس تهران اين موضوع در مواضع محمد مرسي رئيس جمهور مصر نمود آشكاري داشت.

مرسي با حمايت قاطع از فلسطين به سياست هاي رژيم صهيونيستي اعتراض كرد و بطور مشخص نسبت به نپيوستن اسرائيل به معاهده ان پي تي واكنش نشان داد.

براي همين است كه پايگاه صهيونيستي دبكا- نزديك به موساد- اذعان مي كند كه مرسي در تهران اسرائيل را به چالش كشيد و از حقوق فلسطينيان دفاع كرد.

نكته اي كه دبكا نتوانسته از آن بگذرد اين است كه مرسي مواضع مشابهي با رهبر ايران داشته و مي نويسد؛ حمايت از فلسطين و خاورميانه عاري از سلاح هسته اي دو موضوعي است كه رئيس جمهور مصر نيز مانند رهبر ايران بر آن تأكيد داشته است.

به عبارت روشن تر؛ صهيونيست ها دريافته اند كه اكنون فقط ايران نيست كه سياست هاي تجاوزكارانه اسرائيل را به چالش مي كشد بلكه اين الگو در حال تعميم است و كساني مثل مرسي جايگزين حسني مبارك شده اند كه در اجلاس قبلي غيرمتعهدها- شرم الشيخ- متحد صهيونيست ها بود و اكنون در حبس به سر مي برد.

5- هر چند مارش عزا براي صهيونيست ها مدتهاست كه به صدا درآمده ولي در شرايط كنوني كه موج بيداري اسلامي و اجلاس تهران رژيم صهيونيستي را به گوشه رينگ برده آنچه اين وضعيت را تشديد نموده و هرگونه روزنه اميدي را براي مقامات تل آويو مسدود كرده است گزارش مبسوط دستگاه هاي اطلاعاتي آمريكا پيرامون اسرائيل است.

منافع درهم تنيده وگره خورده واشنگتن و تل آويو همواره باعث شده تا آمريكايي ها در سخت ترين شرايط به كمك صهيونيست ها بيايند ولي گزارش 82 صفحه اي جامعه اطلاعاتي آمريكا تحت عنوان «آماده شدن جهان براي خاورميانه پس از اسرائيل» نشان مي دهد صهيونيست ها در لبه پرتگاه قرار گرفته اند.

در اين گزارش صريحاً تأكيد شده كه اسرائيل بزرگ ترين خطر براي منافع ملي آمريكاست.

اين گزارش هشدار مي دهد با افزايش قدرت كشورهاي اسلامي در منطقه پس از انقلاب هاي عربي- بخوانيد بيداري اسلامي- و همچنين قدرت گرفتن ايران و كاهش نفوذ آمريكا، واشنگتن ديگر نمي تواند از اسرائيل دفاع كند و هيچ توجيهي براي واشنگتن وجود ندارد چرا كه آمريكا بايد به دنبال عادي سازي روابط با 57 كشور اسلامي باشد. جالب اينجاست كه دستگاه هاي اطلاعاتي آمريكا در اين گزارش اذعان مي كنند كه دولت آمريكا نه پول آن را دارد كه از اسرائيل حمايت مالي كند و نه افكار عمومي از چنين كاري حمايت مي كنند.

6- و بالاخره بايد گفت علي رغم سر و صداها و هياهوهاي اسرائيل عليه جمهوري اسلامي طي ماه هاي گذشته و تهديد به حمله نظامي و حتي تعيين زمان براي اين حمله، آنچه اكنون محرز است شليك نرم تهران به تل آويو در پي اجلاس غيرمتعهدها در ايران است كه حيات اين رژيم جعلي را به شماره انداخته است.

دقت شليك نرم اما كاري تهران اين است كه اكنون تعهد غيرمتعهدها بسوي خاورميانه پس از اسرائيل از پرده برون افتاده و توجه همگان به جنايات و تجاوزات اسرائيل معطوف شده تا اين غده سرطاني ريشه كن شود.

خراسان:دستاوردهاي نشست تهران و چالش‌هاي پيش‌روي نم

«دستاوردهاي نشست تهران و چالش‌هاي پيش‌روي نم»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم دکتر مهدي مطهرنيا است كه در آن ميخوانيد؛آن چه در اجلاس شانزدهم غيرمتعهدها گذشت در جغرافياي مکاني و زماني رخ داد که آن را بايد از منظر بافت متن زماني و مکاني در وضعيتي مورد ارزيابي قرار داد که از حالت طبيعي خارج و در يک حالت ويژه و استثنايي قرار داشت. دليل اين امر آن بود که ايران در بافت موقعيتي ناشي از مديريت اعمال فشار بيشتر آمريکا و تهديدهاي رو به تزايد اسرائيل در ارتباط با حمله نظامي به ايران و تلاش روز افزون غرب در راستاي به انزوا کشيدن ديپلماتيک اجلاس شانزدهم سران عدم تعهد را برگزار کرد و توانست از منظر امنيتي نيز با وجود تحرکات متفاوت و نقدهاي گوناگوني که اپوزيسيون خارج و مخالفان داخل کشور در اين باره داشتند تا حد زيادي با موفقيت اجلاس شانزدهم را پشت سر بگذارد.

بنابراين با توجه به اين توانايي در برگزاري اجلاس در اين بافت موقعيتي اجلاس شانزدهم را بايد از اين جهت يک موفقيت ارزيابي کرد. ايران در اجلاس نم توانست فضاي رسانه اي و ديپلماتيکي را که در چارچوب تئوري جنگ نامتعادل و هم چنين جنگ رواني عليه جمهوري اسلامي ايران طراحي شده بود تا حدود زيادي بشکند و در اين زمينه با توجه به حضور بان کي مون، مرسي و سطح قابل قبولي از نمايندگان کشورهاي مختلف عضو جنبش عدم تعهد در اجلاس تهران مي توان گفت که از منظر رسانه اي و ديپلماتيک ايران موفقيت نسبي قابل قبولي به دست آورد.

اما بايد به اين نکته هم بينديشيم که در کنار اين فضا با حضور مرسي، شفافيت در موضع گيري مصر و کشورهاي همگون با جبهه تعارض با بشار اسد به طور شفاف ديدگاه هاي خود را نسبت به گذشته بيان کردند. ايران نيز مواضع خود را در اين ارتباط به طور رسمي بيان کرد. البته مشخص شدن اين محورها و خطوط تمايز مي تواند تا حدود زيادي انجام افعال را از سوي جبهه متفاوت نسبت به يکديگر دقيق تر، شايسته تر و به تصميم نهايي نزديک تر کند.

از منظري ديگر با توجه به اين حضور و با وجود فراز و نشيب هاي موجود در حوزه تصميم گيري و تصميم سازي در جمهوري اسلامي ايران با توجه به اهميت اجلاس نم و سخنراني رهبري در اين اجلاس مي توان گفت حجم تدارکات غرب عليه جمهوري اسلامي ايران افزايش جدي تر پيدا خواهد کرد و نخستين نشانه آن هم در انتشار زود هنگام گزارش آمانو در آژانس بين المللي انرژي اتمي نمود يافت.

در اين ميان البته نبايد اين مسئله را از نظر دور داشت که اگر جنبش عدم تعهد نتواند به سازمان جهاني عدم تعهد تبديل شود به هيچ وجه نخواهد توانست ساز و کارهاي عملياتي براي تعاريف نظري و پيش روي خود در ۱۰ اصل حاکم بر جنبش عدم تعهد تبيين کند و تنها آن چه که در جنبش عدم تعهد ظهور و بروز عيني خواهد يافت جمعي از عناصري است که در نشست ها با يکديگر هماهنگ سخن مي گويند اما خارج از اجلاس ناهمگون رفتار و کنش دارند. در واقع مي توان گفت که دستاوردهاي اجلاس نم در همه دوران ها با اين معضل روبه رو بوده است.

آن چه که تا کنون وجود داشته آن است که جنبش نم تنها يک جنبش کميت محور با تعداد زيادي از کشورها بوده است که بالغ بر ۴۶ بيانيه (قبل از بيانيه تهران) صادر کرد. با توجه به محورهاي اين بيانيه ها که مي توان در آن خطوط بسيار پيش رو را در نظام بين الملل ديد اما در تعريف عملياتي به فعليت بخشيدن خطوط پيش رو هيچ گاه نتوانسته جايگاه واقعي تأثيرگذار خود را از منظر کيفيت محوري دارا باشد.

همان گونه که بارها ديده ايم و در ۴۶ بيانيه قبلي هم آمده از جمله بيانيه شرم الشيخ که در آن بيانيه هم مسئله فلسطين و مسئله دستيابي به انرژي هسته اي صلح آميز مورد توجه قرار گرفته بود اما در عمل در ۳ سال گذشته تأثير جدي نداشت. امروز هم بيانيه تهران به اين نکات و نکات مهم ديگري اشاره دارد که اميد مي رود با مديريت ايران در سه سال آينده قبل از اين که رياست به کشور ونزوئلا سپرده شود ايران بتواند گام جدي بردارد.

جمهوري اسلامي:استفاده ابزاري غرب از تروريسم در سوريه

«استفاده ابزاري غرب از تروريسم در سوريه»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛درحالي كه ارتش سوريه موفق به سركوب كردن تروريست‌ها و شورشيان شده و شهرهاي مهم دمشق و حلب را از وجود آنان پاكسازي كرده و در ساير شهرها نيز امنيت را برقرار نموده، گروه تروريستي القاعده عناصر خود را از ليبي و يمن با عبور دادن از مرز تركيه و با كمك دولت تركيه وارد سوريه كرده تا بار ديگر اين كشور را ناامن كند و طرح جنگ نيابتي را كه آمريكا و رژيم صهيونيستي طراح آن هستند به اجرا در آورد.

در همين حال، هفته نامه فلسطيني "المنار" نيز نوشت: پادشاه عربستان با ارسال نامه‌اي براي باراك اوباما، رئيس‌جمهور آمريكا، از آمادگي عربستان براي تأمين هزينه‌هاي حمله نظامي به سوريه خبر داد و نوشت: اگر آمريكا به سوريه حمله كند، تمام هزينه‌هاي آن را عربستان پرداخت خواهد كرد. شاه عبدالله در اين نامه به رئيس‌جمهور آمريكا اطمينان داد كه اگر در اثر حمله نظامي به سوريه، نوساني در قيمت نفت پديد آيد عربستان با توليد بيشتر و ساير تمهيدات، مانع افزايش قيمت نفت خواهد شد.

از سوي ديگر اعلام آشكار تحويل موشك‌هاي استينگر و ساير سلاح‌هاي ضدهوائي به شورشيان و تروريست‌هاي مستقر در سوريه توسط آمريكا به معناي اعلام رسمي جنگ عليه سوريه است، جنگي كه آمريكا و اسرائيل تأمين كنندگان سلاح‌هاي آن هستند، عربستان و قطر بودجه آن را تأمين مي‌كنند و تركيه امور تداركاتي آن را برعهده دارد.

البته انگليس، فرانسه و تعدادي از شيخ نشين‌هاي خليج فارس نيز به شكل‌هاي مختلف در اين جنگ حضور دارند و به تروريست‌ها كمك مي‌كنند. اين مجموعه براي گرفتن مجوز حمله نظامي به سوريه و يا اعلام آسمان سوريه به عنوان منطقه پرواز ممنوع، تلاش زيادي كرده‌اند ولي به دليل مخالفت روسيه و چين و عدم همراهي بسياري از كشورها موفق به اين كار نشدند. آنها بعد از ناكامي در اين تلاش ماجراجويانه و جنگ افروزانه، اهداف خود را با استفاده ابزاري از القاعده و ساير تروريست‌ها به اجرا گذاشته‌اند و جنگ عليه سوريه را مدتي است به راه انداخته‌اند و اكنون درصدد گسترش آن هستند.

مخالفان مسلح دولت سوريه كه خود را "ارتش آزادي سوريه" مي‌نامند ولي تركيبي از عناصر مزدور القاعده، افسران ارتش تركيه، مستشاران نظامي انگليس و فرانسه، افسران اطلاعاتي عربستان و شورشيان سوري هستند، مجموعه‌اي را تشكيل داده‌اند كه با سلاح‌هاي آمريكائي و اسرائيلي و دلارهاي نفتي عربستان و قطر و كويت و امارات و پوندهاي انگليسي درحال جنگيدن با ارتش سوريه هستند. البته نام اين كار آنها را نمي‌توان جنگيدن گذاشت، زيرا اقدام به انفجار ساختمان‌ها، به گروگان گرفتن مردم، كشتار دستجمعي غيرنظاميان و راه زني و شبيخون‌هائي كه عليه مردم عادي مرتكب مي‌شوند، دقيقاً همان كارهائي است كه ساير تروريست‌ها انجام مي‌دهند.

تفاوت در اينست كه تروريست‌هاي مستقر در تركيه از حمايت لجستيكي، مالي، تداركاتي، سياسي، تبليغاتي و آموزشي بزرگ‌ترين قدرت‌هاي بين‌المللي و پولدارترين دولت‌هاي منطقه برخوردارند و طبيعي است كه بتوانند مدت بيشتري دوام بياورند. آنها با همين سلاح‌ها و امكانات است كه دولت سوريه را تهديد كرده‌اند حتي هواپيماهاي مسافري به پرواز در آمده در آسمان اين كشور را نيز سرنگون خواهند كرد!

نكته بسيار تأمل برانگيز اينست كه دولت‌هاي غربي مدعي حمايت از حقوق بشر نه تنها با اين وحشي‌گري‌ها مخالفت نمي‌كنند بلكه خودشان با در اختيار قرار دادن سلاح و امكانات لازم، تروريست‌ها را براي انجام آن تشويق و تدارك مي‌كنند. دوگانگي سياست‌هاي اين كشورهاي مدعي دموكراسي و حقوق بشر در بحرين و عربستان و يمن از يكطرف و آنچه در سوريه انجام مي‌دهند از طرف ديگر، حتي مردم خود كشورهاي اروپائي و آمريكا را نيز به اعتراض واداشته و صاحبنظران غربي نيز به اين رسوائي آشكار اعتراض مي‌كنند كما اينكه اعتراض به دولت تركيه نيز در داخل اين كشور هر روز افزايش مي‌يابد.

صحنه‌هاي فجيع و چندش آور اعدام مردم عادي كه فقط به جرم عدم همراهي با شورشيان و تروريست‌ها توسط عناصر القاعده در سوريه تيرباران يا گردن زده مي‌شوند، حتي از تلويزيون‌هاي غربي پخش شده‌اند و مي‌شوند، اما ذره‌اي در سياست دولت‌هاي مدعي حقوق بشر و دموكراسي و آزادي اثرگذار نبوده‌اند. آنها در مواردي كه همين اقدامات و يا بسيار كمتر از آن‌ها درباره طرفداران حكومت‌هاي غربي صورت بگيرد آن را جنايت جنگي مي‌نامند و با تبليغات وسيع تلاش مي‌كنند آن را بهانه‌اي براي مقابله با مرتكبان و حاميان آنها قرار دهند و تحت عنوان تروريسم عوامل آن را سركوب نمايند ولي در سوريه اين قبيل جنايات را مجاز و حتي لازم مي‌دانند و به مرتكبان آنها جايزه هم مي‌دهند. اظهارات افراد دستگير شده‌اي كه اعتراف كرده‌اند علاوه بر دادن سلاح و كمك مالي، غربي‌ها به ما گفته‌اند حتي حساب بانكي باز كنيد تا اگر كشته شديد به حساب خانواده‌هاي شما نيز پول واريز كنيم، كمترين ترديدي باقي نمي‌گذارد كه مدعيان دموكراسي و حقوق بشر براي تحقق اهداف شوم خود در سوريه حتي حاضرند از تروريست‌ها و بدترين شكل تروريسم استفاده كنند.

با اينهمه از آنجا كه آمريكا و همدستانش نتوانسته‌اند دولت بشار اسد را از پا در آورند، به دبيركل سازمان ملل و ساير واسطه‌ها ديكته كرده‌اند كه بگويند براي برقراري آرامش در سوريه و حل بحران اين كشور لازم است ارسال سلاح براي طرفين دعوا قطع شود.

روشن است كه اين طرح با هدف از پا در آوردن دولت سوريه و تقويت تروريست‌ها پيشنهاد شده و اصولاً معقول نيست يك دولت كه براي دفاع از مرزها و ايجاد امنيت به ارتش و نيروي انتظامي نياز دارد نتواند سلاح تهيه كند و با عده‌اي تروريست كه از بيگانگان جيره و مواجب مي‌گيرند يكسان دانسته شود.

عجيب است كه آقاي بان كي مون، دبيركل سازمان ملل نيز عليرغم اينكه بايد با مقررات بين‌المللي و حقوق و وظايف دولت‌ها آشنا باشد و تفاوت دولت‌ها و معارضان مسلح را بداند، مبلغ يك طرح شيطاني و استعماري شده است. عجيب‌تر اينكه همين آقاي بان كي مون و دستگاه عريض و طويل سازمان ملل در برابر جنايات شاه بحرين و آل سعود كه هر روز مردم را به جرم راه پيمائي مسالمت آميز سركوب مي‌كنند هيچ عكس العملي نشان نمي‌دهند و در برابر حمايت‌هاي مستمر تسليحاتي و سياسي و تبليغاتي دولت‌هاي غربي از آنها بي‌تفاوت هستند و براي سوريه از چنين طرح‌هاي شيطاني حمايت مي‌نمايند.

آنچه در سوريه جريان دارد، يكبار ديگر چهره ضد بشري غرب و بي‌عملي سازمان ملل را به نمايش گذاشته است. نتيجه اين ماجرا هرچه باشد، نمي‌تواند مانع ثبت شدن اين ننگ تاريخي در پرونده غرب و سازمان ملل گردد كه آنها برخلاف تمام شعارها و وظايف خود تلاش كردند از طريق جنايت و استفاده ابزاري از تروريسم عليه يك دولت قانوني جنگ افروزي كنند.

رسالت:جنگ پنداره ها و تکامل انگاره ها

«جنگ پنداره ها و تکامل انگاره‌ها»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن مي‌خوانيد؛شانزدهمين اجلاس غير متعهدها با شکوه و عظمت خاصي به کار خود پايان داد. اجلاسي که آوردگاه نزاع پنداره ها و تکامل انگاره ها بود. انگاره هايي که از دل ويرانه پنداره هايي به هم ريخته سربرآورده و نويدبخش حل مسائل لاينحلي است که بيش از نيم قرن غير متعهدها از پس آن برنيامده اند. اين تصورات و پنداره ها هستند که انگاره ها را به عنوان ايده هايي براي حل مشکل مي سازند. از هم پاشيدگي پنداره هاي غير واقعي مقدمه ذهنيت هاي جديد و انگاره هايي در حال تکامل براي اصلاح امور است.

شکوه و عظمت برگزاري اجلاس غير متعهدها در تهران بسياري از پنداره ها را به هم ريخت تا مولود آن انگاره هاي نويني براي حل مسائل بين المللي باشد که در فضاي برگزاري اجلاس و هم در نطق ها و پيشنهادات سران، مقامات و روساي هيئت هاي 120 کشور جهان به چشم مي خورد. دراين مجال و مجلا به برخي از اين پنداره ها و در شماره بعدي اين نوشتار به بعضي از انگاره هاي شانزدهمين اجلاس غير متعهدها خواهيم پرداخت.

پنداره صلح و امنيت بين المللي يکي از مهمترين پنداره هايي که برگزاري اجلاس شانزدهم در تهران آن را به هم ريخت مفهوم صلح و امنيت بين المللي بود. صلح و امنيت مفاهيمي غير قابل تبعيض و در عين حال ملموس هستند. سئوال اينجاست که صلح و امنيت واقعي چيست و پرچمدار آن چه کساني هستند؟ آيا کشورهايي که خود داراي زرادخانه هاي بزرگ سلاح هاي هسته اي مي باشند و استفاده از اين سلاح ها را عليه بشريت تجربه کرده اند، مي توانند داعيه دار و پرچمدار صلح و امنيت بين المللي باشند؟ آيا سلاح هسته اي مي تواند ضمن بازدارندگي امنيت به ارمغان بياورد؟ اگر اين طور بود چرا اتحاد جماهير شوروي که يکي از قدرت هاي بزرگ هسته اي بود فرو پاشيد؟ صلح و امنيت واقعي کجاست؟ مرکز و منبع آن چيست؟ آيا ساختار غير منطقي، ناعادلانه و غير دموکراتيک شوراي امنيت مي تواند صلح را براي جهان به ارمغان بياورد؟ آيا ترجمه دخالت نظامي در کشورها و زادبوم هاي مختلف به دموکراسي روش صحيحي است؟ آيا مي توان بشريت را به شهروندان درجه‌ يك و دو و سه تقسيم کرد؟ آيا مي توان به نام مبارزه با تروريسم شهرها و روستا ها و مناطق قبايلي را با هواپيماهاي با سرنشين و بدون سرنشين بمباران کرد؟

نظم نوين جهاني که کاملا ناعادلانه و غير منطقي است محصول دو جنگ جهاني مي باشد که نه تنها صلح و امنيت را براي جهان ما به ارمغان نياورده بلکه ميليونها انسان بي گناه در دل همين نظم جهاني در جنگهاي ويتنام، خليج فارس، عراق، افغانستان، سومالي، سودان، بوسني و هرزگوين و ... کشته شدند.

پنداره الگوها در بيداري اسلامي يکي از پنداره هايي که به طور گسترده اي رسانه هاي خارجي و محافل آمريکايي و صهيونيستي در ساختن و پرداختن آن نقش ايفا مي کنند فقدان توانايي جمهوري اسلامي در الگو شدن است. آنها مقامات ايران را متهم مي کنند که دچار توهم خود الگويي شده اند. در مقابل آنها مي کوشند به نحو هيستيريکي ترکيه و يا عربستان را به عنوان الگو در جهان اسلام معرفي کنند. غافل از اينکه خود آنها بهتر مي دانند هم ترکيه و هم عربستان از تعارضات ماهوي و شکلي فرارواني رنج مي برند. عربستان يک نظام ديکتاتور پاتريمونيال است که با چالش هاي دروني روبروست و ترکيه نيز در نظر ملت هاي مسلمان به جامانده اي شبيه است که مي کوشد به کاروان غارت شده اتحاديه اروپا بپيوندد. موضع فروشي هاي ترکيه براي پيوستن به اتحاديه اي که بناي آن بر باد استوار شده است حتي براي خود مردم ترکيه نيز قابل پذيرش نيست. امروز افکارعمومي در ترکيه مخالف اصلي دخالت هاي دولتمردان اين کشور در سوريه هستند و ... .

اين در حالي است که ايران از بسياري لحاظ قابليت الگو شدن را دارد و نمي توان آن را ناديده گرفت. الگويي که قائل به نسخه تجويزي نيست بلکه در پي تلفيق الگوها در مديريت مشترک جهاني در يک چارچوب چند وجهي مي باشد.

واقعيت تحولات منطقه اين است که علت موجده انقلاب هاي منطقه تفکر آزاديخواهانه، کرامت مدارانه، استقلال طلبانه و عدالت خواهانه مردم عربي بود که با تاسي از رهبر کبير انقلاب ايران حضرت امام خميني(ره) اين باور در آنها به وجود آمد و روز به روز تقويت شد که همه اين آمال و اهداف را مي توان ذيل اسلام خواهي به دست آورد.

تجربه نشان داده که پاسداري از دستاوردهاي انقلاب به مراتب دشوارتر از حدوث انقلاب است. امروز در تونس، مصر، ليبي و يمن انقلاب به پيروزي رسيده است ولي چگونه مي توان از اين انقلاب ها صيانت کرد. گرگ‌هاي بسياري دندان تيز کرده اند تا نوزاد بي دايه انقلاب در کشورهاي منطقه را بدرند و اهداف آن را مصادره به مطلوب کنند.

در اين مسير دشمن دست به هر اقدامي مي زند تا اجازه ندهد مردم به اهداف اصيل خود از انقلاب دست يابند.يکي از توطئه هايي که دشمنان منطقه در مقابله با حرکت مردمي و اسلامي منطقه دنبال مي کنند ايجاد نااميدي از تغييرات انقلابي در بين جوانان است. يکي ديگر از تهديدهايي که انقلاب مردمي و اسلامي منطقه را تهديد مي‌کند تداوم وابستگي اين کشورها پس از انقلاب است. غرب براي تداوم سلطه خود در منطقه با جابجايي مهره ها و چهره سازي سعي دارد کارکردهاي مبارک و بن علي، قذافي، علي عبدالله صالح و... را حفظ کند.آنها بي تعارف در حال سوزن باني تحولات هستند.

در اين گهواره بي ثبات و بستر پر خطر امري که مي تواند کودک تازه متولد شده انقلاب هاي عربي و اسلامي را از آسيب هاي جميع بليات حفظ کند توسل به يک الگوي موفق براي دوران پسا انقلاب است. در واقع علت مبقيه انقلاب هاي منطقه تکيه بر يک بنيان مرصوص و متجانس با علل موجده اين انقلاب هاست. مردم سالاري ديني يکي از الگوهاي موفقي است که طي 33 سال گذشته توانسته رهرو مطلوبي براي اهداف انقلاب اسلامي ملت ايران باشد.

امروز جوانان انقلابي در کشورهاي عربي کنجکاو و مشتاق هستند که بدانند ملت ايران چگونه توانسته سه دهه علي رغم توطئه هاي سنگين آمريکا، رژيم صهيونيستي، انگليس و ... استقامت کند و روز به روز بالنده تر و زاينده تر از گذشته به اهداف و آرمانهاي انقلاب اسلامي خود وفادار بماند. قانون اساسي در ايران از چه قواعد و مباني پيروي مي کند که ضمن انعطاف پذيري توانسته نيازهاي جامعه ايران را در سه دهه گذشته پوشش دهد. راز پيشرفت هاي علمي ملت ايران در عرصه هاي حساس و جهشي فناوري مثل هسته اي، سلول هاي بنيادين، ابر رايانه ها، نانو تکنولوژي، هوافضا و ... چيست؟

پاسخ همه اين کنجکاوي ها را ملت هاي انقلابي منطقه مي توانند در نظام مردم‌سالاري اسلامي بيابند. نظامي که کاملا دموکرات و بر مبناي دين مبين اسلام است.انقلاب هاي منطقه غلبه دين بر سکولاريسم است نه غلبه سکولاريسم بر دين. در اين انقلاب ها که به تعبير مقام معظم رهبري نمايش جنگ اراده‌هاست فرمول پيروزي تنها و فقط تکيه بر بنيان مرصوص اسلام خواهي ملت مسلمان منطقه است. امروز نقشه راه بيداري اسلامي براي غلبه بر استبداد داخلي و استعمار خارجي يک نظام سياسي اسلامي مثل مردم‌سالاري اسلامي است.

در واقع مردم‌سالاري اسلامي مي تواند علت مبقيه اين انقلاب‌ها و سپر دفاعي براي صيانت از دستاوردهاي بي بديل جوانان مسلمان منطقه باشد. البته هر چند نمي توان مدعي شد نظام مردم‌سالاري ديني مثل نسخه هاي سازمان بهداشت جهاني براي ريشه کن کردن برخي بيماري ها فراگير و همه گير است اما هيچ کس را نمي توان از درس آموزي از اين تجربه منع کرد. مي توان به مردم‌سالاري ديني جهاني انديشيد. نظامي که بر مبناي فطرت بشري پايه گذاري شده است بسيار قابليت بيشتري براي جهاني شدن دارد تا الگوهاي نفساني و الحادي مثل ليبرال دموکراسي که حتي امروز در زاد گاه و خاستگاه خود نيز با واکنش هاي عمومي مواجه هستند. البته اين جهاني شدن خود به خودي و يک پروسه نيست همان‌طور که جهاني شدن مفاهيم ليبراليستي غرب نيز يک فراگرد خودکار نبوده و نيست.

پنداره ناامني و امنيت ايران ايران در مدت 6 روز برگزاري اجلاس سران غير متعهدها آرام ترين روزهاي خود را سپري کرد. تهران در زمان برگزاري يکي از بزرگترين اجلاس هاي بين المللي که دو سوم اعضاي سازمان ملل در آن عضو هستند با کمترين حاشيه امنيتي روبرو بود. اين در حالي بود که به اذعان ناظران بين المللي در اين مدت به هيچ وجه فضاي امنيتي ملموس حاکم بر تهران قابل قياس با اقداماتي از اين دست که در برخي کشورهاي اروپايي که مشهور به ثبات و امنيت هستند، نبود. يک ماه پيش در انگلستان که معروف به جزيره امنيت در اروپاست براي برگزاري المپيک لندن دولت بريتانيا به منظور تامين امنيت حتي اقدام به نصب سپر موشکي بر روي ساختمان مسکوني شهر نمود! که مورد اعتراض بسياري از شهروندان قرار گرفت.

امنيت مثال زدني در تهران و همچنين شهرهاي بزرگ ديگر نظير شيراز، اصفهان، مشهد، نطنز، بوشهر و ... که مورد بازديد هيئتهاي عالي رتبه کشورهاي مختلف قرار گرفت طي ايام برگزاري اجلاس و همچنين روزهاي قبل و بعد از آن به حدي بود که برخي از مقامات نسبت به اين امنيت ابراز شگفتي مي کردند.

اين در حالي بود که پيش از اين اجلاس اغلب رسانه هاي حوزه آتلانتيک مي کوشيدند ايران را براي برگزاري اين اجلاس مکاني ناامن وانمود کنند. حتي رژيم صهيونيستي کوشيد با برخي زياده گويي هاي نظامي و تهديدات توخالي فرمان آغاز جنگ اينطور وانمود کند که ايران ناامن است و امکان برگزاري چنين اجلاسي در چنين سطحي براي جمهوري اسلامي وجود ندارد. اما حاشا و کلا که اگر ذره اي ناامني در مدت برگزاري در ايران به وجود آمد. امنيت بي بديل کشورمان بسياري از پنداره ها را در خصوص ناامني و قدرت دشمنان ايران در ناامن‌سازي جمهوري اسلامي را به هم ريخت.

پنداره واگرايي و همگرايي در حاکميت يکي ديگر از پنداره هايي که در مدت برگزاري اجلاس غير متعهدها در تهران به هم ريخت موضوع واگرايي در حاکميت بود. وفاق ملي و همگرايي مسئولان کشور در موضوعي که مستقيما با منافع ملي و امنيت کشور ارتباط برقرار مي کرد دشمنان انقلاب اسلامي را غافلگير کرد. همکاري بي نظير قواي سه گانه و نهادهاي سياسي، نظامي ، امنيتي و حتي رسانه هاي داخلي با توجه به هر خط و گرايشي يک چهره مقتدر و توانمند از جمهوري اسلامي به نمايش گذاشت. اجلاس تهران اين پنداره را که مي توان با تخم گذاري در شکاف هاي درون حاکميت توليد واگرايي بين مسئولان ايراني کرد را به هم ريخت و جهان به عينه ديد که مقامات ايراني در خصوص منافع و مصالح ملي و همچنين عزت و اقتدار ايران اسلامي اهل تسامح نيستند. برگزاري شانزدهمين اجلاس غير متعهدها در تهران علاوه بر بازتاب ويژه آن در فضاي بين المللي سمبل همگرايي و يک صدايي مسئولان، مردم، کليه احزاب و جريانات سياسي در خصوص مسئله فلسطين بود.وحدت نخبگان در مواضع اصولي نظام و ملت ضمن چارچوب بندي منافع و مصالح ملي مايه اقتدار ملي است.وحدت کلمه نخبگان سياسي در داخل بر سر مواضع اصولي غير متعهدها مثل فلسطين اگر چه از ابتداي انقلاب وجود داشته اما در سالهاي اخير در پيوند با بيداري ملتها و روشنفکران جهان پر رنگ تر شده و در مسير يک گذار تکاملي است.

پنداره قد و قامت اپوزيسيون يکي از تصورات و پنداره هايي که معمولا برخي از رسانه هاي استکباري و محافل صهيونيستي و آمريکايي مي کوشند در خصوص ايران در پنجره ديد افکار عمومي قرار دهند قد و قامت کاذب براي اپوزيسيون در ايران است. اپوزيسيون در هر کشوري يک واقعيت است اما واقعيت سازي در خصوص جريانات مخالف نظام و انقلاب ايران در برخي رسانه هاي غربي به گونه اي است که آنها با برجسته سازي يک جريان رو به زوال که با خلا تئوريک و ضعف هاي عمده پراتيک روبرو شده است به دنبال خلق يک سري توهمات و تصورات موهوم در فضاي افکار عمومي جهان هستند. غافل از اينکه فارغ از هر نوع
تصوير سازي کاذب اپوزيسيون لاجرم در آوردگاه هاي واقعي بايد عيار خود را به محک نقد بگذارد. شانزدهمين اجلاس غير متعهد ها نشان داد که حداکثر توان اپوزيسيون ايران اداره چند سايت و وبلاگ فارسي زبان است که اين روزها حتي لنگ مطلب و سوژه هستند.

پنداره پيشرفت در گرو سازش يا مقاومت يکي ديگر از پنداره هايي که در شانزدهمين اجلاس تهران مشوش شد اين تصور بود که پيشرفت کشورهاي غير متعهد تنها در گرو سازش با غرب است. بسياري از مهمان هاي اين اجلاس زماني که از نزديک با پيشرفت هاي کشورمان آشنا شدند جملگي اذعان کردند پيش از اين سفر تصور مي کردند ايران يک کشور عقب مانده با تکنولوژي سطح پايين است که حتي قادر نيست مايحتاج داخلي خود را تامين کند. تحريم هاي فلج کننده!! غرب نيز ايران را به زانو درآورده و روز به روز ايران به نقطه نهايي نزديک مي شود. اما وقتي ايران را ديدند به يک باره کليه اين توهمات و تصوير سازي ها به هم ريخت. آنها ايراني با عظمت؛ پيشرفته و مقتدر را ديدند که نه تنها بازارهاي آن تعطيل نيست بلکه حتي از بسياري از کشورهاي اروپايي پر رونق تر است. ايراني که در عرصه هاي مختلف پزشکي، صنعتي، کشاورزي، شهري و ...

پيشرفت ها و دستاوردهاي عظيمي را به دست آورده و همه اين پيشرفت ها را مرهون مقاومت در برابر فشارها و تحريم هاي غرب مي داند.

تهران امروز:حقيقت كابوس اسرائيل

«حقيقت كابوس اسرائيل»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم کمال علیپور است كه در آن مي‌خوانيد؛تجربه 32 ساله ايران نشان داده است كه كشورهاي غربي توان مشاهده پيشرفتهاي ايران را ندارند و از اين رو در صدد دشمني با كشورمان هستند اما جمهوري اسلامي ايران در اين سالها نشان داده است كه بر خواسته‌هاي خود ايستادگي مي‌كند و در راه رسيدن به اهدافش از هيچ تلاشي فروگذار نيست و در اين مسير به هيچ‌كس نيازي ندارد. رهبر معظم انقلاب نيز بر اين مسئله تاكيد دارد كه اگر كشوري بر اصول خود پافشاري كند به اهدافش نزديك مي‌شود. از اين رو نگراني غرب به ويژه آمريكا و اسرائيل درباره نتايج نهايي اجلاس عدم تعهدها در تهران قابل‌پيش‌بيني بود.

دشمنان ايران به ويژه آمريكا و اسرائيل مي‌دانستند كه در حاشيه‌هاي اجلاس انعقاد قراردادهای بلند مدت تحریم‌هاي يكجانبه آنها را بی اثرتر خواهد كرد و توافقات دیپلماتیک در تهران به افزایش وزن ایران در معادلات بین المللی مي انجامد و نقش غرب را در اين ميان كمرنگ تر مي كند.

از سوي ديگر اسرائيل مي‌دانست كه با برگزاري اجلاس نم در تهران و گفت‌وگوي كشورها در محيطي به دور از فشارهاي غرب ذهن آنها را نسبت به فعاليتهاي غير بشر دوستانه اين رژيم و همچنين جنايت هايش روشن خواهد كرد، از اين رو روحيه ضد صهيونيستي در بين كشورها افزايش خواهد يافت و حيات اين غده بدخيم را با مشكل مواجه خواهد كرد.

طي سي سال گذشته دشمنان ايران تلاش كردند با هر حربه‌اي كه مي‌توانند ايران را از تلاش و دستيابي به اهداف خود بازدارند؛ اعمال فشار، تحميل جنگ هشت ساله ناخواسته، ترور دانشمندان و اعمال تحريم هاي يكجانبه شايد بخشي از فعاليتهاي دشمنان براي به زانو در آوردن ايران بود تا نقش ايران را در دنياي بين الملل كمرنگ كنند و خود را اربابان دنيا بنامند اما برگزاري اجلاس نم در تهران و نتايج حاصله از اين اجلاس نشان داد كه ايران مي تواند تمام تلاشهاي چندين ساله غرب را در مدت زمان كوتاهي نابود و خود را به كشوري تاثيرگذار در منطقه تبديل كند. از اين رو آمريكایی‌ها نگران هستند که ایران بتواند با ابتکارهایی برخی از مشکلات پیچیده منطقه ای مانند موضوع سوریه را بدون حضور آمريكا در مسیری خاص قرار بدهد که تغییر آن برای آمريكا بسیار مشکل باشد و اين كشور ديگر نتواند حمايت خود را از رژيم اشغالگر اسرائيل انجام دهد و تهديداتي كه اين رژيم در زمان قبل از برگزاري اين اجلاس داشت نيز به دليل ترس از نتيجه اجلاس و حيات خود بود.

در نهايت، اجلاس برگزار شد و نه تنها ترس رژيم صهيونيستي بر طرف نشد بلكه نتيجه حاصله از اجلاس بر ترسهاي اين رژيم افزوده است زيرا خود نيز به اين باور رسيده كه حياتش رو به پايان است و بايد اينگونه بيان كرد كه كابوسهاي اسرائيل بعد از اجلاس تهران به حقيقت تبديل شده است.

وطن امروز:فرهنگ بسيجي در خاكريز ديپلماسي

«فرهنگ بسيجي در خاكريز ديپلماسي»عنوان يادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم حسين قدياني است كه در آن مي‌خوانيد؛

1- هرچند این روزها به کرات از جنگ، رمان نوشته می‌شود که گویی در جبهه، همه‌چیز بود جز امام حسین(ع) و شهادت و ایثار و فرهنگ بسیجی و ولایت اما فرزند شهیدتر از آن هستم که ندانم وقتی در «شهرک دوئیجی» بچه رزمنده‌ها جاده‌ای فقط به طول 2 کیلومتر باز می‌کردند، این دم را می‌گرفتند: «جاده داره باز می‌شه، دل امام شاد می‌شه». از 8 سال دفاع مقدس، تنها چیزی که نمی‌شود گرفت، عشق آسمانی‌هاست به ولی‌فقیه. در جنگی به عظمت دفاع مقدس، شاید باز شدن یک جاده‌ کوچک در محور عملیاتی کربلای 5 خیلی حماسه بزرگی نباشد اما برای بسیجی، حماسه، کوچک و بزرگ ندارد.

جاده‌ای هم که باز می‌شود، بسیجی اینگونه فکر می‌کند؛ باز شدن این جاده همانا، شاد شدن دل خمینی همانا و البته خمینی ‌شاد می‌شد. همان امام که در طیاره 12 بهمن «هیچ» احساسی نداشت، احساس حقارت می‌کرد در برابر چهره‌های نورانی رزمندگان. القصه! اگر اجلاس تهران با سیلی دیپلماسی به نظام سلطه، دل «آقا» را شاد کرده باشد، مقصود ما از این نشست عظیم حاصل آمده است و خدا را سجده‌کنان شاکریم. قشنگ بود لحظه‌ای که وزیر محترم امور خارجه جمهوری اسلامی ایران دست رهبر را بوسید.

فتوحات ما از این دست است. دشمن زیاد به ما طعنه می‌زند که چرا شعار می‌دهید؟! به کوری چشم دشمن، باز هم می‌خواهم شعار بدهم؛ «دست خدا بر سر ماست/ خامنه‌ای رهبر ماست». آری! حتی در عرصه اتوکشیده، رسمی و توأم با تشریفات دیپلماسی هم می‌توان فرهنگ بسیجی را حفظ کرد. اگر دیروز در «سه‌راهی شهادت» با یک دستگاه بولدوزر، ایمان و چند بچه‌بسیجی توی دهان دشمن می‌زدیم، امروز در «سه‌راهی دیپلماسی» با یک دستگاه میکروفن، ایمان و چند دیپلمات بسیجی توی دهان دشمن می‌زنیم. ایران 30 سال پیش هم نتانیاهوی خودش را داشت، ما اما از 30 سال پیش قوی‌تریم.

دل امام و روح شهدا شاد، که امتداد جاده‌های امروز ما به عمق استراتژیک دشمن رسیده است و به برکت رهبری «آقا» برد موشک‌های امروز ما قلب صهیونیسم را نشانه گرفته است. دشمن مطمئن باشد که ما در پیچ مهم تاریخ نیز بر مبنای مبارزه، مذاکره می‌کنیم. با کت و شلوار و پیراهن یقه‌گرد هم می‌توان بسیجی بود. اگر خاکریزی لباس خاکی می‌خواهد و خاکریزی دیگر تشریفات، فرهنگ بسیجی، فرهنگ هر دو میدان است. فقط در شلمچه نیست که ما به دشمن سیلی می‌زنیم. ساختمان اجلاس در ولنجک شمال‌ شهر هم برای ما حکم سنگر را دارد.

2- در «یادداشت روز» دیروز جمله‌ای نوشتم که خیلی‌ها را خوش آمد. مواجهه‌ای بود از موضع دست بالا با اپوزیسیون. عینا تکرارش می‌کنم؛ «اصلا محمد مرسی کیست؟! خود بشار اسد هم یک ساعت در تهران سخنرانی کند، ای‌بسا از چند جمله‌اش صرف‌نظر کردیم». من واقعا به این گزاره اعتقاد دارم و فقط در مقام طعنه به اباطیل این روزهای رسانه‌های معاند در فضای مجازی ننوشتم. لحظه‌ای فرض کنید بشار اسد به تهران آمده و علیه مصر و مرسی مشغول سخن گفتن، بیش از حد مجاز است. اصولا در رسانه ملی ما هر آنچه به وحدت اضلاع بیداری اسلامی، امهات و اصل‌کاری‌ها آسیب بزند، به نفع مفهوم «مقاومت» سانسور می‌شود. ما مخلص سران کشورهای آزاده دنیا هم هستیم و جدای از آنکه به کدام نزدیک‌تر و از کدام دورتریم، در باب وحدت، مقاومت، قدس، ایستادگی، موضع‌گیری علیه دشمنان اصلی و مجموعه‌ای از این مفاهیم با احدی تعارف نداریم. جمهوری اسلامی مبصر کلاس بیداری اسلامی است و استفاده از این قبیل امتیازات بدیهی‌ترین حق مسلم اوست.

3- «من ولایت‌فقیه را قبول ندارم اما اجلاس آبرومندانه‌ای برگزار شد». این کامنت فردی ناشناس است پای یکی از مطالبم درباره اجلاس تهران که با رد «آی‌پی‌» می‌شد حدس زد، خارج کشور سکونت دارد. به همین بهانه، دل یک دله می‌کنم و نکته‌ای را که مدت‌ها در نوشتنش تردید داشتم، می‌نویسم. المپیک لندن متاثر از رجزخوانی‌های اپوزیسیون در فضای مجازی‌‌- فضایی که با عرض معذرت، سگ صاحبش را نمی‌شناسد! ـ نحوه واکنش بعضی هموطنان خارج‌نشین هنگام دریافت جایزه مدال‌آوران برایم پر از ابهام بود.

فکر می‌کردم اگر فرنگی‌کاران ما مدال طلا بگیرند، نکند عده‌ای پرچم قشنگ 3 رنگ جمهوری‌اسلامی را دست نگیرند، سرود ملی ما را نخوانند، کارهایی کنند و دست رسانه‌های دشمن بهانه‌های جور واجور دهند. قهرمانان ایران اما یکی پس از دیگری روی سکوی نخست ایستادند، در حالی که با حجاب و بی‌حجاب، با ریش و بی‌ریش، تماشاگر از ایران اعزام شده و هموطن ساکن اروپا حتی دخترکان و پسرکانی که اندک مداقه‌ای در باب محرم و نامحرم نداشتند و خیلی بی‌پروا دست به دست هم داده بودند، جملگی با بلند‌ترین و زیباترین فریاد ممکن، سرود مقدس جمهوری‌اسلامی ایران را می‌خواندند، بلند‌بلند «پیامت ای امام...» می‌خواندند، داد‌زنان «شهیدان پیچیده در گوش زمان...» می‌خواندند، حماسی و تاریخی و به یادماندنی «بهمن فر ایمان ماست...» می‌خواندند، مغرورانه و باشکوه، همراه با قطراتی اشک شوق «جمهوری اسلامی» ایران می‌خواندند... و بعد، می‌نشستند به شادی و دم به دم پرچم منقش به آرم «الله» را تکان می‌دادند و حتی چندبار از صداوسیما دیدم زنانی رسما بی‌حجاب، بوسه بر نام «الله» می‌زدند. نه عزیز! به شهادت نوشته‌هایم، آدمی ‌نیستم که بعد از این قبیل مشاهدات، احساسی شوم و خیال کنم پای «جذب حداکثری» حتی به اقلیم لندن هم رسیده.

نیز با همه احترامی که برای مخاطب فوق‌الذکر نوشته‌هایم قائلم، اصلاً معتقد نیستم تایید و تکذیب نشستی «در حد اجلاس» محتاج اعتراف کسانی است که با مفاهیمی مشکل دارند. حرفم این است ما حقیقتاً و به معنای واقعی کلمه یک «ملت» هستیم. در علوم سیاسی، عنوان «ملت» تعریفی دارد که حتی این تعریف هم، آنجا که پای «ملت ایران» در میان است، دچار نقصان می‌شود. «ملت» به اعضای یک پیکر می‌گویند که هرگز نمی‌توان ایشان را از هم جدا کرد، ولو در هزار و یک مساله با یکدیگر اختلاف سلیقه داشته باشند. مشکل بزرگ اپوزیسیون جمهوری اسلامی این است که براساس بعضی اختلاف‌سلیقه‌ها و تفاوت عقیده‌ها، گمان می‌کند هستند کسانی که به فراخوان آشغال ریختن در خیابان‌های تهران، هنگام برگزاری اجلاس سران، لبیک بگویند. من آن کل یکپارچه، واحد و متحدی که «ملت ایران» می‌خوانمش، باورم هست سر مفاهیمی چون عرق ملی، خاک، پرچم، غرور و البته دین و آیین، دقیقا به یک «تن» می‌مانند. وطن ایران حقا که تن منسجمی دارد.

از صدقه سر همین انسجام است که هنگام مدال گرفتن حمید سوریان، از حنجره‌های مختلف، فقط یک فریاد واحد شنیده می‌شود. مشکل اپوزیسیون دگم ما این است که براساس ظاهر آدم‌ها قضاوت می‌کند و آنقدر می‌بافد و می‌بافد و می‌بافد که گاه حتی امر بر من و تو مشتبه می‌شود که نکند در لندن اتفاقی به ضرر غرور ملی رخ دهد. آنچه در لندن رخ داد، حتی کامنتی که دیشب برایم آمد، جملگی دارای این پیام است: ما نباید در تحلیل‌ها همان اشتباه اپوزیسیون را تکرار کنیم که از خوش‌خیالی بدتر، بدخیالی است!

4- اجلاس تهران آنقدر صدا و بازتاب داشته که بیراه نیست اگر بیداری اسلامی را به قبل و بعد شانزدهمین اجلاس سران عدم تعهد تقسیم کنیم. به یمن اجلاس تهران، از این پس با اطمینان بیشتری می‌توانیم «بیداری اسلامی» را «بیداری جهانی اسلام» بخوانیم، چرا که این روزها اسلام، انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی زبان بشریت را به اعتراض علیه سلطه‌گران باز کرده. در تهران، خیلی از سران خیلی از کشورها اصلا مسلمان نبودند اما سطر سطر سخنان‌شان در منظومه «بیداری اسلامی» می‌گنجید و در این چارچوب تعریف و تفسیر می‌شد. ان‌شاءالله بزودی شاهد خواهیم بود رفتار و گفتار بیداری اسلامی به کشورهای غیرمسلمان نیز سرایت کند.

ناشی از همین «ترس بزرگ» بود که نتانیاهو، این بار به جای ایران، مصر، سوریه، لبنان، بحرین و...، کار را یکسره کرد و به همه بشریت ناسزا گفت: «اجلاس تهران، لکه ننگی بر پیشانی جامعه بشری بود. واقعا تعجب می‌کنم در یک اجلاس، این همه علیه اسرائیل حرف زده می‌شود ولی دریغ از یک کشور معترض که به دفاع از اسرائیل بلند شود». از اینها گذشته، اجلاس تهران، مبدأ بسیار مناسبی برای پیوند هرچه عمیق‌تر انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی است.

اسلام، مبارزه با رژیم غاصب قدس، مقابله با فزون‌خواهی نظام سلطه، اتکا بر رای مردم به جای دیکته بیگانگان، حمایت از مقاومت و... وجوه مشترک انقلاب اسلامی ملت ایران و بیداری جهانشمول اسلامی است. گذشت دوره‌ای که آمدن یا نیامدن فلان رئیس‌جمهور به ایران محل این قبیل مباحث باشد. بعد از اجلاس تهران، فقط باید درباره مسائل بزرگ و مهم صحبت کرد. عجبا! اهل حق دیروز مدعی بودند؛ انقلاب مصر فقط انقلاب نان است و انقلاب اسلامی نیست». و می‌گفتند؛ «مرسی به ایران نمی‌آید». اجلاس تهران اگرچه در بطن و متن خود به همه این شبهات پاسخ گفت، لیکن در کاری ابتکاری، ثابت کرد که اساسا پدیده بیداری اسلامی خیلی درگیر حرف‌های سطح پایین نیست و بیشتر از جنس «کنش» است تا «واکنش».کنشي که البته فقط شامل ملل مسلمان نمی‌شود.

5- روزگار فتنه 88 طعنه‌زنندگان می‌گفتند؛ خانواده شهدا از نظام بریده‌اند! همان زمان بسیاری از خانواده شهدا از سرداران گرفته تا دیگران به صحنه آمدند و بیانیه دادند و بیعت مجدد خود را با ولایت، اعلام کردند. واقعا بامزه است؛ وقتی هنوز هم مادران چند شهید‌داده ما در محضر ولی‌فقیه، از اینکه بیش از این یارای‌شان نبوده تا برای اسلام و انقلاب قربانی دهند، ابراز شرم می‌کنند، و در عین حال چنین طعنه‌هایی می‌شنوند! قطعا این هم درست و منطقی نیست که خانواده‌های شهدا هر روز بیانیه دهند و در حمایت از ولایت راهپیمایی کنند. خدا اما چه زیبا به میدان آمد با عطیه‌هایی به نام «علیرضا» و «آرمیتا»، گویی راحت کرد کار خانواده شهدا را. حالا به جای ما، این علیرضاست که به سران کشورهای اسلامی گل می‌دهد و باز هم به‌جای ما، این آرمیتاست که برای دبیرکل سازمان ملل خط و نشان می‌کشد. اصولا خون شهدا نسبت به هم، هم‌افزایی دارد و اگر به برکت خون شهدای دهه 60 شهدای هسته‌ای ساخته می‌شود، فرزندان شهدای هسته‌ای هم بیکار نمی‌نشینند و تبدیل به «رسانه‌ رساناي خانواده شهدای دهه 60» می‌شوند و عصای دست مادران چند شهید داده مظلوم می‌شوند تا دیگر هیچ‌کس جرأت نکند بگوید؛ خانواده شهدا با نظام مشکل دارند. ما با طعنه «ساختگی بودن فیلم آرمیتا» البته مشکلی نداریم که ما اصلا ساخته شده‌ایم برای ولایت.

6 ـ مسیر روبه‌روی جمهوری اسلامی روشن و میسر است. دراین راه درخشان و روبه‌پیش، هر فتنه‌ای در حکم سکته‌ای است که چندی به تعویق می‌اندازد پیشروی انقلاب را. آیا حیف نیست؛ نظامی که می‌تواند در حد اجلاس تهران عمل کند، درگیر مقابله با فتنه‌های داخلی شود؟! همین جا باید گفت: اصولا هیچ انتخاباتی در کشور ما محل زد و خورد انقلاب و ضد‌انقلاب یا مثلا محل نزاع دوگانه مقاومت و سازش نیست. تمام اختلافات ما در مسیر انتخابات‌ها باید خلاصه در مقوله خدمت و نحوه خدمت شود. قرار نیست انتخابات، زیرمجموعه جمهوری اسلامی باشد اما نظام سلطه هم در آن نامزد داشته باشد! چنین انتخاباتی «در حد اجلاس» نیست. حتی انتخابات‌های ما نیز از این پس باید در حد اجلاس باشد.

این نوشته را با شهدا شروع کردم؛ همان به که با شهدا بسته شود. شهدا در جنگ هر وقت جاده‌ای را باز می‌کردند، بعد از گفتن «جاده‌داره باز می‌شه، دل امام شاد می‌شه» می‌نشستند پای «زیارت عاشورا». ارباب! ما هرچه داریم، از دستگاه خون شماست.

پس «السلام‌علیک یا اباعبدالله».

آفرينش:طلاق؛ بالاترين درخواست در محاكم حقوقي

«طلاق؛ بالاترين درخواست در محاكم حقوقي»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم زهرا كيان‌بخت است كه در آن مي‌خوانيد؛بررسي ميزان طلاق و مقايسه ميانگين آن در ساليان اخير، از رشد صعودي نرخ اين پديده در كشورمان حكايت مي‌كند.

چندي پيش نيز، از جانب دبير کميته سلامت شوراي شهر تهران اعلام شده بود كه ايران رتبه چهارم طلاق در جهان را به خود اختصاص داده است.

به گونه‌اي كه تحليل و مقايسه آماري پديده طلاق براساس داده‌هاي سازمان ثبت احوال كشور، در فاصله زماني سال‌هاي 1385 هجري شمسي تا 1390 هجري شمسي گوياي نرخ تصاعدي آن در كشورمان مي‌باشد. طبق آمارهاي ارائه شده از سوي سازمان ثبت احوال، فراواني طلاق در كل كشور، در سال 1385؛ 94039 مورد، در سال 86؛ 99852 مورد، در سال 87؛ 110510 مورد، در سال 88؛ برابر با 125747 مورد، در سال 89؛ 137200 مورد، و در سال 90 برابر با 142841 مورد بوده است.

به اين آمارها بايد 34759 مورد طلاق ثبت شده در سه ماهه اول سال 91 را نيز افزود كه به صورت جداگانه در فروردين ماه 91 برابر با 9278 مورد، در ارديبهشت 91 برابر با 13350 مورد، و در خرداد ماه برابر با 12131 مورد بوده است.

در ميان كل استان‌هاي كشور نيز استان تهران بالاترين ميزان فراواني در آمار طلاق را به خود اختصاص داده است.

طلاق پديده‌اي است كه همچون بسياري از پديده‌هاي اجتماعي ديگر، از مسايل فرهنگي اجتماعي متعدد و متنوعي متاثر است. جامعه‌شناسان و محققان علوم روان‌شناختي دلايل مختلفي را براي اين پديده و روند رو به رشد آن ذكر مي‌كنند كه از جمله آن‌ها مي‌توان به مواردي همچون تفاوت‌هاي فرهنگي و طبقاتي، استقلال‌طلبي و نداشتن روحيه مشاركتي، نداشتن امنيت شغلي و مشكلات معيشتي، عدم رشد شخصيتي، عدم انعطاف‌پذيري و مشكلات اخلاقي و رفتاري همچون توقعات بي‌پايان و عدم گذشت، و... اشاره كرد.

صرف‌نظر از طلاق و جدايي رسمي كه پاي زوجين را به مجتمع‌هاي قضايي و دادگاه‌هاي خانواده باز مي‌كند، بايد از طلاق عاطفي نيز سخن به ميان آورد كه با وجودي كه در آن، هيچ گاه زوجين در دادگاه‌هاي خانواده حضور نمي‌يابند، اما در اين موارد نيز محيط متزلزل خانه، خود به نوعي به دادسرا و دادگاه تبديل مي‌شود.

اما دليل افزايش سرانه طلاق هر چه كه باشد، و هر كدام از شاخصه‌ها و علل اين پديده كه نقش بيش‌تري را در ازدياد آن ايفا كنند، واضح است كه رشد سرانه اين درد اجتماعي و فرهنگي در بدنه اجتماع‌مان هيچ‌گونه هم‌خواني و سنخيتي با حافظه تاريخي و فرهنگي كشورمان نداشته و ندارد.

حافظه تاريخي و فرهنگي‌اي كه الف الفباي آن را اخلاق‌گرايي و مهرورزي تشكيل مي‌دهد، به گونه‌اي كه اگر امر بر انتخاب سه مفهوم اصلي در آن داير شود، بي‍‌شك يكي از ابتدايي‌ترين و كليدي‌ترين مفاهيم آن، اخلاق و اخلاق‌گرايي است. حافظه تاريخي و فرهنگي‌اي كه مي‌توانست در زمينه طلاق، جايگاه كشورمان را در ميان ساير كشورها به محلي بسيار قابل قبول‌تر از اين برساند.

مردم سالاري:بحران سوريه، نياز به تصميم فراملي و فرامنطقه‌اي

«بحران سوريه، نياز به تصميم فراملي و فرامنطقه‌اي»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم مرتضي نعمت‌زاده است كه در آن مي‌خوانيد؛ تصميم‌گيري درباره سوريه در حال حاضر تنها ميان نظام سوريه و مخالفين مسلح و تندرو اسلامي در داخل سوريه نيست بلکه معادله فراتر از يک مساله داخلي است و در حال حاضر بحران سوريه ابعاد منطقه‌اي و بين‌المللي به خود گرفته بنابراين تصميم‌گيري در خصوص اين بحران و يا توقف اين بحران در واقع يک مقوله فراملي و فرا منطقه‌اي است، لذا تا زماني که تصميم‌گيري در مورد اين مساله در سطح بين‌المللي، جهاني و منطقه‌اي اتخاذ نشود اين بحران در عرصه داخل همچنان ادامه پيدا خواهد کرد، اما اين که تا چه زماني اين شرايط ادامه پيدا مي‌کند تا حدود زيادي به تحولات آمريکا و انتخابات اين کشور مرتبط است يعني به نظر مي‌رسد که نظام سوريه تا انتخابات آمريکا سقوط نخواهد کرد چرا که آمريکا به هيچ وجه اجازه نخواهد داد که قدرت در سوريه از نظام سوريه به گروه‌هاي سلفي يا گروه‌هاي ديگري انتقال پيدا کند که اختيارشان در دست آمريکا نباشد اين بدان معناست که آمريکا مي‌خواهد سوريه‌اي که نظامش سقوط کند در دستان خودش قرار بگيرد نه اين که در اختيار گروه‌هايي باشد که کنترل آن در دستش نباشد.

بنابراين تا زمان انتخابات آمريکا، اين کشور قدرت دخالت فعال را ندارد و چنين به نظر مي‌رسد که اين بحران حداقل تا انتخابات آمريکا ادامه پيدا خواهد کرد. اما حل اين بحران در گرو يک تصميم بين‌المللي و منطقه‌اي است به همين دليل راه حل اين بحران در گرو بازيگران بين‌المللي و منطقه‌اي است که با يکديگر در صورت رسيدن به يک طرح مورد توافق و پايبندي به آن طرح اين بحران سمت و سوي حل را پيدا خواهد کرد.

به نظر مي‌رسد که ثبات و آرامش در سوريه در آينده نزديک چندان قابل پيش‌بيني نيست و در افق به چشم نمي‌خورد يعني تا زماني که ترکيه، عربستان و قطر در سطح منطقه‌اي به دخالت‌هاي خودشان ادامه مي دهند و گروه‌هاي مسلح را به لحاظ تسليحات و انساني تقويت مي‌کنند قطعا اين روند ادامه پيدا خواهد کرد و سوريه روي آرامش را به خود نخواهد ديد مگر اينکه در سطح منطقه‌اي، کشورهاي اثرگذار به يک توافقي در مورد وضعيت سوريه برسند و به اين توافق هم پايبند باشند در غير اين صورت انتظار اينکه سوريه در آينده نزديک روي آرامش را ببيند وجود ندارد اما تداوم اين بحران قطعاً مشکلات ديگري را براي منطقه از جمله در داخل ترکيه و لبنان ايجاد خواهد کرد و چنانچه اين بحران باز هم تداوم پيدا کند دايره جغرافيايي تاثيرگذاري آن گسترده‌تر خواهد شد.

قطعاً با توجه به اينکه به لحاظ جهاني غيرمتعهدها از وزنه خوبي برخوردار هستند مي‌توانند يک طرحي را ارايه دهند و در گفت‌وگو با قدرتهاي بين‌المللي از جمله روسيه، آمريکا و اروپا موثر باشند. در اين صورت حتماً چنانچه طرف‌هاي بين‌المللي مواضعشان را تغيير دهند مي‌تواند در تصميم کشورهاي منطقه نيز تاثيرگذار باشد.

البته غيرمتعهدها مي‌توانند اگر به‌طور جدي طرحي را داشته‌باشند در اين زمينه موثر باشند.بخش مهمي از تقويت گروه‌هاي افراطي در منطقه به نقشي که عربستان و قطر ايفا مي‌کنند، برمي‌گردد با توجه به اينکه اصولا جريان سلفي‌ها و القاعده از عربستان، چه از سوي موسسات رسمي و سازمان امنيت اين کشور و چه از سوي موسساتي تحت عنوان موسسات خيريه تغذيه مي‌شوند و اين کمک‌ها را در اختيار القاعده و سلفي‌ها قرار مي‌دهند قطعا بخشي از کنترل اين‌ها به سياستي که عربستان مي‌تواند اتخاذ کند برمي‌گردد.

اگر عربستان دست از حمايت سلفي‌ها و القاعده به لحاظ مالي و تجهيزاتي بر دارد، آن‌ها نمي‌توانند دوام بياورند و يا مقاومت کنند. البته اين مساله تا حدودي هم‌، بستگي به مسائل ايدئولوژيک و اعتقادي دارد و القاعده سعي مي‌کند در محور اختلافات مذهبي سوار شود و تاثيرگذار باشد، مقداري هم به اين ارتباط دارد که اگر عربستان تغيير نقش و سياست دهد مي‌تواند تا حدي روند سلفي‌گري در منطقه را کنترل کند.

در حال حاضر عربستان گفتمان مذهبي را دنبال مي‌کند و گفتمان سلفي از گفتمان مذهبي برخوردار است و تا زماني که اين سياست از سوي عربستان دنبال مي‌شود به طور طبيعي روند رشد و تقويت سلفي‌ها افزايش پيدا مي‌کند، البته سلفي‌گري هم يک اوج دارد و وقتي به نقطه اوج خود مي‌رسد قطعا شرايط منطقه‌اي و بين‌المللي و حتي داخلي، سلفي‌گري را به حجم طبيعي و افولش نزديک مي‌سازد.

به هرحال الان وضعيت بين‌المللي و منطقه‌اي وضعيت شناوري است يعني از يک‌سو اگر مصر سياست‌ها و جايگاه طبيعي خودش را در منطقه پيدا کند با توجه با اين که مصر تعلق به جريان ميانه‌رو مذهبي دارد و از سوي ديگر هم ايران با توجه به اين گرايش و روند ميانه‌روي مذهبي را دارد، اينها مي‌توانند تا حدود زيادي در بقيه تحولات منطقه‌اي از جمله بحث سلفي‌ها تاثيرگذار باشد. اما در حال حاضر مصر هنوز از سياست روشني در حوزه سياست خارجي‌اش پيروي نمي‌کند و ما شاهد هستيم که سياست خارجي مبارک همچنان بر مصر حکومت مي‌کند که مهمترين همپيمان آن عربستان است که در منطقه در غياب مبارک دارد يکه‌تازي مي‌کند.

حمايت:گزارش‌های تکراری

«گزارش‌های تکراری»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت به قلم محمد صالح جوکار است كه در آن مي‌خوانيد؛آخرین گزارش فصلی یوکیا آمانو، مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، درباره برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی که چند روز پیش ارایه شد، مانند گزارش‌های قبلی وی، بر اساس همان حرف‌های کهنه و قدیمی گذشته تنظیم شده بود. در گزارش جدید آمانو بار دیگر ابهاماتی که در گذشته درباره فعالیت‌های هسته‌ای ایران مطرح شده بود، بدون سند و مدرک تکرار شده است در حالی که انتظار می‌رفت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از رویه قبلی خود دست بردارد و در گزارش‌هایی که ارایه می‌دهد واقع‌بینانه به موضوع هسته‌ای جمهوری اسلامی نگاه کند.

در صورتی می‌توان به یک گزارش استناد کرد که برای تمامی مطالب آن سند و مدرک آورده شود، نه اینکه مستندات آن بر اساس حدس و گمان باشد. اگر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی همچنان این راه را ادامه دهد و تحت فشار رژیم صهیونیستی و آمریکا گزارش‌های غیر مستند ارایه کند تنها به حیثیت و آبروی خود خدشه وارد می‌کند.

اگر مدیر کل آژانس راست می‌گوید و نگران این است که از انرژی هسته‌ای برای فعالیت‌های نظامی استفاده شود، بهتر است اول جلوی اسرائیل را بگیرد که کلاهک‌های هسته‌ای دارد و این مطلب بر همه هم روشن است؛ در حالی که می‌بینیم آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تا به حال هیچ گزارشی درباره فعالیت‌‌های هسته‌ای اسرائیل ارایه نکرده است؛ بنابراین واضح است که گزارش‌های آژانس درباره برنامه هسته‌ای ایران جنبه سیاسی دارد و به هیچ‌وجه واقع‌بینانه نیست.

علاوه بر این نباید فراموش کرد که گزارش اخیر مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درباره برنامه هسته‌ای ایران همزمان با برگزاری اجلاس سران کشورهای عضو جنبش غیرمتعهدها در تهران ارایه شد.

وقتی رژیم صهیونیستی و مدافعان منافع وی نتوانستند با تهدید و امتیازدهی مانع حضور سران کشورهای غیر متعهد در تهران شوند، سعی کردند بار دیگر ابهام در برنامه هسته‌ای ایران را مطرح کنند و افکار عمومی را به این سمت سوق دهند تا شاید بتوانند از اهمیت اجلاس تهران بکاهند؛ در حالی که اکثر کشورهای عضو جنبش غیر متعهدها حامی فعالیت‌‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی‌اند و در اجلاس تهران هم حمایت خود را از این موضوع اعلام کردند.

به هر روی آنچه مسلم است، این است که برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی کاملا شفاف و مطابق قوانین آژانس بین‌المللی انرژی اتمی پیش می‌رود و هیچ‌گونه فعالیت پنهانی ندارد؛ این موضوع حتی در گزارش‌های بازرسان آژانس هم مشهود است و آنان تا به حال نتوانستند نکته منفی در فعالیت‌های هسته‌ای ایران پیدا کنند.

ابتكار: مصلحت در امانت داري است يا تحريف؟

«مصلحت در امانت داري است يا تحريف؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم غلامرضا كمالي پناه است كه در آن مي‌خوانيد؛روزي ناشنوايي مي خواست به عيادت بيماري برود. باخود فكر كرد و پيش بيني نمود كه اول از او مي پرسم كه حالت چطوره ؟ او خواهد گفت: خوبم. مي گويم: الحمدالله. از او مي پرسم كه چه غذايي مي خوري؟ خواهد گفت: فلان غذا را ميگويم:گوارا باد. ميپرسم كه طبيبت كيست؟ خواهد گفت: فلان شخص. مي گويم: مقدمش مبارك. ناشنواي بيچاره با اين ذهنيت و پيش بيني به عيادت بيمار رفت. مطابق پيش بيني هاي قبلي خود از بيمار پرسيد: حالت چطوره؟ بيمار جواب داد: خيلي بد. ناشنوا گفت: الحمدالله. دوباره از او پرسيد: طبيبت كيست؟ بيمار با ناراحتي جواب داد: عزراييل. ناشنواگفت: مقدمش مبارك. دوباره پرسيد: چه غذايي ميل مي كني؟ بيمار باعصبانيت تمام جواب داد:زهرمار. کر گفت: گواراي وجود.

-محمد مرسي رئيس جمهور مصر: «مردم فلسطين و سوريه براي آزادي، عدالت وكرامت مبارزه مي كنند»

-مترجم صدا و سيما: «مردم فلسطين و بحرين براي آزادي وعدالت و كرامت مبارزه مي كنند»
- مرسي: «وتو دست شوراي امنيت را از حل وفصل بحران سوريه كوتاه كرد»

- مترجم ما: «وتو دست شوراي امنيت را از حل وفصل بحران هاي تحولات مردمي كوتاه كرد.»

- مرسي: «ما با مردم سوريه عليه نظام ظلم و سر كوب اعلام پشتيباني مي كنيم»
- مترجم ما: «آرزوي بقاي نظام سوري داراي پشتوانه مردمي را داريم.»

همان گونه كه مي بينيم، مترجم ما سخنان آقاي مرسي را درست برعكس و مطابق آرزوي خود ترجمه كرده است. گوينده چيزي گفته و مترجم چيز ديگري از آن ساخته است. شنونده و مخاطب هم اين وسط بازيچه قرار گرفته است. چند پرسش و نكته اساسي دراين جا مطرح است:
الف)آيا سخنان مرسي درست ودر جايگاهش مطرح شده است؟ در پاسخ بايد گفت كه بهتر بود ايشان درمقام رياست قبلي جنبش عدم تعهد، به جاي بيان موضع شخصي و حتي كشورش همگاني تر و پخته تر سخن مي گفت. از ياد نبريم كه ايشان تازه كار است ومقداري از اين ناهماهنگي و نا پختگي از كم تجربگي وي بر مي خيزد.

ب) آيا مواضع ساير كشورها بايد با ما هماهنگ باشد و روساي آنان به دلخواه ما سخن بگويند؟بي گمان حتي مردم عامي وكم اطلاع هم مي دانند كه چنين نيست. هر كشوري بر اساس منافع خود موضع مي گيرد.منافع ملي ما در حمايت از محور مقاومت است ومنافع برخي كشورها در تضعيف اين محور است. اين كه رئيس مصر منافع كشورش را در زمينه سوريه مقابل ايران مي بيند، به خودشان مربوط است. ما ايرانيان از سقوط مبارك شادمان شديم و در انتخابات اخير رياست جمهوري مصر آرزوي پيروزي همين آقاي مرسي را داشتيم. اكنون كه با واقعيت ايشان روبرو شديم آرزوي تغيير ديدگاه ايشان راداريم و گرنه آرزويمان درباره ايشان بر باد خواهد رفت.

ج) آيا از جهات گونان اخلاقي، شرعي، سياسي و... مترجمان ورسانه هاي ما مجازندكه سخن شخص ديگري را آن هم در مقام رئيس جمهور، تحريف كنند و بر طبق آرزو و ديدگاه خود آن را ترجمه و منعكس كنند ؟ آن هم در شرايطي كه رسانه هاي گوناگون جهان همزمان اصل سخن را به گوش جهانيان مي رسانند؟

هر انساني با هر دين و ديدي دروغ و تحريف را ناپسند مي داند. پيامبر و بزرگان ديني ما هم دروغ را سرچشمه همه گناهان دانسته اند. رهبر معظم انقلاب هم در اين اجلاس دشمنان را دروغگو ناميدند. حال مسئولان سيما با چه مجوزي و بر پايه كدام مصلحت دست به چنين عمل غير اخلاقي زدند؟ چرا به پيامدهاي منفي آن عليه كشورمان فكر نكردند؟ بي ترديد آشكارشدن اين خبط بزرگ هم به اعتبار گزارشها و اخبار رسانه ملي نزد مخاطبان آسيب رسانده هم چهره روشن و موفقيت آميز ايران در برگزاري اجلاس را لكه دار كرده است.بايد ايمان داشته باشيم كه امانت داري در ترجمه و انتقال خبر مهمتر از آن چيزي است كه گفته مي شود.

ملت ما:اهميت به نظر مردم سوريهاولويت نشست چهارجانبه مصری

«اهميت به نظر مردم سوريهاولويت نشست چهارجانبه مصری»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم ابراهيم آقامحمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛ دولت مصر به تازگي از سوي سخنگوي وزارت امور خارجه خود، پيشنهاد برگزاري يك نشست چهارجانبه به كشورهاي ايران، تركيه و عربستان سعودي ارايه داده است. با توجه به اين‌كه پيشنهاد دولت مصر به اعضاي حاضر در نشست، مربوط به كشورهاي مسلمان بوده و اسلام داشتن يك ويژگي مشترك در اين نشست چهارجانبه است، لذا مي‌توان اين پيشنهاد را پيشنهاد خوبي تلقي كرد.

البته با توجه به اين‌كه موضع كشورهاي پيشنهادي مصر مانند تركيه و عربستان سعودي، درباره سوريه روشن شده و همگي موضع خود را به شكل شفاف بيان كردند، نيمي از كار نشست نسبت به مواضع هر يك مشخص است و حل شده اما اينها بايد درباره كشور سوريه به اين نتيجه برسند كه سوريه، داراي يك پايگاه مردمي بوده و با برخورداري از اين پايگاه مي‌تواند به خواسته خود يعني حكومت مردمي برسد. براين اساس، اگر نشستي از سوي مصر مطرح مي‌شود مي‌بايست برپايه مردمي بودن و منافع مردم آن تعيين شود و اعضای آن كمتر به مسائل حاشيه‌اي بپردازند و مواضع خود را كه عليه سوريه قرار داده‌اند را فراموش كنند.

در اين راستا ممكن است ابهاماتي مبني‌بر نفوذ و دخالت امريكا يا روسيه مبني‌بر عوامل اصلي براي حل بحران منطقه‌اي در سوريه، مطرح شود و طبيعي است كه امريكا با روابطي كه با عربستان و تركيه دارد ممكن است بتواند در برخي زمينه‌ها اعمال نفوذ كند اما از آنجايي كه مردم مصر به تازگي رهايي پيدا كرده و دولت كنوني مصر يك دولت انقلابي است و با سياست‌هاي امريكا فاصله پيدا كرده است به نظر مي‌رسد چندان از خواست امريكايي‌ها تاثير نگرفته و منافع امريكا به‌راحتي در آنجا امكان طرح نخواهد داشت.

همچنين با توجه به اين‌كه ايران به دنبال كسب استقلال دولت سوريه در جهت منافع مردمي اين كشور است، در نتيجه مشخص است كه جمهوري اسلامي ايران واكنش مثبتي به برگزاري اين نشست چهارجانبه نشان دهد. در حقيقت اين حضور مي‌تواند تاكيدي هم بر قدرت ديپلماسي ايران در منطقه باشد. ايران در منطقه خاورميانه خودي از خود نشان داده و از هر لحاظي كه در نظر بگيريم در امور بين‌المللي و منطقه‌اي تاثيرگذار خواهد بود.

جايگاه جمهوري اسلامي ايران يك جايگاه منحصر به فرد بوده و از ديپلماسي خوبي برخوردار است. به‌طور كلي با توجه به جايگاهي كه دارد، دستگاه ديپلماسي ايران و قدرت اين كشور مي‌تواند در نشست چهارجانبه هم حرف‌هاي مهمي براي تاثير در تغيير مواضع كشورهاي ديگر نسبت به سوريه داشته باشد. در نهايت مي‌توان چنين ارزيابي كرد كه با توجه به برگزاري چنين نشستي پيش‌بيني مي‌شود كه در صورت برگزاري مي‌توان آن را به مردم سوريه واگذار كرده و به هر نظري كه مردم اين كشور مي‌دهند اهميت داد.
در حال حاضر مشاهده مي‌شود كه عده‌اي به زور آمده و قصد دارند مردم سوريه را ناديده بگيرند و تمام كشورهايي كه براي حل بحران منطقه‌اي سوريه وارد عمل مي‌شوند بايد به اين نكته توجه ويژه‌اي داشته باشند.

آرمان:الزامات مناظره‏های تلویزیونی در انتخابات

«الزامات مناظره‏های تلویزیونی در انتخابات»عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر محمدجواد حق‌شناس است كه در آن مي‌خوانيد؛اصولا بحث انتخابات در نظام‏های سیاسی که مبتنی بر رای مردم اداره می‏شوند، به نوعی محور اصلی سیاست‌ورزی عمومی و شکل‌دهنده قسمت عمده‏ای از معادلات داخلی مملکت است، چرا که حضور مردم در تعیین سرنوشت به‌عنوان یک اصل مسلم و پذیرفته‌شده، مورد توافق تمام جناح‏های حاضر در قدرت و مایل به حضور در رقابت سیاسی پذیرفته شده است.

طی دهه‏های گذشته بحث زمان‏بندی شدن قدرت از طریق حضور مردم در انتخابات، که ناظر به تغییر ترکیب قوای مجریه و مقننه است، به روندی معمول برای اداره کشورها تبدیل شده است. نکته مهمی که در این فرآیند باید به آن توجه شود این است که عموم انتخاب‌کنندگان بر اساس کدام معیار و شاخص‏ها و با توسل به چه ابزارهایی می‏توانند دست به انتخاب کاندیدای مورد نظر خود بزنند؟ برای پاسخ به این نیاز در نظام‏های سیاسی مختلف، شاهد تنظیم و تدوین قواعد و قوانینی هستیم که رقابت سیاسی را مستند و قانونمند می‏کند و امکان انتخاب دقیق‏تر را فراهم می‏نماید.

از جمله سازوکارهایی که در راستای ارتباط موثرتر حوزه سیاسی با بستر عمومی به وجود آمده و درحقیقت از نیازهای اصلی و پایه‏ای دموکراسی‏های پایدار است، وجود احزاب شناسنامه‏دار و فراگیر است. اما جدای از سازوکارهای حزبی باید از رسانه‏های جمعی به‌عنوان ابزارهایی کارا برای ایجاد ارتباطی موثر و سازنده میان عرصه عمومی و حوزه سیاست یاد کرد. افزایش جمعیت، پیچیده شدن اشتغالات روزمره و تخصصی شدن حوزه‏های کاری از جمله عواملی هستند که باعث وابستگی بیشتر جوامع مختلف به رسانه‏ها برای دریافت اطلاعات در حوزه‏های مختلف شده‏اند. بی‌شک یکی از اساسی‏ترین این حوزه‏ها، حوزه سیاست است.

رسانه‏ها از یک‌سو عموم جامعه را در جریان تحولات جاری سیاسی قرار می‏دهند و از سوی دیگر بر شکل‌گیری تصور آنها از گروه‏ها، معادلات و مناسبات سیاسی تاثیرگذارند. در این گذر رقابت‏های انتخاباتی از یک‌سو به‌دلیل موجی که در جامعه ایجاد می‏کنند و از سوی دیگر به‌دلیل تاثیر عمیقی که در شکل‌دهی فضای سیاسی جامعه دارند، از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردارند.

نکته‏ای که در این میان باید توجه کرد این است که بحث حضور نامزدهای انتخاباتی در رسانه نیاز به استانداردها، قواعد و شاخص‏های مناسب و مشخصی دارد که رقیبان انتخاباتی بتوانند بر اساس آن و در حضور مجریان مسلط و باقدرت امکان ارتباط مفاهیم و انتقال نقاط قوت و ضعف را به مخاطب داشته باشند. در این راستا یکی از مشکلاتی که وجود دارد، تعلق امتیازات ویژه به برخی در حوزه رسانه است که مشکلاتی را در این زمینه به‌وجود آورده است. طبیعتا این مساله موقعیت ویژه و ممتازی را برای مسئولان رسانه به‌وجود آورده که امکان رقابت را در این عرصه کم کرده است.

امروزه شاهد هستیم که در اکثر کشورها وجود و تعدد و تکثر رسانه‏ها، موجبات رقابت‏های سازنده را به‌وجود آورده و طبیعتا هر رسانه‏ای مخاطب خاص خود را پیدا کرده و نامزدهای انتخابات نیز می‏توانند دیدگاه‏های خود را متناسب با نوع مخاطبی که هر کدام از رسانه‏ها دارند، بیان کرده و ارتباطی موثر با طبقات و اقشار مورد هدف خود برقرار کنند.

مبحث مناظره‏های رسانه‏ای، در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری از هیچ قاعده خاصی برخوردار نیست و این مساله نیز در کنار بحث امتیاز رسانه‏ای آسیب‏های این دست مناظره‏ها را دوچندان می‏کند. با توجه به اینکه انتخابات مهمی را در پیش رو داریم، باید مبحث مناظره‏های رسانه‏ای تبدیل به قانون شده و به قانون انتخابات ریاست‌جمهوری افزوده شود تا نامزدهای انتخابی بتوانند به‌طور مساوی و با داشتن حق دفاع از خود در صورت طرح برخی اتهامات امکان رقابت انتخاباتی عادلانه‌تر را داشته باشند.

دنياي اقتصاد:... و این رشد بی رحم نقدینگی

«... و این رشد بی رحم نقدینگی»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم حسین درودیان است كه در آن مي‌خوانيد؛نوسانات اقتصادی، از جمله نوسان در سطح قیمت‌ها، به مانند روند رشد و توسعه اقتصادی، همواره موضوعی جذاب برای تبیین در بین اقتصاددانان بوده است.

در اقتصادهای امروزی که بعضا از آنها با عنوان اقتصادهای «پولی» یاد می‌شود، بی‌تردید متهم اصلی بروز نوسان در سطح عمومی قیمت‌ها، حجم پول یا به تعبیر دقیق‌تر «حجم نقدینگی» است. بر عکس جوامع پیشین که در آنها نوسانات قیمت‌ها ریشه در بخش حقیقی اقتصاد و رخدادهایی طبیعی نظیر وفور، قحطی، خشکسالی و... داشت، در اقتصادهای امروزی با کنترل نسبی طبیعت، ریشه اصلی نوسانات اقتصادی به ویژه نوسان در قیمت‌ها را باید در عامل پول جست‌وجو کرد. اگر سطح عمومی قیمت‌ها (و نه سطح قیمت در یک بازار خاص آن هم به طور استثنایی) در نوسان دیده می‌شود، شک نکنید که دنبال کردن این سرنخ شما را به احتمال قریب به یقین به چیزی جز رشد نقدینگی نمی‌رساند، البته این به معنای آن نیست که بخش حقیقی اقتصاد و نوسانات طبیعت و تولید نمی‌تواند منشا بی‌ثباتی قیمت‌ها باشد، اما توجه به این نکته ضروری است که عوامل غیرپولی، امروزه، صرفا در شرایط بحران‌های بزرگ با منشا غیراقتصادی (مانند جنگ و سوانح عظیم طبیعی) می‌توانند منشا بحران‌ها و نوسانات اقتصادی باشند. حتی ممکن است در یک دوره خاص به دلیل بروز یک شوک مثبت یا منفی حقیقی، بازار محصولی خاص دستخوش نوسان قرار گیرد (مانند نوسان قیمت مرغ در کشور در ماه‌های اخیر به دلیل وابستگی بالای این بخش به نهاده‌های وارداتی به ویژه کنجاله سویا)، اما آنگاه که از نوسان در سطح «عمومی» قیمت‌ها (یا همان تورم) سخن می‌گوییم، الا و لابد ریشه این مساله در «پول» است.

از تحولات شگرف اقتصادهای مدرن، حذف پول‌های طبیعی (پول‌های مبتنی بر فلزات قیمتی که در بخش عمده‌ای از تاریخ بشر به عنوان پول، رایج بوده‌اند) و حاکمیت پرحکایت «پول کاغذی» (پولی بدون ارزش ذاتی و دارای ارزش اعتباری محض) بوده است. این تحول مهم - که نامگذاری اقتصادهای کنونی را به اقتصاد «پولی» موجب شده است- آنچنان که برخی منتقدین رادیکال مداخله دولت بیان كرده‌اند، انحرافی تاریخی در حیات اقتصادی جوامع بوده؛ انحرافی که هم‌اینک به دولت‌ها اختیار نشر پول در هر زمان دلخواه و با کمترین هزینه را داده تا دولت به دلیل قوه قاهره و دست برتر خود، قدرت خریدی برای خود خلق کند که هزینه آن در نهایت با کاهش ارزش پول و تورم، از جیب مردم پرداخت می‌شود.

این چنین بود که در سیر تحولات اقتصادی مدرن، اندیشه قاعده‌مند کردن شدید نهاد پول پیش روی عقلای ذی‌نفوذ در حاکمیت قرار گرفت و مباحثی نظیر «استقلال بانک مرکزی» با هدف کوتاه کردن دست دولتمردان از این منبع شیرین و کم هزینه کسب درآمد را به وجود آورد. امروزه در قاطبه کشورها نهاد پول به شدت تحت کنترل است، بانک مرکزی مستقل است و دولت مستقیما اختیاری در جهت انتشار پول ندارد. اما به‌رغم همه این تلاش‌ها همچنان دولت‌ها، حتی در پیشرفته‌ترین و قاعده‌مندترین جوامع، به طرق غیرمستقیم قادر به اثرگذاری بر حجم پول و رشد آن هستند، که انتشار اوراق قرضه از سوی دولت‌ها که در نهایت بانک مرکزی را وادار به نشر پول از طریق عملیات بازار باز با هدف کنترل نرخ بهره می‌کند؛ از آن نمونه است.

اما پس از این مقدمه طولانی، باید چند جمله ملخص در باب مساله مذکور در اقتصاد ایران بیان كرد. در اقتصاد ما به عکس اکثر کشورها، کنترل جدی و قاعده‌مندی سختی بر انتشار پول و رشد نقدینگی وجود ندارد. قواعد مربوط به استقلال بانک مرکزی حتی در قوانین و نوشته‌ها هم جدی نیست چه رسد به مرحله عمل. اینکه چرا نقدینگی رشد می‌کند، واضح، اما بسیار بسیار مهم است: «نهاد پول در جوامع کنونی در اختیار دولت‌ها است، بنابراين رشد نقدینگی در درجه اول به این علت است که دولت می‌خواهد هزینه‌های خود را تامین مالی کند.» هزینه‌هایی که با درآمد مالیاتی و حتی فروش ارز نفتی در بازار تامین نمی‌شود، بنابراين دولت ناچار می‌شود به روش‌هایی متوسل شود که موجب افزایش پایه پولی می‌شود (مانند فروش ارز نفتی به بانک مرکزی، استقراض دولت از بانک مرکزی یا استقراض بانک‌ها از بانک مرکزی). این داستان در تجربه بشری اینقدر تکراری است که تمام قواعد پیش‌گفته در خصوص استقلال بانک مرکزی و کنترل نهاد پولي شاید بیش از صد سال است که در واکنش به همین مسائل به وجود آمده است. این واقعیت تلخ اما مهمی است که تمام ارکان اقتصاد ما سمت و سوی افزایش نقدینگی دارند. در کشور ما دولت‌ها با بلندپروازی‌های هزینه‌ای با عواقب ماندگار، مجلس‌ها با فشارهای پیدا و پنهان برای جذب و سوق‌دهی منابع به کانون‌های مطلوب خود (با اهداف عمدتا سیاسی)، نهادها و بوروکرات‌های مختلف حاکمیتی با فشار در خصوص افزایش بودجه دستگاه تابعه خود و حتی بخش خصوصی با گلایه و مطالبه همیشگی (و عمدتا به حق خود) در خصوص کمبود نقدینگی و منابع بانکی، همگی ناخواسته، تمام نیروهای خود را در جهت افزایش نقدینگی به کار بسته‌اند.

مقامات کشور باید بدانند، و احتمالا نیز می‌دانند، که بر اساس تجربه متواتر جهانی، بدون رعایت انضباط شدید مالی (بودجه‌ای) و پولی، و حتی در برخی مواقع کاهش دردناک هزینه‌ها و بودجه‌ها، امکان تثبیت اقتصادی و کنترل نقدینگی وجود ندارد؛ این اصل اقتصادی آن‌چنان مهم و برگشت‌ناپذیر است که مقامات مختلف در کشورهای دنیا حتی حاضر نیستند در برابر فشار وسیع افکار عمومی و به‌رغم اعتراضات وسیع (که امروزه در اروپا و آمریکا در اوج است) تن به شل کردن سر کیسه بودجه عمومی و به تبع آن گشاده‌دستی در رشد نقدینگی دهند. در حقیقت در کشور ما این مسیر دشوار و پرمشقت کنترل نقدینگی است که موجب شده سیاست‌گذاران در ادوار مختلف این اصل بسیار مهم اقتصادی، یعنی تثبیت اقتصادی با مهم‌ترین ابزار آن، کنترل نقدینگی و کنترل هزینه‌ها را در اولویت چندم قرار دهند.

بدون طی مسیر پرزحمت کنترل رشد نقدینگی، هدف اساسی کنترل سطح عمومی قیمت‌ها، کاهش تورم و رفع ریشه نوسانات تکراری و داستان ملال‌آور بازار سکه، ارز و مسکن و ... غیرممکن است. بدون رفع این زمینه اصلی تحریک، اعمال سیاست‌های محدودکننده (مانند اخذ مالیات و محدودکردن معاملات در بازارهای دارایی) معنایی جز مبارزه با معلول ندارد. با وجود این، تامل در مشخصه‌هاي اصلي اقتصادی دولت كه وجود جهت‌گیری‌های محکم در راستای تشدید فشارهای هزینه‌ای است، امکان‌پذیری کنترل رشد نقدینگی را بسیار دشوار مي‌سازد.

گسترش صنعت:واگذاری نسجیده

«واگذاری نسجیده»عنوان سرمقاله روزنامه گشترش صنعت به قلم دکتر مهدی فتح‌الله است كه در آن مي‌خوانيد؛مدیریت تولید و تجارت محصولات کشاورزی و صنایع وابسته به آن به عنوان موتور محرکه اقتصاد و رمز رفاه اجتماعی و امنیت غذایی مردم کشورها در بازارهای ملی و بین‌المللی نقش مهمی را ایفا می‌کند.

ایران با اتکا به محصولات کشاورزی خود و با تاکید بر ایجاد امنیت غذایی، رفاه اجتماعی و اقتصادی مردم و از طرف دیگر توسعه صادرات غیرنفتی به عنوان محرک اقتصادی، تلاش می‌کند زمینه ایجاد رشدی پایدار در بین کشورهای منطقه را در این حوزه برای خود فراهم کند. در این راستا با اتخاذ سیاست‌های هدایتی و حمایتی، زمینه مدیریت حوزه تولید و تجارت محصولات کشاورزی و صنایع وابسته و ساماندهی نظام‌های تجاری و صادراتی آنها بیش از گذشته فراهم شده است.

در این میان طرح انتزاع وظایف و اختیارات وزارت جهاد کشاورزی از وزارت صنعت، معدن و تجارت از مسائل مهم و موردنظر دست‌اندرکاران و سیاست‌گذاران اقتصادی کشور بوده و توجه خاصی را به خود معطوف داشته است.

در حال حاضر پایین بودن نرخ سرمایه‌گذاری، سنتی بودن کشاورزی، نبود کشاورزی مبتنی بر بازار،‌ پایین بودن عملکرد در واحد سطح، بالا بودن قیمت تمام شده و‌ فقدان برنامه جامع در زمینه بهره‌برداری از زمین‌های قابل کشت، انقطاع و ناپایداری تولید ازجمله چالش‌های اساسی تولید و تجارت محصولات کشاورزی به شمار می‌رود.‌

همچنین ضایعات فراوان در مرحله توزیع محصولات کشاورزی و ضعف محصولات داخلی در رقابت با بازارهای جهانی، انباشت نیروی کار،‌ تولید ضررده و مهم‌تر از همه قیمت بالای مواد غذایی نیز از دیگر مشکلات پیش روی تولید و به تبع آن صادرات محصولات کشاورزی محسوب می‌شوند. چالش‌های یاد شده به عنوان مشکلات زیرساختی و بنیادین تولید و تجارت محصولات کشاورزی محسوب می‌شود که با جابه‌جایی وظایف و اختیارات، نمی‌توان امیدی به بهبود آنها در کوتاه‌مدت داشت.

این در حالی است که در شرایطی که برنامه و سیاست مشخص و منسجمی از سوی وزارت جهاد کشاورزی برای مدیریت این حوزه کاری ارائه نشده و مدیریت مناسبی نیز در این زمینه اتخاذ نشده، بنابراین نمی‌توان انتظار داشت مسوولیت سنگین دیگری به این وزارتخانه محول شود.

بنابراین انتزاع اسمی وظایف و اختیارات بدون توجه به توسعه‌یافتگی زیرساختارهای مدیریتی و اجرایی در بخش کشاورزی زمینه اختلال در روند جاری مدیریت عرضه و تقاضای محصولات کشاورزی و صنایع وابسته به آن را فراهم می‌کند که این امر نیز به نوبه خود در شرایط فعلی کشور چندان شایسته نیست.

دو نکته بسیار مهم در تبیین تعریف نقش‌های وزارتخانه‌های صنعت،‌ معدن و تجارت و جهاد کشاورزی در فرآیند مدیریت عرضه و تقاضای محصولات کشاورزی و صنایع وابسته به آنها وجود دارد که مسوولان امر و پیشنهاد دهندگان طرح انتزاع باید به آن توجه داشته باشند.

نکته نخست آن است که تعریف و تفکیک نقش‌ها و مسوولیت‌ها بستگی به شرایط زمانی از نظر شرایط حاکم و فضای اقتصادی داخلی و خارجی و اصول و قواعد حاکم بر آن دارد. در شرایط کنونی و متناسب با سطح بلوغ کاری، مدیریتی و تجربی وزارت جهاد کشاورزی، به نظر نمی‌رسد بتوان همه مسوولیت‌ها را بر عهده این بخش گذاشت. طبیعی است که در آینده همگام با توانمند شدن این بخش شدت حضور وزارتخانه صنعت، معدن و تجارت در این عرصه‌ها به طور حتم کاهش خواهد یافت.

نکته دوم درخصوص چگونگی و نحوه واگذاری وظایف و اختیارات می‌توان گفت بخش کشاورزی، زمانی می‌تواند مسوولیت‌های بزرگ در عرصه اقتصاد، تولید، تجارت و تنظیم بازار کشور را بر عهده گیرد،‌ که اولا با برنامه مشخص وارد میدان شده و ثانیا توانمندی‌های لازم را از ابعاد مختلف زیرساختی و نرم‌افزاری دارا باشد. به طوری‌که در اجرای سیاست‌های تنظیم بازار با سعی و خطا عمل نکرده و با شکست مواجه نشود.
نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار