چهارشنبه ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 24 - ۱۴ شوال ۱۴۴۵
برچسب ها
# اقتصاد
۱۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۴:۱۴
اختصاصی ایران اکونومیست؛

ارباب حلقه های اتاق بازرگانی ایران کیست؟

بهرام مواسات از سال 64 که تحصیلاتش در آمریکا به پایان رسیدم به ایران بازگشت و در صنایع هواپیمایی ایران، وظیفه تعمیرات اساسی هواپیماهای جنگی را بر عهده گرفت و همزمان مشغول به تدریس شد. او از سال 73 در بخش خصوصی مشغول به کار شد و شرکت مکرر را تاسیس کرد و در حال حاضر نیز مدیر عامل گروه صنعتی مکرر است.
کد خبر: ۷۳۷۴۴
ایران اکونومیست - مواسات در حال حاضر نامزد انتخابات اتاق ایران شده است، چرا که طرح های زیادی برای بهبود اقتصاد کشور دارد و می خواهد از طریق این اتاق حرفهایش را به گوش دیگران برساند. به همین خاطر گفت و گویی صمیمی با وی انجام داده ایم تا با نقطه نظرات ایشان بیشتر آشنا شویم.

** خودتان را معرفی کنید.
با سلام، بنده بهرام مواسات، متولد تهران 1339، 54 ساله، متاهل و دارای دو فرزند میباشم. 
 
** بفرمائید مواسات یعنی چه؟ فامیل عجیبی است؟
درست میفرمایید. این سوالی است که از کودکی تک تک معلمانم از من پرسیده اند. چون درک عمومی از این کلمه، "مساوات" یعنی برابری است، ولیکن فیالواقع "مواسات" ربطی به مساوات ندارد. مواسات معنی ایثار برای دیگران در اوج درجات انسانی است و معنی کسی را دارد که حق دیگران را، حتی به حق خود ترجیح میدهد و مصداق ملکوتی آن در ایثار حضرت عباس(ع) در شریعه، در هنگامی بود که آب را ننوشید، چون اصحاب را تشنه میدید. این یعنی مواسات. 
 
** شما مدیر عامل شرکت مکرر هستید، بفرمایید این اسم یعنی چه و چرا اسم مکرر را برای شرکت انتخاب کردید؟
واقعیت این است که در ابتدا انتخاب نام شرکت از حروف اول نام شرکاء اولیه شرکت برداشت شده بود، لیکن بعد از این به تاسی از نوع توسعه شرکت که کراراً در صحنه های مختلف پدیدار می شد، وجه تسمیه پیدا کرد. 
 
** تحصیلاتتان در چه زمینه های است؟ 
سوابق تحصیلی بنده  کلا در آمریکا بوده است و مدارج علمی خودم را در زمینه صنایع هوایی و مدیریت صنایع هوایی در دانشگاه E.R.A.U فلوریدا آمریکا، طی نموده و موفق به اخذ چند لیسانس در زمینه طراحی، مهندسی هوافضا، تعمیرات هواپیما و موتور شدم. کارشناسی ارشد خود را نیز در مدیریت صنایع هوایی ادامه دادم. ضمنا تصدیق خلبانی هم دارم. 
   
** چه شد که از رشته شیمی و پلیمر سر درآوردید؟
واقعا داستانش طولانی است، مگر اینکه حوصله شنیدن داشته باشید.
 
** بفرمایید. به نظرم جالب می آید و حتما این سوال برای مخاطبین هم جالب است؟ 
همانطور که گفتم من مدارج علمی قابل توجهی در زمینه صنایع هوایی داشتم. در سال 64 که به ایران برگشتم، دوران دفاع مقدس بود و لذا بنده خیلی فوری در صنایع هواپیمایی ایران "صها" که وظیفه تعمیرات اساسی هواپیماهای جنگی را داشت، جذب شدم. 
در آن زمان کمتر کسی با تخصص من در ایران پیدا می شد، لذا مدیر وقت سازمان، بنده را برای آموزش مهندسین ایرانی استخدامی در صنایع هواپیمایی انتخاب نمود و بر این اساس در بخش آموزش صنایع هواپیمایی شروع به فعالیت کردم.
حدودا 40-30 ساعت در هفته تدریس می کردم و آن هم تدریس تخصصی که کار بسیار سنگینی بود. ناخواسته در "صها" به شخصی پر کار مشهور شدم. راستش پر کار هم بودم و حتی تدریس در این حجم در طول هفته، مرا ارضاء نمی کرد و مرتب به فعالیتهای ساخت قطعات هواپیما گریز می زدم.  
مرتب مطالعه می کردم، لذا پس از چندی به جای این که فقط علوم و فنون هواپیمایی را تدریس کنم، خودم را در ساخت برخی اجزا هواپیما مستعد دیدم.
تحریک شده بودم و در زمان جنگ افرادی در صها که پیشکسوت هم بودند نیز، داعیه ساخت قطعات و حتی خود هواپیما را داشتند و بر همین اساس تشکیل گروه ساخت هواپیما صنایع هواپیمایی مد نظر قرار گرفت.
با تلاش فراوان خود را به دفتر آقای نعمت زاده که در آن زمان، مدیریت گروه هوایی را به عهده داشتند رساندم و خود را معرفی کردم. ایشان هم خدا خیرش بدهد، در ملاقات اول تصمیم گرفت که من را به گروه ساخت ملحق نماید و همچنین هم شد و ایشان پس از تلاش بسیار فراوان، من را از بخش آموزش، به گروه ساخت انتقال دادند.
سالها در تصدی مدیر گروه ساخت صنایع هواپیمایی خدمت کردم، توفیق ساخت بسیاری از قطعات و مجموعه های بدنهای و موتور هواپیما را داشتم تا اینکه جنگ تمام شد و فعالیتهای ساخت، بیدلیل کم رنگ شد و تصمیمات جدید، منجر به جا به جایی های فراوان در سطح صنایع هوایی گردید.
سال 73-72 بود که از صنایع هواپیمایی جدا شدم و در بخش خصوصی شروع به کار کردم. بدوا همان حرفه را دنبال کرده، ولی در آن زمان فعالیت در رشته هواپیمایی در بخش خصوصی معنا نداشت و پشتیبانی نمی شد. لذا به واسطه تجربهای که در زمینه به رهگیری از پلیمر کامپوزیت در صنایع هواپیمایی داشتم، با هم فکری دو تن از همکارانم که هم اکنون نیز شریکان دیرینه بنده هستند، فعالیت خود را در رشته تجارت و تولید پلیمرهای مهندسی تا این زمان ادامه داده ایم و الحمدلله تا این ساعت به واسطه فیض الهی، همچنان در شراکت و شرکت گردانی، موفق و مطرح هستیم.     
این خلاصهای از گذشته بنده بود. امیدوارم که سرتان درد نگرفته باشد! 



 
** جالب بود. در حال حاضر چه می کنید و نقشتان در شرکت چیست؟
از آن زمان تاکنون شرکت دچار تحولات بسیاری شده است و هم اکنون شرکت مکرر، به گروه صنعتی مکرر تبدیل شده است و شرکتهای متعددی را در زیرمجموعه خود راهبری می کند که هر یک در رشته خود، از شرکتهای موفق و مطرح هستند. بنده هم رئیس هیئت مدیره همه آنها و مدیر عامل گروه صنعتی مکرر هستم. بیشتر از این توضیح نمی دهم. چون فعالیتمان بسیار گسترده است و بدون مراجعه به سایت هر یک از شرکتها و گروه، امکان تشریح فعالیتها و تولیدات وجود ندارد.(www.mokarrar.com) 
 
** از وضعیت اقتصاد کنونی چه دارید بگویید؟
آن چه که عیان است، چه حاجت به بیان است. وضع خوب نیست. واقعا خوب نیست. اگر چه در قیاس با صدها شرکت دیگر که دچار تبعات اقتصادی شده اند، بسیار وضع خوبی داریم و سر از سجده بر نمی داریم. لیکن اگر بخواهیم بگوییم که رسالتمان در چه بوده و الان باید در کدام مقام کارآفرینی و ایجاد ثروت ملی می بودیم، باید بگویم که از خودم راضی نیستم. مسیر فراوانی را با تلاش 30 ساله کاری طی نموده ایم، ولی موانع بسیار، نگذاشته قله های بین المللی را در رشته کاری خود فتح کنیم.
فی الواقع آنقدر که تلاش کرده ایم و سوژه های تولیدی و علمی را به ثمر رسانیده ایم، اگر پشتیبانی واقعی از جانب ارگانهای مسئول بود، تاکنون باید حداقل 20 یا 30 شرکت تولیدی می داشتیم و شانه به شانه شرکتهای بزرگ بین المللی رقابت می کردیم. ولی چه کنیم که عمر کوتاه و راه دور و موانع بسیار است.  
 
** چرا با کنایه صحبت می کنید؟ واضحتر بگویید مشکل کجاست؟
یکی می گفت هر جای بدنم که انگشتم را می گذارم، درد می کند. بعد معلوم شد که انگشت دستش زخم شده. این سوال شما هم مصداق همین مضمون است. 
اگر چه انداختن تقصیر گردن دیگران ساده ترین کار است، ولیکن باید بگویم که تقصیر عدم رسیدن به قله هایی که ما ایرانیها لایقش هستیم، تقصیر کسی نیست به جز خودمان و خود بنده هم در راس آن. 



 
** منظورتان چیست؟
منظورم این است که، از ماست که بر ماست. وقتی هر یک از ما و امثال ما صنعتگرها که دستی در عرصه فعالیت در بخش خصوصی داشته ایم، تمام وقت و انرژی خودمان را صرف حل مسائل ریز و درشت تولید کرده ایم و به جای نگاه به دور دست و برنامه ریزی در سطح ملی و فراملی صرفا کاسه کوچک ماست خود را هم می زنیم. در نتیجه زمام بسیاری از امور را که آینده را شکل می دهد، به افرادی در دولت سپرده شده است که اگر چه دلسوز و تحصیلکرده اند، لیکن بی تجربه و ناکاربلد هستند و مرتب با سر ما سلمانی تمرین می کنند.  
 
** لطفا بیشتر توضیح دهید؟
ببینید، واقعیت این است که یک جامعه توسط تک تک افراد آن ساخته می شود و جامعه ای که برای مشارکت در امور تعیین کننده آینده خود، تنبل است، نمی تواند چندان موفق باشد. 
البته نقش دولتهای حرف نشنو و مشارکت ناپذیر را نیز نباید در ترسیم این آینده نه چندان روشن، نادیده گرفت.
فی الواقع این دو مقوله، باعث شده که بخش خصوصی در معنا غریب و بخش دولتی هم در معنا در ترسیم این آینده روشن، ناکاربلد باشد. مشارکت با تفویض اختیار معنی پیدا می کند، زمانی که دولت قائل به تفویض اختیار نیست، قطعا مشارکت هم صورت نمی پذیرد.
برای مثال همین اتاق بازرگانی خودمان که فی الواقع متولی نزدیک کردن بخش خصوصی با دولت و همسو کردن نیازها با سیاستها برای ترسیم دورنمای رشد و توسعه کشور در داخل و خارج است، واقعا تاکنون چقدر از تجارب بخش خصوصی بهره مند بوده است. 
اگر در بافت قانونی و ساختار مدیریتی این نهاد اثرگذار قوری کنید، خواهید دید که واقعا ناقص است و با این ترکیب، قطعا راهی به جایی نیست.   
فکر کنید که یک نهاد تمام دولتی، با اجزاء و تفکر و نظامات تمام دولتی با نمایندگان موثر تمام دولتی، میخواهد فضای کسب و کار در داخل و خارج از کشور را نظام مند و مدیریت کند.
با کدام تجربه و با کدام صلاحیت و با کدام اطلاعات و ادراکات می خواهند رهنمودی برای صنعت و تجارت کشور ترسیم کنند. 
پس یک طرف دولتها و دولتی ها هستند که حتی چند صندلی اندک تعبیه شده برای بخش خصوصی را رها نمی کنند و آن طرف هم فعالان واقعی و دلسوز بخش خصوصی، صحنه را سالها خالی گذاشتند، که همین چند صندلی بلندگوی بخش خصوصی، لاجرم به تصاحب دولتمردان و حتی بدتر، اقوام آنها درآید.
ارباب حلقه های اتاق بازرگانی ایران کیست؟ چرا این حلقه ها به دست بخش خصوصی نمی افتد؟ چگونه است که علیرغم تغییر چهار ساله نمایندگان اتاق، تغییری در عملکرد آن نمی بینیم؟
چرا علیرغم برخورداری از اختیارات مسئولین این ارگان جهت حمایت از فعالان اقتصادی، ثمری برای تولیدکنندگان و یا تجار حاصل نمی گردد؟ 
برآیند این همه سال فعالیت اتاق در مقابل یک هزارم درآمدی که از ناحیه کلیه عملیات تجاری ایران نصیب این اتاق می شود که بالغ بر دهها میلیارد تومان می شود، چیست؟
قصد ندارم مخاطبان را نسبت به افرادی که تا کنون در اتاق فعالیت کرده اند، بدبین کنم. ولی پایین بودن سطح انتظارات و مطالبات دهها هزار عضو اتاق بازرگانی و همچنین ملت ایران از عملکرد این نهاد اثرگذار که در همه کشورها یکی از سکانهای هدایت اقتصادی دولتها را در دست دارند، دلیل راندمان پایین فعالیت این ارگان، در دهه های اخیر بوده است.   
این مثال ساده ای بود از مشکلات و دلائل عدم رشد در بخشهای خصوصی که مستعد رشد هستند، ولی به واسطه عدم وجود سازمانهای پویا و مسئول توسعه تولید و تجارت، مورد بی توجهی قرار گرفته و رشد چشمگیری در آنها دیده نمی شود. 
دیگر بس است. باید ارباب حلقه های اتاق، که فی الواقع تا کنون همان سیاسیون و دولتیها و یا منسوبین و متعهدین به آنها بوده اند، دیگر به مداومت این رویه دامن نزنند که متاسفانه، می زنند.
اگر این بار هم، بخش خصوصی برای نجات خود و اقتصاد ملت اقدام نکند و درباره آینده خود و جوانان ایران بی تفاوت باشند، رویه همان خواهد بود که بود و وضعمان همین خواهد بود که هست. لیکن اگر دلسوزان آینده جوانان که قطعا از مجرای بخش خصوصی آینده سازان اقتصاد کشور و تولیدکنندگان ثروت ملی هستند، به صورت اثرگذار و باتجربه و تحلیل دقیق روی کاندیداها و ائتلاف های تشکیل شده تحقیق نموده و نمایندگان دلسوزی را به این ارگان وارد کنند و سپس او را در اداره عملکرد اتاق، همفکری و یاری نمایند، قطعا در سال های آتی شاهد اقتصادی استوارتر و قدرتمندتر خواهیم بود.
این بار نوبت دلسوزان بخش خصوصی است که آینده را رقم بزنند.     


  
 
** خوب، فرض این که نظر شما صحیح باشد، چاره چیست؟
چاره البته در چند سطر خلاصه نمی شود، ولی خصوصی سازی به معنی واقعی و واگذاری بخش بیشتری از سیاستگذاری رشد بخش خصوصی به عاملین این بخش، رکن اصلی چنین حرکتی خواهد بود. 
در همه جای دنیا دولتها به این نتیجه رسیده اند که می توانند روی شانه های بخش خصوصی مستحکم، دولتی و ملتی با اقتدار بنا کرد. حال چرا این مفهوم برای دولتمردان ما در حد یک شعار صرف مطرح می شود؟ آیا در مملکتی مستعد مثل ایران، نمی توان قوانین و نظامات را به گونه ای تنظیم کرد که منشاء تحول در این بخش گردد. آیا فکر می کنید حتی بعد از گذشت 36 سال از بدو انقلاب، هنوز این استطاعت در بین متفکران و حقوقدانان و صنعتگران و دولتمردان وجود ندارد که چنین نظاماتی را برقرار سازند.
اگر همین امروز دولتها مصمم به تقلیل تصدیگری گردند و بارقه هایی از امید برای فعالان اقتصادی در بخش خصوصی برای مشارکت فعال در صحنه های آینده سازی کشور ایجاد کنند، بنده مطمئنم که تحول و توسعه اقتصادی واقعا قریبالوقوع است.  
 
** از کجا میتوان شروع کرد؟
از همین مثالی که مطرح شد شروع کنند، دولتمردان اگر مصمم به بازی دادن بخش خصوصی هستند، لطفا از فرستادن صاحب منصبان سیاسی و مدیران دولتی و اقوام و منتسبان به منظور تصاحب صندلی های بخش خصوصی در اتاق بازرگانی مجدانه پرهیز کنند. خوب است تولیدکنندگان و تجار و بازرگانان نیز به صورت فعالتر به صحنه بیایند و به نحوی تاثیرگذار و مثبت در جهت سوق دادن شرایط به شرایطی مساعد، جهت کسب و کار مشارکت کنند.
 
** شما هم ظاهرا از کاندیداهای ورود به اتاق هستید، اگر انتخاب شوید، چی می کنید؟
همانطور که می دانید اتاق بازرگانی، فی الواقع یکی از موثرترین NGO های کشور در فضای اقتصادی و کسب و کار در کشور و خارج از کشور است.  
فی الواقع اگر چین در عرصه بین الملل قدرتمند است و در عرصه اقتصادی جهان حرف اول را می زند، صرفا به خاطر تعامل صحیح دولت چین با فعالان بخش خصوصی در این کشور است که صحنه این تعامل صحیح در فضای اتاق بازرگانی این کشور رشد و نمو کرده است و در طول سالها به تکامل رسیده است.
شما اگر بررسی کنید، خواهید دید که چیدمان نظامات کسب و کار در چین به گونه ای است که ساز و کاری صحیح پشتیبان هم تولید، تجارت و کسب و کار است و همین است که همه آنان را تشویق به تولید، تجارت و توسعه اقتصادی و سیاسی کرده است و گرنه چه رجحانی چینی ها بر ایرانیها دارند؟ چه منابعی دارند که ما نداریم؟
شما مسیر را که هموار کنید آب راه خودش را پیدا می کند و بیراهه نمی رود.
سیاستگذاری با برنامه نیز، همچون هموار کردن مسیر جریان آب است که اگر نباشد، آب حیات به سیل مخرب تبدیل می گردد. 
 
** مصاحبه به درازا کشید، نفرمودید اگر خودتان در اتاق بازرگانی بودید چه می کردید؟ 
متاسفانه ساختار تشکیلاتی اتاق، در حال حاضر چندان از دیدگاهها و مشاوره هیئت نمایندگان تاثیر نمی گیرد و صرفا در حد انتخاب هیئت رئیسه اثرگذار واقعی است. در حال حاضر، اتاق یک اتاق سیاسی است و چندان توجهی به خصوصی کردن اقتصاد ندارد. لیکن چون پرسیدید که اگر می توانستم، چه می کردم، باید تیتروار پاسخ دهم. 
در تغییر ساختار اتاق، نظر فعالان اقتصادی و همچنین هیئت نمایندگان را در فعالیت اتاق بازرگانی برای رسیدن به هدف اثربخش لحاظ خواهم کرد. 
ساختار روابط عمومی کارآمد. جهت شفاف سازی فعالیت اتاق و حتی چگونگی هزینه نمودن بودجه های که هماکنون از بازرگانان اخذ می گردد، در جهت هم افزایی و مشارکت کلیه اعضا در اتاق را بر پا خواهم کرد.
تلاش خواهم کرد تا با مشاوره بی غرض به اتاق و به تبع آن، نمایندگان سه قوه، از فعالان اقتصادی در کشور، که رکن اساسی اقتصاد را شکل می دهند، پشتیبانی کنم. 
در مسیر قانونگذاری دولت برای فعالیت بخش خصوصی، با اتکا به تجارب خود، حلقه های گمشدهای که مانع فضای سالم کسب و کار است را جایگزین خواهم نمود.
در راستای اهداف اصل 44 به معنای واقعی بکوشم.
ورود به عرصه کارآفرینی، بنگاهگردانی و موفقیت برای جوانان را ساده کنم.
در تسهیل قوانین مربوط به شروع فعالیت بخش خصوصی آن هم در سالهای اول، به منظور ترویج کارآفرینی نوپا و جوانان، کوشا باشم.
در تقلیل ریسکهای بنگاهداری و تجارت، از الگوهای بین المللی استفاده کرده، کسب و کار را در فضایی کم ریسکتر ساماندهی کنم.
چون نقاط ضعیف بنگاههای اقتصادی ایران را می دانم و دلایل عدم بهره وری بیشتر آنها را تجربه کرده ام، در رفع موانع ایجاد بهره وری، تا رسیدن به سطوح بین المللی خواهم کوشید.
از ایجاد NGO  ها و تشکلهای دانش محور و دلسوز، پشتیبانی می کنم و در ایجاد آنها کمک رسانی می کنم.
در تعاملات بین المللی و WTO به تقویت جایگاه ایران کمک کنم.
از دهها طرح ابتکاری تسهیل در محیط کسب و کار داخلی و خارجی که سالهاست در سر دارم، ولی مجال مطرح کردنش را در هیج محفل اثرگذاری نداشته ام، اتاق را بهره مند خواهم ساخت.
ارائه پیشنهادات ابتکاری، جهت تقلیل زمان برگشت سرمایه در تعاملات داخلی، از طریق اعمال تسهیلات ویژه ترخیص کالا و همچنین افزایش نقش بانکها در اعمال بهره وری در گردش سرمایه تولیدکنندگان و در شرکتهای خصوصی و اعمال دهها طرح سازنده دیگر. دستورالعمل های ویژه برای پرداخت مالیات بر ارزش افزوده به نحوی که نقدینگی در جریان بخش خصوصی به دست دولت سریع از دستش خارج گردد. 
یک روز را به نام روز ملی بخش خصوصی پیشنهاد میکردم.
نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار