چهارشنبه ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 24 - ۱۴ شوال ۱۴۴۵
برچسب ها
# اقتصاد
۱۱ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۰:۴۶
برنامه پنج ساله؛ آری یا نه؟

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح شنبه

فراموش نمی کنیم که رئیس جمهور محترم در تبلیغات انتخاباتی خود، مشکلات کنونی را ناشی از «ضعف مدیریت» دانسته بود، بنابر این باید برای استفاده از فرصت هایی که به سرعت سپری میشود برنامه های منطقی و با تکیه بر توان داخلی به عنوان نقطه اتکاء منطقی داشت.
کد خبر: ۷۱۴۲۹

ایران اکونومیست-  روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «نقطه‌های خیالی!»،«اعتدال و صلح در گفتمان امام (ره)»،«جبهه مقاومت حرف اول را می‌زند»،«پیروزی؛ نتیجه پیوند دولت و ملت عراق»،«سیاست انگلیسی»،«مردم کوتاه‌ مدت»،«از شایعه فرار مدیر یک بانک تا اطلاعیه وزارت اطلاعات»،«راز پویایی و ماندگاری انقلاب»،«سیاست نخ‌نما شده آمریکا»،«ایجاد تفرقه میان اصلاح طلبان!»،«تلخ و شیرین یک پرونده!»،«برنامه پنج ساله؛ آری یا نه؟»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.

 

کیهان:نقطه های خیالی!

«نقطه های خیالی!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن می خوانید؛بر اساس آمار بانک مرکزی از فروردین تا آذرماه سال جاری، بیش از49 هزار و 800 میلیارد تومان چک برگشت خورده که این رقم بیانگر رشد 35/1 درصدی نسبت به 9 ماهه سال گذشته است. این آمار نگران کننده، از واقعیتی تلخ حکایت می کند که برخی از دست اندرکاران و مسئولان، می کوشند آن را پشت پرده هیاهوهای رسانه ای و تبلیغاتی پنهان کنند؛ واقعیت تلخی به نام «رکود» که بی هیچ تعارفی باید گفت آفت جان این روزهای صنعت ، تجارت و در یک کلام اقتصاد ایران شده است. به اذعان رئیس کل بانک مرکزی حجم این چک ها در کشور بسیار بالاست و بررسی شاخص آن نشان می دهد حجم چک های برگشتی از ابتدای امسال با روندی افزایشی در هر ماه نسبت به ماه قبل به بیش از 4/5 میلیون برگ تا پایان آذر رسیده است.

برای غلبه بر رکود حاکم بر اقتصاد و احیاء دوباره اقتصاد ملی، چاره ای نیست جز «اصلاح فضای کسب و کار» همان اقدام مشهوری که رئیس جمهور در تبلیغات انتخاباتی خود وعده کرده بود طی «شش ماه» آن را تحقق می بخشد. حتی مدت ها قبل از آن رئیس دفتر کنونی رئیس جمهور – که در آن زمان رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران بود- با ابراز نگرانی از آمار چک های برگشتی گفته بود: «باید با اصلاح فضای کسب و کار و برخی قوانین آن را از بین ببریم.» اکنون با گذشت بیش از یک سال و نیم از عمر دولت یازدهم، نه خبری از بهبود فضای کسب وکار است و نه از برنامه و مقرراتی که نوید چنین وضعی را بدهد اثری دیده می شود. در نقطه مقابل، بدنه اقتصادی کشور با تنگناهای شدید مالی مواجه بوده و «رکود» شدید وکم سابقه حاکم بر بازار، بخش های مهم و مولد اقتصاد را فلج و زمین گیر کرده است. رکود شدید حاکم بر بخش مسکن و در نتیجه توقف فعالیت حدود هشتاد شغل وحرفه وابسته ، نمونه کوچکی از بی برنامگی دولت در این عرصه است که با تعطیل برنامه مسکن مهر و عدم جایگزینی یک برنامه حداقلی به وقوع پیوست. در بخش های دیگر اقتصاد نیز می توان موارد مشابهی را یافت که سر جمع آن، رکود عام و کلی حاکم بر اقتصاد است. اما چاره چیست؟ آیا باید مشابه برخی دولتمردان، با داستان سرایی و تیتر سازی از عملکرد دولت های نهم و دهم- که در بسیاری موارد ارزشمند و قابل دفاع بوده و در مواردی هم غیرقابل دفاع است - همه عمر دولت را سپری کرد و به پایان رساند؟ یا نه راهکارهای دیگری هم می توان در نظر گرفت؟

دراین باره باید گفت:
1- تمامی کشورهایی که امروزه حرفی برای گفتن در هر عرصه ای دارند، جز با تکیه بر توان داخلی و بومی خود به این نقطه نرسیده اند. این همان رازی است که در فرهنگ ملی ما و با تعبیر حکیمانه رهبر عزیز انقلاب «اقتصاد مقاومتی» نامیده می شود. اکنون و با گذشت یکسال از صدور فرمان رهبر عزیز برای توجه به اقتصاد مقاومتی، چه خوب است مسئولان امر به مردم صادقانه بگویند چند درصد در جهت تحقق این خواسته مهم ملی و دینی گام برداشته اند و در عالم واقع – نه روی کاغذ و بازی با آمار – چقدر مردم را به معنی واقعی شریک در پیشرفت و پیشبرد اهداف کلان نظام اسلامی نموده اند؟ آنچه واضح است و نمی توان انکار کرد، تمرکز و توجه دولت به مذاکرات و گشوده شدن راه نجات(!) از طریق رفع تحریم هاست! حقیقتا کسی نیست که بتواند این گزاره آشکار را انکار کند. متقابلا و متاسفانه، هفته ای نیست که در برابر سخنان آمیخته با غرور آمریکایی ها مبنی بر اعمال فشار بیشتر به مردم ما، مسئولان داخلی در سودای شیرین رفع و لغو تحریم ها سیر نکنند و از این رویای خوش و شیرین با مردم سخن نگویند! نمونه اخیر آن را می توان در سخنان وزیر محترم اقتصاد ملاحظه کرد که به جای ارائه راهکارهای احتمالی برای خروج از رکود، از برطرف شدن تحریم ها «بزودی» سخن گفته بود! جای هیچ تردید نیست که لغو تحریم های ظالمانه آمریکا، آرزوی هر ایرانی است و لازم است هرکس هر توانی برای برداشتن عادلانه و عزتمندانه این تحریم ها دارد بکار بگیرد، اما همگان می دانند که با آرزو نمی توان مشکلات پیچیده کشور را حل کرد و باید برای هر روز کشور برنامه داشت.

فراموش نمی کنیم که رئیس جمهور محترم در تبلیغات انتخاباتی خود، مشکلات کنونی را ناشی از «ضعف مدیریت» دانسته بود، بنابر این باید برای استفاده از فرصت هایی که به سرعت سپری میشود برنامه های منطقی و با تکیه بر توان داخلی به عنوان نقطه اتکاء منطقی داشت. بی شک «اقتصاد مقاومتی» تنها نقطه قابل اتکاء ما در مقابل دشمن است و به جز آن همه چیز سراب است و نمی توان بدان دلخوش داشت. در تشریح همین موضوع رهبر انقلاب فرمودند: «من با مذاکره کردن مخالف نیستم، مذاکره کنند، تا هر وقت می خواهند مذاکره کنند. من معتقدم دل را باید به نقطه های امید بخش حقیقی سپرد نه نقطه های خیالی، آنچه لازم است این است» اما این سخنان را مقایسه کنید با گزارش اخیر پژوهشکده پولی و بانکی که در آن صراحتا اذعان شده: «مهمترین و موثر ترین ابزار برای گشایش اقتصادی، پیگیری سیاست خارجی است...که بتواند تنش در روابط خارجی را کاهش و فضا را به سمت کاهش و لغو تحریم ها پیش ببرد» به راستی با این نوع تفکر امید گشایشی برای اقتصاد ملی وجود دارد؟

چطور ممکن است یک مقام مسئول در جمهوری اسلامی تا این حد دارای دید ساده انگارانه و سطحی باشد که تصور کند در صورت نیل به توافق هسته ای، مناسبات آمریکا با ما عادی و منصفانه می شود!؟ آن هم با وجود این همه اصرار مقامات آمریکایی بر نشان دادن هدف نهایی خود از پرونده هسته ای، یعنی نشانه رفتن اصل جمهوری اسلامی!؟ دو روز قبل پادوی مشهور آمریکا برای ایجاد رابطه با ایران- هوشنگ امیراحمدی- در گفتگو با صدای آمریکا گفته بود: «بین ایران و آمریکا یک انقلاب فاصله است و تا انقلاب اسلامی پا برجاست، خصومت ها ادامه دارد. برنامه اتمی بهانه است، هدف از تحریم ها نابودی جمهوری اسلامی است».

2- مهمترین سند اقتصادی هر دولت ،قانون سالانه بودجه است. اما این روزها که بودجه پیشنهادی دولت برای سال 94 در مجلس شورای اسلامی دردست بررسی است، به سادگی می توان برخی بی برنامگی ها و روزمرگی ها را ملاحظه کرد و فرصت هایی که از دست می رود را به دولت یادآور شد. نمی توان انکار کرد که اقتصاد کشور در اثر عدم برنامه ریزی و مهمتر از آن کوتاهی دولت برای سوق دادن سرمایه ها به مجاری تولید، در شرایط بسیار نامطلوبی به سر می برد، نقدینگی به تولید اختصاص نمی یابد و صنایع در کمبود نقدینگی – که همچون خون در شریان های اقتصادی است- دست و پا می زنند. در چنین شرایطی بازی با کلمات و بیان سخنان شعر گونه ای مانند اینکه: «بودجه سال 94 انضباطی است نه انقباضی»! از سوی معاون محترم رئیس جمهور، کدام درد را دوا می کند وکدام صنعت نیمه تعطیل و در حال احتضار را زنده می کند!؟

آیا به جز سخنان قافیه دار گفتن،کار دیگری لازم نیست!؟ بهتر نیست به جای این مطالبات، برای حذف پردرآمدها از فهرست یارانه بگیران فکری کرد؟ آیا نباید برای ساماندهی قاچاق کالا، که براساس آمارهای مستند، یک سوم کل واردات کشور را در برمی گیرد، برای آن چاره ای اندیشید؟

آیا در شرایطی که بر اساس آمار رسمی بین 40 تا 45 هزار میلیارد تومان فرار مالیاتی داریم و در حالیکه براساس گزارش صندوق بین المللی پول فقط 32 درصد مشمولان، مالیات می پردازند، نباید برای فرار های بزرگ مالیاتی فکری کرد و فشار را از روی دوش کسبه جزء و کارمندان به محل اصلی آن یعنی سرمایه سالاران فراری از پرداخت مالیات سوق داد؟ برای همین سه مطالبه منطقی، چه پیشنهادی از سوی دولت در بودجه 94 ارائه شده است؟ وقتی رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی، به جای اقدام عملی در قطع یارانه اقشار متمکن جامعه و ایجاد صرفه جویی جدی در بودجه عمومی در پیشنهادی عجیب و خنده دار از مجلس شورای اسلامی می خواهد که: «فهرست اقشار مرفه را جهت قطع یارانه به دولت ارائه کند» چه انتظاری در این زمینه می توان داشت؟

آیا جز این است که دولت نمی خواهد با قطع یارانه افراد ثروتمند، به پرستیژ خیالیش لطمه ای وارد شود؟! درباره این رفتار غیر قابل توجیه دولت در هدر دادن منابع کارشناسان زیادی اظهار نظر کرده اند که یکی از آخرین آنها مربوط به دکتر مومنی است، وی دراین باره می گوید: «واقعیت این است که دولت هزینه هایی را برای پرستیژ خود از محل بی برنامه بودن تحمیل می کند.

اگر کل فعل و انفعالات صورت گرفته از زمان روی کار آمدن دولت جدید تا امروز را در زمینه یارانه دنبال کنیم، می بینیم که روزمرگی، فقدان نگرش سیستمی و بی برنامه بودن تا همین امروزهم فاجعه آمیز بوده است» در برابر این نظر کارشناسی، دولت چه تدبیری برای ساماندهی یارانه در بودجه سال آتی کرده است؟به نظر می رسد به جز سخن دکتر نوبخت، خبر دیگری در این خصوص نباشد! درباره قاچاق نگران کننده کالا آن هم به میزان یک سوم واردات به کشور و زیان آن به اقتصاد ضعیف ملی چه می توان گفت؟

آیا واردات یک سوم کالاهای یک کشور بصورت قاچاق طبیعی است!؟ و آیا این حجم عظیم قاچاق دور از چشم مسئولان دولتی انجام می پذیرد!؟ با این کار چه زیانی به اقتصاد و اشتغال ملی وارد می شود؟ فراموش نمی کنیم که دکتر روحانی در تبلیغات انتخاباتی خود با طعنه به وضع اشتغال کشور گفت: «بله! اشتغال ایجاد شد اما برای صنایع چین! برای کارگران چینی!» اکنون باید پرسید با گسترش نگران کننده واردات و بدتر از آن با قاچاق یک سوم همان واردات، چه میزان اشتغال برای کارگر ایرانی فراهم شد!؟ کدام بخش از بودجه پیشنهادی شما در راه این مهم است و کدام طرح و برنامه شما برای کنترل قاچاق و بازگرداندن تولید به داخل طراحی شده است؟

تردیدی نیست که درباره رکود حاکم براقتصاد، بی برنامگی دولت در این حوزه و همچنین درباره اینکه عده ای در دولت همه مسئولیت ها را به وزارت خارجه محول کرده و تنها ماموریت آن وزارتخانه را هم رابطه با آمریکا تعریف کرده اند، می توان شرح و بسط مستند بیشتری داد، اما به جای پرداختن به آنها، اشاره به این نکته ضروری تر است که یکسال و نیم از عمر دولت با تجربه ای بی سابقه سپری شد، تجربه اعتماد و باور به دشمن شماره یک مردم ایران یعنی آمریکا.

اگر روزگاری می شد این گونه به مردم گفت که با مذاکره با «کدخدا» به سرعت همه مشکلات حل می شود، امروز حتی نزدیکترین افراد به دولت هم این سخن را قبول ندارند، چرا که یکسال نرمش ثمره ای جز گستاخ تر و وقیح تر شدن آمریکا نداشته است و عقب نشینی های دائمی در برابر وعده های نسیه را به جایی رساند که دولت حتی نمی تواند نماینده مورد نظر خودش را برای سازمان ملل معرفی کند و در فرایندی تلخ پس از یکسال مجبور به تغییر گزینه پیشنهادی برای سمت نمایندگی در سازمان ملل می شود! حال که چنین است، بهتر نیست به جای اندیشیدن به توافق به هر قیمت، با تکیه بر توان داخلی و باور مردم و جوانانی که سرمایه اصلی کشورند، فکری برای اقتصاد کشور کرد؟ به جز دولت، نمایندگانی که دست اندرکار بررسی بودجه هستند نیز دراین باره مسئولند.

خراسان:ابعاد استراتژیک عملیات ابرار قنیطره در شبعا

«ابعاد استراتژیک عملیات ابرار قنیطره در شبعا»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم میرمسعود حسینیان است که در ان می خوانید؛حزب ا... در یک عملیات غافلگیرانه در منطقه اشغالی شبعا در جنوب لبنان با حمله به یک کاروان نظامی رژیم صهیونیستی شامل ٩ خودروی نظامی، تعداد زیادی از سربازان و نظامیان این رژیم را به هلاکت رساند. آمار اولیه اعلام شده از سوی رسانه ها ١٧ کشته، تعدادی زخمی و حداقل یک اسیر بود. اگرچه رژیم صهیونیستی تعداد کشته شدگان را ٢ نفر، زخمی شدگان را ٧ نفر و یک نفر را هم مفقود اعلام کرد. حزب ا... ضمن به عهده گرفتن مسئولیت این عملیات، انجام آن را توسط گردان "شهدای ابرار قنیطره" اعلام کرد. در مورد تحلیل این عملیات می توان موارد زیر را در نظر گرفت:

1. این حمله چند روز بعد از پخش جمله "جهزوا ملاجئکم" از قول سید حسن نصرا... در فضای مجازی صورت گرفت. این عملیات در شرایطی صورت گرفت که اسرائیل بعد از این که احساس می کرد حزب ا... در داخل لبنان و سوریه مشغول است و امکان پاسخگویی ندارد، اقدام به عملیات قنیطره و سپس بمباران مرکز ارتش سوریه در جنوب این کشور کرد و در این اندیشه بود که فضای سوریه را به گونه ای کند که هر زمان تصمیم به عملیاتی در خاک این کشور گرفت، مانعی در مقابل خود نبیند. لذا این عملیات در پی مصاحبه سید حسن نصرا... با تلویزیون المیادین که تجاوز به سوریه را تجاوز به لبنان دانسته بود، صورت گرفت.

2. پاسخ سریع حزب ا... نشانه توان عملیاتی آن علی رغم مشغول بودن در سوریه و درنقاطی از لبنان بود. این عملیات در منطقه ای صورت گرفت که اسرائیل در آماده باش کامل به سر می برد. برای توضیح باید گفت که اسرائیل خود اعلام کرده بود که حزب ا... از قنیطره اقدام به عملیات نخواهد کرد، چرا که تجاوز از خاک حاکمیت دولت سوریه خواهد بود و اگر قرار باشد عملیاتی صورت گیرد از داخل خاک لبنان خواهد بود و لذا در این منطقه در آماده باش کامل بود و علی رغم این آمادگی، با این حمله سنگین روبرو شد که به قول فرماندهان این رژیم، سنگین ترین ضربه بعد از جنگ ٢٢ روزه بود.

٣. افزون بر این که این عملیات برخلاف سایر عملیات ها که معمولا در شب یا صبح زود صورت می گرفت، در نیمه روز و ساعت ١١:٣٥ صبح صورت گرفت. زمان انجام این عملیات نشان از آمادگی و میزان توانمندی حزب ا... برای عملیات در سرزمین های اشغالی دارد که خود دلیلی دیگر بر ضعف امنیتی اطلاعاتی این رژیم است.

4. در شرایط کنونی توپ در زمین رژیم صهیونیستی قرار گرفته است. زیرا دلیل اصلی یا یکی از دلایل اصلی حملات اخیر اسرائیل بهره برداری داخلی به منظور کسب کرسی های بیشتر توسط حزب نتانیاهو در انتخابات آتی این رژیم بود که برای کسب کرسی بیشتر نیاز به افزایش فضای نا امن در منطقه دارد. نتانیاهو اکنون در مخمصه ای قرار گرفته است که از یک سو رای دهندگان صهیونیست از او انتظار پاسخ متقابل دارند و اگر چنین نکند از سبد آرای او کاسته می شود. از سوی دیگر او اگر بخواهد پاسخ دهد، هیچ کس نمی تواند تصور کند که نتیجه آن چه خواهد شد و آینده منطقه چگونه خواهد شد. در این کنش و واکنش هزینه های اسرائیل بسیار بیشتر از مقاومت خواهد بود.

5. اهمیت این عملیات در حالی روشن می شود که توجه کنیم موضوع "کابوس تونل ها" همچنان در رژیم صهیونیستی مورد بحث جدی است و موجب شده است که شهرک نشینان و ساکنان شهرهای شمالی این رژیم اعلام کنند در صورت حملات بعدی مقاومت، دیگر به پناهگاه ها نمی روند و از منطقه مهاجرت می کنند. آن ها معتقدند که مقاومت در داخل سرزمین های اشغالی و حتی در زیر پناهگاه ها تونل حفر کرده اند.

6. حزب ا... نشان داده است که در شرایط فعلی، اوست که به اسرائیل اولتیماتوم می دهد و به سرعت معادله سازی می کند، مانند معادله بیروت در مقابل حیفا و دیگر به این رژیم اجازه و فرصت معادله سازی نمی دهد. به ویژه این که حزب ا... با صدور "بیانیه شماره یک"و توضیحات اولیه همه را در انتظار بیانیه بعدی گذاشت و این تحلیل حاصل شد که هنوز عملیات به اتمام نرسیده و ممکن است استمرار داشته باشد.

7. این عملیات ضمن تقویت جبهه مقاومت در تمامی کشورهای حامی مقاومت و ایجاد رضایت در میان مردم و گروه های مختلف فلسطینی و لبنانی، بار دیگر صداقت و صراحت سید حسن نصرا... به عنوان فرمانده خط عملیاتی مقاومت را به تمامی طرف ها نشان داد و بر نقش مهم و اساسی جبهه مقاومت به طور عام و حزب ا... به طور خاص در داخل و خارج از لبنان تاکید کرد. به ویژه این اعلام موضع صریح که از این پس حزب ا... دیگر حالت دفاعی نخواهد داشت و به صورت تهاجمی عمل خواهد کرد.

جمهوری اسلامی:جبهه مقاومت حرف اول را می زند

«جبهه مقاومت حرف اول را می زند»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛عملیات غافلگیر کننده نیروهای حزب الله لبنان علیه ارتش رژیم صهیونیستی در مزارع شبعا، از جهات مختلف قابل توجه و تحلیل است.

1 – مزارع شبعا، بخشی از سرزمین جنوب لبنان است که در اشغال صهیونیست هاست و به دلیل موقعیت مرتفعی که دارد بر اراضی جنوب لبنان مسلط است و یک امتیاز اطلاعاتی، امنیتی و سوق الجیشی برای ارتش رژیم صهیونیستی محسوب می شود. به همین دلیل است که ارتش اسرائیل این بخش از جنوب لبنان را تاکنون در اشغال خود نگهداشته و حاضر به تخلیه آن نشده است. اهمیت عملیات روز چهارشنبه نیز در همین است که علیرغم تسلط اطلاعاتی ارتش صهیونیستی بر منطقه، نیروهای حزب الله توانستند این ارتش پرمدعا را غافلگیر کرده و ضربه ای به آن وارد کنند.

شاید در مقیاس حجم عملیات نظامی، این عملیات دارای درجه بسیار بالائی نباشد، ولی از این جهت که نیروهای حزب الله توانستند در مزارع شبعا چنین عملیات موفقی را انجام دهند، از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. زیرا ارتش رژیم صهیونیستی از امکانات اطلاعاتی بالائی در این منطقه استفاده می کند تا بتواند اولاً خود را در امنیت کامل نگهدارد و ثانیاً سلطه خود را بر لبنان حفظ نماید. در چنین شرایطی است که انجام عملیات روز چهارشنبه اهمیت بالای خود را نشان می دهد.

2 – بعد از جنایت رژیم صهیونیستی در قنیطره، که با حمله هلیکوپتری عده ای از نیروهای حزب الله و سردار الله دادی را به شهادت رساند.، صهیونیست ها تلاش کردند وانمود نمایند دست بالا را در برابر جبهه مقاومت دارند. این ظاهرسازی تبلیغاتی برای رژیم صهیونیستی در شرایط کنونی که توطئه براندازی حکومت سوریه با شکست مواجه شده و قدرت بشار اسد رو به فزونی است، برای تل آویو بسیار ضروری بود، اما عملیات غافلگیر کننده حزب الله به ارتش رژیم صهیونیستی، این تبلیغات را خنثی کرد و نشان داد که برخلاف ادعاهای صهیونیست ها، این حزب الله است که در منطقه دست بالا را دارد. این واقعه، همچون پتک بر سر سران رژیم صهیونیستی فرود آمد و آنها را که بعد از جنگ غزه نیاز مبرمی به بازسازی روحیه ارتش و ساکنان یهودی فلسطین اشغالی داشتند بیش از پیش دچار بحران روحی و حقارت کرد.

3- عملیات حزب الله علیه ارتش رژیم صهیونیستی، یک اقدام مهم و موثر برای تقویت روحیه ملت های عرب منطقه و یک اتمام حجت جدید با سران ارتجاع عرب بود. مردم کشورهای عربی از شنیدن خبر عملیات موفق حزب الله علیه ارتش رژیم صهیونیستی خوشحال شدند و شادمانی خود را ابراز کردند همانگونه که رهبران جنبش های جهادی فلسطین نیز هماهنگ با مردم، خوشحالی خود را اعلام و از حزب الله تقدیر کردند. در کنار این شادمانی ها و تقدیر از حزب الله، سران ارتجاع عرب با سکوت معنی دار خود نشان دادند که مایل به وارد شدن ضربه بر پیکر ارتش رژیم صهیونیستی نیستند. اکنون آنچه در فضای سیاسی و تبلیغاتی جهان رخ داده اینست که سران ارتجاع عرب احساس می کنند به خاطر بی عملی خود در برابر جنایات صهیونیست ها و دست بالائی که حزب الله در مبارزه با رژیم صهیونیستی دارد، کاملاً خلع سلاح شده اند و هیچ پاسخی برای سوال های فراوان ملت های خود ندارند.

4- وضعیت گروه های تکفیری در این میان از همه بدتر است. آنها با ژست مقابله با دشمنان اسلام، مرتکب هر جنایتی می شوند ولی در برابر بزرگترین جنایت ها که توسط صهیونیست ها علیه مسلمانان فلسطین و علیه خود اسلام صورت می گیرد، ساکت و بی عمل هستند. همین هفته گذشته بود که وزیر خارجه رژیم صهیونیستی دستور داد با بودجه دولتی مقادیر زیادی از آن شماره هفته نامه فرانسوی شارلی ابدو که در آن به پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله اهانت شده بود در سرزمین های اشغالی توزیع شود. گروه های تکفیری القاعده، داعش، النصره و بقیه در برابر این اقدام جسارت آمیز هیچ اقدامی نکردند و با سکوت خود نشان دادند که با صهیونیست ها همدست هستند. اکنون که حزب الله با عملیات غافلگیرانه شبعا توانسته گوشمالی مهمی به صهیونیست ها بدهد، این خود بهترین سند برای اثبات این واقعیت است که مدافعان واقعی ملت مسلمان فلسطین و اسلام و پیامبر گرامی اسلام، نیروهای مقاومت هستند و بقیه به ویژه گروه های تکفیری فقط ادعا می کنند و در مواردی نیز نشان داده اند که با صهیونیست ها همدست هستند. معالجه و مداوای زخمی های داعش و سایر گروه های تکفیری در بیمارستان های ارتش رژیم صهیونیستی، یکی از روشن ترین شواهد این واقعیت است.

5 – در ماجرای حمله هلیکوپتری ارتش رژیم صهیونیستی به قنیطره و به شهادت رساندن نیروهای مقاومت، یک روسیاهی دیگر نیز برای شورای امنیت سازمان ملل بر جای ماند. در برابر این جنایت، شورای امنیت سازمان ملل سکوت کرد تا زمینه ای برای پیدا شدن حق انتقام گرفتن توسط نیروهای مقاومت به وجود نیاید. خوشبختانه جبهه مقاومت هرگز در انتظار اظهارنظر و موضع گیری مجامع بین المللی باقی نمی ماند و هر جا که لازم بداند بی درنگ اقدام می کند. در پاسخ به جنایت قنیطره نیز همانطور که سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله گفته بود، نیروهای مقاومت در اولین فرصت ممکن اقدام به پاسخ دادن به این جنایت کردند و نشان دادند که به هیچ چیز غیر از مصالح جبهه مقاومت نمی اندیشند.

بدین ترتیب، اکنون منطقه در زمینه توازن قوا به شرایط جدیدی رسیده است. پیروزی های جبهه مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی، هزیمت شورشیان تکفیری و سایر معارضان در سوریه و عراق، منزوی شدن سران ارتجاع عرب در افکار عمومی و تحقیر تاریخی رژیم صهیونیستی، واقعیت های مهمی هستند که صحنه جدید سیاسی منطقه را شکل می دهند. در این صحنه جدید، جبهه مقاومت حرف اول را می زند و همین امر نشان می دهد منطقه در انتظار تحول بزرگی است، تحولی که به سود ملت ها خواهد بود.

رسالت:اعتدال و صلح در گفتمان امام (ره)

«اعتدال و صلح در گفتمان امام (ره)»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می خوانید؛رئیس جمهور محترم در مراسم تجدید بیعت دولت با بنیان گذارجمهوری اسلامی، امام خمینی (ره) گفت: " اعتدال و صلح را از امام آموختیم" اعتدال چیست و در منطق فقها و فیلسوفان معاصر چه جایگاهی دارد؟

حضرت آیت الله جوادی آملی می فرماید: " وجود مبارک حسین بن علی حامل عدل بود، نه اعتدال، برخی از سیاستمداران یا برخی اقتصاددانان طرفدار تعادل و اعتدال اند، یعنی هر چه مردم می طلبند ما باید عرضه کنیم یعنی تعادل عرضه و تقاضا، خواه تقاضای آنها به مقتضای فطرتشان باشد یا نباشد خواه تقاضای آنها به اقتضای دین باشد یا نباشد"

و نیز می فرماید: " ولی وجود مبارک حسین بن علی مانند انبیاء و اولیای الهی حامی عدل است. حوزه اقتضاء را تشریح می کنند. برابر آن مقتضای اقتضاء کالا عرضه می کنند نه برابر تقاضا! " (1)

همچنین آیت الله مصباح یزدی اعتدال را با تلاق مغالطه در قیاس می داند او نیز می فرماید؛"چگونه برخی قضیه اعتدال را قضیه ای کلی و قابل جریان در همه موارد می دانند."

هم او نیز می فرماید:" منشاء این مشکل یک نوع مغالطه در قیاس است می گویند این اعتدال است و هر اعتدالی حق است. پس این نیز حق است اما کبرای قضیه کلیت ندارد. در حالی که در قیاس شکل اول، باید کبرای کلی باشد و اگر نباشد ، مغالطه می شود و در سایه آن دین و دنیای مردم بر باد می رود " (2)

امام خمینی(ره) امام عدالت و عدل بود عدل برای او در سیاست ورزی ملکه شده بود. در ادبیات امام (ره) عدالت و عدل جایگاه ویژه ای داشت اما در فعل و قول سیاسی او مفهومی به نام (اعتدال) آنچنان که آقای رئیس جمهور از آن مراد می می کنند، دیده و شنیده نشده است.

فرو کاهیدن عدل و عدالت در ادبیات سیاسی امام (ره) به "اعتدال " چه مستندی دارد؟ آقای روحانی چهارشنبه گذشته در حرم مطهر حضرت امام (ره) می گوید: " امامی که استکبار ستیزی را به ما آموخت، شهامت آن را داشت آن روز که ضروری است راه صلح- بخوانید پذیرش قطعنامه - را برگزیند"

آیا با پذیرش قطعنامه آموزه های امام (ره) در مورد استکبار ستیزی پایان یافت؟ آقای روحانی باید یک بار دیگر متن پیام امام (ره) در مورد پذیرش قطعنامه 598 را بخواند تا معلوم شود منطق امام عادل با منطق کسی که پرچم "اعتدال" را دارد چقدر با هم فاصله دارند؟

اولین جمله امام (ره) در پیام پذیرش قطعنامه بعد از بسم الله الرحمن الرحیم ، آیه 27 سوره فتح است. آیا مفهوم این آیه رفتن به سوی اعتدال و صلح است یا ادامه مقاومت و ایمان به وعده خداوند برای تداوم پیروزیها؟

امام (ره) در این پیام قوی ترین و شدیدترین و بی رحمانه ترین حمله را به آمریکا و قدرتهای جهانی و نوکران منطقه ای آنان می کند. این منطق در دولت یازدهم چه جایگاهی دارد؟

امام (ره) صریحا می فرماید: "بارهااین واقعیت را در سیاست خارجی وبین المللی اسلامی مان اعلام نموده ایم که در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم.

حال اگر نوکران آمریکا نام این سیاست را توسعه طلبی و تفکر تشکیل امپراتوری بزرگ می گذارند از آن باکی نداریم و استقبال می کنیم" (3)

و بعد می فرماید: " مادر صدد خشکانیدن ریشه های فاسد صهیونیسم ، سرمایه داری و کمونیسم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته ایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایی را که بر این سه پایه استوار گردیده اند نابود کنیم و نظام اسلام رسول الله (ص) را در جهان استکبار ترویج نماییم. " (4)

آیا دیپلماسی خارجی دولت یازدهم از منطق امام (ره) در پذیرش قطعنامه 598 که در متن پیام بدون پرده پوشی صراحتا در آن سخن از نابودی نظم نوین جهانی و خشکاندن ریشه های استبداد و استعمار رفته است بهره ای دارد؟ از این بالاتر امام (ره) تصریح می فرماید" ما با تمام وجود از گسترش باج خواهی و مصونیت کارگزاران آمریکا حتی اگر با مبارزه قهرآمیز هم شده باشد جلوگیری می کنیم. "(5)

آیا آقای رئیس جمهور از این واژگان بوی "صلح" استشمام می کنند یا ادامه نبرد با باج خواهان و در راس آن آمریکای جنایتکار؟!

من نمی توانم تاسف عمیق خود را از بیانات آقای رئیس جمهور در مرقد مطهر امام (ره) پنهان کنم. او بر سر مزار فردی سخن از "صلح" آن هم مستند به پذیرش قطعنامه 598 می کند که او مسلمانان جهان را در همان پیام دعوت به شورش و قیام علیه کفر و شرک جهانی خصوصا آمریکا می کند و می فرماید: «مسلمانان تمامی کشورهای جهان !

از آنجاکه شما در سلطه بیگانگان گرفتار مرگ تدریجی شده اید، باید بر وحشت از مرگ غلبه کنید و از وجود جوانان پر شور و شهادت طلبی که حاضرند خطوط کفر را بشکنند استفاده کنید و به فکر نگه داشتن وضع موجود نباشید ؛ بلکه به فکر فرار از اسارت و رهایی از بردگی و یورش به دشمنان اسلام باشید که عزت و حیات در سایه مبارزه است و اولین گام در مبارزه اراده است و پس از آن تصمیم بر اینکه سیادت کفر و شرک جهانی، خصوصا آمریکا را برخود حرام کنید" (6)

امروز با همین منطق جوانان حزب الله مثل صاعقه مرگ بر سر صهیونیستها فرود آمده اند. مگر می شود امام (ره) ملتها و دولتهای جهان را دعوت به مبارزه آشتی ناپذیر با کفر و شرک جهانی و بویژه آمریکا کند بعد دولت او دنبال "صلح" باشد؟

ممکن است آقای رئیس جمهور با نگارنده هم نظر باشد و بگوید منظور از پذیرش قطعنامه پذیرش شکل جدیدی از مبارزه با دشمن است که ما را به همان اهداف نبرد خونین می رساند. پس باید منطق این مبارزه را درک کرد و ادبیات آن را هم آموخت برای اینکه امام در همین پیام برای کسانی که باورشان شود قصه پذیرش قطعنامه آن طور که آنان " صلح" ترجمه می کنند، نیست می فرماید:
"راهی جز مبارزه نمانده است و باید چنگ و دندان ابر قدرتها خصوصا آمریکا را شکست. الزاما یکی از دو راه را انتخاب نمود یا شهادت یا پیروزی که در مکتب ما هر دوی آنها پیروزی است ." (7)

ادبیات امام (ره) در پذیرش قطعنامه و به تعبیر شما "صلح" این است ، اگر امام (ره) می خواست از جنگ و قتال سخن بگوید چه می گفت؟!

امام (ره) در همان پذیرش قطعنامه می فرماید" امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقرو غنا، جنگ استضعاف و استکبار، جنگ پا برهنه ها و مرفهین بی درد شروع شده است و من دست و بازوی همه عزیزانی که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین نموده اند می بوسم." (8)

آیا از این جملات صدای طبل جنگ به گوش می رسد یا ساز و دهل پذیرش صلح؟!
امام (ره) در همین پیام حتی آمریکا را تهدید می کند که فرزندان انقلاب ناوهای جنگی آمریکا را به قعر آبهای خلیج فارس می فرستند و فرمان آماده باش صادر و خطاب به جوانان کشور می فرماید " خودتان را برای یک مبارزه علمی و عملی بزرگ تا رسیدن به اهداف عالی انقلاب اسلامی آماده کنید"(9)

از ادبیات امام (ره) و استخدام واژگان انقلابی و الهی در پیام پذیرش قطعنامه، بنابر آنچه گفته آمد می فهمیم که جایی برای "اعتدال" و "صلح" در این پیام دیده نمی شود. شهامت ، جسارت و دلیری ای که در این پیام برای استمرار استکبار ستیزی دیده می شود در هیچ یک از پیامها، سخنرانیها و بیانیه های امام سابقه ندارد. بر فرض محال هم چنین ادبیاتی استشمام شود، این جایگاه، جایگاه امامت و ولایت است و رئیس جمهور نباید خود را در این مرتبت ببیند.

اگر فرآیند گفتگوها با 1+5 طی یک سال و نیم گذشته مبتنی بر راهبرد "اعتدال" و "صلح" باشد این رویکرد هیچ انطباقی با راهبرد امام ، رهبری معظم انقلاب و نظام ندارد، چرا که نه تنها چارچوب ها در این مورد مشخص است بلکه نوع نگرش و ادبیات آن هم معلوم است. ادبیات حاکم بر گفتگوها باید به گونه ای باشد که معلوم باشد ما با خصم درجه اول انقلاب در حال گفتگو هستیم. خصمی که امام (ره) از آن به عنوان منفورترین دولت یا دولتهای جهان یاد می کند. نرم زبانی در برابر فزون خواهی های آمریکا اعتدال نیست . ما از این اعتدال هرگز به صلح شرافتمندانه و نرمش قهرمانانه نمی رسیم. ما با یک مشت تبهکار بین المللی و ماجراجویان مست قدرت و فتنه گر روبه رو هستیم. امتیاز دادن و دل به عمل به وعده های دروغین مشتی پیمان شکن دادن از حکمت و عقلانیت سیاسی و تدبیر انقلابی دور است.

آنها به چیزی جز نابودی انقلاب و اسلام فکر نمی کنند. فقط زبان اقتدار، البته توام با عمل مقتدرانه آنها را سر جایشان می نشاند.

سخن آخر اینکه در 21 جلد صحیفه امام (ره) مجموعه آثار امام خمینی در هیچ یک از بیانات ، پیام ها، مصاحبه ها، احکام ، اجازات شرعی و نامه ها حتی یک کلمه " اعتدال" یافت نمی شود در جلد 22 صحیفه امام آنجا که سخن از نمایه های موضوعی و واژه ها در 428 صفحه از هر واژه ای سخن است الاّ "اعتدال". در عوض صدها بار امام از "عدالت"و "عدل" سخن گفته است اما حتی یک بار از واژه "اعتدال" سخن به میان نیاورده است. نظر فیلسوفان و فقیهان در خصوص "عدل" و "عدالت" و نسبت آن با "اعتدال" روشن است. معلوم نیست آقای رئیس جمهور چگونه "اعتدال "را از امام آموخته است در حالی که هرگز امام (ره) به آن تفوه نفرموده است.

از جناب رئیس جمهور محترم می خواهیم یک بار دیگر پیام امام(ره) در مورد پذیرش قطعنامه 598 را بخوانند و بگویند چه تناسبی بین گفتمان امام در این پیام باگفتمان دولت در سیاست خارجی وجود دارد.

پی نوشتها:
1و2- خردنامه همشهری بهار 93- شماره 122 صفحات 16و17
3و4- صحیفه امام صفحه 81 – ج 21- پیام پذیرش قطعنامه 598
5و6- همان – صفحه 82
7- همان صفحه 83
8- همان صفحه 85
9- همان صفحه 96

قدس:پیروزی؛ نتیجه پیوند دولت و ملت عراق

«پیروزی؛ نتیجه پیوند دولت و ملت عراق»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم صادق مهدی شکیبایی است که در آن می خوانید؛آزاد سازی استان دیالی و پاکسازی آن از تروریستهای داعش به دست نیروهای مردمی و ارتش عراق، آن هم همزمان با شکست تروریستهای داعشی در کوبانی، نشان داد که مؤثرترین روش برای مبارزه با این فتنه جدید در منطقه، اتکا و باور به توانمندی های داخلی و راه حلها و همکاری های منطقه ای است.

استان دیالی از جمله چهار استانی بود که در خرداد ماه 1393 توسط گروهک تکفیری– بعثی داعش به همراه استانهای سنی نشین نینوا، الانبار و صلاح الدین در حمله ای برق آسا به اشغال درآمد.

انتشار خبر آزادی کامل استان دیالی زمانی صورت گرفت که نیروهای ترکیبی عراق، منطقه «منصوریه الجبل» در شمال این استان را در تصرف کامل خود در آوردند. به گفته قاسم الارجی، رئیس فراکسیون پارلمانی سازمان بدر، این عملیات در همکاری مستمر میان نیروهای بسیج مردمی و فرماندهی نیروهای عملیات دجله و فرماندهی لشگر پنج و هنگهای مختلف پلیس فدرال عراق اتفاق افتاده است، امری که نشان می دهد طراحی سیاستمداران عراقی به پیشنهاد مرجعیت این کشور، گزینه مطلوبی برای رهایی از شر گروه های مزاحم بوده است.

البته نقش و تأثیر کمکهای جمهوری اسلامی ایران در مقام مستشاری و تأمین نیازهای دولت عراق برای پیروزی در این نبرد ها هم امری غیر قابل انکار است. اگر نبود اهتمام و مساعدتهای ایران، حکومت در عراق شاید ماه ها قبل به دست داعش سقوط کرده بود و تهران از آغاز این بحران در عراق، همواره در کنار دولت و ملت این کشور قرار داشته است.

عراق که در خردادماه سال جاری پایتخت خود، بغداد، را با تهدید اشغال گروه های تکفیری• بعثی داعش مواجه می دید، امروز اما نه تنها بغداد را کاملاً از دسترس این گروه خارج کرده است که در یک برنامه هدفمند، از مرحله دفاع به مرحله تهاجم انتقال یافته و می کوشد سایر مناطق اشغالی را از وجود این گروهک پاکسازی کند.

به یک معنی، عراقی ها برای مواجهه با پدیده داعش یک سناریوی دو مرحله ای را تدارک دیدند. نخست؛ مرحله دفاع، دوم مرحله تهاجم. مرحله دفاع که با اشغال چهار استان و تهدید برای اشغال پایتخت از سوی داعش آغاز شد، با حضور به موقع مرجعیت عراق طی فراخوانی عمومی جهت بسیج نیروهای مردمی برای کمک به ارتش و دولت آغاز شد. در این مرحله حدود دو نیم میلیون داوطلب عراقی به فراخوان عمومی مرجعیت لبیک گفته و با سازماندهی ارتش عراق به جبهه های مختلف مقابله با گروهک تکفیری داعش اعزام شدند. در این مرحله هدف نهایی تثبیت «توقف پیش روی»های داعش به سوی بغداد و شهرهای شیعه نشین بود که عملاً با عقب راندن این گروهک از مرزهای پایتخت، به پایان رسید. پس از تثبیت توقف پیشروی های داعش که در همکاری آشکار نیروهای مردمی و ارتش عراق به همراه نیروهای کرد صورت گرفت، مرحله دوم سناریوی عملیات ارتش عراق یعنی پاکسازی مناطق اشغال شده آغاز شد. اولین اقدام عراقی ها، حماسه آزاد سازی آمرلی در شمال بغداد، واقع در استان دیالی بود، همین استانی که اخیرا به طور کامل از وجود داعش پاکسازی شد. دومین حماسه عراقی ها چند روز قبل از تاسوعا و عاشورای حسینی آغاز شد. عملیات آزاد سازی جرف الصخر که طی آن محور حساس و استراتژیکی در حد فاصل بغداد و کربلا که گروه های تکفیری بعثی امیدوار بودند، از این محور مراسم عزاداری عاشورای حسینی را برهم زنند، به طور کلی پاکسازی شد.

این عملیات تاحدی بر روحیه داعش و همپیمانان آن تأثیرگذار بود که زمزمه های ائتلاف بین المللی و البته نمایشی ضد داعش از سوی غربی ها آغاز شد. معنای این پیروزی بزرگ کاملاً برای حامیان داعش مشخص بود. اگر فکری نمی شد، داعش که با اهداف معلومی از سوی حامیان غربی اش ساخته و پرداخته شده بود، در آستانه فروپاشی قرار داشت، بنابراین برای جلوگیری از این رویداد، ائتلاف به اصطلاح ضد داعش شکل گرفت. هرچند تشکیل این ائتلاف هم مانع از پیروزی های بعدی نیروهای مردمی عراق و ارتش این کشور در آزادسازی مناطق اشغال شده نگردید.

در همین مرحله عراقی ها دو عملیات بزرگ و حماسی دیگری را رقم زدند. عملیات آزاد سازی کوبانی و عملیات سنجار در موصل واقع در استان نینوا. براساس سناریوی مرحله دوم، تمامی استانهای اشغال شده توسط داعش آزاد خواهد شد و این قولی است که دولت عراق به مردمش داده است.

صرف نظر از پیروزی های میدانی، آنچه نگرانی غرب و متحدان منطقه ای داعش را برانگیخته، پیوند میان ارتش، دولت و نیروهای مردمی با حمایت مرجعیت عراق است. این امر بویژه پس از تشکیل دولت جدید عراق و پارلمان این کشور اهمیتی دوچندان یافته است و به تثبیت دولت جدید و پارلمان این کشور کمک کرده است. تجربه پیوند دولت و ملت عراق 11 سال پس از اشغال این کشور توسط آمریکا پیام بسیار مهمی دارد، اینکه عراقی ها بعد از این قادر خواهند بود سرنوشت خود را با اراده خود تعیین کرده و با چالشهای سیاسی، اقتصادی و از همه مهمتر امنیتی کشورشان، بدون کمک کشورهای خارجی مقابله کنند.

سیاست روز:سیاست انگلیسی

«سیاست انگلیسی»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم علی تتماج است که در آن می خوانید؛تغییر ساختار جمعیت و ایجاد جمعیت جایگزین از جمله سیاست هایی است که انگلیس همواره برای رسیدن به اهداف خود به کار می گیرد. نمود عینی این امر را در ایرلند می توان مشاهده کرد که با تغییر ساختار جمعیتی جنگ میان پروتستان ها و کاتولیک ها را ایجاد نمود تا مانع از به نتیجه رسیدن جنبش های استقلال طلب و آزادی خواه از استعمار انگلیس گردد.

این سیاست به اشکال مختلف از سوی انگلیسی ها در جهان پیاده شده است که نمود عینی آن را در قرون حاضر در تحولات فلسطین می توان مشاهده کرد. انگلیس که زمانی با تجزیه عثمانی، قیمومیت فلسطین را عهده دار شد تا سال ها سیاست اخراج فلسطینی ها و واگذاری سرزمین آنها به صهیونیست ها را اجرا کرد. پس از تاسیس رژیم جعلی صهیونیستی نیز این رژیم همان سیاست را اجرا نمود به گونه ای که اکنون میلیون ها فلسطینی در سراسر جهان آواره شده اند. هر چند که انگلیسی ها امروز پشت نقاب آمریکا پنهان گردیده و ادعای تعامل سازنده با جهان را سر می دهند اما بررسی ابعاد تحولات جهانی بیانگر حقایق دیگر است که نشانگر استمرار بحران سازی های انگلیس در جهان است.

به عنوان نمونه تحولات بحرین را می توان نمود عینی سیاست انگلیسی دانست. آل خلیفه سیاست سرکوب و کشتار را در حالی اجرا می کند که همزمان در حال اخراج گسترده شیعیان است.

آواره سازی شیعیان و آوردن جمعیت جایگزین از دیگر کشورهای طرح انگلیس است که آل خلیفه اجرا می سازد. گزارش ها نشان می دهد که ده ها هزار نفر از کشورهای مختلف حتی از پاکستان به بحرین آورده شده اند تا سیاست انگلیس تغییر ساختار جمعیتی را اجرا کنند. گزارش ها نشان می دهد که طراح سرکوب گری های آل خلیفه انگلیس است که برای حفظ پایگاه خود در این کشور از هیچ جنایتی فروگذار نیست. نمونه دیگر این سیاست را در اوکراین می توان مشاهده کرد. در دهه ۱۹۹۰ در حوزه بالکان سیاست انگلیسی تغییر ساختار در صربستان اجرا شد به گونه ای که ۸ هزار مسلمان به دست صرب ها قتل عام شدند و ده ها هزار نفر نیز مجبور به کوچ شدند.

اکنون در حوزه بالکان، اوکراین نمود عینی این سیاست اوکراین دارای دو طیف روس گرا و غرب گرا است که نسبت ۵۰ به ۵۰ دارند و اکنون ارتش اوکراین در مناطق روس گرای شرقی کشتار گسترده ای را به راه انداخته است. هدف این کشتار کوچ اجباری ساکنان این منطقه برای تقویت موقعیت غرب گرایان است.

به عبارتی مردم این کشور قربانی سیاست انگلیس شده اند که برای رسیدن به اهداف خود کشتار هزار انسان بی گناه را انجام می دهند در حالی که در ظاهر انگلیس ادعای بی طرفی و تلاش برای صلح را سر می دهد و با این ادعا به دنبال سلطه بر جهان و غارت ثروت کشورها است در حالی که در پس نقاب آمریکا پنهان شده است.

شرق: مردم کوتاه مدت

«مردم کوتاه مدت»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم احمد غلامی است که در آن می خوانید؛از منظر عده ای از تحلیلگران و مورخان معاصر، بزرگ ترین و صبورانه ترین اشتباه سیاسی محمد مصدق زمانی بود که مجلس را تعطیل کرد و در بین مردم کوچه وبازار بر چهارپایه ای ایستاد و فریاد برآورد: «هرجا که ملت است مجلس آنجاست.» به درست یا غلط، مصدق در پی ایجاد کنش سیاسی و برون-رفت از انسداد سیاسی زمانه اش بود. مصدق دست کم ثابت کرد که به یک مطلب عمیقا باور دارد. او می خواست روایت ساز باشد و در بزنگاه تاریخ مردم را روایت کند. خلیل ملکی در عبارت مشهوری مصدق را نه عوامفریب که شیفته عوام معرفی می کرد. با این مقدمه مختصر می توان به طرح این مطلب پرداخت که دولت های بعد از انقلاب همگی در پی راهی برای کنش سیاسی و برون-رفت از انسداد سیاسی بوده اند. هر دولتی، برحسب مقتضیات زمانی و دامنه نفوذش در این مسیر اصرار و سماجت به خرج داده است. در مواردی دولت ها هزینه و تاوان نیز داده اند.

حتی دولت های نهم و دهم از این قاعده مستثنا نیستند. همین که با عقبه اصولگرایی درصدد خلق کنش سیاسی برآمدند، با انسداد خودساخته روبه رو شدند، حامیان و هواداران، به منتقدانی سرسخت تبدیل شدند. در برابرش ایستادگی کردند و در نهایت رییس دولت تسلیم شد. اینکه تا چه حد رفتارهای دولت نهم و دهم در ایجاد کنشی سیاسی مقبول یا واقعی بود، مدنظر ما نیست. در گرماگرم دورانی نه خیلی دور، اصلاح طلبان، روشنفکران و روزنامه نگاران بر این باور به اتفاق نظر رسیده بودند که احمدی نژاد حرف خود را به کرسی می نشاند و به اصطلاح «پیش می برد».

دقیقا از همین رو بود که در برابر اشتباهات تاریخی او سکوت می کردند. برخی حامیان احمدی نژاد به منتقدان جدی او تبدیل شدند. آنتاگونیسمی که بین طیف های اصولگرا و اصلاح طلب وجود دارد، بیش از آنکه حامل محتوایی معین باشد، صوری و نمادین است. این آنتاگونیسم از دل ایده ای تازه سر بر نیاورد. درست به همین دلیل بود که اصولگرایان نه گفتمان تازه ای خلق کردند و نه توانستند کنش سیاسی درخورتاملی را شکل دهند.

احمدی نژاد جلوه بیرونی این آنتاگونیسم صوری بود و فقط عده ای را ناچار کرد تا در حلقه مخالفان قرار بگیرند و به حاشیه بروند. دولت حسن روحانی آنقدر درگیر مسایل بین المللی است که از مواجهه با مساله داخلی معاف به نظر می رسد. اما مهم تر از صورتبندی مساله، شکل گفتمانی تازه است که روایتی تاریخ مند را شکل دهد تا حول محور آن برآیند تاریخی نیروهای سیاسی و اجتماعی موجود به حرکت درآید و انسداد سیاسی خاتمه پیدا کند. جالب تر از همه اینکه هنوز عده ای باور ندارند دوره ای تمام شده است. اصلاح طلبان در حاشیه محیط های روشنفکری یا در لایه های دور قدرت، همچنان با اتکا به نوستالژی تابناک خرداد٧٨ زندگی می کنند. اگر حزبی تاسیس می کنند، هنوز بر این باورند که می توانند در مردم کنش ایجاد کنند یا اگر روزنامه ای منتشر می کنند با همان ایده ها و حرف ها، بی واسطه سعی می کنند تا مخاطبان خود را برانگیخته کنند.

در عمل شکاف میان کنش مردمی و واحدی موسوم به «افکارعمومی» دم به دم بزرگ تر می شود. این است که به جز شگفت زده کردن آحاد جامعه هیچ راه دیگری برای جلب توجه آنها باقی نمانده است. چندی پیش همایش اصلاح طلبان و چندی قبل تر از آن همایش دلواپسان برگزار شد و هیچ موجی در جامعه ایجاد نکرد. ظاهرا، پذیرش و باور به اینکه دوره ای تمام شده است و اینک پا به دوران تازه تری گذاشته ایم، برای هر دو سر طیف نیروهای سیاسی دشوار است. گاه حتی راهبرد نیروهای سیاسی به ابتذال نزدیک می شود. و این همه به خاطر آن است که گفتمانی شکل نمی گیرد تا از دل آن مردمی سر برآورند. هم اکنون تکرار کاری که مصدق از روی چهارپایه انجام داد ناممکن به نظر می رسد و برای هیچ یک از دولتمردان مقدور نیست. هیچ گروهی از مردم کلیت تام مردم را نمایندگی نمی کند.

گویی برآیند نیروهای مردمی به صفر نزدیک شده است. خلق روایت مردم ساز محال به نظر می رسد و با تاسیس حزب تازه و روزنامه های بیشتر هم اتفاقی نمی افتد. این سازوکارها نیروی سیاسی خود را از دست داده اند. اصرار بر این اقدامات، گذشته از اینکه نتیجه ای ندارد، به دلزدگی مردم از رفتارهای قالبی نیز انجامیده است. و چه بسا در روایتی جعلی به پیدایش مردمی جعلی منجر شود. مردم جعلی، مردمی یک بارمصرفند. مردمی کوتاه مدت. مردمی که خود را به مصرف می رسانند و روایتی می آفرینند که راوی و مخاطب آن خودشان هستند.

گاه این روایت های مردم، روشنفکران و دولت را غافلگیر می کند. مردم جعلی، از روایتی که خود مقدمات آن را چیده اند به هیجان می آیند و دست به انکار خودشان می زنند. در صورت بروز چنین اتفاقی، نه مردم می توانند کسی را خطاب قرار دهد و نه کسی می تواند مردم را خطاب قرار دهند. محض یادآوری، فراموش نکنیم که در آستانه بزرگ ترین روایت تاریخ معاصر کشورمان قرار داریم: انقلاب. روایت ماندگار و اصیل انقلاب، در مصاف با دشواری فراچنگ آمدن آن چیزی از عظمتش کم نمی کند. به هر قیمتی باید انقلاب اسلامی سال٥٧ را حفظ کرد. این روایت اصیل با ایده ای ناب به وقوع پیوسته و مردم ساز بوده است.

مردم را دوباره می سازد و از نو روایت می کند. هستند کسانی که روایت انقلابی مردم را نکوهش می کنند. عده ای با سیاست ستیزی و عده ای دیگر با دین ستیزی برآنند تا روایت انقلاب را مخدوش کنند. می کوشند تا همه چیز و همه کس را به مغاک زیر پایمان هل بدهند. این مغاک جز به درکات ابتذال راه به هیچ جای دیگری نمی برد.

مردم سالاری:از شایعه فرار مدیر یک بانک تا اطلاعیه وزارت اطلاعات

«از شایعه فرار مدیر یک بانک تا اطلاعیه وزارت اطلاعات»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم حمید رضا شکوهی است که در آن می خوانید؛گسترش شبکه های مجازی و روش های ارتباطی بویژه در یکی – دو سال اخیر که موجب شده تلفن های همراه نیز به یک ابزار ارتباطی مهم و فراتر از یک تماس تلفنی و یک پیام مبدل شوند، در کنار مزایای بی شمارش، مشکلاتی هم داشته که باز هم همان بحث قدیمی فقدان فرهنگ استفاده از روش های ارتباطی و شبکه های مدرن مجازی را مطرح می کند. در کشور ما فرهنگ استفاده از بسیاری از تجهیزات مدرن که وارد کشور می شود، از اتومبیل گرفته تا تلفن و اینترنت و حالا وسایل ارتباطی، بسیار دیرتر از ورود آن تجهیزات و امکانات مورد توجه قرار می گیرد.

در یکی دو سال اخیر که شاهد گسترش استفاده از شبکه های ارتباطی مجازی بر روی گوشی های تلفن همراه از جمله وایبر و واتس آپ و ... هستیم، صرفنظر از مباحثی که در مورد فیلتر کردن این شبکه ها مطرح شده و دولت هم اعلام کرده که بنای فیلترینگ این شبکه ها را ندارد، شایعه پردازی توسط این شبکه ها از سوی یک فرد و گسترش آن با سرعت بالا در بین عموم مردم به عنوان یک آسیب جدی، هر روز بیش از گذشته، جلوه گر می شود.

گاه این شایعات در مورد خبر دروغین مرگ یک هنرمند یا ورزشکار و حتی سیاستمدار است که تکذیب می شود و گاه شایعاتی با اثراتی بالاتر که نمی توان از کنار آن با بی تفاوتی عبور کرد. نمونه بارزش، طرح شایعه فرار مدیر عامل یک بانک خصوصی از کشور بود که هفته گذشته به دلیل جذابیت خبر، خیلی زود دست به دست شد و کار به جایی رسید که نه تنها مدیرعامل بانک مربوطه در برنامه تلویزیونی این موضوع را تکذیب کرد، بلکه وزارت اطلاعات هم در بیانیه ای رسمی، نقل قول هایی که از حجت الاسلام و المسلمین سید محمود علوی وزیر اطلاعات مبنی بر خروج مدیرعامل یکی از بانک های خصوصی از کشور منتشر شده بود را از اساس کذب محض دانست.

صدور بیانیه توسط وزارت اطلاعات در مورد این موضوع، نشان می دهد که پخش شایعات بی اساس که خیلی از ما ممکن است به سادگی و با کپی کردن، نقشی هر چند کوچک در گسترش آن داشته باشیم، تا چه حد دارای اثرات مخرب بالایی است و چه از لحاظ اقتصادی و چه از لحاظ امنیتی می تواند چالش آفرین باشد. ماجرای اخیر و اطلاعیه وزارت اطلاعات، در وهله اول هشداری جدی به سوء استفاده کنندگان از فضای مجازی محسوب می شود که برای اغراض شخصی و گروهی و حتی سیاسی خود، اقدام به انتشار خبرهای دروغ و شایعات می کند و در وهله دوم، تلنگری به خیلی از ما می تواند باشد که گاه بدون تاملی کوتاه، هر پیامی که در گوشی تلفن همراه خود دریافت می کنیم از طریق وایبر و واتس آپ و سایر روش های ارتباطی بازنشر می کنیم، بدون آنکه ذره ای به صحت آن یا پیامدهای آن بیندیشیم. ضمن اینکه انتشار چنین شایعات غیر مستندی، تنها به دست کسانی بهانه می دهد که مدت هاست برای فیلتر کردن شبکه های اجتماعی تلفن همراه برنامه ریزی کرده اند و این اقدامات، آنها را برای رسیدن به هدف خود مصمم تر می سازد و مسیر حرکتشان را هموارتر می کند.

جوان:راز پویایی و ماندگاری انقلاب

«راز پویایی و ماندگاری انقلاب»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم عباس حاجی نجاری است که در آن می خوانید؛در میان کشورهای جهان کمتر کشوری را همچون ایران پس از انقلاب اسلامی می توان یافت که اینگونه آماج تهدیدهای مختلف نظامی و امنیتی و تحریم های اقتصادی و سیاسی و جنگ روانی قرار گرفته باشد، اما در عین حال توانسته باشد مسیر حرکت انقلاب را سرافرازانه و از میان این بحران ها، با افتخار به پیش ببرد.

طی این 36 سال مردم ایران در عین تحمل فلج کننده ترین تحریم اقتصادی، گسترده ترین و پیچیده ترین شکل تروریسم و هشت سال جنگ که بیش از 42 کشور از هر دو قدرت غالب جهان در پشت سر رژیم متجاوز بودند، توانست در برابر عملیات و جنگ روانی گسترده دستگاه های تبلیغاتی آنها نیز بایستند.

در این مسیر نیز هدف آنها تحریف واقعیت های انقلاب، تخریب شخصیت های اصلی آن و ایجاد یأس و ناامیدی در مردم و به ویژه نسل جوان در ادامه حرکت انقلاب بود. از منظر طراحان جنگ نرم، خدشه بر باورها و اعتماد مردم و تضعیف مبانی دینی و ارزشی آنها می توانست و می تواند انقلاب را در میانه راه منحرف و بی یاور سازد و شکست آنها در عرصه براندازی مستقیم از بیرون یا درون را از طریق استحاله یاران و گفتمان انقلاب جبران کنند.

در این زمینه تمرکز ماهواره ها و شبکه های اجتماعی و مجازی آنان شاید بی نظیرترین هجمه فرهنگی را بر انقلاب اسلامی متمرکز ساخته که البته نمی توان تأثیر آن را در گسترش مفاسد و ناهنجاری های اجتماعی و اخلاقی و تغییر زیست زندگی ایران اسلامی نادیده انگاشت، اما در این عرصه نیز دشمنان به رغم بهره گیری از تمام ظرفیت ها، خود را موفق نمی بینند. رمز ناکامی دشمن را باید در چند شاخصه و مؤلفه اساسی انقلاب جست وجو کرد:

1- ابتناء حرکت انقلاب اسلامی ایران به دین مبین اسلام، آن را از همه حرکت های معاصر متمایز ساخته است. امام (ره) با آغاز حرکت انقلاب اسلامی از خرداد 1342 و مبارزه با نظام دست نشانده پهلوی و استکبار جهانی، بر مبنای شریعت نبوی، زمینه احیای آن را در دوران معاصر فراهم ساخت. تأثیر این حرکت نه تنها گسترش اقبال جهانی به سمت اسلام را فراهم کرد، بلکه اقبال به سمت تفکر و نظام دینی را نیز در میان معتقدان به دیگر ادیان الهی موجب شد. دعوت و تمسک به قرآن و سیره نبوی (ص) و ائمه (ع)، در کنار اجتهاد فقها، همواره پویایی حرکت انقلاب اسلامی را در آن مسیر الهی خود حفظ کرد و بن بست در آن معنی ندارد.

2- طرح حکومت اسلامی بر پایه ولایت فقیه و مبتنی بر تعالیم ناب اسلام، زمینه ساز هدایت کشور توسط فقیهی جامع الشرایط بوده و هست. وجود این شاخصه منحصر به فرد سبب شده است که نظام اسلامی چه در دوره حضرت امام (ره) و چه در دوران مقام معظم رهبری از مسیر خود انحراف نداشته و به رغم توطئه ها و تهدیدات بیرونی و داخلی، اقتدار و سلامت و پویایی آن حفظ شود. مقایسه تطبیقی نظام اسلامی با دیگر حرکت های بیداری اسلامی که در سال های اخیر در منطقه به وقوع پیوسته و متأسفانه دچار انحراف یا حتی شکست شده است، اهمیت این جایگاه در نظام جمهوری اسلامی را بیش از پیش آشکار می کند. در نقطه مقابل آن تجمیع تهدیدات و القائات دشمنان بیرونی و داخلی علیه این جایگاه، نشان دهنده عمق نگرانی آنها از تأثیر آن در حفظ سلامت و پویایی انقلاب و شکست راهبردهای آنها علیه نظام جمهوری اسلامی است.

3- بار اصلی هر حرکت انقلابی، چه در دوران شکل گیری و پیروزی و چه در مراحل تثبیت و تحکیم آن بر دوش رهروانی است که به آن مسیر باور داشته و در صورت لزوم با ایثارگری و از خودگذشتگی، از آرمان ها در برابر فشار ها و تهدیدات با بصیرت و روشن بینی دفاع کنند. توفیق نظام اسلامی این بوده که همواره از این عنایات الهی برخوردار بوده و هست.

در کنار دهها هزار شهیدی که ملت ایران در طول دوران پیروزی و پس از آن در طول دوران جنگ تقدیم کرده است، خون شهدای اخیر که این روزها در دفاع از کیان امت اسلامی بر زمین ریخته می شود، این بار نه تضمین کننده حرکت انقلاب در داخل بلکه زمینه ساز پیروزی حرکت جهانی اسلام است.

4- تمرکز دشمنان بر جریان موازی برای شکست الگوی انقلاب اسلامی پس از آن اتفاق افتاد که آنها از شکست انقلاب با براندازی سخت و جنگ نرم و تهاجم فرهنگی ناامید شدند. سرمایه گذاری نظام سلطه به رهبری امریکا برای دامن زدن به جنگ های فرقه ای و خلق پدیده هایی همچون القاعده و داعش اگرچه در مقطعی در انحراف مسیر حرکت اسلامی موفق بوده، اما بطلان آن حرکت سبب شد که نظام سلطه برای مدیریت و مهار آن هزینه های انسانی و مادی بیشتری را نسبت به هزینه مقابله با ایران اسلامی تحمل کند که روند تحولات عراق، افغانستان، سوریه و... مصداق روشنی از آن است، اما این حرکت به رغم هزینه هایی که بر نظام اسلامی هم تحمیل کرد، با مدیریت هوشمندانه رهبری معظم انقلاب اکنون به بستری برای تجلی بیشتر اسلام ناب و واگرایی نسبت به جریان های تکفیری و افراطی در منطقه و جهان تبدیل شده است. تقویت عقبه های راهبردی نظام اسلامی و انتقال حوزه تعارض با نظام به صدها کیلومتر دورتر از مرز های ایران اسلامی، گواهی بر توفیق ایران در مواجهه با این پدیده است.

تغییر نگاه غربی ها نسبت به ایرانیان به رغم چندین سال ایران هراسی و تغییر نگاه دیگر مسلمانان به ایران اسلامی به رغم چندین سال شیعه هراسی، محصول این روند است، به گونه ای که اکنون بسیاری از کشور هایی که اقلیت مسلمان در آنجا زندگی می کنند، به دلیل نگرانی از رشد تفکرات تکفیری در میان آنان، به ایران اسلامی برای تبلیغ اسلام ناب متوسل شده اند.

5- اثبات قابلیت و کارآمدی نظام اسلامی به رغم تحریم های همه جانبه علمی، صنعتی و دفاعی، مؤلفه دیگری است که ماندگاری انقلاب را تضمین کرده و می کند. مقاومت در برابر بی نظیر ترین تحریم های اقتصادی و علمی، در عین حفظ پویایی علمی و دست یافتن به نصاب های مهم علمی، پیشرفت های کم نظیر در عرصه فناوری های صلح آمیز هسته ای و موشکی، در شرایطی است که ایران در اوج تحریم ها به سر می برد. در این روند مقایسه وضعیت ایران با دیگر کشور ها نظیر کره جنوبی، مالزی و اندونزی قیاس مع الفارق است، چرا که پیشرفت های آنها محصول انتقال سرمایه و تکنولوژی غرب در عین حمایت های سیاسی و... است که در این مسیر ایران نه تنها از حمایتی برخوردار نبود بلکه در نقطه مقابل تحت شدیدترین تحریم ها قرار داشت و دارد.

6- اقتدار دفاعی و امنیتی ایران که مبتنی بر نیروهای مصمم و ایثارگر، تجربه هشت سال دفاع مقدس، صنایع دفاعی و نوآوری های علمی و صنعتی تبلور یافته، سبب شده است ایران اسلامی به حدی از توان بازدارندگی دست یابد که حتی کشور های دارای بمب اتمی نیز فاقد آن هستند. این امر در عین اثبات کارآمدی نظام اسلامی و رفع تهدیدات احتمالی، فرصت مناسبی را برای ایران به عنوان یک قدرت برتر در عرصه تعاملات استراتژیک ایجاد کرده است.

قدرشناسی از این ظرفیت ها و ابتناء به آن و به ویژه ظرفیت های درون زای اقتصادی در شرایط کنونی، فرصت مناسبی برای دولتمردان و دستگاه دیپلماسی کشور ایجاد کرده تا با خنثی سازی بازی فرسایشی طرف غربی، فرصت های برتر ایران را در این روندها تحکیم بخشند.

حمایت:سیاست نخ نما شده آمریکا

«سیاست نخ نما شده آمریکا»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می خوانید؛کمیته بانکی مجلس سنای آمریکا طرح تشدید تحریم علیه ایران را با 18رای موافق در برابر 4 رای مخالف به تصویب رساند. تصویب چنین طرحی جامعه جهانی بویژه افکار عمومی آمریکا را شگفت زده کرد زیرا این امر به مفهوم کار شکنی سنا در برابر روند مذاکرات ایران و5+1 تلقی می شود.

این مصوبه با روح توافقنامه ژنو که در آن صریحاً به عدم اعمال تحریم علیه ایران در طول مذاکرات این کشور با طرفهای غربی اشاره شده، کاملا مغایرت دارد.

این طرح توسط رابرت منندز و مارک کرک به کمیته بانکی سنا ارائه شد که به موجب آن در صورتی که مذاکرات ایران و1+5 تا پایان ماه ژوئن به نتیجه نرسد تحریم های بیشتری علیه ایران اعمال خواهد شد. با این حال اجرای این تحریم ها تا 24 مارس "4 فروردین" به تعویق افتاد اما در هر حال تصویب این طرح از سوی کمیته بانکی مجلس سنا، ادامه سیاست های چماق وهویج آمریکا تلقی می شود.

شرود براون، جک رید، جف مرکلی و الیزابت وارن از حزب دموکرات به پیش نویس این طرح رای منفی دادند که این امر از وجود دو گانگی در میان رویکردهای سناتورهای آمریکا نسبت به موضع هسته ای ایران حکایت دارد.

تهدید کنگره آمریکا بویژه مجلس سنا برای اعمال تحریم های بیشتر علیه ایران هر چند تحت تاثیر فشار لابی صهیونیستی صورت می گیرد اما مغایر با توافقنامه ژنو است.

در طول مذاکرات اخیر ایران و تیم مذاکره کننده، ایران همه مسیرهای اعتماد سازی را بر اساس سیاست هسته ای تعریف شده، طی کرد. اما اظهارات ضد ونقیض مقامات کاخ سفید، وزارت خارجه و کنگره آمریکا نشان داد که این کشور برای رسیدن به یک توافق جامع با ایران جدی به نظر نمی رسد.

وجود اختلاف میان کاخ سفید و وزارت خارجه از یکسو با کنگره آمریکا، و از سوی دیگر دست یابی به یک توافق جامع میان ایران و 1+5 تا 9 تیر ماه سال آینده را با مشکل مواجه خواهد ساخت. به نظر می رسد باراک اوباما در خصوص دست یابی به یک توافق نهائی با ایران در حوزه هسته ای جدی است اما او قادر به اعمال اختیارات قانونی خود نخواهد بود.

رئیس جمهور آمریکا بارها مدعی شده که تا 9 تیرماه هر گونه تحریم جدیدی علیه ایران را که از سوی کنگره تصویب شود وتو خواهد کرد اما آیا اوباما در اظهارات خود کاملا جدی است؟ قطعاً کنگره آمریکا در سیاست های خود تابع اراده لابی صهیونیستی است و قطب نمای سیاسی کنگره بویژه مجلس سنا در دست صهیونیستها است. وجود اکثریت جمهوریخواهان در کنگره که دارای نگرشی همسو با لابی صهیونیستی است، دست باراک اوباما را برای استفاده از اختیارات قانونی خود خواهد بست. رئیس جمهور آمریکا تلاش می کند تا در دو سال باقی مانده از دوره ریاست جمهوری خود یک دست آورد تاریخی داشته باشد و این دست آوردها به عنوان یک سنت تاریخی در کارنامه عمل روسای جمهوری آمریکا تلقی می شود. طبیعی است دست یابی آمریکا به یک توافقنامه جامع با ایران در موضوع هسته ای، بزرگترین دست آورد تاریخی در دو دوره ریاست جمهوری باراک اوباما به شمار خواهد رفت.

این دستاورد نیز می تواند به پیروزی مجدد دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 منجر شود و در مقابل، جمهوریخواهان ماجراجو را در داخل منزوی خواهد کرد. اما اگر کنگره از هم اکنون برای کار شکنی در مسیر دموکراتها گام های عملی بر دارد و موضوع هسته ای ایران را دستاویزی برای مانور سیاسی قرار دهد، ایران نیز باید اقدام تنبیهی متقابلی اتخاذ کند. جمهوری اسلامی ایران در طول سالهای اخیر با هوشمندی کامل تعامل سازنده ای با همه طرفهای مذاکره کننده داشته و اکنون توپ در زمین کشورهای 1+5 است. گزارش های اخیر یوکیو امانو مدیر کل آژانس بین المللی انرژی هسته ای، همه حاکی از آن است که جمهوری اسلامی ایران صادقانه با این نهاد بین المللی همکاری داشته است.

با اینکه نظر کشورهای چین، روسیه و آلمان با دیدگاه تهاجمی آمریکا نسبت به موضوع هسته ای ایران کاملا تفاوت دارد اما این 3 کشور نیز باید نقش فعالتری برای مقابله با کارشکنی های آمریکا ایفا کنند. اگر تا 9 تیر ماه آینده، آمریکا همچنان به سیاست های دوگانه چماق و هویج خود ادامه دهد قطعاً باید پاسخ ایران کوبنده و متناسب با خواست عمومی باشد.

خروج ایران از میز مذاکره و بازگشت به غنی سازی به میزان 20 درصد و حتی بالاتر و طرح شکایت علیه آمریکا در سازمان ملل می تواند بخشی از واکنش ایران در برابر باج خواهی های آمریکا باشد. کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا اگر نتوانند در برابر کنگره آمریکا موضع کاملا شفاف و قاطعی اتخاذ کنند باید حقایق موجود را برای افکار عمومی فاش نمایند. اکنون مجلس شورای اسلامی به عنوان نماینده اراده ملت بزرگ ایران، باید طرح جامع و گزینه مناسبی را برای مقابله با باج خواهی های کنگره آمریکا تصویب کند تا از ادامه سیاست های تهدید آمیز آمریکا جلوگیری کند. در غیر این صورت تا 9 تیر ماه نمی توان به دست یابی به یک توافق جامع با کشورهای 1+5 امیدوار بود زیرا سیاست های آمریکا تابعی از سیاست های لابی صهیونیستی است و دشمنی آنها با ملت ایران کاملا روشن است.

آفرینش:ضعف نگرش های کارشناسی برای درمان معضلات اجتماعی

«ضعف نگرش های کارشناسی برای درمان معضلات اجتماعی»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید؛پیشرفت تکنولوژی و مدرن شدن وجوه مختلف زندگی امروز، علی رغم اینکه دستاوردهای بسیاری را درجهت رفاه حال بشر ایجاد کرده، در کنار خود آسیب ها و چالش های فراوانی را سبب گردیده است. معضلات اجتماعی از عمده مشکلاتی است که جوامع امروزی با آن درگیر هستند و کارشناسان به دنبال یافتن راهکارهای مناسب برای رفع و یا جلوگیری از گسترش آنها می باشند.

مشکلات اجتماعی اکثرا مسائلی نرم و برخاسته از اخلاق و فرهنگ رفتاری است که به صورت خاموش و تدریجی به وجود می آیند و درمان آنها نیز زمانبر و طولانی مدت خواهد بود. هرچند که آسیب شناسی رفتاری و فرهنگی، کمک شایانی در علاج این معضلات دارند، اما درمان اصلی مستلزم مطالعه کارشناسی و ارائه راهکارهای متناسب با نوع عوارض موجود می باشد.

به عنوان مثال در بحث بالارفتن سن ازدواج و عدم گرایش جوانان به تشکیل خانواده، بسیاری از کارشناسان و نهادهای اجتماعی بحث های مختلفی در زمینه آسیب شناسی ارائه کرده اند و از وجوه مختلف فرهنگی، اقتصادی، اخلاقی و اجتماعی این پدیده را مورد واکاوی قرار داده و علل بسیاری برای گسترش آن برشمرده اند.

اما نکته بسیار مهم اینجاست که هنوز برون رفت مناسبی برای این پدیده ارائه نشده و یا راهکارهای مطرح شده ازسوی نهادهای مسول و اجراکننده مورد عنایت قرار نگرفته است.

طی چند سال گذشته هشدارهای فراوانی درخصوص رشد منفی جمعیت کشور داده شده، اما ماحصل این تاکیدات، ما را به سمت افزایش میزان زادو ولد نبرد، چرا که نسخه ای دقیق و کارشناسی برای آن تجویز نکردیم.

آمدیم برای ازدواج زوج های جوان وام بانکی در نظر گرفتیم، اما برای اعطا آنقدر سخت گرفتیم که عملا این مورد از سبد امتیازات ازدواج خارج شد. پس ازآن به سبب عدم هماهنگی و همکاری بانک ها اعطای وام ازدواج به قدری سخت شد که موجب پدید آمدن صف های انتظار با مدت های طولانی برای دریافت وام گردید.

لذاهیچ انگیزه یا دلخوشی کوچک برای تامین هزینه های ازدواج را درجوانان ایجاد نکرد.

اخیراً هم در یکی از شهرستان های کشور در کارگروهی فرهنگی عنوان شده که: «کارمندان مجرد، طی یکسال آینده اقدام به ازدواج نمایند و در غیر این صورت متأهلین دارای شرایط کاری، جایگزین آنان در محیط های اداری شوند». دراینکه قصد و نیت پیشنهادکنندگان این طرح ایجاد تحرک جوانان برای ورود به زندگی مشترک می باشد، شکی نیست اما با این اقدام در حقیقت به جای دادن پاداش متوسل به تنبیه مجردها شده ایم که این خود موجب انزوای جوانان می گردد، این درحالی است که معضل ازدواج جوانان در جامعه امروز ما از دو جهت قابل بررسی است و باید تمرکز دستگاه ها و نهادهای مربوطه در این حوزه ها معطوف گردد.

اولین ضرورت تغییر الگوی ازدواج درکشور، "اصلاح دیدگاه فرهنگی" در این حوزه می باشد. امروز به سبب تغییر خواسته ها و افزایش سطح توقعات از زندگی مشترک، موانع بسیاری بر سر راه ازدواج جوانان قرار گرفته است که راه گریزی جز فرهنگ سازی برای آن به نظر نمی رسد. متاسفانه فرهنگ تجمل گرایی و مصرف گرایی جزء لاینفک زندگی امروزی می باشد که بسیاری جوانان از فراهم کردن آن عاجزند و نمی توان از آنها توقع داشت که برخلاف جهت آب شنا کنند!

اما مسئله دوم که به طور مستقیم با بحث ضرورت های فرهنگی در ارتباط است، موضوع مشکلات اقتصادی و تمکن مالی می باشد. امروز جوانان ما از درد بیکاری رنج می برند و یافتن یک شغل با حداقل درآمد، به عنوان دغدغه فکری آنها می باشد. لذا چگونه می توان توقع داشت که بدون داشتن شغل، درآمد کافی و حتی امنیت شغلی، یک جوان به سمت تشکیل خانواده و ازدواج گرایش پیدا کند؟!.

لذا اینجاست که به عمق این مطلب پی می بریم که ما راه کارهای مناسبی برای درمان معضلات اجتماعی در نظر نگرفته ایم. اگر مسولان و سیاست گذاران فرهنگی به جای اینکه درجهت تحرک جوانان به ازدواج، برای آنها ضرب الاجل یک ساله تعیین کنند، یک برنامه بلند مدت و کارشناسی در نظر بگیرند تا چالش ها و موانع پیش روی جوانان به لحاظ فرهنگی و اقتصای برطرف شود، بسیار منطقی و کاربردی تر خواهد بود.

درآخر بازهم باید تاکید کنیم که معضلات و مشکلات اجتماعی یک شبه و یک ساله به وجود نیامده اند که بتوان آنها را با نسخه دفعی و عجولانه برطرف کرد و جامعه را به سمت و سوی مورد نظر سوق داد. باید صبرداشته باشیم و با در دست داشتن یک برنامه وسیاست گذاری کلان و بلند مدت زمینه را برای تغییر الگوهای به وجود آمده فراهم کنیم.

آرمان:ایجاد تفرقه میان اصلاح طلبان!

«ایجاد تفرقه میان اصلاح طلبان!»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم محمدرضا تابش است که در آن می خوانید؛گفتند میان اصلاح طلبان اختلاف افتاده است و از این رو بانگ شادی بلند کردند اما لازم است توجه شود اصلاح طلبان با مجموعه ای از محدودیتها که پیش از این در قبال آنها اعمال می شده، مواجه بوده اند و البته محدودیتهای نانوشته و ناگفته ای که اکنون بر اصلاح طلبان در نقاط مختلف اعمال می شود که نمونه بارز آن را می توان در میان اساتید دانشگاه ها مشاهده کرد، تمام این موانع دستوری، کتبی و ابلاغ شده، نبود بلکه محدودیت هایی است که خودساخته و سلیقه ای بر اصلاح طلبان اعمال می شود و در این نوشتار، قابل ذکر نیست. البته در عین وجود چنین محدودیت هایی، بسیار قابل تقدیر است که دولت تدبیر و امید زمینه ای را فراهم ساخت تا اصلاح طلبان بتوانند گردهمایی داشته باشند.

همچنین باید اذعان داشت در چنین فضای آغشته به موانع و محدودیت، برگزاری همایش اصلاح طلبان در هفته گذشته آغازی بود برای ابراز وجود و نشان دادن عزم جدی آنها برای شرکت در انتخابات آتی که اغلب اصلاح طلبان در آن شرکت کرده بودند. ناگفته نماند در این میان طیفی سعی در ایجاد انشقاق و افتراق در میان اصلاح طلبان دارند.

به عبارت دیگر برخی از سلایق که دارای پست و مقام رسمی نیستند تلاش می کنند انشقاق هایی را در اصلاح طلبان ایجاد نمایند و از این طریق تشکلهای جعلی را به عنوان اصلاح طلبی به جامعه بقبولانند و با دستگاه های تبلیغاتی که در اختیار دارند این تشکل ها را به نام اصلاح طلبی بزرگ نمایند اما باور، اعتقاد و ایمان مردم به جریان اصلاحات از ژرفای بسیاری برخوردار است که تمامی نشات گرفته از صداقت، پاکدستی و عملکرد خوب و مثبتی است که این جریان از خود نشان داده است، البته این بدان معنا نیست که هیچ اشتباهی نداشته است بلکه خطا جزو لاینفک فعالیت گروهی و حزبی است و اساسا هیچ فردی را نمی توان بدون خطا یافت اما آنچه مسلم است اینکه اگر در این میان اشتباهی هم صورت گرفته باشد تعمدی نبوده است.

در این راستا اگر عملکرد اصلاح طلبان در قیاس با عملکرد اصولگرایان به ویژه در هشت سال گذشته قرار گیرد مردم می توانند بیان کنند کجا کار بیشتر و سوءاستفاده کمتری صورت گرفته و مجموعا در چه مقطع زمانی مطالبات مردم بیشتر پیگیری شده است.

بنابراین پرداختن به اقدامات ایذایی نتیجه بخش نخواهد بود و مردم نیز به خوبی واقف به این اقدامات هستند. ناگفته نماند احزاب اصلاح طلب که از درون اصلاحات رشد کرده اند بسیار موثر و قابل قبولند و اساسا تشکیل حزب چه اصلاح طلب و چه غیراصلاح طلب می تواند باعث پیشرفت و حرکت به سمت توسعه سیاسی باشد اما آنچه مذموم است تشکیل احزابی است که آبشخور آنها جایی دیگر است اما ادعای اصلاح طلبی می کنند. این رفتارها چه به لحاظ حقوقی و قانونی و چه به لحاظ اخلاقی مطرود است و افکار عمومی نیز چنین برخوردهایی را نمی پسندند.

ابتکار:تلخ و شیرین یک پرونده!

«تلخ و شیرین یک پرونده!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می خوانید؛حکم محکومیت محمدرضا رحیمی به اتهام فساد اقتصادی هم تلخ و هم شیرین بود، تلخ است چرا که روند پرونده های فساد منحنی صعودی را نشان می دهد. دهه 70 پرونده فساد با برادران افراشته استارت خورد. به پرونده 123 میلیارد تومانی خداداد و رفیق دوست رسید که از نظر حجم سنگین تر بود.

هنوز تلخی آن از کام ها نرفته بود که خبر شهرام جزایری همه را مات و مبهوت ساخت. این بار شهرام جوان توانسته بود بخش مهمی از سیاسیون را در پرونده خود درگیر سازد و حجم ریالی پرونده به مراتب بیش از پرونده های قبلی بود. پرونده شهرام رنگ سیاسی گرفت و دستمایه تسویه حساب های جناحی گردید و تلخی آن دو چندان شد اما محکومیت شهرام و افشاگری های سیاسی گروه ها علیه یکدیگر هم نتوانست ماشین فساد را متوقف سازد و متاسفانه سرعت گرفت و پرونده سه هزار میلیاردی گشوده شد. با این پرونده هم معلوم شد که با اتکاء به زد و بند برخی از مقامات مالی و اداری کشور این سوء استفاده صورت پذیرفته است.

شدت تلخی پرونده سه هزار میلیاردی تلخی پرونده های قبلی را به فراموشی سپرد و ذائقه ها آنچنان تلخ شدند که کمتر کسی تصور می کرد شاید دستهای آلوده تری هم وجود داشته باشد و ظرفیت اقتصاد کشور برای سوءاستفاده ای بالاتر از سه هزار میلیارد وجود داشته باشد اما پدیده بابک زنجانی با پرونده ای حدود هشت هزار میلیارد تومان خط بطلانی بر آن خوشبینی کشید و متناسب با حجم سوءاستفاده، طیف مهمی از عوامل حاضر در قدرت سیاسی، اقتصادی کشور درگیر موضوع شدند و در مظان اتهام قرار گرفتند. ولی دیگر ذائقه ها عادت کرده و منتظر خبر تلخ تری هستند. این روزها زمزمه پرونده بابک شماره 2 و 3 و... به گوش می رسد و بی شک براساس تجربه حجم پرونده ها چند برابر آنچه تا کنون شنیده ایم خواهند بود. مردم عادت کرده اند که انگشت به دهان در حیرت زنجیراتفاقات باشند اما پرونده محمدرضا رحیمی هم تلخ و هم شیرین بود. تلخ است چرا که او مقام دوم اجرایی کشور را عهده دار بود و سال ها ریاست ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی را یدک می کشید. تلخ بود چرا که به ادعای خود این پول ها را در یک تقسیم کار جناحی برای بدست آوردن اکثریت مجلس اصولگرا بین 170 نامزد اصولگرا تقسیم نمود و معلوم شد متاسفانه گویا در قاموس این جماعت هدف وسیله را توجیه می کند. آنان بر اساس ضرورت بدست آوردن اکثریت مجلس هر اقدامی را توجیه کردند و این هدف در گمانشان آنچنان مهم بود که به صورت جریانی تصمیم به چنین خلاف بزرگی گرفتند و سرنوشت اکثریت مجلس را به ثروت یک نفر گره زدند.

تلخ تر اینکه این اعتراف زنگ خطر را به صدا در آورد که بر اساس این جهان بینی برای رسیدن به هدف می توان هر اقدامی را مرتکب شد.

تلخ بود چرا که معلوم شد سوءتدبیر و قانون ستیزی دولتمردان دوره نهم و دهم تنها موجب اشاعه فساد در بین عده ای سوءاستفاده گر همچون بابک زنجانی نبوده که یکی از بالاترین مقامات رسمی خود نیز گرفتار چنین رذیله اخلاقی شده است.

تلخ است چرا که جناح های سیاسی تلاش می کنند پرونده را سیاسی جلوه دهند و با سیاسی کردن پرونده شیرینی قاطعیت نظام را از بین ببرند. واکنش های صورت گرفته توسط جناح ها، بخصوص دوستان اصولگرا در مسیر تخفیف شیرینی اقدام صورت پذیرفته می باشد.

این دوستان برای پاک کردن صورت مسئله و فرار از هزینه جریانی این پرونده تلاش می کنند با معادل سازی و با استفاده از صنعت تشبیه (که بسیار در آن حرفه ای هستند) ذهن جامعه را به گذشته ببرند و بلا را عمومی نشان دهند. از سویی با طرح ادعاهای ثابت نشده دامن خود را پاک نشان می دهند. از جمله ادعا شده که رسانه های اصلاح طلب در آن زمان از طریق معاون مطبوعاتی وقت، حق السکوت در مقابل تخلفات رحیمی دریافت کرده اند.

این ادعا با وجود آمارهای پرداخت یارانه ای درآن دوره به یک شوخی مضحک شبیه است ضمن اینکه آرشیو رسانه ها در آن دوره گواه خوبی بر شوخی بودن این ادعا بحساب می آید. نکته مهم اینکه نسبت دادن تخلف رحیمی به تمام جریان اصولگرا جوانمردانه نیست. چرا که نقش آقایان دکتر احمد توکلی و دکتر نادران در افشای تخلفات رحیمی بر کسی پوشیده نیست اما تفاوت مسئله در این است که عدم تمرکز اصلاح طلبان بر تخلفات رحیمی در آن زمان دو دلیل اصلی داشت:

1-اصلاح طلبان از ضریب امینت و مصونیت آقایان توکلی و نادران برای طرح ادعاها برخوردار نیستند.

2-اصلاح طلبان روند را مورد اشکال می دانستند و مدعی بودند که روند حاکم بر قوه مجریه کشور از جمله بی اعتنایی به قوانین کشور و رفتارهای پوپولیستی فساد زا خواهند بود، چنانچه به گواه پرونده های کشف شده چنین نیز شد.

اما شیرینی های این پرونده امید به توقف ماشین فساد را افزون نموده است. از جمله شیرینی این اتفاق اینکه برای اولین بار متهم اصلی نه بابک یا شهرام یا خداداد که اشخاص حقیقی هستند و در پروسه فساد سازمانی هر کدام نقش معلول را دارند که این بار عدالت یقه یک مقام رسمی که نقش علت را ایفا می کند گرفته است. برخورد با رحیمی در حقیقت برخورد با علت بحساب می آید. از سوی دیگر اعتماد مردم به اینکه اراده لازم در نظام برای برخورد با فساد دانه درشت ها حاصل آمده جزو دست آوردهای شیرین این پرونده می باشد. شیرین ترین بخش این پرونده اینکه معلوم شد قیامت تخلف و دستبرد به بیت المال در همین دنیا می باشد. یکی از اسامی روز قیامت یوم الحسرت می باشد یعنی روزی که با کنار رفتن پرده ها و نمایان شدن اعمال، حسرت برای افراد ایجاد می شود، آنانکه گناهکارند در حسرت اعمال انجام شده خود خواهند بود و آنانکه عمل نیک انجام داده اند در حسرت کم بودن اعمال نیک خود می باشند. دنیا دار مکافات برای متخلفین می باشد و عدالت محشر آنان بحساب می آید.

هر کس که در جایگاه قدرت مرتکب تخلفی شود و حقی را ضایع نماید و مرتکب حق الناس گردد دیر یا زود در دادگاه افکار عمومی رسوا خواهد شد و باید منتظر یوم الحسرت باشد، روزی که با فرافکنی و بهانه جویی و توجیه نمی توان از پیامد تخلف فرار کرد. شیرین بود چرا که حساب کار دست دیگر مقامات و مسئولان در هر مرتبه ای آمده است که سنت خداوند تغییر ناپذیر است و رسوایی تخلف جزوی از سنت خداوند بحساب می آید.

آه مظلومان، آه بیکاران و آه مادرانی که به دلیل نداری نظاره گر مرگ فرزند بیمار خود بودند، آه جوان ناامید از آینده، آه پدر شرمنده در مقابل مطالبات حداقلی خانواده و آه مادران و پدران شهید داده رسواگر دزدان بیت المال و کاهلان و غافلان در قدرت خواهد بود.

دنیای اقتصاد:برنامه پنج ساله؛ آری یا نه؟

«برنامه پنج ساله؛ آری یا نه؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکترداوود دانش جعفری است که در آن می خوانید؛طرح این مساله که برنامه های پنج ساله یا میان مدت دیگر در ایران کارآیی ندارد، موضوعی است که این روزها در برخی نشریات و اظهار نظر برخی کارشناسان به بحث گذاشته شده است. نکته قابل توجه در مباحث مطرح شده این است که برخی صاحب نظران از اساس برنامه ریزی را مورد تردید قرار داده و محقق نشدن اهداف برنامه های گذشته را دال بر کارآیی نداشتن برنامه دانسته اند.

چرا برنامه ریزی 5 ساله موفق نیست؟

این سوال را می توان پرسید که آیا برنامه اجرا شده، ولی جواب نداده یا اینکه اجرا نشده و در نتیجه به اهداف مورد نظر نرسیده ایم ؟

ظاهرا برخی کارشناسان در استدلالشان فرض را بر این گذاشته اند که برنامه های تدوین شده قبلی به اجرا گذاشته شده ولی نتوانسته ما را به اهداف مورد نظر برساند. از این رو پیشنهاد داده اند که اساسا برنامه های پنج ساله به فراموشی سپرده شود، زیرا کارآیی لازم در این نوع برنامه ها وجود ندارد یا حداکثر توصیه کرده اند سراغ برنامه های کوتاه مدت دو ساله برویم که اجرایی تر است و هر دولتی که قدرت را در دست می گیرد می تواند در دوره مسوولیت خود چندین بار از این برنامه ها را اجرا کند در حالی که ماهیت برنامه های پنج ساله کنونی این است که یک دولت آن را تدوین و دولت دیگر آن را اجرا می کند.هر دولتی حق دارد برنامه را خود بنویسد و خود نیز اجرا کند؛ ممکن است دولتی که اخیرا یا به تازگی روی کار می آید برنامه ای را که دولت قبلی تدوین کرده قبول نداشته باشد.

به طور مثال دولت آقای احمدی نژاد وقتی روی کار آمد اولین بار صراحتا اعلام کرد برنامه چهارم را قبول ندارد و بدون اینکه برنامه چهارم را اصلاح کند سعی کرد با کنار گذاشتن آن، برنامه های مورد نظر خود مثل طرح های زود بازده، سهام عدالت و مسکن مهر را به اجرا درآورد. بنابراین اگر ما چنین نتیجه گیری کنیم که برنامه چهارم اجرا شده ولی موفق نبوده این ارزیابی دقیق نیست چرا که برنامه چهارم اساسا به اجرا در نیامده است.

یکی دیگر از دلایلی که برنامه ها به نتیجه نمی رسند این است که الزامات اجرایی آن دقیقا پیش بینی و تدارک دیده نمی شود. رسم معمول در برنامه های قبلی این بوده که بیشتر آرمان ها و آرزوها را مطرح کنیم و به این نکته توجه نداریم که برنامه یعنی تعریف راهبردهای مناسب برای رسیدن به آرمان ها و آرزوها و نه صرفا بیان آنها. برنامه این است که هدفی را تعیین کرده و سازوکارهای مناسب برای رسیدن به این هدف را مشخص کنیم. به طور مثال برنامه های قبلی معمولا فاقد پیوست مالی دقیقی هستند، بنابراین مشخص نیست چقدر منابع مالی برای اجرای برنامه موردنیاز است. وقتی منابع لازم برای محقق کردن آرمان ها و آرزوهای برنامه پنجم را جمع می زنید ممکن است به رقمی بالاتر از هزار میلیارد دلار برسید اما در عمل می بینید که چنین پولی در دوره برنامه پنج ساله پنجم تدارک دیده نشده است. پس باید ابتدا ظرف اقتصاد ایران را شناخت، آنگاه آرزو ها و آرمان ها را در چارچوب این ظرف بیان کنیم و نه فراتر از آن. باید درآمدهایمان مشخص شود و بر اساس این درآمدها خواسته های مشخص داشته باشیم.

همچنین وقتی صحبت از رشد اقتصادی بالاتر می شود به این نتیجه می رسیم که دسترسی به این هدف تنها با درگیر کردن بیشتر بخش خصوصی در اقتصاد امکان پذیر است و لذا از برنامه توانمندسازی بخش خصوصی به عنوان یکی از آرزوهای گمشده برنامه یاد می کنیم در حالی که الزام تحقق این هدف این است که با بخش خصوصی به گفت وگو بنشینیم و در مورد راهکارهای مشارکت با بخش خصوصی به توافق برسیم.مشکل در این است که ما اصولا مذاکره ای با بخش خصوصی برای نقشی که درآینده قرار است به عهده بگیرد انجام نمی دهیم آن وقت انتظار داریم که برنامه توانمند سازی بخش خصوصی با موفقیت به اجرا درآید که چنین چیزی قطعا امکان پذیر نیست.

بنابراین، برای نوشتن یک برنامه خوب باید سه موضوع را در نظر بگیریم. اول اینکه آن برنامه مناسب باشد. دوم؛ با به وجود آوردن الزامات لازم، اجرایی کردن برنامه فراهم شود. در مرحله آخر هم پس از اجرای برنامه آن را ارزیابی کنیم که آیا این برنامه در توسعه کشور موثر بوده یا خیر؟ لذا برای اجرای یک برنامه موفق باید عزم ملی در کشور به وجود آید و کلیه عناصر درگیر برنامه بر اساس هماهنگی اولیه در جهت موفقیت اجرای برنامه کوشش کنند.

در کشورهایی که عنوان می کنند به برنامه نیاز ندارند، قطعا نظامات اقتصادی جا افتاده ای دارند که می توانند کشور مورد نظر را به سطح توسعه یافتگی مناسب برسانند. اما در کشورهای درحال توسعه نظیر ایران، ایجاد این نوع نظام ها خود نیاز به برنامه دارد و نمی توان در یک چشم به هم زدن نظام های مناسب اقتصادی را در کشور به وجود آورد. به عنوان مثال، تقویت جایگاه بخش خصوصی در اقتصاد، رقابتی شدن بازارها و جلوگیری از انحصار از جمله نظام های ضروری است که باید در اقتصاد ایران شکل بگیرد ولی ایجاد این نظام ها خود نیاز به برنامه دقیق دارد.مدت برنامه بستگی به ماهیت اهداف مورد جست وجو و زمان لازم برای تحقق آن اهداف دارد و نمی توان گفت که همه اهداف مورد نظر را می توان در یک برنامه دوساله به انجام رساند. ممکن است تقویت جایگاه بخش خصوصی نیازمند چند برنامه 5 ساله باشد.

بنابراین بنده معتقدم در شرایط کنونی باید نظام برنامه ریزی 5 ساله در کشور تداوم یابد، ولی برای ارتقای کارآیی آن سازوکارهای مناسب را طراحی کنیم.بحث این نیست که برنامه لازم نیست بلکه باید برنامه را خوب طراحی کنیم و سپس با موفقیت آنها را اجرا کنیم.

نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار