جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 29 - ۱۸ رمضان ۱۴۴۵
برچسب ها
# اقتصاد
۰۸ دی ۱۳۹۳ - ۰۹:۴۱
حلقه مشترک اسرائیل و زنجیره‌ای‌ها

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح دوشنبه

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «سفارت ایران دربیت‌المقدس»،«درس های کوبا برای سیاست خارجی ایران»،«نیروهای مسلح خودکفا ضامن امنیت»،«حلقه مشترک اسرائیل و زنجیره‌ای‌ها»،«دفاع از میراث 9 دی»،«کرملین و کارت سوریه»،«اما و اگرهای برداشت از صندوق توسعه ملی»،«عربستان ودیپلماسی تکمیلی ایران»،«نفت و رابطه ایران و عربستان»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۶۸۴۳۹
کیهان:سفارت ایران دربیت المقدس

«سفارت ایران دربیت المقدس»عنوان یادداشت میهمان روزنامه کیهان به قلم علی اکبری است که در آن می خوانید؛اینکه سخنگوی وزارت خارجه رژیم صهیونیستی برای بازگشایی سفارت این رژیم منحوس در تهران دست به دامن خدا و دعا کردن شود مسئله عجیبی نیست چرا که شیطان نیز زمانی که خود را عاجز می بیند دست به دامن خدا می شود. شیطان نیز بر قدرت لایزال الهی اعتقاد دارد. شیطان رجیم آن زمان که از سجده بر انسان روی برتابید و از درگاه الهی اخراج شد به خداوند متعال عرضه داشت: مرا تا روز موعود مهلت ده و سپس به عزت خداوند قسم خورد که انسان ها را به غیر از عباد مخلصین گمراه خواهد کرد. (سوره ص آیات 79 تا 83) بنابراین دعای این مردک نیز از سر عجز و ناتوانی است و این واقعیت که رژیمی که ادعای ابرقدرتی داشت اکنون ناتوان و مفلوک است؛ اما آنچه قابل تامل است علت امیدواری به بازگشایی سفارت این رژیم در ایران است. به عبارت دیگر چه مسئله و علتی باعث شده که دشمن به بازگشت به ایران امیدوار شود. چه موضوع و یا کسانی زمینه ساز این امیدواری در دشمن شده اند.

نگاهی به رویکرد برخی افراد در داخل کشور در چند ماه اخیر و دشنام و ناسزاگویی به رفتار و عملکرد سیاست خارجی با رویکرد ایستادگی در برابر باج خواهی قدرت های بیگانه نشان می دهد که ظاهرا برخی افراد و جریانات داخلی هرگونه مقاومت و حمایت از جبهه مقاومت و ایستادگی بر اصول را نوعی جنگ افروزی و دشمن تراشی تلقی کرده و برای غلبه بر دشمنی دشمنان، نسخه تسلیم و سازش را تجویز می کنند. در ماه های اخیر در بحث سیاست خارجی نیز مواردی رخ داده که مطلوب نظام اسلامی نیست. سخن از رفتن مردی که هولوکاست را انکار می کرد و لزوم برقراری ارتباط با تمام کشورها بدون استثنا سخنان و اشاراتی است که از برخی افراد و بعضا دولتمردان شنیده شده است. در این نگرش اعتقاد بر این است دشمنی دشمنان این ملت به این واسطه است که ما دشمن تراشی کرده و برخلاف قواعد و نظام بین الملل! رفتار می کنیم و برای این که بتوانیم با دیگران (بخوانید زورگویان و مستکبران) به طور مسالمت آمیز زندگی کنیم باید این قواعد را به رسمیت بشناسیم.

منظور از نظام بین الملل نیز آن چیزی است که چند کشور معدود بر اساس زور و قدرتی که داشتند بر جهان تحمیل نموده اند. به عبارت دیگر این نگرش و دیدگاه، به طور رسمی نسخه بردگی ملت ایران را تجویز می نماید. آخرین نمونه ای که برای این تئوریزه سازان بردگی می توان اشاره کرد سخنان تنی چند از به اصطلاح اساتید دانشگاه- که مخصوصا یکی از آنها در میان دانشگاهیان به کم سوادی شهرت دارد- در خصوص مذاکرات هسته ای کشورمان است. همایشی که در آن سخنرانان با ردیف کردن برخی دلایل! از لزوم دست کشیدن از این دانش و فناوری سخن راندند و تندروتر و افراطی تر از دشمنان، به انکار توانایی و قدرت دانشمندان کشورمان در دستیابی به این دانش پرداختند.

موضوع دیگر که باعث امیدواری دشمن شده انجام اقداماتی در زنده کردن فتنه و فتنه گران در ایام اخیر است. روز دانشجوی امسال با حواشی مختلفی همراه بود. لغو سخنرانی عناصر موجه و انقلابی به بهانه های واهی و همزمان حضور برخی فتنه گران در دانشگاه ها، ارسال کننده این پالس به دشمن بود. به واقع زمانی که سران این رژیم فاسد از فتنه گران و جنبش سبز به عنوان بزرگترین سرمایه خود در ایران یاد می کنند، هرگونه اقدامی که منجر به حضور فتنه گران در میدان گردد، باعث تقویت امید دشمن خواهد بود. البته این فتنه گران و حامیان آنها در مقابل قاطبه مردم و دانشجویانی که در نهم دی ماه، بر جنازه فتنه 88 نماز میت خواندند، چونان کف روی آب هستند و محلی از اعراب ندارند لیکن «الغریق یتشبث بکل حشیش.» رژیم صهیونیستی به مانند غریقی است که در حال غرق شدن به هر شاخه خشکیده و خاشاکی چنگ می زند به امید آن که محملی برای نجات باشد.

دلیل امیدواری دشمن مشخص است اما باید به این ضرب المثل اشاره کرد که با دعای گربه کور باران نمی بارد. اکنون رژیم صهیونیستی با بدترین و فلاکت بارترین دوران خود مواجه است. رژیمی که داعیه نیل تا فرات را داشت اکنون در داخل سرزمین های اشغالی نیز امنیت ندارد. غزه را از دست داده و علی رغم راه اندازی چند جنگ نظامی تنها شکست و خفت نصیب این رژیم شده و اکنون نه تنها غزه را فتح نکرده بلکه در کرانه باختری نیز اقدامات اخیر مقاومت و مردم فلسطین نشان می دهد که وضعیت برای این رژیم در شرایط قرمز قرار دارد.

مهاجرت معکوس صهیونیست ها و اختلافات سیاسی بین سردمداران این رژیم باعث شده که برخی از حامیان این رژیم برای فروپاشی آن تاریخ مشخص کنند. رئیس پیشین دستگاه جاسوسی اسرائیل، مئیر داگان، در مصاحبه با روزنامه جروزالم پست، به سال 2012 گفته بود: «ما در لبه پرتگاه قرار داریم و نمی خواهم مبالغه کنم، اما ما با پیش بینی های بدی مواجه ایم که در آینده روی خواهد داد» هنری کیسینجر از مشهورترین نظریه پردازان سیاسی آمریکا که شدیدا از اسرائیل دفاع می کند، حدود دو سال پیش در مصاحبه ای اظهار داشته بود: «تا ده سال آینده، [یعنی سال 2022]، اسرائیلی وجود نخواهد داشت.»

سخنگوی رژیم صهیونیستی که از لزوم آموزش فارسی برای دیپلمات های این دولت غاصب سخن می گوید مناسب است گذری به صحیفه حضرت امام و بیانات مقام معظم رهبری بنماید. زمانی که با توطئه نظام سلطه، صدام عفلقی به ایران اسلامی حمله کرد، تصور بر این بود که با نابودی ایران اسلامی مسئله فلسطین به فراموشی سپرده خواهد شد و دیگر امامی نخواهد بود که روز قدس را جهانی کند اما در پایان جنگ، این ایران اسلامی بود که ققنوس وار از دل آتش بیرون آمد و ندای امام برخاست که «این جنگ، فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت.» اکنون و در دوره زعامت ولی فقیه زمان، امام خامنه ای هنوز این صلا سر داده می شود که ما از هر حرکتی که در مقابله با رژیم صهیونیستی انجام شود حمایت می کنیم.

«پائول هرشسون» این نکته را آویزه گوش خود کند که «اسرائیل روز به روز ناامن تر خواهد شد؛ چه توافق هسته ای بشود، چه نشود؛ این را بدانید امنیت اسرائیل تامین نخواهد شد چه توافق هسته ای بشود و چه نشود.» (امام خامنه ای، 1393/9/6) بنابراین به جای این که برای بازگشایی سفارت این رژیم در ایران دست به دعا بردارد، برای زمانی که این رژیم توسط سربازان روح الله نابود می گردد، به دنبال مفری برای خود باشد. به عبارت دیگر این سفارت ایران است که در قدس، دومین قبله گاه مسلمانان بازگشایی خواهد شد، آن هم در زمانی که این سرزمین به دست صاحبان واقعی آن بازگردانیده شده است. آن روز چندان دور نخواهد بود.

خراسان:درس های کوبا برای سیاست خارجی ایران

«درس های کوبا برای سیاست خارجی ایران»عنوان یادداشت روز خراسان به قلم سید محمد اسلامی است که در آن می خوانید؛آیا اوباما با ایران نیز مانند کوبا رفتار می کند؟ این پرسشی است که بسیاری از تحلیلگران سیاست خارجی ایالات متحده در روزهای گذشته به آن فکر کرده اند. در تحلیل تصمیم اوباما برای اعلام عادی سازی رابطه با کوبا پس از 5 دهه خصومت، باید مولفه های متنوعی را در نظر بگیریم. برخی از منظر معادلات بین المللی معتقدند همچنان که پوتین شبه جزیره کریمه را تصاحب کرد، اوباما نیز قصد دارد با کمی نرمی در سیاست ها، جزیره کوبا را تصاحب کند، البته هر یک به روش خودش! با این حال این تصمیم جدیدی نیست و تمام این 5 دهه خصومت دقیقا با همین هدف سپری شده است. برخی دیگر معتقدند که با کاهش قیمت نفت و کاهش امکان اتکای هاوانا به کاراکاس، پایتخت ونزوئلا در تبادلات اقتصادی (از جمله فروش قند و خرید نفت ارزان قیمت) رائول کاسترو با اوباما همراهی کرده است. با این حال به نظر نمی رسد که تحولات کوتاه مدت این چنینی، دلایل تصمیم بلند مدت آن چنانی باشد. بدون شک کوبایی ها و آمریکایی ها از سال ها پیش ارزیابی بلندمدت برای این تصمیم را آغاز کرده بودند. همچنان که آن ها، ماه ها قبل از کاهش قیمت نفت و تضعیف اقتصاد ونزوئلا، مذاکرات محرمانه را با کمک کانادا پشت سر گذاشته بودند.

1.انگیزه های داخلی اوباما جدی بود

گروهی دیگر از تحلیل گران نقش انگیزه های انتخاباتی دموکرات ها و اهمیت سبد آرای این حزب را در چرخش دولت اوباما در قبال کوبا اساسی می دانند. به نظر می رسد نقش جامعه کوبایی های آمریکا در این رویداد اساسی بوده است. جمعیت قابل توجّهی از کوبایی های آمریکایی در فلوریدا، نزدیک ترین ایالت آمریکا به کشور کوبا ساکن هستند. اگرچه گفته می شود که آن ها عموما مخالفان دولت هاوانا هستند، اما همزمان مخالف تدابیر سرسختانه علیه مردم کوبا هستند. دموکرات ها معتقدند با این تصمیم جدید، کوبایی های آمریکایی بیشتری به آن ها رای خواهند داد. باید توجه کنیم که رفع محدودیت ها علیه کوبا از شعارهای حزب دموکرات و شخص باراک اوباما بوده است. اوباما در سال 2009 هم وقتی قدرت را به دست گرفت تلاش کرد به وعده های انتخاباتی خود در زمینه کوبا عمل کند. او در نخستین گام قوانینی که در زمان کلینتون برای تسهیل سفر و ارسال بسته های پستی به کوبا وجود داشت را احیا کرد. مولفه چانه زنی جامعه کوبایی های آمریکا درباره موضوع تحریم های این کشور علیه کشورمان صدق نمی کند. شمار کوبایی های آمریکایی بالغ بر 3 میلیون نفر است، در حالی که شمار ایرانی های آمریکایی 450 هزار نفر برآورد می شود. کوبایی های آمریکایی در موضوعات سیاسی این کشور درگیر می شوند، در حالی که ایرانی های مقیم آمریکا عموما از سیاست یا هرچه به سیاست ربط داشته باشد کناره می گیرند.

2.اوباما هنوز برای لغو تحریم های کوبا کاری نکرده است

نکته مهم دیگر این که اگرچه 2 دولت در واشنگتن و هاوانا از عادی سازی روابط سیاسی سخن گفته اند، اما در سیاست های تحریمی آمریکا علیه کوبا هنوز تغییری ایجاد نشده است. اوباما هنوز سیاست های تحریمی علیه کوبا را تغییر نداده و قصد ندارد که از قابلیت صدور دستور اجرایی رئیس جمهور برای لغو تحریم های کنگره علیه مردم کوبا استفاده کند. در حال حاضر به رغم تصمیم 2 دولت برای عادی سازی روابط، قانون تحریم های جامع علیه مردم کوبا موسوم به هلمز-برتون همچنان برقرار است. اوباما حتی در سال 2009 هم با این که مراودات با کوبا را تسهیل کرد، اما با رفع تحریم ها علیه کوبا مخالفت کرد. ( برای اطلاعات بیشتر در این زمینه به گزارش خبرگزاری رویترز با عنوان House votes to ease limits on Cuba trade, travel مراجعه کنید.) باید توجه کنیم که اساسا آمریکایی ها مبنای سیاست شان در قبال کشورهایی مانند کوبا، "دیپلماسی اجبار" از طریق "اعمال تحریم" است. به عبارت دیگر هرگونه تغییری در سیاست های داخلی کوبا در نگاه آمریکایی ها نتیجه تحریم ها به نظر می رسد. تحریم ها به عنوان ابزار اصلی سیاست خارجی آمریکا علیه کشورهایی که سیاست آن ها را نمی پسندد، نقش محوری دارند. در این شرایط راه رفع تحریم ها یا افزایش قدرت کشور تحریم شونده و اجبار کشور تحریم کننده به لغو تحریم هاست و یا تغییر کشور تحریم شده تا جایی که کشور تحریم کننده اعلام رضایت کند. هدف آمریکایی ها در تغییر تاکتیک کنونی شان هم تغییر در کشور کوبا است.

3.سرمایه سیاسی اوباما فقط کفاف کوبا را می دهد

آن چه اوباما درباره کوبا انجام داده - هرچند اندک – باانتقاد شدید جمهوری خواه ها و نئوکان ها روبرو شده است. برخی معتقدند اعضای جمهوری خواه کنگره در ماه های آینده از طریق تصویب نکردن بودجه برای ایجاد سفارت در هاوانا و عدم تایید سفیر پیشنهادی دولت اوباما در کوبا مخالفت شان را با این تصمیم عملا ابراز می کنند. مسئله مهم این است که سرمایه سیاسی دولت دموکرات اوباما در برابر کنگره جدید با اکثریت جمهوری خواه، میزان ثابت و معینی بوده است. باراک اوباما مخیر بود که این سرمایه را صرف پرونده ایران کند و یا این که صرف پرونده های دیگر بکند. پرونده کوبا به اندازه کافی در آمریکا جنجال برانگیز هست که پرداختن به آن به همه سرمایه سیاسی اوباما نیاز داشته باشد. به ویژه اگر باراک اوباما – با احتمال اندک - بخواهد برخلاف رویه اش در 6 سال گذشته حمایتش از تحریم ها را متوقف کند و با صدور دستور اجرایی – که از اختیارات رئیس جمهور آمریکا است – قانون کنگره برای تحریم کوبا را لغو یا موقتا متوقف کند.

4.ما چه باید بکنیم؟

با توجه به آن چه گفته شد، کوبا مقدمه ایران نیست، حداقل در دولت باراک اوباما! حال ما چه باید بکنیم؟ امروز پس از تجربیات مختلف در حوزه های امنیتی و دیپلماتیک، خودباوری ملی در این زمینه افزایش یافته است. باید باور داشته باشیم که کنگره از دمشق دورتر نیست و باید در برنامه ریزی بلند مدت مان در قبال ایالات متحده به واقعیت های پیش رو توجه کنیم. تلاش دیپلماتیک ایران در 2 سال مانده از دولت اوباما اگرچه ممکن است به رفع تحریم ها منجر نشود، اما باید صرف تامین مقدمات آن شود. در این تلاش برنامه ریزی برای جمهوری خواه ها نقش اساسی دارد. دولت بعدی در آمریکا چه دموکرات باشد و چه جمهوری خواه، ما باید برای جمهوری خواه ها برنامه داشته باشیم.

رسالت:هفت توی فتنه

«هفت توی فتنه»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است که در آن می خوانید؛نهم دی، سالروز حضور و قیام شکوهمند ملت هوشیار ایران برای خنثی کردن یکی از دیگر از فتنه های طراحی شده توسط دشمنان علیه انقلاب اسلامی است. مروری بر تاریخچه پیدایش فتنه ها ضرورت تعمق بیشتر در این پدیده پیچیده و دشواری مبارزه با آن را روشن می سازد. فتنه های صدر اسلام و از جمله جوسازی ها و جنگ روانی و توطئه های منافقان در مدینه، فتنه منافقین و بنی صدر در سال های نخست پیروزی انقلاب، فتنه خلق مسلمان، فتنه سید مهدی هاشمی، فتنه سال 78 و سرانجام فتنه سال 1388 وجوه اشتراکی با یکدیگر دارند که می توان به مواردی از آنها اشاره کرد؛

پیچیدگی فتنه

فتنه یعنی پیدایش شرایطی که تشخیص حق از باطل بسیار دشوار شود. "فتنه یعنی آن فضای غبارآلودی که چشم های انسان قادر به دیدن در آن فضای غبارآلود نیست - 1392" *

فتنه یعنی روزگاری که به تعبیر حضرت علی (ع) باطل با آمیزه ای از حق و دشمن در لباس دوست ظاهر می شود و به همین دلیل چنانچه ریشه کن ساختن فتنه، مسئله اصلی قلمداد نشود، فتنه ریشه خواهد دواند و همانند منقذی است که اگر در کشتی پدید آید، به تدریج تمام سرنشینان را در دریا غرق خواهد ساخت.

البته اصحاب فتنه و چه بسا برخی ساده اندیشان با به کار گیری واژه "حادثه سال 88" یا اقدامات و برنامه های دیگر، بر سر آنند که حساسیت جامعه را نسبت به جریان فتنه کاهش دهند تا با سوء استفاده از غفلت مردم، مقصود شوم خود را تحقق بخشند اما واقعیت آن است که فتنه، یعنی شورش نرم برای براندازی حکومت و به همین دلیل فتنه گر، مصداق "باغی" و کسی است که علیه اسلام و نظام اسلامی قیام کرده است. البته قیامی پنهان و مزورانه و نه رودررو و آشکار.

"یک جماعتی در مقابل جریان قانونی کشور، به شکل غیر قانونی و به شکل غیر نجیبانه ایستادگی کردند و به کشور لطمه و ضربه وارد کردند - 1392" * "اینکه وقتی آنچه که اتفاق افتاده است، بر خلاف میل ما شد، مردم را به شورش خیابانی دعوت کنیم - که این در سال 78 اتفاق افتاد - یکی از خطاهای جبران ناپذیر است. این تجربه ای شد برای ملت ما - 1392" *

مهار فتنه

مهار فتنه بی شباهت به مهار آتش نیست، همچنان که آتش نشان ها سعی می کنند ابتدا آتش را مهار و سپس کانون آتش را خاموش کنند، در قضیه فتنه هم نباید به گستره آن دامن زد و در دام طراحان فتنه گرفتار شد که چنین وانمود می کنند که جمعیت کثیری از ملت، طرفدار آنان هستند. به تعبیر روشن تر در مبارزه با فتنه باید سیاست دفع حد اقلی و جذب حد اکثری را در پیش گرفت، زیرا چه بسا، بسیاری از افراد در شرایط اولیه پیدایش فتنه، ناخواسته فریفته آن شوند اما به تدریج و با روشن شدن ابعاد فتنه، غالباً از آن تبری می جویند و در نتیجه سردمداران فتنه منزوی می شوند.

"امروز معلوم شده است آن کسانی که در مقابل عظمت ملت ایران، در مقابل کار بزرگ ملت ایران در انتخابات ایستادند، آنها بخشی از ملت نیستند؛ افرادی هستند یا ضد انقلاب صریح، یا کسانی که بر اثر جهالت خود، بر اثر لجاجت خود، کار ضد انقلاب را می کنند؛ ربطی به توده مردم ندارند - 1389" *

بنابر این باید در مهار فتنه بین بازی خوردگان و بازی کنندگان، بین تشویق کنندگان و بازیکن ها و مربیان تفکیک قائل شد.

زمانبر بودن

طبیعی است که شفاف شدن فضای سیاسی و فروکش کردن غبارهای فتنه، نیاز به فرصت دارد و باید در گذر زمان و با تدبیر، برای آگاه سازی جامعه تلاش کرد و به تناسب ظرفیت آگاهی جامعه، با سردمداران فتنه برخورد کرد. "اگر قبول داریم که جبهه دشمن برای کشور ما و انقلاب ما برنامه ریزی بلند مدت دارد، پس ما هم باید برنامه ریزی بلند مدت داشته باشیم - 1389" *

اجتناب از راهکارهای ساده اندیشانه

"اگر باور داریم که فتنه ابعاد بسیار پیچیده ای دارد باید بپذیریم که مبارزه با فتنه هم دشواری ها و پیچیدگی های خاص خود را دارد، و لذا احساساتی شدن و کار بی رویه برای مقابله با فتنه، کمک به دشمن است - 1388" *

تکیه بر حضور پرشور مردم، خصوصاً جوانان

بنا بر ضرب المثل معروف که سنگ را به همان نقطه ای که پرتاب شده برگردان، مبارزه با فتنه هم باید از همان نقطه پیدایش فتنه آغاز شود، یعنی ابهام زدایی و روشنگری برای عموم مردم. بر خلاف شعار جمهوریت خواهی برخی مدعیان، در کشور ما قدرتمند ترین حامی و مدافع اصلی اسلام و نظام اسلامی، جمهور مردم هستند و نظام اسلامی تنها با پشتیبانی توده مردم توانسته است تا کنون در برابر همه توطئه ها ایستادگی کند و قضیه فتنه نیز از این واقعیت مستثنی نیست.

"آخرین نمونه اش هم همین فتنه سال 88 بود، مردم ایستادند، همان کسانی که به کسان دیگری غیر از منتخب رأی داده بودند، همان ها در مقابل آنها ایستادند." * "در میدان سیاسی، فتنه سال 88 را جوان های ما خواباندند، بیش از عوامل گوناگون دیگر - 1389" *

آگاه سازی، مسئولیت همگانی

اگر قرار است توده مردم برای خاموش ساختن آتش فتنه به پا خیزند، روشنگری به رسالتی فراگیر تبدیل می شود، هر چند "خواص"، مسئولیتی مضاعف دارند و سکوت آنان نوعی خیانت محسوب می شود.

"وقتی این پدیده (فتنه) در جامعه ظاهر شد، انتظار از خواص این است که مرزشان را مشخص کنند، موضعشان را مشخص کنند، دوپهلو حرف زدن،کمک کردن به غبارآلودگی فضاست." *

شفاف سازی شاخص ها

راه میانبر برای آگاه سازی جامعه، بازگشت به شاخص های دینی و اعتقادی و انقلابی است که در وجود آحاد مردم ریشه دارد و از آنجا که معمولاً اصحاب فتنه، با اقداماتی آشکار، ماهیت ضد دینی و ضد ملی خود را بروز می دهند، شواهد روشنی پدید می آید که اگر مردم از آن آگاه شوند، خشم و نفرت خود را از سردمداران و پدید آورندگان آن اقدامات ابراز می دارند، چنان که در فتنه 88 اسائه ادب به ساحت دستگاه حضرت سید الشهدا (ع) یا اهانت به عکس امام خمینی (ره)، دست فتنه گران را رو کرد. یکی از روشن ترین شاخص ها در این زمینه، شاخص مرزبندی خودی و غیر خودی است، مرزبندی با دشمن است. فتنه گران از آنجا که در دام توطئه دشمن گرفتار آمده اند، می کوشند این مرزبندی را از بین ببرند، چنان که از سر دادن شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل اجتناب می ورزند و در مقابل، علیه غزه و لبنان، شعار می دهند.

"با دشمنان متعرض بایستی با قدرت برخورد کرد؛ باید مرزبندی روشن و شفاف با آنها به وجود آورد. اسلام می گوید فریب دشمن ها را نباید خورد - 1389" *

ترفند های فتنه گران

القای شبهات، تحریک احساسات مردم، ایجاد شکاف بین اقشار جامعه، ایجاد اختلاف بین دستگاه های مدیریت کننده کشور، شعار طرفداری از قانون و خلاف قانون عمل کردن، تحقیر ملت از طریق بزرگنمایی دشمن و چشم امید بستن به استکبار جهانی و تمسک به دشمن در رقابت های سیاسی داخل کشور، برخی از شیوه ها و توطئه های فتنه گران است.

کلام آخر آنکه اگر چه سردمداران فتنه به عنوان عوامل همکار دانسته یا ندانسته دشمن در فتنه 88، ضایعاتی را برای کشور پدید آوردند اما خوشبختانه با هوشیاری مردم، نتوانستند در آن شرایط حساس انتخابات، گروه های مردم را به جان هم بیندازند و جنگ خیابانی برپا کنند و در نهایت؛ "فتنه سال 88 کشور را واکسینه کرد؛ مردم را بر ضد میکروب های سیاسی و اجتماعی ای که می تواند اثر بگذارد، مجهز کرد؛ بصیرت مردم را بیشتر کرد - 1390" *

پی نوشت ها:

جملات ستاره دار از بیانات مقام معظم رهبری انتخاب شده است.

قدس:پایه های سست خصوصی سازی در ایران

«پایه های سست خصوصی سازی در ایران»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم دکتر احمد صادقی است که در آن می خوانید؛خصوصی سازی یک سیاست اقتصادی برای تعادل بخشیدن میان دولت و بازار، با هدف افزایش کارایی فعالیتهای اقتصادی است که در آن سطوح مختلف کنترل، مالکیت و مدیریت از دست بخش دولتی خارج و به دست بخش خصوصی سپرده می شود تا کارایی اقتصادی به دست آید .

از سویی دیگر، هدف از خصوصی سازی کاهش نقش دولت و کاهش هزینه دخالت آن در فعالیتهای اقتصادی، کاهش هزینه های بودجه ای دولت در ارتباط با پرداخت یارانه ها و انجام هزینه های سرمایه ای، گسترش رقابت و بهبود کارایی عملکرد شرکتهای دولتی ، گسترش بازار سرمایه ، گسترش مالکیت وسیع سهام ، کسب درآمد مالی برای خزانه دولت ، کاهش انحصارات وافزایش کارایی دولت می باشد .

رویکرد نظام مقدس جمهوری اسلامی به اقتصاد با ابلاغ سیاستهای اصل ۴۴ قانون اساسی تحولی بنیادین یافت. بر اساس این سیاستها، اهدافی همچون ارتقای کارایی بنگاه های اقتصادی و بهره وری منابع مادی و انسانی و فناوری و همچنین تغییر نقش دولت از مالکیت و مدیریت مستقیم بنگاه ها به سیاستگذاری و هدایت و نظارت مد نظر مسؤولان کشور قرار گرفت. ابلاغ سیاستهای اصل ۴۴ قانون اساسی در راستای دستیابی به این حقیقت بود که بخش دولتی در اقتصاد ملی از کارایی لازم برخوردار نبوده و در عین حال بسیار بیشتر از حد لازم گسترش یافته است.

حال پس از گذشت، چندین سال از ابلاغ سیاستهای کلی اصل ۴۴، نه تنها بخش دولت کوچک و چابک نشده، بلکه در مدیریت بنگاه های اقتصادی نیز تحولی برای کارآمدی و کارآیی پدید نیامده و بازارهای رقابتی در بخشهای مختلف فعالیت شکل نگرفته است. صاحبان سهام عدالت ثروتمند نشده اند و بخش خصوصی واقعی هم به توانمندی نرسیده است و ارقام عملکرد سیاست خصوصی سازی فقط انباشته از اعداد واگذاری بابت رد دیون و اعطای سهام عدالت و با سهمی بسیار کمتر، واگذاری بنگاه های اقتصادی به بخشهای شبه دولتی است که خود بعضاً این بخشها نیز از دریافت اجباری شرکتهای زیان ده بسیار ناراضی هستند .

مروری بر آمار نشان می دهد، در سال 90، 91و 92 به ترتیب 609/13 میلیارد تومان، 155/12 میلیارد و 428/44 میلیارد تومان واگذاری صورت گرفته و در 9 ماهه سال 93 ، 340 میلیارد از سهام و شرکتهای دولتی واگذار شده است . از کل واگذاری ها از سال 80 تا کنون 48 درصد از درآمد حاصل از واگذاریها به درامد عمومی کشور، 22 درصد بصورت انتقال مستقیم سهام بابت سهام عدالت ،21 درصد به صورت انتقال سهام به اشخاص حقیقی و حقوقی طلبکار از دولت و 9درصد به صورت رد دیون دولت بوده است .

البته با بررسی آمار سه ماهه سازمان خصوصی سازی می توان دریافت، رویکرد و راهبرد خوبی در حال شکل گیری است؛ زیرا صد درصد سهام واگذار شده در این مدت به بخش خصوصی واقعی بوده و 31 درصد واگذاری ها با موفقیت همراه بوده است، اما در جهت شکل گیری خصوصی سازی واقعی باید ابتدا تصویری از وضعیت فعلی اقتصاد کشور و سازمان و مدیریت آن در ارتباط با مفاد، اهداف، سیاستها و چشم انداز سیاستهای کلی اصل ۴۴ تهیه شود و در این تصویر مشخص شود، آیا دولت طی سالهای اجرای سیاست های کلی اصل ۴۴ کوچک شده است؟ بازارها رقابتی شده اند؟ بخش خصوصی توانمند شده است؟ چه میزان از اهداف سند چشم انداز 20 ساله کشور تحقق یافته و لزومی به اصلاح برنامه های آن هست یا خیر؟ سپس شرایط بازار سرمایه (خصوصا بازار سهام) به طور جامع تحلیل شود تا از فرصتهای پدید آمده نهایت استفاده به عمل آید. همچنین توزیع سهام عدالت به روشی که تاکنون صورت گرفته، کاملاً اشتباه بوده و به نتیجه ای نخواهد رسید بهتر است، سهامی از شرکتهای دولتی که به این برنامه اختصاص یافته، در بازار سهام عرضه شود. این اقدام برای تشکیل مدیریت حرفه ای در بنگاه های اقتصادی مفید خواهد بود. تغییر مبانی توزیع سهام عدالت در حال حاضر امکان پذیر است. البته شناسایی و اقدام لازم برای برنامه ریزی و اجرای کامل موارد و بخشهای مغفول از سیاستهای کلی اصل 44 نیز ضرورت دارد.

سیاست روز:نیروهای مسلح خودکفا ضامن امنیت

«نیروهای مسلح خودکفا ضامن امنیت»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می خوانید؛در دنیای پرآشوب و تلاطم، برای ماندگاری و پایداری چه ابزاری نیاز است؟ برای این که بتوانیم از شر گرگ های درنده دنیا در امان باشیم، زندگی با صلابت و مقتدرانه خود را ادامه دهیم، اهداف خود را پیگیری کنیم و در راستای منافع ملی و انقلابی خود گام برداریم، چه چیزی نیاز است؟

چند ویژگی برای رسیدن به اهداف ایران اسلامی لازم و نیاز است که هر کدام از آنها در جای خود نیازمند تلاش و کوشش برای دست یافتن به هدف است.

کشوری چون جمهوری اسلامی ایران به خاطر دشمنی های گسترده ای که از سوی کشورها و رژیم هایی که چشم دیدن پیشرفت های ایران اسلامی و انقلابی را ندارند، همواره مورد تهدید قرار داشته است.

این تهدیدات در حوزه نظامی، اقتصادی و فرهنگی همواره با ابزار گوناگون علیه جمهوری اسلامی ایران پیاده شده است و تنها عاملی که باعث شده هدف دشمن محقق نشود، ایستادگی جانانه مردم و نظام اسلامی در مقابل آنها بوده است.

جمهوری اسلامی ایران در منطقه ای قرار دارد که کشورهای اطراف آن همواره با جنگ ها و درگیری های شدید روبرو بوده اند. این جنگ ها برای ایران هم هزینه هایی در برداشته است. ناامنی وجنگ در کشورهای همسایه با وجود گروه هایی که از سوی کشورهای محور دشمنی علیه ایران تغذیه و حمایت می شوند، جمهوری اسلامی ایران را درگیر نکرده است چراکه، اقتدار نظامی و دفاعی و توانمندی های نیروهای مسلح ایران، عامل و مانعی بر سر دست اندازی های چنین توطئه هایی بوده است.

ایران هیچگاه و هیچ زمان تهدیدی علیه دیگران نبوده و تنها در مقابل تهدیدات و تهاجم دفاع کرده است. دفاع مقدس نمونه بارز آن است که نشان داد، می توان در مقابل حملات گسترده دشمن مقاومت کرد و ذره ای از خاک کشور را هم از دست نداد. ۸ سال جنگ تحمیلی با کمترین تجهیزات و تسلیحات نظامی پایان یافت، اما اگر در همان جنگ نابرابر، جمهوری اسلامی ایران می توانست، نیازهای جنگی خود را تأمین کند، پایان جنگ چگونه رقم می خورد؟

و اکنون که پیشرفت های ایران انقلابی در حوزه نظامی و دفاعی چشمگیر و بی نظیر است، که البته همه آنها به دست توانای نیروهای مسلح کشورمان، ساخته شده است، می توان گفت که به چنین امتیاز بزرگ و بی بدیلی، نیاز نداریم؟!

قطعاً و یقیناً مردم کشورمان هم به این اقتدار و توانمندی نظامی، می نازند و افتخار می کنند. چون می دانند فرزندانشان در صورت بروز تهدیدی علیه سرزمین ایران اسلامی، با جان و دل از کیان، ناموس ، دین و مملکت دفاع خواهند کرد. به همین خاطر است که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران همواره باید مورد حمایت دولت ها باشند. امنیت و اقتدار کنونی جمهوری اسلامی ایران به واسطه توانمندی هایی است که ارتش و سپاه به دست آورده اند. باید توجه داشت که نیروهای مسلح ایران اسلامی تفاو ت های بسیاری با دیگر ارتش های جهان دارند. ارتش و سپاه، نیروهای نظامی مکتبی، عقیدتی و انقلابی هستند. نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران ماهیت جنگ طلبی و جنایتکارانه ندارند.

این ویژگی ارتش هایی است که تنها در فکر کشتار و ویرانی هستند. به سابقه جنگ هایی که تاکنون در دنیا اتفاق افتاده است نگاه کنید. ارتش آمریکا در ویتنام، عراق، افغانستان، ژاپن و ... چه اعمالی انجام داد؟!

سپاه اسلام، نیروی عقیدتی و معنوی است که توانسته است، با اقدامات و عملکرد خود علاوه بر دستیابی به اقتدار و توانمندی های نظامی، در زمینه های سازندگی و ارائه خدمات به مردم کشورمان هم پیشقدم باشد. نمونه هایی از این دست فراوان است.

تصور کنید، اگر چنین نیروی مقتدری در کشوری چون ایران وجود نداشته باشد، امنیت کشور برقرار خواهد شد؟!

با وجود امنیت است که دولت می تواند، به وظایف خود عمل کند و مردم زندگی عادی خود را داشته باشند.

صنعتگر و کشاورز با بودن امنیت است که می تواند تولید کند و رونق اقتصادی را به همراه داشته باشد.

اقتدار و توانمندی نظامی برای جمهوری اسلامی ایران از نان شب هم واجب تر است. ارتش و سپاه در حوزه وظایف اصلی خود توانسته اند به خوبی آنها را اجرا کنند و حتی گام های بلندی هم برداشته اند.

دولت ها هم براساس وظایف قانونی خود که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران گنجانده شده است، وظایف خاص خود را دارند و باید بتوانند براساس آن، نیازهای اقتصادی، مادی، فرهنگی و آموزشی جامعه را تأمین کنند.

پیشرفت های نظامی و دفاعی در حوزه موشکی و دیگر تجهیزات نظامی را نباید به معیشت مردم گره بزنیم. همانطور که نباید پیشرفت های هسته ای را به چرخیدن اقتصاد کشور گره زد.

معیشت مردم مهم است. باید تلاش کرد تا در زمینه هایی چون تولید گندم و محصولات اساسی به خودکفایی رسید، تا دست نیاز به سوی دیگران دراز نکنیم، همانگونه که نیروهای مسلح ما توانستند خودشان به خودکفایی برسند و با برگزاری رزمایش محمد رسول الله(ص) وحشت به جان دشمنان بیندازند. آنها توانستند، بخش اقتصادی هم باید بتواند.

وطن امروز:حلقه مشترک اسرائیل و زنجیره ای ها

«حلقه مشترک اسرائیل و زنجیره ای ها»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم مجتبی اصغری است که در آن می خوانید؛سال هاست مجموعه ای از عوامل نزدیک به لابی اسرائیل در آمریکا می کوشند با ارتباط گیری مستقیم با بخشی از رسانه های ایرانی، فرصت تاثیرگذاری مستقیم بر اذهان عمومی را به صورت پایدار حفظ کنند. از دهه 80 تاکنون مدیریت این سیستم بر عهده وزارت خارجه آمریکا بوده و در این بین «رسانه های زنجیره ای» در ایران همواره نقش «پذیرنده منفعل» را اجرا کرده اند. تلاش برای انعکاس بی کم و کاست «شعارهای غرب» در داخل جامعه ایرانی با تبدیل شدن به تریبونی متکثر، منقاد و بی نظر، توأم با هزینه دهی حداکثری و راضی شدن به مقام بی ارزش «پناهندگی» بدون مزایای بازنشستگی در کرسی های «ایران هراسی»، تصویری آشکار از 20 سال «مزدوری خاموش» این برادران و خواهران ناتنی آمریکا و اسرائیل در خاک وطن بر جای گذاشته است.

اما اخیرا مجموعه رسانه های زنجیره ای با روشویی از لابی چندمنظوره ایرانیان صهیونیست در آمریکا، تلاش می کنند قابلیت های بیشتری از خود بروز دهند. نزدیک شدن به عناصر لابی امنیتی نایاک که مدیران آن هر ساله توفیق حضور در خصوصی ترین هم اندیشی صهیونیست ها در «کنفرانس هرتزلیا» را می یابند، توأم با «سانسور مواضع ایران ستیزانه» آنها در رسانه های زنجیره ای، حقیقتا پروژه ای خطرناک می نماید.

به طور مثال یک روزنامه زنجیره ای تازه وارد در شماره نخست خود با سانسور مواضع ضد ایرانی «تریتا پارسی» - مدیر نایاک- در مقاله منتشر شده در هافینگتون پست، با حذف بخش هایی از مقاله که نویسنده در آن برآورده نشدن اغراض ضد ایرانی آمریکا به دنبال تحریم ها و به دنبال آن اجرا نشدن خواسته های این کشور در ایران را لازمه تغییر سیاست «تحریم» می داند؛ عملا موضع وی نسبت به ایران را پنهان ساخته است. مدیر تشکیلات امنیتی نایاک در بخش های ترجمه نشده مقاله خود می گوید: «سیاست به انزوا کشاندن ایران توسط آمریکا [مشابه کوبا] در طول سالیان شدید تر شده است اما آیت الله ها و جمهوری اسلامی به صورت پایدار، محکم سرجای خود باقی مانده اند. به عنوان یک طرفدار اصلاحات دموکراتیک و مدافع حقوق بشر گواهی می دهم که تحریم ها به تشدید فضای امنیتی و محدود شدن فرصت های اندک تغییر منجر شده است. در صورتی که ما به صورت بالقوه می توانیم این دوره را تا دهه ها ادامه دهیم اما دلایل کمی برای عملی شدن انتظار تسلیم شدن آیت الله ها وجود دارد». 1

این صدای مشاور برگزیده بنیاد برادران فراماسون راکفلر است که به آمریکا پیشنهاد می دهد برای فتح دروازه های ایران و شکست دادن حاکمیت مردمی ایران، به جای سیاست «دشمنی»، آن روی تاس دیپلماسی آمریکا را نشان دهد. در حقیقت تریتا پارسی «دشمن باهوش» ایران است که به اوباما پیشنهاد می دهد در ظاهر هم که شده به منظور جلوگیری از مفتضح شدن شکست سیاست به انزوا کشاندن ایران با تحریم های کم اثر، دستکش مخملی را بر دست چدنی بکشد.

اما در صدای منعکس شده در «برداشت آزاد» رسانه جدیدالتاسیس زنجیره ای ها، تنها نوای «اجازه دهید امیدوار باشیم» شنیده می شود.

عینا همین بازتاب غلط از درون جامعه آمریکا در مقالات منتشر شده به قلم «علی واعظ» نیز در سایر رسانه های زنجیره ای به چشم می خورد. او هم از مرتبطان یکی از امنیتی ترین عناصر نایاک «رضا مرعشی» است که تصاویر پالوده خوری آنها با رؤسای سابق موساد در اندیشکده های آمریکایی چون پاگواش، وودرو ویلسون، گروه بین المللی بحران، بلفر و بروکینز فراوان منتشر شده است.

واعظ در یادداشت یک رسانه دولتی، با دمیدن در تز مورد علاقه اسرائیلی ها- «دوگانه نمایی خاستگاه قدرت در آمریکا»- می نویسد: «آنچه وضع تحریم های همه جانبه بر ایران را در چند سال اخیر ممکن ساخت، بیش از آنکه محصول فعالیت های هسته ای ایران بوده باشد، ناشی از چهره منفی ای بود که از کشور در فضای بین المللی طی چند سال عملیات گسترده ایران هراسی ترسیم شده بود. این تصویر مخدوش، ایران را کشوری معرفی می کرد که نیتی جز دستیابی به سلاح هسته ای ندارد، در مذاکره جدی نیست و با دنیا سر تقابل دارد. در یک سال گذشته 2 عامل این تصویر را دگرگون کرده؛ یکی جدیت ایران در مذاکرات هسته ای و دیگری پایبندی اش در عمل به تعهداتش ذیل برنامه اقدام مشترک ژنو».

این به اصطلاح کارشناس تربیت شده در گروه بین المللی بحران وابسته به تشکیلات جورج سوروس صهیونیست، در ادامه با تعریف و تمجید از دولت روحانی تاکید می کند ایران به همه قول های خود به غرب عمل کرده و تنها عده ای «بدخواه» در آمریکا ادعاهایی مضحک علیه ایران را تکرار می کنند(!)

با این حال وی توضیح نمی دهد ایران تا کی باید به توصیه های وی درباره صیانت از چارچوب توافقی که مکرر از سمت غربی ها با اعمال تحریم های جدید نقض شده عمل کند؟! سوال اصلی تر این است که کدام احمقی باور می کند میان هیات حاکمه آمریکا و آن عده «بدخواه» که در حقیقت مالک همه سهم ثروت و قدرت در این کشور هستند، فاصله ای باشد؟! فرض خنده داری است که تشکیلات جورج سوروس را «صلح طلب» و «حامی ایران هسته ای» بدانیم و فرضا آیپک را جدا از سوروس صهیونیست تصور کنیم!

شاید بد نباشد بگوییم که علی واعظ پیش از این در اردیبهشت امسال در روزنامه کریستین ساینس مانیتور گفته بود نقشه مذاکرات و تفاهمات ایران و آمریکا را «گروه بین المللی بحران» طراحی کرده است. وی که این نقشه را مسیری «برد- برد» برای ایران می خواند، مدعی شده بود ایران پس از عمل کردن به مفاد این طرح از مزایایی همچون لغو سریع تحریم ها در سراسر زمان اجرای این روند، آزادسازی نیمی از درآمدهای نفتی ایران پس از سال نخست، لغو بسیاری از محدودیت های بانکی، خرید نفت ایران توسط اتحادیه اروپایی، ارائه دانش فنی به برنامه هسته ای غیرنظامی ایران و بسیاری موارد دیگر بهره مند خواهد شد! بندهایی که تا اینجای کار نه تنها اجرایی نشده بلکه با خلف وعده مکرر آمریکا و طمع کاری آنها به واسطه اجرای «نقشه سعودی» با کاهش قیمت نفت، مدعیان «وفاداری کدخدا» را هم مفتضح کرده است. متاسفانه علی واعظ به همراه مدیران «گروه بین المللی بحران» در سکوت نهادهای امنیتی کشور، اسفند سال گذشته به ایران سفر و با هاشمی رفسنجانی دیدار کردند. علاوه بر ارتباط گسترده این گروه بحران ساز با جورج سوروس صهیونیست، شیمون پرز، رئیس سابق و نخست وزیر اسبق رژیم کودک کش اسرائیل نیز مشاور ارشد این تشکیلات است!

علاوه بر خوراک دهی مسموم اعضای لابی نایاک که در حقیقت حلقه واسط رسانه های زنجیره ای و اسرائیل به شمار می روند، خط تقابل آنها با نظام جمهوری اسلامی در سطور ترجمه نشده تفکرات شان به آسانی قابل ردیابی است. به طور مثال علی واعظ با به کار بردن واژه هایی که در فضای دیپلماتیک قبیح شمرده می شوند، در نشریات آمریکایی به نقد سیاست های رهبر انقلاب پرداخته که از بازنشر آنها معذوریم. پارسی نیز مبدع طرح پیشبرد همزمان پرونده مجعول حقوق بشر ضد کشورمان توأم با موضوع گفت وگوهای هسته ای است که تا اینجای کار موفق شده است این رویه را عملیاتی کند. طرح فشار بر ایران برای «خلع سلاح موشکی» نیز بارها از جانب علی واعظ که متخصص در این حوزه است، در اتاق های فکر اندیشکده های صهیونیستی مطرح شده است. جیسون رضائیان نیز یکی از حلقه های فرامنطقه ای همین گروه بود که چندی پیش به جرم جاسوسی در ایران بازداشت شد.

پی نوشت:-----------------------------
1- این روزنامه زنجیره ای در برداشت آزاد خود این بخش را اینطور ترجمه کرده است: «در مورد ایران نیز سیاست به انزوا کشاندن آن کشور از سوی آمریکایی ها در طول سالیان گذشته ناکارآمد بوده است. بیهوده است اگر انتظار داشته باشیم ادامه تحریم ها در سال های آینده به نتیجه ای غیر از آنچه تاکنون در طول 3 دهه گذشته در ایران انجامیده، منجر شود».

جوان:دفاع از میراث 9 دی

«دفاع از میراث 9 دی»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم محمد اسکندری است که در آن می خوانید؛نوشتن درباره حماسه 9 دی سال 88 به هیچ وجه کار ساده ای نیست. رویدادی سیاسی در تاریخ انقلاب اسلامی که همچون نقطه عطفی روند تحولات ایران و حتی منطقه و جهان را به نفع جریان مستضعف تغییر داد و چشم امید دنیای استکبار را برای براندازی نیمه سخت نظام مردم سالاری دینی کور کرد.

به طور کلی می توان چندین مولفه را به عنوان شاکله های اساسی حماسه 9 دی سال 88 برشمرد که اصلی ترین آنها غیرت دینی، بصیرت، زمان شناسی و حضور مستقیم مردم در عرصه سیاسی است.

اگر نگاهی به روند شکل گیری اتفاقات سال 88 به ویژه محرم آن سال داشته باشیم درک می کنیم که خشم و اعتراض مردمی نسبت به اقدامات فتنه گران زمانی به اوج خویش رسید که اذناب فتنه عملا شمشیر خود علیه ارزش های دینی را از نیام کشیدند و همین عامل باعث شد تا سیل عظیم مردم خس و خاشاک جریان فتنه را در بر گرفته و منکوب سازد.

از سوی دیگر بصیرت مردمی در این رویداد کاملاً موج می زد. در حالی که در فضای غبار آلود فتنه تشخیص حتی برای برخی از به اصطلاح خواص سیاسی جامعه سخت شده بود مردم با بصیرتی عمیق پشت سر ولی فقیه خویش به حرکت در آمده و یک فرایند براندازی نرم را که از سوی دشمنان خارجی و داخلی کشور طراحی و پیاده سازی شده بود، ناکام گذاشتند.

زمان شناسی نیز عنصر دیگری است که حماسه 9 دی را تبدیل به یک رویداد تاریخ ساز در کتاب انقلاب اسلامی ایران نموده است. به اذعان بسیاری از تحلیل گران و صاحب نظران اگر حماسه 9 دی در تاریخ مشخص خودش روی نمی داد مطمئنا تاثیر شگرف خود را دارا نمی بود. این حماسه نه دیر و نه زود روی داد. از یک سو باعث شد تا فتنه گران فرصت نشان دادن ماهیت پلید خویش را داشته باشند و از سوی دیگر به طور کامل جریان فتنه را سد کرد. با این حال و اکنون پس از گذشت چند سال از ثبت حماسه 9 دی به نظر می رسد که برای حراست و صیانت از این حماسه ملی باید چندین نکته مهم را مد نظر داشته باشیم.

ابتدا باید مراقب بود که این حماسه مردمی و ملی به نام هیچ جریان و گروهی ثبت و ضبط نشود. 9 دی از میان تمام اقشار و سلایق مردم جوشید و از آن همه مردم نیز بوده و خواهد بود و هیچ گروهی نمی تواند این حماسه را مصادره به مطلوب کند. از سوی دیگر باید به این مسئله توجه کرد که 9 دی دعوای میان طرفداران احزاب یا گروه های سیاسی نبوده است بلکه متن و حاشیه این تحول سیاسی بزرگ در دفاع از آرمان های بلند انقلاب اسلامی، امام و رهبری رقم خورده است.

مع الاسف این روزها برخی سعی دارند فتنه 88 را به نوعی به دعوای دو جریان سیاسی در کشور تقلیل دهند و پس از آن راه را برای بازگشت بدون هزینه فتنه گران هموار سازند. در حالی که حافظه تاریخی ملت ایران جنایت های جریان فتنه را به هیچ وجه فراموش نکرده و نمی کند.

فتنه 88 یک پروژه کامل براندازی نرم بود که با هدایت دشمنان خارجی و بازیگری برخی معاندان داخلی رقم خورد و در نهایت نیز این خود مردم بودند که با حضور در عرصه از کیان انقلاب اسلامی دفاع کرده و مانع از تحقق این توطئه سهمگین شدند. امروز حافظان 9 دی می بایست با تنویر افکار عمومی مانع از تصویر سازی برای فتنه 88 و مبری کردن عامل آن شده و پیام حماسه 9 دی را برای نسل های آتی حفظ و ضبط کنند.

حمایت:اما و اگرهای برداشت از صندوق توسعه ملی

«اما و اگرهای برداشت از صندوق توسعه ملی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم عزت الله یوسفیان ملا است که در آن می خوانید؛چندی است که ماجرای برداشت 4.1 میلیارد دلاری دولت از صندوق توسعه ملی، سرخط خبرها را به خود اختصاص داده است. مجلس می گوید این برداشت غیرقانونی و بدون اطلاع هیئت امنای صندوق، متشکل از نمایندگان سران قوا بوده و دولت اما، مدّعی است برداشتی صورت نگرفته است. سخنگوی دولت تاکید دارد 4.1 میلیارد دلار فرآورده های نفتی فروخته شده است و بانک مرکزی به ازای این مقدار فروش با اجازه قانونی، معادل آن را هم به حساب خزانه و هم به حساب صندوق واریز کرد؛ دیوان محاسبات نیز در گزارش خود همین را بیان کرد که دولت 4.1 میلیارد دلار به دست آمده از محل فروش فرآورده های نفتی را به ریال تبدیل کرده است.

اما واقعیت ماجرا چه بود؟ وقتی دولت به صورت فوری نیازمند پول می شود، چاره ای جز برداشت از صندوق توسعه ملی ندارد. دولت می تواند با کسب مجوزهای مربوطه و قرار دادن وثیقه های معتبر مانند اسناد مربوط به دریافت وجه از طرف های خارجی در قبال فروش نفت حداکثر تا شش ماه، اقدام به برداشت از صندوق توسعه ملی نماید. استدلال دولت این است که بنا بر نیاز ضروری، مثلاً پرداخت حقوق کارکنان، در آن برهه قادر نبود از اسناد مالی خود که در حکم چک تاریخ دار است، استفاده کند، بنابراین با استفاده از اعتبار آنها، اقدام به برداشت از صندوق توسعه ملی نمود تا نیاز فوری خود را بر طرف کند. معنی دیگر برهان دولت آن است که اولاً از موجودی صندوق مبلغی کاسته نشده و هر آن چه که برداشت شده، به جای آن، اسناد کاملاً معتبر جایگزین شده است و ثانیاً این اقدام حتی استقراض هم نبوده زیرا به جای مبلغ برداشت شده، اسناد قابل وصول معتبر به عنوان وثیقه سپرده گذاری شده است.

بر اساس گزارش کمیسیون برنامه و بودجه، وجه برداشت شده صرف امور جاری و ضروری شده است و نه خرید کالاهای لوکس و غیر ضروری مانند خودروهای آخرین مدل. اما درباره این اقدام که دولت آن را جابجایی داخلی که ظاهراً لطمه ای به موجودی صندوق وارد نکرده، چند موضوع مطرح است:
اول اینکه ماهیت اعتراض مجلس به پرداخت مثلاً حقوق کارمندان دولت با استفاده از اعتبارات برداشت شده نیست بلکه تذکر نمایندگان به این مطلب است که هر نوع برداشتی تحت هر شرایطی باید به موجب قانون و مصوبه هیئت امنای صندوق توسعه ملی متشکل از نمایندگان سه قوه صورت بگیرد.

اینکه دولت رأساً و بدون اطلاع نماینده دو قوه دیگر برداشت غیرقانونی کرده است به خصوص از این دولت که شعار خود را قانونمداری قرار داده است، بعید بود. ریاست مجلس شورای اسلامی و رئیس قوه قضائیه اصلاً در جریان برداشت وجه نبوده اند و به همین دلیل است که می گوییم برداشت، غیرقانونی بوده است. زیرا اگر این کار قانونی بود، باید رؤسای قوای دیگر در جریان قرار می گرفتند. به خصوص اینکه برداشت از صندوق به صورت دلار و تبدیل آن به ریال بوده است.

یکی از اعتراضاتی که به دولت قبل می شد، برداشت های غیرقانونی از منابع مالی مختلف بود. آن طور که ما در جریان امر قرار داریم این رویه طی 11 الی 12 سال گذشته، تکرار شده بود و اصولاً یکی از اعتراضات مجلس به دولت گذشته، همین برداشت های بدون مجوز بود. بعضی افراد بی اطلاع، سعی می کنند این اقدام را جناحی و سیاسی توصیف کنند در حالی که مجلس کاملاً به نیت خیر دولت محترم واقف است. سوال اینجاست که چرا این اقدام، بدون اطلاع صورت گرفته است.

در فرهنگ ما اگر کاری پنهانی و بدون اطلاع دیگر طرف های مسئول انجام شود، صورت خوشی ندارد هر چند که خلاف و سوء استفاده ای واقع نشده باشد. نکته دوم که در این موضوع مورد غفلت قرار گرفت، ضرورت برنامه ریزی دقیق دولت برای غافلگیر نشدن در امور مالی است. این اختلاف دوستانه، حاکی از این است که یا سررسیدهای مالی دولت برای تامین بودجه مورد نیاز به صورت دقیق تنظیم نشده و یا موضوعی فوری رخ داده که چنین نیازی را به وجود آورده است.

در هر دو صورت، لازم است دولت محترم سوپاپ های اطمینان برای تامین نیازهای خود در برنامه ریزی ها را دیده باشد. غافلگیر شدن برای ما که در شرایط تحریم هستیم ابداً جایی ندارد. توجیه تحریم های اقتصادی و ضرورت های اورژانسی پیش آمده به واسطه تحریم ها، مانند استدلال نادرست خلبان هواپیمای جنگنده ای است که بگوید به علت سختی عملیات و شدت فشارهای وارده، خوابم برد و وقتی بیدار شدم که هواپیما در حال سقوط بود و به ناچار هواپیما را ترک کردم.

اگر برای تامین نیازهای مالی دولت، اولاً برنامه ای دقیق با رعایت تمام موارد احتمالات تنظیم شود و ثانیاً برای هر نوع برداشت، تمام ساز و کارهای قانونی آن طی شود، چنین اختلافاتی رخ نخواهد داد. سیره امام علی(ع) که در آن عاریه گرفتن از بیت المال را بسیار مذموم می دانستند و در مواردی بسیار خشمگین می شدند، الگوی بسیار خوبی است که باید سرلوحه تمام مسئولین ما قرار گیرد. قانونمداری، شیوه ای است که مردم باید در عمل از مسئولین خود مشاهده کنند و از سرچشمه در میان جامعه ساری و جاری گردد. منافذ فساد که بارها رهبری بر مسدود کردن آن تاکید کرده اند، از همین اقدامات به ظاهر قابل اغماض شکل می گیرد و امیدواریم در تمام امور اداری به خصوص مباحث مالی، برنامه ریزی، شفافیت و پاسخگویی، فرهنگ غالب مسئولین دلسوز نظام باشد.

آفرینش:صنعت طلایی کشور در انتظار مدیریت صحیح

«صنعت طلایی کشور در انتظار مدیریت صحیح»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید؛ایران کشوری است که به دلایل مختلف از جمله شرایط اقلیمی مناسب و وجود منابع طبیعی فراوان قادر است در طول سال انواع محصولات کشاورزی را تولید کند. با نگاهی به کشاورزان ایران محصولاتی چون برنج، گندم، زیتون، زعفران، مرکبات، تولیدات گلخانه ای و سایر تولیدات گیاهی به چشم می خورد که این تنوع محصول در دنیا کم نظیر و گواه سرمایه های عظیم طبیعی و ملی است . استفاده مناسب از این منابع نیاز به مدیریت و برنامه ریزی صحیح و حمایت فراوان دارد. سیاست های توسعه بخش کشاورزی در کشور ما همواره با چالش ها و تنگناهای فراوانی دست به گریبان بوده است . مشخصه اصلی این گونه سیاست ها عدم انسجام، عدم هدفمندی و نا هماهنگی و از همه مهمتر تاثیر پذیری از هدف های غیر اقتصادی بوده است. در تعیین این سیاست های سه عامل مهم تولید شامل تکنولوژی، نیروی کار ماهر و متخصص و سرمایه به طور جدی مورد توجه قرار نگرفته و بعضاً با بی مهری هایی از سوی مسولین مواجه شده است.

در حال حاضر با توجه به اجرای قانون هدفمندی یارانه و ایجاد تورم در هزینه تولیدات بخش کشاورزی، بسیاری از کشاورزان در پی تغییر کاربری اراضی خود و یا دست کشیدن از تولید محصولات مورد نیاز کشور هستند، چرا که صرفه اقتصادی برای آنها وجود ندارد.

بنیه ضعیف مالی اکثر کشاورزان، ابتدایی بودن مدل های کشت وکار، وعدم استفاده از ماشین آلات ، مواد و وسایل پیشرفته تولید، سبب شده تا این صنعت عظیم و ملی، رشد و توسعه چندانی نسبت به روند جهانی نداشته باشد.عدم توجه کافی به سرمایه گذاری در بخش کشاورزی از سوی دولت، واردات بی رویه و غیر اصولی و همچنین نبود بستر لازم برای ورود بخش خصوصی به عرصه کشاورزی سبب شده تا نگاه اقتصادی کلان به این عرصه از تولید دچار ضعف و کمبود هایی گردد.

این عدم توجه به بخش کشاورزی درطی چند سال گذشته و اصرار مسولان قبل به تامین نیازهای داخلی با ابزار واردات، سبب سیر نزولی مشاغل وابسته به کشاورزی همچون دامپروری، پرورش طیور، تولیدات ابریشم و سایر متعلقات با این عرصه شده است. این در حالی است که زمینه ساز بسترهای لازم برای رشد و توسعه اقتصادی در کشورهای در حال توسعه، گسترش و افزایش تولیدات در بخش کشاورزی می باشد.

این صنعت طلایی توانایی کافی را برای جایگزین شدن در بخش تولید و فروش نفت خام را دارد. اما صنعت کشاورزی ما نیازمند اصلاحات راهبردی و کلان می باشد. مشارکت بخش خصوصی، کمک دولت به توسعه شرکت های کوچک و متوسط در بخش کشاورزی، رشد بخش خدمات کشاورزی، تقویت شرایط رقابتی بازارهای داخلی و به دنبال آن رقابت با بازارهای خارجی، کاهش نرخ مالیات و تعرفه های گمرکی جهت واردات صنایع و ماشین آلات به روز کشاورزی و ایجاد ثبات و امنیت در بخش اقتصادی، تنها بخشی از اصلاحات ضروری برای تغییر استراتژی کشاورزی در کشور می باشد.

نباید این مسئله را فراموش کرد که با توجه به منابع طبیعی و اقلیمی کشور مهمترین گزینه برای خارج شدن از یوغ فروش نفت خام و عنوان رانتیر بودن ، توجه به بخش تولیدات کشاورزی و متعلقات آن می باشد . تا با داشته های کشور کار تولیدی انجام شود تا باعث اشتغال و رقابت گردد. در غیر این صورت با فروش نفت به عنوان سرمایه ملی ، ثروت کشور را به حراج می گذاریم. لازمه تحقق این امر ایجاد یک برنامه ریزی دقیق و منسجم می باشد. تا با حمایت دولت و ورود بخش خصوصی به عرصه تولیدات کشاورزی شاهد رشد و توسعه در این صنعت طلایی باشیم.

مردم سالاری:اهمیت توجه بیشتر دولت به سیاست داخلی

«اهمیت توجه بیشتر دولت به سیاست داخلی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم محمدعلی خالق نژاد است که در آن می خوانید؛به همان اندازه که دولت یازدهم در سیاست خارجی فعال بوده وموفقیت های چشمگیری نصیب کشور نموده به همان میزان در سیاست داخلی منفعلانه رفتار کرده واین مسامحه کاری رئیس جمهور در بعد سیاست داخلی موجب گشته تا جناح رقیب مخصوصا طیف تندرو و افراطی آن با اشتیاق بیشتری برای دولت چنگ ودندان تیز کرده و بر آن استیلا یابند.

دولتی که از آغازین روزهای روی کار آمدن، بنا را بر تعامل وهمکاری هر چه بیشتر با مجلس گذاشته، اینک با میدان داری اقلیتی تندرو روبرو شده که جز صدای خود صدای دیگری را نمی شنوند وبه غیر از حرف خود حرف دیگران را بر نمی تابند وفقط خود را برحق وسایرین را ناحق می انگارند. حال این گروه قلیل خود حق پندار، خیز برداشته اند که با هر لطایف الحیلی بوده در مسیر دولت سنگ اندازی کرده ودر «چوب لای چرخ دولت گذاشتن» گوی سبقت را از دیگران بربایند؛ این موارد ومواردی شبیه به آنها ازجمله اختلال در سخنرانی های اصلاح طلبان و لغو مجوز همایش های حامیان دولت در استان ها مسائلی اساسی واستراتژیک به شمار می روند که نباید با غفلت و سادگی از کنار آن گذشت.

از کنار این نکته نیزنباید به سادگی عبور کرد و باید باور داشت که روحانی تنهاست. بعضی از مردان ویاران رئیس جمهور یا نمی خواهند ویا نمی توانند در مقابل زیاده خواهی تمامیت خواهان از خود واکنشی نشان دهند که در این صورت با تیغ تیز سؤال و استیضاح بهارستان نشینان روبرو خواهند شد لذا ناچارا گزینه مصلحت را انتخاب نموده اند. ولی دکتر روحانی با تکیه بر حمایت های معنوی رهبر معظم انقلاب و با پشتوانه رأی مردم استوار در مقابل خواست های نامعقول وغیر منطقی ناخیر خواهان ایستادگی نموده و پاسخشان را با منطق و استدلال می دهد ولی آنان کسانی هستند که در بزنگاه های مختلف ثابت کرده اند اهل منطق و مدارا نبوده وسعی می کنند حرف خود را به صورت غیر منطقی وغیرعقلایی به کرسی نشانند و اما این همه ماجرا نبوده و نیست. باید اذعان داشت که قدری هم مشکل متوجه خود دولت می شود و در واقع دولت اگر در سیاست داخلی هم به اندازه سیاست خارجی حساس بود شاید این موقعیت به وجود نمی آمد.

از سوی دیگر وضعیت بعضی انتصابات رخ داده در سطوح استانها و به خصوص فرمانداران وبخشداران نیز گاهی به گونه ای است که به نظر می رسد دولت در شهرستانها توان استفاده از کادرهای هماهنگ با خود را ندارد و از نیروهایی استفاده می کند که چندان همخوانی با دولت ندارند و نمی توانند در راستای وعده های دولت و خواسته های مردم قدم بردارند و این موضوع، احتمال ریزش به جای رویش در میان حامیان دولت «تدبیر وامید» را شکل می دهد. انتظاری که از بزرگان دولت مخصوصا دکتر روحانی می رود این است که در سفرهای استانی به این موضوع نیز توجه داشته باشد و نیم نگاهی به بحران سازی های خرد کسانی که در بدنه دولت وجود دارند اما نمی توانند یا نمی خواهند همگام با دولت قدم بردارند، داشته باشد.

شرق:کرملین و کارت سوریه

«کرملین و کارت سوریه»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلمک محمد ایرانی است که در آن می خوانید؛درباره اجلاس مسکو و حضور بشار اسد و معترضان در آن، باید چند مساله را همزمان مورد توجه قرار داد: نخست شرایط بین المللی است. وضعیت روس ها در موضوع اوکراین و تحریم های غرب علیه مسکو، رکود اقتصاد جهانی و کاهش بهای نفت که بر بسیاری از کشورها از جمله روسیه تاثیر مستقیم داشته به سقوط ارزش «روبل»، واحد پول این کشور انجامیده تا تحولات اخیر منطقه ای و اجتماعی که برای از میان برداشتن افراطی گری تکفیری داعش شکل گرفته، همه و همه در تغییر مواضع گذشته طرف های مختلف درگیر در موضوع سوریه موثر بوده است. معارضان سوری، همه طرفدار جریان افراطی نیستند و در شورای مخالفان اسد، معارضان قدیمی یا چهره هایی که مدت ها خارج از این کشور، روند سیاسی مخالفت با دولت اسد را دنبال می کردند، دیده می شوند.

زمانی که «القاعده» وارد ماجرای سوریه شد، قدرت مخالفان را در صحنه میدانی در اختیار گرفت و «استانبول نشینان» یا مخالفانی که روند فشارهای سیاسی بر دولت سوریه، از طریق دولت هایی چون عربستان سعودی، قطر، ترکیه و آمریکا دنبال می کردند، در موضع ضعف قرار گرفتند. این شرایط در کنار وضعیت خاص روسیه امروز، دو تحلیل عمده را شکل داده است. نخست اینکه روس ها نیز شرایط منطقه ای خود را درک کرده اند و با توجه به وخامت اوضاع برای کرملین در ماجرای اوکراین، نگران ازدست رفتن فرصت نقش آفرینی در صحنه جهانی هستند.

تحلیل دوم این است که روس ها با توجه به تحریم ها و سقوط بهای نفت، از نقش آفرینی در زمینه چالش سوریه برای برقراری توازن میان نقاط ضعف و قوت خود بهره خواهند گرفت. هر کدام از این تحلیل ها نزدیک به واقعیت باشد، یک نکته مشخص است؛ روس ها «نقش کلیدی» در سوریه دارند و این مساله ای است که آمریکایی ها و سایر مخالفان اسد به خوبی از آن آگاهند.

«میخاییل بوگدانف»، نماینده ویژه رییس جمهور روسیه در امور سوریه بعد از سلسله ملاقات هایی که در منطقه، اروپا و طرف آمریکایی انجام داد به حضور آمریکا در این اجلاس، چراغ سبز نشان داد. اظهارات مقامات آمریکایی نشان داد آنها هم علاقه مند به تغییر رویکرد هستند چرا که اولا بشار اسد در اثر فشار نظامی و سیاسی سقوط نکرده و ثانیا زمینگیرکردن داعش به اولویت آمریکایی ها بدل شده است. گفته می شود روس ها مشورت هایی هم با جمهوری اسلامی ایران داشته اند. نکته مهم این است که معارضان سوری، موجودیت یکپارچه ای ندارند و در درون آن تندترین افراد سکولار که خواستار برپایی دولت دموکراتیک همسو با غرب هستند تا اخوان و اسلامگرایانی که «النصره» را تشکیل دادند به چشم می خورند.

چهره هایی چون «قدری جمیل» از مخالفانی که مدتی در دولت سوریه نقش داشت تا «معاذ الخطیب» که زمانی رییس شورای مخالفان بود، مشکلی با مذاکره «سوری – سوری» ندارند. تصور نگارنده این است آنهایی که مواضع تندتری دارند در وزن کشی اخیر به دنبال گرفتن امتیاز بیشتر هستند چون احساس آنها هم این است که غربی ها به تدریج واقعیت صحنه سوریه را درک کرده اند.اما یک پروژه سیاسی که همه طرف ها در آن امکان مشارکت و سهمی در آینده سوریه داشته باشند، راه حل میانه است. یادمان نرود درون دولت سوریه هم جریاناتی هستند که معتقدند به هیچ روی نباید به مخالفان استانبول نشین امتیاز داد اما روس ها با مشارکت معتدلان هر دو طرف، به دنبال شکل دادن توافقی مرضی الطرفین هستند.

آرمان:عربستان ودیپلماسی تکمیلی ایران

«عربستان ودیپلماسی تکمیلی ایران»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم مهدی مطهرنیا است که در آن می خوانید؛
منطقه خاورمیانه جغرافیای عبور نظم جهانی از یک وضع کهن به وضعی نو است. سده گذشته میلادی شاهد پیروزی غرب در دو جنگ جهانی علیه کشورهای رقیب بود به گونه ای که آمریکا توانست به عنوان ابرقدرت باقیمانده از نظم کهن جهانی زمینه ساز ایجاد فضای تحرک از مسیر اروپا به سمت آسیا شود. آینده پژوهان درسال 1995 درسناریوهایی که برای آینده دنیا آماده کردند و عنوان هایی چون دنیای پردردسر گالیور، چینج هان ونبردهای اطلاعاتی بر آن نهادند بر این باور بودند اگر آمریکا ودولت های غربی نتوانند زمینه های عبور از خاورمیانه را درجهت کنترل بر آسیا فراهم کنند، باید منتظرآن باشند که سده آمریکایی به هزاره آسیایی بپیوندد. به معنای دیگر اگر آمریکا و اروپا در یک همکاری مستمر در جهت گذر از خاورمیانه به سمت آسیای خاوری وارد عمل نشده و زمینه های کنترل رقبای آسیایی خود را فراهم نسازند، باید منتظر افول آینده خود در آسیا باشند. از این جهت بود که خاورمیانه به عنوان تونل عبور به نظم نوین جهانی ازوضعیت کهن به وضعیت جدید مطرح شده است.

در خاورمیانه به عنوان منطقه جغرافیایی بسیارمهم که امروز«هارتلند نو»خوانده می شود دو قدرت بزرگ وجود دارد که در کنارآنها قدرت های دیگری در حال ظهور و شکوفایی هستند. این دو قدرت بزرگ عبارتند ازایران و عربستان که درکنارآنها ترکیه جدید و نه «ترکیه عثمانی» در حال قدرت گیری است. در این تونل تنها قدرت چالش برانگیز در برابر غرب، ایران است. ایران کشوری است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در برابرغرب چالشهای بسیارشدیدی را به نمایش گذاشته است.

براساس سه دهه استهلاک میان ایران وغرب است که از سوی تئوریسین های امنیتی آمریکا، تئوری جنگ نامتعادل علیه ایران نیز مورد توجه قرارگرفته است. درتئوری جنگ نامتعادل با بزرگنمایی قدرت رقیب وآسیب پذیری مجازی برای قدرت خودی بر آن می شوند که با توجه به رویکردهای رسانه ای و ابزارهای موجود در این زمینه تصویری از قدرت رقیب ترسیم کنند که این قدرت درمقام رقیب معرفی شده و درچارچوب یک دکترین دشمن و رقیب خطرناک، زمینه های اجماع منطقه ای و بین المللی علیه آن کشور فراهم شود.

در این زمینه بود که ایران در چارچوب منطقه ای با دکترین ایران هراسی و در چارچوب بین المللی با دکترین اسلام هراسی مورد هجوم جنگ نا متعادل قرارگرفت. دربسترهمین معنا بود که با روی کارآمدن اوباما و رویکرد قدرت هوشمند آمریکایی ما شاهد ایجاد فضای مثبت درباره ایران بودیم چرا که آمریکا تلاش کرده درزمان اوباما مسائل را بیش ازآنکه درچارچوب رویکردهای مستقیم با کشورهای هدف دنبال کند با رهیافت غیرمستقیم وایجاد فضای مثبت درجهت رقابت میان قدرتهای منطقه ای هزینه های خود را درخاورمیانه کاهش دهد. اینجا بود که شاهد زمینه مستعد همگرایی دولت عربستان با آمریکا درجهت مدیریت اعمال فشاربیشتر بر ایران دردهه گذشته بودیم.

ازاین جهت دولت عربستان با توجه به رقابت سنتی که با ایران دارد و فرازونشیب های تاریخی که در منطقه طی شده است به عنوان کشوری که مستعد پذیرش این تحرکات بود، گامهایی حتی جلوتر از آمریکا برداشت. به گونه ای که بتواند زمینه های مدیریت بیشتر ایران را فراهم سازد. تاسیس داعش توسط سیستمهای امنیتی موجود در کشورهای منطقه ازجمله عربستان وحمایت از معارضان دولت بشاراسد درسوریه مسئله و مقوله ای به نام نفت و مدیریت کاهش قیمت نفت درهنگامه بزنگاه های موجود پرونده هسته ای و مقولاتی چون رودررویی با ایران درحوزه خلیج فارس ازاول انقلاب نیز با تاسیس شورای همکاری خلیج فارس از نمونه های تحرکاتی است که عربستان در این زمینه انجام داده است.

اما ایران از یکسو خواهان آن است که با تعامل سازنده با عربستان زمینه های همگرایی یک دولت اسلامی ومنطقه ای را درجهت حفظ ثبات سیاسی درمنطقه و توسعه ثبات اقتصادی و فرهنگی نوعی وحدت اسلامی ایجاد کند و دراین زمینه با وجود فشارهای زیاد عربستان همواره ازخود خویشتنداری نشان داده است. اکنون هم به نظر می رسد ایران باید در زمینه مسائل موجود با کشورعربستان سیاستهای تکمیلی دیگری را نیز آزمایش کند.

ابتکار: فرصت امتیازگیری از روس ها!

«فرصت امتیازگیری از روس ها!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم مهدی روزبهانی است که در آن می خوانید؛
روس ها بدهی های تاریخی زیادی به ایران دارند. شاید شیرینی قرارداد های گلستان و ترکمنچای برای همسایه شمالی فراموش شده باشد اما تلخی این عهدنامه های تحمیلی هنوز در کام تاریخ این مرز و بوم تازگی دارد. طومار وعده های نظامی روس ها در ایران که معمولا محقق نشده و یا نیمه کاره رها شده به درازای تاریخی از عهد صفوی تا حالاست و وعده سامانه موشکی اس 300 که هنوز به تهران نرسیده یکی از آن هاست.

این همسایه شمالی هرگاه موقعیت بین المللی و داخلی کشورمان را متزلزل ارزیابی کرده از امتیازگیری غافل نشده است. به عنوان نمونه زمانی که جدایی طلبان تبریز درصدد آشوب بودند روسها با وارد کردن قشون خود به خاک کشورمان چالش هایی بر سر راه حل این موضوع فراهم آوردند. فهرست این خلف وعده ها و امتیازگیری ها کم نیست و ذکر آنها هدف این نوشتار نیست، بلکه غرض یادآوری این است که حالا ورق برگشته و مناسبات سیاسی شرایط جدیدی را فراهم کرده است.

هرچند هنوز ادبیات قدرتمند کاخ کرملین به قوه خود باقی است اما امروز ولادیمیر ولادیمیرویچ پوتین رئیس جمهور جنجالی این کشور پهناور برای مقابله با انزوای خود در دکترین نظامی این کشور به استفاده از تجهیزات اتمی متوسل شده است. پوتین با مانور روی تسلیحات نظامی و تقویت مناسبات منطقه ای خود، تدارکات تدافعی و تهاجمی را که بعد از جنگ سرد از تب و تاب افتاده بود، دوباره احیا کرده و به این ترتیب با سرعت از همکاری جهانی فاصله گرفته است و به سمت رویارویی و کشمکشی جهانی پیش می رود و احتمالا از مشکلات کشورش در این رویارویی آگاه است و درک کرده که اقتصاد روسیه وارد مرحله حساسی شده که دستور داده وزرا تعطیلات خود را لغو کنند و اوضاع را در کنترل داشته باشند.

از این رو روسیه در تلاش است برای جبران فاصله اقتصادی و سیاسی خود با غرب پیوندهای منطقه ای خود را محکمتر کند. بنابراین مسلم است که نیاز پوتین برای همکاری با تهران بیش از هر برهه دیگری افزایش پیدا کرده است و احتمالا به همین خاطر در آخرین کنفرانس سال میلادی خود از برنامه ریزی برای سفر به تهران در آینده ای نزدیک خبر داد. بر این مبنا نیز لبخند او برای حل مشکل حقوقی دریای خزر قابل درک است.

البته این اقدامات پوتین در قالب تئوری دوگین بهتر درک می شود. آلکساندر گلییویچ دوگین، فیلسوفی روسی است که به عنوان پدر نظریه "نئو-یورو-ایشیانیسم” (اروپا-آسیای نو) شناخته می شود و معتقد است که روسیه به لحاظ فرهنگی به شرق تعلق دارد و باید در برابر غرب بایستد.دوگین می گوید باید در برابر جهان تک قطبی غربی- آمریکایی ایستاد. وی رهبر این تقابل را روسیه می داند و برای روسیه متحدانی را تعریف می کند. به همین دلیل آلترناتیوی با عنوان "نئو-یورو-ایشیانیسم” را مطرح می کند. "یورو ایشیا” روسیه است و متحدانش یعنی ایران، ترکیه، چین، هند و برخی کشورهای اروپای شرقی مانند بلغارستان و صربستان. روسیه مد نظر دوگین روسیه بزرگ است. به عقیده کارشناسان تئوری های دوگین تا همین چند سال پیش دست نیافتنی و بسیار رادیکال توصیف می شد اما در مدت اخیر وقوع اتفاقاتی از جمله قضیه اوکراین دوباره زمینه طرح تئوری وی رافراهم آورده است.

اما بنابراین در کنار این تدارک نظامی و سیاسی روسیه برای فاصله گرفتن از غرب که نیاز او به متحدان قدرتمند منطقه ای مانند ایران را بیشتر کرده، شرایط مساعدی برای تحرکات دیپلماتیک تهران بوجود آمده است. باید در نظر گرفت که با روی کار آمدن دولت جدید و تلاش برای حل وفصل مناقشات بین المللی از جمله پرونده هسته ای دیگر گزینه های ایران برای روابط خارجی محدود نیست. حالا جایگاه و نفوذ منطقه ای ایران به یک ثبات نسبی رسیده است تا حدی که کشورهای جهانی برای حل مسائل منطقه، قبل از رفتن به ریاض به تهران می آیند. از جمله اینکه به تازگی منابع خبری گزارش داده اند که جان فرانسوا ژیرو مدیر اداره خاورمیانه و شمال آفریقای وزارت امور خارجه فرانسه قرار است به زودی برای حل مسئله ریاست جمهوری لبنان به تهران سفر کند و بعد از آن در نظر دارد که به عربستان برود. از سوی دیگر جهان و کشورهای منطقه در جریان مبارزه با داعش به خوبی دریافتند که امکان نادیده گرفتن ایران در مبادلات منطقه ای وجود ندارد. جدای از این تلاش غرب برای نزدیک شدن به ایران و امید آنها برای حل مناقشه هسته ای امکان تحرک دیپلماتیک ایران را گسترده تر کرده است.

به این ترتیب می توان گفت که در مقابل انزوای روسیه امروز تهران آلترناتیوهای متنوعی در سیاست خارجی خود دارد که اگر با درایت و سرعت روی آنها برنامه ریزی شود امکان استفاده از این نیاز روسیه به خوبی برای تهران فراهم می شود. باید دانست که احتمالا پوتین با هدایای متنوعی به تهران سفر می کند. از این رو بهتر است دستگاه سیاست خارجه کشورمان که از زمان روی کار آمدن محمد جواد ظریف، موفقیت های مختلفی را کسب کرده است حساب ویژه برای پیشنهادات پوتین باز کند و البته که به کم هم قانع نشود چرا که بدهی های روس ها به ایران زیاد است. از طرف دیگر لازم است که تمهیداتی در نظر گرفته شود تا سفر رئیس جمهور روسیه به تهران شبهه فاصله گرفتن ایران از روند جدیدش در مناسبات سیاسی با غرب را ایجاد نکند.

مردم سالاری:نفت و رابطه ایران و عربستان

«نفت و رابطه ایران و عربستان»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر محمدمهدی بهکیش است که در آن می خوانید؛برخی متخصصان و تعدادی از سیاستمداران بر این نظر پای فشردند که عدم توافق عربستان بر سر کاهش عرضه نفت در اجلاس اوپک (6 آذر 1393) عامل مهمی در سقوط قیمت نفت به زیر 60 دلار در هر بشکه بود. اگر این ادعا را بپذیریم، احتمالا از مسیر تاثیرگذاری بر انتظارات بوده است و البته معلوم نیست که به چه ترتیبی ادامه یابد؛ ولی می دانیم که عرضه و تقاضای نفت حساسیت بسیار کمی در مقابل تغییرات قیمت در کوتاه مدت دارد؛ یعنی وقتی نفت گران (یا ارزان) می شود، نه تقاضا در کوتاه مدت تغییر جدی می کند و نه عرضه می تواند به سرعت خود را با آن هماهنگ کند.

البته در مدت طولانی تر (بیش از یک سال) که تکنولوژی امکان تغییر داشته باشد، عرضه و تقاضا عکس العمل نشان می دهد؛ بنابراین عدم توافق عربستان با کاهش تولید نفت نمی تواند فقط طی چند ماه چنین تغییری در قیمت به وجود آورده باشد، مگر آنکه بپذیریم عوامل دیگر مؤثر بر قیمت نفت مانند کاهش رشد در اقتصادهای بزرگ همچون ژاپن، چین و اروپا زمینه کاهش قیمت را به وجود آورده بود و تصمیم عربستان در اجلاس اوپک همانند چکاندن ماشه عمل کرده است.

به هر حال عربستان با علم به اینکه عدم کاهش عرضه نفت می تواند به افت قیمت آن منجر شود چنین تصمیمی را گرفت و به نظر می رسد که با این حرکت دو هدف عمده را نشانه گرفته است: ایجاد فشار اقتصادی به ایران (و احتمالا روسیه) و ایجاد مشکل در سرمایه گذاری در نفت شیل در آمریکا؛ زیرا گفته می شود قیمت تمام شده استخراج نفت شیل در آمریکا به طور متوسط حدود 60 دلار برای هر بشکه است. (البته قیمت تمام شده یک منبع با منبع دیگر متفاوت است و آن را بین 25 تا 70 دلار ذکر می کنند).

عربستان همیشه از استراتژی نفت ارزان پیروی می کرده تا به این وسیله سرمایه گذاری در سایر منابع تولید انرژی را (عملا) غیراقتصادی کند. قبل از انقلاب نیز چنین اختلاف نظری بین ایران و عربستان وجود داشت. ایران به دنبال گران کردن قیمت نفت بود و عربستان در پی ارزان نگه داشتن آن به بهانه حفظ سهم بازار. جالب آنکه استدلال ایران برای افزایش قیمت نفت در آن زمان، مقایسه آن با هزینه تمام شده نفت حاصل از شیل بود که حضوری در بازار نداشت و عربستان با توسل به این استدلال که تا زمان وجود ذخیره نفت در کشورهای حاشیه خلیج فارس نباید اجازه تولید انرژی از منابع جایگزین را داد. وزیر نفت وقت عربستان-ذکی یمانی- می گفت اگر نتوانیم نفت مان را در این دوران بفروشیم، احتمال دارد در آینده هیچ گاه امکان استخراج و فروش نفت را نداشته باشیم.

تا اواخر دهه 1970- به خصوص دوران جنگ سرد- روابط کشورها عموما براساس روابط سیاسی تعریف می شد. از دهه 1980 که جهانی شدن اقتصاد اثرات خود را به جا گذاشت، تغییر پارادایمی در روابط بین المللی اتفاق افتاد و مبنای ارتباط کشورها بیشتر بر اساس پتانسیل های اقتصادی بیان شد به همین دلیل چین در اواخر دهه 1970، تصمیم به باز کردن درهای کشور خود به روی کالاهای وارداتی گرفت و خود شروع به نفوذ در بازارهای دیگر کرد. در همین بستر اتحاد جماهیر شوروی در 1991 فروپاشید که پایان جنگ های سیاسی بین قدرت های بزرگ را به ارمغان آورد.

انقلاب ایران در 1357 (1979) جایگزین نظام شاهنشاهی شد، ولی قبل از آنکه بتواند برنامه های اقتصادی خود را پیاده کند، درگیر جنگ با عراق شد و بعدها به شدت گرفتار تحریم های چندلایه و پیچیده غربی ها شد. صرف نظر از وجوه سیاسی انقلاب ایران که جای بحث آن در این یادداشت نیست، ایران فرصت هماوردی اقتصادی در بستر پارادایم جدید را پیدا نکرد و کشورهای همسایه پتانسیل های جایگزین ایران را فعال کردند و از آن بهره فراوان بردند. رشد ترکیه و امارات متحده عربی در این سال ها مثال های روشنی در این زمینه هستند.

اکنون پس از گذشت 35 سال، واقعیت ها به تدریج نمایان می شود و قدرت های اقتصادی نهفته در آب و خاک ایران اعم از وسعت کشور به همراه منابع گسترده اش و جمعیت تحصیل کرده آن و البته پتانسیل های سوق الجیشی منحصر به فرد کشور برای رشد و توسعه، غیر قابل انکار شده است و با وجود فشار تحریم ها، ثابت شده که تاثیر ایران بر جریان های اقتصادی در منطقه را نمی توان نادیده گرفت، به خصوص اگر به درستی فعال شوند. در مقابل، آمریکا- به همراه کشورهای غربی- در پی دستیابی به راهی برای گذر از مشکلات با ایران است؛ زیرا پارادایم معادلات جهانی تغییر کرده و گسترش مبادلات اقتصادی بین المللی جایگزین تعامل سیاسی بین کشورها شده و در این بستر است که پتانسیل های اقتصادی ایران می تواند اهمیت فراوان یابد. برجسته شدن پتانسیل های اقتصادی ایران و جلب توجه کشورهای غربی به آن موجب نگرانی کشورهایی شده که از حضور کم رنگ ایران در صحنه اقتصادی منطقه بهره می بردند و عکس العمل عربستان را در همین بستر می توان مورد توجه قرار داد. شاید عکس العمل عربستان درباره قیمت نفت را بتوان در دو مورد زیر خلاصه کرد:

1- استخراج نفت شیل در آمریکا و منابع کشف شده شیل در دیگر نقاط جهان و همچنین کشف منابع گاز در کشورهای شرق آفریقا و استخراج آن از جمله مواردی هستند که عربستان همواره نسبت به آن نگران بوده و بدیهی است که نسبت به آن عکس العمل نشان دهد؛ زیرا علاوه بر کاهش درآمدهایش، تنها ابزار اقتصادی- سیاسی خود، یعنی تفوق در بازار نفت را به تدریج از دست می دهد.

2- توافق ایران و کشورهای 1+5، موقعیت ایران در منطقه را تغییر خواهد داد؛ زیرا در دوره حاضر رویکرد اقتصادی جهان در روابط بین المللی می تواند موجب بهره برداری گسترده از پتانسیل های سرمایه گذاری نهفته ایران شود و طبیعی است که ایران می تواند به قدرت اقتصادی غیر قابل انکار در خاورمیانه تبدیل شود. به خصوص که نفت خاورمیانه به دلایل متعدد از جمله رشد تکنولوژی و تولید منابع جایگزین از یک طرف و پتانسیل کاهش تقاضا از طرف دیگر به تدریج اهمیت خود را از دست خواهد داد. فراتر از آن ممکن است بنگاه های اروپایی و آمریکایی به فعالیت اقتصادی در ایران راغب تر از گذشته شوند که این امر نگرانی بیشتری برای عربستان و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس به وجود می آورد. اگر تنها به این نکته بسنده کنیم که در صورت فعال شدن بنادر ایران، بنادر هم جوار از جمله دبی بخش قابل توجهی از فعالیت خود را از دست خواهند داد یا اگر به تعداد هواپیماهایی که در ماه های اخیر از آسمان ایران عبور می کنند اشاره کنیم که چند ده برابر سال های گذشته است و نشان از آن دارد که با فعال شدن فرودگاه ها، ایران رقیبی جدی در مسیرهای شرق به غرب و بالعکس خواهد شد؛ زیرا هزینه های استفاده از مسیر ایران بسیار کمتر است. پتانسیل ایران در ترانزیت کالا را می توان مورد دیگری دانست که کشورهای آسیایی به خصوص هندوستان از آن بهره خواهند برد و ده ها پتانسیل استفاده نشده دیگر که می تواند ایران را غیروابسته به صادرات نفت کند؛ بنابراین طبیعی است که عربستان و حتی کشورهای دیگر حاشیه خلیج فارس برای حفظ موقعیت فعلی خود تلاش کنند و در برابر تغییرات- هر چند متکی بر پارادایم جدید جهانی باشد- ایستادگی کنند، ولی به نظر می رسد دولت دکتر روحانی با اشراف بر این رقابت منطقه ای و آگاهی از پتانسیلی که در برابر ایران قرار دارد، اقدامات مناسبی را سازماندهی کرده است تا مسائل بین المللی کشور حل و فصل شود، ولی سیاستمداران ایران باید هوشیار باشند که از یک طرف در تله مجادلات منطقه ای گرفتار نشوند و از طرف دیگر الزامات بهره برداری از پارادایم مسلط شده اقتصادی را همزمان و هم سطح مذاکرات بین المللی دنبال کنند.

باید توجه داشت که تغییر پارادایم جهانی بر بخش های اقتصادی کشورها نیز اثرگذار خواهد بود. در قرن بیستم به خصوص تا دهه 1980 غرب و از جمله آمریکا از نفت ارزان حمایت می کردند، زیرا تخریب محیط زیست مانند امروز مطرح نبود و مصرف نفت بیشتر، نشانه توسعه بود. بنابراین بیش از 50 سال در نیمه اول قرن بیستم قیمت نفت از حدود 5/2 دلار در هر بشکه فراتر نرفت و به همین دلیل در دهه 1970، جهان در برابر ایران که خواستار افزایش قیمت نفت بود به شدت ایستادگی کرد و البته موفق نشد زیرا قیمت نفت در دو مرحله (سال های 1971 و 1973) تا چهار برابر افزایش یافت.

ولی امروز حداقل دو عامل باعث تغییر چنین موضع گیری شده است؛ اول آنکه شرایط زیست ایجاب می کند تامین انرژی از منابع هیدروکربوری به منابع دیگری که تخریب کننده محیط زیست نیستند تغییر کند و این امر ضرورت جلوگیری از کاهش قیمت نفت را طلب کند تا سرمایه گذاری در تولید انرژی های جایگزین امکان پذیر شود. دوم آنکه سرمایه گذاری های عظیمی که در نفت شیل در آمریکا صورت گرفته به سادگی نمی تواند به ورطه ورشکستگی کشانده شود؛ زیرا نمی توان سرمایه گذاران آن به همراه موسسات مالی پشتیبان را در کوتاه مدت با مشکل مواجه کرد. این پدیده امری بلند مدت و چند بعدی است و در همان بستر باید مورد تحلیل قرار گیرد.

نکته دیگر نوسان قیمت نفت است که برنامه ریزی برای سرمایه گذاری را مختل می کند. بدیهی است کشورهای جهان- اعم از توسعه یافته یا در حال توسعه- به دنبال فضایی قابل پیش بینی برای برنامه های توسعه ای خود هستند و در نتیجه در ماه های آینده تلاش خواهند کرد تا ثبات معقولی در بازار نفت به وجود آورند، حتی اگر ثبات در قیمت هایی بالاتر از آنچه در بازار جاری است، برقرار شود که به نوعی بر خلاف جهت علایق مصرف کنندگان است.

بنابراین شرایط موجود در کشور اقتضا می کند که همزمان با گسترش تعامل با کشورهای غربی در قالب مذاکرات با کشورهای 1+5، نسبت به روابط کشور با همسایگان هوشیار باشیم و برنامه ای جداگانه برای تعامل با آنان تدوین کنیم. طبیعی است که فعال شدن ایران اثرات متفاوتی بر همسایگان می گذارد و بنابراین باید سعی کنیم درک مشترکی از شرایط جدید به وجود آوریم، ولی امر مهم تر آن است که بدانیم چگونه می توان از محوریت یافتن فعالیت های اقتصادی در تنظیم معادلات بین المللی در جهت تامین منافع ملی استفاده کنیم. به عبارت دیگر، باید از این فرصت برای ساماندهی ساختار اقتصادی کشور استفاده کنیم تا همزمان با حل مسائل بین المللی کشور، ساختاری آماده برای گسترش فعالیت های اقتصادی نیز داشته باشیم. به علاوه بسیار مهم است که بتوانیم از هم اکنون طرف های تجاری خود را در منطقه انتخاب کنیم و زمینه انعقاد قراردادهای دو یا چندجانبه با آنان را فراهم آوریم. کشورهای همسایه نباید از بازگشت ایران به صحنه جهانی نگران شوند؛ زیرا با توسعه ایران، امکانات جدیدی در اختیار همسایگان نیز قرار می گیرد که می تواند به رشد و توسعه آنان کمک کند. در این بستر، عربستان حرف زیادی برای گفتن دارد، ولی در مقام عکس العمل نیز امکاناتی برای ایجاد مانع در مسیر توسعه ایران دارد. بنابراین باید روابط همسایگی را براساس تعامل دوستانه برقرار سازیم تا همه کشورهای همسایه از رشد و توسعه ایران خرسند باشند، به جای آنکه از آن نگران شوند.

نظر شما در این رابطه چیست