پنجشنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 25 - ۱۵ شوال ۱۴۴۵
۱۸ تير ۱۳۹۱ - ۰۵:۴۳

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز 1 شنبه4/18

ايران اكونوميست :روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله«دومينوي تحريم چگونه به هم ريخت؟»،«آمريكا رأس شرارت»،«مفاتيح الحيات»،«منطقه آبستن جنگ است، يا دنيا؟!»،«نشست‌هايي براي رسوايي»،«اسلامگرايان پيروز انتخابات ليبي»،«تنگه هرمز و انتظارات بي مورد»،«افزایش تحلیل‌پذیری مهم‌تر از تزریق پول»،«به سمفونی كارون افتخار كن!»و...كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.
کد خبر: ۶۳۸۱

كيهان:دومينوي تحريم چگونه به هم ريخت؟

«دومينوي تحريم چگونه به هم ريخت؟»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي‌خوانيد؛«اذيّت/ مزيّت» تحريم هاي جديد غرب براي ايران، عنواني است كه بر مبناي آن مي توان پژوهش مستند و مفصلي را سامان داد. اين تحريم ها حتما همراه آزار و ايذاء عليه ايران بود اما آيا صرف اين آزاررساني كه نوعي واشدن مشت غرب در پس فيگورهاي انسان دوستانه و مسالمت جويانه است، آنان را به مقصود مي رساند يا معكوس عمل كرده و خسارت هاي راهبردي را متوجه آمريكا و دوستانش مي كند؟ مزيت اين تحريم ها براي ايران چيست؟

يادداشت حاضر صرفا ديباچه و درآمدي بر مقوله «اذيت/ مزيت تحريم ها» است.
1-دور جديد تحريم ها برخلاف فضاسازي رسانه ها و سياستمداران غرب نه از اوايل تيرماه (ژوئيه 2012) بلكه از حدود 9 ماه پيش (اكتبر و نوامبر 2011) آغاز شده و درواقع اين هجمه اقتصادي- رواني هر اثري كه مي توانست داشته باشد، تا به امروز تخليه شده است. اتفاق جالب در اين ميان شعبده بازي رسانه ها و سياستمداران غرب- و ستون پنجم آنها- در حذف اين 9 ماه از تاريخ آغاز اعمال تحريم هاي مالي و بانكي و بيمه اي و نفتي است. آمريكا و انگليس و شبكه صهيونيسم بين الملل حداقل از يك سال پيش، از دو تعبير تحريم هاي «فلج كننده» و «هوشمند» سخن گفتند و آن را به اجرا گذاشتند. مدعي بودند اين تحريم ها قرار است به اعتبار هوشمندي، مردم را استثنا كند و حاكميت را فلج كند. اين ادعا از اساس دروغ بود.

طراحي اين بود كه فشار تحريم اقتصادي در دو سطح «حاكميت و نخبگان سياسي» و «افكار عمومي» عمل كند و آنها را چنان به ستوه آورد كه دست تسليم بالا ببرند. قرار بود انفجاري در ايران رخ دهد آن هم نه در تير ماه 91، بلكه زمان انفجار حوالي 22 بهمن و 12 اسفند 1390 و يا نهايتا 25 خرداد 91 بود. اما اين اتفاق رخ نداد و روزنامه صهيونيستي هاآرتص در گزارشي مفصل كه به برگزاري جشنواره هاي فرهنگي و سينمايي و كتاب اشاره داشت، اواخر ارديبهشت نوشت: «تهران در هفته هايي كه گذشت، كاملا آرام بود و شهر شادابي هميشگي خود را داشت. آرامش فعلي در ايران دهن كجي به تحريم هاست. با شرايط فعلي سؤال اينجاست كه چگونه مي توان گفت تحريم ها اثر خود را گذاشته است؟». اين گزارش مفصل نشان مي داد يكي از اهداف اصلي تحريم ها، به هم ريختن آرامش و ثبات موجود در ايران بوده است.

تحريم ها و هياهو و جنگ رواني چند برابر آن به واسطه خيانت همراهي برخي رسانه هاي داخلي، از آبان و آذر 90 شروع شد. اين جنگ رواني- رسانه اي در دي ماه شدت گرفت تا فشار 3 ماهه بر مردم، اثر مهم خود را در ايستگاه 22 بهمن كه دماسنج نشاط و سرزندگي ملت ايران در اوج سرماي زمستاني است، نشان دهد. اما چند روز پيش از 22بهمن وقتي مقتداي انقلاب به خطبه نمازجمعه ايستاد و موج خروشان جمعيت را در سرماي 3 درجه زيرصفر به خيابان هاي مركزي پايتخت كشاند، رصد گران اطلاعاتي غرب اولين شوك را دريافت كردند. دومينوي چيده شده از سوي اتاق فرماندهي عمليات دشمن، در همان گام اول به هم ريخت.

براساس چيدمان طراحان سياسي اطلاعاتي غرب قرار بود تحريم ها، مردم را در روز 22 بهمن در خانه ها فريز كند، 3 روز بعد بر مبناي همين انجماد، جبهه اپوزيسيون با فضاسازي رسانه هاي بيگانه نمايش خياباني در روز 25 بهمن ترتيب دهد- كه فراخوان آن نيز صادر شد- و اگر يخ اين پروژه گرفت، انتخابات 20 روز بعد مجلس نهم (12 اسفند) با آميزه اي از انجماد و اغتشاش قفل شود و... همين طور، كار به بازسازي توأم با فرآوري فتنه سال 88 بينجامد. اما دشمن دومين تودهني را در 25 بهمن و سومين و مهم ترين آن را در روز 12 اسفند از مشاركت ركوردشكنانه و 65 درصدي مردم خورد. با اين وجود جبهه دشمن پس از 3 ماه مجددا بخت خود را در فراخوان تجمع 25 خرداد 91 (سالگرد اولين تجمعات ملتهب پس از انتخابات 22 خرداد 88) آزمود كه تست كامل براي اطمينان از مرگ جريان فتنه و بي كفايتي مطلق سازمان آن بود.

2-مي گويند آنچه تو را نكشد، قوي تر و قدرتمند مي سازد. ميكروبي كه نكشد، بدن را واكسينه مي كند. واكسن فلج و واكسن هاي مشابه غالبا به اعتبار تزريق ميكروب به بدن، براي مدتي با درد و تب و التهاب همراه است. اما هيچ پدر و مادر دلسوزي كه سلامت و قدرتمندي فرزند را در آينده مي خواهد، حاضر نمي شود به خاطر درد و تب و التهاب موقت واكسيناسيون، از ايمن سازي و مزيت هاي فراوان آن در آينده چشم پوشي كند.

البته تبديل آزارها و تهديدهاي تحريم به فرصت رشد و پيشرفت، مستلزم تدبير و برنامه ريزي و ترصد همه دستگاه هاي مسئول حاكميتي است و بي ترديد مسئولان امر وظايف سنگيني در اين باره به دوش دارند اما در عين حال، حقيقت اين است كه جنگ اقتصادي دشمن- با تمام توان و به عنوان آخرين تير تركش- اسباب بيمه ثبات و پيشرفت بيشتر كشور خواهد شد. اين واقعيت را روزنامه انگليسي گاردين دوشنبه گذشته متذكر شد آنجا كه نوشت «غرب اميدوار است مقامات ايران نهايتا در مقابل تحريم ها كوتاه بيايند اما مشكل اين استراژي اين است كه غرب از ارزيابي ايران سر در نمي آورد. واكنش ايران در برابر فشار غرب جسورانه تر بود.

ايران به رغم فشارها تسليم نشده است. اين مسئله بايد سياستگذاران غرب را به فكر وادارد كه از خود بپرسند اين كشور به چه نحو، بهاي تحريم ها را ارزيابي مي كند و غرب را به چالش مي كشد؟ تحريم ها براي ايران يك سرمايه گذاري با هزينه اي كوتاه مدت است كه سود بالايي را در بلندمدت به دنبال خواهد داشت. ايران با نگاه به آينده، ريسك تحريم ها را پذيرفته است. ايران واقعا تحريم ها را به عنوان يك مزيت به حساب مي آورد. آنها معتقدند صبورانه بايد منتظر يك سري تغييرات پيوسته بود كه نهايتا پشتيبان ايران است. ايران شاهد بحران اقتصادي فزاينده اي است كه غرب را فلج مي كند. آنها همچنين شاهد انقلاب هاي منطقه اي هستند و با مقاومت، مشروعيت منطقه اي به دست مي آورند».

3- ارزيابي روزنامه گاردين همان بيان بلند رهبر فرزانه انقلاب است كه فرمودند «پيروزي بدون مجاهدت و خطرپذيري به دست نمي آيد». غرب خيال مي كرد وقتي ريسك تحريم ها را به جان بخرد- كه زيان هاي هنگفتي را نيز متوجه برخي كشورهاي اروپايي كرد- ايران كم مي آورد و جا مي زند. اما واكنش غيرمترقبه ايران نشان داد كه جمهوري اسلامي خطرپذيرتر است. درواقع اگر بخواهيم ماجراي اخير را روايت كنيم، واقعيت اين است كه ايران با 9 ماه مقاومت، شوك بزرگ را از سر گذرانده و حالا اتفاقا نوبت غرب است كه شوك غيرمترقبه را تجربه كند. غرب ضربه اول را زد اما ايران اين ضربه را نپذيرفت. طبق قوانين طبيعي، نيروي وارده اگر با مقاومت جسم مورد اصابت روبرو شود، به زننده ضربه بازمي گردد و اگر او انتظار اين رفلكس را نداشته باشد، با شوك و به هم ريختگي بيشتري مواجه مي شود. درست مانند مشتي كه با شدت تمام و از سرناداني و برآورد غلط به تيرآهن كوفته شود.

غرب مطلقا انتظار نداشت اما پس از 9 ماه به چشم ديد كه ايران جا نخورد و جا نزد. اما قصه در همين جا ختم نمي شود كه به قول معروف آخر شاهنامه خوش است. اگر به دنبال تعبير و تحليل ماجرا هستيد، گزارش 9 روز پيش روزنامه آلماني تاگس اشپيگل سايتونگ به قلم دو تحليلگر ارشد آمريكايي كاملا گوياست. «آمريكا مايل به افزايش تحريم هاست. و هدف تحريم چيست؟ به نوشته واشنگتن پست قرار است با اين تحريم ها اپوزيسيون جمهوري اسلامي تقويت شود. اما ايالات متحده با اين راهبرد جديد ناكام خواهد ماند. اين فشار، موضع آمريكا را در خاورميانه تقويت نمي كند بلكه برعكس تضعيف هم خواهد كرد.

حرف ايران روشن است؛ شفافيت بيشتر اين كشور در قبال پذيرش حق غني سازي اورانيوم. رد اين پيشنهاد و ناكامي مذاكرات، زيرآب قدرت آمريكا را در منطقه و جهان خواهد زد». تير تحريم براي ايران بيش از يك واكسيناسيون نبوده و حالا به سمت غرب كمانه مي كند. هفته ها و ماه هاي آينده- به ويژه از آغاز پاييز- نوبت مشاهده آثار كمانه كردن تير تحريم در فضاي سياسي، اقتصادي و عمومي غرب است، جايي كه بحران فاجعه بار اقتصادي 5 دولت اروپايي متحد آمريكا را ساقط كرده و البته مي تواند اين بار در بدهكارترين دولت دنيا (آمريكا با 16 هزار ميليارد دلار بدهي) كارگر شود؛ جايي كه به تصريح صداي آمريكا «شاخص هاي اقتصادي براي اوباما مأيوس كننده است».

4- تحريم ها در سطح سياستمداران نيز كاملا معكوس عمل كرد. نه تنها در سطح حاكميت، اسباب انسجام و همدلي بيشتر شد بلكه حتي نگاه سياسي تمايزطلب و شبه روشنفكر را نيز با خود و در برابر افكار عمومي دست به گريبان كرد. غرب با آخرين نمونه دشمني خود و درحالي كه در مقابل منطق سازنده و مستدل ايران هيچ حرفي براي گفتن نداشت، خود را در منظر افكار عمومي جهان و ايران برهنه كرد. امروز هيچ نگاه منصفي در ايران و جهان نمي تواند بر سيماي خباثت آلود غرب كه آسايش و آرامش ملت ها را هدف مي گيرد، تصاويري نظير «دوستي، مسالمت، تحمل، آزادانديشي و پذيرش حق حاكميت ديگران» را نقاشي كند.

غرب در درون خود هرچه هست كه انباشته از ظلم به شهروندان است، براي ملت هاي ديگر قيافه اي جز عداوت و رذالت و خيانت و بي وفايي را نشان نداده است. يك سده نگاه خوش باورانه جريان روشنفكري متجدد به غرب، با همين تحريم هاي معطوف به انحصارطلبي و كشيدن ترمز پيشرفت ملت ايران، به چالش گرفته شده است. غرب در برابر نگاه اين جريان متحير، مدام خم دعاوي خويش را مي گيرد و تمام آنچه در ذهن شبه روشنفكران ساخته شده را بر زمين مي زند. غرب اصرار دارد بگويد آني نيست كه اين جماعت در انظار مردم خود رنگ مي كنند و مي نمايانند.

خوش گماني به غرب و تلقي اين كه به واسطه مذاكره و مسالمت با آنان مي توان بازي برد- برد داشت و پيشرفت كرد، بارها در ميان برخي سياستمداران ما رسوخ كرد و دولت هايي را به انفعال و رخوت كشاند. اما منطق غرب همان است كه رابرت گيتس در سازمان سيا گفته بود «ايراني معتدل وجود ندارد. ايراني خوب و معتدل، ايراني مرده است»! حساب خيانت ها در القاي اين خوش گماني جداست اما مزيت كمي نيست كه به واسطه بدعهدي و خباثت جديد دشمنان، از رئيس دولت سازندگي بشنويم «فشارهاي همه جانبه استكبار، اجازه مذاكره برابر براساس بازي برد-برد را نمي دهد.

غرب بايد بداند راه موفقيت مذاكرات، تصريح آنها بر حقوق حقه مردم ايران و عدم استفاده از ابزار نخ نماي تهديد و تحريم و فشار است» حال آن كه وي چند ماه قبل تر در مصاحبه اي گفته بود «قطع رابطه و مذاكره با آمريكا قابل تداوم نيست». يا مهم است كه فردي با مختصات رئيس دولت اصلاحات با همه بدفهمي و سوءرفتارها به اين واقعيت معترف شود كه «غربي ها نشان داده اند نمي خواهند چيزي به ايران بدهند در عين حال كه مي خواهند خيلي چيزها را يكطرفه از ما بگيرند. اين شدني نيست.

غربي ها نشان داده اند حاضر نيستند آن حقوق به رسميت شناخته شده را در عمل هم به رسميت بشناسند». اين اظهارات كسي است كه به اعتبار عملكرد وي و گروه هاي حامي اش در دولت و مجلس موسوم به اصلاحات، رئيس جمهور وقت آمريكا بارها به وجد آمد و گفت «ما از اصلاح طلبان در ايران پشتيباني مي كنيم... ما در دوره اصلاح طلبان توانسته بوديم تمام فعاليت هاي هسته اي ايران را تعليق كنيم».

غرب با برآورد غلط، خسارت بزرگي را براي خود تدارك كرده است. رفتار ايذايي آمريكا و متحدانش، رفتار پرتلاطم و بيش فعالي كسي است كه در باتلاق دست و پا مي زند. اگر «متن» و زمينه اين دست و پا زدن را نبينيد، ظاهرا حجمي از فعاليت هاي پرشتاب به چشم مي آيد اما بيش فعالي براي كسي كه در باتلاق افتاده، اصلا خوب نيست و زمان غرق شدن او را شتاب مي بخشد. وقتي ايران از چالش خطير اخير سربلند و غيرقابل انتظار بيرون بيايد- كه آمده- آن وقت اسطوره قدرت غرب در انظار افكار عمومي كنجكاو جهان بيشتر شكسته خواهد شد. غرب، زيرآب قدرت خود را زده است.

خراسان:چرا انتخابات ليبي مهم است؟

«چرا انتخابات ليبي مهم است؟»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سيدمحمد اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛مردم در گرماي تابستاني ليبي انگشت هايشان را تا انتهاي بند اول در شيشه جوهر مي کنند و اثر انگشت شان را روي اسناد راي گيري ثبت مي کنند. خاطره برگزاري انتخابات در ليبي به 42 سال پيش باز مي گردد و امروز شايد فقط پا به سن گذاشته ها، پيرمردها و پيرزن ها از آخرين راي گيري خاطره اي داشته باشند. برگزاري انتخابات و مراجعه به آراي مردم براي تعيين جهت گيري نهادهاي قدرت، رويدادي است که مي تواند رنگ زندگي مردم را در يکي از پهناورترين کشورهاي جهان تغيير دهد. راي گيري در ليبي براي تعيين 200 عضو کنگره ملي اين کشور از ابعاد متنوعي براي مردم اين سرزمين و همسايه هاي دور و نزديک شان در اروپا و خاورميانه و ... حائز اهميت است:
اهميت برگزار شدن انتخابات

صرف نظر از نتيجه اين انتخابات، برگزار شدن آن و نصب پلاکاردهاي تبليغات نامزدها پس از 4 دهه در اين کشور معاني قابل توجهي دارد.

الف) اهميت وظايف کنگره ملي

نگاه به وظايف کنگره ملي ليبي روشن ترين بيان براي اهميت نتايج انتخابات است. تعيين دولت انتقالي جديد، تعيين نخست وزير جديد و از همه مهم تر تدوين پيش نويس قانون اساسي وظايفي است که نشان مي دهد آينده سياسي ليبي را بايد در آرايش منتخبان اين راي گيري بجوييم. از جمله مهم ترين مسائل در تبليغات انتخابات، مسئله "شريعت" بوده است. کنگره ملي ليبي پس از انتخابات، با فرض رسيدن کشور به آرامش، بايد نسبت نظام سياسي جديد با "شريعت اسلام" را تعيين کند.

ب) اعلام پايبندي دولت انتقالي به سازوکارهاي دموکراتيک

شوراي انتقالي ليبي و دولت انتقالي اين کشور، که منتخب اين شورا است، کمتر از يک سال است که قدرت را در اين کشور در دست دارند. براي مردمي که سال ها به ديکتاتوري معمر قذافي خو کرده بودند، پذيرش اينکه عده اي حضور خود در نهاد قدرت را منوط به پذيرفته شدن از سوي مردم کنند، پديده جديدي است. بنابراين حاکمان انقلابي ليبي اين روزها تلاش مي کنند تا نشان بدهند خود را واقعا "انتقالي" مي دانند. بايد منتظر آينده بمانيم و قضاوت کنيم که آن ها در اين ادعا صادق اند يا اينکه فقط با نمايشي از دموکراسي روبرو هستيم.

ج) آزمون آمادگي قبايل و گروه ها براي پذيرش ساز و کار دموکراتيک

در ليبي نيز مانند بسياري از کشورهاي همسايه اش، قبايل نقش قابل توجهي دارند. معمر قذافي نيز مانند عبدا... صالح، ديکتاتور سابق يمن، و مانند بسياري ديگر از نمونه هاي کنوني کشور را با استفاده از موازنه منافع قبايل ليبيايي مديريت مي کرد. حتي هنوز هم برخي از جوانان در ليبي به سازوکار هاي سياسي مبتني بر حضور قبايل و توازن هاي قوميتي باور دارند. دولت انتقالي ليبي از 200 کرسي کنگره ملي، 80 کرسي را مختص احزاب کرده است تا براي نهادينه شدن ادبيات حزبي در کشور قبيله ها تلاش کند. با تاکيد بر اينکه انقلابي هاي مهمي از جمله عبدالکريم بالحاج از طريق تشکيل حزب جديد "الوطن" در انتخابات شرکت کرده اند. ثبت نام براي راي دادن پيش از آغاز انتخابات، بررسي تبليغات نامزدها، فرهنگ آمادگي براي شکست خوردن در انتخابات و بسياري موارد ديگر از اين دست، آزمون مردمي است که ديروز در انتخابات شرکت کردند.

تاويل و تفسيرهاي بين المللي از انتخاباتي ملي

نزديک به يک سال و 4 ماه پيش در 5 مارس 2011 شوراي ملي انتقالي ليبي خود را به عنوان نماينده قانوني مردم اين کشور انتخاب کرد. 5 ماه بعد 65 کشور جهان پذيرفتند که نظرات اين شورا را نظر مردم ليبي بدانند. اين‌چنين يکي از جديدترين نمونه هاي تغيير نظامي سياسي يک کشور با مشارکت معنادار ديگر کشورهاي جهان به وقوع پيوست.

الف) انتخابات کنگره ملي و سرانجام "مدل ليبي"

سال گذشته ميلادي شوراي امنيت سازمان ملل بوسيله انقلابيون ليبي، نظام حاکم بر اين کشور با سرنگوني سرهنگ قذافي به کمک سلاح هاي ديگر کشورها از جمله قطر و حمايت هوايي کشورهاي عضو پيمان آتلانتيک شمالي، ناتو، تغيير کرد. اما چندي بعد روسيه و چين به عمليات ناتو در ليبي اعتراض کردند و روسيه تغيير نظام سياسي در ليبي را "مهندسي شده" توصيف کرد. به هر روي از تجربه ليبي، که به جنگ داخلي مبتلا شده بود، امروز به عنوان يک "الگو" نام برده مي شود. تجربه ليبي اولين نمونه از ايده "مداخله بشردوستانه" کشورها و سازمان هاي بين المللي است. در نمونه هاي مشابه، از جمله الگوي بالکان، مداخله ناتو و کشورهاي بيگانه نه براي "سرنگوني" و "تغيير نظام حاکم"، بلکه براي ميانجيگري در جنگ هاي داخلي کشورهايي بود که نظام سياسي مستقر نداشتند. بنابراين اثبات موفقيت مدل ليبي مي‌تواند راه را براي دخالت هاي نظامي بعدي در ديگر کشورها با "شعار" مداخله بشر دوستانه باز کند. اثبات موفقيت الگوي ليبي مي تواند ايده "مداخله بشر دوستانه" ناتو را در کنار ايده "مداخله پيش گيرانه" بوش در افغانستان و عراق قرار دهد.

ب) تاثير سرنوشت ليبي بر کشورهاي پيرامون

ليبي بين 2 کشور تونس و مصر قرار دارد. هر 3 کشور امروز در التهاب دوران گذار به سر مي برند، هرچند هريک شرايطي متفاوت دارد. با اين همه سرانجام ليبي فقط بر کشورهاي آفريقايي همسايه موثر نيست. کشورهاي مخالف دولت سوريه در ماه هاي گذشته در تلاش براي تغيير نظام سياسي اين کشور تجربه 2 کشور را به عنوان الگويي قابل تکرار پيشنهاد داده اند. تغيير قدرت سياسي در تونس و مصر با تظاهرات مردمي رخ داد، در حالي که تغيير در ليبي اين‌چنين نبود. کشورهايي که روزي موافقت شوراي امنيت را براي مداخله نظامي در ليبي جلب کردند، در ماه هاي گذشته باز هم تقاضايي مشابه داشته اند. مشخصا درباره بحران سوريه کشورهايي مخالف از جمله آمريکا، انگليس و فرانسه، که عضو دائم شوراي امنيت هستند، پس از اجلاس اخير در ژنو از چنين احتمالي سخن گفته اند. بنابراين دور از ذهن نيست اگر بازيگران بين المللي مشترک بحران در هر 2 کشور، با فشار به دولت انتقالي ليبي بخواهند پريشاني سياسي اين کشور را به سرانجامي برسانند تا بتوانند در دعواي سوريه نيز از اين تجربه بهره ببرند. بنابراين تلاش براي برگزاري انتخابات، نه نشانه کارآمدي مدل ليبي، بلکه فرار از هويدا شدن ناکارآمدي "دموکراسي وارداتي اجباري با سلاح" است.

چشم انداز پس از انتخابات: استمرار نزاع سياسي

در روزهاي اخير، موضوع فدراليسم بر تمام خبرهايي که از ليبي مي رسد، سايه افکنده است. اختلاف ها در اين باره از جمله دلايل تعويق انتخابات کنگره ملي بود. مردم منطقه شرقي ليبي، برقه، معتقدند که شوراي انتقالي ليبي نيز مانند معمر قذافي در برخورد با آن ها عادلانه رفتار نمي کند. آن ها انتخابات کنگره ملي را نيز استمرار اين بي عدالتي مي دانند. جالب اينکه برخي از نامزدهاي انتخابات در مناطق شرقي وعده داده اند که در صورت پيروزي در انتخابات، موضوع فدراليسم را در قانون اساسي اين کشور پي بگيرند. پايان انتخابات، پايان نزاع در اين باره نخواهد بود و اختلاف هاي اين‌چنيني دامنه دار خواهد ماند.

جمهوري اسلامي:آمريكا رأس شرارت

«آمريكا رأس شرارت»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا در سفري غيرمنتظره و اعلام نشده به كابل كه نشان دهنده منفور بودن مقامات آمريكايي در افغانستان و اوج نفرت ملت افغانستان از اشغالگران است، اعلام كرد "آمريكا هرگز افغانستان را رها نمي‌كند!"

وي در اظهاراتي كه نشان از خوي شرارت مقامات كاخ سفيد براي تداوم اشغالگري در افغانستان دارد، با اشاره به وعده توخالي واشنگتن به افغانها براي خروج از اين كشور تا سال 93 گفت: "نمي توانيم روزي را تصور كنيم كه افغانستان را ترك كرده ايم." وي سپس براي اينكه مقامات افغاني را به ادامه حضور نيروهاي آمريكايي و نظاميان ناتو در اين كشور ترغيب كند، وعده داد آمريكا در ادامه و در راستاي امتيازاتي كه از دولت كرزاي گرفته، تجهيزات و تسليحات مورد نياز افغانستان را فراهم و همكاريهاي بيشتري در زمينه آموزش نيروهاي افغاني با اين كشور خواهد نمود. وي همچنين مدعي شد آمريكا پس از يك دهه جنگ و درگيري سرانجام به صورت تدريجي، اما پيوسته به پيشرفت‌هايي در افغانستان دست يافته است.

درباره اظهارات وزير خارجه آمريكا در پاريس و كابل كه كاملاً در جهت هم پوشاني يكديگر بيان شده و گذشت زمان، صحت يا عدم صحت آنرا مشخص خواهد كرد، نكاتي وجود دارد كه بايد هم اكنون يعني در زمان وقوع مورد بررسي قرار گيرند.

1 - اظهارات وزير خارجه آمريكا در افغانستان دقيقاً يك روز پس از گنده گويي‌هاي وي در اجلاس دشمنان سوريه در ژنو صورت گرفت كه با تحريم روسيه، چين و دبيركل سازمان ملل برگزار شد و در آن تنها تعدادي از گروههاي تروريست مخالف دولت سوريه، كشورهاي همپيمان آمريكا و برخي سازمانهاي بين‌المللي حضور داشتند و براي شنيدن نقطه نظرات تكراري آمريكا در قبال سوريه با هزينه وزارت خارجه آمريكا چند ساعتي را به پاريس آمده بودند. از اين رو وزير خارجه آمريكا كه خود را در فراهم آوردن همه طرف‌ها براي تصميم گيري و اجماع درباره آينده سوريه ناموفق و شكست خورده مي‌ديد، به عنوان متكلم وحده و سخنران آغازين و پاياني اين اجلاس، شدت ناراحتي خود را بروز داد و در سخناني كه بازتاب عصبانيت او از اين وضعيت بود، اظهارات شرارت آميز و تهديدگونه‌اي را عليه سوريه، روسيه، چين و كشورهاي مخالف سياست واشنگتن بر زبان جاري كرد كه خبرگزاريها آن را حاكي از عدم تعادل وي دانستند. وي كه به شدت مضطرب بنظر مي‌رسيد و آرامش خود را از دست داده بود، تهديد كرد روسيه و چين هزينه حمايت خود را از نظام سوريه، پس خواهند داد.

2 - اين اظهارات شرارت آميز و شاخ و شانه كشيدن‌هاي بي‌مايه، بيش از آنكه نشان دهنده اقتدار و توانايي آمريكا در عرصه بين الملل باشد، بيانگر شكست‌هاي پياپي آمريكا در زمان رياست جمهوري اوباما و شكستن شاخ‌هاي سياست خارجي آمريكا در زمان وزارت خارجه هيلاري كلينتون و رويكردي پيشدستانه براي پوشاندن شكست آمريكا در عراق، افغانستان، خاورميانه و فلسطين است و روشن است كه اين قبيل سخن گفتن‌ها در قد و قواره اين وزير خارجه پيرو از كار افتاده نيست. شايد روس‌ها بهتر و زودتر از ديگران، رفتار غيرمتعارف هيلاري را تفسير كرده و ابراز داشتند اين شيوه از سخن گفتن و سخن پراكني كردن، بازتاب ناكامي آمريكا عليه سوريه و ناكارآمد بودن سياست ديكته كردن مواضع واشنگتن به ديگران است.

3 - ژست قلدرمآبانه خانم هيلاري كلينتون كه اصلاً با قد و قواره او سازگاري ندارد، قبل از اينكه توانسته باشد باعث ايجاد رعب و وحشت ديگران و ترميم ابهت درهم شكسته آمريكا در عرصه بين‌المللي شود، يك تلاش تبليغاتي براي ترميم چهره شكست خورده اوباما در عرصه داخلي است و براي تأمين شعارهاي تبليغاتي در آستانه انتخابات رياست جمهوري آمريكا انجام مي‌شود.

اوباما و تيم مشاورانش در كاخ سفيد سعي دارند از فرصت كوتاهي كه تا زمان برگزاري انتخابات رياست جمهوري آمريكا وجود دارد، آرايش صحنه تبليغاتي آمريكا را در اختيار گرفته و شكست سياستهاي "آقاي تغيير" را در خاورميانه، افغانستان، عراق، مبارزه با تروريسم و سقوط مهره‌هاي حامي و ديكتاتورهاي منطقه را لاپوشاني كرده و چهره‌اي مقتدر از كاخ سفيد را به نمايش بگذارد. درحالي كه سخنان اخير هيلاري كلينتون در حقيقت منعكس كننده پايان روياي طلايي سلطه آمريكا برمنطقه و كوبيدن ميخ‌هاي نهايي بر تابوت سياست‌هاي قلدرمابانه و شرارت آميز كاخ سفيد در دوران اوباماست.

4 - هيلاري كلينتون در ازاي ادامه حضور طولاني مدت آمريكا در افغانستان وعده داده كه افغانستان در جرگه متحدين و هم پيمانان مهم و اصلي غيرعضو ناتو براي واشنگتن درآيد و تحت لواي پيمان راهبردي كه ماه گذشته ميان كرزاي و اوباما به امضا رسيد، از كمك‌هاي بي‌دريغ و امتيازات پيوسته واشنگتن بهره‌مند شود؛ كمكهايي كه آمريكايي‌ها بنا دارند آنرا نه از بودجه خود و از جيب ماليات دهندگان آمريكايي كه امروز، خود محتاج اعانه هستند، بلكه از جيب ديگر كشورها و به صورت كمكهاي داوطلبانه جمع آوري كنند!

بر همين اساس خانم هيلاري كلينتون امروز عازم ژاپن مي‌شود تا در يك كنفرانس بين‌المللي كه براي جمع 4 ميليارد دلار كمك به دولت و ملت افغانستان برگزار مي‌شود، رايزني و دلالي كرده و به عنوان محور اين نشست، كاسه چرخاني كند!

5 - گزارش كميته روابط خارجي سناي آمريكا كه چندي پيش و قبل از امضاي پيمان استراتژيك كابل - واشنگتن منتشر شد از عدم موفقيت و شكست استراتژي كاخ سفيد در افغانستان پرده برداشته است. اين گزارش كه بر نبود موفقيت در استراتژي آمريكا در جنگ افغانستان تاكيد دارد، نتيجه بررسي‌هاي دو ساله صورت گرفته توسط كنگره آمريكاست كه درست در زماني منتشر مي‌شود كه اوباما و كلينتون مدعي پيروزي در افغانستان و انتقال مسئوليت‌ها به نيروهاي افغان هستند. شايد گزارش روزنامه انگليسي اينديپندنت نيز مؤيد اين شكست و استيصال سياست خارجي آمريكا باشد كه گفته است: "تصميم اخير آمريكا براي باقي ماندن در افغانستان درحالي كه ساير هم پيمانان آمريكا در ناتو به دنبال فرار از اين باتلاق هستند و امضاي پيمان استراتژيك با افغانستان، همان اشتباه فاحشي باشد كه شوروي در افغانستان مرتكب شد."

6 - جمع‌بندي اينست كه مواضع رئيس دستگاه ديپلماسي آمريكا در روزهاي اخير نشان دهنده درماندگي عميق و عقب‌ماندگي‌هاي كاخ سفيد از پيگيري تحولات منطقه و جهان و در عين حال علاقمندي مقامات اين كشور به ادامه سياست‌هاي شرورانه‌ايست كه آمريكا را روز به روز بيشتر به قله شرارت نزديك و نزد ملت‌ها منفورتر كرده است.

رسالت:مفاتيح الحيات

«مفاتيح الحيات»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛انسان در تعامل و ارتباط با "خود" نيازمند تفكر و تدبر است . همين نياز درتعامل با "خانواده" و "جامعه" وجود دارد . تنها ابزار انسان در نوع ارتباط با "خدا" عقل اوست . عقل به عنوان يك مشعل نوراني و پيامبر دروني، او را به سوي پيامبر بيروني رهنمون مي‌سازد و انسان را در شاهراه حقيقت ، فلاح و رستگاري قرار مي‌دهد .

امروز اين ارتباطات چهارگانه در جوامع بشري مورد اخلال وسايل و ابزار ارتباط جمعي در جهان است .

عمده وسايل و ابزار ارتباط جمعي در دست كساني است كه هدف اول آنها زايل كردن عقل انسان و هدايت آن به سمت و سويي است كه از پيامبران الهي فاصله بگيرد. اين فاصله را كساني مي خواهند پركنند كه در وادي كفر و شرك بر سر سفره حرص ، طمع، شهوت ، غرور و تكبر نشسته اند و همين صفات رذيله را مي‌خواهند به " كاربران " خود منتقل كنند.امروز با آنكه بيش از 3 دهه از انقلاب اسلامي مي‌گذرد ، حوزه‌هاي علميه گسترش يافته اند ، عقلانيت درجامعه ما رشد كرده است ، مراكز تبليغي و ترويج اسلام دركشور توسعه يافته است ، آموزش و پرورش تحول عظيمي يافته و دانشگاهها از مرحله انقلاب فرهنگي عبور كرده اند، وسايل ارتباط جمعي بويژه صدا و سيما عمدتا در دست انسانهاي صالحي است اما خروجي اين حجم فعاليت هاي ديني و فرهنگي براي داشتن يك جامعه نمونه اسلامي كفايت نمي‌كند.

امروز حجم قاچاق و مصرف مواد مخدر نگران كننده است . پديده اراذل و اوباش در جامعه آزار دهنده است . حجم طلاق در جامعه ما شايسته يك كشور انقلابي و اسلامي نيست . داد و ستد دربازارها بر اساس مناسبات فقهي و اخلاقي صورت نمي‌گيرد. هرزه گري و روسپي گري يك قلم از اقلام جرايم جامعه ما است . دستگاه قضائي با انبوهي از پرونده هايي روبه روست كه شماري از آنها به رشوه، دزدي ، قتل و تجاوز و... اختصاص دارد .اين واقعيت ها نشان مي دهد هر آنچه را كه مراكز فرهنگي و تبليغي و ترويجي كشور از باب رسانه هاي ارتباطي مي بافند از سوي ديگر پنبه مي شود. به نظر مي رسد سفره اي كه شيطان يا شياطين پهن كرده‌اند ، رنگين تر از سفره‌اي است كه صالحان و دلسوزان ما درجامعه از غذاهاي بهشتي تدارك ديده اند .

يادم مي آيد وقتي كه مجلس شوراي اسلامي بحث استفاده از ماهواره را در دستور كار خود داشت همه مراجع بدون استثناء حكم به حرمت آن دادند . فلسفه اين حكم آن بود كه انسان اجازه ندهد خارج از مرزهاي اسلامي كشورمان صدها توليد كننده پيام با او ارتباط بر قرار كنند و به او نحوه تعامل با خود ، جامعه ، خانواده ونظام را بياموزند.

بدون شك آنها خير اين پيام گيرنده را در نظر نمي‌گيرند . آنها دنبال مطامع و منافع خودهستند . همين بساط در مورد استفاده از اينترنت هم صدق مي كند .

امروز اگر شهروند ايراني يك ريسمان الهي براي بيرون آمدن از چاه انانيّت و خود پرستي دارد و مي خواهد خود را به مرزهاي عبوديت برساند ، صدها ريسمان شيطاني او را از طريق ماهواره و اينترنت به خود پرستي و دوري از آموزه‌هاي پيامبران الهي و سر تعظيم فرود آوردن به كفريات مدرنيسم فرا مي خواند .

ما هر روز دركوچه و خيابان با قيافه و شكل و شمايل افرادي روبه رو هستيم كه مطابق عرف جامعه اسلامي ما زندگي نمي كنند . اخلاق فردي و جمعي آنها با مناسبات اسلامي فاصله دارد . علت اصلي اين ناهنجاريها آن است كه دشمن دكه تبليغ خود را به خانه هاي ما برده و بساط و چادر خود را آنجا پهن كرده است . ميزان ارتباط كاربران ماهواره و اينترنت با خود ، پدر و مادر، جامعه ، معلم و روحاني محل روز به روز به كمترين زمان ممكن مي رسد و عملا آنها با كساني ارتباط برقرار مي‌كنند كه نه تنها نسبتي با جامعه اسلامي ما ندارند بلكه برخي كمر به نابودي اسلام و آموزه‌هاي قرآن بسته اند .

سئوال مهم و كليدي آن است كه ؛ امر دشوار تبليغ دين ، با مخاطباني كه چشم و گوش و حواس خود را به سايت هاي مروج شهوت و خشونت عاريت داده اند ، چگونه است ؟!
امر دشوار تبليغ دين را به مخاطباني كه سر سفره نحله‌هاي فكري انحرافي نشسته اندو ذهن خودرا با صدها پرسش و شبهه درباره دين پركرده اند چگونه است ؟!امر هدايت به سمت آموزه‌هاي ديني با مخاطباني كه با تورهاي مرئي و نامرئي به دام سرويسهاي جامعه مدرن افتاده اند چگونه است ؟!ماه شعبان روبه پايان است . همه بايد مهياي ورود به ماه رمضان ، بهار قرآن شويم .

ماهي كه شياطين در بندند . انسانها غالبا فارغ از شهوت و شكم هستند و به طور طبيعي به مساجد و حسينيه ها هجوم مي آورند بويژه در ايام ليالي قدر ، يك فرصت استثنايي براي برقراري ارتباط اهل منبر و وعظ با مخاطبان است. ما دراين فرصت كوتاه مي توانيم همه تهديدهاي فرهنگي ، اخلاقي و اجتماعي را دفع كنيم . مردم براي ارتباط با خدا به مفاتيح الجنان روي مي آورند . اهل منبر بايد اين فرصت را غنيمت بشمارند مردم را از كلاس " مفاتيح الجنان " به " مفاتيح الحيات" ببرند . حيات انساني امروز مورد تهديد قدرت‌هاي جهاني است. اثر ارزشمند اسلام شناس بزرگ ، حكيم متأله و فيلسوف مبرز ، فقيه وعارف برجسته ، مفسرقرآن حضرت آيت الله جوادي آملي تحت همين نام متكفل اين امر مهم است .

آيت الله جوادي آملي در بخش اول كتاب مفاتيح الحيات به بازخواني ارتباط وتعامل انسان با خود از ديدگاه اسلامي پرداخته است . همچنين در بخش دوم كتاب تعامل انسان و ارتباط او را با همنوعان ، جامعه و خانواده از ديدگاه الهي مورد واكاري قرارداده است. در بخش سوم اين كتاب تعامل مردم با نظام اسلامي مورد دقت قرار گرفته است. در بخش چهارم و پنجم كتاب ارتباط انسان با خلقت زيست محيطي و حيوان مورد مطالعه قرارگرفته است .

ما درهمه اين بخشها از سوي رسانه هاي جمعي مورد تهاجم هستيم. يك اراده جهاني آن سوي مرزها و حتي در مرزهاي جغرافيايي خودمان مدام در روابط ما با خود ، جامعه و نظام اخلال مي كند. راه مبارزه با اين اخلال رجوع به " مفاتيح الحيات " است .
امروز بايد دركنار "قرآن " و " مفاتيح الجنان" در هر خانه يك "مفاتيح الحيات " هم وجود داشته باشد تا تكاليف انسان با خود ، جامعه و نظام را هر كس از روي نسخه اصلي اسلام بداند .

اگر هاديان نور در جامعه ما راه را درست بروند ، " منبر " فقط يك رسانه در كنار رسانه هايي چون شبكه هاي ماهواره اي ، اينترنت ، روزنامه ها و ... نخواهد بود . اگر اهل منبر خودرا مهذب كنند و از دانش كافي وروز آمد برخوردار باشند مي توانند سحر فرعونيان عصر ما را در رسانه هاي مدرن باطل كنند . امام (ره) ثابت كرد رسانه منبر در رديف رسانه هاي ديگر نيست و اگر درجايگاه خود قرار گيرد چون عصاي موسي (ع) همه آنچه را سحره فرعون بيافرينند دريك لحظه مي بلعد و حتي كارگزاران فرعون را هم به اطاعت و تسليم وادار مي‌كند.

سياست روز:منطقه آبستن جنگ است، يا دنيا؟!

«منطقه آبستن جنگ است، يا دنيا؟!»عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن مي‌خوانيد؛سير تحولات در منطقه که همه دنيا را نيز درگير خود کرده است، دو وجه دارد. جنگ مي‌شود. جنگ نمي‌شود.

تاکنون قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي از جمله آمريکا و روسيه سعي کرده‌اند، خويشتنداري کنند، اين خويشتنداري‌هاي دو طرف، باعث نشده است، که کشورهاي متحد منطقه‌اي آنها از خود تحرکات نشان ندهند.

پيش از اين نيز نوشته بوديم که وضعيت جنگ سرد بين آمريکا و روسيه که از زمان «کندي» و «خروشچف» با بحران موشکي کوبا به اوج خود رسيده بود و با کوتاه آمدن دو طرف بر سر مواضع، به ظاهر پايان يافت و حل شد، اما همين جنگ سرد مانند آتش زير خاکستري بود که پس از گذشت چند دهه از آن واقعه، با شرايط به وجود آمده در منطقه و تحولات گسترده آن، به نوعي ديگر آغاز شده است.

روسيه در حال حاضر چندين متحد منطقه‌اي خود را از دست داده و اين اتفاق، حوزه نفوذ وتاثيرگذاري روسيه را کمرنگ کرده است. عراق و سپس ليبي از حوزه کشورهاي متحد روسيه خارج شدند و اکنون، سوريه نيز با چالش‌هاي غرب روبروست. محور تحرکات عليه سوريه را ترکيه بازي مي‌کند ترکيه‌اي که با نام اسلام‌گرايي، دولت‌هاي ديگر اين کشور را پشت سر گذاشت و با همين شعار اسلام‌خواهي و اسلام‌گرايي به مسند قدرت نشست.

از سوي ديگر جمهوري اسلامي ايران نيز به عنوان کشور تاثيرگذار بر تحولات کشورهاي اسلامي يک پاي مهم و اساسي تحولات منطقه است.

جمهوري اسلامي ايران در اين مدت با هوشياري خود رفتاري حرفه‌اي را در تحولات منطقه در پيش گرفته است. از يک سو اقدام به نمايش اقتدار و قدرت نظامي و دفاعي خود مي‌کند و از سوي ديگر به نفي جنگ و جنگ‌طلبي در منطقه مي‌پردازد. اين روند هم ديپلماسي را شامل مي‌شود و هم حوزه دفاعي را در برمي‌گيرد.

اما در کنار اين سياست هوشمندانه وحرفه‌اي، ترکيه در تلاش است تا در منطقه جنگ‌افروزي کند. اين سياست جنگ‌افروزي ترکيه در منطقه از تجاوز هواپيماهاي جنگنده اين کشور به حريم هوايي سوريه آشکارتر شد.

هر چند لفاظي‌هاي مقامات ترکيه‌اي عليه اقدام سوريه در سرنگوني هواپيماي اف‌۴ آنها بوي جنگ و درگيري مي‌داد اما، سوريه به خاطر شرايط خاصي که در منطقه دارد، لقمه‌اي نيست که به راحتي بتوان آن را بلعيد.

سوريه علاوه بر دارا بودن يک ارتش قوي و همراه با دولت، از حمايت‌هاي اکثريت مردم نيز بهره مي‌برد. از سوي ديگر حمايت‌هاي قاطع روسيه از بشار اسد، باعث شده است تا يک جنگ سرد تمام عيار ميان آمريکا و روسيه شکل گيرد.

روسيه خود را محق مي‌داند از هم‌پيمان منطقه‌اي خود دفاع کند. همانطور که آمريکا تمام قد از يک رژيم جعلي به نام رژيم صهيونيستي دفاع مي‌کند و از هيچ کوششي هم در حمايت از اين رژيم دريغ ندارد. اين حق را بايد به روسيه داد که نگران از دست دادن متحد ديرين خود باشد. آينده سوريه پس از بشار اسد، آينده‌اي مبهم و مغشوش است.

ترکيه بازي ديگري را نيز در حال اجرا دارد، رقابت با جمهوري اسلامي ايران. ترکيه حتي حاضر است تا براي به دست آوردن موقعيت ممتاز منطقه‌اي و جلوگيري از نفوذ و تاثير و همچنين تثبيت قدرت ايران در منطقه، به مناسبات دوستانه و رسم همسايگي هم پشت پا بزند، چون در سر سودايي ديگر دارد. با اين سياست از طرف ترکيه، اين کشور با چالش‌هاي جدي روبرو بوده و در آينده نيز خواهد بود.

از آغاز اعتراضات مردمي گرفته تا، پروژه تجزيه‌طلبي ترکيه چالش‌هاي جدي اين کشور خواهد بود. سردمداري ترکيه در سياست‌هاي ضد سوريه، عاملي است که اين کشور را نيز درگير خواهد کرد. تشديد جنگ‌ داخلي در سوريه، در محدوده جغرافيايي اين کشور باقي نخواهد ماند. اگر هم تاکنون پس از گذشت بيش از يک سال از اتفاقات سوريه جنگي در منطقه رخ نداده است. به خاطر رفتاري است که ايران، روسيه و چين در قبال وقايع دمشق اتخاذ کرده‌‌اند. و گرنه جنگي تمام عيار منطقه را فرا مي‌گرفت که آتش آن به ديگر نقاط دنيا از جمله اروپا هم کشيده مي‌شد.

حمايت:نشست‌هايي براي رسوايي

«نشست‌هايي براي رسوايي»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن مي‌خوانيد؛در هفته گذشته دو نشست در قاهره و پاريس با ادعاي دوستان سوريه ( بخوانيد دشمنان سوريه) برگزار شده است.

هر چند كه سران غرب برآنند تا اين نشست‌ها را نشانه وحدت و گستردگي معارضان عليه نظام سوريه عنوان دارند، اما اين نشست‌ها در نهايت به يك رسوايي براي غرب و كشورهاي برگزار كننده نشست مبدل شده است.

اولا در طول نشست‌هاي مذكور، جريان‌هاي معارض نتوانسته‌اند در ابتدايي ترين مسائل به توافق رسند و هر كدام موضعي را مطرح مي‌كنند. اختلاف‌هاي آنها چنان است كه آنها حتي بر سر ميزان كمك هاي دريافتي از خارج اختلاف نظر دارند. آنها در حالي تاكنون حتي يك طرح براي آينده سوريه ارائه نكرده و صرفا ادعاي سرنگوني نظام را مطرح مي‌كنند كه حتي توان برگزاري يك نشست مستقل و واحد را ندارند. گردهمايي آنها صرفا در قالب نشست‌هايي است كه كشورهاي غربي برگزار مي‌كنند و در نهايت نيز اين گروه‌ها هيچ اظهار نظري در اين نشست‌ها ندارند. به عبارت ديگر آنها صرفا سياهي لشگرهايي هستند كه تاييد كننده مواضع غربي‌ها مي‌باشند.

نكته مهم ديگر در عملكرد اين گروه‌ها آنكه آنها در مواضع خود هيچ سخني از رويكرد به مردم سوريه نداشته و صرفا خواستار افزايش اعزام نيرو از ساير كشورها به سوريه هستند. اين رفتارها نشان مي‌دهد كه آنها هيچ جايگاهي در ميان مردم سوريه ندارند و صرفا بر اساس كمك‌هاي خارجي و شبه نظاميان تروريست وارد شده به سوريه ادامه حيات مي‌دهند. اين رفتارها نشان مي ‌دهد كه ادعاي آنها مبني بر نماينده مردم سوريه بودن ادعايي واهي است كه از وابستگي آنها به خارج حكايت دارد.

ثانيا، اين مسائل در حالي برملا شده كه در كنار آن سران غرب نيز با يك رسوايي بزرگ مواجه اند و آن اينكه غرب چگونه از جريان‌هايي حمايت مي‌كند كه از موقعيت مردمي برخوردار نبوده و همواره بر لزوم افزايش حضور گروه‌هاي تروريستي در سوريه تاكيد مي‌كنند.

نكته مهم ديگر آنكه غرب با اين سوال مواجه است كه چگونه در يك هفته 2 مرتبه براي دخالت در سوريه نشست برگزار مي‌كند اما تاكنون براي بررسي وضعيت مردم درد كشيده بحرين و عربستان حتي به موضع گيري لفظي نيز نپرداخته‌اند چه رسد به اينكه بخواهد اجلاس بين المللي برگزار كنند. با توجه به آنچه ذكر شد مي‌توان گفت كه نشست‌هايي مانند پاريس و قاهره نه نشانه موفقيت و برتري غرب بلكه رسوايي براي اين كشورها است كه به رغم تقلاي بسيار نتوانسته‌اند تاكنون دستاوردي در ايجاد گروه‌هاي معارض سوري داشته‌ باشند در حالي كه دوگانگي آنها در قبال تحولات جهاني بويژه ناديده گرفتن درد و رنج مردم بحرين و عربستان به رسوايي بزرگ براي اين مدعيان به اصطلاح حقوق بشر مبدل شده است.

تهران امروز:اسلامگرايان پيروز انتخابات ليبي

«اسلامگرايان پيروز انتخابات ليبي»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم جعفر قنادباشي است كه در آن مي‌خوانيد؛همه كساني كه تصاوير انتخابات پارلماني ليبي را از رسانه ها ديدند، دچار شگفتي شدند. تصاوير پخش شده از رسانه ها از انتخابات ليبي حكايت از آن داشت كه به رغم آنكه شهروندان ليبي از تجربه شركت در انتخابات بي بهره بودند ، اما مانند شهرونداني كه مدتها با انتخابات سرو كار دارند، رفتار كردند و به تعبيري به گونه اي نهادينه شده در انتخابات شركت كردند. جو آرام حاكم بر اغلب شهرهاي ليبي و همچنين در برخي شهرهاي شرقي كه گفته مي شد، آشوب زده هستند نيز شگفتي تحليلگران را در پي داشت.

البته بايد گفت كه كشوري مانند ليبي بنا بر تركيب جمعيتي‌اش، در برخي حوزه ها دچار مشكلاتي بود كما اينكه در دو شهر اجدابيا و بريقه هم انتخابات بنا به دلايل امنيتي به تعويق افتاد و همچنين در برخي شهرهاي حوزه جنوبي ما شاهد درگيري هايي ميان طرفدران قذافي و ساكنان اين مناطق بوديم اما در يك شمايل كلي مي توان گفت كه فضاي انتخاباتي در ليبي متفاوت با تحليل هاي قبل از انتخابات بود.

در خصوص جريانات حاكم بر روند انتخابات بايد گفت كه برخي از گروه هاي سلفي سخناني از بخت بلند خود به ميان آوردند حال آنكه تصاوير و شمايل افراد شركت كننده حاكي از آن بود كه افراد شركت‌كننده بر يك اسلام واقع گرا و به‌دور از جريانات افراطي تاكيد داشتند.حضور جريانات اسلامگرا در انتخابات سبب شد كه شوراي ملي انتقالي ليبي دو بيانيه را قبل از برگزاري انتخابات صادر كند كه خود نمايانگر گرايشات شديد مردم ليبي به اسلام است.

اين شورا در بيانيه نخست اعلام كرد كه اساس قانون اساسي آتي ليبي بر شريعت اسلام است و اين همان حرفي بود كه مصطفي عبدالجليل، رئيس شوراي انتقالي در بدو ورود به طرابلس بيان كرد. اين بيانيه در واقع كوششي بود براي جلب اعتماد مردم كه مي خواهند اسلام را برگزينند. در واقع شوراي انتقالي ناگزير است كه بگويد روند قانون اساسي سكولار نيست. اما در بيانيه دوم اين شورا آمده است كه اين پارلمان قرار نيست كه قانون اساسي را بنويسد. لذا اين بيانيه به مردم مي گفت كه اگر برخي سكولارها در اين انتخابات راي آوردند به منزله سكولار سازي روند ها نبوده و آنها به طور دائم تاثيرگذار نيستند.

اين فضا نشان مي‌دهد كه حتي بدون داشتن نظر سنجي مستقل، اسلام‌خواهي در ليبي قوي است. به لحاظ تشكيلاتي نيز گروه سنوسيه و اخوان‌المسلمين داراي طرفداران زيادي هستند. البته در برابر اين دو گروه اسلامگرا، سكولار‌ها نيز مي كوشند تا به رهبري محمود جبرئيل در عرصه سياسي ليبي به ايفاي نقش بپردازند كه بايد گفت كه اين گروه نمي‌تواند در برابر اسلامگرايان به پيروزي برسد و فضاي انتخابات در اختيار گروه هاي اسلامگراست.

به طور كلي بايد گفت هر چند به علت نبود يك شبكه وسيع براي اقدام حزبي و همچنين نبود ارتباطات مناسب، گروه هاي اسلامگرا نتوانستند به‌طور وسيع كار خود را پيش ببرند اما در كل اين جريانات اسلامگرا هستند كه دست بالا را در تحولات ليبي دارند. خصوصا سنوسي‌ها كه حتي پرچم فعلي ليبي نيز پرچم همين جنبش بوده است.

آفرينش:تنگه هرمز و انتظارات بي مورد

«تنگه هرمز و انتظارات بي مورد»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد؛ تنگه هرمز مهمترين گلوگاه آبي انر‍‍ژي دنيا، اين روزها به محلي براي تهديد و قدرت نمايي ميان ايران و غرب تبديل شده است. اين منازعات درحالي است كه روزانه 17 ميليون بشكه نفت و درحدود نيمي از انرژي جهان از اين آب راه ترانزيت مي شود. باتوجه به موقعيت جغرافيايي ايران و اشرافي كه براين حوزه آبي دارد، تامين امنيت اين آبراه و كشتي هاي نفتي از ديرباز برعهده ايران بوده و اهرم قدرتي براي اين كشور تلقي مي شده، تا بتواند از آن در مقابل فشارهاي غرب استفاده كند.

امروز نيز با توجه به اينكه غرب تحريم هاي نفتي را عليه ايران به كاربسته است، تنگه هرمز ابزاري شده تا ايران از آن به عنوان نقطه قدرت خود در مقابل غرب استفاده كند. لذا در اين مدت بسياري از رسانه هاي خارجي و برخي افراد درداخل كشور به شدت حول محور عملياتي شدن بستن تنگه هرمز تبليغ مي كنند. اما دراين مورد بايد به چند نكته اشاره كرد:

1- در اينكه اقدامات غرب در راستاي فشار و ضربه زدن به ايران اسلامي مي باشد شكي نيست. اما به اين هم اعتقاد داريم كه بايد راهكارهايي را انتخاب كنيم كه كمترين آسيب را به ما برساند. لذا بايد براي كاهش تنش ها و آسيب ها باچشم ديگري به قضيه تحريم نفتي نگاه نمي كنيم. بايد اينگونه بگوييم كه: "اروپا روزي خريدار نفت مابوده و امروز ديگر تمايلي به خريد نفت ازما ندارد"، آيا اجباري درخريد فروش كالا وجود دارد؟ پس چه دليلي دارد كه ما بخواهيم چالشي بزرگتر براي خود در سطح جهان ايجاد كنيم!

2- اين تحريم هاي نفتي كه اروپا درمورد ايران اعمال كرده ، مربوط پرونده هسته اي كشورمان بوده و عملاً نمي‌توان آن را يك مخاصمه نفتي دانست و اين نسخه را تجويز كرد كه بايد برخوردي نفتي و سخت با اين قضيه داشت تا مقابله به مثل كرده باشيم. لذا ضروريست تا ما در مسيرديگري مناقشات هسته اي خود را پيگيري كنيم و لزومي ندارد كه به مشكل "هسته اي" ما معضل "نفتي" نيز اضافه شود.

3- برخي كشورهاي غربي و لابي هاي صهيونيستي در جهان، تلاش مي كنند تا ايران را به سمت آخرين گزينه، يعني اقدام نظامي حركت دهند. لذا تاكيد ما بربكار گيري بستن تنگه هرمز دقيقاً حركت به سمت مسير مورد نظر آنها است. بايد با واقعيات تصميم گيري كرد و نه احتمالات و احساسات. بستن تنگه هرمز چه دردي را از ما دوا خواهد كرد جز اينكه خصومت و ميزان فشارهاي جهاني برعليه كشورمان را افزايش خواهد داد.

4- برگزاري مانورهاي نظامي و نمايش قدرت وهيمنه كشور اقدامي قابل تقدير است و به هيچ وجه جنبه منفي ندارد، اما برخي افراد در كشورمان بدون بينش سياسي و نظامي با سروصداي فراوان به دنبال تبليغ بستن تنگه هرمز هستند و اين شائبه را پيش مي آورند كه نكند رويارويي نفتي ايران با غرب باعث تامين منافع برخي افراد و گروه ها مي شود؟! متاسفانه در حال حاضر کشور تاوان برخي موضع گيريهايي را ميدهد که بهرهاي براي ما ندارد و منافع ملي را ارتقا نداده و صرفا بهانهاي بوده که تهديدها را عليه ما بيشتر كرده است.

برخي افراد در تلاشند تا بستن تنگه هرمز را درمجلس شوراي اسلامي مطرح كنند و وجهه اي قانوني به آن دهند. اما هيچ توجهي به اين امر ندارند كه اين فعل يك اقدام نظامي بسيارحساس و مخاطره آميز است كه مي تواند امنيت و صلابت كشور را تهديد نمايد. ضمن اينكه عملي شدن اين امر منوط به صلاحديد رهبري ودر گرو تاييد نظاميان كشور مي باشد. چه اصراري است كه بي مورد تنش هاي سياسي كشور را افزايش مي دهند؟!

هيچ يك از عقلا و دلسوزان نظام، و مهمتر ازهمه مردم راضي به افزايش تنش هاي سياسي و درگيرشدن در بعد نظامي نيستند. چون حل مشكلات فعلي كشورمان همگي درگرو مذاكرات ديپلماتيك است و بيشتر از اقدام نظامي نيازبه اعتمادسازي ميان طرفين احساس مي شود. لذا لزومي ندارد تا بي جهت برخي افراد و رسانه‌ها با ايجاد استرس براي مردم، تنش ها و بدبيني هاي جهاني عليه كشورمان را افزايش دهند و راه را براي افزايش فشارها و تحريم ها هموار سازند.

آرمان:به سمفونی كارون افتخار كن!

«به سمفونی كارون افتخار كن!»عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم حسین مقیمی اسفندآبادی است كه در آن مي‌خوانيد؛آقای انتظامی! من نه اهل فیلم و موسیقی‌ام و كلاً نه اهل هنر، اما از نواهای موسیقی ایرانی مانند آنچه شما می‌سازید، مانند هر ایرانی لذت می‌برم. سمفونی كارون شما امروزه برای عده‌ای دستاویزی شده تا درخصوص سدسازی كشور سخن بگویند. شاید اگر حدود دو دهه در كار سدسازی نبودم و شاهد رنج‌های مردم خوزستان در خشكسالی‌ها و سیلاب‌های خانمان‌برانداز کرخه و کارون نبودم، من نیز باور می‌كردم سخن كسانی را كه امروز علیه سدسازی فریاد می‌كشند.

بهتر است بدانید در تابستان سال 77، نوجوانان حاشیه رود كرخه در جنوب خوزستان در داخل رودخانه كرخه فوتبال بازی می‌كردند، یعنی چنان خشك بود كه جان می‌داد برای فوتبال گل کوچک و سال‌های قبلش هم طغیان كرخه نه خانه‌ای آرام می‌گذاشت نه كاشانه‌ای اما در سال‌های 78 و 79 در حاشیه کرخه مردم برنج كاشتند که آب می‌خواست و از آن سال تاكنون رودخانه كرخه نه خشكسالی دیده و نه سیلاب خانمان‌برانداز فقط به یك دلیل ساده؛ عده‌ای خانه و زندگی راحت در تهران و مراكز استان‌ها را رها كردند و سمفونی جدیدی آفریدند به نام «سدكرخه» تا در آرامش مردم خوزستان، عده‌ای با فراموش كردن غم‌های سیلاب و خشكسالی فریاد سر دهند اما امروز سمفونی كرخه هر لحظه ساز حیات می‌نوازد. روزگاری كارون خروشان سیلابی داشت كه هیچ موجودی را یارای ایستادگی در مقابلش نبود اما امروز، پنج سد پرتوان آن دست در دست هم آبی مستمر برای كشاورزی خوزستان فراهم كرده‌اند.

چقدر تلخ است امروز كسانی در خیال خود بخواهند باز سیلاب، مزارع حاشیه كارون را به زیر گِل ببرد. كارون هرگز طغیان نخواهد كرد ، 5 سد بزرگ از 10 سد مهم كارون ساخته شده و كارون خشن به كارون آرام بدل شده، دیگر جان كودكان بازیگوش لب كارون را نمی‌گیرد، دیگر احشام و مزارع حاشیه كارون را در سیلاب خفه نمی‌کند و می‌تواند سمفونی زیبای خود را گوش کند. ما فكر می‌كنیم برای آبادانی این مرز و بوم باید به‌جای زبان تلخمان، فكر و دستمان هم كار كند.

راستی اگر در این 20 سال اخیر، ده‌ها سد و حدود 9 هزار مگاوات نیروگاه آبی ساخته نمی‌شد امروز وضعیت آب و برق چگونه بود؟ نفت می‌سوزاندیم تا برق داشته باشیم و نفت می‌فروختیم تا آب‌ بخریم؟ از شما انتظاری نیست اما آیا كسی از مسئولان میراث فرهنگی خبر دارد آن آثار ارزشمند استخراج شده اكنون كجاست؟ باور کنید دلسوزی برای میراث این مرز و بوم به تلاش نیاز دارد. سمفونی شما مرهمی است بر زخم‌زبان‌های این چند ساله. آقای انتظامی! با افتخار سمفونی. كارون را بنواز بی‌هیچ دلهره و نگرانی! سمفونی‌ات را بنواز كه حیات آرام كرخه و كارون ادامه دارد.

دنياي اقتصاد:افزایش تحلیل‌پذیری مهم‌تر از تزریق پول

«افزایش تحلیل‌پذیری مهم‌تر از تزریق پول»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم هادی جمالیان است كه در آن مي‌خوانيد؛این روزها شاهد تکاپوی مسوولان ارشد بازار سرمایه و دولت به منظور حمایت از بازار سرمایه هستیم.

پس از جلسه هفته گذشته شورای عالی اصل 44 قانون اساسی و تاکید رییس‌جمهور مبنی بر حمایت از بازار سرمایه و صیانت از دارایی‌های مردم، نشست‌های متعددی با حضور مسوولان بازار سرمایه و مقامات دولتی برگزار شد تا در شرایطی که بازار سرمایه کشور در سه ماه نخست امسال با بازدهی منفی روبه‌رو شده است، راهکارهایی برای برون رفت از وضعیت فعلی اندیشیده شود.

افزایش سقف تسهیلات اعطایی بانك‌ها به شركت‌های بورسی و فرابورسی، اعطای تسهیلات توسط بانك‌ها به شركت‌های وابسته خود‏ به صورت مستقیم یا غیرمستقیم با هدف حمایت از بازار، پذیرش سهام شركت‌های بورسی و فرابورسی به عنوان وثیقه تسهیلات اعطایی بانك‌ها به خریداران سهام و افزایش 3 درصدی سقف نرخ سود اوراق مشاركت و صكوك بازار سرمایه در مقایسه با سایر ناشرین از مهم‌ترین راهکارهای پیشنهادی كار گروه مشتركی است که با هدف حمایت از بازار سرمایه تشکیل شده است.

با نگاهی اجمالی به کل تصمیمات فوق می‌توان دریافت که نگاه غالب در کارگروه مورد اشاره عبارت است از تلاش به منظور تزریق منابع جدید برای خرید سهام. سطحی‌ترین و آسان‌ترین راهکار ممکن که البته به شرط اجرایی شدن و عبور از تنگناهای اداری و قانونی موجود می‌تواند فراتر از آثار روانی آن به حرکتی مقطعی در بازار بینجامد.

فارغ از ریسک‌های سیستماتیک حاکم بر بازار که البته نقش عمده‌ای در شکل‌گیری روند چند ماه اخیر بازار سرمایه کشور داشته است و فقدان ابزارهای مالی پیشرفته به منظور مدیریت ریسک‌های سیستماتیک که بر شدت تاثیرگذاری این عوامل افزوده است، باید گفت آنچه تاکنون به عنوان راهکارهای حمایت از بازار از آن یاد شده است متاسفانه بیانگر این است که واقعیت‌های مهم و تاثیرگذار بازار سرمایه کشور در تدوین برنامه‌های یادشده، نادیده گرفته شده است.

با نگاهی به حجم نقدینگی، نرخ رشد نقدینگی و حجم معاملات بازارهایی چون سکه و شمش طلا، انواع ارز، املاک و مستغلات و اخیرا میزان استقبال از اوراق مشارکت در حال انتشار، در می‌یابیم مساله اصلی بازار سرمایه کشور کمبود نقدینگی یا منابع برای سرمایه‌گذاری نیست که محور اصلی تمامی راهکارهای ذکر شده قرار گرفته است، بلکه افزایش سطح ریسک بازار است که در شرایط تورمی کنونی و با در نظر گرفتن افزایش معنادار نرخ بازده بدون ریسک و همچنین صرف ریسک مورد انتظار سرمایه‌گذاران عملا نرخ بازده واقعی بازار را با چالش واقعی روبه‌رو کرده است.

در شرایطی که بانک مرکزی از انتشار منظم و به هنگام اصلی‌ترین نماگرهای اقتصاد ملی اجتناب می‌کند و تحلیل روندهای کلان اقتصادی صرفا با مشاهدات میدانی و تحلیل‌های جزئی امکان‌پذیر است، دست کم سازمان بورس و اوراق بهادار باید تلاش می‌کرد در تعامل با دولت - که این روزها دوباره اوج گرفته است - توجه مسوولان دولتی را به آثار تصمیمات زودگذر اقتصادی خود بر فعالیت بنگاه‌ها و سهامداران آنها جلب نماید. مداخلات جدی دولت در روند فعالیت بنگاه‌ها امکان تحلیل متغیرهای اصلی تاثیرگذار بر سودآوری شرکت‌ها را از فعالان بازار سلب می‌نماید.

اگرچه وضع عوارض صادراتی، جابه‌جایی تعرفه‌های واردات، تغییر نرخ‌های سود بانکی، وضع عوارض دولتی بر منابع عمومی، اصلاح نظام مالیات‌ها و سایر تصمیماتی از این دست، در هر اقتصادی از جمله سیاست‌های پولی و مالی است که دولت‌ها در راستای برنامه‌های توسعه به اجرا می‌گذارند، اما بی‌انضباطی گسترده مالی و پولی در اقتصاد ایران در کنار فقدان الگوی مشخصی از توسعه باعث شده، بسیاری از تصمیمات کلان اقتصادی کشور تابع تحولات کوتاه‌مدت و فاقد نظام منسجم و هماهنگ تصمیم‌گیری و در نتیجه فاقد تحلیل‌پذیری لازم باشد. ضمن اینکه نقش دولت در اقتصاد ایران بسیار فراتر از سیاست‌گذاری‌های اقتصادی است.

نقش نهادهای دولتی در بازار سرمایه ایران بی‌بدیل است. عملکرد شرکت‌های بورسی و فرابورسی که در صنایع گوناگون فعالیت دارند هر یک به نوعی تابع تصمیمات دولتی است که متاسفانه از رویه‌های تحلیل‌پذیر و با معیارهای مشخص نیز پیروی نمی‌کند. شرکت‌های معدنی هر سال در فصل تنظیم بودجه با ابهامات ناشی از افزایش بهره مالکانه معادن و عوارض دولتی، با دامنه صفر تا صد‌ها درصد که در مصاحبه‌های اعضای کمیسیون‌های مجلس مکرر مورد اشاره قرار می‌گیرد مواجه هستند. سهامداران شرکت‌های مخابراتی در هر سال باید منتظر تایید تعرفه خدمات مخابراتی از سوی سازمانی دولتی باشند.

شرکت‌های پتروشیمی به عنوان بخش بزرگی از بازار سرمایه کشور، نرخ‌گذاری محصولات و بهای خوراک مصرفی‌شان تابع تصمیمات کارگروه‌ها و مدیریت‌های گوناگون دولتی است که هر از چند گاهی تصمیم به اصلاح نرخ و وضع تعرفه‌های جدید می‌گیرند.

شرکت‌های خودرویی هر سال منتظر اعلام میزان تعرفه واردات خودروهای خارجی هستند تا تداوم فروش محصولاتشان با ابهام مواجه نشود. بانک‌ها و بسیاری از نهادهای مالی نیز بسته‌های سالانه بانک مرکزی را به انتظار می‌نشینند که مشخص نیست از کدام سیاست گذاری جامع و هدفمند پولی تبعیت می‌کند. این صنایع تقریبا کل بازار سرمایه کشور را تشکیل می‌دهند و این نمونه‌ها که ذکر شد می‌تواند تقریبا تمام عملکرد مالی یک بنگاه را با چالش جدی روبه‌رو سازد. در چنین شرایط ابهامی است که انتظار داریم سرمایه‌گذاران به بازار سرمایه کشور اعتماد کرده و آن را به بازارهای تحلیل پذیر دیگر ترجیح دهند.

آنچه به زعم نگارنده باید به عنوان محور اصلی دستورکار هر کارگروهی باشد که برای حمایت از بازار تشکیل می‌شود عبارت است از تلاش به منظور افزایش تحلیل‌پذیری متغیر‌های اصلی موثر بر عملکرد شرکت‌ها تا از این مسیر امکان پیش‌بینی و تحلیل آینده شرکت‌ها و در نتیجه برنامه‌ریزی به منظور بهینه سازی سبد سرمایه‌گذاری‌ها فراهم گردد.

بدیهی است منظور از تحلیل‌پذیری، خروج از شرایط عدم اطمینان نیست، بلکه منظور شرایطی است که متغیرهای عملکرد بنگاه‌ها با تحلیل‌های اقتصادی و مالی قابلیت ارزیابی داشته باشند. اصلی‌ترین متغیر تصمیم در بازار سرمایه برای یک سرمایه‌گذار قیمت دارایی است که تصمیم به خرید و فروش آن می‌گیرد و مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده قیمت دارایی‌های مالی، جریانات نقدی است که در آینده برای دارنده آن اوراق متصور است. هر چه امکان تحلیل متغیرهای اصلی تاثیرگذار بر این جریانات بیشتر فراهم باشد – که البته تحلیل‌پذیری همان طور که ذکر شد با برقراری شرایط اطمینان کامل متفاوت است - امکان جذب سرمایه‌گذاران با درجات گوناگون ریسک‌پذیری هم بیشتر فراهم می‌شود.

بنابراین پیشنهاد می‌شود تا به جای محدود شدن به تزریق پول به بازار راهکارهایی که زمینه‌ساز شفاف‌سازی هر چه بیشتر، تحلیل‌پذیری متغیرها و افزایش کارآیی اطلاعاتی بازار است در دستور کار قرار گیرد تا نقدینگی داغ و سوزان اقتصاد ایران به بستر اصلی چرخه تولید ارزش بازگردد. راهکارهایی که به عنوان نمونه می‌توان به چند نمونه آنها در حوزه مداخلات دولت به شرح زیر اشاره کرد: شفاف‌سازی رویه‌های حاکم بر تصمیم‌گیری درباره نرخ گذاری بسیاری از کالاها و خدماتی که به عنوان مواد اولیه یا محصولات شرکت‌های بورسی و فرابورسی در مراجع متعدد دولتی صورت می‌پذیرد از طریق تدوین نظام‌نامه‌ای جامع و با تواتر زمانی از پیش تعیین شده.

تدوین مقرراتی به منظور استانداردسازی رویه‌های حاکم بر وضع عوارض صادراتی بر محصولات تولیدی شرکت‌های بورسی و فرابورسی و حتی‌الامکان وضع معافیت‌هایی برای این دسته از شرکت‌ها. تدوین مقرراتی جامع با هدف ایجاد ثبات رویه در وضع حقوق مالکانه و عوارض دولتی در مورد شرکت‌هایی که با بخش عمومی سروکار دارند با توجه به برنامه‌های توسعه اقتصادی کشور. تسهیل فرآیند افزایش سرمایه شرکت‌های بورسی و فرابورسی و اصلاح رویه‌های نظارتی فعلی با هدف افزایش کارآیی اطلاعاتی و در عین حال تسریع فرآیند صدور مجوز افزایش سرمایه شرکت‌ها.

استانداردسازی رویه‌های شناسایی سود یا زیان تسعیر نرخ ارز در شرکت‌هایی که منابع یا مصارف ارزی قابل توجهی دارند و یکسان‌سازی روش‌های تهیه گزارش بودجه شرکت‌ها. با امید به اینکه برون رفت از شرایط فعلی با حمایت‌های مقطعی که صورت گرفته است باعث نشود تا اقدامات اساسی و فراگیر لازم به منظور توسعه واقعی بازار سرمایه کشور بار دیگر به دست فراموشی سپرده شود.

گسترش صنعت:ضرورت ایجاد نهاد مدیریت تامین و توزیع تجهیزات معدنی

«ضرورت ایجاد نهاد مدیریت تامین و توزیع تجهیزات معدنی»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم دکتر مهدی فتح‌اله است كه در آن مي‌خوانيد؛امروزه توسعه الگو‌های مدیریت زنجیره‌ای در کسب و کار‌های معدنی و صنایع وابسته نیازمند ایجاد نهادی برای مدیریت تامین و توزیع ماشین‌آلات و تجهیزات معدنی دارد.

راه‌اندازی چنین نهادی می‌تواند تاثیر فراوانی بر رشد و توسعه این بخش کلیدی کشور داشته باشد. چرا که ایران به لحاظ برخورداری از ذخائر معدنی مناسب، در زمره ۲۰ کشور اصلی صاحب این ذخائر طبیعی قرار دارد. ویژگی قابل توجه دیگر کشورمان، در خصوص تنوع و جایگاه تولیدات مختلف معدنی است که برخلاف بسیاری از کشورهای دیگر، حداقل در مورد چهار ماده معدنی جایگاه دوم تا ششم را در تولید جهانی این اقلام به‌خود اختصاص داده است. بر این اساس برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری برای تامین و تولید ماشین‌آلات و تجهیزات، تامین و تولید قطعات یدکی، ارائه خدمات موضوعات و دغدغه‌های اساسی فعالان بخش معدن و صنایع معدنی کشور به شمار می‌رود.
صنایع معدنی بیش از هر صنایعی، وابسته به ماشین‌آلات و تجهیزات تخصصی هستند. درواقع براساس آخرین آمار، حدود ۷۷ درصد کل سرمایه‌گذاری بخش معدن در این بخش صورت گرفته است بنابراین ماشین‌آلات و تجهیزات نقش کلیدی را در افزایش ظرفیت استخراج و فرآوری مواد معدنی ایفا می‌کند. رشد تولید مواد معدنی در کشور و ضرورت اکتشاف معادن جدید از یک سو بهبود بهره‌وری و استفاده از ظرفیت معادن فعال از سوی دیگر مستلزم برنامه‌ریزی مناسب برای مدیریت تامین، تولید، توزیع و حتی خدمات پس از فروش ماشین‌آلات و تجهیزات معدنی است.

در حال حاضر به‌رغم پتانسیل‌های فراوان ایران در حوزه معدن یکی از بزرگ‌ترین مشکلات فعالان این حوزه، فرسودگی ماشین‌آلات، مشکلات مربوط به تامین قطعات یدکی، وابستگی به کشورهای خارجی و هزینه‌های بالای تامین و توزیع تجهیزات است. عمر مفید ماشین‌آلات معدنی معمولا بین پنج تا شش سال است اما آنگونه که آمار نشان می‌دهد، حدود ۶۰ درصد ماشین‌آلات این بخش در کشور بالای ۱۰ سال عمر دارند که این مساله به‌طور مستقیم موجب افزایش هزینه استخراج و تولید و کاهش بهره‌وری می‌شود. به‌طور طبیعی بسیاری از ماشین‌آلات مورد استفاده، به دلیل قدیمی بودن از فناوری روز برخوردار نیستند که این امر موجب توسعه نیافتن بخش معدن کشور از روند تحولات معدنی سطح جهانی و عدم بهره‌گیری کامل از ظرفیت‌های موجود می‌شود.

براساس برنامه‌ریزی‌های صورت‌گرفته، تا پایان برنامه پنجم توسعه میزان تولیدات معدنی باید به ۵۰۰ میلیون تن برسد. در این راستا، سالانه یک‌هزار و ۷۰۰ دستگاه انواع ماشین‌آلات معدنی برای تجهیز و نوسازی معادن مورد نیاز خواهد بود. سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی ایران که در سال ۱۳۷۹ تشکیل شد، وظیفه تهیه و اجرای طرح‌های احداث، توسعه، تجهیز و نوسازی صنایع تولید متالوژی، استخراج و فرآوری مواد معدنی و اجرای طرح‌های اکتشافی را برعهده دارد بنابراین تجهیز و نوسازی ماشین‌آلات و تجهیزات معادن یکی از ماموریت‌های این سازمان است که با توجه به اهداف تعیین‌شده در برنامه پنجم برای افزایش ماشین‌آلات معدنی، این سازمان باید برنامه‌ریزی‌های لازم را انجام دهد.

تامین ماشین‌آلات و تجهیزات معدنی به دو صورت تامین از داخل و واردات صورت می‌گیرد. در حال حاضر فقط یک تولید‌کننده ماشین‌آلات معدنی در کشور وجود دارد که بیشتر فعالیت آن معطوف به مونتاژ است تا تولید. با توجه به‌وجود پاره‌ای از مشکلات امکان واردات مستقیم ماشین‌آلات معدنی و موارد مشابه به کشور، توسط تولیدکننده‌های خارجی وجود ندارد، بنابراین ماشین‌آلات وارداتی اغلب به صورت خرید از واسطه‌ها تامین می‌شود. در حال حاضر شرکت‌های داخلی متعددی اقدام به خرید و واردات ماشین‌آلات می‌کنند که مساله خدمات پس از فروش و تامین قطعات و لوازم یدکی یکی از مشکلات تامین از این منابع است.

از سوی دیگر اغلب ماشین‌آلات وارداتی ساخت کشور چین است که با وجود قیمت مناسب، کیفیت و عمر مفید قابل قبولی نداشته و هزینه نگهداری و تعمیر بالاتری را موجب می‌شوند. با توجه به افزایش قیمت‌ ماشین‌آلات، قدرت خرید پایین بخش خصوصی و مشکلات موجود در تامین ماشین‌آلات، برخی معدنکاران به سوی تامین ماشین‌آلات دست دوم و ارزان‌تر می‌روند که این مساله در بلندمدت به دلیل کاهش بهره‌وری و افزایش هزینه‌های نگهداری، به ظرفیت‌های تولیدی بخش خصوصی صدمه می‌زند.

با توجه به موارد یادشده، اهمیت مدیریت تامین و توزیع ماشین‌آلات و تجهیزات با کیفیت و قیمت مناسب و دارای خدمات پس فروش، به منظور افزایش ظرفیت اکتشاف و بهره‌برداری از معادن کشور، افزایش بهره‌وری و کاهش هزینه‌های سرمایه‌ای و عملیاتی آنها، بیشتر احساس می‌شود. برای این منظور، نیاز است تامین، تولید و توزیع ماشین‌آلات به تولی‌گری سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی ایران به نحو مناسبی ساماندهی شود.
نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار