پنجشنبه ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 28 - ۱۷ رمضان ۱۴۴۵
برچسب ها
# اقتصاد
۲۶ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۷:۲۱

مصاحبه منتشرنشده با امام موسی صدر

یک خبرنگار از همراه بودن دوروزه اش با امام موسی صدر نوشت:امام صدر از هیچ‌ یک از مکاتب فکری یا اجتماعی معاصر تأثیر نپذیرفته است، ولی این به معنای دور بودن او از تجدد و نگاه امروزی نیست. او صاحب فرهنگ اصیل اسلامی است، ولی در عین حال آغوش او به روی اندیشه‌های مترقی باز است.
کد خبر: ۶۲۵۵۹
پس از انتخاب امام صدر به ریاست مجلس اعلای شیعیان خبرنگار روزنامۀ اللواء دو روز همراه امام شد از بیروت تا صور و تا برخی روستاهای مرزی جنوب. آنچه در پی می‌خوانید گزارش این خبرنگار است از گفت‌و‌گو‌ها و دیدار‌ها و بازدیدهای امام موسی صدر در جنوب، و همچنین سؤالات خبرنگار اللواء دربارۀ زندگی و اندیشه امام موسی صدر و پاسخ‌های وی.
 
از جنوب، سرزمین جوش و خروش، به یکباره برای کل لبنان پدیدار شد. در یک شبانه‌روز به حرف نخست لبنانی‌ها تبدیل شد؛ لبنانی که با مشاهدۀ فعالیت های رییس جدید مجلس اعلای شیعیان نزدیک بود بحران خود را فراموش کند. البته، این جای شگفتی ندارد...
 
مسئلۀ جنوب بحران امروز لبنان است و سید موسی صدر پیشوای کل جنوب شده است.
 
اللواء دو روز در سرزمین جوش و خروش همراه سید موسی صدر بود: از بیروت به صور و از آنجا به برخی روستاهای مرزی. اللواء در این مدت در گفت‌و‌گوهای امام صدر با مردم این منطقۀ پایدار حضور داشت و در دیدار‌ها و سفر‌ها و گفت‌و‌گوهای او و با دیدگاه‌ها و اندیشه‌هایش همراه بود و این تحقیق کامل درباره سیره و شخصیت و فرهنگ او را فراهم آورد. 
 
وقتی نزد او می‌نشینی احساس می‌کنی از دیرباز او را می‌‌شناسی. او را به قامت سترگش، چشمان درشتش، لهجۀ آرامَش، لبخند ملایمش و فروتنی فراوانش می‌شناسی و، سپس، به سخنان ساده‌اش که نیاز همگان را برآورده می‌کند. او بیگانه از لبنان نیست. ریشۀ خانوادگی‌اش به خاندان‌های کهن جبل‌عامل می‌رسد. فشار هجرت در طی سالیان نتوانسته است پیوند میان ریشه و شاخه را قطع کند. 
 
با وجود آنکه تنها چند سال از بازگشت او به لبنان می‌گذرد، توانسته است خلأ غیبت پدران و اجداد خود را پر کند. او دریافته است که چگونه برای التیام زخم‌ها وارد دل‌های دردمند مردم شود. 
 
مردم به کسی نیاز دارند که مشکلات آنان را درک کند و بدون هیچ محدودیتی، با هر پستی که دارد و از هر فرقه‌ای که هست، با دل‌های آنان سخن بگوید. باید در میان مردم زندگی کنی، اگر در درک مشکلات آنان اخلاص داری و این به دست نمی‌آید، مگر آنکه خود را بین آنان جا دهی و مجالی برای به وجود آمدن مانع میان خود و مردم باقی نگذاری. 
 
او امام موسی صدر است 
 
وقتی وارد دفتر او می‌شوی احساس می‌کنی وارد دفتر دوستی مهربان شده‌ای، نه نگهبانی هست، نه معاونی، نه دربانی. 
 
سید موسی با قامت بلند خود برمی‌خیزد و به استقبال تو می‌آید و تو را نزدیک خود می‌نشاند و اگر مشکلی داشته باشی، به آن گوش می‌دهد. این فروتنی او‌‌ همان پلی است که از طریق آن وارد دل‌های همه شده است. 
 
انسانی عادی هستم که پیوسته کار و تلاش می‌کند.
 
در حسینیۀ شهر صور، انبوهی از مردان، از پیر و جوان، بر گرد او نشسته‌اند. در گوشه‌ای سه زن محجّبه منتظرند تا نوبتشان برسد. طی شش ساعت نخست روز، او به شکایت‌هایی از هر نوع گوش می‌داد. 
 
«عالم دین اگر فروتن و خوش اخلاق باشد، راه به دل‌های مردم خواهد برد و خواهد توانست با آنان تعامل کند و از نظر فکری و عاطفی حقیقتاً با آنان ارتباط برقرار کند. 
 
ساعت از یک بعد‌از‌ظهر گذشته بود که حسینیه از مراجعه کنندگان خالی شد. 
 
دور نخست گفت‌وگوی ما آغاز شد. 
 
من در ایران در خانواده‌ای اهل علم که اصالتاً لبنانی هستند، متولد شدم. خاندان ما به همراه بزرگ آن، سید صدر‌الدین، در اواخر دورۀ عثمانی از لبنان مهاجرت کرد و خاندانی بزرگ در عراق و ایران پدید آورد. در مدرسه‌های جدید درس خواندم و تحصیلات دانشگاهی را در دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران کامل کردم و در رشتۀ اقتصاد فارغ‌التحصیل شدم. تحصیلات دینی را نیز در حوزۀ نجف تمام کردم. 
 
وقتی از تاریخ تولدش پرسیدم، لبخندی زد و فوراً پاسخ داد: من متولد ۱۹۲۸ میلادی هستم. سپس، ادامه داد: «من به مطالعۀ فرهنگ‌های گوناگون و تحولات اجتماعی و مکاتب فکری جدید بسیار اهتمام می‌ورزیدم و محیط دینی‌ای که در آن پرورش یافتم، کار انتخاب رسالت و هدف را برایم آسان کرد، چرا‌که من برای خدمت به انسان‌ها از راه دعوت دینی از پشتوانۀ بزرگی برخوردار بودم. شاید آشنایی من با فرهنگ‌های گوناگون و ارتباط خانوادگی‌ام با کشورهایی با تمدن‌ها و فرهنگ‌ها و زبان‌های گوناگون، در انتخاب روشی که دارم و در مسلک دینی و شیوۀ دعوتی که در پیش گرفته‌ام، تأثیرگذار بوده است. اساساً با توجه به آموزه‌های قرآنی، خط کلی رسالت من این است که اطمینان داشته باشم و به دیگران نیز اطمینان دهم که دین بهترین مسلک برای زندگی و بهترین وسیله برای تأمین سعادت و آسایش انسان و به کمال رسیدن جهان و بهترین راه برای تأمین زندگیِ درستِ معنوی است. به دیگر سخن، سعادت انسان پس از مرگ تا حد بسیاری با درست بودن رفتارهای او در زندگی مرتبط است.» 
 
مصرّانه از او خواستم مراحل مهم زندگی‌اش را برایم بگوید. لبخندی زد و با لحن آرامَش پاسخ داد: «در زندگی شخصی و تحصیلاتی که دارم چیز خارق‌العاده‌ای برای گفتن وجود ندارد. انسانی عادی هستم که پیوسته کار و تلاش می‌کند و در حد توان می‌کوشد درخصوص اهدافش اخلاص داشته باشد.» 
 
ایمان به خدا اصلی ترین عامل
 
امام به گوشه‌ای رفت که خانم‌ها نشسته بودند و من در این فرصت آخرین سخنانی را که دربارۀ زندگی‌اش گفته بود، ثبت کردم: 
 
• او سه برادر و هفت خواهر دارد. 
 
• پس از پایان تحصیلات دانشگاهی و حوزوی در سن ۲۷ سالگی ازدواج کرد و اکنون سه فرزند دارد: دو پسر که در مجتمع آموزشی المقاصد در حال تحصیل هستند و یک دختر پنج ساله. 
 
• او از دوستداران فوتبال است و در دوران تحصیل عضو تیم مدرسه بوده است. 
 
• سه بار به اروپا سفر کرده و به کشورهای فرانسه و آلمان و دانمارک و بلژیک و سوییس و ایتالیا رفته است. 
 
• وقتی بازگشت از دیدگاه او دربارۀ مکتب فکری‌ای پرسیدم که می‌تواند انسان را به سعادت برساند: «اساساً من با هر مسلک اجتماعی برای زندگی انسان که بر پایۀ ایمان به خداوند استوار نباشد، موافق نیستم. مکاتب اجتماعی با وجود گوناگونی و تنوعی که دارند، از نظر من یکسان‌اند، هر‌چند برخی از آن‌ها در بسیاری از دستاوردهای خود با آموزه‌های دینی اشتراک دارند. ما می‌دانیم که اروپا و اندیشمندان اروپایی پس از انقلاب علمی، به قرون وسطای اروپا نگاه خشم‌آلود داشتند و به سبب رفتارهای عالمان مسیحیت، دین را مسئول بستن راه علم می‌دانستند. این مسئله سبب شد آنان در قبال دین موضعی منفی داشته باشند و سرانجام هم به نظر خودشان، از بند این «بت» آزاد شدند و گفتند تا زمانی که در آزمایشگاه‌ها و دیگر عرصه‌های تجربی تأثیری برای ماوراء‌الطبیعه نیابیم، بحث دربارۀ ماوراء‌الطبیعه را کنار می‌گذاریم و به بحث دربارۀ زندگی مادی خود می‌پردازیم و تمدن خود را با تکیه بر قانون کلی علیت، بر پایۀ عوامل و اسباب علمی بنا می‌کنیم. گویا می‌خواستند برای خداوند، بدیلی همچون مواد شیمیایی یا درجه حرارتی مشخص یا میزان بارندگی در فصل زراعت یا دیگر عوامل طبیعی قرار دهند. آنان تمدن خود را بر این اساس استوار ساختند و، سپس، تمدن مادی را با همۀ نقاط قوت و ضعفی که دارد و با انواع دیدگاه‌های اجتماعیِ شرقی و غربی که در آن مطرح است، نقطۀ شروع حرکت خود قرار دادند و انسان را پدیده‌ای ویژه در جهان هستی به شمار آوردند. 
 
روشن است که از نظرمؤمن این دیدگاه‌ها کامل نیستند. تردیدی نیست که این مکاتب اجتماعی در تأمین آزادی و سعادت مادی انسان با یکدیگر اختلاف دارند، ولی من به همۀ آن‌ها نگاهی مرحله‌ای دارم و آن‌ها را به مثابۀ مسلک کاملی که بتواند سعادت همۀ افراد در همه ابعاد را تأمین کند، قبول ندارم.» 
 
در این هنگام تلفن زنگ زد و تماس با بعلبک که امام اندکی قبل درخواست کرده بود، برقرار شد. آن سوی خط شیخ الیحفوفی بود. امام صدر از او خواست با بزرگان یمونه تماس بگیرد و از آنان بخواهد آرامش را حفظ کنند، زیرا یکی از مسئولان بلندپایه به او قول داده است که مطالبات آنان طی چند روز آینده برآورده شود. 
 
شعار امام حسین (ع) 
 
امام صدر از هیچ‌یک از مکاتب فکری یا اجتماعی معاصر تأثیر نپذیرفته است، ولی این به معنای دور بودن او از تجدد و نگاه امروزی نیست. او صاحب فرهنگ اصیل اسلامی است، ولی در عین حال آغوش او به روی اندیشه‌های مترقی باز است. 
 
از سخنانش آشکارا پیداست که از شیوۀ علامه محمد‌حسین طباطبایی و سبک او در تفسیر المیزان تأثیر پذیرفته است. او به سبب تحصیلات دانشگاهی‌اش کتاب‌های بسیاری از دانشمندان شرقی و غربی در زمینه‌های فلسفه و اقتصاد و سیاست مطالعه کرده است و این مطالعات نیز آثار روشنی در زندگی و اندیشه‌های او داشته است. 
 
با پایان یافتن تماس او با بعلبک دور اول از گفت‌وگوی طولانی ما با او نیز پایان یافت و، پس از آن، برای صرف ناهار به منزل امام در صور رفتیم. سرِ میز سادۀ غذا دربارۀ غذاهای مردم جنوب و به ویژه کبة نیة و، سپس، اوضاع منطقه و خطری که از سوی اسراییل مرز‌ها را تهدید می‌کند، گفت‌وگو کردیم. 
 
«دو ماه است که سفر گسترده‌ای به همۀ منطقه آغاز کرده‌ام. در صحبت‌هایی که با اهالی داشته‌ام، شعاری را برای آنان تکرار کرده‌ام که امام حسین (ع) در معرکۀ خونین کربلا مطرح کرد: به خدا سوگند من همچون انسانی ذلیل به شما دست نخواهم داد و چون بردگان براى شما اقرار نخواهم کرد.» 
 
امام تأکید کرد که تنها راه‌حل برای مردم جنوب پایداری اثربخش و شرافتمندانه تا پای جان است: «به نظر من آنچه این روز‌ها رخ می‌دهد جای هیچ تردیدی در ضرورت آمادگی کامل برای پایداری باقی نمی‌گذارد. برای آنکه همچون انسان ذلیل دست دراز نکنیم و همچون بردگان اقرار نکنیم، باید پایداری کنیم.» 
 
پس از ناهار زمان استراحت بود. 
 
حدود ساعت پنج‌ونیم دوباره یکدیگر را ملاقات کردیم. پیش از آنکه به مدرسۀ فنی‌و‌حرفه‌ای (که امام بر ساخت آن نظارت داشت) برویم. همراه ایشان برای خواندن نماز عصر به نمازخانه رفتیم. 
 
پیش از آنکه سوار ماشین شود، مأموری را که موظف بود با موتورسیکلت ایشان را همراهی کند، صدا زد و از او خواست به خانه‌اش برگردد. رفتار او نشان می‌داد که می‌خواهد از تشریفات رسمی که مقام جدید او اقتضا می‌کند، رهایی یابد. 
 
«من هنوز از محدودیت‌هایی که تشریفات رسمی برایم ایجاد می‌کند، رنج می‌برم، زیرا می‌ترسم این تشریفات مرا از واقعیت‌های زندگی مردم دور کند و از کارآمدی من و تعاملی که با آنان دارم بکاهد و، در نتیجه، تأثیرگذاری من و خدماتی را که باید به آنان ارائه کنم، تضعیف کند.» 
 
گفت‌وگو باید مثبت باشد
 
در راه مؤسسه از مرکز آموزش علوم اسلامی بازدید کردیم که ۳۴ دانشجو از کشورهای اسلامی و آفریقایی دارد. در سالن مرکز به هیئتی از نَبَطیة برخوردیم که برای عرض تبریک آمده بودند، هیئت مزبور پس از آنکه قصیده‌ای به همین مناسبت خواند، رفت و ما نیز به سوی مؤسسه به راه افتادیم. در مسیر خود به سوی برج شمالی از ایشان دربارۀ علت تأسیس مجلس جدید شیعیان و گام‌هایی که برای گفت‌وگو با دیگر فرقه‌ها و به ویژه اهل سنت برخواهد داشت، پرسیدم. 
 
«ما مجلس اعلای شیعیان را برای ساماندهی امور شیعیان و ارتقای سطح آنان تأسیس کردیم. ساماندهی هر چیز شرط اصلی برای ماندگاری و استمرار آن است، به‌ویژه آنکه وضع شیعیان در زمینه‌های دینی و اجتماعی و فرهنگی نیازمند اصلاح است. من کمیتۀ ویژه‌ای را مأمور پژوهش‌های علمی مبتنی بر آمار و ارقام در این باره کرده‌ام. 
 
اما در‌مورد گفت‌وگو با اهل سنت، یکی از اهداف مجلس اعلای شیعیان تلاش پیگیر برای وحدت کلمۀ مسلمانان در لبنان و جهان است. این هدف به دو شکل تحقق می‌یابد: 
 
۱. به شکل عادی از راه ترتیب‌دادن گفت‌وگویی که به تفاهم و تعامل بینجامد تا به نزدیکی و اتحاد برسیم. برای موفقیت‌آمیز بودن این گفت‌وگو‌ها باید فضایی مناسب برای گفت‌وگو فراهم کنیم، یعنی اعتماد و احترام و محبت را در خود تقویت کنیم و از تردیدافکنی و اتهام‌زنی بکاهیم. 
 
۲. به شکل ویژه و سریع از راه تعیین اهدافی مشخص و تعهد هر دو فرقه به تلاش برای محقق ساختن آن‌ها. 
 
نتیجۀ این تلاش‌های پیگیر ذوب شدن هر دو فرقه در یک میدان واحد و پدید آمدن اعتماد متقابل میان آن‌ها و به دنبال آن شکل‌گیری این احساس در آن‌هاست که آرزو‌ها و اهداف و اصول مشترک دارند و می‌توانند به اتحاد دست یابند. این اهداف می‌تواند فقهی محض باشد، مانند فقه تطبیقی یا اصول تطبیقی؛ می‌تواند فقهی واجد جنبه اجتماعی باشد، مانند تلاش برای یکی کردن عید‌ها و شعایر دینی؛ و می‌تواند اهدافی ملی و اجتماعی باشد.» 
 
وقتی به روبه‌روی ساختمان عظیم مدرسه می‌رسی، ابتدا خیال می‌کنی از منطقۀ عقب‌افتادۀ جنوب بیرون آمده‌ای و وارد یکی از مناطقی شده‌ای که خداوند رضایت رؤسا را به آن ارزانی داشته است. ولی سخنان امام صدر که واقعیت را با همۀ درد‌ها و رنج‌هایش در برابر تو به تصویر می‌کشد، این احساس را خیلی زود از بین می‌برد: «این مدرسه مظاهر عقب‌ماندگی را از این منطقه پاک نخواهد کرد، ولی می‌تواند به ارتقای سطح زندگی مردم و تأمین درآمدی معقول برای فرزندان خانواده‌های تنگدست کمک کند.» 
 
این مدرسه از ۶ کارگاه کارهای‌دستی و ماشین‌آلات مختلف و بخش ویژه‌ای برای آموزش ابتدایی و بخش خوابگاه شبانه‌روزی تشکیل شده است. 
 
«ما این مدرسه را با کمک‌های آن دسته از فرزندان این منطقه ساخته‌ایم که به خارج از کشور مهاجرت کرده‌اند. مردم ما بخشنده‌اند و از کمک مالی دریغ نمی‌کنند، ولی چشم آن‌ها به افراد نیکوکار و مورد اعتماد است. هزینۀ این مدرسه به حدود ۷۵۰ هزار لیرۀ لبنانی رسیده است و با این حال ما هنوز در مرحلۀ تجهیز هستیم. مدرسه فعالیت خود را از ابتدای سال تحصیلی آینده آغاز می‌کند. بنابر گزارش هیئت «ارفد» این مدرسه تنها در مدت ۱۲ سال فقر مطلق این منطقه را ریشه‌کن خواهد کرد. ما در مراحل اولیه، گنجایش پذیرش ۲۰۰ دانش‌آموز روزانه و ۲۰۰ دانش‌آموز شبانه‌روزی را داریم، ولی این تعداد در سال‌های آینده افزایش خواهد یافت.» 
 
وقتی بازدید ما از مدرسه به پایان رسید، تاریکی شب همه‌جا را فرا گرفته بود. به صور بازگشتیم تا در جمع جوانان صور که برای تبریک‌گویی در مرکز تازه‌تأسیس دریاییِ وابسته به جمعیت احسان و نیکوکاری گرد هم آمده بودند، حضور یابیم. 
 
با جوانان: پایداری وظیفه‌ای بی‌قید و شرط است
 
در حالی که با ماشین سیاه رنگ او از تپه‌های برج شمالی سرازیر شده بودیم، از او دربارۀ طرح‌هایی پرسیدم که مجلس جدید برای ارتقای سطح منطقه و آماده‌سازی آن برای رویارویی با خطر اسرائیل در مرز‌ها دنبال خواهد کرد. پاسخ داد: «طرح‌هایی که در آینده برای بهبود اوضاع منطقه دنبال خواهیم کرد، از سوی مجلس و کمیته‌های آن در دست مطالعه است، ولی مرحلۀ مطالعه و بررسی ما را از دنبال کردن مطالباتمان دربارۀ مستحکم‌سازی مرز‌ها و آموزش دادن مردم جنوب و بهبود وضع اقتصادی روستاهای جنوب و تقویت ارتش از نظر دفاعی و خدمت سربازی، غافل نخواهد کرد.» 
 
در جلسه با جوانان دربارۀ حوادث روز و مسئله جنوب و نقش فرزندان جنوب در این مرحلۀ حساس از تاریخ بحث و گفت‌وگو شد: 
 
«ما فرصتی برای انتخاب نداریم. پایداری تا پای جان وظیفه‌ای بی‌قید و شرط است و باید برای این پایداری آماده شویم. روشن است که این آمادگی را ملت به تنهایی پدید نمی‌-آورد و در سطح رسمی نیز نیازمند مواضع و اقداماتی هستیم که در این عصر گریزی از آن‌ها نیست. با این حال، معتقدم پایداری ملت وظیفه‌ای بی‌قید و شرط است و مشروط به همکاری و پاسخ هیچ‌یک از مقامات نیست. معنای پایداری مردمی به تنهایی، شهادت و فداکاری و ثبت قهرمانی‌هاست که سندی برای کرامت ملی و ستمگری‌های بشری در این عصر خواهد بود. این پایداری تنها در صورتی می‌تواند به موضعی ملی و سودمند برای پاسداری از میهن تبدیل شود که با فعالیت‌های رسمی سیاسی و نظامی و اقتصادی و اجتماعی همراه شود. از جمله لوازم ضروری پایداری عبارت‌اند از: پافشاری برای بهبود وضع اجتماعی، به‌ویژه در روستاهای مرزی، آموزش دادن به هم‌وطنان، استحکامات دفاعی، ارتقای تجهیزات دفاعی ارتش، هر‌چند از بودجۀ دیگر طرح‌ها.» 
 
در اینجا یکی از جوانان پرسید: چطور ممکن است ما با دستان خالی پایداری کنیم، در حالی که حتی نمی‌دانیم چگونه از خاک و شرافتمان دفاع کنیم؟ 
 
امام در پاسخ او دوباره تأکید کرد: «پایداری تا پای جان، شرافتمندانه‌ترین مقاومت در برابر تجاوز است و مهاجرت کردن، کرامت ما را حفظ نخواهد کرد و خاک اشغال‌شدۀ ما را باز نخواهد گرداند، به‌ویژه آنکه در مسیر مهاجرت نیز بسیاری قربانی می‌شوند که زیان آن بسی بیشتر از زیان پایداری شرافتمندانه است. مهاجرت شما به معنای آن است که خاک خود را به دشمن خود تسلیم کنید تا گروهی از مهاجران جدید در آن شهرک‌سازی کنند. اما پایداری به معنای مخالفت با اشغالگری و بسترسازی برای شکل‌گیری مقاومت بر ضد اشغالگران است؛ درست همان‌گونه که برادران استوار ما در کرانۀباختریّ اشغالی شروع به سازمان‌دهی صفوف خود برای مقاومت کرده‌اند. 
 
بدیلی برای مقاومت وجود ندارد
 
امام موسی صدر از حال و هوای مقاومت و به‌ویژه مقاومت فلسطین بیگانه نیست. علی‌رغم شایعاتی که می‌کوشد او را پشتیبان بی‌قید و شرط عملیات چریکی نشان ندهد، او هنوز بر این موضع خود استوار است و در کمک به آنان مشارکت می‌کند و دیگران را نیز به هر‌گونه کمک به چریک‌ها فرا می‌خواند. کمک‌های مالی چندین گروه از لبنانیان مقیم خارج توسط او به سازمان‌های چریکی رسیده است. 
 
در یکی از مناسبت‌های خاص، امام صدر تنها قطعه زمینی را که داشت برای کمک تقدیم کرد، ولی چریک‌‌ها برای سپاس از تلاش‌های پیگیر او در پشتیبانی از فعالیت چریکی، سند مالکیت آن را به او بازگرداندند. 
 
«من بر این باورم که برای آزادسازی فلسطین هیچ بدیلی برای مقاومت فلسطین وجود ندارد. همۀ امید من این است که بتوانیم وظیفۀ دینی و ملی و قومی و انسانی خود را به درستی وبا دقت انجام دهیم.» 
 
سخنانی که جوانان صور درجمعیت احسان و نیکوکاری به امام گفتند،‌‌ همان سخنانی بود که جوانان جنوب در همۀ شهر‌ها و روستاهای این منطقۀ استوار به او می‌گفتند و امام نیز آنچه به جوانان صور گفت، خطاب به اهالی هر روستایی که فردای آن روز به آن سفر کرد نیز گفت. 
 
سخنان امام رشته‌های اصیلی است که تار و پود شخصیت رهبری جدید در سرزمین جوش و خروش جنوب را تشکیل می‌دهد. 
......................
صلاح سلام


*خبرگزاری مهر
ف/ف
نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار