سه‌شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 April 16 - ۶ شوال ۱۴۴۵
برچسب ها
# اقتصاد
۱۶ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۳
حراج صندلی سفیر

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح یکشنبه

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «جای شاکی و متهم عوض شده!»،«درس‌های حکومتی در محضر عالم آل محمد و امام رئوف»،«محتاج عنایت رضاییم»،«محتاج عنایت رضاییم»،«حراج صندلی سفیر»،«تحلیل‌های واژگونه ندهید کدخدا دیگر کدخدا نیست»،«فرصت‌ها و چالش‌های نظم جدید جهانی»،«فرصت همگرایی علیه افراطی‌گری»،«تغییر رفتارهای اجتماعی و نگرانی از آینده»،«بسته‌های تشویقی برای پیوستن به اردوی افراط»،«عواقب حرف‌های قشنگ»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۶۲۰۱۴

کیهان:اخبارجای شاکی و متهم عوض شده!

«اخبارجای شاکی و متهم عوض شده!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن می خوانید؛مدتی است جنجال بر سر استفاده و ترویج «نسل سوم شبکه مخابراتی» بار دیگر بالا گرفته و هر روز از گوشه ای سخنی به گوش می رسد. در این بین ظاهراً آرایش رسانه ای خاصی هم شکل گرفته تا فارغ از اصل ماجرا و فارغ از نیاز جدی و واقعی مردم و جامعه به خدمات اینترنتی، فضای خاص خود را ترسیم کنند و تقسیم بندی خاصی را به جامعه القا کنند. از نظر آنها، 2 گروه در خصوص نسل سوم شبکه مخابراتی -که شرح مختصری از آن را خواهید خواند- اظهار نظر می کنند:

نخست گروهی که تظاهر می کنند اعتلا و پیشرفت ایران، برای آنها از نان شب هم واجب تر است و برایشان ثابت شده که این اعتلا و پیشرفت، جز با گسترش همه جانبه اینترنت- آن هم از نوع پرسرعتش- حاصل نخواهد شد! این گروه از جان و دل برای رسیدن به این کمال و این دستاورد بزرگ تکنولوژی، تلاش می کنند و از هیچ ملامتی هم نگران نیستند! در نظر آنها، راه ورود موفق ما به عرصه های جهانی چیزی نیست جز گذر از معبر اینترنت و ورود همه جانبه به فضای مجازی.

اما گروه دوم از نظر این رسانه ها و افرادی که در آنها داد سخن می دهند، کسانی هستند که عمدتاً متحجر و عقب مانده اند! کسانی که حتی اگر آدم های شریف و فهیمی باشند، از وضع امروز جهان سر در نمی آورند و چون چنین اند، می خواهند درهای کشور را به روی امواج مجازی اینترنت و ماهواره ببندند و جامعه- و به خصوص نسل جوان- را از مزایای ارتباط آسان و مفید محروم کنند! از نظر آنها این گروه عامل عقب ماندگی ایران خواهند شد پس لازمست افکار عمومی، هر چه بیشتر و بیشتر علیه آنها شورانده شود و هر روز با ادبیاتی جسورانه تر به آنها حمله شود تا مردم، عاملان تیره روزی خود را بشناسند!

اما واقعیت چیست!؟ آیا واقعاً کسانی هستند که تا این حد برای عقب ماندگی کشور تلاش می کنند و آیا در نقطه مقابل کسانی هستند همه چیز را رها کرده و پیشرفت ایران و ایرانی جماعت را صرفاً در اینترنت دنبال می کنند!؟ اصلاً این نسل سوم تلفن همراه چیست و بود و نبود آن چه فایده و ضرری برای ما دارد و اساساً چیزی هست که بتوان با آن مخالفت کرد؟ این نوشتار، شرح مختصری درباره این پرسش هاست، بخوانید:

1- نسل سوم شبکه مخابراتی، یکی از روش های انتقال اطلاعات به صورت بی سیم است که محل بحث فعلی آن، تلفن های همراه است. در این روش برخلاف روش های قدیمی تر (آنچه که تا اندکی قبل روی اکثر گوشی های تلفن همراه مورد استفاده بود) نه تنها صدا و اطلاعات بین 2 یا چند نفر جابجا می شود، بلکه امکان انتقال اطلاعات چند رسانه ای باسرعت بالا و کیفیت مطلوب فراهم شده است. بنابراین، قابلیت تماس تصویری، امکان انتقال فیلم و پخش شبکه های تلویزیونی و ده ها فایده دیگر با استفاده از روش اخیر فراهم می شود. این امکانات- که هم اکنون نیز بخشی از آن برای کاربران در دسترس است- چیزی نیست که بتوان فی نفسه درباره آن بد گفت و جامعه را از آن محروم کرد! به زبان ساده، باید گفت چه کسی می تواند با استفاده بهتر و مطلوب تر از ابزار ارتباطی مخالف باشد و اجازه ندهد که داده های گوناگون بمنظور تسهیل زندگی مردم، در بین آنها رد و بدل شود!؟

2- اینجاست که باید به داوری درباره سخن نشریات زنجیره ای که یک سر آن در داخل و برخی محافل خاص است و سر دیگر آن به BBC و VOA وصل است بپردازیم. برخلاف دروغ بزرگ و ادعای واهی این دسته، قوانین بالادستی نظام و نیز رهنمودهای اکید مقام معظم رهبری، همه و همه از ضرورت توسعه زیرساخت های ارتباطی و لزوم بهره مندی هر چه بیشتر جامعه از آن حکایت دارد. تأکید بر ایجاد دولت الکترونیک برای چالاکی نظام کهن و فرسوده اداری کشور و دسترسی آسان مردم به خدمات دولتی و اطلاع از موضوعات مختلف، امری است که در ده ها سند و قانون و مقررات مهم کشور ذکر شده و کراراً مورد تأکید عالیترین مقام کشور یعنی رهبر معظم انقلاب نیز قرار گرفته است. تشکیل «شورای عالی فضای مجازی» با حکم حضرت آقا و بکارگیری جمعی از نخبگان در این شورا با شرح وظایفی که دقت در آن نشان از کمال هوشمندی و نیز کمال توجه ایشان به فضای مجازی و اهمیت این زیرساخت حیاتی است، راه را بر هر گونه ادعای مخالفان و معترضان بر اینکه «نظام» نمی خواهد این امکان در کشور توسعه یابد، می بندد و آنها که کوچکترین آشنایی با این حوزه دارند می فهمند که تشکیل شورای عالی فضای مجازی و شرح وظایف اعضا و پیوست حکم آنها، از هر جهت از بسیاری از آرزوهای کودکانه برخی مدعیان جلوتر است و حکایت، حکایت آب و سراب است!

3- اگر چنین است -که به گواه اسناد مکتوب نظام و ده ها سند غیرقابل انکار به واقع نیز چنین است- پس مناقشه بر سر چیست!؟ چرا عده ای حالا که قرار است نسل سوم مخابراتی در دسترس قرار گیرد با آن مخالفند؟! اصلاً با آن مخالفند یا نه، چیز دیگری موضوع مخالفت است؟ واقعیت اینست که در این ماجرا، جای مدعی و مدعی علیه عوض شده است! کسانی که امروز باید در صندلی پاسخگویی بنشینند، با فرار به جلویی هنرمندانه! در صندلی شاکی نشسته اند و همه را متهم می کنند! چگونه!؟ اصل ماجرا این است که نظام اسلامی، مدعی اصلی برای توسعه زیرساخت های ارتباطی است و قرار بوده به این خواست نظام در قالب طرح ها، برنامه ها و شیوه های صحیح و منطقی جامه عمل پوشیده شود اما به جای آن، شیوه دیگری پیش گرفته شده و در نتیجه، حاصل دیگری بدست آمده است! فرض کنید براساس یک دستور قانونی قرار بوده که مجموعه ای تأمین میوه مردم را سر و سامان دهد. در آن دستور قید شده بوده که شما موظفید درخت بکارید، آن هم از نوع مرغوب، خوب از آن نگهداری کنید، هرس کنید، سم پاشی کنید، آبیاری کنید تا در فلان وقت، میوه های مطلوب، مرغوب و ارزان را به مردم برسانید. این دستور آنقدر واضح و بدون ابهام است که هر کس با خواندنش به شرح وظایفش پی می برد. حال فرض کنید مجری به جای همه آن کارها، به سراغ بند آخر برود، یعنی بدون کاشت درخت و در نتیجه بدون طی کردن راهی مثل نگهداری، هرس، آبیاری و... برای تأمین نیاز بازار- آن هم پس از پدید آوردن نیاز کاذب و دامن زدن به عطش بازار - رفته و مستقیم، میوه ای نامرغوب و بسیار گرانقیمت را از خارج خریده و به مردم عرضه می کند! به نظر شما این مجری به وظیفه قانونی و دستور صادره عمل کرده است!؟ در این لحظه، عده ای که از آن دستور و از تکلیف قانونی مجری خبر دارند، هشدار می دهند که شما مقدمات را طی نکردید و صرفاً میوه وارداتی نامرغوب و گرانقیمت و مشکوک به انواع بیماری ها را به مردم عرضه می کنید، این کار غلط و خلاف موازین است. پاسخ مجری و زنجیره رسانه ای حامی آن اینست که شما مخالف آن هستید که نیازهای مردم برطرف شود! شما می خواهید مردم هرگز میوه ای برای خوردن نداشته باشند!
این حال واقعی و عریان مدعیان اینروزهاست که همه را به انواع اتهامات می نوازند.

4- با این توضیحات اصل موضوع ساختگی مخالفت با استفاده از سرویس های جدید ارتباطی و مخابراتی معلوم شد. اما خارج از فضای تمثیل باید گفت؛ با عنایت به اهمیت و ضرورت بهره گیری جامعه از مزایای زیرساخت های نوین ارتباطی و تسهیل امور با استفاده از این فن آوری ها، چند سال قبل شورای عالی فضای مجازی با فرمان رهبر معظم انقلاب شکل گرفت. در اهمیت و نقش حیاتی و کلیدی این شورا همین بس که آیت الله جنتی در نماز جمعه تهران در خصوص آن چنین عنوان کرد: «رهبرمعظم انقلاب فرموده اند اگر می توانستم، خودم مسئولیت این شورا را به عهده می گرفتم.» «اشراف کامل و به روز نسبت به فضای مجازی در سطح داخلی و جهانی و تصمیم گیری نسبت به نحوه مواجهه فعال و خردمندانه کشور با این موضوع از حیث سخت افزاری، نرم افزاری و محتوایی در چارچوب مصوبات شورای عالی و نظارت بر حسن اجرای دقیق تصمیمات در همه سطوح» بخشی از مهمترین تأکیدات رهبر انقلاب در حکم تشکیل این شورا بود.

عضویت رؤسای قوای مجریه، مقننه و قضائیه و تأکید حضرت آقا بر اینکه «لازمست به کلیه مصوبات آن (شورا) ترتیب اثر قانونی داده شود... (و) کلیه دستگاه های کشور موظف به همکاری همه جانبه با این مرکز می باشند» هم راه را بر هر اما و اگری درباره جایگاه قانونی شورا و تأثیر و نفوذ مصوباتش می بندد.

حال با این همه تأکیدها و با تلاش و هماهنگی این شورا قرار است به جامعه امکان بهره مندی از بهترین امکانات و سرویس های اینترنتی داده شود، قرار است زیرساخت های لازم با نظر و تصویب این شورا تهیه و تصویب شود، قرار است شبکه ملی اطلاعات، سیستم عامل ملی، سیستم ضد بدافزار (آنتی ویروس) ملی و ده ها سامانه دیگر توسط شورا طراحی و تصویب شود. قرار است زیرساخت بومی به وسعت ایران بزرگ تهیه و آماده شود، قرار است تا آن زمان، یعنی تا فراهم شدن این مقدمات- که تأکید شده خیلی سریع و فوری باشد- اینترنت موجود حفظ شود و نیاز کاذبی به جامعه القا نشود و قرار است... و ناگهان همه اینها و چندین و چند قرار دیگر نادیده گرفته می شود، درباره آن اقدامی نمی شود، درخواست و نامه مکتوب مسئولین شورا برای بررسی دستورات صریح و بی تعارف رهبری نادیده گرفته می شود و بعد از همه این تخلفات، به یکباره... رونمایی از اینترنت پرسرعت وارداتی!
هنوز هم می توانید بگوئید همه معترضان، متحجرند!؟

جمهوری اسلامی:درس های حکومتی در محضر عالم آل محمد و امام رئوف

«درس های حکومتی در محضر عالم آل محمد و امام رئوف»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛امروز، 11 ذیقعده سالروز میلاد مسعود حضرت ثامن الحجج امام رضا علیه السلام است. اختصاصی ترین عنوان امام هشتم که در مجامع خاص مطرح است "عالم آل محمد" است و عنوان دیگری که برای آن حضرت در مجامع عام بکار برده می شود "امام رئوف" است.

با اینکه تمام ائمه معصومین مظهر علم خدا بودند، اما به اقتضای شرایط زمان هر یک از آن بزرگواران به عنوانی متصف شدند که به نوعی عنوان اختصاصی تبدیل گردیده است. درباره امام رضا علیه السلام از جد بزرگوارشان امام صادق علیه السلام روایت است که به فرزند خود امام موسی بن جعفر علیه السلام می فرمودند: "عالم آل محمد در صلب تو می باشد و ایکاش من او را درک می کردم او همنام امیرالمؤمنین علی علیه السلام است."

این ویژگی را همگان در دوران مأمون خلیفه عباسی در صحنه مناظرات علمی که به دستور وی ترتیب داده می شد و امام رضا علیه السلام بر تمام مناظره کنندگان غلبه می کردند و همه را مجاب می فرمودند مشاهده کردند. ابوالصلت هروی می گفت از علی بن موسی الرضا عالم تر ندیدم و عالمی را ندیدم مگر آنکه به اعلم بودن آن حضرت شهادت داده است. این موضوع به مرو و خراسان محدود نمی شد بلکه در مدینه نیز جریان داشت. خود حضرت امام رضا علیه السلام نیز می فرمودند: "من در روضه منوره می نشستم و علمای مدینه که بسیار بودند هرگاه از حل مسأله ای عاجز می شدند به من مراجعه می کردند و من جواب می گفتم".

ویژگی برتر اینست که حضرت امام رضا علیه السلام در همان حال که برترین عالم زمان خود بودند، مهربان ترین و متواضع ترین فرد نیز بودند. بسیاری از اصحاب حضرت امام رضا شهادت داده اند که هرگز ندیده ایم آن حضرت کلام کسی را قطع کرده باشند یا سخن درشتی به کسی گفته باشند، نزد کسی که با آن حضرت هم مجلس بود پای خود را دراز نمی کردند و تکیه نمی دادند، حاجت هیچکس را که روا ساختن آن مقدور بود رد نمی کردند و هرگاه وقت غذا خوردن می شد خادمان خانه را فرا می خواندند و با آنها غذا میل می فرمودند. این ویژگی اخلاقی است که علم را در میدان عمل، گران قیمت می کند و ترکیب علم و محبت به بندگان خداست که دارنده این مجموعه را به مرتبه عبد صالح خدا بودن و محبوب خلق خدا شدن می رساند. جمع شدن عناوین "عالم آل محمد" و "امام رئوف" در وجود مبارک امام رضا علیه السلام است که بارگاه آن حضرت را زیارتگاه بهترین بندگان خدا و محل رفت و آمد ملائکه قرار می دهد.

انصاف اینست که مردم ایران، قدردان این تنها مهمان از امامان معصوم که سرزمین ما را متبرک کرده است هستند ولی اکنون که به برکت نهضت امام خمینی دولت اسلامی در ایران حاکم است، انتظار بیشتری وجود دارد. در محضر عالم آل محمد و امام رئوف، مسئولین نظام اسلامی باید بگونه ای عمل کنند که در کلام رهبری در دیدار اخیر اعضاء مجلس خبرگان رهبری آمده است:

"مسئله وحدت و همدلی در کشور هم بسیار مهم است. اختلاف سلیقه در زمینه های سیاسی - در زمینه های سیاسی خُرد و کلان - وجود دارد، اما این اختلافها نباید وحدت کشور را و همدلی کشور را از بین ببرد؛ همه بایستی با هم باشند؛ یکی از نقاط مهم این است که از مسئولان هم همه باید حمایت کنند. حمایت منافات ندارد با اینکه شما یک ایرادی هم به فلان مسئول، یا دولت، یا قوه قضائیه، یا مجلس داشته باشید، اما حمایت باید به هر حال انجام بگیرد. علاوه بر اینکه بحمدالله مسئولان درحال تلاشند، دارند کار می کنند. در همین یک سالی که دولت جدید به وجود آمده، تلاشهای زیادی کرده اند، کارهای زیادی انجام گرفته، این را انسان شاهد است، از نزدیک می بیند،؛ خیلی کار کرده اند؛ توفیقات خوبی هم به دست آورده اند؛ قوه قضائیه همین جور؛ و دستگاه های مختلف مشغول کارند. من یادم می آید، گاهی خدمت امام افرادی می آمدند از دولت و از بعضی از نواقص و مانند اینها گله می کردند که مثلاً فلان جا این کار انجام گرفته؛ امام در جواب اینها می گفتند آقا، اداره کشور کار سختی است. واقع قضیه هم همین است: مدیریت دستگاه ها کار سختی است. یک نفری ممکن است از جهت فکری، از جهت عملی، از جهت سلامت رفتاری، هیچ عیب و نقصی هم نداشته باشد، اما دستگاهی که زیر نظر او است مشکلاتی پیدا بکند، این پیش می آید؛ یعنی واقعاً فراگیری و شمول همه اطراف و جوانب قضایا، کار آسانی نیست... البته کسی با انتقاد کردن مخالف نیست - ایراد کردن، انتقاد کردن، نقاط ضعف برنامه ها و سیاست های اجرایی را مطرح کردن؛ کسی منکر اینها نیست - اما اینها نباید به معنای تخریب و ایستادگی در مقابل تلاش و امثال اینها باشد. حمایت و کمک به دولت و دستگاه های اجرایی و عملیاتی را همه بایستی وظیفه خودمان بدانیم که ان شاءالله انجام بگیرد".

این توصیه، علاوه بر آنکه بر داده های عقل و نگاه منطقی به مسائل حکومتی منطبق است، اقتضای مدیریت کشوری است که در مرکز معنوی آن، عالم آل محمد و امام رئوف حضور دارد. مسئولین نظام جمهوری اسلامی باید این امام معصوم را در تمام زمینه ها الگو و اسوه خود بدانند و کشور را عالمانه و رئوفانه اداره کنند. اقتضای این نوع مدیریت کشور اینست که اولاً تمام مدیران در چارچوب خط مشی پیموده شده توسط امام رضا علیه السلام در زمینه حفظ حرمت افراد، تواضع نسبت به همگان و حل مشکلات آنان عمل کنند و ثانیاً راه را بر هرچه غیر از این خط مشی است ببندند. ایران، که متعلق به امام رضا علیه السلام است، باید سرتاسر، علم، وحدت، تواضع، همدلی، رأفت و خدمت باشد. این صفات باید در رفتار مسئولان با مردم، مردم با مسئولان و مردم با مردم همواره جلوه گر باشند. برای رسیدن به چنین مرتبه والای اجتماعی، این کارگزاران نظام هستند که باید پیشگام باشند و با اخلاق و رفتار عالمانه، کریمانه، متواضعانه و خادمانه خود، به مردم بیاموزند که چگونه رفتار و سخن گفتن، مناظره و محاجه را از عالم آل محمد و امام رئوف یاد بگیرند و آن را در صحنه های زندگی پیاده کنند. اگر مسئولان نظام جمهوری اسلامی چنین باشند، جامعه ایرانی به مرتبه ای از علم و معنویت خواهد رسید که بتواند خود را لایق میزبانی عالم آل محمد و امام رئوف بداند.

رسالت:محتاج عنایت رضاییم

«محتاج عنایت رضاییم»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سید مسعود علوی است که در آن می خوانید؛امروز رحل دل گشوده، هم آوای عاشقان توس، نام زیبای رضا را به لحن سرخوشان موسم ذی القعده، به زبان آوریم. رازهای سینه نشین، امروز با ولایت عهد علی توان گفتن و حدیث سلسله هور و حصن نور از شکوفه های لبهای یار بشنیدن. روح من، راح راهیان و رحیق می پرستان و رضوان رضاجویان، تویی که رقیم لوح سرشت منی یا اباالحسن! رواق حریمت رشک قدسیان و قبله قائمین و محراب معتکفان، آنگاه که رخسار به دیدگان نماید، کبوتر جان از قفس تنگ تن وارهاند. روزگاری است که دلبسته آن گنبد زرین، نه من، که خیل خدا خواهانند. روایت ضریح تو و دست اهل نیاز و گونه های خیس، محفل آرای هر آشنای با رنج است. رسول صبای صبح و ایاز عصر، امروز عطر دل انگیز آستان قدس امام رئوف را به جانب دلشدگان ولایت به ارمغان آورد. راهیان توس و زائران انیس نفوس! خوشا لحظه های سبز حضور شما در بهشت میهن و مرقد نور.

امام خمینی (ره) فرموده اند: «دل های ملائکة الله متوجه آستان قدس رضوی است. اصلاً مرکز ایران، آستان قدس است و ما امیدواریم که همه ما را خداوند از خدمتگزاران آستان قدس رضوی - سلام الله علیه - قرار بدهد... همه نیروها، همه قدرت ها در هر جا هستند، محتاج به توجه خاص حضرت رضا - سلام الله علیه - هستند.» (صحیفه امام، ج‏16، ص: 388) در جای دیگری نیز فرمودند: «محضر مقدس امام ثامن -
سلام الله علیه - مرکز نور است، مرکز علم الهی است، مرکزی است که باید همه در آن مرکز آستان بوسی کنید، و باید اظهار تأسف کنم که دست ما کوتاه است‏.» (صحیفه امام، ج‏ 19، ص: 63) رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (ره)، با عنایت حق تعالی و با توجهات خاصه معصومین علیهم السلام به ویژه حضرت امام رضا علیه السلام، حکومت جمهوری اسلامی ایران را بنیان نهاد و همواره همگان را به حفظ و صیانت این حکومت الهی، توصیه می فرمود. از سیره و سخن معصومین از جمله حضرت ثامن الحجج علیهم السلام برمی آید که حفظ آیین اسلام و همگرایی مسلمین در رأس تمام امور قرار دارد و همه چیز حتی جان و مال و وجهه اجتماعی را باید بر سر آن نهاد و این صیانت و همدلی را بیشتر از همه شؤون، نصب العین قرار داد. تشکیل حکومت اسلامی نیز اصلی ترین پایه این بنای فرازمند و فروزنده است و حکومت و تمام ملزومات آن از جمله عدالت اجتماعی برای آن است که آحاد جامعه اسلامی به تکامل دینی و ارتقای دانش و اعتلای خداشناسی و پیوند و ارتباط مانا و نفوذناپذیر نایل شده و در سایه سار آن با آسودگی به مقام عبودیت برسند و این است که در ابتدای راه تسلیم، پس از اقرار به وحدانیت الهی و نفی معبودان واهی، در درجه نخست به عبودیت حضرت خاتم الانبیاء (ص) و سپس به رسالت و نبوت آن حضرت، مذعن می شویم.

پیوند و ارتباط مانایی که ذکر آن رفت، مفهوم و مصداق عینی «ولایت» است؛ بدین معنی که «ولایت» عامل پیوند مخلوق با خالق و نیز پیوند مخلوقات با یکدیگر در طریق عبودیت است و حکومت، یکی از وسایل و ملزومات نیل به آن محسوب می شود و هر گاه تشکیل حکومت دینی میسور نباشد، این ولایت الهی تعطیل بردار نیست و حضرات معصومین (ع) در صورت تحقق نشدن حکومت به واسطه شرایط اجتماعی، «ولایت » را از طرق دیگر در شریان های جامعه دینی، جاری می سازند.

همان گونه که می دانیم حضرت ثامن الائمه (ع) در مسیر مدینه به توس، وقتی که قدوم مبارکشان را بر سرزمین نیشابور گذاشتند، استقبال مردمی بی بدیلی از آن حضرت به عمل آمد و اندیشمندان و نویسندگان بسیاری از ایشان خواستند به عنوان تیمن و تبرک و یادگار این گذر تاریخی، حدیثی بفرمایند و همگان را از برکت آن منتفع سازند. امام رئوف شیعه، حدیث قدسی سلسلة الذهب را بیان فرمودند مبنی بر اینکه خداوند خبیر فرموده است کلمه «لا اله الا الله» حصن حصین و نفوذناپذیر من است و هرکس وارد این حصن شود، از عذاب دوزخ در امان خواهد بود. حضرت پس از طی مسافتی کوتاه دوباره سر از هودج برآوردند و فرمودند؛ من از شروط این پناهجویی به حصن توحید هستم.

عصاره تحلیل این سخن قدسی، آن است که یگانه جویی و یکتاپرستی و سعادت و تکامل دینی و اجتماعی، منوط به ولایت و حکومت الهی است و در واقع، این ولایت و حاکمیت، مقدمه ای برای نیل به ذی المقدمه عبودیت است و بدون آن هیچ حرکت و خیزش و فعالیت سیاسی، اجتماعی به سرانجام نخواهد رسید حتی اگر با خیر و خلوص و خداخواهی، قرین باشد. بندگی و عبودیت، اصل است اما اگر از طریق ولایت و پیوستگی صورت نپذیرد، حرکت رو به جلو و پیش رونده محسوب نمی شود و به واقع، در جا زدن و سکون و خمود، خواهد بود. نمونه های تاریخی این مدعا بسیار است منتج به اینکه ولایت پذیری و همگرایی ولایتمدارانه، نیک انجام و مورد رضایت معصومین (ع) بوده و عدول از آن، شقاوت ها و شقی های بسیاری را پرورانده است. ولایت رضوی که همان استمرار رسالت نبوی و ولایت علوی در طول تاریخ شیعه بوده، عنصر پر جاذبه ای است که با وجود دور بودن صاحب این ولایت آسمانی از مسند حکومت زمینی، حاکم قلب های اهل ایمان و جهاد و پارسایی بوده و پایگاه های مردمی آن همواره عامل هراس خلفای جور بنی امیه و بنی عباس بود و مأمون عباسی نیز به واسطه همین پیوند قلبی با محوریت «ولایت»، از بروز جنبش های عدالت خواهانه و حقیقت جویانه هراسید و اجبار امام معصوم به پذیرش ولایتعهدی نیز از جمله مکاید او بود که به اعتراف خودش می خواست مبحث مشروعیت الهی به حکومت غاصبانه اش ببخشد و مقبولیت مردمی را به دست آورد، پیشوای معصوم شیعه را در شؤون حکومت شریک گرداند و کژی ها و ناراستی های حاکمیت را فرافکنی نماید و بدین وسیله سیمای ولایی امام را خدشه دار سازد و تقدس و تنزه امامت را زیر سئوال ببرد، مراقب ارتباطات مردمی و تشریح و تبیین معارف ستم ستیزانه دینی توسط حضرت باشد و شعله های خشم ولایتمداران و علویون را خاموش سازد. به همین علت می گفت؛ «ما ظننت ان احداً من آل ابی طالب یخافنی بعد ما عملته با الرضا» (گمان نمی کنم بعد از آنکه رضا را ولیعهد خود قرار دادم، از احدی از خاندان ابوطالب بترسم).

مأمون از نفوذ ولایی امام رضا (ع) به خوبی آگاه بود و به هر صورت ممکن می خواست خود را همرنگ با این صبغه ولایی، وانمود سازد. مأمون و کلاً خاندان عباسی از خویشاوندی خویش با بنی هاشم و آل علی (ع) سوء استفاده های بسیاری نموده و حتی با تبلیغات سوء، چنین وانمود می کردند که علت انتخاب رنگ سیاه برای لباس هایشان محزون بودن در مصیبت و ماتم شهیدان کربلاست به طوری که بسیاری از طبقات میانی و پایینی دستگاه حکومت ظالمانه شان احساس می کردند در راه خشنودی پیامبر و آل علی (ع) مشغول به خدمت هستند!

حضرت ثامن الحجج (ع) نیز از ابتدا با روش های گوناگون به خنثی سازی این تبلیغات واهی پرداخت، از جمله اینکه به تنهایی و بدون خاندان و خویشانش از مدینه به توس عازم شد، در مسیر این سفر از جمله نیشابور، نظر مردم را معطوف به مبحث ولایت می نمود و نهایتاً اینکه دخالت در شؤون سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دستگاه خلافت را به هیچ وجه نپذیرفت.

با درود به ساحت پاک آباء و ابناء بزرگوار امام رئوف شیعه، زاد روز خجسته اش را به شیعیان و رضاجویان عزیز تهنیت می گوییم.

وطن امروز:تحلیل های واژگونه ندهید کدخدا دیگر کدخدا نیست

«تحلیل های واژگونه ندهید کدخدا دیگر کدخدا نیست»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم سیدعابدین نورالدینی است که در آن می خوانید؛ «او رئیس جمهور خیلی ضعیفی است و مطمئنا ضعیف ترین رئیس جمهوری است که در تمام عمرم دیده ام... اقدامات احمقانه اوباما این حقیقت را نشان می دهد که ما ضعیف هستیم... تمام رهبران محافظه کار در آمریکا معتقدند توانایی ما برای رهبری جهان و تاثیرگذاری در نقاط مختلف جهان در دوران ریاست جمهوری اوباما به طور وحشتناکی کاهش یافته است و اگر ما به دلیل ضعیف بودن با مشکلاتی روبه رو شویم، به دلیل اقدامات کاخ سفید است.» این جملات را «دیک چنی»، معاون رئیس جمهور سابق آمریکا درباره باراک اوباما گفته است، همین اخیرا، پس از آنکه موضوع خروج نظامیان آمریکایی از عراق جدی شد. البته این را تنها چنی و همه رهبران جمهوریخواه در آمریکا نگفته اند. جامعه آمریکایی هم نسبت به افول قدرت آمریکا و ضعف اوباما معترفند. دیک لیندروف، تحلیلگر و نویسنده برجسته آمریکایی جمله معروفی درباره اوباما دارد. او می گوید: «اگر باراک اوباما در جریان نبرد نرماندی در سال ۱۹۴۴ و زمانی که نازی ها حمله موسوم به تهاجم آردن را ترتیب می دادند، فرمانده نیروهای متفقین بود، با نازی ها پیمان می بست و به جنگ دوم جهانی در حالی که فرانسه تجزیه شده بود، پایان می داد و حکومت رایش سوم تا دهه ۵۰ میلادی نیز باقی می ماند.» این تحلیل لیندروف را گویا دنیا نیز فهمیده است. آن زمان که باراک اوباما، بشار اسد را به جنگ تهدید کرد اما هیچ موشکی نه از مدیترانه و نه از اینجرلیک و نه از هیچ جای دیگری به سمت سرزمین اسد شلیک نشد؛ آل های حاشیه خلیج فارس هم با محافظه کاران آمریکایی هم نظر شدند.

زمانی که ولادیمیر پوتین سقوط ویکتور یانوکوویچ را نگریست؛ همه غربگراها در همه جای دنیا، خاصه در همین ایران خودمان به خودشان و هژمون برتر دنیا تبریک گفتند اما زمانی که روس ها به شیوه های قرن نوزدهمی اوکراین را تجزیه کردند و خرس سرد آرام از کرملین بیرون آمد و روز ملی روسیه را در بندر کریمه جشن گرفت، بانوی نارنجی هم با رهبران محافظه کار آمریکا هم نظر شد. همین اخیرا که نتانیاهو ماشه را علیه غزه چکاند، باز هم همه، از واشنگتن گرفته تا سرزمین های اشغالی و مرتجعان منطقه و... فهمیدند کدخدا دیگر کدخدا نیست. باید خودشان گلیمشان را از آب بکشند. حالا دیگر آلمان ها هم جرأت آن را پیدا کرده اند تا در واکنش به افشای شنود آنگلا مرکل توسط سیا، صراحتا اعلام کنند آنها هم در دوره ای بیل کلینتون را شنیده اند! ماجرا واضح است. قدرت ایالات متحده بشدت تحلیل رفته است و این را همه فهمیده اند الا...

تحلیل های واژگونه
رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیرشان با اعضای مجلس خبرگان از برخی داخلی ها که تحولات دنیا را نه واقع بینانه، بلکه واژگونه تحلیل می کنند؛ انتقاد کردند. تحلیل واژگونه یعنی چشم پوشی بر واقعیتی به نام تزلزل بنیان های نظام 70 ساله حاکمیت غرب! تحلیل واژگونه یعنی چشم پوشی بر فروپاشی اخلاق و خانواده در تمدن غربی! یعنی روند رو به رشد رویگردانی مردم از بنیان های فکری و ارزشی غرب که بر سه گانه «آزادی، حقوق بشر و دموکراسی» سوار شده بود را ندیدن! تحلیل های واژگونه یعنی تبعیت محض از این الگوها و مدل ها در روزگاری که روزگار افول آنهاست!

تحلیل های واژگونه یعنی ریزش پایه های سیاسی و نظامی غرب را ندیدن و نشان ندادن! تحلیل های واژگونه یعنی آدرس غلط دادن از ناتوانی اوباما در مقابل اسد، پوتین و حتی نتانیاهو! تحلیل های واژگونه یعنی نشان ندادن اثرات مقاومت غزه! یعنی پوشاندن موافقت صهیونیست ها با رفع حصر برای گرفتن موافقت مقاومت با آتش بس! تحلیل های واژگونه یعنی نشان ندادن باخت نماد قدرت غرب در منطقه! تحلیل های واژگونه یعنی تضعیف و تحقیر قدرت ما از «بمب کدخدا»! یعنی تاکید بر «هضم در اقتصاد جهانی»! یعنی جست وجوی امنیت خود در «امنیت جهانی»! تحلیل های واژگونه یعنی «تئوریزه کردن سازش»!

ماجرا، ماجرای پنهانی نیست. حداقل این روزها که آمریکایی ها درخواست های فراوانی برای همکاری با ایران در مسائل منطقه ای بویژه در موضوع عراق مطرح می کنند؛ ناتوانی کدخدای اقتصاد جهانی و امنیت جهانی برای تصمیم گیران مشخص شده است. در چنین شرایطی انتظار از جمهوری اسلامی ایران چیست. کشوری که در افول تمدن غربی نقش ویژه ای ایفا کرده و می کند، در این شرایط چه نقش تاریخی ای می تواند ایفا کند؟

اینکه آمریکایی ها در سراشیبی افول، همچنان به دنبال تحقیر ملت ایران هستند و به رغم توافق ژنو، «اقدامات زشت» علیه ایران انجام می دهند؛ موضوع پیچیده ای برای ما نیست. اینکه چرا برخی در کشور ما در برابر آمریکای ضعیف همچنان مردد هستند نیز موضوع پیچیده و پنهانی نیست. آن پیچ تاریخ که حتی مرعوبان غرب هم از آن دم می زنند، همین جاست. اینجاست که وظیفه ما در مقابل تحول و تغییر شرایط دنیا مشخص می شود: «خودمان را آماده کنیم برای ایفای نقش در پدید آوردن نظم جدید؛ کشور را آماده کنیم برای اینکه نقش آفرینی کند. این هم ممکن نخواهد شد مگر با قوی کردن کشور؛ کشور را باید قوی کنیم. تقویت کشور متوقف است بر استفاده از همه ظرفیت ها و توانایی هایی که ما در داخل کشور و در بیرون کشور داریم... 3 موضوع هم در تقویت کشور بسیار نقش دارد: یکی مساله علم و فناوری است، یکی مساله اقتصاد است، یکی مساله فرهنگ است. در این 3 بخش ما باید سرمایه گذاری کنیم؛ اینها عناصر کلیدی اند. دولت های ما، مسؤولین ما، مؤثرین و متنفذین ما، در هر 3 قسمت بایستی فعال بشوند و کار بکنند.»(1)
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
1ـ دیدار اعضای مجلس خبرگان با رهبر انقلاب؛ 13 شهریور

حمایت:فرصت ها و چالش های نظم جدید جهانی

«فرصت ها و چالش های نظم جدید جهانی»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم دکتر محمد باقر خرمشاد است که در آن می خوانید؛براساس تاریخ روابط بین الملل و مطالعات نظام جهانی، شرایطی که امروز جهان شاهد آن است، از جهات گوناگون جزء شرایط نادر در تاریخ بشریت محسوب می شود.تعبیر رهبرانقلاب به نظم جدید جهانی به اهمیت این موضوع اشاره دارد. تزلزل قدرت های سنتی نظام بین الملل و ظهور قدرت های جدید هم چون قدرت فرهنگی و منطقه ای انقلاب اسلامی ایران برخی از نشانه های آن است.

در این شرایط، چنانچه گفتمان اسلام خواهی با محوریت ایران نتواند سهم و جایگاه خود از آینده ی جهان را حفظ و تثبیت کند، ده ها سال و شاید بتوان گفت قرن ها عقب خواهد افتاد. در حال حاضر نیز تلاش رهبرانقلاب این است که جهان اسلام را به این آگاهی برسانند که چنانچه نتوانند در این موقعیت سرنوشت ساز این گذار را درک کنند و به اتحاد و ائتلاف دست یابند دقیقاً گرفتار آسیبی خواهند شد که در جنگ های جهانی اول و دوم دچار آن شدند؛ یعنی شکل گری نظمی که در آن مسلمانان جایگاهی نداشتند.

شواهد حاکی از آن است که بازیگران جهانی، این شرایط را حس کرده اند تا در این پیچ تاریخی جا نمانند چرا که در غیر این صورت سالیان سال از گردونه رقابت با رقبا جا خواهند ماند. هر چند می توان در این شرایط از غلبه گفتمان معنویت گرایی و عدالت خواهی نام برد که شورشی بر نظم موجود است. این گفتمان ظرفیت آن را دارد که مجموعه ای از بازیگران را در کنار هم مجتمع سازد و در این چرخش تاریخی با حمایت توده های مردم و بازیگران پراکنده به یک بلوک قدرت تبدیل شده و بتواند سهم خود را به دست بیاورد. حال سوال این است در این شرایط، الزامات ایران برای عبور موفق از دوران گذار و به تعبیر رهبرانقلاب «پیچ تاریخی» چیست؟ اولین نکته، داشتن بصیرت نسبت به آن چیزی است که در حال وقوع است؛ فهم این مقطع خاص تاریخی از اولین الزامات عبور موفق از پیچ تاریخی و تحقق خواست رهبری محسوب می شود. دومین نکته، باور به جایگاه ممتاز ایران در منطقه و جهان است؛ باید به این مسئله باور داشته باشیم که جمهوری اسلامی ایران می تواند، هم به نمایندگی از خود و هم به نمایندگی از جهان اسلام، در این «پیچ تاریخی» نقشی اساسی و بنیادین ایفا کند. سومین نکته آن است که ایران علاوه بر این که خود به عنوان بازیگری فعال عمل می کند، حداقل در سطح منطقه بازی ساز نیز باشد.

نکته ی چهارم، این است که جمهوری اسلامی پیام آور سبک زندگی و تمدن جدیدی است که در مبانی و مبادی با تمدن غالب غرب تفاوت دارد. در واقع جمهوری اسلامی پیام آور و بنیان گذار تمدن جدیدی است که رقیبی جدّی برای تمدن غرب محسوب می شود. چنانچه جمهوری اسلامی ایران بتواند به این فضای تمدنی شکل دهد، می تواند جایگزین تمدن غرب شود. پنجمین نکته، باور به این مسئله است که جمهوری اسلامی ایران از ظرفیت لازم برای شکل دهی به یک تمدن نوین برخوردار است و اگر بتواند این مهم را محقق سازد، فضای بسیار جدیدی فراروی کشور و جامعه به وجود خواهد آمد. اما بعد از اشاره به الزامات و ضرورت های دوران گذار به نظم جدید، پرداختن به چالش های فراروی ایران در این گذار نیز ضرورت دارد. اولین چالش جمهوری اسلامی این است که نتواند جایگاه خودش را درست تشخیص بدهد و متناسب با جایگاهش، عمل کند.

دومین چالش، وجود غرب به رهبری ایالات متحده ی آمریکا به عنوان رقیب سنتی ایران، جهان اسلام و کشورهای در حال توسعه است. حتی اگر قرار باشد تغییری در نظم موجود به وجود آید، غرب در مقابل آن مقاومت می کند. به عنوان سومین چالش، ظهور بازیگران رقیب از درون جهان اسلام می تواند چالشی عمده باشد. به تعبیر دیگر خنثی شدن توان و انرژی کشورهای اسلامی توسط نحله ها و گروه های مختلفی که در درون این کشورها شکل می گیرد، چالشی جدّی در مسیر ایران در عبور از پیچ تاریخی است. انشقاق، دودستگی یا چند دستگی میان افراد و گرایش های درونی جهان اسلام که گاه به حسب اقتضای طبیعی و گاه با دست کاری و حمایت غرب شکل می گیرد از جمله مسائل چالش برانگیز است.

در عالم سیاست درمقابل هر چالشی، فرصت یا ظرفیت هایی نیز وجود دارد. جمهوری اسلامی ایران تاکنون سرمایه گذاری های داخلی، منطقه ای و بین المللی بسیاری انجام داده که به دلیل پدید آمدن شرایط مناسب، زمان خوشه چینی از این سرمایه گذاری ها، فراهم آمده و فقط صرفاً نیاز به بصیرت و مدیریت دارد. اولین فرصت این است که جمهوری اسلامی ایران براساس آموزه های دین مبین اسلام سرمایه گذاری های خوب، به موقع و مناسبی را در بحث علم و فن آوری انجام داده است. به عبارت دیگر جمهوری اسلامی ایران زیرساختی را پدید آورده است که می بایست با مدیریت صحیح آن، برای پر کردن شکاف های عمیق و وسیع گذشته بهره برداری کند. فرصت دوم، وجود نظام سیاسی در قالب مردم سالاری دینی است.

استفاده ی صحیح از این قدرت و حفظ آن فرصتی درونی است که در کشورهای دیگر کمتر شاهد آن هستیم. فرصت سوم، پشتوانه ی مردمی از نظام در پرونده های حساس و نیز زمان شناسی و وظیفه شناسی اعجاب آور و خیره کننده ی ملت ایران در مقاطع حساسی همچون حضور در انتخابات است.

این پشتوانه ی مردمی و زمان شناسی مردم، فرصتی بزرگ است که به مثابه ی یک گنج، در خدمت کشور و انقلاب است. فرصت چهارم، بهره مندی از رهبری آگاه و بصیر و یک فقیه سیاسی خبیر که می تواند در بزنگاه ها با وجود همه ی فشارها، توطئه ها و تهدیدهای موجود؛ در مقاطع حساس، روند بازی را به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر دهد، فرصتی بی نظیر است. فرصت پنجم، عمق فرهنگی ایران است.

ظرفیت های غنی و گسترده ایران می تواند عنوان سرمایه ای بزرگ برای ایران مطرح شود. فرصت ششم، حمایت از جریان مقاومت است که اکنون به تدریج در حال شکوفا شدن در جهان اسلام است، فرصت ذی قیمت دیگری است که فراروی جمهوری اسلامی ایران قرار دارد؛ هر چند که غرب تلاش کرده با تقویت سلفی های افراطی همچون وهابیت، طالبان، القاعده و داعش در منطقه، رقبا یا نسخه های بدیل را برای مقابله یا به انحراف کشاندن این حرکت، تدارک ببیند تا از توان اسلام سیاسی مبتنی بر مدل ایران بکاهد. فرصت هفتم، تفکر بنیادینی که جمهوری اسلامی ایران بر آن بنا شده است.

انقلاب اسلامی که در انتهای عصر مدرنیته و در دوران خستگی مدرنیته و دوره ای که مدرنیته با چالش های جدّی مواجه شده است، تفکر جدید و جایگزین را مطرح می کند که از یک سو از انسجام، توان همگونی و همگنی درونی لازم برخوردار است و از دیگرسو، یک نظام معنایی قابل دفاع و قابل عرضه را ارائه کرده است که منطبق با نیازهای بشریت امروز است. فرصت هشتم، راهبری اندیشه ای و عملی قطب کشورهای مستقل منطقه و دنیاست. جمهوری اسلامی ایران با شعار «نه شرقی، نه غربی» به مثابه ی شعاری سیاسی و فکری، به بلوک های فکری و سیاسی غرب لیبرالیستی و شرق سوسیالیستی، نه گفت. از این زمان بود که در جهان دوقطبی، قطب سوم عدم تعهد و مستقل پا به عرصه ی حیات گذاشت.

در پایان باید گفت در این مقطع، حرکت ها، اقدام ها، حوادث و وقایع با کندی اتفاق نمی افتند، مثل طوفانی می ماند که درمی نوردد و پیش می رود، از این رو تمامی مؤلفه ها به نوع بازی بازیگران برای بهره گیری از فرصت طلایی و تاریخی به نفع خود و به ضرر رقیب یا رقبا بستگی دارد. جهان اسلام و جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست.

آفرینش:تغییر رفتارهای اجتماعی و نگرانی از آینده

«تغییر رفتارهای اجتماعی و نگرانی از آینده»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید؛همه ما هرروز شاهد درگیری های فراوانی میان شهروندان و حتی رفتارهای خودمان با دیگران هستیم. درگیری در سوارشدن مترو، گرفتن جای پارک، صف نانوایی، عابربانک، پیچیدن و یا بوق زدن نابجا و هزارویک نمونه دیگر کارنامه ای ناخوشایند برای شهروندان ما می باشد.

اما افسوس که غلظت این خشونت ها روز به روز بیشتر می شود و دامنه آن گسترده تر. سازمان پزشکی قانونی کشور با اشاره به آخرین آمارها از مراجعات نزاع و درگیری و همچنین قتل بر اثر سلاح سرد، اعلام کرده که روزانه 3 ایرانی با سلاح سرد کشته می شوند. بر اساس پرونده های ارجاعی به سازمان پزشکی قانونی در دهه هشتاد (1380 تا 1389)، 11 هزار و 119 نفر بر اثر اصابت سلاح سرد، جان خود را از دست داده اند که به طور متوسط در هر سال یک هزار و 119 نفر به وسیله این سلاح کشته شده اند. جنگ آمریکا و عراق در یک سال این همه کشته نداشته است!

خشونت در رفتار و کردار روزمره ما هرچند به قتل منجر نمی شود اما آمارآن دیگر از عدد و رقم گذشته وبه یک عادت تبدیل شده که خیلی عادی با آن برخورد می شود. اما دلیل بروز این رفتارغلط چیست؟ خشونت مزیت یا امتیازی نیست که مردم خواهان آن باشند، پس علت بروز این رفتاردر بطن جامعه ما برای چیست؟

"خشونت" یک پدیده اجتماعی است و چون پدیده های اجتماعی تام نیستند عوامل گوناگونی در ایجاد آنها موثرند. بسیاری از جامعه شناسان دلایل بروز خشونت در اجتماع را برپایه بسیاری از عوامل فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی می دانند. خوشبختانه به لحاظ فرهنگی که بخش عظیمی از آن به آموزه های دینی افراد برمی گردد، ما از پشتوانه قوی اسلامی برخورداریم. دین اسلام بر محبت و نوع دوستی تاکید فراوان دارد و از این لحاظ نمی توان اشکال را برفرهنگ دینی مردم نسبت داد .

اما در بسیاری از موارد این خشونت ها رنگ و بوی اقتصادی و سیاسی به خود می گیرند که سهم عوامل اقتصادی بیش از دیگر مولفه ها می باشد. با افزایش فشارهای اقتصادی توان مالی افراد لحظه به لحظه کاهش می یابد و هرگاه توان اقتصادی کاهش یابد و اختلاف طبقاتی زیاد شود در نتیجه انتظار طبقه متوسط و رو به پایین جامعه برآورده نمی شود و این مسئله به صورت خشونت بروز می کند.

امروزه ذهنیت حاکم در جامعه ما، ذهنیت مادی است و روابط افراد حتی در روابط عاطفی هم براساس دید مادی شکل می گیرد. یک نمونه بارز آن انتخاب همسر می باشد، هنگامی که دو دانشجو و یا دوجوان احساس خلق و خوی مشترک درمیان یکدیگر دارند، اولین مولفه مورد بررسی خانواده هاشان سطح مالی طرف مقابل می باشد.

و یا وقتی یک جوان بیکار باشد یا شغل مناسب نداشته باشد، فشارهای زیادی بر او وارد می شود و این موجب ناراحتی و نگرانی پدر و مادر و اعضای خانواده می شود و در واقع شخص از این طریق خشونت خود را به دیگران نیز منتقل می کند. به همین علت عامل اقتصادی نقش عمده ای در بروز خشونت دارد. تحمل فشارهای ناشی از بیکاری، اجاره مسکن، هزینه های درمان و آموزش، تورم و افزایش قیمت ها با توجه به درآمدهای موجود از اصلی ترین عواملی است که ناخواسته باعث بروز رفتارهای خشن در جامعه می گردد. اینکه بعضا گفته می شود که خشونت ریشه در اصالت ایرانیان دارد برداشتی غلط و نارواست. حس انسان دوستی ایرانیان همواره زبان زد بوده و نمونه های آن را می توان در کمک های مردمی به کشورهای همسایه وبروز حوادث طبیعی در داخل کشورمشاهده کرد. شرایط سخت زندگی و فشارهای روانی حاصل از آن عاملی است که درهرجای دنیا باعث بروز خشونت در میان جامعه می شود و نمی توان آن را خصوصیات فردی افراد نسبت داد.

اما آنچه به عنوان نوش دارویی برای این آفت اجتماعی می توان در نظر گرفت، مولفه "امید به آینده" است. اکنون اقشارمختلف مردم با اعتماد به دولت این امید را در دل خود زنده نگه داشته اند تا شرایط تغییر کند و اوضاع و احوال جامعه بهبود یابد. نباید این امید مردم به یأس تبدیل کرد، چراکه این موضوع آرامش روحی جامعه را برهم خواهد زد و به لحاظ روانی مشکلات فراوانی را برای مردم به بار خواهد آورد. ضمن اینکه با بروز خشونت و رفتارهای عصبی در افراد جامعه باید پذیرفت که آفت بی اعتمادی نیز بر نگرش آنها افزوده خواهد شد و این آسیبی جبران ناپذیر برای نظام و دولت می باشد. امیدواریم به لحاظ داخلی و خارجی مشکلات و بدبینی های موجود کاسته شود و مردم خود را در ساحل آرامش و رفاه نسبی بیابند.

شرق:فرصت «همگرایی» علیه افراطی گری

«فرصت همگرایی علیه افراطی گری»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم جاوید قربان اوغلی است که در آن می خوانید؛تصاویر هولناک و نفرت برانگیزی که داعش از سربریدن افراد بی گناه، اعدام های دسته جمعی، به حراج گذاشتن دختران به اسارت گرفته شده و... در فضای مجازی به نمایش می گذارد، به ذهن هر بیننده ای این سوال را متبادر می کند که با این جریان چه می توان کرد؟ امروز آنان بر بخش هایی از سوریه و عراق تسلط یافته اند و بیم آن می رود که در صورت غفلت کشورهایی که مستقیم یا غیرمستقیم در معرض تهدید این بربریت قرن 21 قرار گرفته اند، سرنوشتی مشابه در انتظار منطقه باشد. شاید هیچ کس باور نمی کرد که داعش در عرض چندساعت بر موصل (دومین استان بزرگ عراق) و چندروز بخش های نسبتا بزرگی از این کشور را زیر سیطره خود گرفته و دولت اسلامی خودخوانده ای را در مقابل جهان قرار دهد. ولی فارغ از تحلیل هایی که بر این رویداد مترتب است، این واقعیت تلخ به منصه ظهور رسید و پوشیده نیست که تدبیر مرجعیت شیعه عراق مانع از حضور آنان در بغداد شد.

اگرچه ظاهرا دستور کار اصلی اجلاس سران ناتو در ولز که گفته می شود به علت شرکت گسترده کشورهای عضو در آن در تاریخ ناتو بی سابقه است، برای اتخاذ تصمیم مشترک ناتو برای مواجهه با بحران اوکراین بود ولی در آستانه این نشست تاریخی، باراک اوباما و دیوید کامرون در یادداشت مشترکی که روز پنجشنبه گذشته در نشریه تایمز لندن منتشر شد، با اشاره به تهدیدهای اخیر گروه افراطی موسوم به «دولت اسلامی» تاکید کردند کشورهای آنها مرعوب «قاتلان وحشی» نخواهد شد. داعش و خلافت اسلامی دومین روز نشست رهبران کشورهای عضو ناتو را به خود اختصاص داد.

یادداشت رهبران آمریکا و بریتانیا و تحولاتی که آنان را به نگارش این متن واداشت، نمایانگر اهمیت خطری است که نه فقط منطقه بلکه جهان را تهدید می کند. به بیان دیگر تروریسم از نوع افراطی گری با لعاب مذهب، خطری است که امروز بیش از هر زمان دیگری باید آن را جدی گرفت. بیش از دودهه است که سرزمین های اسلامی گرفتار افراطی گری در اشکال گوناگون آن مانند طالبان، القاعده و... شده اند که مشکل امروز، داعش است. برای مقابله با تهدیدی که امروز منطقه و جهان با آن روبه رو است با دو رویکرد می توان برخورد کرد، اول فروگذاشتن حل مشکل به دست کشورهای درگیر بحران و دیگر مبارزه با این تهدید از طریق ائتلافی جهانی است.

ممکن است این سوال به ذهن هر ناظری خطور کند که چگونه می توان به قدرت هایی که خود این کانون خطر را ایجاد، تسلیح و تجهیز کرده اند اطمینان کرد؟ مگر نه اینکه همین کشورهایی که در ولز جمع شده بودند تا با خطر داعش مبارزه کنند برای براندازی رژیم سوریه همه گونه کمکی را در اختیار گروه هایی گذاشتند که امروز تحت عنوان داعش و دولت (خلافت) اسلامی منافع آنان را نشانه گرفته است. به یقین این سوال صحیحی است ولی پاسخ آن لزوما اتخاذ رویکرد اول در مبارزه با این «بلای جهانی» است. سابقه همکاری ایران با آمریکا در اوایل هزاره کنونی برای ازبین بردن دولت حاکم بر کابل - در شرایطی که دیوار بی اعتمادی بین تهران و واشنگتن بسیار بلندتر از اکنون بود- نمایانگر این ضرب المثل است که گفته اند «دشمن دشمن تو، دوست توست». از منظر جمهوری اسلامی تهدید داعش تنها منحصر به سرزمین عراق و سوریه و... نیست. امروز آنان هویت دین مبین اسلام را نشانه گرفته اند؛ تصویری که میلیاردهانفر در شبکه های ماهواره ای و شبکه های مجازی مشاهده می کنند، خواه ناخواه به پای دینی نوشته خواهد شد که ما آن را نمایندگی می کنیم.

در جریان اجلاس«ناتو»، جان کری با تشریح استراتژی آمریکا با داعش، آن را الگویی برای مقابله با دیگر گروه های افراطی چون بوکوحرام و الشباب ذکر کرده و خواستار آن شد تا پیش از شروع نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک، ائتلافی برای اجرای استراتژی تشکیل و مسوولیت هر کشور عضو مشخص شود.

هرچند آمریکا قصد اعزام نیرو برای مبارزه با داعش را در استراتژی خود ملحوظ نکرده و ظاهرا آن را برعهده کشورهای درگیر خطر و منطقه گذاشته است ولی روشن است کشورهای دیگر نیز در نهایی کردن این استراتژی مشارکت و بر آن تاثیر خواهند گذاشت. چندی پیش مشاور وزیر خارجه کشورمان، همکاری ایران و آمریکا در مبارزه با داعش را امکان پذیر اعلام کرد. این خبر به سرعت در صدر اخبار برخی رسانه های مهم جهان قرار گرفت.

رویکردی که این مقام وزارت خارجه مطرح کرد واقع بینانه و بر اساس درک درستی است که منافع کشور را در صدر اولویت های کشور قرار می دهد. کوبیدن بر طبل خصومت های 35ساله در شرایطی که منافع دو کشور- به هر دلیلی که بر آن مترتب است - در راستای هم قرار گرفته به مصلحت کشور نیست و چه بسا این همسویی و همکاری، مقدمه ای باشد بر گسترش شکاف در دیوار بلند بی اعتمادی.

سیاست روز:حراج صندلی سفیر

«حراج صندلی سفیر»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم مهدی رجبی است که در آن می خوانید؛قدیمی ها می گفتند «آنکه خوابیده است را می شود بیدار کرد، اما آنکه خودش را به خواب زده را نه»حالا حکایت همان جماعتی است که این روزها در نقش یک دلسوز تمام عیار برای دولت ظاهر شده است، اما اگر گریمش را پاک کنند، دیگر خبری از این دلسوزی نیست.

شهریور ماه از راه رسیده و حالا عده ای از ماندگان و بازماندگانی که در مجلس ششم به دنبال نوشاندن جام زهری دیگر بر انقلاب بودند، در تدارک آن هستند تا پیش از حضور احتمالی رئیس جمهور در اجلاس سالانه سازمان ملل، از سرِ ناچاری! شخص دیگری را جایگزین سفیرِ معرفی شده ایران کنند تا اینطوری احتمالا به نتیجه برد - برد برسند. هم دیگر با امریکایی ها برای حضور ابوطالبی چانه نمی زنیم، هم صندلی خالی نمی ماند، هم خدا را چه دیدی، شاید سفیرِ جدید توانست قرار و مدارهایی را هماهنگ کند و مثلا تماس تلفنی سال قبل را به دیدار حضوری ارتقا دهد.

عجب که آنها توپ را در زمین جماعت دیگری می اندازند و به دولت این اتهام را وارد می کنند که خودش چنین نمی خواهد و یک جریان خاص به دولت فشار می آورد که کوتاه نیاید. دولت از چه باید کوتاه بیاید؟ از همه تاکیدات و اصرار خود مبنی بر عدم تغییر نماینده قانونی خود؟ از زورگویی یک دولت استکباری؟ از حق قانونی خود؟ از بی مسئولیتی سازمان به اصطلاح ملل؟

نگاه خوشبینانه می گوید: این به ظاهر دوستان، احتمالا از آن جماعتی هستند که زیر بارِ زور نمی روند مگر آنکه «زور» زورش زیاد باشد.
بعد از گذشت ۶ ماه و علی رغم شکایت ایران به مجامع قانونی برای پیگیری حق خود، علی رغم مقاومت دولت محترم، طرف های غربی همچنان زیرِ بار حقِ قانونی دولت جمهوری اسلامی نمی روند و به بهانه های واهی، قانون را زیر پا می گذارند، آنوقت عده ای در داخل کشور برای هماهنگ کردن چند دیدار احتمالی، از رئیس جمهور می خواهند قیدِ حقوق ایران را بزند. دست مریزاد به این همه غیرت. آفرین به این همه وطن دوستی!

خب حالا که بازار ارائه پیشنهادات آنچنانی از سوی برخی به ظاهر دوستان، داغ شده، بد نیست دولت محترم بر این پیشنهاد هم قدری تامل کند: «رئیس جمهور محترم هنوز برای سفر به نیویورک برنامه ای ندارد. چه بهتر آنکه چنین سفری اصلا انجام نگیرد و جناب روحانی در کمال عزت و سربلندی به دلیل عدم رسیدگی مراجع بین المللی از سفر به نیویورک حذر کنند. وقتی یک دولت بی نفع و پرضرر برای جمهوری اسلامی، این حق را به خود می دهد که قوانین بین المللی را زیر پا بگذارد، اصلا چه لزومی به سفر در بالاترین سطح اجرایی کشورمان است. رئیس جمهور می تواند به نشانه اعتراض به عدم رسیدگی به خواست قانونی ایران، قید سفر به نیویورک را بزند.»

آقای روحانی در همان کنفرانس خبری هشتم شهریور نسخه خیلی از علاقه مندان به دوستی با امریکا را پیچید، اما هنوز برخی ها دل به سفر رئیس جمهور و ملاقات های خاص خوش دارند. ملاقات هایی که قطعا شکل نخواهد گرفت. اما برخی ها دست از تلاش برای بَزَک کردن چهره واقعی امریکا بر نمی دارند.

آرمان:هواپیمای فرودآمده در بندر عباس

«هواپیمای فرودآمده در بندر عباس»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم حشمت ا... فلاحت پیشه است که در ان می خوانید؛ایران و آمریکا در چند ماه گذشته به دو شکل رسمی و غیررسمی با هم ارتباطاتی داشته اند. بر اساس اجازه ای که از سوی مقامات مربوط صادر شده است، ایران در سطح وزارت خارجه درباره مسئله هسته ای، ایران ارتباط رسمی و دیپلماتیک با آمریکا دارد و آمریکایی ها نیز اعلام کرده اند که در مذاکرات تنها درباره مسائل هسته ای مذاکره خواهند کرد.

یعنی مذاکرات به صورت مسئله محور انجام می شود و فعلا طرف ایرانی درباره چیز دیگری علاقه به مذاکره نداشته است. با این حال در میان نظریه پردازان یک فرضیه دیگر هم وجود دارد که مذاکرات غیررسمی و همکاری های پشت پرده ای در قبال برخی مسائل مثل مسئله حضور داعش در سوریه و عراق بین ایران و آمریکا در جریان است. گرچه انجام چنین مذاکراتی غیرممکن نیست اما در شرایط کنونی، به خاطر موضع و راهبردهای دوگانه آمریکا در مسئله تروریسم و گزینشی برخورد کردن این کشور در مقابله با تروریسم در خاورمیانه، و تفاوت این راهبرد با راهبردهای جمهوری اسلامی ایران، احتمال چنین مذاکراتی بسیار پایین است.

البته آمریکا در عراق وارد مقابله با داعش شده و مقامات ایران هم به این مسئله تاکید کرده اند که ایران آمادگی همکاری با دولت عراق را در مقابله با گروهک داعش به هر شکلی دارد، اما این مسئله به معنای همکاری ایران و آمریکا در مسئله عراق نیست. هر چند وضعیت امروز عراق به گونه ای است که احتمالا آمریکایی ها از تحرکات نظامی این کشور اطلاع دارند. وضعیت امروز عراق به گونه ای است که هر حرکتی در این کشور خارج از مکانیسم های بین المللی ممکن است آثار منفی برای عراق و منطقه به دنبال داشته باشد.

با این حال وقتی این فرضیات مطرح می شود، فرود یک هواپیما با سرنشینان احتمالی آمریکایی را بدل به موضوعی حساس در فضای فعلی ایران می کند. واقعیت این است که بر اساس اخبار منتشر شده فرود این هواپیما در ایران اصلا یک مسئله سیاسی یا امنیتی نبوده و این هواپیما برای برخی کارهای اداری در ایران فرود آمده است. این یک امر طبیعی و غیرامنیتی است که این هواپیما در مسیر خود پرواز کرده و به دلیل اطلاعات ناقصی که داده است مجبور به توقف در ایران شده و این اتفاق به هیچ عنوان نمی تواند نقض حریم هوایی ایران محسوب شود. نوع هواپیما و مسافران آن نیز این مسئله را تایید می کند که ایران برای امنیت آسمان خود و امنیت پرواز از هواپیما درخواست فرود در ایران را کرده است و به هیچ وجه نباید این مسئله را یک مسئله امنیتی نشان داد. در واقع واکنش آمریکا نیز به این اتفاق بیشتر یک تعارف دیپلماتیک بوده و وقتی مسئولان ایران متوجه شده اند این هواپیما نقضی برای امنیت کشور ندارد، اجازه پرواز مجدد به آن را بر اساس مقررات بین المللی داده اند.

مردم سالاری:معرفی چهره رحمانی دین اسلام

«معرفی چهره رحمانی دین اسلام»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن می خوانید؛در زیرنویس های شب و روز سیمای رسانه ملی، سخن به ظاهر شادمانه هلاکت و عقب نشینی گروهک های تکفیری، علی الخصوص «داعش» از سرزمین عراق و سوریه است. نخست اینکه اگر گروهک می بود با تلفات چندصد نفری روزانه، تاکنون می بایست نشانی از آن باقی نمی ماند اما حقیقت آن است که گروه آموزش دیده منسجم و با تجهیزات کامل و پیشرفته نظامی است که منطقه ای به وسعت خاک انگلستان را در اشغال خود دارد و کشوری به نام عراق هم اذعان کرده است که آن ابزار و امکاناتی را ندارد که بتواند با سلاح های پیشرفته داعش، مقابله کند و اکنون همه می دانیم که دفع شر تکفیری ها با بسیج همه نیروهای داخلی و خارجی دوست و هم کیش – نه ائتلاف به اصطلاح بین المللی استکباری که خود به ندانم کاری و بی تدبیری ها و جهل معرفتی تکفیری ها با اسباب جاهلیت اشرافی منطقه، این کانون شوم و فتنه گر و بنیان برانداز را پدید آورده اند. اما آنچه آزاردهنده می نماید، کشتگان دو طرفی است که هر دو از آبشخور اسلام نوشیده اند اما در استنباط خود از شناخت حق، دسته ای به بیراهه رفته اند و از کف رفتن هر دو طرف و استهلاک سرمایه ها و ذخایر اسلامی، دل خون شدن اهل اسلام و شیرین کام شدن استکبار است.

نکته ای هم که نباید هرگز غافل بود، عقبه و پسکوب این گروههاست که با کشته شدن یک تکفیری، دو تن جای او را خواهند گرفت. پس آنچه باید ملحوظ نظر باشد، آگاهی، بیداری و معرفت بخشی در جهان اسلام است و تبیین چهره نورانی و رحمانی اسلام که بر مبنای مکارم اخلاق نبی مکرم اسلام ( ص )، رخ نموده است.

دنیای ناآگاه و جهان غرب که انسان را در مکتب « اومانیسم » بر جای خدا نشانده باید با سیره انسانی مصطفوی و اولیای دین آشنا شود و از چشمه زلال آن بنوشد و از راه ضلال و اقدامات بی معرفتانه دست بردارد و خود برای خود و همنوعان خویش، چاه نکند.

نگارنده معتقد است که با اقدام راهبردی صحیح و آسیب شناسی درست و تدابیر ذیل می توان سرمایه های مادی و معنوی و انسانی جهان اسلام را از تعرض دشمنانی که از گرایش جوانان خود به اسلام وحشت دارند، در امان نگاه داشت:

1- ائتلاف با غرب، مدبرانه نیست و زیانهای کوتاه مدت و بلندمدت، پیامد آن است و خود آمریکا هم اذعان داشته که در عراق به حفظ منافع خود فکر می کند. نکته این که اگر گروههای تکفیری بدانند که با خشونت رفتاری خود، منافع استکبار و الحاد را تامین می کنند، هرگز با ریسمانشان به چاه نخواهند رفت.

2- نقد استنباطات و فتواهای خشونت گرایانه و فرقه ای در جهان اسلام، با منطق و استدلال و بیان لین و خیرخواهانه به مسئولیت علمای اهل معرفت، امری الزامی است.

3- ضرورت تعامل بین مراکز دینی و حوزه های علمیه همه مذاهب اسلامی و تعامل سنجیده و حفظ مشترکات و منافع و مصالح اسلام، بیش از هر زمانی احساس می شود، در این موضوع مسئولیت دارالتقریب اسلامی، بسیار خطیر است.

4- قصه نویسان هنرمندان آشنا، با حقایق و معارف اسلامی، با شیوه هنرمندانه، می توانند در نشان دادن سیمای عقلانی، معنوی و رحمانی اسلام ناب محمدی، بسیار موثر باشند.

5- به سود همه مذاهب و نحل و ملل اسلامی است که با جدا شدن و خلاصی از دسیسه های پیدا و پنهان استثماری و استعماری وابسته به دولت های استعمارگر، با هم تعامل منطقی و سازنده داشته باشند.

6- کتابها و رسانه هایی که ترویج خشونت می کنند باید با مستندات و استدلالات منطقی و نقد درست، رفتار و نوشتارشان، نقد و تعدیل شود.

7- تجربه نشان داده است که اقدامات قهری با جماعتی که مبارزه و عملکردشان مبنای اعتقادی دارد، منتج به نتایج دلخواه نخواهد شد. لازم به گفتن است که تمامی تفکراتی که بر مبنای عقاید دینی، مسیر خشونت را برگزیده اند به بیراهه رفته اند، کارشان به بطالت و سرگردانی انجامیده است.

8- اگر ایران دارالقرای اسلامی و مرکز تشیع عالم است، هر نوع خشونت گرایی و رفتارهای دفعی باید در بیان و کلام، اصلاح و تعدیل شود و خشونت گران از مراکز تبلیغی و تصمیم گیری، طرد شوند.

9- رسانه ملی با شبکه های برون مرزی با برنامه ریزی های درست و حضور همه سلایق و نحله ها در برنامه های خود، می تواند مرجع بزرگ آموزش های صحیح مذهبی و دانشگاه تاثیرگذار معارف و مبانی دینی و شرعی باشد.

10- سیره نامداران عالم تشیع در نگرش به اهل مذاهب دیگر اسلامی و رفق و برادری با آنان می تواند سرمشق خوبی برای تعامل باشد.

ابتکار:بسته های تشویقی برای پیوستن به اردوی افراط

«بسته های تشویقی برای پیوستن به اردوی افراط»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن می خوانید؛در حالی که هر روزه تصاویر و گزارشهایی از اسارت، تجاوز، کشتار و فروش زنان و دختران توسط گروه تروریستی داعش منتشر می شود و جهانیان را به شدت آزرده خاطر می کند، همزمان گروهی از دختران و پسران جوان بدون اطلاع خانواده و حتی به صورت پنهانی از شهرها و کشورهای خود گریخته و به معرکه ای وارد می شوند که کشتار و تجاوز در آن بیداد می کند.

در حالی که دختری از قوم ایزدی در برابر دوربین ها از بیرحمی و وحشیگری گروهی از مردان سخن می گوید که کوچکترین اعتنایی به موازین انسانی ندارند، متن گفتگوهای دختران نوجوانی که از قلب اروپای مرفه به گروه داعش پیوسته اند منتشر می شود.

دختران ایزدی از جهنمی سخن می گویند که این گروه برای زنان و دختران و مردان و کودکان ساخته اند و دختران اتریشی بهشتی را توصیف می کنند که این مرزداران به آنان وعده داده اند. این دختران در سن 15 سالگی به نکاح مردانی درآمده اند که صبح در حالی که اسلحه خود را بر دوش دارند، از خانه (اگر خانه ای در کار باشد) به قصد کشتار بیرون می روند و شب به خانه بازمی گردند.

واقعیت کدام است؟ جهنمی که دختران ایزدی روایت می کنند یا بهشتی که دختران اتریشی توصیف می کنند؟ گریه های زنان و کودکان عراقی را باور کنیم یا خنده ها و شادی های زنانی که از اروپا به داعش پیوسته اند؟

آنچه که قضیه را کمی پیچیده می کند، این است که گروه تروریستی داعش هر دو سمت ماجرا را منتشر می کند؛
هم کشتار و آتش بازی خود را در شبکه های اجتماعی به نمایش می گذارد و هم جذب شدگان به خود را پای دوربین ها می نشاند تا از مزایای زندگی در اردوگاه خود سخن بگویند. در بحث انتشارِ کشتار دسته جمعی مردم عراق از سوی داعش، بسیاری از تحلیل گران به این نتیجه رسیده اند، این گروه با هدف ایجاد رعب و وحشت در میان مردم سرزمین های مورد نظر خود و احتمالاً پیام به کشورهای دشمن به این کار مبادرت می کند.

اما رسانه ای کردن حضور دختران نوجوان و زنان اروپایی در اردوی مردانی که سنخیتی با آنان ندارند قابل تامل است. داعشی ها اگر چه پرچمی با نام اسلام بر فراز خود افراشته اند، اما رفتاری از خود نشان داده اند که با هیچ کدام از موازین مدون شده این دین تناسبی ندارد. اما گویی آنان این روزها سمت و سوی تبلیغات خود را به طرف کسانی نشانه گرفته اند که از اسلام اطلاعی ندارند و لابد برای آنها بسته های تشویقی در نظر گرفته اند. این بسته های تشویقی ظاهرا همان است که در کشورهای غربی، پیش از این در برخی محصولاتِ سرگرم کننده مانند سینما بر روی آنها تاکید شده بود؛”خشونت” و”سکس”، دو خصلتی که پایه و بنیاد هالیوود هستند. نشان دادن تصاویر مملو از خشونت (که بسیاری از رسانه های تصویری برای نشان دادن آنها محذوریت هایی دارند) و سپس دادن وعده روابط جنسی هیجان انگیز با عنوان"جهاد نکاح"، دو محتوای مهم این بسته تشویقی هستند که تروریست ها و افراطیون زیر لوای دینی مقدس به جهان عرضه می کنند.

آنها دارند خود را به تصویری نزدیک می کنند، که قرن ها پیش غربی ها از جریان نهضت اسماعیلیه به رهبری حسن صباح به جهانیان عرضه کرده بودند؛ تصویری که در آن بهشتی از لذایذ مادی به رزمندگان این گروه ارائه می شد، تا به آنان بگویند که این همان است که در آن جهان وعده داده شده است.

این گروه تروریستی در حالی که نشان داده است به هیچ کدام از موازین اسلامی و انسانی پایبند نیست، به عملکرد خود رنگ مذهب زده است، تا بتواند برخی از مردم منطقه را نیز به سمت خود جلب کند. آنها تلاش می کنند تا بخشی از لذت های مشروعی را که وعده های آن در آموزه های دینی داده شده در اردوگاه های خود بازسازی کنند. پس دور نیست که بسیاری از ممنوعیت های دین مقدس اسلام نیز به جمع مناسک این گروه اضافه شود، تا مسلکی ساخته و پرداخته شود، که هم بتواند با بخشی از آن مسلمانان را به سمت خود بکشاند و همزمان مخالفان اسلام را نیز.

به نظر می رسد که افراط گرایان در همه جای جهان با علم به اینکه افراط گرایی، مذمومِ مردم و افکار عمومی جهانیان است، تلاش می کنند تا جذابیت هایی از جنس لذایذ و بهره مندی های مادی به" منوی" خود اضافه کنند تا بلکه در یارگیری خود موفق تر شوند. موضوعی که می تواند در همه جای جهان خطرناک باشد، حتی همین ایران خودمان.

دنیای اقتصاد:عواقب حرف های قشنگ

«عواقب حرف های قشنگ»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا ناظران است که در آن می خوانید؛همه ارزان شدن جنس را دوست داریم. هم چیزهای بیشتر می خواهیم و هم پول بیشتر. اگر ما جنس را ارزان بخریم، خب می توانیم بیشتر بخریم. پس بدیهی است که ارزان شدن کالاها چیز خوبی است. بدیهی است؟ اگر من ارزان می خرم، دیگران هم ارزان می خرند. لاجرم حاصل دسترنج من هم، چه کالا باشد چه خدمات، ارزان تر به فروش خواهد رفت، پس من درآمد کمتری خواهم داشت. ارزانی از آن چیزهایی است که «واسه همسایه خوبه»؛ دیگران ارزان بفروشند. اخیرا یکی از تصمیم سازان اقتصادی اعلام کرد: «رویکرد ماست که بتوانیم جلوی شدت افزایش تورم را بگیریم تا رفته رفته طی برنامه های مختلف موفق شویم نرخ تورم را یک رقمی و حتی درنهایت به صفر برسانیم که در این راستا برخی کشورها دارای نرخ تورم منفی هستند و ما هم باید در این راستا تلاش کنیم.»

یکی از کشورهایی که نرخ تورمش منفی شد، ژاپن بود و در دهه 90، این چنان صدمه ای به اقتصاد آسیب خورده اش زد که سال ها تمام تلاش دولت های متوالی، بازگرداندن تورم مثبت به اقتصاد تضعیف شده ژاپن بود.به لحاظ ظاهری تورم منفی چیز خوبی است چرا که بدین معنی است که بر اسکناس هم سود علاوه می شود. اگر شما یک اسکناس در طاقچه بگذارید تورم 20 درصدی، ارزش آن را 20 درصد کاهش خواهد داد.

پس پول را در بانک می گذارید تا سود آن اثر تورم را جبران کند. ولی این کار سرمایه شما را وارد گردش اقتصادی می کند. اما اگر تورم منفی پنج درصد بود، پول می تواند در طاقچه بماند چرا که سالی پنج درصد ارزش آن افزوده می شود. از سوی دیگر بانک نه تنها نمی تواند سود بدهد، هزینه نگهداری از پول هم طلب خواهد کرد. این اشکال اول تورم منفی است. بانک ها دچار مشکل در تامین منابع و متعاقبا ارائه تسهیلات می شوند. اشکال دیگر در انگیزش نیروی انسانی است. همه دوست داریم سر سال افزایش حقوق بگیریم. هر چه بیشتر بهتر. در اقتصادی که تورم منفی است، سر سال باید کاهش حقوق بگیریم. البته چون قیمت ها پایین رفته، قدرت خریدمان کاهش نخواهد یافت، ولی با این وجود کاهش حقوق هیچ وقت به دل هیچ کس ننشسته.

صحبت از تورم منفی چه ربطی به ما دارد؟ تورم ما اگر یک رقمی بشود معجزه است، پس چرا وقتمان را صرف فکر کردن به تورم منفی بکنیم؟ علت در فهم چند نکته است:
یکم آنکه اگر این کشتی به جلو برود، همه جلو رفته ایم، اگر سوراخ شود، همه غرق می شویم. اگر قیمت ها ارزان شود برای همه چیز می شود، هم آنچه می خریم و هم آنچه می فروشیم. در اقتصاد باید از موضع من خارج شد و از موضع دیگران هم نگاه کرد و این سهل نیست. همین است که حضرت علی(ع) می فرمایند؛ «عدل در مقام حرف آسان است و در مقام عمل سخت.» قدرت سیاسی داشتن و سیاست گذاری اقتصادی کردن مقتضی آن است که انسان از زاویه دیگران هم به دنیا بنگرد و ای بسا تزکیه که می شاید. دیکتاتورهای تاریخ همواره از موضع من سیاستگذاری کرده اند. ولایت معصوم اگر نجات بخش مستضعفین است از نوع نگاهش در سیاستگذاری است.

دوم، خیلی از حرف ها قشنگ هستند، ولی در عمل عواقبی دارند. اقتصاد شاید از این جهت بیش از دیگر امور آسیب پذیر باشد. در سفر، پاسخ هر نامه با وام های بلاعوض چند صد هزارتومانی دادن و مسکن با پول چاپی ساختن ظاهر قشنگی داشت، ولی به جای مغذی کردن کیک مان پُف آن را زیاد کرد و به جای افزایش کیفیت زندگی، صفر جلوی قیمت ها را افزایش داد. از سوی دیگر تفریط کردن و فتیر به کوره زدن هم افتادن از انتهای دیگر بام است. نتیجه آنکه یگانه راه حل بلندمدت برای اقتصاد بیمار، گسترش فهم و درک عمیق اقتصادی در عموم جامعه است. در نبود چنان فهمی، سخنوران با سخنان به ظاهر زیبا بازی می کنند. در گذشته کرده اند و در حال هم می کنند. در شرق و غرب کرده اند و دوستان ما نیز می کنند.

سوم، اگر جنس بیشتر در خانه و پول بیشتر در بانک می خواهیم، راه آن تورم منفی نیست. راه آن افزایش بهره وری و رشد فناوری است. نیروی کار هر چه با تخصص تر، از ابزار استفاده موثر تر کرده محصول بیشتر و بهتر تولید می کند. ابزار پیشرفته در دستان آن فرد متخصص بهره وری او را بیش از پیش بالا می برد. نیروی متخصص با تعلیم علوم نافع میسر می شود و ابزار پیشرفته با تحقیق و توسعه. در نیل به زندگی بهتر، از ارزانی بگذریم و به افزایش بهره وری بیندیشیم.

چهارم آنکه افزایش بهره وری زمانی حاصل می شود که «امور در جای خود قرار گیرند» و برقراری بازار آزاد و تدبیر برای رفع شکست های بازار در رأس اولویت های دولت باشد، نه منفی کردن تورم. بخشی از این در پرورش نیروی کاری است که تخصص مرتبط با نیاز صنایع دارد. بازارهای مالی دنیا که سقوط کردند آلمان جزو کشورهایی بود که کمترین آسیب را دید. دو سال بعد که اروپا با بحران یونان گریبان گیر شد، توانمندترین کشور اروپا، آلمان بود. اگر صنعت آلمان پویایی دارد بخشی از آن را مدیون نظام آموزش فنی و حرفه ای کشورش است.

کارگر آلمانی با وجود گرانی اش، آنقدر مولد بوده که همچنان با کارگر ارزان چینی رقابت می کند. بخشی از آن تدبیر باید در برقراری فرآیندهای مالی باشد که تامین تسهیلات را برای آن صنایع مقدور می سازد. زمانی که حباب ملک و مسکن ژاپن در اوایل دهه نود ترکید، بانک های ژاپنی در شرایط خطرناکی قرار گرفتند. متاثر از زمینه های فرهنگی، دولت از بانک ها حمایت کرد ولی تبدیل شدند به مردگان متحرک. ورشکست نبودند ولی توان ارائه تسهیلات و خدمات هم نداشتند چرا که وام های عدم وصول شده بسیاری داشتند. همین شد که اقتصاد رویایی دهه هفتاد و هشتاد ژاپن در دهه اخیر رشد چندانی نداشته. سوی دیگر فرآیند تامین تسهیلات بنگاه ها، سرمایه داران خُرد هستند که با پس انداز خود به افزایش تولید کمک خواهند کرد، سودش را نیز خواهند برد؛ ولی در نبود آن فرایند، سرمایه های خود را زمانی در پیکان، زمانی در سیمکارت موبایل و زمانی در طلا و دلار به کار بستند. آنچه مردم نیاز دارند ابزار مالی ای است نقدشونده و کم ریسک، نه شعار ارزانی.

نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار