سیاست روز : آن پشه را لولو برد
نماینده اصفهان: ما در گذشته وقتی با کارت نمایندگی به نهاد ریاست جمهوری می رفتیم جلوگیری نمی کردند.
اظهارنظر فوق یادآور کدام یک از این گزینه هاست؟
الف) یاران چه غریبانه / رفتند از این خانه
ب) مخور غم گذشته / گذشته ها گذشته / هرگز به غصه خوردن / گذشته برنگشته
ج) آن "پشه" را لولو برد.
د) مخلوطی از گزینه های "الف"، "ب" و "ج" صحیح است.
عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس: افزایش نشاط و موسیقی حلال و بها دادن به جلوه های هنری باید به جد مورد حمایت و ستایش قرار بگیرد.
به نظر شما کدام یک از موارد زیر باید مورد "حمایت" و "ستایش" قرار بگیرد.
الف) کسی که "سرنا" را از سر گشادش می زند.
ب) کسی که کمانچه را می زند و این عمل را طوری انجام می دهد که صدایش فردا در بیاید.
ج) کسی که در دستگاه مخالف ، ساز نمی زند.
د) تیتراژ برنامه "دیروز، امروز، فردا" و دیگر هیچ!
شهردار منطقه چهار در واکنش به قتل یک شهروند: باید بررسی شود که پنجه بوکس
را پیمانکار در اختیار آنها قرار داده یا شخصا همراه داشته اند و در بررسی
انتظامی ابعاد پرونده مشخص می شود که در راستای وظیفه خود اقدام کرده اند
یا خیر؟
به نظر شما غیر از "پنجه بوکس" کدام یک از ادوات زیر برای پیمانکاران شهرداری لازم است؟
الف) قمه
ب) کلاشینکف
ج) خمپاره انداز
د) تانک زره پوش
کیهان : سردرد(گفت و شنود)
گفت: چه خبر؟!
گفتم: شایع شده وزیر علوم قول داده است که اگر نمایندگان مجلس از استیضاح
وی صرفنظر کنند، ایشان هم بعد از چند هفته دو تن از معاونان مسئله دار خود
را عزل خواهد کرد.
گفت: در توافق ژنو به دشمن امتیاز نقد دادند و در عوض وعده نسیه گرفتند و
حالا می خواهند از دوستان امتیاز نقد بگیرند و در مقابل، وعده نسیه بدهند.
گفتم: اصلا مسئله اصلی عزل دو معاون نیست، طی یکسال گذشته بسیاری از عوامل
فتنه و آشوب را که مانع پیشرفت علمی کشور بوده و هستند، در پست های حساس
وزارت علوم به کار گرفته اند. بنابراین مسئله اصلی بعد از استیضاح پاکسازی
این وزارتخانه است.
گفت: یعنی به جای حل مشکل، دنبال این هستند که مشکل را به وزیر بعدی منتقل کنند.
گفتم: چه عرض کنم؟! شخصی به همسایه اش گفت؛ از یکساعت پیش که دارم با شما
صحبت می کنم، سردردم خوب شده است و همسایه گفت؛ بله! متوجه هستم، چون به من
منتقل شده است!
قدس: مش غضنفر و معتادان در شهر
بِرارِ آق میرزام از وَختی وَرشیکست کِردُ خِنه زندگیش رِ طلبکاراش وَرداشتن بُردَن،...
مجبور رَفت دستِ عیالُ بِچّه هاش رِ بیگیره بُبُره به حاشیه مِشَد که اجاره خِنه ها آرزونتَره زندگی بُکُنَن. پریروزا که رفتُم یَک سَری بِزِش بِزِنُمُ حال احوالی بُکُنم، هَم به مُحَلِّشا که رسیدُم ناسَن فِکِر کِردُم لنگُم رِ گذاشتُم تو شهر زامبیا، اَزینا که مُرده یَن ولی راه مِرَنُ آدِمای زنده رِ مُخورَن؛ بِرِیکه هَم هَر وَر رِ نِگا مِکِردُم یَک عده معتاد با لباسایِ پَره یُ لَخّه با دستُ رویِ ناشورُ نامَقبول که با مِیِّت فرقی نِداشتن لوکّه بودَنُ هَموجور موادّ مِکیشیدَنُ هَمونجه یَم عینِ یَک خِشتی میُفتادن.
از هَم چِفتِ دَرِ خِنه ها گیریفته تا تو جوبایُ زیرِ درختا معتادا
تارتُ پارت بودنُ هَمونجه رو زِمین خوابیده بودَن. نِزدیکایِ خِنه
قومِمایَم که رسیدُم چنتا از هَمو معتادا رِختن رو کِلَّمُ چَنتا گُرمُشت
بِزِم زدنُ گوشی موبایلُمُ کیف پولُمُ لباسایِ بَرُمُ هَم هرچی داشتُم رِ
بُزور اَزِم گیریفتَنُ دَر رِفتن.
حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم ای مسؤولای ما که ایقذَر مِگَن مِشَد شهرِ
بهشتِ، آیا ای مَقبولِ که تو میلانایُ خیابونایِ شهرِ بهشت ایقذَر معتادِ
پُرخِطر تارتُ پارت بِشه یُ هیچکیَم نَبِشه که اینارِ جَمِشا کُنه یُ
بُبُرِ یَکجایی بُدور از زنُ بِچّه یِ مردمِ سالم، نِگَرِشا دِره؟
