پنجشنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 25 - ۱۵ شوال ۱۴۴۵
برچسب ها
# اقتصاد
۱۲ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۵
«مطالبات ایران از آمریکا»

برگزیده سرمقاله​های روزنامه​های صبح یکشنبه

روزنامه​های صبح امروز ایران در سرمقاله​ های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته​اند از جمله «رصد نکرده به مرصاد آمده‌اند!»، «مطالبات ایران از آمریکا»، «نمره به خاطر کارهای نکرده» و... که برخی از آنها در زیر می​آید.
کد خبر: ۶۰۱۱۴

کیهان: «رصد نکرده به مرصاد آمده اند!»

«رصد نکرده به مرصاد آمده اند!» عنوان یادداشت روز کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن می خوانید:

1- «ذونواس» پادشاه یهودی یمن در جایگاه مخصوصی که برای او تدارک دیده اند، نشسته است و خاخام های یهود، اطراف او به احترام ایستاده اند، مقابل جایگاه گودال های خندق مانند و عمیقی در زمین حفر شده و آتش سوزان و پرحجمی که در گودال برافروخته اند تا چند متر بالاتر از سطح زمین زبانه می کشد. آن سوی میدان، جمع انبوهی از مردان، زنان و کودکان در حالی که غل و زنجیر بر دست و پا و گردن آنها زده اند در محاصره سربازان و صاحب منصبان مسلح سپاه ذونواس به زانو نشسته اند. شیون زنان، ناله دردناک مردان و گریه سوزناک کودکان فضا را آکنده است. خاخام بزرگ یهود با اشاره «ذونواس» فرمان او را برای آخرین بار و با صدای بلند به اسرا ابلاغ می کند... زمان واقعه قبل از ظهور اسلام است، مردم یمن آن روزگار از سال ها قبل به دین مسیح گرویده اند و اکنون «ذونواس» پادشاه یهودی یمن، فرمان هولناک خود را از زبان خاخام بزرگ دربار خویش اعلام می کند؛... اسرا تنها دو راه پیش روی دارند، یا از مسیحیت اعلام انزجار کرده و به دین یهود درآیند و یا در آتش سوزان و پرلهیب بسوزند. اسرا، اما که از پیروان پاکباخته مسیح(ع) هستند، دست از ایمان خویش برنمی دارند و بعد... به فرمان پادشاه یهودی، تمامی آنان را زنده زنده به درون آتش انداخته و می سوزانند... کودکان نیز، به جرم آن که پدران و مادران آنها مسیحی مومن و خداپرست بوده اند، از زنده سوختن در آتش خشم پادشاه و خاخام های یهود در امان نمی مانند...

ماجرای این واقعه هولناک در سوره مبارکه بروج اینگونه آمده است: «والسماء ذات البروج... سوگند به آسمان که دارنده برج هاست و سوگند به روز موعود و سوگند به گواهی دهنده و آنچه به آن گواهی دهند، که «اصحاب اخدود» به هلاکت رسیدند.[آنان که] آتشی از هیزم ها افروخته و در حالی که بر کناره آتش نشسته بودند، بر آنچه بر سر مومنان می آوردند، نظاره می کردند، (اصحاب اخدود) تنها به این علت از مومنان انتقام گرفتند که آنان به خدای عزیز و حمید ایمان آورده بودند...»

«اخدود» به معنی شکاف زمین و گودال است و...
این جنایت شرم آور یهودیان سنگدل، اولین سند مکتوب از زنده سوزی دست جمعی انسان ها است.»(1)

2- «هولوکاست- HOLOCAUST» که ریشه یونانی دارد، به معنای قتل عام از طریق سوزاندن دستجمعی انسان ها در آتش است و بسیاری از زبان شناسان این واژه را برگرفته از همان جنایت شرم آور یهودیان می دانند. جنایت هولناکی که علاوه بر تأکید وقوع آن در کلام خدا - که حجت و سند بلامنازع است- مورخان باستان نویس نیز در شرح وقایع مهم تاریخی در فاصله ظهور حضرت مسیح(ع) تا بعثت پیامبراعظم(ص) از این جنایت هولناک قوم یهود یاد کرده اند.

بعد از پایان جنگ جهانی دوم چند تن از اعضای آژانس بین المللی صهیونیست ها از جمله «پی یر ویرال ناکه»، «سرژولز»، «فرانسوا برا ریدا» و... تحت مدیریت «رنه ساموئل سپرات» خاخام معروف فرانسوی داستان موهوم و بی پایه کشتار 6 میلیون یهودی را جعل کرده و ادعا کردند که آنان در جریان جنگ جهانی دوم از سوی آلمان نازی به قتل رسیده اند! و نام این واقعه دروغین و ساختگی را «هولوکاست» نهادند! اما از آنجا که می دانستند این ماجرای ساختگی با واقعیات انطباق نداشته و به آسانی قابل نفی و تکذیب است، در ژوئیه سال 1990 میلادی در فرانسه قانونی را به تصویب رساندند که براساس آن؛ «هرگونه تردید درباره «هولوکاست» اعم از تردید درباره رقم ادعایی 6 میلیون یهودی کشته شده! وجود اتاق های گاز و... جرم تلقی شده و انکارکننده به یک ماه تا یکسال زندان و پرداخت 2 هزار تا 300 هزار فرانک جریمه نقدی محکوم می شود»! و بعدها با فشار آمریکا و آژانس صهیونیستی این قانون در بسیاری از دیگر کشورهای اروپایی نیز به تصویب رسید و تاکنون دهها مورخ برجسته اروپایی و صدها استاد بلندآوازه و متخصص شناخته شده بررسی اسناد تاریخی با ارائه اسنادی که هیچکس نمی تواند کمترین تردیدی در صحت آن داشته باشد، ماجرای هولوکاست مورد ادعای آژانس صهیونیستی را دروغ محض و یک داستان جعلی دانسته اند که از این تعداد پرشمار، تمامی آنهایی که اروپایی بوده اند به دادگاه جلب شده و فقط به این جرم که نتیجه تحقیقات علمی آنان با آنچه آژانس بین المللی صهیونیست ها ادعا می کند، متفاوت است، به زندان و جرایم نقدی محکوم شده اند! و این در حالی است که داستان جعلی هولوکاست مورد ادعای صهیونیست ها غیر از ادعای «رنه ساموئل سپرات» خاخام معروف فرانسوی، هیچ سند، شاهد و حتی قرینه دیگری ندارد.

3- حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به مردم غزه که قتل عام گسترده زنان و مردان و مخصوصا کودکان این باریکه را در پی داشته و کماکان ادامه دارد، هولوکاست واقعی دیگری - بعد از هولوکاست ذونواس در یمن- است که باز هم مانند همیشه تاریخ، از سوی صهیونیست های درنده خو و کودک کش صورت می پذیرد. نقطه آغاز «هولوکاست دوم» را می توان و باید، سال 1948 میلادی- 1327 هجری شمسی- یعنی زمان اشغال سرزمین مقدس فلسطین دانست که از آن هنگام تاکنون با انواع جنایات وحشیانه از سوی این جرثومه های فساد و تباهی همراه بوده و امروزه در غزه به اوج خود رسیده است و به قول حضرت آقا در خطبه های پرصلابت نماز عید فطر امسال «آنچه امروز سردمداران رژیم صهیونیست انجام می دهند یک نسل کشی است، یک فاجعه عظیم تاریخی است».

هولوکاست اخیر صهیونیست ها اما، نشانه هایی با خود دارد که از پایان نزدیک - و یا دستکم نه چندان دور- رژیم خونریز صهیونیستی خبر می دهد. بخوانید؛

4- صهیونیست ها در میان بسیاری از مردم جهان با سه خصلت؛ «پول پرستی»، «سنگدلی» و «ترسویی» شناخته می شوند که دو خصلت سنگدلی و ترسویی آنها از پول پرستی آنان ریشه می گیرد. سردمداران رژیم اشغالگر قدس برای غلبه بر ترس نظامیان و سربازان خود به دو راهکار همزمان روی آورده اند. اول؛ استفاده از انواع تسلیحات و تجهیزاتی که مانع از دسترسی مستقیم طرف مقابل به آنان شده و بتوانند با حفظ فاصله فیزیکی با حریف مقابله کنند. «زئیف شف» ژنرال بازنشسته و یکی از استراتژیست های رژیم اشغالگر قدس بعد از شکست این رژیم از حزب الله در جنگ 33 روزه گفته بود؛ مشکل ما این است که سربازانمان برای مقابله با مردم عادی و بی سلاح در پیاده روها تخصص! دارند ولی در میدان واقعی جنگ، ناکارآمد، ترسو و اهل فرار هستند.

رژیم صهیونیستی به عنوان دومین راهکار، اصرار دارد که از خود چهره ای هولناک، خونریز و بی رحم ارائه دهد تا از این طریق در تصمیم دشمنانش برای مقابله با جنایات صهیونیست ها تردید ایجاد کند. روزنامه فرانسوی «اکسپرسیون» در شماره 12 اکتبر 2012 / 21 مهر ماه 1391 خود نوشته بود؛ «ژنرال موشه دایان معتقد بود که سران اسرائیل باید روشی در پیش بگیرند که دیگران از آنها تلقی یک «سگ هار» را داشته باشند، سگ هاری که بی ملاحظه به هر که بخواهد حمله می کند و گاز می گیرد و می کشد»!

موشه دایان یک چشم خود را در جنگ جهانی دوم از دست داده بود. وی تا پایان عمر خویش- 1981 (1360) - یک چشم بند سیاه به چشم داشت و حاضر به استفاده از چشم مصنوعی و یا عینک دودی نبود و اصرار داشت چهره مخوفی داشته باشد.

گفتنی است «نورمن دانیل» نویسنده و مفسر آمریکایی با اشاره به اقتدار ایران اسلامی، دوران رجزخوانی موشه دایان را پایان یافته می داند و می نویسد «اسرائیل سگ هار آمریکاست ولی باید توجه داشت که اگر این سگ را برای گاز گرفتن ایران بفرستیم، ایران علاوه بر سگ، صاحب سگ را هم به سختی تنبیه می کند».

و اما، این دو ترفند رژیم صهیونیستی- ارائه چهره وحشی و خونریز و درگیری فاصله دار با حریف - امروزه در پی قدرت نمایی مثال زدنی مقاومت و اقتدار ایران در حمایت از آنان، کارایی اولیه خود را به شدت از دست داده است.

رهبر معظم انقلاب در خطبه نماز عیدفطر با اشاره دقیق و حکیمانه به این نکته می فرمایند؛ «ببینیم، مردمی محصور از همه طرف، در یک نقطه کوچک و محدود، دریا به رویشان بسته، مرزها تماما به روی آنها بسته، آب آشامیدنی شان، برقشان، امکاناتشان غیرقابل اطمینان، همه از دشمنی دشمنان و از حمله دشمن و هیچکس هم به آنها کمک نمی کند در مقابل یک دشمن مسلح خبیث بی رحمی مثل رژیم صهیونیست و روسای پلید و خبیث و نجس آن ایستاده اند و مقاومت می کنند. این یک درس است.» و...

5- بعد از پیدایش موج بیداری اسلامی در منطقه، دشمنان برای انحراف این خیزش بزرگ به سراغ سوریه رفتند و با بهره گیری از تروریست های اجاره ای و چند ملیتی و برپایی کنفرانس های زنجیره ای تحت عنوان «دوستان مردم سوریه»! کوشیدند فلش حرکت بیداری اسلامی را که علیه دیکتاتورهای دست نشانده منطقه بود، به سوی کشورهای حامی مقاومت منحرف کنند و به دولت های عربستان، ترکیه، قطر و مصر السیسی نقش محوریت بدهند. این پروژه در مواردی نیز با موفقیت هایی همراه بود و توانست در میان برخی از نیروهای مقاومت منطقه شکاف و تفرقه ایجاد کند.

حمله اسرائیل به غزه که شماری از رسانه های غربی از آن با عنوان «حماقت بزرگ» یاد می کنند، پروژه انحراف در مسیر بیداری اسلامی را نه فقط با بن بست روبرو ساخت بلکه به حرکتی معکوس تبدیل کرد که به عنوان کمترین نتیجه آن می توان به رسوایی عربستان، مصر، ترکیه، قطر و سایر دولت های سازشکار منطقه، احساس نیاز نیروهای مقاومت به اتحاد و ائتلاف برای مقابله با وحشی گری های دشمن مشترک صهیونیستی، خروش یکپارچه ملت های مسلمان و افکار عمومی جهانیان علیه جنایات اسرائیل، افشای هویت واقعی و صهیونیستی تروریست های اجاره ای و مخصوصاً داعش، و... اشاره کرد و در رأس همه این دستاوردها باید از اثبات عملی دیدگاه و نظر ایران و ولی امرمسلمین جهان یاد کرد که رژیم صهیونیستی را کانون فتنه و آشوب در منطقه معرفی کرده و اصلی ترین مسئله جهان اسلام را مقابله جدی و همه سویه با این جرثومه فساد و تباهی دانسته بودند.

این نکته نیز گفتنی است که چند سال قبل نتانیاهو از موج بیداری اسلامی با عنوان زلزله 9 ریشتری در اطراف اسرائیل یاد کرده بود و امروزه این زلزله 9ریشتری به درون مرزهای فلسطین اشغالی راه یافته است.

6- پیش از این رهبر معظم انقلاب با صراحت به حضور و حمایت ایران اسلامی از حزب الله و مقاومت فلسطین در جنگ های 33 روزه و 22 روزه اشاره داشته و تاکید کرده بودند از هر حرکت و اقدامی علیه رژیم اشغالگر قدس حمایت می کنیم. این روزها اما، حضرت ایشان برای محو رژیم جعلی اسرائیل از جغرافیای سیاسی جهان، «نقشه راه» و «فرمول» مشخصی همراه با جزئیات بیشتر نیز ارائه داده اند که مسلح کردن مردم فلسطین در کرانه باختری روداردن از جمله با اهمیت ترین آنهاست. اعلام این نقشه راه از یک سو واکنش توام با وحشت رژیم صهیونیستی و حامیان آمریکایی و اروپایی و منطقه ای صهیونیست ها را به دنبال داشته است و از سوی دیگر در حالی که هنوز اقدام عملی قابل توجهی برای مسلح کردن کرانه باختری صورت نپذیرفته است، فلسطینی های ساکن این منطقه به خروش سنگینی علیه اشغالگران دست زده اند تا آنجا که صاحبنظران بسیاری از این حرکت با عنوان انتفاضه سوم یاد می کنند.

در همین حال پیام سردار قاسم سلیمانی فرمانده صاحب نام و پرصلابت سپاه قدس به مقاومت و تاکید ایشان که خلع سلاح مقاومت موهوم است و زمین و آسمان و دریا را برای صهیونیست ها به جهنم تبدیل می کنیم، که بعد از تصریح حضرت آقا به مجهز کردن و مسلح کردن کرانه باختری صورت گرفت و در نوع خود بی سابقه بود، عرصه را بر صهیونیست ها و حامیان منطقه ای و فرامنطقه ای آنها تنگ تر و سخت تر کرده است. آنها به خوبی می دانند که رهبر معظم انقلاب در عملی کردن نقشه راهی که اعلام داشته اند جدی و سازش ناپذیرند و سردارسلیمانی نیز بارها نشان داده است که در پی گیری فرمان ولی امرمسلمین با کسی شوخی ندارد و در تبدیل آسمان و زمین و دریا به جهنم برای صهیونیست ها اهل گزافه نیست... و همه این شواهد حکایت از آن دارند که منطقه آبستن حادثه بزرگ و جدیدی به نفع جهان اسلام است. شاید همان پیچ بزرگ تاریخ که رهبر معظم انقلاب از آن خبر داده بود.

7- و در پایان، توضیح این نکته ضروری است که صهیونیست ها برخلاف آنچه ادعا می کنند «یهودی» و پیرو حضرت موسی علیه السلام نیستند. همانگونه که اوباما مسیحی نیست و برخی سران کشورهای اسلامی از اسلام بویی نبرده اند. خصوصیات و عملکرد صهیونیست ها با فرعون و فرعونیان یعنی دشمنان حضرت موسی(ع) انطباق کامل دارد که شرح آن به درازا می کشد و تنها به عنوان مثال می توان گفت؛ «کودک کشی» بخشی از هویت مشترک فرعون و صهیونیست هاست که در هر دو از ترس و سنگدلی آنان ریشه می گیرد. فرعون از ترس تولد حضرت موسی علیه السلام، کودکان را با قساوت قلب به قتل می رساند و صهیونیست ها از ترس گسترش جمعیت فلسطینی ها دست به کشتار بی رحمانه کودکان می زنند و دهها ویژگی مشترک دیگر که یهودیان بارها از آن ابراز برائت کرده و می کنند.

(1) برگرفته از یادداشت نگارنده در کیهان 23 آذرماه 1384

سیاست روز: «مطالبات ایران از آمریکا»

«مطالبات ایران از آمریکا» عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می خوانید:

هر نوع پیشرفت جمهوری اسلامی ایران برای آمریکا ناخوشایند است، به همین خاطر، ایران در هر زمینه ای که پیشرفت می کند، با مخالفت این کشور روبرو می شود.

آمریکا برای این که مانع این پیشرفت ها شود، هر کاری انجام می دهد تا از پیشرفت های ایران جلوگیری کند. تهدید، تحریم و فشارهای بین المللی ابزارهایی است که کاخ سفید علیه جمهوری اسلامی ایران به کار می برد.

اکنون که آمریکا نگرانی های بی مورد و بی پایه و اساس خود را درباره فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران به یک چالش بین المللی تبدیل کرده است، موارد دیگری هم از سوی مقامات این کشور مطرح می شود که نشان دهنده مطالبات فراتر از حد و اندازه ای است که در چارچوب گفت وگوهای هسته ای تعیین شده است.

گفت وگوهایی که بین ایران و کشورهای ۱+۵ انجام می شود صرفاً هسته ای است و مورد دیگری در مذاکرات جایگاهی ندارد. شروط و زیاده خواهی های آمریکا که همواره مطرح شده است، بار دیگر از سوی وندی شرمن معاون وزیر خارجه آمریکا که سرپرست تیم مذاکره کننده آمریکا است، بر زبان آمده و حتی فراتر رفته و ادعا کرده است که «برنامه موشکی ایران یکی از مسائل طرح شده و در حال بررسی در جریان مذاکرات هسته ای است.»

این زیاده خواهی و ادعای مقام آمریکایی نیاز به پاسخ دارد. پاسخی که روشن کند در قبال چنین ادعاها و خواسته هایی چه مواضع و درخواست هایی از سوی ایران باید طرح شود.

اکنون شرایط و تحولات منطقه، شرایط حساس و سرنوشت سازی را برای منطقه و جهان اسلام ترسیم می کند. این اتفاقاتی که اکنون در گوشه و کنار جهان اسلام از جمله سوریه، عراق، غزه، لیبی و دیگر کشورهای اسلامی در حال وقوع است، همه به خاطر توطئه ها و اهداف آمریکا در راستای تأمین امنیت رژیم صهیونیستی انجام می شود. رژیم اشغالگر که پس از خیزش های اسلامی در کشورهای مسلمان منطقه، خود را در شرایط نامساعدی می دید، با یک طرح و دسیسه مشترک با آمریکا و برخی کشورهای مرتجع عربی، شرایطی را ایجاد کرد تا درگیری ها در کشورهای اسلامی گسترش یابد. گسترش گروه های تروریستی تکفیری که از سوی سران کشورهای عربی حمایت می شوند، باعث شده است تا این جنگ هایی که به جهان اسلام تحمیل شده است، ظرفیت های گسترده جهان اسلام را صرف مقابله با این گروه های تکفیری کند و از دشمن اصلی غافل شوند.

در این میان جمهوری اسلامی ایران به عنوان پشتیبان واقعی و اصلی مردم فلسطین و پرچمدار اسلام ناب محمدی(ص) توانسته است، با سیاست های اصولی خود، فضا را علیه اقدامات جنایتکارانه رژیم صهیونیستی و گروه های تروریستی تکفیری ایجاد کند.

اما اکنون که مواردی همچون موشک های ایران مطرح می شود زمان و شرایط مناسبی است که موضوعاتی مطرح شود که مطالبه جهانی است.

اگر قرار است براساس ادعای وندی شرمن مسائلی فراتر از موضوع هسته ای در مذاکرات با ایران مطرح شود، جمهوری اسلامی ایران که با اقتدار و قدرت پای میز مذاکره آمده است، مطالبات به حق افکار عمومی جهان را با طرح موضوعاتی:
۱ـ خلع سلاح هسته ای رژیم صهیونیستی
۲ـ پایان محاصره غزه از سوی اسرائیل
۳ـ محاکمه سران رژیم صهیونیستی به عنوان جنایتکاران جنگی
۴ـ برگزاری رفراندوم برای تعیین تکلیف سرنوشت مردم فلسطین
۵ـ پایان دادن به حمایت های آمریکا و دیگر کشورهای هم پیمان او از گروه های تروریستی که در کشورهای اسلامی جنایت می کنند
۶ـ پایان دادن به خصومت ها علیه جمهوری اسلامی ایران
۷ـ خارج کردن نام حزب الله لبنان از لیست گروه های تروریستی

این مطالبات و خواسته ها که به حق و اصولی است، تنها بخشی از مطالبات افکار عمومی جهان است که باید آمریکا در قبال آن متعهد شود، آنگاه شاید بتوان در صورت اجرای واقعی این خواسته ها از سوی واشنگتن، درباره خواسته های ناحق آنها از ایران، گفت وگو و مذاکره کرد.

جمهوری اسلامی ایران این حق را همیشه و همواره برای خود محفوظ می داند که در مقابل تهدیدات رژیم صهیونیستی توان نظامی خود را افزایش دهد و برای مهار این رژیم آدم کش و کودک کش، اقتدار نظامی و موشکی خود را به رخ دشمن بکشد.

ابتکار: «نمره به خاطر کارهای نکرده»

«نمره به خاطر کارهای نکرده» سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می خوانید:

امروز سالگرد یکمین سال تنفیذ حکم دکتر حسن روحانی به عنوان رییس جمهور دوره یازدهم ایران می باشد. به همین مناسبت فرصت را غنیمت شمرده تا نگاهی متفاوت به کارنامه یکساله دولت تدبیر و امید داشته باشیم. در این مدت بسیاری با مقیاس های مختلف سعی در ارزیابی و اظهار نظر در خصوص عملکرد دولت داشته اند و هرکدام هم نمره ای را پای کارنامه دولت ثبت کرده اند. نگارنده بنا ندارد در امتداد این قافله به ارزیابی عملکرد بپردازد. کارنامه کارهای انجام شده در منظر مردم می باشد و تمرکز اطلاع رسانی دولت ها هم برکارهای انجام پذیرفته می باشد.

اما عملکرد یک دولت منحصر به کارهای انجام پذیرفته نیست بلکه سهم کارهای ترک شده حداقل در سال اول بیشتر از کارهای انجام گرفته می باشد. دولت ها با ترک کارهای خاص،رویکرد و تمایز خود با دولت های پیشین را به نمایش می گذارند. دکتر حسن روحانی در زمان انتخابات دوگونه وعده ارایه دادند. بخشی از وعده ها در قالب آمار و عملکرد باید خود را نشان دهند.

آنجا که اشتغال، فعال کردن فضای کسب و کار و توجه به حقوق شهروندی و... را وعده دادند، می بایست با عدد و ارقام نشان داده شوند که در یکسال گذشته به چند درصد آن وعده ها عمل شده و موفقیت حاصل گردیده است و طبیعتاً هم این عملکردها در گزارش های دوره ای رییس جمهور و وزراء مربوطه به سمع مردم خواهد رسید اما گونه ای دیگر از وعده های رییس جمهور در قالب اعتراض به روش ها، منش ها و رویکردهای دولت پیشین بود که تبلور این دسته وعده ها نه در قالب عملکردکه درشکل «ترک فعل» خود را نشان می دهد. به نظر می رسد نمره دولت تدبیر در بخش دوم بهتر از بخش اول می باشد. بخش مهم فضای مثبت عمومی از جمله آرامش ایجاد شده،طمانینه در رفتارها محصول قبولی دولت در این بخش می باشد.

کلام روحانی حاشیه آفرین نبود و دولت خود بر حاشیه ها نیفزود. به دلیل توجه به مسئولیت کلمات مواضع دولت آرامش آفرین بود. در این یکسال شاهد تصمیمات عجولانه، احساسی نبودیم و بدنه کارشناسی احساس بیهودگی و بطالت نداشت با فرآیند تصمیم سازی از پایین،ضریب صحت،اتقان تصمیمات ارتقاء یافت. دولت کمترین بهره را از هوش هیجانی در تصمیمات برد.

بُعد تبلیغاتی تصمیمات و مواضع و اقدامات دولت کاهش یافت. اخبار پستوی حاکمیت روی صحنه ها دستمایه تسویه حساب ها نشد. حرمت آدمها، مدیران و مقامات به حراج گذاشته نشد. پرخاشگری، بی اخلاقی و تند خویی از زبان مقامات دیده نشد.

چالش آماری درنتیجه آمار سازیهای کاذب تیتر روزنامه ها نبود. مقامات در قضاوت عموم به بی اخلاقی و دروغ گویی متهم نیستند. حسابگری در مواضع موجب شد تا سیاست ایران هراسی به سیاست ایران دوستی تغییر یابد. اختلافات درون نظام به اختلافات ایدئولوژیک و بنیادی تبدیل نشد و نقاط اختلافی در همه جا جار زده نشد. دولت خود را در جایگاه اپوزیسیون قرار نداد و رفتار مسئولانه را پیش گرفت و وعده های غیر ممکن کمتر داده شد.

به انتظارات مردم دامن زده نشد. حرف های تخیلی و غیر واقعی سر داده نشد. گذشته به یکباره و بکلی به انکار گرفته نشد. برای جهان نسخه پیچی های مضحک نوشته نشد. قوا به مسخره گرفته نشدند و قانون ستیزی و قانون گریزی در رفتار مقامات ترویج نگردید. انتصابات اگر چه مورد اشکال و تامل می باشد اما شاهد انتصاب شگفت انگیز و بهت آور نبودیم و تلاش برای دو قطبی سازی جامعه و حکومت انجام نپذیرفت. بی شک این فهرست قابلیت ادامه تا... را خواهد داشت اما به همین مقدار بسنده می شود.

بی تردید هر کس نگاه منصفانه و البته مقایسه ای داشته باشد تصدیق خواهد کرد که نمره دولت آقای روحانی در این فهرست قابل قبول و بهتر از نمره کارهای انجام پذیرفته می باشد. انشا الله،این سنت به عنوان یک باور ادامه یابد و گفتمان فرهنگی مثبتی را در تعامل دولت و ملت ترسیم کند.

مردم سالاری: «تیرهایی که در غزه به سنگ خواهد نشست»

«تیرهایی که در غزه به سنگ خواهد نشست» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن می خوانید:

رازی که در عرصه جهانی از پرده بیرون افتاد و واقعیت توسعه قلمرو استعماری از نیل تا فرات صهیونیسم بر همه مبرهن و مدلل شد همانند تیرهایی بود که در غزه مظلوم بر سنگ نشست و بر ملت یهود ساکنان فلسطین اشغالی هم مشخص گردید که جان و مال شهروندان بومی و مهاجر و اشغال گر و شهرک نشین، در گرو مطامع و منافع استکبار، پشیزی ارزش ندارد! همین درک حقیقت موجب خودداری 50 نفر از نیروی ذخیره از اعزام به جنگ و کشتن بی گناهان بی آب و نان و در محاصره باریکه ای به نام «غزه» شده است. انسان اگر اراده داشته باشد، اگر ذهنش بیدار باشد و در یک کلمه، اگر انسان باشد می داند که نباید خون بریزد. به همین جهت، خود داران و استنکاف کنندگان از فلسطینی کشی، همین پنجاه نفر نخواهند بود و با همه سرکوب در «حیفا» و... نشان خواهد داد که این بار، خیزشی بنیان برانداز متن و بطن خود سرزمین های فلسطین اشغالی را تحت تاثیر قرار خواهد داد. چون این دولت باید به ریسمان اعمال جنایت کارانه خود گرفتار شود . چرا که « کلوخ انداز را پاداش سنگ است» و «کسی که باد می کارد، طوفان درو می کند.»

ساکنان فلسطین اشغالی هم، آنها که منافعشان با آدم کشی گره نخورده، می فهمند که خونخواهی سه کشته اسرائیلی به اذعان خود رژیم صهیونیستی، بهانه ای بیش نبوده است و حماس مقصر نیست! حقیقت آن که برای این رژیم، چیزی به عنوان آرامش و تامین جان ومال مردمش ارزش و اعتبار ندارد و گرنه آنها را در فرودگاه هایشان زمین گیر نمی کرد و مدام تن و جانشان را نمی لرزاند و برای آنها موشک های ناچاری «مقاومت» نمی خرید و در یک کلام، باید عبرت می گرفت که همیشه همه مردم را بازمینه سازی و دروغ نمی توان فریب داد.

اما رازی که از پرده بیرون افتاده است و صدای «تشت» رسوایی آنها عالمگیر شده، حکایت از قضایای در هم پیچیده ای دارد که ذکر برخی از آنها جهت خوانندگان عزیز، بی فایده نیست و حقیقت آن است که:

1- رژیم صهیونیستی نمی توانست وحدت فلسطینی ها را تحمل کند و به خوبی می دانست و می داند که تلقی «محمود عباس» همان مشی انقلابی «حماس» و دیگر گروه های جهادی و «مقاومت» نیست و این حمله وحشیانه می تواند این «وحدت» را بشکند.

2- این رژیم می خواست که مذاکرات ایران با 1+5 را تحت تاثیر قرار دهد و تا حدودی موفق هم شد.

3- دستگیر شدن افسر اطلاعاتی امارات در غزه، دست کشورهای مرتجع عرب را از آستین بیرون آورد و علنی شد که اینها و دلارهایشان در کشتار بیرحمانه مردم بیگناه غزه و یورش مغول وار جانیان صهیونیست، بسیار موثر بوده است و در عرصه اهداف شیوخ عرب، چیزی که هرگز مطرح نیست «عربیت» و «اسلامیت» است و بر همه پیداست که اینها حفظ منافع خود را بر جان مردم بی دفاع غزه، ارجح می دانند.

4- همراهی و همقدمی آشکار و پنهان ارتجاع عرب با رژیم صهیونیستی، همه و همه برای آن است که ایران و آمریکا به هم نزدیک نشوند. چون این نزدیکی اگر چه به سود دو ملت است اما دیگر اعتبار این کشورهای خودبزرگ بین، محلی از اعراب نخواهد داشت چون کیان علمی و مدنیت و فرهنگ و تمدن درخشان و تاثیرگذار قوم ایرانی، این خوش رقصان به دلار رسیده را فرصت عرض اندام نخواهد داد.

5- صدای تشت رسوایی گروه های سلفی و داعش و تکفیری و... را هم همه جهان اسلام و دنیای بیدار، شنیدند و فهمیدند و از خود می پرسند، در غزه که همه اهل سنت اند؛ آنجا که ایرانی و علی الخصوص شیعه نیست که سر ببرند؟ پس چرا باید «داعش» پرچم فلسطین را به زیر پا بیندازد و مردم در بند غزه را فتنه گر بخواند؟ آیا این تلقی و سیاست، همسویی با رژیم صهیونیستی نیست؟ آیا این شائبه را تقویت نمی کند که این گروه های مسلمان کش و مسیحی آزار، پرورده اتحاد شوم برخی کشورهای عرب با صهیونیست ها و استکبار جهانی هستند؟

6- آیا باز هم باید شک کرد از این که تخریب و آدمکشی سلفی ها و داعش و وهابی ها و... در سوریه، در جهت اهداف شوم سران عرب و اسرائیل، استکبار نبوده است ؟ و این به اصطلاح خیرخواهان ملت مقاوم سوریه، می خواسته اند که حکومت علوی را از میان بردارند و منجی مردم سوریه باشند؟ آیا آن همه خرابی و سربریدن ها و بر سر نیزه کردنها و بمب گذاری ها و ترور و ایجاد وحشت برای خدمت به ابنای بشر و جهان اسلام بوده است ؟ و...

خراسان: «چرا موشک های بالستیک بازهم مطرح شد؟»

«چرا موشک های بالستیک بازهم مطرح شد؟» عنوان یادداشت روزنامه خراسان به قلم امیرحسین یزدان پناه است که در آن می خوانید:

پس از چند هفته ای که مقامات سیاسی آمریکا درباره موشک های بالستیک ایران اظهارنظری نمی کردند «وندی شرمن» رییس تیم مذاکره کننده آمریکایی هفته گذشته در جلسه استماع سنا بار دیگر این موضوع را پیش کشید: «برنامه موشک های بالستیک ایران براساس قطعنامه شورای امنیت باید جزئی از توافق جامع و مذاکرات باشد...» هرچند برخی تحلیل گران معتقدند که این مواضع به نوعی پاسخی به طیف های جمهوری خواه و نئومحافظه کاران آمریکایی است اما واقعیت این است که همه این مواضع که مقابل دوربین های زنده تلویزیونی بیان می شود به نوعی وعده های غیرقابل انکار محسوب می شوند به خصوص این که شرمن در کمیته روابط خارجی سنا به سناتورها قول داده است که همه چیز مطابق نظرات آن هاست و آن ها «از متن توافق جامع با ایران شگفت زده نخواهند شد.»

با این تفسیر سوال این است که برخلاف گزارش اخیر پنتاگون که در آن تصریح شده بود توان موشکی ایران تهدیدی برای آمریکا نیست و حتی تصریح شده بود که موضوع موشک های بالستیک ایران را می توان پس از توافق جامع هسته ای و خارج از این موضوع پیگیری کرد چرا بار دیگر بحث موشک های بالستیک ایران از سوی مذاکره کننده ارشد آمریکا بیان و به موضوع توافق جامع پیوند زده می شود؟

به نظر می رسد، نخستین جنبه طرح این موضوع این است که آمریکایی ها که بنا براظهارات صریح جان کری و وندی شرمن پیش از آغاز وین 6 تصور می کردند در وین قرار است شاهد عقب نشینی ایران باشند، در مقابل استدلال های منطقی و فنی ایران بازهم بر سنگینی چماق افزوده اند و به همین دلیل با طرح مجدد موضوع موشکی تلاش می کنند تا فشار را بر ایران حفظ کنند. این درحالی است که طی 2 ماه گذشته پالس هایی از سوی مقامات نظامی و دفاعی آمریکا دیده شده بود که در آن گفته بودند فعلا نیازی به بحث درباره موضوع موشک ها نیست.

جنبه دوم این که، در نگاهی صرفا دفاعی و نظامی می توان موضوع تاسیسات هسته ای فردو و نیز موشک های بالستیک ایران را دو موضوع مرتبط با هم تحلیل کرد که حذف هر یک بدون دیگری ثمری برای طرف مقابل ندارد. 2 سال پیش گلوبال ریسرچ فاش کرد که پنتاگون 330 میلیون دلار به شرکت هواپیمایی بویینگ بابت ساخت 20 بمب سنگرشکن پرداخت کرده تا در صورت جنگ احتمالی از آنها برای نابود کردن تاسیسات فردو استفاده کند.

بعدها برخی رسانه های آمریکایی ویدئویی منتشر کردند که مقامات نظامی آمریکا به اسرائیلی ها داده اند. ویدئویی که مربوط به تست نوعی بمب سنگرشکن گرانقیمت آمریکایی است که برای تخریب فردو قرار بود به ارتش اسرائیل تحویل شود. این هزینه های هنگفت درباره ساخت تنها تعداد اندکی بمب این چنینی نشان می دهد که حذف فردو برای اسرائیلی ها و آمریکایی ها حیاتی است.هرچند مدتی بعد وال استریت ژورنال در گزارشی تصریح کرد قوی ترین بمب سنگرشکن توان نفوذ به 60 متری را دارد درحالی که تاسیسات فردو در عمق 90 متری قرار دارد.

از این گذشته خود اسرائیلی ها هم می دانند که پاشنه آشیل آن ها در مقابل تهاجم نظامی حتی محدود به ایران، توان موشکی ایران است. یعنی پاسخ ایران به کوچکترین تعرض به تاسیسات هسته ای کشورمان، در تل آویو و احتمالا با موشک های سجیل-2 داده می شود. این نگرانی آمریکایی ها، صهیونیست ها و برخی شرکای عرب آن هاست. همان چیزی که اندیشکده مطالعات راهبردی و بین المللی آمریکا 2 ماه پیش در گزارش خود با گره زدن بحث موشک های ایران و موضوع هسته ای مدعی شده بود: «ریاض، تل آویو وو اشنگتن نگران این هستند که ایران سلاح های هسته ای خود را روی موشک های بالستیکش سوار کند...».

بنابراین آمریکایی ها با فشار آوردن در موضوع موشکی بخش دیگری را نیز هدف گرفته اند که همان طرح مطالعات ادعایی است. ادعاهایی که در سال 2008 باعث شد مدالیته ایران و آژانس که حتی البرادعی مدیرکل وقت آژانس تایید کرده بود با کارشکنی آمریکایی ها به سرانجام نرسد. طرح این موضوع البته نکته ای است که در روزهای پایانی وین 6 نیز از سوی برخی وزرای خارجه 1+5 مطرح شده بود.

لوران فابیوس وزیرخارجه فرانسه19 جولای به رویترز گفته که ایران درباره ابعاد نظامی احتمالی برنامه هسته ای خود باید تا قبل دور بعدی مذاکرات با آژانس همکاری کند بنابراین همانگونه که پیشتر نیز پیش بینی می شد با زمینه سازی هایی که شرمن در آمریکا با طرح موضوع موشک ها و فابیوس در وین کرده اند آژانس به زودی به طرح مجدد این ادعاها خواهد پرداخت. موضوعی که البته ما بهتر از هرکس می دانیم که واهی و براساس مدارک جعلی طرح می شود اما به نظر می رسد برای حل و فصل آن از وارد شدن به آن نیز اجتنابی نیست. اما درباره این موضوع نگرانی جدی که وجود دارد نوع رفتار آژانس است.

این نهاد نشان داده که تاکنون درباره موضوعاتی که مطرح می کند همیشه پرونده را برای سوالات بعدی و بازگشت به موضوعات قبلی باز نگه می دارد. نکته ای که درباره تاسیسات نظامی و امنیتی ایران نمی توان از آن به راحتی گذشت.

چه این که اگر ایران از روی حسن نیت و برای رفع شبهات ساختگی آژانس اجازه بازدید از برخی اماکن را بدهد، این تضمین باید وجود داشته باشد که آژانس متعهدبه بستن پرونده است و قرار نیست باردیگر به آن تاسیسات یا دیگر تاسیسات نظامی ایران برود که هیچ ارتباطی با برنامه غنی سازی ما ندارد بنابراین ملاحظه جدی که در این باره وجود دارد لزوم تاکید به آژانس برای تدوین یک جدول زمانی درباره این موضوع است به نحوی که دیگر خواسته ای نتواند به آن اضافه کند.

نکته دوم پرهیز از افتادن در شرایطی است که لیبی در دهه گذشته تن به آن داد و طی آن بسیاری از اطلاعات سری نظامی و هسته ای این کشور لو رفت. موضوعی که 3 سال پیش در حمله آمریکا و انگلیس به این کشور برای سرنگونی قذافی رخ نمود و بسیاری از نقاط استراتژیک آن در همان روزهای نخست حمله کان لم یکن شد! بنا براین ملاحظه دوم و شاید مهم ترین نکته در این باره توجه جدی به مراقبت های امنیتی از تاسیسات نظامی ایران است. جایی که نباید به محل آمد و رفت بازرسان نهادهایی تبدیل شود که قبلا در موضوع لیبی، عراق و سوریه آزمایش خود را پس داده اند.

جمهوری اسلامی: «عوارض غفلت از افراطی گری»

«عوارض غفلت از افراطی گری» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به قلم حسن خیاطی است که در آن می خوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم

افراطی گری ممکن است انسان را به انحراف بزرگی مبتلا کند که در این خبر آمده است:«بعد از آنکه سرکرده داعش نماز عید فطر را تحریم کرد و اجازه برگزاری آن را به اهالی موصل نداد، رهبران گروهک تروریستی داعش اعلام کردند که زیارت خانه خدا بدعت است و مثل نماز عید فطر ساخته و پرداخته کافران است و در واقع همان بت پرستی می باشد که مسلمانان باید از این کار اجتناب کنند».

جملات بالا گفته های دکتر «نبیل منعم» شهروند مصری تبار و یکی از رهبران سابق داعش است که مدتی است از این گروهک جدا شده و به کشور خود بازگشته است. وی کتاب های تروریست بین المللی «سید امام الشریف» که از رهبران بانفوذ القاعده، گروهی که ساخته و پرداخته دستگاه های جاسوسی و امنیتی غرب به سرکردگی آمریکا می باشد را منشأ فکری رهبران داعش عنوان کرده و افزوده است که رهبران این گروهک تروریستی درحال بررسی نقشه ای هستند که طی آن بتوانند «خانه کعبه» را ویران کنند!

تردید نباید داشت که رهروان چنین تفکری، دیری نخواهد پائید که «نماز» را نیز بدعت بدانند و نمازگزاران را هم تکفیر کنند. چه آنکه وقتی نماز عید فطر بدعت تلقی شود و حج گزاران، بت پرست معرفی شوند، نوامیس مردم تحت عنوان «جهاد نکاح» بر عده ای جانی حلال شوند و عده ای به راحتی آب خوردن سر از تن برادر مسلمان خود جدا کنند و به سبک کفار صدر اسلام جگرخواری نمایند و با یک بمب انتحاری در آنی دهها و بلکه صدها انسان بی گناه آن هم از نوع مسلمانش را به خاک و خون می کشند، اگر از این گروه ها و افراد پیرو آنها شنیده شود که نماز هم بدعت و نمازگزاران کافر هستند، چندان جای تعجب نخواهد داشت.

نکته اساسی که در بطن تفکر داعشی نهفته است، این است که برای رسیدن به مقصود مورد نظر رهبران داعش و در واقع بوجود آورندگان و حامیان آنها، توسل به هر ابزاری از جمله انکار مسلمات دین و زیر پا گذاشتن تمامی خصایل اخلاقی و انسانی جایز است و شاید بسیاری از رهبران همین گروه های تکفیری نیز ندانند که هدف پرورش دهندگان آنها مبارزه با اساس اسلام است و از آنها تنها به عنوان ابزاری برای رسیدن به این هدف غایی بهره می برند.

نگاهی اجمالی به آنچه امروزه پیرامون ما و کشورهای اسلامی در خاورمیانه می گذرد، هر انسان منصفی را به این نکته مهم می رساند که دشمنان دین اسلام شمشیر خود را به دست عده ای مسلمان نما داده اند تا آنها با آن شمشیر ریشه اسلام را بزنند. مگر نه اینست که همه چیز با لشکرکشی غرب به سرکردگی آمریکا به افغانستان و عراق آغاز شد؟ مگر نه اینست که بهانه این لشکرکشی گروه القاعده ای بود که خود آمریکائیها آن را ساخته و پرداخته بودند؟ مگر نه اینست که غرب تمام توان خود را به کار برد که حرکت انقلابی مردم مسلمان منطقه علیه دیکتاتورهای کشورهایشان را با سوار شدن بر موج فرصت طلبی به سوی افراطی گری سوق دهد؟ مگر نه اینست که از بطن افراطی گری ها، انواع و اقسام گروه های تکفیری تندرو ساخت که اکنون بسیاری از کشورهای اسلامی از سوریه گرفته تا عراق و یمن و لیبی و سومالی و نیجریه، بحرین و... را گرفتار خود نماید؟ همه این ها انجام شد تا امروز رژیم غاصب و جنایتکار صهیونیستی در سایه سکوت سران کشورهای عربی و حتی سکوت مجامع بین المللی با آرامش تمام به قتل عام زنان، کودکان و مردان بی پناه و بی گناه مسلمان در غزه مشغول باشد و حامیان غربی این رژیم نژادپرست با وقاحت تمام از اعمال ضد بشری و جنایتکارانه آن حمایت کنند و علناً اعلام نمایند که اسرائیل را در کشتن کودکان و زنان غزه محق می دانند! آنها علاوه بر تأمین سلاح ها و جنگ افزارهای رژیم صهیونیستی، درهای خزانه ها و زرادخانه های جنگی خود را نیز برای این رژیم باز گذاشته اند تا هر آنچه از جنایت از دستش بر می آید علیه مردم غزه مرتکب شود.

در چنین وضعیتی است که هر انسانی می تواند به راحتی تشخیص دهد چرا غرب اکنون چنین با خیال راحت و آشکارا از جنایت های اسرائیل حمایت می کند و در سایه این حمایت، صهیونیست ها در جهانی که ادعای تمدن دارد به آسانی آدم می کشند و کسی هم صدایش در نمی آید. سلطه گران غربی و فرزند نامشروع صهیونیستی آنها اکنون درحال بهره برداری از نتایج سال ها ترویج افراطی گری در منطقه هستند. سرگرم شدن مسلمانان با یکدیگر و به عبارتی به جان هم افتادن مردم مسلمان در خاورمیانه، تنها یکی از دستاوردهائی است که افراطی گری برای دشمنان قسم خورده اسلام به همراه آورده است و آنها در سایه این دستاورد به نسل کشی فلسطینیان در غزه پرداخته اند.

البته نباید فراموش کرد که فراهم کننده چنین امکاناتی برای دشمنان اسلام، دولت هایی در منطقه بوده اند که نقش اصلی را در ترویج افراطی گری بازی کردند، دولت هایی که تمام امکانات خود اعم از مالی، سیاسی، تسلیحاتی و... را برای ساخت و پرورش گروه های افراطی در اختیار اهداف و برنامه های دشمنان اسلام گذاشتند و انتظاری که از این حرکت داشتند حفظ چند روز بیشتر قدرت در ازای این همه خدمت بود، که اکنون با رشد افراطی گری اصل آن را در خطر می بینند.

همه این ها درحالی رخ داده که مرتکبین چنین خطاهایی، اقدامات خود را خدمت به اسلام، یا خدمات بشردوستانه و به عبارتی کمک به ایجاد دمکراسی در منطقه جلوه داده اند، درحالی که آنچه از این خطاها نصیب اسلام، بشر و دمکراسی شده چیزی جز ظلم، خونریزی، غارت و بدنام کردن نام بشریت و دمکراسی نبوده است.

نکته ای که در اینجا نباید از آن غفلت نمود، آن است که گمان نکنیم افراطی گری تنها مربوط به کشورهای همسایه و منطقه است و ما از اثرات مخرب آن در امان هستیم. همانگونه که غفلت از اثرات افراطی گری در سایر ممالک اسلامی، نتایج زیانباری را برای آنان به بار آورده است، اگر ما نیز دچار همان غفلت شویم، این نتایج زیانبار بی تردید به سراغ ما هم خواهد آمد. بدون هیچ ملاحظه ای باید بپذیریم که ما نیز در داخل کشورمان دچار افراطی گری هستیم. هر چند افراطی گری موجود در داخل کشور ما با افراطی گری های سایر کشورها قابل مقایسه نیست، اما تردید نداشته باشیم که نتیجه هرگونه افراطی گری در نهایت یکسان است. بنابر این گمان نکنیم ما در مقابل نتایج عملکردهایمان مصون می مانیم و بر پایه همین تفکر غافلانه طوری عمل ننمائیم که اعمال افراطی خود را با انقلابی گری و انقلابی نمایی توجیه نمائیم. فراموش نکنیم که خود برتربینی و تفکر خود را برتر دانستن انسان را دچار غفلت می کند و غفلت سرآغاز فرو افتادن در دام افراطی گری است، افراطی که می تواند افراد را تا آستانه تبدیل شدن به عناصری همچون اعضاء گروهک داعش به پیش ببرد.

آفرینش: «اختلاف»، محور اصلی اهداف تل آویو در غزه

«اختلاف»، محور اصلی اهداف تل آویو در غزه عنوان سرمقاله امروز روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید:

درپی ادامه حملات رژیم صهیونیستی به باریکه غزه، شمار قربانیان به بیش از10هزار نفر رسیده که بیشتر آنها غیرنظامیان و زنان وکودکان، می باشند. حملات سنگین توپخانه ای اسرائیل درپشت مرزهای غزه، جنایتی ضد بشری تلقی می گردد که حاصل خواسته ها و اهداف سیاسی مقامات تل آویو می باشد.

برکسی پوشیده نیست که خون خواهی اسرائیل در پی قتل مشکوک چند نوجوان شهرک نشین بهانه ای برای آغاز جنگ در نوار غزه بود، چرا که مقامات امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل نیز بر عدم دست داشتن حماس و نبود سندی برای اثبات آن اقرار کردند. ازسوی دیگر نمی توان کشتار وسیع غیرنظامیان غزه و تقبل هزینه های مالی سنگین جنگ را صرفاً جهت پیشگیری اسرائیل از حملات موشکی حماس و مقاومت دانست.

در نگاه کلی به اتفاقات منطقه و جهان می توان چندین مورد را برشمرد که درآنها منافع اسرائیل به خطر افتاده و یا از وقوع آنها نفع می برد، و مهمتر ازهمه اینکه جنگ غزه به عنوان ابزار دست تل آویو برای تحقق خواسته هایش تبدیل شده است.

نخستین مورد، مسئله مذاکرات هسته ای ایران می باشد. درطی چندین دور مذاکرات ایران و1+5 مشاهده کردیم که هربار خبری از توافق احتمالی ازوین می رسید مقامات تل آویو به طور علنی به مخالفت با آن می پرداختند و جامعه جهانی را به اشتباهی بزرگ متهم می کردند. درادامه مذاکرات مشاهده شد که کلید راهی از بن بست چندساله مسئله هسته ای در دست ایران و آمریکاست، و با کاهش تنش های سیاسی میان این دو کشور احتمال دست یابی به توافق بیش از پیش قوت گرفت. لذا تل آویو باید نقاط اختلاف میان ایران وآمریکا را پررنگتر می کرد و روابط فی مابین دو کشور سردتر می نمود.

از آنجا که ایران همواره به دنبال حمایت از آرمان های فلسطین و مقاومت بوده، و از سوی دیگر آمریکا خواسته یا نا خواسته به حمایت ازعملکرد و خشونت طلبی های اسرائیل پرداخته، نوعی تنش و پرخاشگری میان دو کشور به وجود خواهد آمد و جنگ غزه و کشتار مردم بی گناه به ابزاری برای تل آویو مبدل شد تا مذاکرات میان ایران وآمریکا تحت تاثیر جنگ مورد خدشه قرار گیرد.

نکته دوم، ترس تل آویو از آشتی و وحدت میان تشکیلات خودگردان و گروه های مقاومت بود. گروه های فلسطینی پس از به رسمیت شناخته شدن این کشور درسازمان ملل درصدد تشکیل یک دولت وحدت ملی برآمدند و این خطری بزرگ برای اسرائیل تلقی می شد.

فلسطینیان درپی تشکیل دولت مستقل در مرزهای 1967 هستند، لذا با اتحاد میان آنها جایگاه و اهداف تل آویو به خطر می افتاد و آرمان آزادسازی سرزمین های اشغالی درمیان فلسطینیان قوت می گرفت. تاکید و تبلیغات سهمگین و غیر واقعی اسراییل و رسانه های وابسته به آنها مبنی بر اینکه حمله به غزه واکنشی به موشک های حماس بوده است، در واقع تحریک تشکیلات خودگردان به تجدید نظر در رابطه سیاسی با حماس می باشد.

اما نکته سوم، به حاشیه رفتن جنایات داعش و تحولات عراق و سوریه می باشد. تا پیش از جنگ غزه تمام رسانه ها و افکار عمومی جهان به سمت پیشروی ها و جنایات وحشیانه داعش متمرکز بود، لذا اسرائیل برای تکه تکه کردن جریان مقاومت باید اختلافات را در سوریه و عراق نهادینه می کرد و این مهم توسط مهره ای به نام داعش درحال اجراست. پس باید بهانه دیگری به دست می آمد تا فشارها از روی داعش برداشته می شد و به سمت دیگری معطوف می گردید، و آن جایی نبود جز غزه!.

بهره گیری اسرائیل از عنصر اختلاف در منطقه هدفی کلاسیک بوده است که همواره در دستور کار صهیونیستها و حامیانشان قرار داشته است، اما مایه تاسف است که در این میان زنان و کودکان بی گناه قربانی خواسته های سیاسی کشورها و گروه ها شده اند...

دنیای اقتصاد: «افزایش تولید در بنگاه ها بدون تورم، چگونه؟»

«افزایش تولید در بنگاه ها بدون تورم، چگونه؟» عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر محمدمهدی بهکیش است که در آن می خوانید:

اخیرا برنامه کوتاه مدت اقتصادی دولت برای خروج غیر تورمی از رکود منتشر شد که در صورت به اجرا درآمدن، می تواند حرکتی نو برای تصحیح فرآیندها و افزایش فعالیت های اقتصادی باشد. بدیهی است تحقق اهداف بسته سیاستی در صورتی امکان پذیر است که بهره برداری از ظرفیت های موجود تولیدی- که گاهی گفته می شود تا 50 درصد آن بلااستفاده مانده است- افزایش یابد. این امر به سادگی امکان پذیر نیست؛ زیرا طی چند دهه گذشته، اقتصاد نسبتا بسته و غیررقابتی ایران از یک طرف مزایایی برای بنگاه های تولیدی به وجود می آورده و از طرف دیگر هزینه هایی را نیز به آنها تحمیل می کرده است.

در زیر به تشریح کلی مزایا و هزینه های ناشی از وجود این فضای غیررقابتی می پردازیم. نکته ای که در این بحث باید مورد توجه قرار گیرد این است که طی چند سال اخیر مزایایی که به بنگاه ها (عموما از طریق یارانه ها و ارز ارزان و ...) تعلق می گرفت به شدت کاهش پیدا کرده است؛ بنابراین متناسب با آن باید هزینه هایی که شرایط نامناسب و غیررقابتی بر صنایع و بنگاه های کشور تحمیل کرده نیز کاهش یابد تا تعادلی جدید بین آنان برقرار شود و ادامه فعالیت را برای واحدهای تولیدی امکان پذیر کند تا افزایش تولید و خروج از رکود امکان پذیر شود. عوامل حمایت کننده و همچنین هزینه زا را برای بنگاه ها می توان به ترتیب زیر خلاصه کرد:

1- بهره مندی بنگاه ها از یارانه و امکانات ارزان قیمت (عوامل حمایتی)

تخصیص ارز ارزان تر از نرخ بازار به واحدهای تولیدی طی چند دهه گذشته به طرق مختلف از جمله ارز دولتی، ارز مرجع، ارز مبادله ای و ... واحدهای تولیدی را درگیر فعالیت های تجاری سودآور کرده که منجر به دور شدن آنها از اهداف اصلی در زمینه تولید صنعتی شده است.

با توجه به بالا بودن نرخ تورم در اقتصاد ایران و وجود نرخ بهره واقعی منفی در سیستم بانکی کشور، دریافت کنندگان تسهیلات بانکی هیچ علاقه ای به بازپرداخت وام های دریافتی نداشته اند و در نتیجه همواره علاقه مند به استفاده از فضای رانتی ایجاد شده بوده اند که البته بنگاه های تولیدی نیز از این مقوله مستثنی نیستند.

دغدغه های موجود بر سر راه صنایع تولیدی کشور منجر به تخصیص برخی شرایط و امکانات تسهیل کننده سرمایه گذاری از جمله آب، برق و گاز ارزان قیمت و زمین مناسب به واحدهای جدیدالتاسیس شده است.

آسیب پذیر بودن صنایع تولیدی کشور، ترس از فضای رقابت جهانی و به طور همزمان باز شدن فضای کسب وکار بین المللی باعث شده که دولت ها برای حفظ بنگاه های تولیدی کشور (که البته خواست این بنگاه ها نیز بوده) اقدام به وضع تعرفه های بالا برای کالاهای وارداتی به کشور کنند که در نتیجه محیط غیررقابتی اقتصاد کشور مورد حمایت قرار گرفته و با عدم افزایش بهره وری بنگاه های تولیدی، هزینه های تولید را افزایش داده است و همزمان به واحدهای تولیدی امکان فروش کالا و خدمات به قیمت های بالاتر از قیمت های بین المللی را داده است.

2- محدودیت های بنگاه های تولیدی (عوامل هزینه ای)

با توجه به رشد شدید جمعیت در دهه 60، طی چندین سال گذشته همواره یکی از دغدغه های مهم دولت ها در ایران اشتغال زایی و به ویژه حفظ اشتغال موجود بوده است و این امر باعث شده که دولت ها وظیفه اشتغال زایی و حفظ آن را از طریق تدوین قوانین و مقررات محدودکننده در حوزه کار، بر دوش کارفرمایان بیندازند. دولتی کردن اکثر واحدهای تولیدی به خصوص در سال های اولیه بعد از انقلاب موجب تشدید این امر شده است. به عبارت دیگر، قوانین و دستورالعمل های محیط کار به ترتیبی شکل گرفته که واحدهای تولیدی مجبور به استخدام و نگهداری نیروی کار بیش از حد نیاز بوده اند و عملا مسوولیت جبران هزینه بیکاری نیروی کار به آنان سپرده شده که موجب افزایش هزینه بنگاه ها شده است. علاوه بر آن، ترتیبات فوق موجب کاهش شدید بهره وری در محیط کار شده است که مفهوم اقتصادی آن برای بنگاه، افزایش هزینه است.

با توجه به شرایط غیررقابتی و وجود انحصارهای گوناگون در صنایع مختلف و همچنین به دلیل اختصاص ارز ارزان قیمت، دولت ها عموما سیاست قیمت گذاری (کنترل افزایش قیمت محصولات) را در دستور کار خود قرار داده اند تا شاید از این طریق هم به کنترل نرخ تورم افسار گسیخته موجود در اقتصاد کشور کمک کنند و هم به زعم خود شاید بر حفظ حقوق مصرف کنندگان و همچنین انتقال منافع ارز ارزان به آنان همت گمارند!

موانع بسیاری در مسیر راه اندازی یک کسب وکار جدید در اقتصاد ایران وجود دارد که یکی از ابتدایی ترین آنها موانع موجود در صدور مجوزهای زمانبر و هزینه بردار در مراحل مختلف کسب وکار است که البته اخیرا این مسأله مورد توجه قرار گرفته و مجلس شورای اسلامی در اصلاحیه قانون اجرای سیاست های کلی اصل 44 قانون اساسی مصوب 01/04/1393 با مورد تاکید قراردادن اصل رقابت پذیری، اقدام به تصویب مواد قانونی در حمایت از مقررات زدایی و تسهیل مجوزهای کسب وکار کرده است.

عوامل حمایتی و هزینه ای در اقتصاد کشور به عوامل ذکر شده فوق محدود نمی شود، ولی شاید آنچه ذکر شد بدیهی ترین آنان باشد. مثلا عامل فساد که بخش مهمی از آن به مجوزها یا کمبود رقابت وابسته است، از عوامل هزینه زای مهم در سال های اخیر است، ولی شاید توجه به عوامل مذکور در این یادداشت بتواند زمینه ایجاد فساد را به مقدار قابل توجهی کاهش دهد.
با توجه به اتفاقات دو سال آخر دولت دهم (تغییر نرخ ارز و اجرای مرحله اول طرح هدفمندی یارانه ها) و رویکرد دولت یازدهم، عوامل حمایتی واحدهای تولیدی- که در نیم قرن اخیر کم و بیش برقرار بوده- رو به کاهش شدید گذاشته است؛ ولی عوامل هزینه ای عموما همچنان بر جای خود باقی است.

توجه داشته باشیم که عوامل حمایتی در مقابل عوامل هزینه ای طی سالیان طولانی در کشورمان نوعی تعادل به وجود آورده بود و در نتیجه واحدهای تولیدی امکان ادامه فعالیت داشتند. رکود اقتصادی زمانی شروع شد که این تعادل به هم ریخت و ادامه فعالیت بنگاه ها با مشکل جدی مواجه شد. اگر در مقابل حذف عوامل حمایتی، عوامل هزینه ای کاهش نیابند واحدهای تولیدی همچنان با مشکلات جدی مواجه خواهند بود. البته برخی از سیاست های موردنظر دولت برای خروج از رکود در راستای کاستن از هزینه های بنگاه های تولیدی است، ولی عموما در کوتاه مدت قابل دسترس نیست؛ بنابراین دولت باید به این امر مهم آگاه باشد که اگر در مقابل کاهش حمایت ها- که اکثرا تحقق یافته- اقداماتی در جهت کاستن از هزینه های تولید در بنگاه ها انجام ندهد، افزایش تولید با افزایش قیمت های شدید همراه خواهد شد که از یک طرف با هدف غیرتورمی بودن سیاست ها مغایرت پیدا می کند و از طرف دیگر، کاهش کشش تقاضا در قیمت های بالا به کاهش تقاضای کل می انجامد که خروج از رکود را نیز مشکل تر می سازد. اتاق های بازرگانی و تشکل های کارفرمایی کشور بهترین مراجعی هستند که می توانند پیشنهادهای مشخصی در این زمینه در اختیار دولت بگذارند.

نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار