جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 29 - ۱۸ رمضان ۱۴۴۵
برچسب ها
# اقتصاد
۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۰:۵۵

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح چهارشنبه*انفجار عظیم در کاخ سیاه واشنگتن

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «انفجار عظیم در کاخ سیاه واشنگتن»،«منتقدان رقیب شما نیستند»،«تمرینی برای بخش خصوصی»،«نقشه راه دولت برای خروج از رکود اقتصادی چیست؟»،«تزویر خاله خرس‌های حامی دولت!»،«پیام‌های عدم انصراف را دریابیم»،«ضرورت تنوع سیاسی درعراق»،«این چندروز که نبودیم!»،«سیاست‌های سنجیده برای رکودزدایی»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۵۵۹۲۹

کیهان:منتقدان رقیب شما نیستند

«منتقدان رقیب شما نیستند»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می خوانید؛ 1- انسان مؤمن شناسنامه دارد؛ صاحب هویت است. اما این شناسنامه و هویت فراتر از سجل ثبت احوال یا تحصیلات و کسوت و موقعیت اجتماعی و سیاسی فرد است. مؤمن را باید با ویژگی هایی مانند متعبد و منصف بودن شناخت. مؤمن اهل بدعت نیست. دلبخواه خود یا باب طبع این گروه و آن طیف موضع نمی گیرد. جاذبه ها و دافعه های نیرومندی دارد که معارضان با دین نمی توانند او را تاب بیاورند و او نیز با آنان نرد دوستی نمی بازد؛ که می داند «المرء علی دین خلیله و قرینه. انسان بر دین دوست و هم نشین خود است». مؤمن شناسنامه دار- در هر کسوتی که باشد- نمی تواند درباره احکام الهی یا حقوق مردم تخفیف بدهد. صحابه بی شناسنامه یا شناسنامه گم کرده بودند که روز شوم سقیفه در بحبوحه ماتم رحلت پیامبر اعظم(ص)، بر سر حکم الهی و حق مردم معامله باطل کردند حال آن که اگر حق شخصی آنان بودند این قدر دست و دلبازی نمی کردند. آن روز به خیال اینکه صحابه محترمند، حق که محترم تر بود و احترام صحابه نیز از آن بود، مظلوم ماند و خاک به چشم بشریت پاشیده شد.

امیر مؤمنان علیه السلام هنگامی که مالک اشتر را به امارت مصر می گماشت در آن عهدنامه معروف -نامه 53 نهج البلاغه- از جمله او را به انصاف فراخواند و برای آن ملاک قرارداد و فرمود «مالک هوای نفس خود باش و درباره آنچه برتو حلال نیست بر نفس خویش بخل بورز که همانا سخت گیری بر نفس، داشتن جانب انصاف در قبال اوست بر سر هر آنچه دوست دارد یا ناگوار می شمارد». اصل انصاف به این است که آدمی در خوشایند و ناخوشایند امور، زمامدار خود باشد و درباره حرمت و حلیت های الهی برخود سخت بگیرد. علی علیه السلام همچنین در خطبه 87 میان عالمان و عالم نمایان (دارای شناسنامه جعلی) ملاک قرار داده و فرمودند «بندگان خدا! همانا از محبوب ترین بندگان خدا بنده ای است که خداوند او را بر نفس خویش یاری کرده، پس جامه حزن و خوف برتن کرده است؛ چراغ هدایت در قلب او روشن است و او خود را برای آن روزی که مانند مهمان بر او نازل خواهد شد آماده کرده است...

همانا جامه های شهوت را از تن درآورده و از همه غم ها جز یک غم خالی شده است... همانا خود را ملزم به عدالت ساخته، پس آغاز عدالت او، نفی هوا و هوس از خویش است... اما دیگری عالم خوانده می شود حال آن که نیست. نادانی ها را از نادانان و گمراهی ها را از گمراهان می گیرد... می گوید در شبهه ها (شبهات) می ایستم حال آن که در آن افتاده و می گوید از بدعت ها کناره می گیرم در حالی که در آنها غوطه ور است. صورت او صورت انسان و قلب او قلب حیوان است. باب هدایت را نمی شناسد تا پیروی کند و نه باب نابینایی را که امتناع ورزد. و ذلک میت الاحیاء. این مرده ای است میان زندگان».

امیر مؤمنان(ع) همچنین ملاک دیگری هم درباره این قبیل خواص ارائه کرده اند، آنجا که جماعت مذکور را «امامی برای خود»! و اهل خودرأیی و خود اجتهادی معرفی می کنند. حضرت در خطبه 88 علت هلاکت گروهی از مردم را چنین تبیین می کنند «شگفتا و چرا در شگفت نباشم از خطای این فرقه ها در اختلاف آنان بر سر حجت های دین شان... یعملون فی الشبهات و یسیرون فی الشهوات. در شبه ها ]باز نمی ایستند و[ عمل می نمایند و در شهوات سیر می کنند. معروف در میان آنها همان است که می پسندند (می شناسند) و منکر همان است که نمی پسندند (نمی شناسند). در معضلات به نفس خود پناه می برند و محل رجوع آنان در امور مهم به آراء و نظرات خویش است. کأنّ کل امرء منهم امام نفسه. گویا که هر یک از آنها امام و پیشوای خود است. چنین می پندارند که در نظریات خویش به طناب های محکم چنگ زده و دستاویز محکمی به دست آورده اند».

2- رئیس جمهور محترم دیروز در مراسم افتتاح نمایشگاه کتاب، از فرهنگ و نقد و آزادی بیان و ممیزی و نیز «شناسنامه» سخن گفتند؛ اینکه منتقدان با شناسنامه حرف بزنند. «در دنیای کتاب بگذاریم آنچه در دل و اندیشه وجود دارد، بر روی صفحه کاغذ خودنمایی کند. دولت به دنبال سانسور دولتی نیست... امروز بیشترین نقد در جامعه نسبت به دولت و دولتمردان می شود و من افتخار می کنم که این دولت شرایطی را به وجود آورده تا همه به راحتی حرف بزنند، نقد کنند و سخن بگویند و گاهی از کاه کوه می سازند. نقد حق مردم و همه گروه هاست، چه اقلیت و چه اکثریت اما آنچه پسندیده نیست این است که با پول و بیت المال مردم کسی بخواهد دولتی را که منتخب مردم است به جای نقد، تخریب کند. ما از همه می خواهیم با شناسنامه حرف بزنند و بگویند از کجا و وابسته به کدام جناح هستند. با نام جناح خود سخن بگویند نه به نام ملت ایران... ]در امر ممیزی و نظارت[ باید تشخیص خوب و بد را به صاحب نظران واقعی، انجمن ها و اصحاب قلم و فکر واگذار کنیم و بدانیم هیچ کس در ممیزی بالاتر از وجدان و افکار عمومی نیست. آنها (افکار عمومی) بهترین ممیزان هستند و می دانند که به استقبال چه کتابی بروند و چه کتابی را در گوشه انزوا قرار دهند».

درباره این سخنان ملاحظاتی وجود دارد. رفتار برخی دولتمردان و از جمله وزارت ارشاد درباره دوگانه «نقد-تخریب» بسیار متناقض است. این طیف چون همه چیز را منحصر در این می بینند که چه کسی به آنان رأی داده یا حمایت می کند و چه کسی رأی نداده و یا منتقد است، از یک طرف طی 7 ماه گذشته بر منتقدان سیاست ها و رفتارهای اجزای دولت سخت گرفته اند که توقیف چند نشریه و توبیخ منتقدان رسانه ای و حتی پارلمانی از سوی شورای امنیت ملی (به ریاست رئیس جمهور) از جمله آنهاست. اما از طرف دیگر برخی مهاجمان به کلیت حکومت دینی و احکام الهی را زیر پر و بال گرفته و تحت حمایت قرار داده اند چرا که مهاجمان برای مصونیت، نقاب حمایت از دولت- هم جناحی بودن!- را بر چهره زده اند؛ نظیر زشت کاری هایی که روزنامه های بهار و آسمان مرتکب شدند و متأسفانه بعد از برخورد با این نشریات متعرض به ولایت امیرمومنان(ع) و حکم قرآنی قصاص، شاهد اعتراض وزیر ارشاد و رئیس جمهور بودیم. این طیف با گستاخی رئیس دولت جمهوری اسلامی را به رئیس گروهک التقاطی ای تشبیه کرد که حضرت امام(ره) آنها را پدران معنوی سازمان منافقین خواند و فرمود « اگر در دولت موقت بر سر کار مانده بودند سیلی به اسلام و ایران می زدند که تا قرن ها سر بلند نمی کرد». آنها که صحنه گردان اصلی آشوب خیابانی تیرماه 78 بودند با این قبیل تحرکات دنبال انتقام نرم و با پنبه! از آقای روحانی هستند که در سخنرانی 23 تیر 78، آشوبگران را اوباش برانداز و عامل استکبار معرفی کرد و در 25 بهمن 89 ، حرکت همانان را مایه خوشحالی و بهره برداری آمریکا و رژیم صهیونیستی برشمرد. اکنون سوال این است که چرا دولتمردان، آن قدر که در برابر انتقاد منتقدان حساسند و آنان را بی سواد و پول گرفته و افراطی معرفی می کنند، در برابر تخریبگری جریان افراطی برانداز ساکتند یا بدتر، حمایت از آنان هم می کنند؟ آیا دولتمردان محترم، این حدیث شریف از امیرمومنان را نشندیده اند که «الراضی بفعل قوم کالداخل فیه معهم».

حق نقد و امر به معروف و نهی از منکر، ره آورد اسلام و قانون اساسی برای مردم و صاحب نظران است و آنان این حق را از دولت نمی گیرند، هر چند که گاه و بیگاه نواخته می شوند. به عنوان مثال اکنون عدم توازن در توافق ژنو برای همه آشکار شده اما رئیس جمهور محترم «تمام» منتقدان را کم سوادانی که از جاهای خاص پول می گیرند و می نویسند، معرفی کرد. این فراهم آوردن شرایط نقد بود؟ آیا تکریم مقام نقد و ناقد است که بگوییم هر کس رویکردهای فرهنگی و سیاسی و اقتصادی دولت را نقد می کند، «باید بگوید از کدام جناح است؟»! در حقیقت رئیس جمهور محترم با این سخن و سخنان مشابهی نظیر اینکه مردم در انتخابات سال گذشته به افراط رأی ندادند و به اعتدال رأی دادند، از یک طرف خود را میزان و فرقان حق و باطل و افراط و اعتدال معرفی می نمایند- که متاسفانه نگران کننده است و بوی خودشگفتی و استبداد رأی می دهد- و از طرف دیگر هر چه منتقد است را به «جناح» و دسته و باند می چسبانند و در قالب تنگ جناح و جناح بازی قرار می دهند! آیا دولت مدعی فراجناح بودن نمی تواند منتقد فراجناحی داشته باشد؟

آیا با ژست روشنفکرانه و آزادمآبانه منطبق است که اولا همه رقبا را افراطی جا بزنیم و ثانیا تمام منتقدان را رقیب انتخاباتی و حریف جنجالی وانمود کنیم؟! جای انصاف و تدبیر و اعتدال و حکمت در این موضع گیری ها کجاست؟! این سخن، سخن بسیار نیکویی است که سخنوران و نویسندگان با شناسنامه حرف بزنند - و مثلا منافقین لیبرال و خلقی و توده ای و چپ های آمریکایی، خود را معتدل و در صف حامیان دولت جا نزنند- اما مغالطه خواهد بود اگر منظور از شناسنامه را در جناح و حزب و دسته و جنگ های حیدری- نعمتی برخی سیاستمداران و سیاست بازان منحصر کنیم.

معنای این کار در حقیقت انگ و برچسب زدن به منتقدان برای طفره از مسئولیت شرعی و پاسخگویی قانونی است. این یعنی اینکه منتقد! حرف بزن اما وقتی انتقاد می کنی، دهانت را ببند و گرنه بی شناسنامه و بی سواد و تخریب گر وانمود خواهی شد! آیا انبوه علما و مراجع، صاحب نظران دانشگاهی و متخصصان امور فرهنگی و اقتصادی و سیاسی را می توان در قالب جناح رقیب قرار داد و آنان را فاقد شناسنامه خواند و از آن سو، شیادان هرهری مسلک و متظاهر به حمایت از دولت را شناسنامه دار تلقی کرد و میدان دارد که نعل تازه کنند و به ارزشها و منافع ملی بتازند؟!

اما اینکه «بگذاریم در دنیای کتاب آنچه در دل و اندیشه وجود دارد بر روی صفحه کاغذ بیاید» یا «هیچ کس در ممیزی بالاتر از وجدان و افکار عمومی نیست]تا آخر بیان آقای روحانی در این باب[»، تعجب آور است به دو دلیل.

اولا این منطق از کجای قانون یا شرع استدلال و استخراج می شود و اگر چنان باشد پس باید نعوذبالله آیات متعدد قرآن کریم که ترویج و تجارت ضلالت را با سخت ترین لحن ها سرزنش می کند، ممیزی و حذف کرد! ثانیا در این صورت چه نیازی است به دستگاه های عریض و طویل دولت و هزینه هایی که به جامعه از قبال این بوروکراسی تحمیل می شود؟ اگر قرار است فرهنگ و اقتصاد و سیاست کشور بدون نظارت و مراقبت به حال خود رها شود یا به تعادل آدام اسمیتی کذایی برسد - ادعایی که اکنون در خود غرب نیز به سخره گرفته می شود- دیگر چه نیازی به وزارتخانه های دولتی است؛ دولت را تعطیل کنند و کلیدش را تحویل بدهند. کتاب کردن هرچه در دل می گذرد -لابد در حوزه فیلم و هنر و رسانه نیز همین است چرا که به اصطلاح، هنر ارزشی و غیرارزشی نداریم- یعنی اینکه بشود برای ترویج مواد مخدر روان گردان، فحشا و خیانت، اقسام جنایت و تعرض به حقوق دیگران کار تبلیغاتی به اصطلاح فرهنگی کرد! و شانه خالی کردن از مسئولیت ممیزی و نظارت فرهنگی با این ادعا که مردم خود تشخیص می دهند، یعنی اینکه از فردا بساط هرچه استاندارد و نظارت بهداشتی بر فروشگاه های مواد غذایی و رستوران ها و قصابی هاست را جمع کنیم، مگر اینکه بگویم سلامت روح و فکر و جان مردم از شکم و بدن آنها کم اهمیت تر است!

این منطق های عجیب و غریب از کجای کتاب الهی و سنت معصومین علیهم السلام استخراج می شود؟! چگونه است که فیلم «من روحانی هستم» تخطئه می شود چون آقای وزیر ارشاد می گوید «مجوز» ندارد اما محصولات فرهنگی ضددین و ضد جمهوری اسلامی باید بدون مجوز و نظارت به حراج عمومی گذاشته شود؟!

آقای روحانی نمی تواند روحانی نباشد. روحانی بودن همه حیثیت و هویت و شناسنامه اوست. اصلا دینداری و پایبندی به جمهوری اسلامی، شناسنامه همه آنهاست که خود را با انقلاب اسلامی می شناسانند. اما باید به لوازم چنین شناسنامه ای پایبند بود. و بالاخره این یک جمله را باید گفت که مردم از دولت، کار و خدمت می خواهند و نه نظریه پردازی و سخنرانی.

جمهوری اسلامی:تمرینی برای بخش خصوصی

«تمرینی برای بخش خصوصی»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛بسیاری از کارشناسان مدیریت معتقدند فرایندی که برای انجام یک طرح یا برنامه طی می شود اگر بیش از نتیجه حاصل اهمیت نداشته باشد حداقل به همان مقدار مهم است.

استدلال این کارشناسان هم بر اصل کلیدی گفتمان سازی و نهادینه سازی در لایه های مختلف بستر اجرای برنامه ها استوار است. به عبارت دیگر اینکه چه اقدامات و کنش هایی انجام می گیرد تا یک برنامه محقق شود، تأثیرات فراوانی بر مجموعه کنشگران و فضای پیرامونی آنان بر جای می گذارد که تا حد زیادی امکان و احتمال تکرار موفق یا شکست آن برنامه را تعیین می کند.

روش بکار گرفته شده در مورد تعیین نرخ سود سپرده های بانکی در روزهای اخیر نیز به نظر می رسد نوعی پیروی از همین اصل است. بانک مرکزی و شورای پول و اعتبار در رویه ای کاملاً متفاوت نسبت به سال های قبل این بار به جای تعیین دستوری نرخ سود سپرده ها، از مدیران عامل بانک های دولتی وخصوصی و مؤسسات اعتباری خواستند با مشورت و بررسی شرایط بازار پول، نرخهای منطقی را برای سپرده ها اعلام کنند. این اقدام بانک مرکزی با استقبال فعالان شبکه بانکی مواجه شد، نرخهای توافقی مشخص و به بانک مرکزی اعلام گردید. بانک های دولتی و خصوصی همچنین از بانک مرکزی به عنوان نهاد حاکمیتی ناظر بر شبکه بانکی و بازار پول خواسته اند بر اجرای مفاد توافقنامه نرخ سود سپرده ها نظارت کند.

نتیجه این فرایند هنوز مشخص نیست و باید صبر کرد تا میزان پایبندی بانک ها به نرخهای توافق شده و همچنین موفقیت یا شکست بانک مرکزی در نظارت جدی بر رعایت این نرخ ها توسط تمامی بانکهای دولتی و خصوصی و مؤسسات اعتباری آشکار شود.

فارغ از اینکه نتیجه چه خواهد بود، واقعیتی که باید مورد توجه قرار گیرد، بازگشت هر یک از بازیگران این عرصه به جایگاه صحیح و واقعی خود است. همگی به خاطر داریم که طی سال های گذشته خصوصاً چند سال اخیر، دخالت های فراوان شورای پول و اعتبار که تحت نفوذ دولت قرار داشت و تعیین دستوری نرخ سود سپرده ها و تسهیلات بانکی چه پیامدهای تلخی برای اقتصاد کشور به دنبال داشت.

از این رو باید عدم دخالت نهاد حاکمیتی را در تعیین نرخ سود سپرده های بانکی به فال نیک گرفت چرا که به این ترتیب فرایند تصمیم سازی از درون حوزه آغاز می شود و نهایتاً با تصویب و ابلاغ نهاد ناظر حاکمیتی جنبه قانونی و عملیاتی پیدا می کند.

این البته یک روی سکه است و این مسئله جوانب مهم دیگری نیز دارد. از جمله این جنبه های مهم، بلوغ و پختگی است که فعالان و بازیگران حوزه های مختلف باید در قبال اختیاراتی که از سوی نهاد حاکمیتی به آنها داده می شود، از خود نشان دهند. به عنوان نمونه در مورد همین ماجرای نرخ سود سپرده های بانکی و نقشی که برای بانکها در تعیین آنها تعریف شد، نکته مهم التزام عملی و واقعی تمامی بانکها به مفاد توافقنامه است.

فعالان بانکی و بازیگران این حوزه از کسب و کار باید به این موضوع واقف باشند که عملکرد آنان و رفتاری که از خود در قبال اعمال نرخ های تعیین شده برای سود سپرده ها نشان می دهند در واقع بیانگر میزان آمادگی و توانایی آنان برای پذیرش نقش های کلیدی در فرایند تصمیم سازی است. از سوی دیگر، در صورت موفقیت این الگو از تصمیم سازی، می توان امیدوار بود و تلاش کرد چنین روشی در سایر حوزه ها و سراسر فضای کسب و کار کشور اجرا و دنبال شود. به این ترتیب شاهد حرکتی موفق در راستای اجرای اصل 44 قانون اساسی خواهیم بود یعنی سپردن امور به بخش خصوصی یا همان مردم، اعتماد به فعالان غیردولتی برای دخالت در فرایند تصمیم سازی ها و حتی نظارت درون صنفی بر عملکرد تمامی فعالان حوزه کسب و کار توسط تشکل صنفی همان حوزه.

در این صورت می توان امیدوار بود تعریف نادرستی که طی سال های اخیر از اصل 44 قانون اساسی دنبال می شد و براساس آن تنها به واگذاری اموال دولتی به بخش غیردولتی آن هم بدون انتقال مدیریت اکتفا می شد، دستخوش تحول و تصحیح شود و فضا برای نقش آفرینی و دخالت بخش خصوصی و مردم در فرایند تصمیم سازی فراهم گردد.
این مهم بدون شک نیازمند صبر و سعه صدر است و متأسفانه طی سالیان متمادی از صفر تا صد فرایند تصمیم سازی، تصمیم گیری، اجرا و نظارت در اختیار و انحصار نهاد دولت یا حاکمیت بوده و چنین نگرشی که تمام تصمیمات باید توسط دولت گرفته، ابلاغ و اجرا شود به یک فرهنگ تبدیل شده است. از این رو نه تنها برای دولتمردان علیرغم باور و تمایلی که به این اقدام دارند، دشوار است که از چنین فضایی دور شوند، بلکه فعالان بخش خصوصی نیز از تمرین و پختگی لازم برای ایفای چنین نقش های خطیری برخوردار نیستند. برای دولت کناره گیری از تصمیم سازی و اجرا دشوار خواهد بود و برای بخش خصوصی نیز جمع میان سودآوری صنفی و صلاح و صرفه ملی نیازمند تمرین است.

به هر روی باید حرکت آغاز شده در حوزه بانکی را به فال نیک گرفته و امیدوار باشیم اقتصاد ایران شاهد گسترش و تعمیق چنین رویکردی در آینده باشد.

رسالت:نقشه راه دولت برای خروج از رکود اقتصادی چیست؟

«نقشه راه دولت برای خروج از رکود اقتصادی چیست؟»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می خوانید؛وزیر محترم اقتصاد جناب آقای طیب نیا دوشنبه گذشته با افتخار اعلام کرد؛ "تورم نقطه به نقطه کشور در پایان فروردین امسال به 6/17 درصد رسید. در حالی که تورم نقطه به نقطه در خرداد ماه سال گذشته 45 درصد بود." وی این را نشانه توفیق دولت در کنترل تورم دانست. از طرفی مرکز آمار ایران هم نرخ تورم منتهی به فروردین را 2/30 درصد اعلام کرد.(1)

نمی خواهیم در چند و چون توفیق دولت در مورد کنترل تورم مناقشه کنیم حتی می خواهیم بگوییم با ورود دولت به مرحله دوم اجرای قانون هدفمندی یارانه ها قیمت ها در بازار چه وضعی دارد و آنچه مردم با گوشت و پوست و استخوان خود در بازار حس می کنند چیست.

اما خبر فوق را می شود در کنار خبر آقای ربیعی وزیر محترم تعاون، کار و رفاه اجتماعی گذاشت که در همین روز اعلام کرده است:

- 200 هزار شغل در خطر تعطیلی قرار دارد.

- طی سال های آینده حداقل روزی 50 هزار نفر به افراد جویای کار اضافه می شوند اگر نتوانیم هر ساعت در این کشور یک شغل ایجاد کنیم با مشکل روبه رو می شویم. (2)

همچنین در همین روز جناب آقای محمد علی سید ابریشمی رئیس سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی و معاون محترم وزیر صنعت، معدن و تجارت اعلام کرد:

- 850 واحد در شهرک های صنعتی به دلیل بدهی به نظام بانکی توسط بانکها تملک شده و 700 واحد از آنها کاملا متوقف است.

- 5 هزار و 454 واحد در شهرکهای صنعتی تعطیل شده اند.

- دلیل اصلی تعطیلی 3700 واحد مشکل تامین نقدینگی است.(3)

رئیس جمهور در وعده های انتخاباتی خود قول داده بود هم چرخ سانتریفیوژها را بچرخاند و هم چرخ تولید را؛ اکنون با توافق ژنو چرخ سانتریفیوژها کند می چرخد و شمار زیادی دانشمند و کارشناس برجسته را در همین تاسیسات بیکار کرده است. از سوی دیگر هزینه کاهش تورم، رکود، بیکاری و تعطیلی بنگاههای اقتصادی به روایت مسئولین دولتی است.

بیکاری همچنان در مرز هشدار قرار دارد. دولت در آستانه سالگرد استقرارش چه کارنامه ای می خواهد در سالی که به نام اقتصاد، فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی مزین است ارائه دهد.

نعمت زاده وزیر صنعت، معدن و تجارت یک هفته پیش صریحا اعلام کرد؛ "پرداخت یارانه نقدی به تولید در فاز دوم منتفی شد." (4) این موضع بر خلاف قانون هدفمندی یارانه هاست. دولت تا به کی می خواهد شیر نقدینگی را به تولید ببندد، بنگاههای اقتصادی را تعطیل کند، بیکاری را افزایش دهد و نهایتا تولید را متوقف نماید؟ این همه خسارت به کشور برای این است که بگوید من در مهار تورم توفیق داشتم. آیا اقتصاددانان دولت راهی جز کنترل نقدینگی برای کاهش تورم ندارند؟یکی از راههای اصلی کنترل تورم و حفظ ارزش پول ملی حل مسئله کسری بودجه است. چرا دولت فکری برای جبران کسری بودجه نمی کند؟

دولت اگر در حوزه اقتصاد با همین فرمان جلو رود نشان می دهد که نقشه راهی برای اجرایی کردن سیاستهای اقتصاد مقاومتی ندارد. پایین کشیدن کرکره تولید و بالابردن نرخ بیکاری و نگاه داشتن آن در شرایط هشدار و به تعبیر وزیر رفاه در حالت کشیدن آژیر خطر، با وعده های رئیس جمهور و رفتن به سمت ارائه یک تصویر درست از اقتصاد مقاومتی و پویا سازگاری ندارد.

اولین ماده از مواد سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی؛ "تامین شرایط و فعال سازی کلیه امکانات و منابع مالی به منظور توسعه کارآفرینی است." در ماده 6 سیاستهای ابلاغی آمده است: "افزایش تولید داخلی نهاده ها و کالاهای اساسی و اولویت دادن به تولید محصولات و خدمات راهبردی و..." باید در دستور کار دولت باشد.

اصلاح و تقویت همه جانبه نظام مالی کشور با هدف پاسخگویی به نیازهای اقتصاد ملی و حمایت هدفمند از صادرات کالاها از دیگر سیاستهای ابلاغی است.

اکنون دولت در آستانه سالگرد شروع به کار خود قرار دارد. کارنامه دولت در عمل به ماده 20 سیاستهای ابلاغی اقتصاد مقاومتی که می گوید؛ "فرهنگ جهادی در ایجاد ارزش افزوده، تولید ثروت، بهره وری، کارآفرینی، سرمایه گذاری و اشتغال مولد تقویت شود" چیست؟ رئیس جمهور و تیم اقتصادی دولت باید نقشه راه خود را برای عملیاتی کردن سیاستهای اقتصاد مقاومتی برای خروج از رکود اقتصادی اعلام کنند!

پی نوشتها:

3 و 2 و 1- رسالت سه شنبه 9/2/93

4- رسالت 31 فروردین 93

قدس:روز خلیج فارس روز یادآوری حسن همجواری

روز خلیج فارس روز یادآوری حسن همجواری»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم بیژن نوباوه است که در آن می خوانید؛حدود 400 سال پیش در چنین روزی(مصادف با 21 آوریل 1622 میلادی) سپاه ایران به فرماندهی امام قلی خان، فاتح هرمز توانست ارتش پرتقالی ها را پس از جنگ های متعدد از تنگه هرمز بیرون رانده و خلیج فارس از حضور آنها پاک کند.

این پیروزی که در تاریخ 10 اردیبهشت به وقوع پیوست، به نام روز «خلیج فارس» در کشور ما شناخته می شود و به خصوص در سالهای اخیر و به دلیل برخی شیطنت ها بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. در حقیقت ملت ما که نام خلیج فارس برای او از جایگاه ویژه ای برخوردار است همواره این قطعه از سرزمین خود را مانند نگینی پاس داشته و حتی از نام آن نیز دفاع کرده است. دفاع از وجب به وجب این سرزمین و پاسداشت آن جزو فرهنگ دیرینه اسلامی و ملی مردم کشورمان است و به همین دلیل است که سالروز بیرون راندن اشغالگران از آبهای نیلگون خلیج فارس را گرامی می دارد و از آن به نیکی و افتخار یاد می کند.

این فرهنگ در دوران دفاع مقدس نیز اوج زیبایی و عظمت خود را به جهانیان و تاریخ این کشور نشان داد و ثابت کرد که مردم ایران به این شعر که «چو ایران نباشد تن من مباد» اعتقاد قلبی و باور عملی دارند اما در این میان این نکته را هم باید مد نظر قرار داد که این علاقه و عشق به سرزمین هرگز باعث تجاوز به دیگر کشورها نخواهد شد و ما بیش از دو قرن است که به هیچ کشوری حمله نکرده و آن را در معرض تهاجم خود قرار نداده ایم.

این نکته ای است که برادران مسلمان ما در کشورهای حاشیه خلیج فارس هم باید به آن توجه کنند و بدانند که طرح نام های جعلی برای خلیج فارس وسیله ای از سوی استکبارگران است تا میان مردم این منطقه تفرقه انداخته و آنها را از مسایلی چون وحدت و حسن همجواری غافل کنند. آنها قبل از این که ادعایی بر نام خلیج فارس داشته باشند باید به حسن همجواری با ملت مهربان ایران توجه داشته باشند. خلیج فارس برای همه ما یادآور مهربانی و اخوت است. این منطقه در طول تاریخ مایه وحدت کشورهای همجوار بوده است. آنها در کنار هم با آرامش و بدون دشمنی زندگی کرده اند و اتفاقا این منطقه فقط زمانی دچار تنش شده است که نیروهای بیگانه ناخوانده و به قصد کشورگشایی یا دخالت وارد آن شده اند.

در حقیقت پیام روز خلیج فارس، حسن همجواری و آرامش است و همه کشورهای همسایه نیز این را به خوبی درک کرده اند اما متأسفانه برخی قدرت های بزرگ حضور خود را در ایجاد تنش می بینند. آنها به خوبی از ارزش های اقتصادی، فرهنگی و نظامی آن آگاه هستند و به همین دلیل می کوشند با ایجاد ایران هراسی برخی کشورها را نسبت به نظامی کردن این منطقه و ایجاد محیط غیر صلح آمیز ترغیب کنند.

به بیان دیگر ارزش های عظیم اقتصادی و موقعیت سوق الجیشی و سیاسی خلیج فارس از قدیم الایام تا امروز، استعمارگران را تشنه حضور و سلطه طلبی در منطقه کرده و باعث شده تا آنها بکوشند همواره سیاست خود را بر این منطقه تحمیل کند. اما امروز ایرانیان با صدای بلند فریاد حسن همجواری و برادری سر می دهند و تأکید می کنند که روز ملی خلیج فارس روز برادری بین مسلمانان و مردم منطقه است و هیچ کس نمی تواند آرامش آبی خلیج فارس را بر هم بزند مگر کسانی که با ملت منطقه آگاهانه یا نا آگاهانه دشمنی داشته باشند. همسایگان ما باید بدانند که هدف دشمن از ترویج ایران هراسی و طرح نام های مختلف برای این خلیج مهم جهانی، تنها ایجاد اختلاف است؛ در حالی که ایران قدرتمند نه تنها خطری برای کشوری ندارد بلکه لنگر ثبات و آرامش در منطقه است.

سیاست روز:انفجار عظیم در کاخ سیاه واشنگتن

«انفجار عظیم در کاخ سیاه واشنگتن»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می خوانید؛چه مستندی ساخته می شد، تا آنهایی که اکنون از آن مستند انتقاد و تخریب می کنند، راضی می شدند؟ چه نکته ای باب میل آنهایی است که اکنون اعتراض می کنند و می گویند«...چون اتفاقاً این فیلم مستند بیش از آنکه ضایع کننده روحانی باشد، سقوط اخلاقی سازندگان و مخالفان آقای رئیس جمهور را به نمایش می گذارد یا دست کم و در معصومانه ترین نگاه به سازندگان آن، - من روحانی هستم - بیانگر عمق بی اخلاقی و تمسک به راه و روش هایی است که در بهترین حالت باید آنها را غایت ماکیاولیستی بودن یک جماعت و گروه سیاسی دانست.»

اگر این فیلم که نامش «من روحانی هستم» به «من روحانی نیستم» تغییر نام می داد و در آن نشان داده می شد که رئیس جمهور دولت تدبیر و امید در عمر ۵۰ ساله فعالیت های انقلابی خود، این سابقه را کنار گذاشته و با آنها قهر کرده است و به آن سوابق درخشان انقلابی اهمیتی نمی دهد و حتی از آنها عدول هم کرده است، خوشایند منتقدانی که اکنون داس را برداشته و به جان سازندگان آن افتاده اند، می بود؟!

آنهایی که چنین انتقاداتی را مطرح می کنند به جای آن که نقد سازنده و منصفانه داشته باشند، به تخریب روی آورده اند. منتقدان تندروی این فیلم مستند، می توانند با سازندگان آن پشت یک میز بنشینند و به گفت وگو بپردازند و برای حرف های خود اسناد و مدارک نشان دهند. اسناد و مدارکی که روشن کند در کجای این مستند تحریف، تخریب و اهانت نسبت به رئیس جمهور کشورمان شده است.

منتقدان این فیلم خود آنقدر افراطی عمل می کنند و دستپاچه پاسخ می دهند که نشان از نگرانی های آنها در افکار عمومی جامعه دارد. اتهام و افتراست که به سازندگان آن فیلم زده می شود؛ به این سخن یکی از منتقدان توجه کنید؛ «انگار فیلم من روحانی هستم، در حقیقت نشان می دهد که چگونه افراد و اشخاص که خدا را می پرستند و نماز می گزارند، آنقدر راحت برای قدرت، برای زدن حریف و رقیب سیاسی، برای کسب امتیاز سیاسی، زمین و زمان را به هم می دوزند و می بافند، سره و ناسره را درهم می تنند، راست و دروغ را بی محابا با هم درمی ریزند و بدون کمترین عذاب وجدان چشم بسته و مثل آب خوردن بر روی هر حق و باطلی می نهند که حسن روحانی را بی اعتبار سازند.»
تاریخ انقلاب اسلامی دارای فراز و فرودها و نکات باز نشده ای است که نیازمند تعریف و تحلیل آن است. نه تحریف و دروغ. این موضوعی است که باید برای نسل کنونی که آن سال ها را ندیده است بازگو شود،نسل آْینده هم حق دارد بداند و با تاریخ پر خطر انقلاب اسلامی که شرایط بسیار سختی را گذرانده و از آن عبور کرده است آشنا شود.

مستند «من روحانی هستم» سعی کرده است تا بخشی از تاریخ انقلاب را بر اساس خاطرات، گفته ها و اسناد موجود درباره برخی اتفاقات سیاسی کشور به تصویر بکشد. در این فیلم ضعف هایی هم دیده می شود که نیازمند بازنگری است، اما کلیت ساختار به ویژه محتوای آن بر اساس گفته های مسئولان سازنده برگرفته از خاطراتی است که آقایان هاشمی رفسنجانی و روحانی در کتاب خاطرات خود نوشته اند که البته آن اسناد و نوشته ها خوشبختانه وجود دارد.

فیلم های آرشیوی هم که در این مستند استفاده شده عین سخنان رئیس جمهور و افرادی است که درباره اتفاقات سال های گذشته انقلاب بیان شده است. با توجه به محتوای فیلم مستند «من روحانی هستم» چرا باید اینگونه به آن تاخت؟

فرازهایی از اتفاقاتی که در انقلاب اسلامی افتاده است هنوز موشکافی نشده، مانند ماجرای ایران گیت که اگر قرار است درباره آن گفته شود بهتر است افرادی که در آن ماجرا نقش داشته اند لب به سخن بگشایند تا از تحریف چنین واقعه مهمی از سوی برخی افراد و رسانه های خارجی جلوگیری شود.

رسوایی «ایران گیت» که کم از «واتر گیت» ندارد و حتی برای آمریکایی ها گران تر هم تمام شد، یک آبروریزی تاریخی پس از فتح لانه جاسوسی و واقعه طبس بود که باعث شد تا کاخ سفید و رئیس جمهور وقت آن با یک چالش جدی سیاسی در سراسر دنیا روبرو شود.

درباره این ماجرا چندی بعد یعنی در تاریخ ۲۹ آبان ماه سال ۶۵ امام خمینی(ره) در دیدار با مردم در سالروز میلاد رسول اکرم (ص) و امام صادق (ع) با اشاره به ماجرای مک فارلین و رسوایی دولتمردان ایالات متحده در بیاناتی تاریخی و مهم فرمودند: «یک امر مهمی که در این روز عید باید به همه تبریک عرض بکنم، این انفجار عظیمی است که در کاخ سیاه واشنگتن رخ داد و این رسوایی بسیار مهمی که برای سران کشور آمریکا پیدا شد. شما اگر ملاحظه بکنید و ببینید که در تمام دنیا، در سراسر جهان، مطبوعاتشان و رسانه هاشان و خطابه هاشان تمام متوجه این معناست که سرپوشی بگذارند بر این رسوایی که برای رئیس جمهور آمریکا پیش آمد. رئیس جمهور آمریکا در این رسوایی باید عزا بگیرد و کاخ سفید مبدل به کاخ سیاه بشود، گرچه؟ بوده است. لکن این متفرقه گویی و اضطرابی که در کاخ سفید پیدا شد و در طرفداری آمریکا، حکایت از عظمت مسئله می کند. یک مقام عالی رتبه - به قول خودشان - از آمریکا به طور قاچاق و با تذکره جعلی وارد ایران می شود در صورتی که ایران نمی داند چیست. به مجردی که وارد می شود معلوم می شود که این از مقامات آمریکا است. ایران او را در یک جایی تحت نظر قرار می دهد و او با هر کسی خواسته است ملاقات کند، ملاقات نمی کند، اویی که ادعا می کند اگر من به شوروی رفته بودم، رئیس شوروی ۳ مرتبه به دیدن من می آمد، گمان می کند اینجا هم شوروی است! اینجا کشور اسلام است، اینجا نه کرملین قابل این است که ازش ذکری بشود و نه کاخ سیاه، اینجا کشور رسول خداست. اینجا کشور حضرت صادق است؛ اینجا پاسدارهای ما شرافت دارند.

بر کاخ نشین ها؛ اینجا بسیجی های ما و امت ما شرافت دارند بر تمام کاخ نشین های عالم و همه کسانی که ادعای پوچ خودشان را می کنند و گمان می کنند که باید عالم پیش آنها خاضع باشد.آنهایی که می گفتند ما چه می کنیم و قطع رابطه می کنیم و از این مسائل می گفتند، امروز معلوم شد با عجز و ناله در پیشگاه این ملت آمده اند و می خواهند که رابطه برقرار کنند، می خواهند عذر تقصیر بخواهند و ملت ما قبول نمی کند.»

همه اتفاقاتی که میان ایران و آمریکا در جریان انقلاب اسلامی افتاده است همچون ماجرای مک فارلین رسوایی هایی را برای کاخ سفید به همراه داشته که اکنون پس از گذشت بیش از دو دهه از آن ماجرا باید برای روشنگری بیشتر درباره آن حتی فیلم ساخت و کتاب نوشت تا برای حال و آینده روشن شود تاریخ انقلاب چه بوده است. سراغ دارید که هالیوود درباره ایران گیت فیلم ساخته باشد؟ اگر ساخته نشده است به خاطر این است که آن اتفاق یک رسوایی بزرگ تاریخی را برای کاخ سفید رقم زد.

البته در این مستند به اتفاقات دیگری از حمله وقایع ۱۸ تیر و موضوع هسته ای در سال ۸۲ هم پرداخته شده است. که این موضوعات همواره مورد اشاره مسئولان ارشد نظام و یادآوری آنها قرار گرفته است برای این که آن اتفاقات علاوه بر این که دست دشمن را رو کرد باید، عبرتی باشد برای برخی تا دوباره فریب نخورند.

پس تخریب نکنیم و ارشاد و راهنمایی کنیم تا دستاوردهای بزرگی چون «ایران گیت»،«ماجرای طبس» و... به فراموشی سپرده نشود.

وطن امروز:تزویر خاله خرس های حامی دولت!

«تزویر خاله خرس های حامی دولت!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم محمدسعید قریب است که در آن می خوانید؛ موضع گیری عجیب و مشکوک مجموعه ای از رسانه های زنجیره ای هماهنگ با خارج از کشور درباره یک مستند دانشجویی که دست کم 4 ماه از اولین اکران رسمی آن در فضای دانشگاه می گذرد، گمانه های خطرناکی را مطرح کرد.

نکته اول، توجه به این موضوع است که فضای کشور تا چه اندازه آلوده به بازی های کثیف عملیات روانی است. دوم، شدت تحریک پذیری برخی مسؤولان است که در طرفه.. العینی با جوی که با سازنده آن نیز بیگانه هستند، همراه و همساز می شوند. سوم، عدم توجه کافی به دامن زدن ضدانقلاب به این موضوع بسیار ساده و معمولی است. به نحوی که مجموعه ای از رسانه های ضدانقلاب از لندن و لس آنجلس و هلند اقدام به انتشار نسخه اصلی مستند دانشجویی یاد شده کردند و در این میان کسی از داخل دست کم ابراز علاقه به پیگیری منشأ این بزرگنمایی بوقچی های دشمن نکرد. مگر اینکه باور کنیم رئیس جمهور روحانی بیش از ایران در لندن و لس آنجلس حامی دارد که برای عزت و عظمت و شوکت وی گریبان چاک می دهند! اکنون که از التهاب خبری اولیه همزمان داخلی ها و خارجی ها فاصله گرفته ایم فرصت خوبی برای موشکافی علت هاست. بیایید بررسی کنیم در ایام مبارزه با پادوهای رسانه ای غرب در ایران که وظیفه تحریک جامعه را برعهده داشتند، فرصت پایش کدام اخبار را از دست دادیم.

الف- روز گذشته که فضای غالب رسانه ای کشور در تقابل و تایید مستند دانشجویی «من روحانی هستم» گذشت، 5 بند از توافق نهایی پیشنهادی غرب به ایران بر سر برنامه هسته ای کشورمان توسط اندیشکده رند افشا شد. آنچه از بررسی این بندها نصیب متخصصان و دلسوزان عزت و منافع ملی می شد «آهی سنگین» بود از عن قریب بودن وقوع آنچه پیش بینی می کردند. اگر افشاگری اندیشکده رند در این باره حقیقت داشته باشد، برنامه هسته ای صنعتی کشورمان که برای دستیابی به تک تک مراحل آن با مشکلات بسیار بزرگی دست و پنجه نرم کردیم به واسطه امضای توافق نهایی، تبدیل به «خاله بازی سمبلیک هسته ای» خواهد شد. دیگر نه از غنی سازی به حد لازم برای ورود به باشگاه هسته ای های جهان خبری هست و نه برنامه ای برای استفاده از این انرژی پاک در فضای صنعت کشور وجود خواهد داشت.

علاوه بر آن آب سنگین اراک نیز بناست به نحو برگشت ناپذیری تبدیل به مرکز آب سبک شود. فردو نیز از کار خواهد افتاد یا حداکثر با بازرسی های هر روزه و مدیریت پروژه غربی ها به نحوی بازمهندسی خواهد شد که کارآیی ای در یک برنامه هسته ای حقیقی و صنعتی نداشته باشد.

ب- سباستین کورتس اتریشی با ظاهر یک جوان خام اروپایی در قامت پیام رسان رژیم غاصب صهیونیستی در بحبوحه همین خبرسازی های غیرضرور و واکنش های پیاپی به آن، وارد کشور شد و با شخص رئیس جمهور کشور ما دیدار کرد! نه اتریش در مناسبات جهانی صاحب جایگاهی است و نه ایران کشوری معمولی است. شأنیت ابرقدرتی فرامنطقه ای چون ایران کجای بازی با منافع ملی گم شده که کورتس اتریشی ابتدا به تل آویو سفر می کند و پس از دیدار مفصل چهره به چهره با لیبرمن و شیمون پرز و باقی صهیونیست ها، مستقیم به تهران سفر می کند و دست رئیس جمهور بلندپایه ایران را می فشارد! شیر خوابیده اش هم از خر بلند تر است! دیدار با همتای ایرانی کورتس کفایت نمی کرد؟!

ج- در شرایطی که عده ای بر آتش عملیات روانی هماهنگ اجرا شده در کشور بر سر یک مستند معمولی با منابع تاریخی بازنشر شده از سوی نزدیک ترین افراد به حسن روحانی می دمیدند، نماینده ویژه انگلیس در 1+5، «سایمون گس» وارد ایران شد!

آنچه در خبرگزاری های رسمی کشور از این دیدار سرزده و تقریبا برنامه ریزی نشده دیپلمات ضدایرانی انگلیس ها بازتاب یافت، رایزنی برای بالا بردن سطح روابط دیپلماتیک دو کشور و زمینه چینی برای اعزام سفرا بود. اما کدام عاقلی است که کنجکاو نباشد از پیشنهادهای احتمالی که نماینده انگلیس بر سر میز مذاکره هسته ای ایران، با خود به تهران آورده، مطلع شود؟

پس درگیرودار این بازی رسانه ای بزرگ، سرخط های خبری مهمی که ارتباط مستقیم با پرونده منافع ملی و استقلال کشورمان دارند با برچسب درجه 2 مواجه شدند. این اولین زنگ خطر بود! مورد بعدی انگیزه یابی رسانه های زنجیره ای در بزرگنمایی مستند «من روحانی هستم» و نقل قول های بی مورد مقامات ارشد کشور درباره آن است.

بررسی موجز و عبوری همین رسانه های زنجیره ای در چند روز گذشته نشان از آن دارد که موضوع مهم رابطه میزان محبوبیت دولت و عدم استقبال مردم از درخواست همکاری مکرر رئیس جمهور روحانی در پرونده انصراف از یارانه، دغدغه لاینحل و توجیه ناپذیر آنها که در ظاهر خود را حامی دولت نمایش می دهند، بوده است.

عاقل برای حل چنین مشکل بزرگی توصیه به درونگرایی و بازتولید رفتارهای مثبت در نحوه تعامل دولت و ملت می کند و جاهل دست به دامان «حیله و تزویر» می شود. تدبیر این بود که همه دوستداران دولت اعم از رسانه ای ها و مشاوران و مدعیان، در آستانه گفت وگوی زنده رئیس جمهور روحانی با مردم، شیوه برخورد صادقانه و درک موقعیت دشوار ملت در دست و پنجه نرم کردن با تورم و رکود را در پیش گرفته و به نوعی به مردم بفهمانند که «پیام شما را دریافت کردیم!» اشرافی گری نخواهیم کرد! من بعد برای درست و غلط دولت توامان کف نمی زنیم! به مردم دشنام نخواهیم داد و گرسنه و سائل و گدا و محتاج لقب نمی دهیم شان! کار جهادی را بر شعار حداکثری برتری خواهیم داد! با فساد سیاسی و اقتصادی اطرافیان مان حتما برخورد می کنیم! همسران مان را نصیحت خواهیم کرد تا مشی مبارزه با اسراف و حمایت از اقتصاد مقاومتی را در پیش بگیرند، نه «ترویج شوی لباس میهمانی» و «مولودی خوانی به شیوه اشراف»!

اما تزویر متاسفانه این بار هم بر تدبیر پیشی گرفت و جوسازی برای «مظلوم» جلوه دادن رئیس جمهور در تقابل با یک گروه دانشجویی مونث خطرناک و خبیث(!) که به کتاب های خاطرات هاشمی رفسنجانی دسترسی داشته اند و چند گزارش قدیمی تاریخی را هم مرور کرده اند به اوج خود رسید!

حداکثر این ماجرا می توانست فرضا در صورت «دروغگویی» یک اقلیت خطرناک مغرض مثل نحوه برخورد با سایر منتقدان به ورود شورایعالی امنیت ملی به ماجرا و شکایت و شکایت بری نزد قوه قضائیه و فرضا اتاق کوچک تولید و تدوین فیلم مذکور منجر شود! اما این «خاله خرس» های مدعی دوستی با دولت ترجیح دادند محبوبیت رئیس جمهور مملکت را یکشبه به اوج برسانند. حال باید دید آیا با این مانور گسترده روانی موفقیتی نیز کاسب شده اند یا خیر!؟

جوان:پیام های عدم انصراف را دریابیم

«پیام های عدم انصراف را دریابیم»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم محمدجواد اخوان است که در آن می خوانید؛دعوت گسترده دولت از مردم برای انصراف از دریافت یارانه های نقدی و نوع واکنش عمومی به آن از مهم ترین موضوعات مطرح در سطح کشور در چند هفته اخیر است و البته پس از روشن شدن نتایج میزان اقبال عمومی به این دعوت، تحلیل های متفاوتی از چرایی آن ارائه شده است. با این حال و نظر به اهمیت این مسئله مهم، نکاتی چند در خور تأمل است:

1- به نظر می رسد مهم تر از مقصریابی عدم اقبال درخور انتظار از این دعوت گسترده، آنچه جای خالی آن مشاهده می گردد، درس آموزی از این مسئله است. پوشیده نیست که برخی مسئولان دولتی پیش از اجرای فرایند، انتظاراتی در حد 50 درصد از انصراف ها داشتند و آنچه در عمل اتفاق افتاد بی اعتباری این گونه برآوردها را به رخ کشید. اما نکته مهم تر چرایی برآوردهای غلطی از این دست است. متأسفانه باید گفت برآوردهایی این چنین، بیش از آنکه علمی و بر اساس مطالعات دقیق جامعه شناختی باشد، متکی به برداشت ها و تحلیل های سطحی سیاسی است که در یک سال گذشته کم و بیش مطرح گردیده است. خاستگاه چنین تحلیل هایی را باید در نتایج انتخابات ریاست جمهوری یازدهم دانست که شگفت زدگی از نتایج غیرقابل پیش بینی و نیز نوع واکنش های هواداران نامزد پیروز در روزهای پس از انتخابات، برخی ناظران را به این ورطه کشاند که در تحلیل جامعه ایران از دایره منطق خارج شوند. در مقابل کسانی که می بایست در درجه اول برداشتی منطقی و صحیح از رأی مردم به دست آورند، متأسفانه خودشان نیز در دام این گونه تحلیل ها افتاده و اقدام لازم برای فهم دقیق اجتماعی ننمودند.

2- عامل دیگری که در مقایسه نتایج عدم اقبال به دعوت دولت، قابل مشاهده است، به نوع نگرش جامعه شناختی برخی جریانات سیاسی فرهنگی باز می گردد. در سال های دهه هفتاد به بعد با روی کارآمدن طبقه تکنوکرات های لیبرال، به تدریج میان برخی متولیان امر و عامه مردم جدایی افتاد و با روی کار آمدن دولت متأثر از جریانات شبه روشنفکری، تحت عنوان پرهیز از «پوپولیسم» این شکاف تشدید گردید. در این مقطع نخبه گرایی افراطی که در واقع پهلو به اشرافی گری می زد، چنان در میان برخی مسئولان اجرایی جریانات حاکم گردید که حتی اندکی توجه به مطالبات معیشتی عموم مردم، با شعارهای از قبیل «عوام گرایی» و «عوام فریبی» تخطئه می گردید.

اکنون به نظر می رسد روندی آغاز شده است که در ذیل آن، حاکمیت مجدد این تفکر در ذهن نخبگان و برخی مسئولان تثبیت می گردد. در اثر این روند، «نخبه گرایی افراطی و اشرافیتی» دیواری چنان بلند در برابر دیدگان متولیان امر و مسئولان اجرایی خواهد کشید که در پشت آن، توده های واقعی و اکثریت جامعه – که اتفاقاً دولت یازدهم نیز روی کار آمدن خود را باید مدیون آنها باشد- از چشم دولت دور خواهد کرد. انتظار بیهوده از اینکه انصراف فلان ورزشکار، هنرمند، استاد دانشگاه، وزیر سابق و لاحق، چهره مشهور و. . . - که همه می دانند از درآمدهایی بالاتر از عموم جامعه برخوردارند - باعث شود تا توده جامعه نیز از آنان الگوگیری کنند، خود مؤید همین معنا و نشان از تأثیر این رویکرد نخبه گرایی افراطی است.

3- فراتر از ملاحظاتی که دولتمردان محترم باید در خصوص مطالبات معیشتی مردم – که وجه اصلی و پررنگ سبد رأی همین دولت را شکل می دهد- داشته باشند، باید در نظر داشته باشند که امروزه سیاستمداران در اتاق های شیشه ای هستند. اگر در مقطعی در دهه 70، به بهانه های مختلف پای اشرافی گری و تجمل گرایی به زندگی و محیط کار مسئولان بازگشت و مدتی طول کشید تا عموم جامعه از آن مطلع شوند و به آن واکنش نشان دهند، این روزها با گسترش ابزارهای ارتباطی و رسانه ای از یک سو و نیز افزایش حساسیت و تجربه ملت از سوی دیگر، کوچک ترین رفتار مسئولان در این حوزه از منظر افکار عمومی دور نمی ماند. ممکن است عموم مردم امکان و حتی علاقه چندانی به اظهارنظر در سطح وسیع نداشته باشند، اما دریافت های آنان از حقایقی که در پیرامونشان می گذرد، در جاهایی بروز و ظهور می یابد که از جمله نمونه های آن همین ماجرای اخیر انصراف و عدم انصراف از یارانه هاست.

4- در آخر به نظر می رسد مسئله اخیر، فرصتی در اختیار مسئولان اجرایی و برخی نخبگان قرار داده است تا به فهم دقیق جامعه و مطالبات عموم مردم بپردازند و همت خود را مصروف تحقق این خواسته ها گردانند. همان گونه که پیش تر اشاره شد در روزهای پس از انتخابات تحلیل هایی در خصوص سبد رأی دولت و مطالبات مردم ارائه گردید که می توانست و می تواند ریل گذاری ای خطرناک برای دورسازی دولت از ملت باشد. آسیبی که دولت هفتم و هشتم نیز بدان مبتلا گشت و موجب روی گردانی افکار عمومی از سردمداران آن شد. از این رو لازم است از فرصت اخیر حداکثر بهره برداری به عمل آید و به جای مقصریابی های بیهوده یا تخطئه عموم مردم، وجهه همت مسئولان امر، توجه به مطالبات حقیقی مردم و نه خواسته های جریانات سیاسی فرصت طلب گردد.

حمایت:کری به دنبال چیست؟

«کری به دنبال چیست؟»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم علی تتماج است که در آن می خوانید؛ جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا، سفری دوره ای به آفریقا را در برنامه دارد. بر اساس گزارش های منتشرشده وی از آنگولا، اتیوپی و کنگو دیدار خواهد کرد. این سفر در حالی صورت می گیرد که کارنامه تحولات غرب آسیا (خاورمیانه) و آسیای مرکزی و قفقاز نشانگر چالش های بسیار آمریکا و ناتوانی اش در تأمین منافع حداکثری به ویژه در حوزه انرژی است.

ناتوانی آمریکا در سوریه و حفظ نکردن متحدان سنتی در سایر کشورهای عربی نیز برتری روسیه در اوکراین موجب شده است تا بسیاری از تحلیلگران دورانی سخت را برای آمریکا پیش بینی کنند. هر چند که واشنگتن همچنان بیشترین منافع را در قبل غرب آسیا (خاورمیانه) و آسیای مرکزی و قفقاز به خود اختصاص داده است به دلیل اوضاع منطقه ای و به ویژه استمرار نگاه منفی ملت ها به آمریکا استمرار این روند با چالش هایی مواجه است بنابراین واشنگتن به اجبار به دنبال تأمین منافع جدیدی در سایر نقاط جهان است.

تحرکات اوباما برای ارتقای موقعیت نظامی و اقتصادی آمریکا در شرق آسیا با سفر به کشورهای ژاپن، کره جنوبی، مالزی و فیلیپین نیز تحرکات دیپلماتیک در آمریکای لاتین که حتی در مناطقی مانند ونزوئلا جنبه بحران سازی اجتماعی به خود گرفته از جمله این تحرکات است. با توجه به این اوضاع سفر جان کری به قاره آفریقا را می توان ادامه تحرکات آمریکا برای تقویت همگرایی با متحدان قدیمی و نیز یافتن مناطق نفوذ جدید دانست.

نکته دیگر آنکه آفریقا اکنون به یکی از کانون های اصلی رقابت میان کشورها مبدل شده است. کشورهای اروپایی به ویژه فرانسه، آلمان، ایتالیا و انگلیس هر کدام به دنبال احیای جایگاه دوران استعماری در آفریقا هستند چنانکه نمود آن را در دخالت های نظامی آنها در لیبی، سودان جنوبی، سومالی، مالی، ساحل عاج، نیجر، نیجریه و ... می توان مشاهده کرد. به این رقابت باید ترکیه، چین، هند، برزیل و ... را اضافه کرد که بیشتر جنبه اقتصادی دارد نه مداخله نظامی. در این شرایط آمریکا نیز تلاش دارد تا از قافله رقبا در آفریقا عقب نماند بنابراین تحرکات گسترده ای را در پیش گرفته است.

بخشی از این سیاست را اقدامات نظامی به بهانه جلوگیری از جنگ و کشتار در این کشورها تشکیل می دهد به گونه ای که آمریکا با این ادعا به دنبال اجرای طرح «آفریکوم» مبنی بر احداث 35 پایگاه نظامی در آفریقا نیز اعزام نیرو در قالب مکمل نیروهای حافظ ملی اروپا و سازمان ملل است. در همین حال آمریکا در حوزه سیاسی نیز تحرکات گسترده ای دارد که سفر دوره ای جان کری نمودی از آن است. کری با ادعاهای بشردوستانه و کمک به حل چالش های آفریقا به دنبال گسترش نفوذ آمریکا در این قاره است. این ادعاها در حالی صورت گرفته است که جهانیان اذعان دارند، محور اصلی چالش های آفریقا را دخالت های کشورهای غربی از جمله آمریکا تشکیل می دهد که برای رسیدن به منافع بیشتر نقشی اساسی در ناامنی ها و کشتارهای جاری در آفریقا ایفا می کنند که نمود عینی آن را در مالی و آفریقای مرکزی که به نسل کشی مسلمانان منجر شده است، می توان مشاهده کرد.

آفرینش: ضرورت تنوع سیاسی درعراق

«ضرورت تنوع سیاسی درعراق»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید؛انتخابات پارلمانی عراق از روز یکشنبه درخارج از این کشور آغاز شد و چهارشنبه نیز مردم ساکن عراق در انتخابات شرکت خواهند کرد. وضعیت امنیتی عراق به سبب افزایش اختلافات فرقه ای و مذهبی دراین کشور اهمیت این انتخابات را دوچندان کرده است. انتخابات مجلس عراق در واقع فقط انتخاب نمایندگان مجلس نیست بلکه به همراه آن انتخاب رئیس جمهور و انتخاب نخست وزیر به عنوان دو رکن اصلی قوه مجریه نیز می باشد. چرا که مجلس نمایندگان پس از تشکیل ابتدا رئیس جمهور و سپس نخست وزیر عراق را تعیین می کند، با این وصف بدیهی است که این انتخابات در کانون توجهات داخلی و خارجی باشد.

درچند سال گذشته خصوصاً دوسال اخیر ناامنی های گسترده و طولانی مدت، وضعیت نابسامان اقتصادی و فساد دولتی جامعه عراق را در شرایطی قرار داده است که چینش و آرایش سیاسی نیرو ها بکلی تغییر کرده و مردم عراق خواستار تغییر شیوه اداره امور از سوی دولت و مجلس خود هستند.

آرایش قومیتی عراق به گونه ای است که شیعیان با بیش از 60 درصد جمعیت عراق همواره داعیه دار پست نخست وزیری بوده اند. اما درحال حاضر تمام گروه های سیاسی از کردها گرفته تا سنی مذهب ها نسبت به عملکرد نورمالکی نخست وزیر این کشور انتقاد داشته و حتی این اختلافات رنگ خشونت های مذهبی و فرقه ای به خود گرفته است که خطرناک ترین عامل برای ثبات و امنیت ملت و کشور عراق می باشد.

جدای این اختلافات فرقه ای، امروز گروه های سیاسی شیعه که تا چندی پیش به صورت ائتلاف با هم متحد بودند و در انتخاب نوری مالکی به عنوان نخست وزیر نقش داشتند، دچار اختلافات درونی شده و انتقادات شدیدی به عملکرد و سیاست های نخست وزیر دارند. ازسوی دیگر کردهای اقلیم کردستان که همواره همراه اکثریت شیعه بودند به سبب افزایش اختلافات با دولت مرکزی داعیه تشکیل دولت و حکومتی جدا از دولت عراق را دارند و علت آن را عدم توجه دولت حاکم به نیازها و سیاست های مردم کرد عراق عنوان داشته اند.

جدای از کارشکنی های خارجی و دست یازیدن کشورهای حاشیه خلیج فارس در به راه اندازی جنگ مذهبی درعراق، این وضعیت بیانگر خواسته ای عمومی ازسوی ملت برای تغییر و تنوع سیاسی در این کشورمی باشد. به عبارتی چرخش مهر ه های سیاسی امروز به یک ضرورت برای عراق تبدیل شده، تا از این طریق مردم نسبت به آینده کشورشان امید داشته باشند.

اکنون با توجه به تحولاتی که رخ داده است می توان گفت عراق در آستانه یک تحول سیاسی عمده قرار گرفته است. چون براساس آنچه ازصندوق های رای خارج می شود آینده سیاسی مردم عراق رقم خواهد خورد. اما بیشترین نگاه ها دراین انتخابات به سمت تاکتیک های سیاسی گروه های شیعه می باشد که بیشترین آمار رای دهندگان را دارند. تاکنون هزینه های فراوانی صورت گرفته تا قدرت سیاسی شیعیان شکسته شود و اختلاف درونی موجب گسستگی اتحاد آنها گردد.

شخصیت های سیاسی درعراق نقش بسزایی در نحوه گزینش رای دهندگان دارند. لذا شیعیان که درپی حفظ اکثریت سیاسی خود هستند، امروز با اختلافاتی همچون جریان صدر با جریان نوری مالکی مواجه شده اند و موجب شکسته شدن رای و قدرت سیاسی آنها شده است.

نکته دیگر اینکه میزان اصطحکاک سیاسی میان شیعیان حاکم و دیگر اقلیت های مذهبی و قومیتی به شدت زیاد شده، لذا اگر گروه های سیاسی شیعه نتوانند اعتماد این اقلیت ها را جلب کنند و با آنها به توافق برسند، مسلما درچینش سیاسی کرسی های پارلمان با مشکل مواجه خواهند شد و داستان اختلافات و کارشکنی ها ادامه خواهد داشت و مشخص نخواهد بود پست ها و مقامات حکومتی چگونه تقسیم شوند. باید منتظر نتایج انتخابات بود، اما آنچه مسلم است تغییرات سیاسی را در عراق شاهد خواهیم بود چون ملت عراق خواهان آن هستند.

شرق:ارشاد معنوی

«ارشاد معنوی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم احمد شیرزاد است که در آن می خوانید؛1-جامعه ایران به درستی، انتظاراتی از رییس جمهور منتخب خود دارد که برخی از آنها به عنوان معیاری برای مردم، دارای اهمیت مضاعف است. جامعه از آقای رییس جمهور انتظار دارد اگر در برخی حوزه ها - به دلیل مصالح یا محدودیت ها - امکان عمل مستقیم ندارد، حداقل موضع مشخص و روشن داشته باشد. سخنان روحانی در افتتاحیه نمایشگاه کتاب، این اطمینان را به مردم می دهد که ایشان همچنان بر عهد خود با جامعه استوار است و در کنار آنان ایستاده. بیان مشخص و روشن موضع فکری روحانی برای مردم جای خوشحالی دارد و چنین توقعی به درستی از دولت یازدهم می رود. از این نکته باید استقبال کرد.

2-روحانی در بخشی از سخنان خود، ضرورت حرکت های سیاسی و فرهنگی شناسنامه دار را یادآور شد که اشاره ای کاملا بجا و بااهمیت است. در چند ماه اخیر، رخدادهایی مشاهده شده که جای تعجب بسیار دارد.

اینکه در محل های پرتردد بزرگراه ها، تابلوهایی با ابعاد بسیار بزرگ علیه مذاکرات «ژنو» نصب شود، یکی از این رخدادهاست. برای مثال نگارنده که کار سیاسی - حزبی را تجربه کرده ام، این نوع حرکات دارای زوایای دیگری نیز هست. منظور من نه امروز است که مشکلات بسیاری مقابل برخی احزاب قرار گرفته بلکه در دوران اصلاحات که دستمان بازتر بود، هیچ گاه نیرو و بودجه لازم برای تهیه و نصب تعداد انگشت شماری از این «بیلبوردها» را هم در اختیار نداشتیم. ممکن بود در فصل انتخابات بودجه هایی برسد اما باز هم در این سطح نمی توانستیم عمل کنیم.

همه نیروهای سیاسی «کارکرده» می دانند نصب اینگونه تابلوها در اولین ساعات بامداد، با جرثقیل و امکانات بسیار صورت می گیرد نه اینکه تعدادی «جوان دانشجو» جمع شده باشند یا یک گروه کوچک سیاسی یا عقیدتی، عامل آن باشند. اینگونه امور نیاز به سازماندهی، پول، امکانات خارج از معمول و «حمایت» جدی دارد. نکته جالب توجه در این میان این است که گروه های سیاسی تاکید بسیاری دارند که امضای آنها در زیر هرگونه فعالیتی در هر مقیاس - حتی چاپ یک بنر- درج شود.

سخن روشن آقای روحانی درباره حرکت روشن سیاسی و فرهنگی، باید از سوی همه ما تاکید و بر آن پافشاری شود. هر کسی موضعی دارد آن را با امضای خود با صراحت بیان کند تا نشان دهد شهامت لازم را دارد. موضع گیری به اسم مردم، یا دیگر عناوین، کار افرادی است که شهامت، صراحت و شفافیت ندارند و می خواهند «تیری در تاریکی» رها کنند. این نکته مهمی است که آقای روحانی روی آن انگشت نهادند. اشکالی ندارد که دولت نقد شود. اتفاقا اگر گروهی سیاسی یا غیرسیاسی از به حق بودن سخن خود اطمینان دارد، باید تاکید بیشتری بر کار «شناسنامه دار» داشته باشند تا در انتخابات بعدی، مورد اقبال مردم واقع شود. کسی که می خواهد دیوار را رنگ کند چهره خود را نمی پوشاند اما وقتی کسی قصد دارد شیشه ای را بشکند یا تخریب کند، در تاریکی عمل می کند.

3-مساله «فضای فرهنگی» در چند موضع گیری اخیر رییس جمهور مورد تاکید قرار گرفته است. آقای روحانی به درستی سوال می کند «چه کسی نیازمند ارشاد است» و چه فردی صلاحیت این کار را دارد؟ ارشاد، امری معنوی، اخلاقی و دینی است و کسانی که حس می کنند حرف آنان نافذ است، می توانند نسبت به آن اقدام کنند. اما نکته آنجاست که «ارشاد» از یک موضع معنوی پیروی می کند و در شارع مقدس نیز به درستی اشاره شده که آمر به معروف، خود باید دارای صلاحیت باشد و «احتمال تاثیر» بدهد. این مهم، زمانی محقق می شود که فرد ارشاد کننده از موضع احترام و معنویت نزد دیگران برخوردار باشد. پدر و مادر برای فرزند، بزرگان و ریش سفیدان برای جوانان، واعظان دارای مرتبه برای مردم و استادان دانشگاه، اینها در موضع احترام بوده و سخن آنان برای جامعه قابل پذیرش است. افراد خدومی که وظیفه حفظ نظم را بر عهده دارند، امکان این اثرگذاری را ندارند. باید اهالی فرهنگ، هنر، معلمان و گویندگان مذهبی را در این موضع قرار داد تا با کلام جذاب و «عامل» بودن به آنچه به آن امر می کنند، این سنت حسنه را ترویج کنند.

ابتکار:این چندروز که نبودیم!

«این چندروز که نبودیم!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می خوانید؛در این سه روز از نگاه های تیز بین و تحلیل گر مخاطبان عزیز محروم بودیم، اظهار محبت بسیاری از خوانندگان و مردم قدر شناس مسئولیت مان را دو چندان نمود. به هیچ وجه راضی به اتفاقات پیش آمده نبوده و نیستیم؛ چرا که تلاش کرده ایم هیچگاه در طبقه بندی های مرسوم حیدری - نعمتی قرار نگیریم. همواره در مستقل بودن و اعتدال در رفتار شهره بوده ایم و آن را راز ماندگاری خود در ده سال گذشته می دانیم.

گاهی به اقتضای تراکم کار و فشارهای مربوط به سرعت و دقت در کار روزنامه نگاری و.... گرفتار خطا شده ایم ولی همیشه رویکردمان حرکت بر مدار حقیقت و رعایت مصالح کشور بوده است. نگاهمان به حرفه روز نامه نگاری، نگاهی فرهنگی وبا دغدغه مسئولیت اجتماعی می باشد. رفتارهای پارتیزانی در حوزه روزنامه نگاری را قبول نداشته و اصل تدریج و حکمت را در تاثیرگذاری مبنا قرار داده ایم.

خود را در زیر مجموعه نظام دانسته و حرکت مان را در متن آن تعریف کرده و رضایت مردم و اطلاع رسانی برای حل مشکلات شان برایمان اصل بوده است. قانون را آیینه تمام نمای ارزش طلبی وشاقول حقیقت گرایی دانسته و احترام به قانون و نهادهای قانونی را وظیفه و مبارزه با قانون ستیزی و قانون گریزی را همت خود می دانیم.سرمایه اصلی برای ادامه راهمان مردم و حمایت خوانندگان عزیز می باشد و بر سر مسائل اصلی مردم حاضر به معامله و مجامله نیستیم و اگرچه برای حق شخصی خود اهل مدارا و گذشت هستیم.

آنچه باعث توقیف چند روزه ابتکار شد و ناراحتی برخی مسئولان و دل آزاری مخاطبان را در پی داشت، از جنس خطاهای غیر عمد و البته با اعتماد همراه با کم دقتی به برخی منابع خبری داخلی بوده است.

از این بابت از همه کسانی که در نتیجه خبر روزپنج شنبه مندرج در شماره 2849 آزرده خاطر گردیدند و در راس آن ها مقامات محترم قضایی کشور، صمیمانه پوزش می طلبیم و از دادستان محترم کل کشور و دادستان محترم تهران که در حل مشکل بوجود آمده و رفع توقیف روزنامه مساعی به خرج دادند و مساعدت خیرخواهانه نمودند کمال تشکر را دارم امید آن داریم که هم ما اهالی رسانه رسالت شریف خود را پاس داشته و مسئولیت تاریخی مان را به نیکی انجام دهیم و هم مسئولان کشور با سعه صدر و بردباری،خطاهای احتمالی در مسر اطلاع رسانی به مردم را، مدیریت نمایند و با نصب العین قرار دادن رهنمودهای رهبر انقلاب با جاذبه حداکثری و دافعه حداقلی معاند را به مخالف و مخالف را به موافق تبدیل نمایند.

با نگاه واقع بینانه همه ما در یک کشتی نشسته ایم و سرنوشتمان به هم گره خورده است، با هرگونه فرد گرایی و گروه بازی مخالفیم و معتقدیم که با ترجیح منافع شخصی و گروهی خود بر منافع ملی نمی توانیم مسیرمان را جدا سازیم.

مردم سالاری:سخنی با مداحان و مرثیه خوانان

«سخنی با مداحان و مرثیه خوانان»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم سیدرضا اکرمی است که در آن می خوانید؛1- در روز ولادت حضرت زهرا علیهاسلام، رهبر معظم انقلاب اسلامی تذکاری به مداحان و مرثیه خوانان درباره مسوولیت مداح و مرثیه دادند که پیشنهادات اینجانب در این مورد انشاءالله مفید خواهد بود.

2- هر مداح و مرثیه خوانی باید درحد متعارف بهره مند از اطلاعات و سواد دینی و تاریخی و فقهی و اجتماعی باشد، تا در تبلیغ و ارشاد موفق باشد و رسالت خود را ایفاء نماید و چنین فردی باید مطالعات مستمر و روزانه داشته باشد و از حوادث روز و جامعه آگاه باشد و برای دستیابی به چنین موضوعی، باید وقت بگذارد و مشاوره و مباحثه و مذاکره با دوستان مطلع بنماید تا مداح و مرثیه خوانی بهنگام باشد. 3- مراکزی علمی و مشورتی و آموزشی در جمهوری اسلامی برای این عزیزان به وجود آید تا به صورت مستمر حالت آموزشی و مشورت و مباحثه، پیگیری شود و هربرادری کارت شناسایی داشته باشد و جایگاه هر برادر و خواهر در جامعه معلوم باشد. 4- نظارت برکارکرد هر مداح و مرثیه خوان لازم است تا اشکالات او را دوستانه برطرف نماید و با اصلاح اندیشه و سخن و عملکرد وی حسن فعلی و حسن فاعلی به وجود آید، خوب بخواند و مسیر تعالی و تکامل خود را دنبال نماید و معلوم گردد در مسیر رشد و ترقی می باشد که فرموده اند «ویل لمن ساوی یوماه فهو مغبون» وای برکسی که دو روز وی یکسان باشد و درجابزند و از جای خود حرکت ننماید.

5- در قرآن مجید، سوره ای به نام «شعراء» وجود دارد که قاعده و ضابطه مداحان و شاعران و مرثیه خوانان را معلوم می دارد و به وضوح جایگاه «شعر، شاعران، مرثیه خوانان و تولید کنندگان شعر و شاعری و مشاعره» را یاد آور می شود، اینکه سوره ای در قرآن به نام «شعراء» باشد و تابلو گردد، خود گواه منزلت و مرتبت این نوع مکالمه و محاوره و مذاکره می باشد، و خداوندحریم را در مورد شاعران و مرثیه خوانان معلوم می دارد و خط می دهد که صاحبان این هنر به سوی ایمان و عمل صالح و یاد خدا، آن هم فراوان، و دادخواهی نمودن برای مظلومان «الا الذین آمنو و عملوا الصالحات و ذکروا الله کثیرا و انتصروا من بعد ماظلموا وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون، شعراء227» بروند و بدانند که ستمگران عن قریب سرانجام و فرجام شگفت آور و تعجب آور خواهند داشت.

6- سوره «شعراء» بعد منفی شاعری و مداحی و مرثیه خوانی را مطرح می کند و هشدار می دهد که مبادا به سوی آن بروند و زمینه انحراف و اعوجاج و تملق گویی را پدیدار سازند «و الشعراء یتبعهم الغاوون، الم ترانهم فی کل واد یهیمون و انهم یقولون ما لا یفعلون 224 به بعد» و همگان شنیده و دیده ایم که به بهانه ایجاد شور و شوق، به سوی ناصواب گویی می روند و بدون مدرک شعر می خوانند و جعل می کنند و برخی به دلیل نداشتن معلومات به مسائل و مطالب بسیار سطحی و کم محتوا و خرافی روی می آورند، که این آفت بزرگ می باشد.

7- وضعیت ظاهری هر مداح و مرثیه خوان «لباس، عبا داشتن، محاسن مناسب» امری مهم و اساسی می باشد که معرف شخصیت و جایگاه وی است، اگر مداحی با صورت صاف و تراشیده، به خواندن قرآن و حدیث و تجلیل از اهل بیت و شهیدان بپردازد که هیچ فقیه و مرجع تقلید و متشرعی آن را مجاز ندانسته، نه اثر مثبت دارد و نه ممدوح و بایسته می باشد و بلکه از نظر متشرعین منفی و مذموم خواهد بود، و چه بهتر که هنگام خواندن، حداقل دارای عبا باشد که به لباس روحانی و منبر، شباهتی بیابد و از احترام ویژه برخوردار گردد.

8- در برخی اوقات در صنف مداح، قاری، مرثیه خوان موضوع قرارداد شگفت آور برای حضور در مراسم «همانند برخی وعاظ و مبلغین» مطرح می شود که خوشایند دیانت و تبلیغ و مراسم دینی نخواهد بود و اثر منفی خواهد داشت و یادآور تجارت و بازرگانی خواهد بود. این شغل و لباس حالت معنوی دارد که با هیچ رقم مالی، قابل قیمت گذاری نخواهد بود.

آرمان:نقد منصفانه با راهکار همراه است

«نقد منصفانه با راهکار همراه است»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم سیدرضا اکرمی است که در آن می خوانید؛سخنرانی رئیس جمهور در افتتاحیه نمایشگاه کتاب دارای سه نکته مهم و قابل توجه بود. پیش از هر چیز به رسانه های مختلف اعم از دیداری و شنیداری توصیه داشت که بر متن جامعه بیش از هر چیز تاکید داشته باشند و از حاشیه ها کناره گیری کنند و خود را در مسائل حاشیه ای وارد نکنند. مهم ترین مساله ای که دولت اکنون با آن روبروست، مساله اقتصادی کشور است که تمامی رسانه ها با دادن راه حل و بازنشر افکار کارشناسانه در زمینه دادن پیشنهاد به دولت برآیند و سعی کنند تا به کمک یکدیگر این مشکل ملی با منطق و دانش مناسب حل شود.

ما باید به مدیریت جهادی و عزم ملی توجه ویژه ای داشته باشیم تا بتوانیم مشکلات کشور مخصوصا مشکلات حوزه اقتصادی را برطرف کنیم. کشور ما با بیکاری گسترده ای روبروست که بیکاری و کمبود شغل در هر جامعه ای مسبب مشکلات فراوانی خواهد بود. کشور دارای ثروت های فراوانی است که با مدیریتی کارآمد و صحیح برای استفاده از آنها می توان بسیاری از مشکلات اقتصادی را حل کرد.

اگر جامعه و رسانه ها به این سمت و سو بروند بسیاری از حواشی که به علت بیکاری و مشغول نبودن افراد به وجود آمده است خودبه خود حل خواهد شد. دومین نکته این است که باید کاری کرد مردم قانون پذیر و نظام مند باشند.

اگر فردی سخن می گوید باید مسئولیت حرفش را بپذیرد و در جایگاه حقیقی جوابگو باشد نه آنکه شخصیت حقوقی و پست و مقام را وسیله ای قرار دهد تا بتواند از عهده مسئولیت های گفته ها سر باز زند. هیچگاه نباید در جایگاهی از قول تمامی مردم صحبت کرد بلکه سخنگویان باید بر این باور باشند که تنها می توانند از جانب خود صحبت کنند نه اینکه در بیان های خود از زبان دیگران سخن بگویند.

در این زمینه کسانی که در جایگاه نماینده مجلس و ریاست جمهوری هستند می توانند خود را نماینده مردم بدانند زیرا براساس انتخابات و رای مردم در آن جایگاه قرار گرفته اند. نکته سوم که مورد توجه است نبود اعتدال به معنای واقعی در کشور است. باید این باور برای همگان شکل بگیرد که آنچه وجود دارد خواسته مردم است و آنچه محقق نشده نیز بازهم خواسته مردم است. برخی این را نمی پسندند و به نقد و مخالفت های تند و ناآگاهانه می پردازند در صورتی که نقد منصفانه آن است که با راهکار و پیشنهاد همراه باشد.

دنیای اقتصاد:سیاست های سنجیده برای رکودزدایی

«سیاست های سنجیده برای رکودزدایی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکترمهدی عسلی است که در آن می خوانید؛هنگامی که 9 ماه پیش دولت تدبیر و امید کار را به دست گرفت، اقتصاد کشور در بدترین شرایط ممکن در سال های اخیر بود و چشم انداز روشنی هم در برابر آن وجود نداشت. از آنجا که در سال های قبل واردات بی رویه، واحدهای تولیدی داخلی را در مقابل رقابت نابرابر خارجی تضعیف کرده بود شوک وارد بر بخش عرضه ناشی از تشدید تحریم ها و جهش بی سابقه نرخ ارز اثر فلج کننده ای بر بخش تولیدات صنعتی گذاشت و سقوط فعالیت های اقتصادی را موجب شد. از سوی دیگر سیاست های انبساطی پولی و مالی ناشی از اجرای طرح های نسنجیده ای مانند مسکن مهر و اجرای نامناسب قانون هدفمندی یارانه ها تورم بالایی را بر اقتصاد کشور تحمیل کرد. در حالی که تحریم های فراگیر فروش نفت و منابع ارزی کشور را کاهش داده بود و تشدید محدودیت های مبادلات مالی بین المللی دسترسی به منابع مالی و تجارت خارجی را به شدت پرهزینه ساخته بود، منابع اندک مالی دولت به جای آنکه صرف زیرساخت ها و طرح های عمرانی یا کمک به بخش های تولیدی شود، صرف پرداخت یارانه علی السویه ای می شد که هیچ منطق صحیح اقتصادی نداشت. به طور خلاصه، اقتصاد ایران در وضعیت رکود تورمی مشکلی گرفتار آمده بود که سیاست های اقتصادی دولت به جای تخفیف آن را تشدید می کرد و به همین دلیل نیز مردم با انتخاب آقای دکتر روحانی رای به تغییر آن سیاست ها دادند. اکنون در کمتر از 9 ماه پس از تصدی دولت یازدهم چشم انداز متفاوتی در برابر ما قرار دارد.

در حالی که توافق های هسته ای افق روشنی از لغو تحریم ها و افزایش صادرات نفتی و غیر نفتی را پدیدار کرده است، نرخ کاهنده تورم نوید بخش ثبات اقتصادی و کاهش ریسک سرمایه گذاری ها است. وضع مالی دولت بهبود یافته و با منطقی تر شدن نرخ های سود بانکی جریان پس اندازها به بانک ها افزایش و عرضه منابع سرمایه گذاری بیشتر شده است. دولت مرحله دوم هدفمندی یارانه ها را شروع کرده و درصدد است از یک طرف قیمت حامل های انرژی را به تدریج به سطح قیمت های بین المللی برساند تا بدون وارد کردن شوک قیمتی بر خانوارها و صنایع، قیمت ها را اصلاح و کارآیی انرژی را در کشور افزایش دهد و از سوی دیگر با تمرکز بر پرداخت یارانه های نقدی به خانوارهای کم درآمد ضمن اصلاح توزیع درآمدها، بخشی از درآمد حاصل را صرف کمک به بخش تولید، حمل و نقل عمومی، خدمات بهداشتی و غیره کند. به طورکلی مجموعه سیاست های اقتصادی اتخاذشده در سطح کلان سازگار و متناسب با شرایط اقتصادی کشور بوده و دستاورد های مثبتی هم داشته است؛ بنابراین آن را باید ادامه داد و تقویت کرد تا به نتیجه رسید.

کاهش سود بانکی ؟
حال که تورم نرخ کاهنده ای یافته است، سوالی که در روزهای اخیر مطرح شده است آن است که چگونه می توان جریان خروج از رکود اقتصادی را تسریع کرد؟ آیا بهتر نیست نرخ سود بانکی را کاهش دهیم تا سرمایه گذاری ها تشویق و رشد اقتصادی تسریع شود؟ پاسخ منفی است. کاهش دستوری نرخ سود بانکی در شرایط کنونی که نرخ تورم بالاتر از نرخ سود بانکی است نه تنها دستاورد کنترل تورم را آن هم در شرایطی که قیمت حامل های انرژی افزایش پیدا می کند، به خطر می اندازد بلکه جریان سپرده های سرمایه گذاری را به سوی بازارهای غیررسمی پول با ریسک و نرخ بهره بالا و نیز بازارهای ارز و طلا و زمین سوق می دهد و بار دیگر به معاملات سوداگرانه دامن خواهد زد.

شیوه درست، کاهش دستوری نرخ بهره نیست، بلکه بهبود شرایط کسب و کار، به کار گیری مشوق های مالیاتی و نهایتا کاهش چند درصدی قیمت خوراک صنایع پتروشیمی است تا این بخش از صنایع کشور به خصوص برای افزایش حجم صادرات غیر نفتی تقویت شوند و با سودآور شدن آنها سرمایه گذاران تشویق به خرید سهام شوند. در مقابل باید اجازه داد نرخ سود بانکی خود پس از کاهش نرخ تورم و با افزایش جریان پس انداز ها به نظام بانکی کاهش یابد تا در این فاصله منابع محدود سرمایه گذاری به پربازده ترین سرمایه گذاری ها تخصیص یابد و به رشد واقعی ارزش افزوده بخش های اقتصاد کمک کند.

برنامه کوتاه مدت رشد اقتصادی در سطح کلان
به طور کلی راهبرد صحیح خروج از رکود اقتصادی در شرایط کنونی نه به خطر انداختن دستاورد باثبات سازی اقتصادی با کاهش دستوری نرخ ارز، بلکه طرح و اجرای یک برنامه کوتاه مدت رشد اقتصادی است. چنین برنامه ای می تواند شامل مولفه های زیر باشد:

1- ادامه سختگیری پولی و نرخ سود رقابتی: ادامه سیاست پولی اصولی برای استمرار کاهش نرخ تورم تا دستیابی به نرخ تورم تک رقمی. چنان سیاستی به خصوص در شرایط افزایش قیمت حامل های انرژی شامل کنترل رشد نقدینگی و عرضه پول از طریق انضباط اکید مالی و تعیین نرخ های تعادلی سود بانکی است. برای دستیابی به نرخ های بهره تعادلی بهتر است به جای تعیین اداری نرخ سود بانکی اجازه داده شود این نرخ ها در جریان رقابت بین بانک ها و موسسات مالی و با توجه به نرخ تورم و ریسک قابل انتظار سرمایه گذاری ها مشخص شود.

2- تخصیص بهینه منابع و حذف 2 میلیون به بالاها: افزایش تخصیص منابع دولت، از محل درآمدهای مالیاتی، صادرات نفت و نیز افزایش قیمت حامل های انرژی در طرح های زیربنایی و بخش های اجتماعی مانند بهداشت و درمان و نیز کمک به توسعه حمل و نقل عمومی و واحدهای تولیدی به خصوص برای ارتقای کارآیی انرژی در بخش های با شدت انرژی بالا. برای این منظور توصیه می شود دولت حذف خانوارهای با درآمد ماهانه 20 میلیون ریال به بالا را از فهرست دریافت کنندگان یارانه های نقدی مورد توجه قرار دهد.

3- رقابت بین المللی بانک ها: اجازه به بانک های خارجی برای افتتاح شعب در مناطق آزاد برای رقابتی کردن نظام بانکی، افزایش سرمایه بانک های تخصصی و نیز کاهش نرخ های ذخیره قانونی به منظور افزایش منابع اعتباری دردسترس به خصوص برای تامین سرمایه در گردش بنگاه های متوسط و کوچک که دچار محدودیت نقدینگی شده و زیر ظرفیت خود تولید می کنند.

4- سرمایه گذاری منابع صندوق بازنشستگی: تشویق و رفع موانع به کار گیری منابع مالی صندوق های بازنشستگی و صندوق توسعه ملی در طرح های پربازده به خصوص در بخش های نفت و گاز و پتروشیمی و صنایع با رویکرد صادراتی برای تضمین بازگشت وام های ارزی صندوق توسعه به اسعار خارجی.

5- افزایش تعرفه وارداتی: اصلاح تعرفه های وارداتی به منظور حمایت از تولیدات داخلی در مقابل رقابت غیر منصفانه صادر کنندگان خارجی.

6- افزایش نرخ ارز: اجازه به افزایش تدریجی نرخ اسمی ارز متناسب با تورم موجود در کشور برای تشویق صادرات و کنترل واردات با توجه به اینکه هدف سیاست گذار پولی برای کمک به تعادل همزمان در بخش های داخلی و خارجی باید حفظ نرخ برابری واقعی و نه اسمی ارز باشد.

برنامه کوتاه مدت رشد اقتصادی در سطح بخشی
1- توسعه صادرات: حمایت از بخش های صادراتی به خصوص به منظور متنوع کردن کالاها و نیز مقاصد صادراتی برای کاهش آسیب پذیری اقتصاد کشور در مقابله با شوک های بیرونی.

2- حمایت از توریسم: حمایت از توسعه صنعت توریسم و ورود گردشگران به کشور به خصوص از کشورهای همسایه به منظور ایجاد اشتغال و تحصیل ارز از طریق صدور خدمات گردشگری و فروش کالاهای داخلی به بازدیدکنندگان از کشور.

3- حمل و نقل عمومی: کمک به بخش حمل و نقل و صنایع انرژی بر برای جذب شوک ناشی از افزایش قیمت حامل های انرژی از طریق کمک به توسعه حمل و نقل عمومی و ارتقای کارآیی انرژی در این صنایع.

برنامه کوتاه مدت رشد اقتصادی در سطح خرد
1- حمایت از تولیدی ها، اما نه هر حمایتی: حمایت از واحدهای تولیدی که نه به دلیل ناکارآیی؛ بلکه به دلیل شوک های ناشی از تحریم ها و افزایش ناگهانی نرخ ارز دچار ضرر و زیان شده و می توانند مجددا سودآور شده و کمک های بخش عمومی را در مدت زمان قابل قبولی بازپرداخت کنند.

2- چتر حمایتی کم درآمدها: افزایش حمایت از خانوارهای با درآمدهای پایین به خصوص در مناطق محروم کشور با مجموعه ای از پرداخت های پولی و کمک های غیر پولی.

در خاتمه از آنجا که باثبات سازی اقتصادی و کنترل تورم با نرخ بالا یک گام ضروری برای موفقیت در بازگرداندن رشد اقتصادی و ایجاد فرصت های اشتغال مولد است باید دقت کرد با نرم کردن سیاست های پولی و سست کردن انضباط مالی قبل از حصول نتیجه این فرصت تاریخی از دست نرود.

نظر شما در این رابطه چیست