چهارشنبه ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 24 - ۱۴ شوال ۱۴۴۵
برچسب ها
# اقتصاد
۲۳ مهر ۱۳۹۲ - ۱۰:۵۶

فرهاد اصلانی از معتاد شدن می ترسد

فرهاد اصلانی پس از گذشت سال‌ها و از دل مجموعه‌های تلویزیونی، نقش‌های متنوع و انبوهی شخصیت متفاوت در سینما به جایگاهی ویژه در بازیگری دست یافته است.
کد خبر: ۴۲۰۶۶

 فرهاد اصلانی پس از گذشت سال‌ها و از دل مجموعه‌های تلویزیونی، نقش‌های متنوع و انبوهی شخصیت متفاوت در سینما به جایگاهی ویژه در بازیگری دست یافته است. در روزهای پراضطراب و غریبی که پشت سرگذاشتیم، اصلانی در آثاری بازی کرد که بخش‌هایی از زندگی اجتماعی ما را انعکاس می‌داد، شاید این‌گونه می‌خواست دینش را به تاریخ ادا کند. در یک بعدازظهر پاییزی که صدای فرهاد مهراد فضا را از حسی غمگنانه پرکرده بود، با این بازیگر درباره این سال‌ها، روزهای پرامید آینده و بازیگری صحبت کردیم.

سینمای دهه 70 سینمای ستاره‌های جوان و چشم‌روشن بود. به دلیل فضای باز اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بعد از دهه 60 نوع فیلم‌ها و بازیگرها تغییر کرد. در این دوره در دو فیلم شاخص بازی کردید؛ «سفر به چزابه» و «روسری آبی». اما شاید زمان زیادی لازم بود تا مهارت و قدرت بازیگری شما به‌عنوان بازیگری مستقل دیده شود. یک دهه نقش‌هایی متفاوت و متنوع در مجموعه‌های تلویزیونی بازی کردید تا این‌که بالاخره سینمای ایران فرهاد اصلانی را کشف کرد.

فرهاد اصلانی: من در آن سال‌ها از بازیگری ارتزاق می‌کردم. همان‌طور که گفتید بازیگری مستقل بودم، حرفه اصلی و منبع درآمدم بازیگری بود. ازدواج کرده بودم و خودم را نسبت به خانواده‌ام مسئول می‌دانستم پس نمی‌توانستم منتظر بمانم. باید کار می‌کردم و البته در میان پیشنهادها به‌دنبال نقش‌های خوب، فیلمنامه‌های متفاوت و تجربه‌هایی بودم که ذهنم را درگیر کند. آن سال‌ها دوره خوبی در تلویزیون بود، مدیران جسورتر شده بودند و آثاری که تولید می‌شد رنگ و بوی اجتماعی و انتقادی داشت و از آثار صرفا خانوادگی و ملودرام دهه 60 فاصله گرفته بود. این روند ادامه پیدا کرد، آثاری که پیشنهاد می‌شد اغلب زمانی طولانی از من می‌گرفت. ترسی از این موضوع نداشتم. نمونه‌اش «مختارنامه» است که چهارسال درگیر آن بودم. در چنین پروژه‌هایی به دلیل تعهدی که داشتم پیشنهادهای سینمایی را از دست می‌دادم.


به عنوان بازیگر اگر فیلم دچار مشکل شود، یا صاحب ارزش‌هایی باشد که نادیده گرفته شده، خود را نسبت به آن مسئول می‌دانید؟

صددرصد. اگر فیلم دچار ممیزی شود یا در تولیدش مشکلاتی داشته باشد تا انتها کنار آن هستم. رسانه‌ها در دهه 70 رشد بی‌نظیری داشتند، به‌ویژه در اواسط دهه 70 روزنامه‌های سیاسی درخشانی داشتیم. این تنوع و تکثر در روزنامه‌های سیاسی را در میانه دهه 80 از دست دادیم. من خواننده این روزنامه‌ها بودم هرچند شاید کمتر در رسانه‌ها حضور داشتم.

رابطه بسیاری از منتقدان با تلویزیون سرد است و بیشتر آثار تلویزیونی دیده نمی‌شود. این باعث نمی‌شد احساس کنید جسارتی که در پذیرش نقش در تلویزیون داشتید دیده نشده؟

من پاسخم را از مردم می‌گرفتم. در همه این سال‌ها در مواجهه با مردم و گفت و شنودی که با هم داشته‌ایم همیشه از آن‌ها حمایت و انرژی مثبت دیده‌ام و این تا اندازه زیادی من را اقناع می‌کرد. تلویزیون در کشور ما رسانه بی‌رقیبی است اما ساختار اداری دارد. محصولاتی تولید می‌شوند اما برای دیده شدن آن‌ها تلاش زیادی نمی‌شود. در این سال‌ها کمی توجه به نقش رسانه و تبلیغات درباره آثار تلویزیونی بیشتر شده اما یک دهه پیش این اتفاق نمی‌افتاد. سریال‌های خوبی ساخته می‌شدند اما بدون کمترین تبلیغ و معرفی پخش آن‌ها به پایان می‌رسید و پرونده‌شان بسته می‌شد. مجله «سروش» هم که متعلق به صداوسیماست، بیشتر کارکرد خبری داشته و کمتر تحلیل جدی و عمیقی در آن خوانده‌ام.

پرکاری در تلویزیون چقدر برای شما مفید بود؟

حضور در این مجموعه‌ها به من فرصت داد تا لحظه‌های انسانی مختلفی را تجربه کنم. در فضاهای متنوعی حضور یافتم و در قالب شخصیت‌هایی متفاوت زندگی کردم. این فرصت را نمی‌شد در سینما داشت. با بالا رفتن سنم دیگر آن انرژی را ندارم و شاید با کارگردان‌های محدودی بتوانم تجربه‌هایی طولانی و دشوار داشته باشم.

پس آگاهانه از تلویزیون و بازی در مجموعه‌های طولانی فاصله گرفتید؟

از مقطعی حس کردم که دیگر باید روند کاری‌ام را عوض کنم. بعد از «مختارنامه» که خوشحالم به سرانجام رسید و پخش شد، در «آشپزباشی» وسوسه شدم نقش کمدی بازی کنم. بعد از آن، احساس کردم به اندازه کافی در تلویزیون کار کرده و نقش‎های مختلف بازی کرده‌ام. رویکرد تلویزیون در چهار سال گذشته چندان مطابق سلیقه من نبود. برنامه‌ها و مجموعه‌ها متاثر از این فضا محتاط و گاهی خنثی شدند و من رغبتی برای حضور در این آثار نداشتم.


وقتی فیلمنامه به دست شما می‌رسد چه معیاری برای انتخاب دارید؟ جاه‌طلبی حرفه‌ای تشویق‌تان می‌کند نقش‌هایی را بپذیرید که با آن‌ها بیشتر دیده می‌شوید؟

خوشبختانه در کارم دچار جاه‌طلبی نشده‌ام. اگر روزی به این دام بیفتم احساس بیهودگی خواهم داشت. با توجه به تجربه طولانی در سینما و تلویزیون عرض و طول کارهایی که می‌شود کرد دستم آمده. انتظار چیزهای عجیب و غریب ندارم. فیلمنامه‌ای که دستم می‌رسد باید امتیازی داشته باشد که ترغیب شوم آن را بازی کنم. شهرت، موقعیت و ثروت را نسبی نگاه می‌کنم. هرگز یک پیشنهاد را فقط به دلیل یکی از این جنبه‌ها قبول نکرده‌ام. بیشتر از هر چیزی برایم لذت مهم است.

قبلا هم این‌طور بود؟

نه. گاهی دلم می‌خواست متنوع بازی کنم. گاهی می‌خواستم پول دربیاورم اما حالا دنبال لذت بردن از بازیگری هستم. لذت به این معنا که کاری مرا درگیر کند و برای کشف آن شخصیت، خلاقیتم را به کار بیندازم. من به تنوع نقش خیلی فکر نمی‌کنم، دوست دارم تکراری بازی نکنم. اگر مخاطب دست مرا در بازی بخواند به خودم نمره منفی می‌دهم.

در این سال‌های سخت برای سینما، در فیلم‌هایی بازی کردید که تصویری از جامعه ملتهب بود. «خرس»، «پل چوبی» و «خصوصی» بخش‌هایی از فضای آن دوره را ثبت کردند.

خیلی از فیلم‌هایی که این سال‌ها بازی کردم متاسفانه در اکران دچار مشکل شدند. اما از حضور در آن‌ها لذت بردم، هر فیلم یک جنگ تمام‌عیار و پرهیجان بود. نمی‌دانستیم واقعا تلاشی که می‌کنیم به ثمر می‌رسد یا نه. دوره دوم ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد و معاونت آقای شمقدری در سینما با شعارهایی امیدبخش شروع شد. قرار بود ریل‌گذاری تازه در سینما انجام شود و اتفاق‌های خوبی برای سینماگران بیفتد. اما در نهایت به آنچه قانون هم تصویب کرده بود عمل نشد و فیلم‌هایی که مجوز تولید و اکران داشتند برای نمایش عمومی در سینماها به مشکل برخوردند.

پس برایتان مهم بود فیلم‌هایی را انتخاب کنید که شبیه حال‌وهوای جامعه باشند.

در این هوای پرتلاطم تلاش کردم آثاری را انتخاب کنم که نگاه اجتماعی دارند و آیینه‌ای از این روزگار هستند. اتفاق‌هایی در سال‌هایی که پشت سر گذاشتیم افتاد که نمی‌توان به سادگی فراموش‌شان کرد. بعضی از این احوالات به اندازه‌ای که امکان داشت به سینما راه پیدا کرد. مثلا نقشی که در «پل چوبی» بازی کردم مصداق شخصیت‌هایی است که در آن دوره و در بطن خیلی از وقایع حضور داشتند و رد پایشان را می‌شد دید. البته این را بگویم که فیلمنامه‌ها و دغدغه کارگردان‌ها فضا را برای من ایجاد می‌کرد تا این وقایع را برای خود و نسل بعد ثبت کنم.

این رویکرد شما با واکنش منفی مواجه نشد؟ مثلا به خاطر همکاری با حسین فرحبخش در «خصوصی» مواخذه نشدید؟

نظرهای مختلفی بود اما من براساس باور و اعتقاد خود انتخاب کردم. سینمای تجاری و گیشه‌ای، جریانی که آقای فرحبخش و بعضی دوستان نماینده آن هستند برای ادامه حیات سینما ضروری است. دوست داشته باشیم یا نه، چرخ سینمای ایران با‌درصدی از تولیدات آن‌ها چرخیده. دقت کرده‌اید در این سال‌ها چرا فروش فیلم‌ها در تهران بالاست و فروش شهرستان پایین است؟ مردم در شهرستان دیگر فیلمی مطابق ذائقه و سلیقه‌شان ندارند. آن جریان هم به شکل معقول باید وجود داشته باشد. سرگرمی از کارکردهای سینماست و نباید آثار تجاری و پرمخاطب را نفی کرد.

در کارنامه شما هم بازی درونگرا مثل «یه حبه قند» می‌بینیم، هم بازی‌ برونگرا مثل «من مادر هستم». به نظر می‌رسد از معدود بازیگرهایی هستید که برای دو جنس متفاوت شخصیت و بازی می‌شود انتخاب‌تان کرد.

هر فیلم لحن و آهنگی دارد که باید در خدمت آن باشی. مثلا «یه حبه قند» فیلمی واقع‌گرا و شبه‌مستند بود و باید جنس بازی ما به زندگی شبیه می‌شد. «من مادر هستم» یک فیلم پرتحرک، پرتنش و پردیالوگ بود. باید شخصیتی را که پیشنهاد می‌شود باور و درک کنم، بعد آن را بازی کنم.

حال شما با کدام نوع فیلم بهتر می‌شود؟

(می‌خندد). من فیلم‌های اجتماعی را بیشتر دوست دارم. البته وارد دورانی تازه شده‌ایم، هنوز برنامه‌ای برای این دوره ندارم.



نقشی هست که فکر کنید نمی‌توانید بازی کنید؟

صددرصد. سینما خیلی متنوع است. بعضی نقش‌ها فیزیک خاصی می‌خواهند. مدتی پیش پیشنهاد شد نقش زن بازی کنم. تصوری درباره‌اش نداشتم و نتوانستم خودم را قانع کنم.

همکاری با هاتف علیمردانی چطور پیش آمد؟

سالی که «به خاطر پونه» ساخته شد معاونت سینمایی وقت شروع کرده بود به تولید آثاری رانتی با پول زیاد. خیلی از این فیلم‌ها به من پیشنهاد شد و قبول نکردم. قصه و فضای فیلم‌ها را دوست نداشتم و نمی‌توانستم خودم را قانع کنم در اثری سفارشی که ربطی به زندگی مردم ندارد، مقابل دوربین بروم. پاییز شروع شده بود و من کاری را قبول نکرده بودم. فیلمنامه «به خاطر پونه» را خواندم، دوست داشتم، اما کمی ترسیدم.

به خاطر نقش معتاد؟

یک بار در تلویزیون نقش معتاد را بازی کردم. بازی در نقش معتاد سخت است، دست‌کم با نگاهی که من به این قضیه دارم واقعا سخت است. در جامعه ما شیوع مصرف موادمخدر و ویرانی‌هایی که در پی آن وجود دارد شکل متفاوتی به خود گرفته است. زمان زیادی سپری شد تا خودم را راضی کنم این نقش را بازی کنم. پشتکار هاتف من را راضی کرد کار را شروع کنم. من و هاتف خیلی زود با هم هماهنگ شدیم و این به روند کار کمک کرد. سعی کردیم در فیلمبرداری رج نزنیم. بخش‌هایی مجزا را بگیریم و بعد برویم سراغ بخش‌های بعد. هاتف زحمت زیادی برای این فیلم کشید. از زندگی شخصی خودش برای تولید این فیلم مایه گذاشت و انرژی او بود که من را برای بازی در این فیلم سر ذوق و شوق نگه می‌داشت.

معتاد فیلم «به خاطر پونه» بحران متفاوتی دارد و دغدغه‌اش تنها دسترسی به مواد نیست.

در این فیلم ما به مخاطب نشان می‌دهیم که معتاد زندگی و خانواده دارد. در کنار ماست، همه ما در خطر معضل اعتیاد هستیم. بیماری مرد در «به خاطر پونه» ریشه در اعتیادش دارد. توهم باعث می‌شود اطرافیانش را اشتباه قضاوت کند، به خاطر این شک و تردید جهان اطرافش نکبت است. ما نمی‌خواستیم از او دفاع کنیم، می‌خواستیم بحران را نشان بدهیم.

اما تماشاگر با او همراه می‌شود و برایش دل می‌سوزاند.

شاید به این دلیل که واقعا بیمار است. ریشه رنجی که می‌کشد و عذابی که تحمل می‌کند در مصرف مواد است.

با هانیه توسلی پیش‌تر در «خصوصی» همکاری کرده بودید. بازیگرانی که در یک پروژه با آن‌ها کار می‌کنید چقدر روی بازی شما تاثیر دارند؟

دوست دارم با بازیگران دیگر در فضایی پر از مفاهمه و تعامل باشیم و جریان خلق شخصیت در این اتمسفر اتفاق بیفتد. با خانم توسلی در «خصوصی» همکاری کرده بودم، آن تجربه خاطره خوبی در ذهنم ثبت کرد. ایشان بازیگری اهل بده‌بستان و علاقه‌مند است. هر اندازه نیاز به تمرین یا بحث داشتیم با علاقه در صحنه‌ها حضور داشت و من این ویژگی را دوست دارم. در این فیلم بیشتر سعی می‌کردیم به حس و حال صحنه برسیم. میزانسن و دوربین در خدمت این بود که شرایط شخصیت‌ها به شکلی واقعی به بیننده منتقل شود. «به خاطر پونه» فیلمی قصه‌گو و واقع‌گراست و ما به عنوان بازیگر تلاش می‌کردیم زندگی کنیم و دوربین، این زندگی را ثبت کند.

مشخص است که کارگردانی و فیلمبرداری هم جلوه‌گری ندارد.

قرار بود در هیچ چیز جلوه‌گری در کار نباشد. مهدی جعفری یکی از فیلمبرداران خوب سینمای ایران است، فیلمبرداری هم مثل دیگر عناصر فیلم در خدمت خلق فضایی واقعی و تاثیرگذار از این شخصیت و دنیای ملتهب اطرافش بود. حتی در خشونت هم اغراق نکردیم. توهمی که این افراد دارند باعث بروز اتفاق‌های منفی و سختی شده. نخواستیم که خشونت فیلم آزاردهنده باشد.

خودتان را موظف می‌کنید قبل از هر سکانس تمرین کنید؟ حتما دورخوانی داشته باشید؟

هر کاری شرایط خود را دارد. گاهی نور دارد می‌رود، شرایط جوری است که باید زود به نتیجه برسی و جای صبر و تمرین نیست. برای من تحلیل و شناخت از نقش قبل از اجرا اتفاق می‌افتد. پیش از فیلمبرداری برای سوال‌هایم به پاسخ می‌رسم.

با کارگردان‌ها چانه می‌زنید؟

مگر می‌شود چانه نزد؟ (می‌خندد) البته این چانه‌زنی شکل عادت نگرفته. اگر همه‌چیز درست باشد بحث بی‌مورد نمی‌کنم. گاهی لازم است شناخت بیشتری از نقش داشته باشم. گاهی حس می‌کنم نکته‌ای که در ذهن دارم به فیلم کمک می‌کند. به‌هرحال حس مسئولیتی که درباره کارم دارم اجازه نمی‌دهد بی‌تفاوت از کنار موضوع رد شوم.



هاتف علیمردانی کارگردانی جوان است. به توانایی او اعتماد داشتید؟

بعضی از کارگردان‌ها در این سال‌ها با رانت فیلمساز شدند. یک قصه ضعیف داشتند و بودجه هنگفت و یک گروه حرفه‌ای که از این کیک بزرگ خوشمزه نصیبی برمی‌داشتند. اما هاتف از این جنس نیست. من این ویژگی را دوست دارم. او برای این‌که فیلمش را بسازد از سرمایه شخصی‌اش گذشته، ریسک کرده، فیلم قصه‌گو و اجتماعی ساخته. دانش و سلیقه دارد، همه این‌ها باارزش است.

پس اگر کارگردانی برای فیلم‌های رانتی به سراغ شما بیاید قبول نمی‌کنید؟

نه. شرافتمندانه نیست. این فیلم‌ها پاسخ مثبتی هم از سوی مخاطبانش نگرفته است.

سیمرغی که در جشنواره فیلم فجر گرفتید پاسخ خوبی به تلاش شما بود. هرچند در سالن حضور نداشتید.

مثل جشن تولدی بود که خودم در آن حاضر نبودم. (می‌خندد) آقای اکبر عبدی زمانی که سیمرغ گرفت با طنز جمله‌هایی گفت که خیلی با حال من شباهت داشت. جایزه در جوانی خیلی پررنگ و مهم است اما در این سن خیلی به آن فکر نمی‌کنم. هرچند که تقدیر و تشویق همیشه ارزشمند است. بعضی دوستان و همکارانم بعد از سیمرغ خیلی خوشحال شدند، خوشحالی آن‌ها بیشتر از سیمرغ برایم ارزش داشت.

مهم بود برای چه فیلمی سیمرغ بگیرید؟

فکر می‌کنم این اتفاق در زمان درستی افتاد، هرچند تاثیر عجیبی روی من نداشت.

ممکن است فرهاد اصلانی را روی صندلی کارگردانی ببینیم؟

بعید نیست.

این روزها مشغول بازی در مجموعه «شاهگوش» هستید، همکاری مجدد با داوود میرباقری چطور است؟

داوود میرباقری استاد من و کارگردانی است که سبک و نگاهش را دوست دارم. حضورش در شبکه نمایش خانگی یک اتفاق مثبت است و به نتیجه کار امیدوارم.

با تغییر شرایط می‌توان امیدوار بود که سینما در دهه 90 روزهای بهتری را تجربه کند. با توجه به جایگاهی که امروز دارید می‌توان پیش‌بینی کرد در این دوره تازه شما را در سینما فعال‌تر ببینیم.

دهه 70 دوران خوبی برای سینما و تلویزیون بود. آستانه تحمل جامعه بالا رفته بود. تئاتر در این دوره بی‌نظیر بود. اما دهه 80 سینما عصبانی‌ترین رسانه بود. تئاتر هم قدرت جلوه‌گری نداشت. تلویزیون از سطح رسانه ملی پایین آمد و تقریبا مثل یک رسانه حزبی کار کرد. در چنین تنشی من سینما را انتخاب کردم و از آنچه انجام دادم، راضی هستم. ما به اندازه کافی از افراطی‌گری آسیب دیده‌ایم. دوران تعادل فرارسیده. باید با فضای جامعه همراه شویم و سلایق و نگاه‌های مختلف را محترم بدانیم تا هنر ارتقا پیدا کند. اصول را محترم بدانیم نه اشخاص را. در ادبیات، تئاتر و سینما دست از محدودیت و محافظه‌کاری برداریم. سینما باید بزرگ‌تر شود و فیلم‌ها نباید حقیرانه باشند. امیدوارم دهه 90 دهه گفت‌وگو و تعادل برای فرهنگ، سینما و جامعه ایرانی باشد.
نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار