پنجشنبه ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 28 - ۱۷ رمضان ۱۴۴۵
برچسب ها
# اقتصاد
۱۶ مهر ۱۳۹۲ - ۱۵:۱۲
عكاسي از علي آقا، بزرگترين افتخارم است

حامد لك: بوفون هم شوم مي گويم عاشق كريمي هستم

هميشه با خودم مي‌گفتم يعني مي‌شود يك روز علي آقاي كريمي را از نزديك ببينم. امسال كه شنيدم قرار است به تراكتورسازي بيايد اشك به چشمانم آمد.
کد خبر: ۴۱۱۰۴


سایت گل- استعداد در فقر امكانات. شايد اين، بهترين جمله براي وصف حامد لك باشد. اين گلر 23 ساله، شايد آخرين نمونه از بازيكناني باشد كه از دوردست‌ها، از زمين‌هاي خاكي و بي‌امكانات به تيم ملي رسيدند و آرزوهاي دوران كودكي خود را به چشم ديدند. روزي كه حامد لك در كهريزك، باقر شهر و حوالي بهشت زهرا، در زمين‌هاي خاكي پر از سنگ و آسفالت‌هاي سفت شيرجه مي‌زد و از درد زخم پهلوي خود، شب‌ها خواب را به چشمان خود نمي‌ديد شايد كمتر كسي تصورش را مي‌كرد كه به تيم ملي برسد. او مثل تمام بچه‌ها، آرزوهايي در سر داشت. خودش مي‌گويد: «هميشه با خودم مي‌گفتم يعني مي‌شود يك روز علي آقاي كريمي را از نزديك ببينم. امسال كه شنيدم قرار است به تراكتورسازي بيايد اشك به چشمانم آمد. وحشتناك خوشحال بودم. حتي اگر بهترين دروازه‌بان جهان هم بشوم هميشه مي‌گويم كه آرزويم ديدن علي آقا بود. گفتن اين مساله براي من افت نيست. حتي وقتي كنار علي كريمي هستم و طرفدارانش دوست دارند با او عكس بيندازند افتخار مي‌كنم كه عكاسي‌اش را مي‌كنم. افتخار بزرگي كه از گفتنش ابايي ندارم.» با حامد لك گپ زديم، از شروع فوتبالش، از روزهايي كه در كهريزك و خانه‌اي كوچك زندگي مي‌كرد تا حالا كه يكي از شاگردان كروش است و از دروازه‌بان‌هاي بزرگ ليگ. او بي شيله پيله است، دوستانش اين را مي‌گويند. در عين سادگي خاطرات زندگي خود را تعريف مي‌كند و البته از پدر، مادر و برادرش تشكر. مي‌گويد اگر فوتبال نبود مي‌مرد و از اين حرف‌ها. مصاحبه با حامد لك مي‌تواند تكان دهنده باشد و البته يك الگوي واقعي. براي آنها كه بدانند از هيچ هم مي‌شود به همه چيز رسيد. البته مثل حامد بايد استعداد هم داشت، استعدادي كه چشم‌هاي كروش را گرد كند. با او قدم مي‌زنيم، در خيابان زندگي‌اش. برمي‌گرديم عقب، از روزهاي سخت داستان را مرور مي‌كنيم، از خانه 12 متري، از آن زيرزمين، از تابستان‌هاي كار، از زندگي شيرين با پدر و مادري سختكوش، به اين روزها مي‌رسيم، به روزهاي باشكوه، به اين روزها كه حامد لك با پروازهايش به آسمان مي‌رسد.


_از كي فهميدي مي‌تواني يك فوتباليست بشوي؟ اصلا چه شد كه آمدي سراغ فوتبال و گلري؟
بابام گلر بود. گلري‌اش را كه مي‌ديدم علاقه‌مند شدم تا مثل او شوم. در كوچه كه با بچه محل‌ها بازي مي‌كرديم هميشه تو گل مي‌ايستادم. فكر مي‌كنم هفت سالم بود يا هشت سال. اصلا علاقه‌اي به بازي در خط حمله نداشتم. مثلا با بچه‌ها كه مي‌رفتيم با كوچه‌هاي ديگر بازي كنيم هميشه گلر بودم. گلري پدرم هم باعث شد تا بيشتر به حضور در اين پست علاقه‌مند شوم.
_پدرت حرفه‌اي بازي مي‌كرد؟
يك دوره كوتاه در راه‌آهن بود اما چون دوست داشت محلي بازي كند و كنار دوستانش باشد، فوتبال حرفه‌اي را رها كرد. فوتبال در محله و همراه دوستانش براي پدرم بيشتر از فوتبال حرفه‌اي اهميت داشت.
_پس به خاطر پدرت و با ديدن او گلر شدي؟
دقيقا. ديدم گلري هيجان دارد و علاقه‌مند شدم. وقتي مي‌ديدم يك گلر تنها كسي است كه مي‌تواند توپ را بالاي سر همه با دست بگيرد خيلي بيشتر علاقه پيدا كردم تا دروازه‌بان شوم.
_با دوستان و بچه محل‌هايت در زمين خاكي بازي مي‌كردي؟
هم در زمين خاكي و هم روي آسفالت. وقتي زمين خاكي‌هايي مي‌ديدم كه خوب است و سنگش كمتر از بقيه، واقعا خوشحال مي‌شدم. انگار دنيا را به من داده بودند چون در زمين‌هاي پر از سنگ، وقتي كه شيرجه مي‌زدم استخوان‌هاي پهلويم به زمين مي‌سابيد و زخم مي‌شد. ولي زمين خاكي، كمتر سنگ داشت، پهلوهايم كمتر زخم مي‌شد و شب‌ها راحت‌تر مي‌توانستم بخوابم. بدون درد و زخم.
_بچه كجايي؟
بزرگ شده باقرشهر هستم، نزديك بهشت زهرا. 11 سال آنجا بودم و 4 سال هم كهريزك. 4 سال بعد را هم رفتيم دولت آباد شهرري.
_امكانات چطور بود؟ مثل خيلي از بازيكنان قديمي، به سختي وارد فوتبال شدي يا خانواده‌اي مرفه داشتي؟
مرفه نبودم اما پدر و مادرم هميشه براي من زحمت مي‌كشيدند. زحمات آنها هرگز از يادم نمي‌رود. 11 سال در يك خانه 12 متري زندگي كرديم. زندگي سخت اما شيرين. بعد يك سال در زيرزمين يك خانه زندگي كرديم. شب‌ها خواب نداشتم، كارم شده بود كشتن سوسك. بعد كه رفتيم كهريزك و خانه خريديم. خانه ما گنبدي شكل بود. هميشه ترس داشتم كه نكند باران ببارد، چكه كند و ما خيس شويم. اينها را مي‌گويم و باز هم از پدر و مادرم تشكر مي‌كنم. بعد از آن هم آمديم دولت آباد شهرري. خانه ما كوچك بود اما شيك و به همين دليل خيلي خوشحال بودم.
_آن زمان فكر مي‌كردي يك روز پولدار شوي؟
هنوز كه پولدار نشده‌ام. باور كنيد بچه كه بودم مي‌رفتم سر كار. در كهريزك، 3 ماه تعطيلي تابستان را كار مي‌كردم.
_چه كاري؟
كارتون‌سازي. البته فوتبال هم بازي مي‌كردم، در تيم‌هاي توابع تهران. كار براي من در آن سن و سال خيلي سخت بود. يك تابستان و سه ماه آن، براي من خيلي سخت گذشت. آمدم پيش مادرم و به او گفتم ديگر نمي‌توانم كار كنم. او هم گفت اشكالي ندارد، برو فوتبالت را بازي كن. به مادرم گفتم يا فوتباليست مي‌شوم يا مي‌ميرم. خنديد و گفت تلاشت را بكن، حتما به هدفت مي‌رسي.
_چطور شد كه وارد فوتبال حرفه‌اي شدي؟
وقتي رفتيم دولت آباد، يكي از دوستانم به نام سپهر ابراهيمي كه خيلي برايم زحمت كشيد و زير نظر يعقوب حاصلي كار مي‌كرد با من تمرين كرد. كارهاي ريز گلري را با هم در مي‌آورديم و تمرين مي‌كرديم تا اينكه رفتم تست جوانان صبا.
_اولين تيم حرفه‌اي‌ات بود؟
حرفه‌اي بله. هم رفتم صبا تست دادم و هم استيل آذين. استيل آذين كه بودم كمرم داغان شد. روي يك شيرجه‌اي كه زدم با كمر آمدم پايين و آسيب ديدم. مربيان صبا 10 روز به من وقت دادند. گفتند اگر خوب شدي دوباره بيا تست وگرنه برو خانه‌ات. 10 روز رفتم استراحت. دكتر گفت ديسك كمر داري و ديگر نمي‌تواني بازي كني. دقيقا يادم مي‌آيد كه ماه رمضان بود. مادرم گفت برويم پيش يك دكتر ديگر. از يك سو دلسرد شده بودم و از سوي ديگر پيگيري‌هاي مادرم را كه مي‌ديدم روحيه مي‌گرفتم. رفتيم سراغ يك دكتر ديگر. او براي من چند ژل تجويز كرد و البته آب درماني. باورتان نمي‌شود اما 10 روزه خوب شدم. درد ريز داشتم اما رفتم و تست دادم تا اينكه مرا به‌عنوان گلر سوم برداشتند. يادم مي‌آيد سرپرست ما حاج آقا حيدرنژاد بود و مربي گلرها هم نادر صبري. آنقدر خوب تمرين كردم كه گلر دو شدم.
_آن سال براي جوانان صبا بازي هم كردي؟
يك بازي كردم كه خيلي هم استرس داشتم. 4-2 باختيم و من 4 گل خوردم. فصل كه تمام شد رفتم تست بزرگسالان راه‌آهن. داود مهابادي سرمربي بود و مهدي تارتار هم كنارش. بعد از يك نيمه تست، مهابادي گفت كه مي‌خواهمت اما مشكل من، رضايتنامه صبا بود. مهابادي و تارتار با فيروز كريمي تماس گرفتند و گفتند اين بچه را مي‌خواهيم اما آقا فيروز و صبا رضايت ندادند. ماندم و آن فصل 14 بازي براي اميدها انجام دادم. فقط 3 تا از بازي‌ها را بازي نكردم. البته كنار بازي براي اميدها، با بزرگسالان هم تمرين مي‌كردم.
_زمان ضيايي بود كه كامل آمدي بزرگسالان صبا؟
دقيقا. آن زمان ضيايي سرمربي بود، يعقوب حاصلي و حميد مطهري كمك‌هايش. حميد مطهري كه نقش بسياري در پيشرفتم داشت به ضيايي گفت گلر اميدها خيلي خوب است. آن زمان 5 بازي متوالي گل نخورده بودم و 4 پنالتي هم گرفته بودم. ضيايي گفت بيايد ببينمش. رفتم و يك بازي دوستانه براي بزرگ‌ها بازي كردم. ضيايي گفت بيا و رفتم كنار ارشاد يوسفي و مهدي واعظي.
_همان فصل و در 18 سالگي بازي كردي؟
آن فصل بازي به من نرسيد تا اينكه كربكندي همراه با ويسي به صبا آمد. ارشاد يوسفي محروم شد و مهدي واعظي در دقيقه 20 يكي از بازي‌ها از زمين اخراج شد. من به زمين رفتم و براي اولين بار بازي كردم. يك بازي هم در ليگ بود كه واعظي اخراج شد و دوباره من به زمين رفتم. بعد از اين دو بازي، ديگر به من بازي نرسيد. آن فصل ششم شديم كه فصل بعدش محمود ياوري آمد.
_زمان ياوري زياد بازي نكردي. چرا؟
آقاي ياوري اعتقادي به جوان‌ها نداشت و بيشتر از واعظي و غلامعلي‌زاد استفاده مي‌كرد. وقتي ويسي سرمربي شد من را جلوي تراكتورسازي بازي داد، همان بازي معروف كه خيلي توپ گرفتم. مربي تراكتورسازي كمالوند بود و ستاره‌اش كرار جاسم. سال 88 بود. ويسي به من گفت مي‌خواهم تو را يك در ميان بازي بدهم تا همه بگويند كجاست آن دروازه‌بان جوان و چالاك.
_تو چه گفتي؟
من هم گفتم چشم آقا. هر چه شما بگوييد. آن زمان داريوش اسفندياري خيلي براي من زحمت كشيد و سنگ تمام گذاشت. همان زمان و بعد از چند بازي براي صبا، انگشت دستم شكست. بازي تيم اميد روبروي قرقيزستان را از دست دادم و البته چند بازي براي تيم باشگاهي‌ام را. سيزده به در دستم بهتر شد. طوري كه كم و بيش تمرين مي‌كردم. داستان‌هاي بازي پيكان- صبا پيش آمد و آنجا از من خواستند كه با دست شكسته بازي كنم. دستم را تيپ كردند تا تمرين كنم. آن سال، 8 بار براي صبا بازي كردم و سال بعدش كه ويسي تيم جواني بست 27 بازي.
_تو نقش زيادي در كسب سهميه آسيا داشتي. همان سال بود كه پيشنهاد بشيكتاش هم مطرح شد. درست مي‌گويم؟
بله. زمان ويسي بود كه پيشنهاد رسمي از بشيكتاش به دستم رسيد و حتي سايت بشيكتاش هم نوشت قرار است حامد لك بيايد. متاسفانه مشكل خروجي نگذاشت به اين تيم بروم. موضوع را با ويسي در ميان گذاشتم. او گفت برو اما نمي‌توانستم خارج شوم، چون هنوز سربازي نرفته بودم.
_در همين سال‌ها به تيم اميد هم دعوت شدي. همان بازي معروف مقابل عراق و حذف از المپيك....
در عراق، يك- صفر و با گل مسلمان بازي را برديم اما در بازي برگشت روحيه ما به هم ريخت. از قبل 3- صفر باخته بوديم و در بازي هم دو- صفر باختيم. بازي خاصي بود، ديداري كه منجر شد به حذف ما از المپيك.
_اولين بار كي به تيم ملي دعوت شدي؟
فكر مي‌كنم روزهاي اول حضور كروش. تقريبا 3 سال پيش. يك بار جلوي موزامبيك بازي كردم و يك بار هم در مسابقات غرب آسيا مقابل يمن.
_الان هم كه در اردو هستي و اميدوار به آينده....
كروش نشان داده كه همه بازيكنان را مي‌بيند. او هر كسي را كه خوب كار كند دعوت مي‌كند. من هر وقت خوب بودم، دعوت شدم و هر وقت كه خوب نبودم نه. امسال در تراكتورسازي و به نظر كارشناسان، عملكرد قابل دفاعي داشته‌ام و اميدوارم كه همين روند را ادامه بدهم.
_گفتي تراكتورسازي. چه شد كه از صبا به تراكتورسازي رفتي؟
قرارداد من با صبا تمام شده بود و شرايط براي ماندن من در صبا مهيا نبود. با مشورت دوستانم، يك تيم بزرگ را براي ادامه فوتبال انتخاب كردم. تيمي به نام تراكتورسازي كه مربي‌اش مجيد جلالي بود و يك مديرعامل دوست داشتني داشت به نام زيني زاده. البته تماشاگران خونگرم را نبايد از ياد ببرم. آنها در انتخاب من نقش داشتند. خوشبختانه در اين 12 هفته بد كار نكرده‌ام. به همراه بازيكنان بزرگ خط دفاعي و به كمك آنها يكي از بهترين خطوط دفاعي هستيم و بابت همين موضوع خدا را شكر مي‌كنم.
_انگار با علي كريمي هم رابطه خوبي داري....


وقتي قرارداد بستم گفتند قرار است علي كريمي به تراكتورسازي بيايد. اشك به چشمانم آمد، وحشتناك خوشحال بودم. آرزوي بچگي‌ام بود كه علي آقا را از نزديك ببينم. هميشه وقتي بازي مي‌كرد، دعا مي‌كردم كه بهترين بازي‌اش را انجام دهد. چه زماني كه در پرسپوليس بود و چه زماني كه براي بايرن بازي مي‌كرد. وقتي كريمي آمد با خودم گفتم حامد، ببين از كجا به كجا رسيدي. حتي اگر روزي بوفون شوم يا بهترين گلر دنيا، اين را مي‌گويم كه عاشق علي كريمي بودم و از بچگي دوستش داشتم. پيش هر كس كه بخواهيد سينه سپر مي‌كنم و مي‌گويم كه كريمي را دوست دارم. برايم افت ندارد و كوچك هم نمي‌شوم. بگذاريد يك مثال برايتان بزنم. وقتي در فرودگاه هستيم يا هتل، اكثرا من كنار علي آقا هستم. باور كنيد 100 تا 200 نفر مي‌آيند تا با او عكس يادگاري بيندازند. همه عكس‌ها را من مي‌اندازم و اين برايم افت ندارد. عكاس علي كريمي بودن برايم افتخار بزرگي است. هيچ ابايي هم ندارم كه اين حرف را بزنم. اميدوارم زودتر خوب شود و به تمرين برگردد.
نظر شما در این رابطه چیست
نظرات بینندگان
امین
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۶ مهر ۱۳۹۲ - ۱۶:۱۹
باریکلا ... چه خاکی
۰
صبا
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۵ دی ۱۳۹۳ - ۰۲:۱۸
افرين اقا حامد واقعا گلي
۰
آخرین اخبار