لينكلن Lincoln
كارگردان: استيون اسپيلبرگ. فيلمنامه: تونی كوشنر، بازيگران: دانيل ديلوييس (لينكلن)، تامي لي جونز (استيونز)، سالي فيلد (مري تاد لينكلن)، ديويد استراترن (ويليام سوارد). محصول ۲۰۱۲، ۱۵۰ دقيقه.
فيلم نمايشگر تلاشهاي آبراهام لينكلن، محبوبترين رييسجمهور آمريكا، براي تصويب لايحهاي در مجلس آن كشور است كه به ختم دوران بردهداري ميانجامد. لينكلن هم بايد به اوضاع جنگ داخلي كشور سروسامان بدهد و هم نمايندگان مختلف مجلس را راضي كند تا به اين لايحه رأي مثبت بدهند.
كارگردان: استيون اسپيلبرگ. فيلمنامه: تونی كوشنر، بازيگران: دانيل ديلوييس (لينكلن)، تامي لي جونز (استيونز)، سالي فيلد (مري تاد لينكلن)، ديويد استراترن (ويليام سوارد). محصول ۲۰۱۲، ۱۵۰ دقيقه.
فيلم نمايشگر تلاشهاي آبراهام لينكلن، محبوبترين رييسجمهور آمريكا، براي تصويب لايحهاي در مجلس آن كشور است كه به ختم دوران بردهداري ميانجامد. لينكلن هم بايد به اوضاع جنگ داخلي كشور سروسامان بدهد و هم نمايندگان مختلف مجلس را راضي كند تا به اين لايحه رأي مثبت بدهند.
لینکلن، درام تاریخی استیون اسپیلبرگ همان طور که از نامش برمیآید فیلمی دربارهي آبراهام لینکلن (۱۸۶۵-۱۸۰۹)، شانزدهمین رییسجمهور آمریکاست. نیروی محرکهي فیلم هم شمایل چندوجهی و جذابی است که اسپیلبرگ از یکی از مهمترین شخصیتهای سیاسی قرن نوزدهم آمریکا ارائه میدهد.
ما شخصیت آبراهام لینکلن را از دو نقطهنظر شخصی و اجتماعی میبینیم؛ لینکلنی که همسر و پدر است و لینکلنی که عالیترین مقام اجرایی ایالات متحده در دوران جنگ داخلی را بر عهده دارد. دربارهي لینکلن، درست مثل هر شخصیت مهم تاریخی دیگر روایتهای ضدونقیضی در گوشهوکنار ثبت شده و هنر استیون اسپیلبرگِ کارگردان و تونی کوشنرِ فیلمنامهنویس در این است که موفق شدهاند جزییات شخصیتی لینکلن را کنار هم بچینند و شمایلی تمامعیار از او به تصویر بکشند. لینکلنِ اسپیلبرگ جمع اضداد است؛ گوشهگیر اما اهل معاشرت است، جدی و در عین حال شوخطبع است و با اینکه درستکار است ولی در صورت لزوم و برای دستیابی به هدفی والا از متوسل شدن به روشهای نهچندان شرافتمندانه باکی ندارد.
این درست که دغدغهي اصلی لینکلن در این فیلم از میان برداشتن بردهداری به صورت قانونی است ولی فیلم فقط دربارهي این موضوع نیست. لینکلن تریلری سیاسی با ریتمی در ظاهر آرام و در باطن پرافتوخیز است که میخواهد سازوکار قوای اجرایی و قانونگذار ایالات متحده در دوران جنگ داخلی این کشور را به تصویر بکشد. البته این اولین بار نیست که اسپیلبرگ سراغ بررسی غیرمستقیم مسائلی مثل بردهداری، سیستم حکومتی و نظام حقوقی آمریکا میرود.
او در آمیستاد (۱۹۹۷) هم نیمنگاهی به چنین مواردی داشته است. شاید نزدیکترین فیلم به لینکلن در پروندهي اسپیلبرگ همین آمیستاد باشد با این تفاوت کلیدی که در قلبِ فیلم لینکلن شخصیتی کاریزماتیک و در عین حال دوستداشتنی به نام آبراهام لینکلن حضور دارد که دانیل دی-لويیس با نقشآفرینی بینهایت حسابشده و تحسینبرانگیزش به آن جان داده است.
طراحی صحنه و نورپردازی اکسپرسیونیستی فیلم هم در بازسازی دوران زندگی لینکلن به کمک اسپیلبرگ میآید تا بتواند فیلمی تاریخی بسازد که سرشار از پیامهایی مهم برای روزگار معاصر است. فیلم با تصاویری از میدان جنگ داخلی آمریکا شروع میشود و با بخشهایی از سخنرانی لینکلن به پایان میرسد که در آن رییسجمهور آمریکا خواهان دستیابی به صلح داخلی و تلاش برای همزیستی صلحآمیز با کشورهای دیگر دنیاست. لینکلن میخواهد نشان بدهد که تمامی نقاط کور سیاست دنیای امروز را میشود با داشتن ارادهي قوی و اعتقاد به صلحطلبی از هم باز کرد.
واژگون upside down
نويسنده و كارگردان: خوآن سولاناس. بازيگران: كريستن دانست (ايدن)، جيم استرجس (آدام)، تيموتي اسپال (باب). محصول ۲۰۱۲، ۱۰۰ دقيقه.
ايدن و آدام با اينكه در دو دنياي همزاد كاملاً وارونه زندگي ميكنند عاشق هم ميشوند. همه چيز اين دو دنيا معكوس و تصوير آينهاي ديگري است؛ حتي نيروي جاذبه. پس از يك دوري دهساله، آدام جستوجوي خطرناكي را براي يافتن معشوقش آغاز ميكند...
اتلاف سوژه
مهرزاد دانش: فیلم دربرگیرنده یک ایدهي عالی فوتوریستی موقعیتی/ دراماتیک و بصری است که ميتوانست راه به انواع تأویلهاي مفهومی هم بدهد: تقسیم دو دنیا در منظومهي شمسی که به تقارن هم در بالا و پایین آسمان واقع شدهاند و جهان بالا اقدام به استثمار جهان پایین کرده و نوعی آپارتاید طبقاتی برقرار کرده است؛ اما عملاً از سطح فراتر نميرود و بیشترین انرژی اثر محدود شده است به مجموعهای از ماجراهای رمانتیک و سانتیمانتالیستی بین دو جوان که حتی از انگیزهسازی و ترسیم بافت کنشی شخصیتهاي داستانش هم عاجز است و در نهایت با روندی شتابزده و غیرمتقاعدکننده، طبق الگوهایی مستعمل، همه چیز به خوبی و خوشی و با وصال ابلهانهي زوج داستان به انتها ميرسد. البته شاید سادهانگارانهترین وجه قضیه بازی کریستن دانست ۳۱ ساله در شمایل یک دختر با حالوهوای تینایجری باشد که راه را برای همان یک ذره همدلی با ابعاد احساسی متن هم مسدود ميکند. (امتیاز: ۳ از ۱۰)
بینوایان Les Miserables
كارگردان: تام هوپر. فیلمنامه: ویلیام نیكلسن، آلن بوبلیل، كلود-میشل شونبرگ، هربرت كرتْزمِر. بازیگران: هیو جكمن (ژان والژان)، راسل كرو (ژاور)، آن هاتاوی (فانتین)، آماندا سیفرید (كوزت بزرگسال). محصول ۲۰۱۲، ۱۵۷ دقیقه.
روایتی موزیكال از رمان بینوایان نوشتة ویكتور هوگو.
موزیكالی دیگر
پر بیراه نیست اگر ادعا كنیم «موزیكال» ژانری است كه الگوهایش كمترین قابلیت تغییر یا اصلاح را دارد و در طول سالیان درازی كه از عمرش در سینما میگذرد، شاهد تخطیهای شاخص و قابلتوجهی از الگوها و فرمولهای همیشگیاش نبودهایم. به همین دلیل معمولاً تكلیف تماشاگران و منتقدان با این نوع فیلمها مشخص است.
تماشاگران و منتقدان غربی كه فرهنگ نمایشیشان با تئاترهای موزیكال و اپرا گره خورده است، معمولاً روی خوشی به موزیكالها نشان میدهند و باقی دنیا (از جمله نگارنده) اغلب بهسختی میتوانند با این همه نمایش و تصنع البته تعمدی ارتباط برقرار كنند.
بینوایان جدید كه نسخة موزیكال شاهكار جاودان ویكتور هوگو است در تلاشی قابلتوجه، تقریباً همة اتفاقهای مهم كتاب را در خود جای داده و از آن بهتر، جانمایة كتاب را كه تصویر و فضای فقرزدة پیش از انقلاب فرانسه است را به پرده منتقل كرده است.
انتخاب ژانر موزیكال كه اغراق یكی از اجزای اصلیاش است و بنا بر ذاتش، در آن بیشتر چگونگی رخدادها مهم است تا چراییشان، برای نسخة سینمایی بینوایان فكرشده و مناسب است. وقتی قرار است كتابی با آن حجم از اتفاقها و شخصیتها و با آن تصویر دقیق و جزییاتپردازانه به تصویر كشیده شود، چه بهتر كه ژانری انتخاب شود كه نیازی به توضیح و دلیلتراشی برای هر اتفاق یا توجیه دقیق كنشهای شخصیتها در آن حس نمیشود.
بهعلاوه، نمایش اغراقگونه و ابعاد عریضوطویل كه لازمة این ژانر است به فیلمساز كمك میكند تا با بهرهگیری از متخصصان درجهیك طراحی صحنه و لباس و چهرهپردازی، تصویری جالب توجه دیدنی از كتاب به پرده منتقل كند.
اما به هر حال و با همة این امتیازهای تكنیكی، بینوایان تام هوپر نه افقی جدید در برابر مخاطبی كه با قصة فیلم آشناست میگشاید و نه خوانشی جدید از این داستان آشنا و هزاران بار گفتهشده به دست میدهد. از طرف دیگر، فیلم آشكارا در میانهها و جایی كه بر حوادث سیاسی تمركز میكند، طراوت و ریتمش را از دست میدهد و راسل كرو با تمام تلاشی كرده، با آوازخوانی بدش، به فیلم ضربه زده است. در عوض، هیو جكمن و آن هاتاوی با بازی و آوازخوانی عالیشان توانستهاند جبران مافات كنند و به لطف حضور قدرتمندشان تماشاگر را تا پایان با خود همراه كنند.