سه‌شنبه ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 23 - ۱۳ شوال ۱۴۴۵
برچسب ها
# اقتصاد
۱۵ شهريور ۱۳۹۲ - ۲۰:۳۲

فیلم هیس! چرا خوب است؟

«هیس! دخترها فریاد نمی زنند» هیچ مقدمه و زمینه سازی حسی نسبت به فضا و موقعیت شخصیت ها ندارد. ناگهان با لباس خونین عروس شوک زده می شویم انتظارمان از یک فیلم اجتماعی که به تماشای آن نشسته ایم بالا می رود. و اما دقایقی بعد...
کد خبر: ۳۵۲۸۲


برترین ها :
یک تیتراژ کلاسیک و شاید ابتدایی، خطوطی از خون که خبر از حادثه ای می دهد. «هیس! دخترها فریاد نمی زنند» هیچ مقدمه و زمینه سازی حسی نسبت به فضا و موقعیت شخصیت ها برای مخاطب ندارد. در شروع فیلم با خست اطلاعات مواجه می شویم و همین رویکرد یکی از نقاط قوت ابتدای فیلم است.

ناگهان با لباس خونین عروس شوک زده می شویم اما نه به سبک فیلم های عامه پسند و کارآگاهی! انتظارمان از یک فیلم اجتماعی که به تماشای آن نشسته ایم بالا می رود.(در نظر بگیرید با اسامی بازیگرانی که در ابتدای فیلم دیده ایم)  و اما دقایقی بعد...



برای مخاطب هوشمند یک فیلم اجتماعی در همان سکانس های ابتدایی همه چیز لو می رود. اینکه شیرین یک بار در آستانه مراسم ازدواج فرار کرده و بار دیگر خودکشی عملا کلیت داستان فیلم را لو می دهد. با بازی های بسیار ضعیف پدر و مادر شیرین و نامزد او (امیرعلی) و پدرش (مجید مشیری) از دیدن یک فیلم استاندارد سینمایی ناامید می شویم (به یاد آورید سکانس تلاش مجید مشیری برای آرام کردن پسرش با دیالوگ هایی مانند«مرد که گریه نمی کنه!») اینجاست که همه چیز توی ذوق می زند.

شیرین با هیچ کس صحبت نمی کند، پدر و مادرش به یک وکیل خبره مراجعه می کنند (با بازی مریلا زارعی که در نقش وکیل برای مخاطب ایرانی کلیشه است). وکیل باید راز سکوت شیرین را بشکند. ابتدا در یک ملاقات باز هم غیر ضروری با امیر علی در بالای یک برج دیدار می کند! (وکیل خطاب به امیر علی: فکر کردم اومدم ملاقات یک عاشق! نه تنها عاشق نیستی بی انصاف هم هستی!) شیرین در حضور بازپرس (شهاب حسینی) و وکیل لب به سخن می گشاید.

فیلم نقاط  قوت کم اما تاثیرگذار و دوست داشتنی و نقاط ضعف واضح و بسیاری دارد. در یک فلاش بک شیرین را در 8 سالگی می بینیم که در مزون مادرش لباس عروس پوشیده، مراد صفرخانی (بابک حمیدیان) شاگرد یا پادوی مزون است. به دلیل مشغله پدر و مادر، او باید شیرین را به مدرسه، پارک و سپس منزل ببرد. مراد در پارک از شیرین چند عکس می گیرد و پس از تاب بازی به منزل می روند در حالی که باران آنها را خیس کرده است.

در هنگام عوض کردن لباس مراد به شیرین تجاوز می کند (بهترین سکانس فیلم در انتقال غیرمستقیم مفهوم) و پس از آن با تهدید افشاء عکس ها و آبروریزی خانواده اش او را مجبور به سکوت می کند. و سپس شیرین ماجرای دو ازدواج خود را تعریف می کند (چه ضرورت و اهمیتی دارد به جز پر کردن زمان باقی مانده فیلم؟) مراد صفرخانی به سرعت بازداشت می شود و به 27 تجاوز دیگر اعتراف می کند! (باز چه ضرورتی دارد که تعداد تجاوزهای بزهکار فیلم را سریالی افزایش داد در حالی که قرار نیست دیگر او را در فیم ببینیم؟) . اینجا فیلم عملا برای ما تمام می شود اما کارگردان حالا تازه می خواهد شعارهای خود را بیان کند.

حال سوال این است که مردی که شیرین او را به قتل رسانده است کیست؟ از نظر کارگردان این موضوع جذابی است که ما را تا انتهای فیلم در سالن نگه دارد! آن مرد سرایدار ساختمانی بوده که شیرین در شب عروسی اش متوجه شده است که قصد تجاوز به یک دختر بچه را دارد که پیش از آن هم سابقه این کارها را در آن ساختمان داشته است. (بی ربط ترین و تصادفی ترین حالت ممکن) همه چیز به شکل بدی به نفع داستان سرایی کارگردان جور می شود، بدون آنکه ذره ای به منطق و هوش مخاطب توجه شود !



حال باید وکیل و امیر علی را در جستجوهای خسته کننده و کلیشه ای دنبال کنیم که می خواهد به یافتن ولی دم سرایدار که برادرش است منجر شود تا با تطمیع مالی او جان شیرین نجات پیدا کند. در انتهای فیلم شیرین به سمت صحنه اعدام برده می شود در حالی که برادر ولی دم به دلیل اعتیاد اوردوز کرده و در بیمارستان است و ادامه تلاش های وکیل در تماس با رئیس زندان (فرهاد آئیش) برای لغو اعدام...

پوران درخشنده به عنوان یکی از اولین فیلم سازان زن سینمای ایران که در گرایش کارگردانی هم تحصیل نموده است، دغدغه های انسانی و اجتماعی خود را از طریق سینما ببرای جامعه ای که خود سراسر بحران است به تصویر می کشد.  اما همواره این نقد به او وارد است که اعتقاد چندانی به فیلمنامه، قواعد فنی سینما و روایت مناسب و پرداخت  هنری و سایر المان های فیلمسازی ندارد و به همین دلیل هم در طول حدود 3 دهه فیلمسازی کارنامه پرباری از خود به جای نگذاشته است.

در مواردی هم مانند هیس... که می خواهد وارد این حوزه ها شود – مثلا روایت غیر خطی- نتیجه نومید کننده است. اگرچه شاید هیس! بهترین اثر کارگردان از لحاظ سینمایی تاکنون باشد و مورد رضایت تماشاگران هم قرار گرفته است (هم در جشنواره و هم در اکران) اما از ضعف های فراوان فیلم به راحتی نمی توان گذشت. سینما ابزاری بیان دغدغه های اجتماعی پوران درخشنده است اما به ضعیف ترین شکل ممکن در اجرا که اولین ضربه را به خودش، فیلم اش و دیدگاه های درستش وارد می کند.

 ضعف های فنی فیلم را می توان با تاثیر حسی ای که بر مخاطب عام می گذارد فاکتور گرفت اما تا قبل از یک سوم پایانی فیلم. همه سینماگران و منتقدان می دانند که برای بیان خط قرمزهای این جامعه با محدودیت های موجود برای تاثیرگذاری بیشتر باید فضا را تا حد ممکن تلخ و شعاری ترسیم کرد . درخشنده مخاطب را خیلی خوب و با رعایت قواعد ملودرام به نقطه تلخ هم حسی با قربانی می رساند اما با شروع جلسات دادگاه و آن پایان بندی دوگانه بی مورد مخاطبان را بی تفاوت و سرخورده و بعضا لبخند بر لب به خانه می فرستد!

 مردم به سینما می روند برای اینکه یک فیلم خوب ببینند حال در مراحل بعد دردهایی از جامعه هم برای آنها به تصویر کشیده شود . اما خانم درخشنده فقط از نگاه خودش و شعارهایش و ایده آل های اجتماعی اش فیلم را به تصویر می کشد نه از دید یک مخاطب سینما.



کلمه هیس! با توجه به مضمون  و استفاده ای که مراد از آن می کند و تاثیری که بر روی توهمات آتی شیرین می گذارد به تنهایی می توانست نام خوبی برای فیلم باشد. ...دخترها فریاد نمی زنند! نام بی محتوایی برای فیلم است که فقط به جذب مخاطب به سالن کمک می کند. با این ها مشکلی ندارم. مساله آن جایی است که کارگردان هیچ شعوری برای مخاطب قئل نیست و دوست دارد از طریق خانم وکیل سخنران در جایی که همه چیز برای مخاطب واضح است فریاد بزند دخترها فریاد نمی زنند!

لحن و بیان شعاری که در محتوای فیلم موج می زند بسیار آزاردهنده است اما نه به مفهوم آزار دهندگی برای انتقال حسی بهتر و تاثیرگذاری درباره موضوع حساس فیلم، سوال این است که چرا در یک فیلم همه چیز باید بیان شود هم به صورت تصویری و هم کلامی! پس رازگونه گی اثر هنری چه می شود؟ چرا پوران درخشنده دوست دارد همه چیز را خودش بگوید؟

هیس هوش مخاطب را دست کم می گیرد و قواعد ملودرام و گره افکنی در مسیر روایت را به طرز باورنکردنی ای می شکند. اگرچه تدوین مناسب هایده صفی یاری خیلی از ضعف های روایتی فیلم را می پوشاند اما واقعا چه نیازی به وارد کردن یک روانشناس در دادگاه وجود داشت؟ ولو اینکه دردی از متهم دوا نمی کند و هیچ واکنش احساسی هم بر نمی انگیزد. ضربه اساسی را پوران درخشنده با وارد کردن ولی دم و اووردوز و مسائل ناشی از آن می زند.

سکانس تجاوز مراد به شیرین در 8 سالگی از دیدنی ترین سکانس های تاریخ سینمای اجتماعی ایران است ( با وجود همه حذفیاتی که به آن وارد شده است تا حدی که چیزی از آن باقی نمانده است – بنا به گفته خود کارگردان) حالا چه نیازی هست وقتی ما با آن صحنه های زیبای سینمایی یک عمل فجیع انسانی را درک کرده ایم و پی به عمق داستان برده ایم، لحظاتی بعد شهاب حسینی در زمان حال با لحن مصنوعی خود به جمشید هاشم پور بگوید «پای تجاوز به عنف در میانه!». صورت شستن شیرین 8 ساله پس از بوسه های مراد از صحنه های زیبا و تکان دهنده فیلم است.



بازی های فیلم در مجموع قابل قبول است. آرام راه رفتن و بهت بعضا مصنوعی طناز طباطبایی در سکانس های مربوط به بازداشت و زندان و قبل از اعدام به القای تاثیرات روحی و روانی وحشتناک ناشی از سوء استفاده جنسی به مخاطب کمک چندانی نمی کند که این ضعف نیز به کارگردان مربوط می شود، چرا که طناز طباطبایی قابلیت های بازیگری خود را قبلا اثبات نموده است، ولو این که در همین فیلم در سکانس های زندان و هنگام عکس گرفتن از او در اداره آگاهی به خوبی نقش خود را ایفا می کند. سکوت شیرین بعضا بی معنی است و هنگامی هم که شروع به حرف زدن می کند با هق هق های ناشیانه مخاطب را سردرگم می کند. اما در سکانس هایی که ساکت است با نگاه های خود به خوبی به ارتباط حسی با مخاطب دست می زند و فراموش نکنید حرکات به یاد ماندنی انگشتان دست شیرین را در هنگام مرور خاطرات.

امیر علی (نامزد شیرین) می تواند در روایت پوران درخشنده از یک آسیب اجتماعی مهم به یک ناظر مناسب همراه مخاطب تبدیل شود اما بیشتر بر روی پرده در رفت و آمد است و با ژست هایی مانند دست های گره کرده در پشت سر بعضا مضحک است (به خصوص درانتهای فیلم در کنار دریا). دیالوگ های ضعیفی مانند «داغونم کردی؟ من چه گناهی دارم جز دوست داشتن تو...» و یا نگاه های عاشقانه با شیرین در دادگاه و .... عقب گرد به دو دهه قبل سینمای ایران است.



شهاب حسینی ای کاش هیچ گاه وارد این فیلم نمی شد تا در انتها پس از اعلام استعفاء منتظر خروج او از در باشیم! لحن و تاکیدات شهاب حسینی اصلا با شخصیت و نقش او به عنوان بازپرس جور در نمی آید وبه هیچ وجه نتوانسته است خودش را در قالب این نقش باورپذیر نماید. لباس مشکی در سوگ همسر از دست رفته و استعفای او در پایان فیلم بسیار کلیشه ای است. همراهی او با خانم وکیل در بسیاری از صحنه ها هیچ توجیهی ندارد . شباهت دخترش با شیرین 8 ساله هم از نکات جالب توجه فیلم است.

بزرگترین نقطه قوت فیلم و برگ برنده کارگردان در میان بازیگران، بابک حمیدیان است که با وجود ضعف شخصیت پردازی برای نقش مراد صفرخانی در فیلمنامه، با تکیه بر توانایی های خود به خوبی از پس این نقش پیچیده در آمده است. آزار دهندگی و حالات هیستریک را به زیبایی القا می کند و به خوبی از پس نقش بیمار جنسی برآمده است که در سینمای ایران بسیار مهجور است. و شنیدن هیس ... بسیار ابتدایی اما قطعا تاثیرگذار است اگرتکرار جمله ای مانند میخوای خفت کنم بندازمت تو آشغالا به باورپذیری شخصیت مراد ضربه می زند. اما مشخص نیست چرا پس از بازداشت کارگردان دیگر توجهی به او نمی کند!



سکانس هایی انتهایی مانند ملاقات پدر و مادر با شیرین در زندان و عروسکی که مادر برای او آورده است، یا دیالوگ های فرهاد آئیش در شب اعدام به شهاب حسینی (تو هم امشب بی خوابی) و اینکه اصلا شهاب حسینی آنجا چه کار می کند، شخصیت های پدر و مادر شیرین و .... به هیچ وجه در شان فیلم و جایگاه پوران درخشنده نیست. به عنوان یک نمونه آشنا، شخصیت پردازی هیس! را با فیلم جنجالی «من مادر هستم» فریدون جیرانی که سال گذشته اکران شد مقایسه نمایید که اتفاقا هم از نظر موضوع و تم اصلی و هم از نظر لوکیشن (دادگاه، زندان و ...) شباهت هایی میان این دو فیلم وجود دارد و دکوپاژ به یاد ماندنی جیرانی را در صحنه قبل از اعدام با فیلم هیس! مقایسه نمایید.

به طور کلی از دادگاه به بعد منطق روایی و حقوقی داستان که از ابتدا خوب چیده و به مخاطب ارائه شده بود به هم می خورد که شاید دلیل عمده آن تاکید زیاد پوران درخشنده بر ارائه دغدغه های خویش از طریق بزرگنمایی و انتقال مستقیم تصویری و کلامی است ، چنان چه آن قدر درگیر انتقال مستقیم مفاهیم می شود که منطق را فراموش می کند و بعضا به تصادف و سرهم بندی هم رو می آورد! چرا شیرین پس از فراری دادن دختر آن مرد سرایدار را می کشد؟ چرا در چنین ساختمانی هیچ کس دیگری حضور ندارد تا صدای او را بشنود یا چرا شیرین سر و صدا نمی کند و دیگران را خبر نمی کند؟ چرا وکیل ناگهان قبل از اعدام به یاد ولی دم و امکان رضایت گرفتن و نجات جان شیرین می افتد؟ چرا هنگام بازداشت مراد تفهیم اتهام نمی شود؟ چرا دادگاه در حد دادگاه های متهمان حوادث سال 88 شلوغ است و آن همه خبرنگار و دوربین وجود دارد؟ چه دلیلی دارد که ولی دم معتاد اووردوز کند؟ و ...



درست است که درخشنده در انتهای فیلم حکم برائت شیرین را صادر می کند و ما هم قطعا با او هم نظر هستیم (به جز دادستان و قاضی!) اما پاسخی منطقی برای اینکه شیرین چرا آن مرد سرایدار را می کشد وجود ندارد و این منطق روایی داستان را به هم می زند. شاید اگر کارگردان با تامل بیشتری موقعیت را پیچیده تر می کرد این نقص برطرف میشد . به هر حال از لحاظ منطقی شیرین حق کشتن آن مرد را ندارد. اگر به او حق می دهیم پس مراد هم به دلیل مشکلات هیستریک و عقده های جنسی حق تجاوز به دیگران را دارد! و کارگردان نتوانسته این تناقض را حل کند.

از لحاظ مضمون و محتوا، کارگردان بحران روانی شیرین را در سنین بزرگسالی به خوبی واکاوی نمی کند یا شخصیت مراد را پس از بازداشت و به جای آن ترجیح می دهد به داستان های فرعی غیر ضروری بپردازد، در حالی که درخشنده می گوید هشت ماه صرف نوشتن فیلمنامه خود نموده است ولی مشخص نیست چرا روانکاوی یک بزهکار اجتماعی را فراموش کرده و به جای آن به پلیس بازی های کارآگاه (جمشید هاشم پور) میدان داده است؟

درخشنده ادعا می کند که مراد (بابک حمیدیان) خود قربانی سوء استفاده جنسی بوده است و او مجبور شده است به دلایلی این بخش از این فیلمنامه را حذف کند و اینکه سوء استفاده جنسی از پسرها هم مد نظر او بوده است – به طور کلی کودکان (مصاحبه با مجله فیلم شماره 462 ) در حالی که در هیچ کجای فیلم اثری از این سخن نمی بینیم. نام فیلم، فضاسازی و سخنرانی های خانم وکیل هم این ادعای کارگردان را رد می کند و در نهایت شاید این حس به ما القا شود که زنان قربانی (شیرین) مظلوم و سرکوب شده (همسر منزلتی) و قهرمان اند (وکیل) و مردان متجاوز ، دیو صفت و بیمار جنسی (مراد و سرایداری که نمی بینیم) و سنتی سرکوبگر (منزلتی)، بازپرس و امیرعلی هم خیلی به داد مردان نمی رسند!



از لحاظ آسیب شناسی اجتماعی تاکید مادر بر سکوت در هنگامی که شیرین می خواهد داستان تجاوز به یک شخص دیگر را تعریف کند یا صحنه های مربوط به مشاجره منزلتی (با بازی قابل قبول امیر آقایی) و همسرش یا سوال و جواب بازپرس با دختر منزلتی خوب از آب در آمده است و تاکید بر اهمیت و اولویت خانواده های ایرانی در حفظ آبرو در مسائلی از این دست بسیار به جا و ساختارشکنانه است . وقت نداشتن معلم و والدین و ... برای شنیدن صحبت های بچه ها از نقاط قوت فیلم است اگرچه به دلیل شعار زدگی و تکرار زیاد در سخنرانی های خانم وکیل بعضا لوث می شود و اثرگذاری خود را از دست می دهد.

از لحاظ فنی استفاده فیلمبردار (مرتضی پورصمدی) از دوربین روی دست برای صحنه های تکان دهنده کاملا به جاست ( برخلاف درام های اجتماعی این روزها که اعتقادی به دکوپاژ کلاسیک ندارند)، نماهای بسته از صورت طناز طباطبایی با آن چشم های کمی ورم کرده به خوبی احساسات، اضطراب و ترس را به تماشاگر انتقال می دهد.

 موسیقی کارن همایون فر هم با ریتم فیلم همخوانی دارد. اما به طور کلی ضعف فیلمنامه و خط روایی، لحن و بیان در اجرا، اشکالات زیاد در مباحث حقوقی ،زائد بودن بعضی شخصیت ها و رشد نکردن بعضی دیگر در قالب خط داستان مانند مراد ؛ داستان های فرعی بی اهمیت در گذشته (مانند جزئیات دو ازدواج ناموفق قبلی شیرین) و یا ولی دم در زمان حال، و از همه مهم تر تاکید دائم بر سخنرانی، شعار و بیان مستقیم همه مفاهیم، نکاتی است که به فیلم آسیب جدی زده است.

باید انصاف داشت که سینمای تریبونی و شعار زده پوران درخشنده با هیس! به نقطه خوب و امیدوارکننده ای رسیده است. هیس! نسبت به آثار قبلی کارگردان از سطح فنی بالاتری برخوردار است و تعادل بهتری بین فرم و محتوای آن برقرار است ریتم بسیار خوبی دارد، تا قبل از دادگاه بسیار کوبنده و اثرگذار است و دکوپاژ و فلاش بک های بسیار خوبی دارد اما قطعا در مقایسه با آثار دیگر سینمای اجتماعی ایران فیلم خوبی محسوب نمی شود.

شعارهای ایده آلیستی و واقعیات  را در نازل ترین شکل ممکن، عوامانه، غیرهنری و در حد صفحات حوادث روزنامه ها بیان می کند، اصول ملودرام را به کلیشه محدود می کند، از ایجاز بهره ای نمی برد، تعلیق هایی در حد تله فیلم های ضعیف تلویزیونی برای جذب مخاطب  می آفریند  و ... اگرچه جسارت درخشنده در ورود به این موضوع حساسیت برانگیز را نباید فراموش کرد و این فیلم می تواند سرآغازی بر مباحث سوء استفاده جنسی از کودکان در سینمای ایران باشد. درخشنده یک دغدغه اجتماعی را به وسیله سینما و در قالب داستانی که حول آن پیچانده به شکل تقریبا متوازنی بیان می کند.

ورود به حیطه ای که هم چنان خط قرمز است و بیان دیدگاهی حقوقی بر خلاف تصور و عرف و قانون کاری متهورانه است که در سینمای ایران شاید فقط از پوران درخشنده بر بیاید و از این بابت باید به او آفرین گفت و امیدوار بود که اشاره تاثیرگذار او به موضوع سوء استفاده جنسی از کودکان و آسیب های پس از آن، با ورود به بحث های روانکاوانه و ریشه یابی عمیق تر شخصیت متجاوز و قربانی در سینمای بدنه و اجتماعی ایران توسط او و دیگرانی که شاید انگشت شمارند ادامه پیدا کند . معضلات اجتماعی با محوریت مسائل جنسی یک موضوع نسبتا دست نخورده در سینمای ماست که انتظار می رود با هیس! و درخشنده شاهد دگرگونی در این حوزه باشیم.

نظر شما در این رابطه چیست
نظرات بینندگان
محسن
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۵ شهريور ۱۳۹۲ - ۲۱:۰۵
آفرين به غيرتت شيرزن.. آفرين به شرفت و شعور و شهامتت....
به شما خانمهايي كه با تخصص و بي ادعا هستيد و افتخار آفرين كشورتون هستيد بايد افتخار كرد.
به اذن حق هميشه موفق باشيد.
راستش بعد از مدتها يه فيلم خوب ديديم......
حقا جوائز جشنواره حق شما و عوامل و بازيگران اين فيلم بود افسوس يه عده بي سواد و محدود نگر و سياست باز در مورد سينماي اين مملكت داوري ..هه ...كه چه عرض كنم نا داوري ميكنند.
البته پيداست آقاي نقاد به اهميت و موضوع فيلم و معني و نگرش فيلمبرداري و القاي افسوس و حس القايي بازيگران توجهي نداشتند.
دعا كنيم درست بشه با كمك حق .....
من دست شما و هميارانتان را ميبوسم.
يا علي.....
۰
سینا
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۶ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۰:۴۳
یکی از بهترین فیلمهایی که در این چند سال اخیر دیدم.فوق العاده بود.
۰
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۶ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۳:۰۱
فیلمی جذاب و غم انگیز و فوق العاده آموزنده برای والدین ...
به امید فیلم های موفق از کارگردانان عزیز..
۰
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۶ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۳:۰۸
فیلم خیلی خوبی بود واقعا ممنون از زحماتتون
۰
پگاه
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۶ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۴:۳۶
نمی دانم چه بر سر ما آمده؟...
بر سر دیدگاهمان، نقدهایمان،... داوری هایمان... تعریف حق الناس چیست، برای ما که بر سر اعتقادات مذهبی مان سرسختانه می ایستیم؟
بسیار خوشحالم که هنوز شیرانی هستند که این معضلات را درد می کشند و دغدغه دارند در این پوچی ها...
به تصویر کشیدن این واقعیات تلخ که زیر پوست شهر وجود دارد شهامت می خواهد... و آفرین به پوران درخشنده و درخشنده ها...
بلوری ترین سیمرغ ها حق ستاره هایی است که نه فقط بر روی پرده سینما بلکه در ذهن بیننده برای همیشه می درخشند... یک درخشش ماندنی...
امیدوارم به جای نقد ها و داوری های غیر منصفانه این دردها را با تمام وجود بفهمیم و ما هم به فکر فرو رویم... که دیگر نگوییم: "هیس! دخترها فریاد نمی زنند"...
تا شاید دیگر دختران ما بغض های شان را فرو نخورند و ...
۰
جمشید
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۶ شهريور ۱۳۹۲ - ۲۰:۳۵
بابا خدایی به این میگن فیلم چیه این هیچ کس هیچ کجا به شعور ادم توهین میشه
۰
آخرین اخبار