جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 29 - ۱۸ رمضان ۱۴۴۵
۱۵ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۱:۳۰
سودای سیمرغ

روز صفر، نمادی از محافظان خاک و خلیج!

ایران اکونومیست-امیر جدیدی در روز صفر، نمادی از فرزندان ایران زمین است که هویتشان در خاکشان خلاصه می شود و ریشه با اصالت و محکمشان، تعصب و غیرت بر خاک و خلیج را در وجودشان روشن و گرم نگه داشته است.
کد خبر: ۳۴۰۴۹۳

سومین روز از جشنواره فیلم فجر با فیلمی آغاز شد در ژانر اکشن و با یک داستان آشنا. دستگیری عبدالمالک ریگی آن هم بر فراز آسمان ایران، قصه ای است که تا مدت ها در اخبار جهان نقل می شد و در خاور میانه نیز سر وصدای زیادی کرد و حالا جزئیات دقیق این دستگیری، دستمایه سعید ملکان برای ساخت فیلم روز صفر شده است.

فیلم روز صفر، یک روایت از مبدا تا مقصد پروژه ای است که اقتدار ایران را در دنیا و سطح منطقه بالا برد. امیر جدیدی تنها شخصیتی است که از ابتدا تا انتهای داستان حضور دارد. او در این فیلم، نام و القاب و عناوین مختلف می گیرد. از یک خبرنگار مستقر در آلمان و متنفر از ایران گرفته تا یک دلال اطلاعات، از فرماندهی عملیات دستگیری ریگی در افغانستان و پاکستان گرفته تا خلع سلاح کننده عوامل انتحاری ریگی در تهران. او گذشته نا مشخصی دارد، همکارانش هم نمی دانند او متأهل و صاحب فرزند است یا مجرد. کسی از خانواده اش هم اطلاع ندارد و هربار با یک نام معرفی می شود.

در قسمتی از فیلم و در مواجهه با دلال اطلاعات آلمانی، خود را سیاوش معرفی می کند که برای نجات جان زنی که خودش دوستش نداشت ولی آن زن به وی علاقه مند بود، خود را به درون آتش می اندازد ولی زن از بین می رود و او چون سیاوش شاهنامه از درون آتش سالم بیرون می آید. سالم بیرون آمدن وی از آتش در یکی از عملیات های دستگیری ریگی در افغانستان، یادآور همین دیالوگ است.

اگر ردپای داستان را و دیالوگ های امیر جدیدی را دنبال کنیم. رفتارش در مقابل پسری که توسط اعضای باند ریگی مجبور به پوشیدن جلیقه انتحاری شده و نفوذ کلام و هم ذات پنداری اش با پسر و داستانی که از خواهرش عنوان می کند، نشان می دهد که هویت امیر جدیدی مربوط به یک انسان مادی نیست.

امیر جدیدی در روز صفر، نمادی از فرزندان ایران زمین است که هویتشان در خاکشان خلاصه می شود و ریشه با اصالت و محکم‌شان، تعصب و غیرت بر خاک و خلیج را در وجودشان روشن و گرم نگه داشته است. بدیهی است که انجام چنین عملیات سنگینی توسط یک نفر نبوده و همین موضوع این فرضیه را تقویت می کند که امیر جدیدی به عنوان نماینده ای از تمامی حافظان وطن در جای جای فیلم حضور دارد.

در زمانی که هنوز متوجه نشدیم که امیر جدیدی، مأمور اطلاعات است، المان هایی که کارگردان در صحنه قرار داده نظیر فلش هایی که سه رنگ قرمز، سفید و سبز داشت، می تواند کمک کند تا متوجه شویم او فردی است که با ایران همکاری دارد و برای حفظ ایران تلاش می کند.

پوزیشن ایستادن و راه رفتن امیر جدیدی ناشی از اعتماد به نفس، تسلط و مهارت بالای اوست و تیزبینی و نکته سنجی وی را در زمانی متوجه می شویم که با دیدن چند عکس و توجه به گوشه ای از عکس ها که چند کارتن عینک در آن قرار دارد، به سرعت متوجه می شود که عینک همکارش از همان نوع عینک های درون عکس است.

ریتم تند فیلم در کنار بازی در چارچوب و خلاقانه امیر جدیدی باعث شده تا تماشاگر، جذب فیلم شده و به دلیل آنکه انتهای داستان را می داند، بیشتر روی جزئیات تمرکز کند. طرز فیلمبرداری که بیشتر دوربین روی دست قرار داشت و کات هایی که برای تغییر لوکیشن با عکس هایی از محل جدیدی که فیلم قرار است در آن دنبال شود، مونولوگ های امیر جدیدی که در توضیح آنچه اتفاق افتاده ، پخش می شد، همه و همه روز صفر را بیشتر به سمت فیلم مستند پیش می برد.

در قسمتی از فیلم، در مدرسه ریگی، تعداد زیادی پسر بچه را می بینیم که تفنگ به دست در حال آموزش نظامی هستند. کلوزآپی از پسربچه ای نمایش داده می شود که از آب گل آلود با تفنگش خارج می شود. این سکانس، نماد این است که پاکی و بی‌آلایشی کودکان با چنین، آموزش های بی رحمانه ای، آلوده شده است و حالا اسلحه برای این کودک، حکم کتاب و تحصیل را دارد.

در اولین صحنه‌ای که با عبدالمالک ریگی با بازی ساعد سهیلی مواجه می شویم، گریم و نوع رفتار او آن قدر درخور یک سرکرده گروه تروریستی نیست. گریم و رفتاری که بازیگر نقش عبدالمالک ریگی در فیلم شبی که ماه کامل شد ساخته نرگس آبیار داشت، بسیار قابل قبول تر از آن چیزی بود که در روز صفر شاهد بودیم. ترسی که مخاطب از دیدن چهره ریگی دریافت می کند به مراتب کمک بیشتری از کلام و نوشته پایانی فیلم دارد که اشاره به قساوت او و تبعات حضور اعضای گروهش در ایران داشت.

 

البته در قسمتی از فیلم می بینیم پس از اینکه ریگی، از مخبرش اطلاعات کسب می کند به دلیل آنکه به او دیر اطلاع رسانی کرده و با وجود دور شدن از جاسوسش، باز می‌گردد و از فاصله دور، فرد را بااصابت گلوله به قتل می رساند اما اینکه ساعد سهیلی بتواند با بازیگری، ترس و وحشت را القا کند، چندان اتفاق نیفتاده است.

این فیلم، جلوه های ویژه و فیلمبرداری مناسبی داشت و نباید از تدوین خوب آن نیز غافل شد. از نماهایی که در فیلمبرداری توانسته نمایش خوبی داشته باشد، نماهایی نظیر نمای انتظار امیر جدیدی در فرودگاه بندرعباس برای نشستن هواپیمای حامل عبدالمالک ریگی است.همچنین، زمانی که به پسر نوجوان عضو گروه ریگی گفته می شود که باید جلیقه انتحاری را به تن کند، لانگ شاتی که از وی گرفته می شود و پسر نوجوان با شانه های افتاده و بی رمق، سر به زیر انداخته نیز جالب توجه است.

زبان فیلمسازی خود بهترین وسیله برای بیان تمام آن چیزی است که کارگردان می خواهد به مخاطب القا کند. گرچه مونولوگ های جدیدی موجب می شد تا بیننده این نوع از فیلم را بپذیرد اما مونولوگ آخر فیلم که به طور کاملا مشخصی، در مدح محافظان این مرز و بوم است،موجب می شود تا لحظه آخر، بیننده این احساس را داشته باشد که کارگردان او را از درک این پیام عاجز می دانسته که وی به پخش چنین مونولوگی وادار شده است. اما در مجموع، می توان گفت که این فیلم می تواند در بسیاری از بخش ها، کاندیدای سیمرغ شود.

فارس

نظر شما در این رابطه چیست