جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 April 19 - ۹ شوال ۱۴۴۵
برچسب ها
# اقتصاد
۲۶ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۲:۱۹
گفت و گو با هرمز فرهت، موسیقی‌دان ایرانی مقیم ایرلند

چرا سینمای ایران جهانی شد اما موسیقی نه؟

هرمز فرهت در روز تولد 85 سالگی خود، در گفت و گو با خبرآنلاین، از روزهای دور و نزدیک موسیقی و سینمای ایران گفت.
کد خبر: ۳۱۹۵۹

در چند شاخه و عرصه موسیقی، چهره ای شناخته شده است. آثار سمفونیک و ارکسترال ماندگاری را آفریده، در موسیقی ایرانی تحقیق و کتاب مرجع «مفهوم دستگاه در موسیقی ایرانی» را منتشر کرده، در دانشگاه های UCLA آمریکا، تهران و دوبلین ایرلند سمت استادی داشته و برای چند فیلم موفق تاریخ سینمای ایران موسیقی متن ساخته است.با وجود این سابقه و کارنامه درخشان، جامعه هنری ایران، نتوانسته آن طور که شایسته است، از هنر و دانش هرمز فرهت بهره بگیرد. برای همین است اگر نام او را به لاتین جستجو کنید، به منابع بسیار بیشتری به نسبت زبان فارسی دسترسی پیدا خواهید کرد. حتی بیشتر سخنرانی‌ها و گفت و گو های استاد فرهت هم به زبان انگلیسی است تا فارسی و در 35 سال گذشته تنها با یک رسانه داخل ایران گفت و گو داشته است.

هرمز فرهت که سال‌هاست در دوبلین ایرلند زندگی می‌کند، 18 مرداد، هشتاد و پنجمین سال تولدش را جشن گرفت که همین مناسبت بهانه ای شد تا همان روز گفت و گویی تلفنی را با او انجام دهیم. بیشتر قصد داشتیم احوال امروز او را جویا شویم و شنونده خاطرات دورش شویم که طرح یک پرسش مسیر گفت و گو را تغییر داد. وقتی از او پرسیدیم « چرا سینمای ما جهانی شده است اما موسیقی ایران نه؟»، پاسخ او بحثی مستدل و طولانی را گشود که حیف مان آمد نیمه کاره و ناقص بماند. پس از آن که متن پیاده شده پرسش ها و پاسخ ها را برای هرمز فرهت ای میل کردیم، دو تماس تلفنی بلند دیگر نیاز بود تا گفت و گوی ما با این موسیقی دان برجسته، شکل نهایی اش را پیدا کند.


ابتدا می‌خواستم هشتاد و پنجمین سال روز تولدتان را به شما تبریک بگویم.

متشکرم.

از تابستان 1358، مدت 34 سال می‌شود که از میهن دور بوده‌اید. وقت دل تنگی برای ایران، چه می‌کنید؟

صبر می‌کنم. 

منظورم این است که از چه راهی و چگونه احساس نزدیک بودن به ایران را پیدا می‌کنید؟

جدا از تماس‌های تلفنی و دیدارهایی که با بستگان و دوستانم دارم، همیشه در حال خواندن کتاب‌هایی در باره ایران هستم. ایران کشور عمده ای در جهان امروز است و در رابطه با تاریخ معاصر و قدیم آن، محققان ایرانی و خارجی کتاب‌های زیادی را به زبان انگلیسی منتشر می‌کنند. 


هرمز فرهت، موسیقی دان برجسته‌ای است که سابقه نیم قرن آهنگسازی، پژوهش و تدریس در دانشگاه های UCLA آمریکا، تهران و دوبلین ایرلند را در کارنامه هنری اش دارد

این روزها در حال خواندن چه کتابی هستید؟

در حال حاضر دارم دو کتاب جدید به زبان انگلیسی می‌خوانم که سه چهار سال اخیر در باره دوران صفویه منتشر شده‌اند. 

در باره عنوان و موضوع این کتاب‌ها توضیح بیشتری می‌دهید؟

بله. ترجمه عنوان یکی‌اش می‌شود «صفویه؛ تولد دوباره امپراتوری ایران» که به قلم اندرو نیومن است و دیگری با نام «امپراتوری‌های مسلمان عثمانی، صفویه و مغول (هند)» که نویسنده‌اش استیون دیل از استادان دانشگاه اوهایو آمریکاست که سابقه دوستی با هم داریم. این کتاب دوم، نشان می‌دهد که این سه امپراتوری چقدر تحت تأثیر فرهنگ ایرانی بوده‌اند. 

به آثار ادبیات کهن فارسی هم مراجعه می‌کنید؟

بوستان و گلستان سعدی، دیوان حافظ، رباعیات خیام، شاهنامه فردوسی، مثنوی معنوی مولانا و آثار دیگر شاعران کلاسیک ایران را در کتاب خانه‌ام دارم. هنوز گاهی به آن‌ها رجوع می‌کنم اما نه مثل گذشته که خیلی زیاد و مستمر آن‌ها را مطالعه می‌کردم. شاید ندانید من روی اشعار سعدی سه قطعه برای سوپرانو و ارکستر سمفونیک و یک مجموعه آوازی با نام «به یاد نیشابور» روی رباعیات خیام نوشته‌ام. 

میانه‌تان با آثار داستان نویسان و شاعران معاصر ایران چطور است؟

من سال 1358 تنها با یک چمدان ایران را ترک کردم و حتی خیلی از پارتیتور های خودم را هم جا گذاشتم. برای همین بخش عمده ای از کتاب خانه‌ام در ایران ماند و این جا هم به فارسی کتاب کم پیدا می‌شود. با این حال بسیاری از آثار معاصر را دارم که از آن میان به کتاب‌های شعر نادر نادر پور که با هم دوست بودیم، بیشتر مراجعه می‌کنم. 

و بیشتر چه آثار موسیقی گوش می‌کنید؟

چون بخش عمده زندگی من در رابطه موسیقی کلاسیک غرب بوده است، بیشتر آثار مربوط به آن را گوش می‌کنم. 

موسیقی ایرانی در این میان جایی ندارد؟

صفحاتی از آثار موسیقی اصیل ایرانی مربوط به دهه 30 تا 50 را دارم به علاوه تعدادی کاست. از موسیقی دانان جدید هم آثار حسین علیزاده را گوش می‌دهم که در کارهایش هم زمان ذوق و اصالت وجود دارد.

اما یکی از آخرین کارهای موسیقایی که به مجموعه کتابخانه‌ام افزوده شده، اثری است که خودم سال 1972 تهیه کرده بودم و آن را نداشتم. همان طور که گفتم من خیلی از آثار خودم را نتوانسنم از ایران بیاورم که یکی از آن‌ها صفحه ای بود که یک رویش اجرای ماهور بود و طرف دیگرش سه گاه. در آن هنرمندان عبدالوهاب شهیدی، فرامرز پایور، جلیل شهناز، حسن ناهید، اصغر بهاری و حسین تهرانی می‌نواختند و خود شهیدی می‌خواند. این کار را من نداشتم تا این که همین امسال برای سخنرانی به دانشگاه  swarth moreپنسیلوانیای آمریکا دعوت شده بودم و در کمال تعجب رییس کتابخانه دانشگاه گفت آلبومی از موسیقی ایرانی به تهیه‌کنندگی من را دارد. همان کار سال 1972 بود که او یک CD  از روی آن مجموعه خاطره انگیز کشید و به من داد.

آیا فیلم‌های ایرانی را هم می‌بینید؟

من از بچگی تا امروز عاشق سینما بوده‌ام و همیشه دیدن فیلم یکی از دل‌مشغولی های من بوده است. باید بگویم فیلم‌هایی که از ایران به خارج می‌آیند، بسیار زیبا هستند و برای همین خوش می‌درخشند.


گفتگو با هرمز فرهت در روز تولد 85 سالگی اش صورت گرفت

آخرین فیلم ایرانی که دیده‌اید، چه بوده است؟ 

آخرین فیلمی که دیده‌ام، از عباس ... عباس ... 

عباس کیارستمی؟

بله از عباس کیارستمی بود که داستانش در ژاپن می‌گذرد و در عرض 24 ساعت رخ می‌دهد و مثل فیلم‌های قبلی‌اش عمق عجیبی دارد.

اسمش «مثل یک عاشق» است. 

بله « Like Someone in Love ».

«گذشته» اصغر فرهادی را ندیده‌اید؟

نه هنوز. اما دو فیلم قبلی‌اش را که شاهکار هستند دیده‌ام. یکی که ماجرای آن چند جوان است که کنار دریا می‌روند.

نامش «در باره الی» است.

بله و فیلم «جدایی».

که نام کاملش در ایران «جدایی نادر از سیمین»است. 

هر دو کارهای بسیار زیبا و خوش ساختی هستند. همچنین چند سال پیش فیلمی را دیدم که خیلی روی من تأثیر گذاشت. اگر اشتباه نکنم کارگردانش مجیدی بود. 

مجید مجیدی؟

بله. داستان فیلم در باره یک کودک نابینا در شمال ایران بود. 

«رنگ خدا».

بله. فیلمبرداری و سناریوی آن خیلی زیبا بود. از دیگر کارگردان‌های ایران هم فیلم‌های زیبا و خوبی دیده‌ام.

شما گفتید سینمای ایران در جهان خوش می‌درخشد. همین جا یک پرسش پیش می‌آید، چرا سینمای ما جهانی شده است اما موسیقی ایران نه؟

چون نو پا هستیم، هنوز خیلی زود است. تازه می‌خواهیم وارد صحنه موسیقی جهان شویم و زمان می‌خواهد. نوابغی می‌خواهیم که بیایند و جریانی مداوم و قوی را شکل دهند.

اما سینمای ما هم خیلی دیر پا نیست. حدود 44 سال پیش جهان با نخستین فیلم‌های موج نو سینمای ایران آشنا شد و کم‌تر از سه دهه است که این حضور بین‌المللی به یک جریان مداوم تبدیل شده است.

فاصله سینمای ایران و جهان زیاد نیست. دوربین فیلم برداری سال 1895 اختراع شد و خیلی زود به ایران راه یافت. سابقه ساخت فیلم در کشورمان هم به بیش از 80 سال پیش باز می‌گردد که خیلی از صنعت سینمای دنیا عقب نیست. جدای از آن، سینما یک زبان جهانی است. شما همین فیلم «جدایی» اصغر فرهادی را نگاه کنید، درام پیچیده آن و تکنیک فیلم‌برداری اش، هر دو ریشه در غرب دارند. این عوامل باعث شده‌اند سینما گران ایرانی در جهان شناخته شوند.

 اما در موسیقی، آفرینش اثر که همان آهنگسازی است، در جهان غرب سابقه 800 ساله دارد و در ایران تنها از 100 سال پیش شروع شده؛ این اختلاف زمانی خیلی زیاد است. ما در تاریخ موسیقی‌مان نت نویسی و چیزی به عنوان آهنگسازی نداشته‌ایم. همه چیز بر اساس بداهه نوازی شکل می‌گرفته است.اگر شواهدی هم از قرن 15 میلادی مثل عبدالقادر مراغه ای که نت نویسی شخصی داشته در دسترس است، آن قدر منفرد و استثنایی است که در تاریخ آهنگسازی به حساب نمی‌آید. اگر از این نمونه های اندک، پراکنده و شخصی بگذریم، موسیقی ما همیشه همانی بوده که نوازندگان می‌نواخته‌اند و ثبت و ضبط نمی‌شده است؛ یعنی ما هیچ گاه هنر آهنگسازی جدا از عمل اجرایی نداشته‌ایم. 

همین 100 سالی که آهنگسازی در موسیقی ایران شروع شده است، چرا فرصت جهانی شدن پیدا نکرده‌ایم؟
 چرا فکر می‌کنید موسیقی ایرانی باید در جهان شناخته شود؟ 


هرمز فرهت موسیقی متن دو فیلم از ناصر تقوایی به نام های «صادق کرده» (این عکس) و «آرامش در حضور دیگران» را ساخته است

خب وقتی موسیقی هندی و عربی توانسته‌اند جای خود را در جهان باز کنند، چرا موسیقی ایرانی نتواند؟

اولاً موسیقی آن‌ها هم در جهان غرب خیلی شناخته شده نیست، موسیقی عرب‌ها را که به یقین نمی‌شناسند. اگر هم در چند دهه گذشته چند نوازنده هندی مثل راوی شانکار را دعوت کرده‌اند و برایشان کنسرت گذاشته‌اند، این امر حکایت از آشنایی غربی‌ها با موسیقی هندی ندارد. تا این حد و اندازه که البته ناچیز است، موسیقی ایرانی را هم می‌شناسند، چرا که نوازندگان ما هم به دیگر کشور‌ها دعوت می‌شوند و در جمع‌های دانشگاهی، فرهیخته و خواص هنرنمایی می‌کنند. 
به طور کلی تنها موسیقی کلاسیک و پاپ غربی هستند که جهانی به شمار می‌آیند. آثار ارکسترال و کلاسیک غربی بیشتر در طبقات نخبه و فرهیخته کشور‌ها رواج دارند و موسیقی پاپ غربی گسترش بسیار بیشتری داشته و روی توده‌های مردم نفوذ پیدا کرده است.
البته بعضی وقت‌ها مخاطبان زیاد‌تر موسیقی هندی و عربی به نسبت موسیقی ایرانی، این اشتباه را شکل می‌دهد که آن‌ها در جهان شناخته شده‌تر هستند. از یاد نبریم که 350 میلیون عرب در 22 کشور زندگی می‌کنند و یک جمعیت بزرگ را برای مخاطبان موسیقی خودشان دارند. در شبه قاره هم بیش از یک میلیارد هندی زندگی می‌کنند که صد‌ها سال است ارتباط فرهنگی با جهان غرب داشته‌اند. 
از طرف دیگر، در مورد موسیقی هندی مشخصاً می‌توان گفت هیچ وقت دستخوش تحریم نبوده و در عرصه زندگی مردم جریان داشته است. من خودم در سفر به هند دیده‌ام که موسیقی آنان آغشته با زندگی مردم است. در مقابل، موسیقی ایرانی در طول تاریخ تو صندوق خانه‌ها و پشت پرده‌ها اجرا شده است. موسیقی ایرانی زیر فشار تحریم بوده است و نتوانسته جریان طبیعی‌اش را طی کند. برای همین جهانی نشدن موسیقی ایرانی چیز عجیبی نیست که بابت آن نگران و ناراحت باشید. 

ناراحت نیستیم اما دوست داریم که مثل ادبیات کهن و سینمای جدید ما، موسیقی ایران هم در جهان شناخته شود؟ 
مگر این موسیقی در داخل ایران شناخته شده و فراگیر است که می‌خواهید به جهان معرفی کنید. تا همین 70- 80 سال پیش، قبل از آمدن رادیو به ایران، مردم با موسیقی آشنایی نداشتند. تا قبل از دهه 20 خورشیدی، مخاطبان موسیقی تنها اقشار خاصی بودند. تو خود ایران حداکثر 80 سال است که مردم با موسیقی انس گرفته‌اند، حالا چرا باید جهان موسیقی ما را بشناسد؟ 

بگذارید یک جور دیگر این بحث را ادامه دهیم. آیا موسیقی ایرانی می‌تواند برای مخاطبان دیگر کشور‌ها از جمله غربی‌ها جذاب باشد؟
 موسیقی ایرانی اگر برای مردم غرب خوب ارائه و معرفی شود، نخبگان و خواص و نه عوام، به آن علاقمند خواهند شد. به ویژه بسیاری از مردم که به فرهنگ‌های دیگر علاقمند هستند، بی‌شک از شنیدن موسیقی ایرانی لذت خواهند برد. موسیقی ایرانی دارای خصوصیاتی است که هویتش را از موسیقی کلاسیک غرب کاملا مشخص می‌کند. موسیقی ایرانی، تک صدایی است یعنی شما در یک زمان، فقط یک تن می‌شنوید. در مقابل، موسیقی غربی، چند صدایی است. این جدایی و فردیت موسیقی ایرانی، خودش یک جذبه‌ای دارد. 
موسیقی ایرانی از یک خاصیت و لطف خیلی انسانی و فردی بهره‌مند است که می‌تواند بسیاری از فرهیختگان و نخبگان دیگر کشور‌ها را به خود جذب کند. اما همچنین می‌خواهم تاکید کنم موسیقی اصیل ایرانی یک ظرفیتی دارد که نباید بیشتر از آن انتظار داشت. موسیقی سنتی شهری ما شامل هفت دستگاه و پنج آواز است که همه آن را با تمام گوشه‌هایشان می‌توان در هفت یا هشت ساعت نواخت و خواند و.... 

جای دیگری گفته‌اید در 12ساعت. 

 (با خنده) گفته بودم 12 ساعت نمی‌شود. این عدد را هم آورده بودم که با 12 دستگاه جور شود. دقت کنید که من موسیقی ایرانی را تحقیر نمی‌کنم، تنها می‌خواهم بگویم چی هست. مثل اینکه بخواهم در باره هنر مینیاتور صحبت کنم که منحصر بفرد و ارزشمند است، اما آیا می‌توانم وقتی می‌خواهم از نقاشی صحبت کنم، دائم به مینیاتور بپردازم. 

یعنی دستگاه‌ها را محدودیت موسیقی ایرانی می‌دانید؟ 
ویژگی‌اش این است و غیر از آن هویتی ندارد. با این حال توان و ثروت موسیقی سنتی ما در همین دستگاهاست، چرا که با تمام گوشه‌هایشان، تنها زمینه کار هستند و هر نوازنده و خواننده‌ای اثری متفاوت در آن‌ها خلق می‌کند. به عبارت دیگر این هفت- هشت ساعت، هیچ‌گاه دو بار یک جور اجرا نخواهند شد. ثروت موسیقی ایرانی در این است که تثبیت شده و مشخص نیست. 
اینجا باید از خودمان هم یک انتقادی بکنم. دهه 50 که ایران بودم و امروز که با شما صحبت می‌کنم، دائم صحبت از موسیقی ردیف دستگاهی به میان می‌آید و کسی از موسیقی محلی یادی نمی‌کند. در حالی که وقتی از موسیقی ملی یاد می‌کنیم، باید شامل موسیقی سنتی شهری و محلی شود. ایران کشور پهناوری است و در آن قوم‌های گوناگون، لهجه‌ها، رقص‌ها و موسیقی‌های خود را دارند. منظورم نوا‌ها و آواهایی است که بومی مناطق مختلف کشور از جمله خراسان، لرستان، آذربایجان، بوشهر و... است. از دید من امکان بهره گیری از موسیقی‌های محلی ایران در کار آهنگسازی خیلی عملی‌تر است، چون تم‌های خیلی مشخص و عینا تکرار شده‌ای دارند در حالی که در موسیقی شهری ما این طور نیست. 

اما خیلی از آهنگسازان ایرانی در چند دهه اخیر کارهای ماندگاری را روی موسیقی ردیف دستگاهی ما خلق کرده و نوعی موسیقی ارکسترال ملی را پدید آورده‌اند. 
نگفتم نمی‌شود یا نباید کرد، منظورم این بود که موسیقی محلی کمتر از آنچه استحقاق دارد، مورد توجه قرار گرفته است. خود من هم با اینکه در کل موسیقی کلاسیک غربی را دنبال می‌کنم، در برخی از کار‌هایم از دو نوع موسیقی شهری و محلی ایران استفاده کرده و الهام گرفته‌ام. 
در 100 سال سابقه آهنگسازی در ایران که از مدرسه دارالفنون و نظام آغاز شده، دو جریان شکل گرفته است؛ عده‌ای که بر پایه موسیقی ردیف دستگاهی کار کرده‌اند و آنان که بر اساس تکنیک موسیقی غربی اثر پدید آورده‌اند. از گروه اول می‌توانم از روح الله خالقی که به دنبال علینقی وزیری این راه را ادامه داد، یاد کنم که من افتخار همنشینی با آن زنده یاد را در اواخر دهه 30 داشتم. اما آغاز گران راه دوم، کسانی مثل پرویز محمود و روبیک گروگریان بودند که به تکنیک موسیقی غربی گرایش داشتند و آثاری چند صدایی (پلی فونیک) را پدید آوردند. آهنگسازی بر اساس تکنیک‌های غربی را بعداً آهنگسازانی چون لوریس چکناواریان، احمد پژمان، علیرضا مشایخی، شاهین فرهت (پسر عموی من) و... ادامه دادند. 

امین الله حسین را از گروه آهنگسازان پیشتاز ایرانی که بر اساس تکنیک‌های موسیقی غربی کار کردند، جا انداختید؟ 
منظورم کسانی هستند که در ایران بودند. امین الله حسین نه در ایران به دنیا آمد و نه در آن زندگی کرد.

 برخی از آهنگسازان همین گروه که بر اساس تکنیک‌های غربی کار کرده‌اند، در بسیاری از آثارشان وامدار موسیقی ایرانی هستند.
 در آثار این آهنگسازان هم شما شاید بتوانید عناصری از عوامل موسیقی ملی بیابید، اما چون در آن 12 دستگاه قرار نمی‌گیرند، نمی‌شود گفت بخشی از موسیقی ملی هستند. مطمئنم هنرمندان دیگری هم در سال‌های اخیر ظهور کرده و این دو شاخه آهنگسازی را ادامه می‌دهند که من نمی‌شناسم. با این حال می‌خواهم تاکید کنم اینکه یک آهنگساز ایرانی بر اساس سنت‌های موسیقایی کشورش کار کند یا نه، چندان مهم نیست. چرا که هر اثری که یک آهنگساز ایرانی تولید کند، بخشی از فرهنگ ایران شمرده خواهد شد. 

اما در حالی که آثار متعدد موسیقایی شما هم بخشی از فرهنگ ایران است، در داخل کشور کمتر پیدا می‌شوند. آقای فرهت، با اینکه علاقمندان ایرانی در باره شما زیاد شنیده‌اند، اما کمتر فرصت گوش سپردن به کار‌هایتان را داشته‌اند. به جز چند اجرای زنده توسط ارکستر سمفونیک تهران و موسیقی متن فیلم‌هایی که ساخته‌اید، بیشتر کار‌هایتان در ایران شنیده نشده‌اند. 
من بعد از سال 1328 که برای تحصیل به آمریکا رفتم، تا امروز تنها حدود 10 سال داخل کشور زندگی کرده‌ام و برای همین طبیعی است آثارم را نشنیده باشید.


فرهت موسیقی متن سه فیلم «گاو»، «آقای هالو» و «پستچی» را برای داریوش مهرجویی ساخته است

اما چرا آثارتان در ایران منتشر نمی‌شوند؟ 

مگر همه آثار موسیقی در ایران منتشر می‌شوند که کارهای من هم انتشار یابند. 

نه همه کار‌هایشان، اما بسیاری از آثار آهنگسازان بعد از شما مثل لوریس چکناواریان، احمد پژمان، علیرضا مشایخی، شاهین فرهت و... منتشر شده و در دسترس علاقمندان است. 
شاید چون دور از ایران بوده‌ام، آثار منتشر شده‌ام به ایران نرسیده‌اند. با این حال می‌دانم لوریس چکناواریان یکی از آثار ارکستری من را با ارکستر سمفونیک ارمنستان در تهران اجرا کرده و همچنین به پیشنهاد و پیگیری شاهین فرهت، یکی از کوارتت‌های زهی من در تالار رودکی (وحدت) نواخته شده است. 


شاید برایتان عجیب باشد به دلیل نا آشنایی علاقمندان ایرانی با آثار ارکستری شما، بیشتر به واسطه موسیقی متن فیلم‌هایی که ساخته‌اید و کتاب «مفهوم دستگاه در موسیقی ایران» که یک اثر مرجع شده است، شناخته می‌شوید. اگر موافق باشید، به کارهایی که در سینما کرده ابد، بپردازیم. نخستین پرسشم این است که موسیقی فیلم «جنوب شهر» فرخ غفاری چگونه شکل گرفت. در بعضی از منابع به عنوان آهنگساز نامتان قید شده است و در جاهایی تنها انتخاب موسیقی آن فیلم به شما نسبت داده شده است.

من سال 1336 برای تحقیق روی تز دکترایم به ایران آمدم و یک سال و هشت ماه در کشور ماندم. همان زمان بود که فرخ غفاری از من خواهش کرد کمکش کنم. من برای فیلم «جنوب شهر» فرخ غفاری، موسیقی نساختم، انتخاب کردم.


اما گفته می‌شود نوازندگانی را دعوت کردید و آن‌ها بر اساس صحنه های فیلم، قطعاتی را نواختند.
این طوری نبود. من تعدادی نوازنده سازهای ایرانی را دعوت کردم و به آن‌ها گفتم می‌خواهم کارشان را برای موسیقی متن یک فیلم ضبط کنم. آن‌ها فیلم را ندیدند که بر اساس صحنه‌هایش بنوازند.

توضیحی به آنان دادید که چه چیزی مد نظر شماست؟
زمان خیلی گذشته و بر می‌گردد به 55 سال پیش و چندان یادم نیست.فکر می‌کنم به آنان گفتم که برای یک فیلم که فلان داستان را دارد، می‌نوازند و توصیه‌هایی هم کردم. 

بعد چگونه این قطعات روی صحنه های فیلم قرار گرفتند؟
چند ساعت موسیقی ضبط شده در اختیارم قرار گرفت که با توجه به صحنه های فیلم، بخش‌هایی از آن را انتخاب کردم.

بعد از این فیلم، بیش از 10 سال از آهنگسازی در سینما دور افتادید.
من سال‌های 36 و 37 به مدت 18 ماه در ایران بودم و بعد از انجام مطالعاتم در باره موسیقی شهری (ردیف دستگاهی) به آمریکا برگشتم. کار روی موسیقی فیلم دل‌مشغولی اصلی من نبود که بشود گفت از آن دور افتادم.

اما سال 1348 دو باره به سینما برگشتید و برای فیلم «گاو» موسیقی ساختید.
این کار هم با توجه به آشنایی قبلی من با داریوش مهرجویی انجام شد. ما در دانشگاهUCLA  آشنا شدیم. وقتی من در حال تکمیل تز دکترایم بودم، ارکستری با سازهای ایرانی تشکیل داده بودیم که داریوش مهرجویی در آن سنتور می‌نواخت که کارش هم خیلی خوب بود. یادم می‌آید یکی دو تا کنسرت هم دادیم. بعدش او به ایران برگشت و وارد سینما شد. اواخر دهه 40 که من هم تازه به ایران برگشته بودم، داریوش مهرجویی از من خواست تا برای فیلم دومش که اقتباسی از یکی از داستان‌های غلامحسین ساعدی بود، آهنگ بسازم که من هم قبول کردم. 

چه شد در موسیقی فیلم «گاو» تنها از سازهای ایرانی بهره گرفتید؟
چون فضای فیلم کاملاً بومی و بدوی بود و سازهای غربی روی آن صحنه‌ها جور در نمی‌آمد.

 از 1348 تا 1351 در عرض چهار سال، برای سه فیلم «گاو»، «آقای هالو»، «پستچی» از داریوش مهرجویی و دو فیلم «آرامش در حضور دیگران» و «صادق کرده» با کارگردانی ناصر تقوایی آهنگسازی کردید. جالب این جاست موسیقی متن این فیلم‌ها هیچ شباهتی با هم ندارند و البته در تاریخ ماندگار شده‌اند.
 فیلم «گاو» را که توضیح دادم که چطور موسیقی‌اش را ساختم. بعدش «هالو» را کار کردم که یک کمدی تلخ بود و برای همین موسیقی لحنی دوگانه داشت؛ گاهی شاد و سرخوشانه و در صحنه‌هایی تلخ و گرفته. «پستچی» هم که در عین واقعی بودن، یک فضای خاص و غیر طبیعی داشت و نوشتن موسیقی متناسب با آن تجربه ای بسیار متفاوت بود.


هرمز فرهت، روزهای بازنشتگی اش را در دوبلین ایرلند سپری می کند

همکاریتان با ناصر تقوایی چگونه شکل گرفت؟

اول بگویم که موسیقی این فیلم‌ها را برای دو کارگردان خیلی متفکر و ارزشمند ساختم و از آن‌ها بسیار راضی هستم. اما در مورد تعامل و همکاری با این دو کارگردان باید بگویم به دلیل آشنایی مهرجویی با موسیقی، مذاکره و صحبت زیادی با هم می‌کردیم تا به نتیجه برسیم. اما در دو فیلم «آرامش در حضور دیگران» و «صادق کرده»، تقوایی دستم را باز می‌گذاشت.

شما که پنج موسیقی متن فیلم خوب ساختید، چرا این کار را ادامه ندادید؟
آن موقع من کار زیادی در دانشگاه تهران، رادیو تلویزیون و جشنواره های هنری داشتم و وقت کار روی موسیقی متن فیلم را پیدا نمی‌کردم. از طرف دیگر من نمی‌خواستم در ساخت موسیقی متن فیلم فعال شوم و علاقمندی‌ام بیشتر در دیگر عرصه های آهنگسازی بود.

این پاسخ شاید این ذهنیت را به وجود بیاورد که کار آهنگسازی فیلم را خیلی جدی نمی‌گرفته‌اید. آیا این گونه است؟
نه به این معنا نبود. خیلی از آهنگسازان بزرگ از جمله چند استاد آمریکایی من در سینما موسیقی متن فیلم نوشته‌اند. خیلی از آنان آهنگسازان بزرگی بودند که اولش این کاره نبودند. من ساخت موسیقی فیلم را بی ارزش نمی‌دانستم و نمی‌دانم اما در دهه 50 خورشیدی، خیلی وقت آزاد نداشتم که صرف این کار کنم. 

ضمن آن که امیدوارم آثار ارکسترال شما در ایران بیشتر از گذشته منتشر و اجرا شوند، آیا ممکن است وقت و انگیزه برای ساخت موسیقی متن برای یک فیلم جدید ایرانی را هم پیدا کنید؟
فکر نمی‌کنم. آهنگسازی برای یک فیلم نیاز به نزدیکی و همفکری با کارگردان آن دارد که با توجه به دوری من از ایران، شدنی به نظر نمی‌رسد. در ایران فیلم‌سازان جوانی وارد کار شده‌اند که همکاران آهنگساز هم سن و سال خود را هم دارند و توانسته‌اند کارهای بسیار زیبایی را به جهانیان عرضه کنند. 

آیا می‌توانیم امید داشته باشیم شما را در ایران ملاقات کنیم؟
در زمان و فرصت مناسب شاید.

نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار