سه‌شنبه ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 23 - ۱۳ شوال ۱۴۴۵
۲۷ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۰:۴۴
توسط انتشارات به‌نشر؛

کتاب جدید سعید تشکری درباره دعبل خزاعی چاپ شد

ایران اکونومیست-کتاب «موقف» نوشته سعید تشکری درباره دعبل خزاعی شاعر بزرگ شیعه، توسط انتشارات به‌نشر منتشر و راهی بازار نشر شد.
کد خبر: ۳۰۷۰۲۹

به گزارش خبرنگارمهر، کتاب «موقف» نوشته سعید تشکری به‌تازگی توسط انتشارات به‌نشر (وابسته به آستان قدس رضوی) منتشر و راهی بازار نشر شده است.

سعید تشکری نویسنده و کارگردان متولد سال ۱۳۴۲ در قوچان است که آثار مکتوب زیادی درباره امام رضا (ع) و فرهنگ رضوی دارد. کتاب جدید او هم اثری رضوی است و اشاره به دعبل خزاعی شاعر شیعه مرید اهل‌بیت دارد که در روزگار امام هشتم (ع) زندگی می‌کرد. کتاب دیگر جدید او «اوسنه گوهرشاد» بود که رمانکی فانتزی درباره مسجدگوهرشاد در گذشته و دهه‌های معاصر است.

کتاب جدید سعید تشکری درباره دعبل خزاعی چاپ شد

«موقف» ۲۹ داستان و قصه کوتاه را درباره دعبل، با این عناوین شامل می‌شود:

ضرب، وزن، هِجا، وافِرمُسَدّس، کِنایه، هَزج، مُثَمّن، مُبحتث، مشطور، بیت، حَشو، اطلاق، وقف، اَدراج، مُصَرَّع، مُقَفّی، مُدَوَّر، تقطیع، قطعه، تَدویر، مَجزوء، هَزج‌مربع، مصراع، مطلع، مُقَفّی، مَحذوف، هجای کشیده، قافیه، بحر طویل.

دعبل، هرچند از طوس و محل تبعیدگاه امام رضا (ع) دور بود، اما با کلام و خدمتگزاری‌اش به امام، موقف سرزمین امام رضا (ع) بود. دعبل شعرهای ضداستبدادی تند و تیزی داشت که باعث شد در نهایت به دست خلفای عباسی به شهادت برسد. تندی زبان شعر دعبل دلیل آوارگی و سفرهای زیاد او از بلادی به بلاد دیگر بود. مقبره این شاعر در شهر شوش قرار دارد.

در قسمتی از اولین داستان این کتاب می‌خوانیم:

حالا نفس گرگان گرسنه را بسیار نزدیک و پشت سرم حس می‌کردم. شنیدنِ خرناسی وهم‌آلود که بیش از آنکه نشان گرسنگی باشد، بوی خونریزی و سیری می‌داد و بوی بازی با من، برایم خوشایند نبود.

موشی شده بودم که گربه برای بازی او را تا سوراخ دیواری دنبال می‌کند و شکم سیر و فربه به انتظار بیرون آمدن دوباره موش چمبره می‌زند.

میان تاریکی، آذرخش، پلکانی را که به آن رسیدم نشانم نداده بود. این نردبانِ نیمه و نصفه و پله شکسته، وسط بیابان چه می‌کرد؟! تا کجا بالا می‌رفت که تاریکیِ شب نشانم نمی‌داد.

از شر درندگان پشتِ سر بی‌درنگ و بدون وقفه و بی‌هیچ فکری روی نردبان رفتم. چند پله بالا رفتم، نمی‌دانم تا اینکه صدای مردمانی از بالای نردبان به گوشم رسید و مرا میخکوب کرد. گویی مرا به بالا می‌خواندند، اما آنان نه برای نجات من که برای نجات خودشان مرا به یاری می‌خواندند.

طنابی محکم به فاصله‌ای کم از من که حالا بر پله‌های نردبان ایستاده بودم با حلقه‌ای که به گردن‌آویز چوبه داری می‌مانست گویی از آسمان و کنار من و نردبان برای کمک به من از آسمانِ تاریک به زمین افتاد. حالا صدای زوزه و ناله گرگان که با برخورد طناب به آن‌ها و زمین ترسیده بودند و رمیدند و دور شدند، شنیده می‌شد.

زوزه‌ها دور و دورتر شد.

این کتاب با ۱۴۴ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۲۰ هزار تومان منتشر شده است.

نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار