جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 29 - ۱۸ رمضان ۱۴۴۵
۰۱ دی ۱۳۹۷ - ۱۰:۴۲

مدارس شعله ور کدام خاطره را بر حافظه جمعی می نشاند؟

سوختن چهار دانش آموز زاهدانی در آتش سوزی مدرسه بار دیگر ضرورت دگرگونی بسیاری از شرایط آموزشی در کشور را یادآور می شود.
کد خبر: ۲۶۸۸۸۷

به گزارش ایران اکونومیست، تا به پدرانمان می‌گوییم مدرسه، بسیاری از آن ها یاد چوب و فلک و خودکار لای انگشتان می ‌افتند. تصویر دیگری که در حافظه جمعی نسل چهل، پنجاه ساله باقی مانده است، موز و شیر و دیگر خوراکی های رایگان است. برای نسل حاضر، مدرسه چه خاطراتی دارد؟ و چرا این حافظه جمعی دارای اهمیت است؟
پیش از پرداختن به خاطرات مدرسه، تبیین مفهوم حافظه جمعی اهمیت می یابد. عناصر متنوعی افراد درون یک جامعه را به هم پیوند می‌زند و آن‌ها را به گروه مشترک با هویت یکسان تبدیل می‌کند؛ از جمله گذشته و تاریخ مشترک، مراسم‌های سنتی، آیین‌های ملی، زبان، دین و مذهب.
جوامع برای بازتولید این عناصر هویتی و انتقال آن به نسل‌های بعدی از سمبل‌ها و نشانه‌ها، موزه‌ها، آثار تاریخی، میراث شفاهی و مانند آن استفاده می‌کنند. اما فقط موزه‌ها و آثار تاریخی نیستند که ما را به گذشته خودمان پیوند می‌زنند.
همچنین هویت مشترک ما صرفاً در گرو جنگ‌ها و انقلاب‌ها و وقایعی از این دست که در کتاب‌های تاریخ آورده می‌شود نیست.
هویت جوامع از لایه‌ای روزمره‌تر، عمیق‌تر و گسترده‌تر نیز تغذیه می‌شود که بیشتر در پیوند با زندگی مردم عادی جامعه قرار دارد؛ وقایع کوچکی که در کنجی از تاریخ اتفاق می‌افتد و در رسانه‌های رسمی شاید بیش از یکی دو روز دوام ندارد اما در حافظه جمعی جامعه ماندگار است؛ وقایعی مثل فلک شدن در مدرسه و یا توزیع موز و شیر رایگان! مهم نیست که این اتفاقات در عالم واقع چگونه رخ داده‌است. مهم این است که امروز به چه شکلی به خاطر آورده می‌شود و به چگونه تفسیر و معنا می‌شود.
حتی گاهی درک و تفسیر ما از وضعیت کنونی با ارجاع به همین خاطرات شکل می‌گیرد. حافظه تاریخی فرایندی فعال برای معناسازی در طول زمان است که به ما کمک می‌کند گذشته، حال و آینده جمعی خود را تفسیر کنیم و حتی ارتباط خود با یکدیگر و نظام‌های اجتماعی را سامان دهیم.
حال بازگردیم به خاطره نسل حاضر از مدرسه. برای بسیاری از ما اتفاق افتاده است که حتی در میان‌سالی پراضطراب‌ترین خوابمان مرتبط با امتحانات باشد. دیر رسیدن به امتحان، ننوشتن خودکار، فراموش کردن درس‌های خوانده شده و مانند آن یادآور اضطرابی است که در روان ما نهادینه شده‌است.
تصور مدرسه بدون اضطراب امتحان و فشار کنکور به سختی میسر است. گویی امتحان و کنکور جزو جدایی ناپذیر مدرسه است. دردسرهایی مثل پیک نوروزی و مشق شب هم دست کمی از امتحانات ندارد.
جوک‌های متنوعی که هر سال در آستانه سیزده بدر در باره پیک نوروزی ساخته می‌شود نمایای خاطره جمعی ما از پیک نوروزی و دشواری انجام آن در ایام نوروز است.
مشق شب و تکالیف پر حجم مدرسه نیز بخشی از خاطره مشترک نوجوانی همه ما در نسل‌های مختلف است. هر کدام از ما از مهمانی‌ها، دورهمی‌ها، کلاس‌های ورزشی و فعالیت‌های مورد علاقه بسیاری بابت مشق‌های مدرسه چشم پوشیده‌است. سنت دیرینی که خود انجام داده‌ایم و حالا کودکانمان را به آن دعوت می‌کنیم.
احتمالا تا چند سال پیش خاطرات مدرسه در همین حوالی دور می‌زد و مدرسه برای بیشتر ما یادآور کنکور، امتحان، مشق شب و مانند آن بود. اما امروزه با گسترش رسانه‌های جمعی وقایع دیگری نیز به خاطرات جمعی ما افزوده می‌شود. اتفاقات منحصر به فردی که در گوشه و کنار کشور به وقوع می‌پیوندد، توجه رسانه‌ها را به خود جلب می‌کند و روح جمعی ما را جریحه دار می‌کند.
اگر اخبار پیرامون مدارس طی یکی دو سال گذشته را بررسی کنیم خواهیم دید بیشترین اخبار در ارتباط با تبیه بدنی، تجاوز و آزار جنسی، تصادف اتوبوس راهیان نور و یا آتش سوزی است.
یک روز خبر تنبیه بدنی منجر به مصدومیت از مشهد رسانه‌ای می‌شود و روز دیگر رفتار نامتعارف در همدان. خبر تجاوز در یکی از روستاهای زنجان هنوز آزارمان می‌دهد که خبر جدیدی از منطقه چهار تهران می‌رسد. کودکان شین‌آباد هنوز درمان کامل دریافت نکرده‌اند که چهار دانش‌آموز در زاهدان جان خود را بر اثر آتش‌سوزی از دست می‌دهند.
البته نمی‌توان به این راحتی حدود و صغور حافظه جمعی را روشن کرد. طبیعتاً خاطره جمعی شهرنشینان و روستاییان از هم متفاوت است. خاطره جمعی دهه شصتی‌ها و نودی‌ها هم تفاوت دارد. خاطره جمعی دختران و پسران نیز تمایزانی خواهد داشت. اما به صورت کلی می‌توان سوال کرد وقتی از مدرسه حرف می‌زنیم چه تصاویر و معناهایی در حافظه فردی و جمعی ما متبلور می‌شود.
مهم‌تر اینکه چه احساسی نسبت به آن پیدا می‌کنیم. آیا لبخندی به صورتمان می‌نشیند. آیا از فکر کردن به آن لذت می‌بریم. آیا تصویری که در ذهن داریم باعث افتخار ما می‌شود یا از آن شرمساریم و اگر شرمساریم چرا برای تغییر آن قدمی بر نمی‌داریم؟

نظر شما در این رابطه چیست