جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 29 - ۱۸ رمضان ۱۴۴۵
۱۱ مهر ۱۳۹۷ - ۱۱:۵۶

پایان تنهایی؛ محبوب ترین رمان 2016 آلمان به فارسی منتشر شد

«پایان تنهایی» از بندیکت ولس نویسنده جوان آلمانی-سوئیسی که محبوب ترین رمان 2016 آلمان شناخته می شود به فارسی ترجمه و منتشر شد.
کد خبر: ۲۵۲۳۷۸
به گزارش ایران اکونومیست، بندیکت ولس نویسنده جوان آلمانی سوئیسی در سال 1984 در آلمان به دنیا آمد، «پایان تنهایی» چهارمین اثر این نویسنده جوان است که به گفته خودش برای نوشتن آن هفت سال وقت صرف کرده است.
این اثر در سال 2016 وارد بازار شد و سی هفته بی وقفه در فهرست ده کتاب پرفروش قرار گرفت و دو جایزه ادبی اتحادیه اروپا و انجمن راونسبورگ را کسب کرد.
«پایان تنهایی» بر پایه نظرسنجی‌ صورت گرفته از 350 کتابفروشی مستقل آلمان، عنوان محبوب‌ترین رمان سال 2016 آلمان را به خود اختصاص داد.
این کتاب در 310 صفحه توسط حسین تهرانی ترجمه و از سوی انتشارات ققنوس روانه بازار نشر شد.
حسین تهرانی، در سال 41 در محله سرچشمه تهران متولد شد. او دارای مدرک مهندسی مخابرات از دانشگاه صنعتی هامبورگ است. تهرانی در 9 سالی که کار ترجمه آثار ادبی را شروع کرده 25 اثر ترجمه کرده است که از این بین، 9 کتاب وارد بازار نشر شده، سه کتاب در مرحله‌ آماده‌سازی برای چاپ است و مابقی نیز در انتظار ویرایش و تقاضای مجدد اخذ مجوز هستند.
«مارتا کیست؟» اثر ماریانا گاپوننکو است. «قرمز»، «مورنگا»، «مرد صدساله‌ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدیدشد»، «بی‌سوادی که حساب‌وکتاب سرش می‌شد»، «نه فردا، نه دیروز»، «دام‌گستر»، «مردی به نام اوه» و «مادربزرگ سلام می‌رساند و می‌گوید متأسف است» و «تو نباید بکشی» آثاری است که با ترجمه حسین تهرانی در بازار موجود است.
«پایان تنهایی» حول داستان مردی می چرخد که بر اثر تصادف دو روز به کما رفته و تمام دوران زندگی اش مرور می شود.
«خیلی وقت است که مرگ را می شناسم، ولی حالا مرگ هم مرا می‌شناسد. چشمانم را با احتیاط باز می‌کنم و چندبار پلک می‌زنم تاریکی کم کم محو می‌شود، اتاقی خالی که فقط با پرتوهای نور سبز و قرمز دستگاهی کوچک روشن شده و با نوری که از لای در نیمه باز وارد اتاق می‌شود.
سکوت شبانه بیمارستان، به نظرم می‌آید از رویایی چند روزه بیدار شده ام، ... .
کم کم حدس می زنم باید چه اتفاقی افتاده باشد، جان سالم به در برده ام، تصاویر جلو چشمانم ظاهر می شوند با موتور سیکلت از شهر خارج می شوم، سرعتم را زیاد می کنم،جلو رویم یک پیچ ، چرخ ها دیگر سطح جاده را لمس نمی کنند، چشمم به درختی می افتد بیهوده سعی می کنم مسیر را عوض کنم، چشمانم را می بندم...»
نظر شما در این رابطه چیست