پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 April 18 - ۸ شوال ۱۴۴۵
۰۷ مهر ۱۳۹۷ - ۱۳:۵۴

ایران و ضعیف‌ ترین دولت آمریکا

در اینکه دولت ترامپ در صحنه بین‌المللی منزوی است، تردیدی باقی نمانده است. سلسله جلسات امسال مجمع عمومی سازمان ملل و نشست «شورای امنیت» به ریاست ترامپ نیز یک بار دیگر این حقیقت را آشکار کرده است.
کد خبر: ۲۵۱۳۰۶
اما آنچه کمتر در ایران مطرح می‌شود، مقاومتی است که در درون دستگاه سیاسی امریکا - در کنار این انزوای بین‌المللی - علیه حلقه کوچک سیاست خارجی دولت ترامپ شکل گرفته است.
در واقع، ترکیب «انزوای بین‌المللی» و «مقاومت داخلی» در واشنگتن - ضمن اینکه از دولت ترامپ دولتی ضعیف ساخته است - وضعیتی پدید آورده که برای دستگاه دیپلماسی ایران پُر ظرفیت و قابل بهره‌برداری است. امروز کمتر ناظری در جهان می‌تواند برتری سیاسی، حقوقی و اخلاقی ایران را در سطح بین‌المللی انکار کند.
مصداق بارز آن هم این است که دولت امریکا که روزگاری قادر بود براحتی  درون شورای امنیت علیه ایران «اجماع» ایجاد کند و قطعنامه‌های فصل‌ هفتمی به تصویب برساند، امروز به جایی رسیده که حتی نمی‌تواند در کسوت رئیس‌ دوره‌ای این نهاد «موضوع جلسه‌»‌ای را به ایران اختصاص دهد بی‌آنکه انزوای خود را به بدترین شکل به نمایش بگذارد.
اگر از موضعگیری‌های علنی مقامات ارشد قدرت‌های جهانی علیه دولت امریکا بگذریم، یکی دیگر از مصادیق بارز این انزوا نیز اقدامات بی‌سابقه‌ای است که دولت‌ها - بویژه متحدان اروپایی امریکا - در جهت تسهیل مراودات مالی و عادی‌سازی روابط تجاری و اقتصادی با ایران - و به تبع، در جهت مهار تحریم‌های واشنگتن - اتخاذ می‌کنند.
اما در کنار این فضای بین‌المللی، آنچه لازم است توجه افکار عمومی و مقامات سیاسی ایران به آن جلب شود، مقاومتی است که - چه عامدانه، چه بر اثر جبر عمل‌گرایی - در موازاتِ این انزوا، درون واشنگتن علیه سیاست خارجه دولت ترامپ شکل گرفته است.
مصادیق و نشانه‌های این مقاومت هم فراوان است. در واقع، اگر از انبوه کتاب‌ها و مقالات و گزارشات و افشاگری‌ها و نامه‌های سرگشاده چهره‌های فعلی و سابق امریکا علیه سیاست خارجه ترامپ بگذریم، نشانه‌های مهمی در عملکرد لایه‌های عمیق و زیرین دستگاه سیاست خارجه امریکا قابل مشاهده است که هر یک بیانگر وجود اراده‌ای برای «ابطال پذیر» ساختن تصمیمات دولت کنونی است.
به بیان دیگر، اگر با دقت بیشتر به شیوه «خروج» دولت ترامپ از معاهدات بین‌المللی - از جمله برجام - نگاه کنیم، درمی‌یابیم که در اغلب موارد خروج امریکا به نحوی مهندسی شده که بازگشت آن - احیاناً پس از پایان دوره ترامپ - کماکان امکانپذیر باشد.
این شیوه مهندسی نیز - به اذعان برخی ناظران معتبر - الزاماً‌ با تأیید ترامپ نبوده است؛ بلکه ممکن است تأثیر «مقاومت خزنده»‌ای باشد که دستگاه دیوان‌سالاری امریکا بی‌صدا اِعمال می‌کند.
در واقع، دستگاه سیاست خارجه امریکا در اغلب موارد - از جمله در مورد برجام - در اجرایی کردنِ «خروج» دولت امریکا همواره مراقب بوده تا ساختار معاهده یا رژیم حقوقی مد نظر را برهم نزند، بلکه صرفاً با تعلیق تعهدات خود یا «اجرای خفیف» آنها (underperformance)، امکان بازگشت خود به ساختار توافق را در آینده زنده نگه دارد.
به‌ عنوان مثال، با وجود اینکه ترامپ مکرراً از خروج خود از پیمان محیط‌ زیستی «پاریس» سخن می‌گوید و حول آن تبلیغات فراوان به راه می‌اندازد، حقیقت این است که خروج دولت امریکا از این پیمان صرفاً در قالب «بیانیه»‌ای مطرح شده است که از «قصد» امریکا برای خروج از پیمان می‌گوید.
اما در واقع، خروج امریکا خروجی است که - چنانچه از نظر «حقوقی» عملیاتی شود - تنها پس از ماه نوامبر ۲۰۲۰، یعنی بعد از انتخاب رئیس جمهوری جدید امریکا میسر خواهد بود! در مورد قرارداد NAFTA نیز ادعای «خروج» ترامپ با حقیقت «حقوقی» ماجرا کمی متفاوت است.
در واقع، دونالد ترامپی که در زمان تبلیغات انتخاباتی خود به وضوح از فسخ این قبیل معاهدات تجاری و خروج از آنها سخن می‌گفت، امروز به «تعلیق» تعهدات امریکا بسنده کرده است تا - به قول خودش - در چارچوب مذاکرات جدید به «معامله بهتری» دست‌ پیدا کند. به عبارت دیگر، در اینجا نیز چارچوب معاهده را حفظ کرده - یا برایش حفظ کرده‌اند - تا امکان بازگشت همچنان فراهم باشد!
در مورد برجام نیز اگر نیک بنگریم، خواهیم دید که دستگاه سیاست خارجه امریکا از اقداماتی که منجر به فروپاشی ساختار توافقنامه شود پرهیز کرده است. به بیان دیگر، دستگاه سیاست خارجه امریکا این احتیاط را به خرج داده که به جای توسل به «مکانیسم ماشه» و احیای قطعنامه‌های شورای امنیت (که منجر به فروپاشی ساختار برجام می‌شد)، صرفاً به کناره‌گیری یا «استعفای» امریکا از آن اکتفا کرده است.
یعنی در اینجا نیز - چه بسا برخلاف خواسته ترامپ و تندروهای اطراف او - قوه مدبره دستگاه سیاست خارجه امریکا راه را برای «بازگشت» به برجام باز نگه داشته است.
در واقع، به‌نظر می‌رسد اراده‌ عملگرایانه‌ای در درون نظام سیاسی امریکا وجود دارد که نمی‌خواهد اجازه دهد حلقه ایدئولوژیکی که در اطراف ترامپ شکل گرفته - که جان بولتون بارزترین تجلی آن است - سیاست خارجه ایالات متحده را به سمت یک «یکجانبه‌گرایی مطلق» سوق دهد؛ و از این‌رو تلاش می‌کند تا آنجا که میسر است چارچوب توافق‌های بین‌المللی را از فروپاشی و انحلال نجات دهد.
در کنار این مقاومت «درون‌ ساختاری» نیز، مقاومتی هم در سطح جامعه مدنی شکل گرفته است که از یک سو با به چالش‌ کشیدن تطابق اقدامات ترامپ با قانون اساسی ایالات متحده در دادگاه‌های فدرال، بر سر راه اجرای سیاست‌های ترامپ (مانند سیاست منع ورود مسلمانان به امریکا) موانع متعدد «حقوقی» می‌تراشد و از سوی دیگر فضا را برای شکست ترامپ در انتخابات میان‌دوره‌ای با عزمی کم‌ سابقه‌ای آماده می‌سازد.
«هرولد کو» - حقوقدان سرشناس امریکایی و مشاور حقوقی وزارت خارجه دولت اوباما - معتقد است این مقاومت در نهایت می‌تواند با اِعمال فشارهای فرسایشی، تندروهای دولت ترامپ را پیش از پایان دوره ریاست جمهوری به طرز قابل ملاحظه‌ای خنثی سازد.
حال، سؤال اینجاست که ایران چگونه می‌تواند از چنین فضایی برای پیشبُرد منافع ملی خود استفاده کند؟ به عبارت دیگر، دولت ایران با چه تاکتیک و شیوه‌ای می‌تواند از فرصت تصدی دولتی که هم در انزوای بین‌المللی است و هم در معرض فشار و مقاومت ساختار داخلی است، به بهترین شکل بهره‌برداری کند؟

رضا نصری کارشناس مسائل بین‌ الملل

نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار