پنجشنبه ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 28 - ۱۷ رمضان ۱۴۴۵
۲۸ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۵:۱۸
درنگی بر موسیقی عاشورایی از شکل آیینی تا اجرای سمفونیک؛ در گفت و گو با رضا مهدوی

ایرانیان هیچ گاه اصالت آیینی خود را از دست نمی دهند

تنوع گسترده موسیقی ایران از مقامی و نواحی گرفته تا ردیفی - دستگاهی، از پاپ گرفته تا سمفونیک، باعث شده تا شاهد دامنه متعددی از شیوه های اجرایی باشیم. اما همگامی که با موضوع واحدی مانند فرهنگ عاشورایی سراغ این تنوع اجرایی می رویم، آن زمان است که شیوه اجرای موسیقی رنگ دیگری به خود می گیرد.
کد خبر: ۲۴۹۲۸۶
به گزارش ایران اکونومیست؛ تنوع موسیقی در ایران در کنار تنوع اقلیم ها، فرهنگ و آیین های مختلف باعث شده تا شاهد رنگین کمانی از گونه های مختلف اجرای نواهایی ایرانی در سرزمین مان باشیم. بی شک یکی از جذاب ترین و ماندگارترین این شیوه های اجرایی به فرم موسیقی مذهبی آیین های سوگ ما مانند عاشورا باز می گردد.
طبق اسناد مکتوب، سابقه اجرای موسیقی آیینی در مراسم سوگ ایرانی، دارای تاریخ بیش از دو هزار ساله است؛ اما آنچه به عنوان موسیقی برگرفته از فرهنگ عاشورا می نامیم بعد از ورود اسلام به ایران شکل گرفت و در فراز و فرود تاریخی به حیات و بقای خود ادامه داده و امروز به دست ما رسیده است.
به همین سبب است که شاهد اجرای موسیقی عاشورایی در طیف گسترده ای از گونه های موسیقی ایرانی چون موسیقی های مقامی، نواحی، ردیفی - دستگاهی، پاپ و سمفونیک در ایران هستیم.
درست در همین بزنگاه است که مبحث درنگ و تامل بر جایگاه موسیقی عاشورایی از شیوه های آیینی و سنتی ایرانی گرفته تا ردیفی - دستگاهی و در نهایت پاپ و سمفونیک به بزنگاهی بدل می شود که ورود به آن جز با حضور افراد و چهره های خبره دانشگاهی، با مطالعات پژوهشی گسترده و سابقه اجرای عینی و عملی این گونه های موسیقایی امکان پذیر نخواهد بود.
بر همین اساس و برای گفت و گو با محور «درنگی بر موسیقی عاشورایی از آیین های سنتی تا اجرای سمفونیک» در کشورمان سراغ رضا مهدوی رفتیم که در عرصه علمی و عملی موسیقی ایران نامی شناخته شده است.
مهدوی نوازنده سنتور، پژوهشگر، مؤلف، منتقد، استاد دانشگاه و هنر آموخته موسیقی نزد اساتیدی چون رشید فیضی پور، حسین ملک، رضا شفیعیان، فرامرز پایور، مسعود شناسا، پرویز مشکاتیان و مجیدکیانی است و دوره های فراگیری تئوری سولفژ را نزد وارتان ساهاکیان، اسفندیار قره باغی و آواز ایرانی را نزد محمد صادقی و کریم صالح عظیمی آموخته است.
وی از بنیانگذاران و و مدیران هنرستان موسیقی حوزه هنری و موسیقی دانشگاه سوره ، مدیر کل سابق مرکز موسیقی و در حال حاضر سردبیر کتاب فصل مقام موسیقایی و عضو شورای دفتر تالیف و برنامه ریزی هنر وزارت آموزش و پرورش است.
همه اینها تنها بخشی از سه دهه فعالیت مهدوی در حوزه موسیقی ملی و آیینی ایران است. مهدوی به همان اندازه که در بحث علمی به ویژه در حوزه موسیقی جدی است، به همان اندازه به همگام رفاقت، آرام و خوش طبع است و آنچه در ادامه از خاطر می گذرانید، حاصل گپ و گفتی دو ساعته در حوزه موسیقی عاشورایی از آیین های سنتی تا اجرای سمفونیک آن در ایران است.

**  جناب مهدوی برای آغاز بحث و فتح باب گفت و گو تعریف شما از موسیقی عاشورایی چیست ؟
**مهدوی: نخست آنکه موسیقی از رموز الهی است. دو دیگر آنکه برای خود موسیقی تعاریف بسیاری از گذشته تاکنون قایل شدند، بعضی از فلاسفه گفتند که ما دو نوع موسیقی بیشتر نداریم، موسیقی خوب یا بد! اما حرف من این است که با این نگاه کلی که نمی شود پیش رفت، سوال ما اینجا این است که پس جد وسط وسط چیست؟ مگر همه چیز در میانه خلاصه نمی شود. مگر نمی گوییم «خیر الامور اوسطها»؟ مگر این مساله سرلوحه کار، فعالیت و زندگانی ما نیست.
کنفوسیوس فیلسوف بزرگ چینی گفته که اگر می خواهید فرهنگ کشوری را بشناسید اول به موسیقی آن مملکت گوش فرا دهید. حال با توجه به این گفته مستقیم تر به سمت پاسخ پرسش شما می روم. ایران سرزمینی است که سختی های بسیار کشیده؛ جنگ های بسیاری دیده و مویه های فراوانی در اقوامش وجود دارد، و ایرانیان این مویه ها را چه با بیان و چه با سازهای شان ادا کردند تا امروز به ما رسیده است.
از سوی دیگر نباید فراموش کنیم که فرهنگ عاشورایی، «فرهنگ قداستی» است؛ یعنی یک ساحت دینی است که در موسیقی قرار می گرد تعریف می شود. همه اینها در شرایطی است که موسیقی نمی تواند این فرهنگ را تعریف کند و این بحثی است که می تواند تا ابد ادامه داشته باشد.
اما اینکه بخواهیم من تعریفی از موسیقی داشته باشم یا هر دوست و استاد عزیز دیگر، می توان گفت که موسیقی از صوت و زبان تشکیل شدهاست. آیا هر صوتی موسیقی است؟، بی شک خیر! آیا هر نغمه ای که در هر مناسبتی چه مذهبی، چه مذهبی یا ملی وجود داشته باشد در مجموعه موسیقی می گنجد یا خیر؟ یا پرسش هایی مانند اینکه آیا لحن است که موسیقی را تداعی می کند یا موسیقی به صورت خالص و مجردش (اینستورمنتال) می تواند تعریف خاص خودش را داشته باشد؟ و فراوان فراوان پرسش هایی از این دست، من هم مثل بسیاری از دیگران مثل اساتید دیگر نمی توانم تعریف جامعی ارایه دهم.
ولی به مناسبت این ایستگاه زمانی که مصادف با ایام محرم و فرهنگ عاشورا است می توانیم بگوییم که موسیقی هم در اتفاق زمانی خاص، تلاش کرده توسط موسیقی دانان عرض ارادتی به این ساحت و زمان داشته باشد. پس در این بزنگاه تمامی کارگزاران هنر موسیقی اعم از هنرمندان، خوانندگان، نوازندگان، آهنگسازان، تنظیم کنندگان، ترانه سرایان و شاعران، تلاش کردند با تولید آثارشان به این ساحت قدسی و دینی ادای دینی داشته باشند و تعریفی ارایه دهند.
پس وقتی می گوییم موسیقی مذهبی، موسیقی دینی و موسیقی عاشورایی، در حقیقت این زمان و مکان است که نقش تعیین کننده برای ارایه تعریفی جدید در این موارد می تواند داشته باشد.

**  با توجه به تعریفی که شما ارایه دادید، پرسش دیگر پیش می آید. ما با دو ساحت در فرهنگ موسیقی عاشورایی مواجه هستیم؛ ساحتی که ما را به آنچه که در پیشینه و داشته‌ های فرهنگ کهن ایرانی داشته ایم مانند «گووسانان» و «چاووشان» که از گذشته های باستانی به ما رسیده تا به «منقبت خوانان» و «مرثیه خوانان» منتج شده است، و ساحت دوم، آنچه که فرهنگ آکادمی یا شکل نوین امروزی به عنوان تعریفی که ما از موسیقی داریم که در اصل واژه ای غربی است...
در میان این دو ساحت اگر بخواهیم به موسیقی ردیفی - دستگاهی مان نگاه کنیم، هستند اساتیدی که بخشی از گوشه ها، ردیف ها یا دستگاه های موسیقی ایرانی را به شدت وامدار همان نواها و مویه هایی می دانند که شما به آنها اشاره کردید، مثل عده ای که اعتقاد دارند «دشتی» و «نوا» وامدار فرهنگ مذهبی ماست؛ پس با این حساب می توانیم نتیجه بگیریم که اگر ایرانیان بعد از پذیرش اسلام و قرار گرفتن زیر پرچم فقه شیعه با این شکل از آیین های مذهبی دین اسلام همراه نمی شدند و یا این آیین ها به فرهنگ موسیقایی ایرانیان راه خود را پیدا نمی کرد، پس ما با آنچه که امروز از گوشه ها و ردیف های موسیقی دستگاهی مان می شناسیم، نمی توانستیم کوچکترین آشنایی داشته باشیم؟ با این حرف موافقید؟
**مهدوی: تمامی ممالک از گذشته های دور که دارای ادیان به معنای منصوب شدن پیامبران از طرف خداوند، می شوند، اصالتا موسیقی های آنها در معابد و در خلوت خانه های دینی شکل می گرفت. همچنین آن جوامع در بحث توسعه اصطلاحات توحیدی پروردگار به گونه ای عمل می کنند که آن رمز و رموزی که پیشتر گفتم که «موسیقی در آن مستتر است و جزوی از اسرار به شمار می رود» را نمی توانستند کشف کنند، به ویژه وقتی در بحث تاریخ تمدن جوامع نگاه ما بر مبنای نگرش متافیزیکی یعنی خارج از مباحث فیزیک قرار می گیرد. چرا که ما امروزه فکر می کنیم که موسیقی همین ابزار، اسباب و حنجره ای هست که صوتی از آن خارج می شود. اما فراموش می کنیم که در بحث هنر همواره مواردی وجود دارد که ار عالم بالا ریزش می شود! بر همین اساس است که بسیاری از قدما و متفکران می ‌گویند که موسیقی این قابلیت را ندارد که همگان بتوانند به آن دست پیدا کنند. خداوند است که این هنر را در اختیار دیگران می گذارد، یعنی انتخاب می کند.
اگر از این بحث و نگاه بخواهیم خارج شویم؛ از گذشته های دور این فرهنگ های دینی بودند که موسیقی های مختلف را پرورش داده اند. دیگر نماد بارز و شاهد این مدعا، کلیسا هستند که در قرون بسیار زیادی موسیقیدانان را مورد حمایت قرار دادند و در حقیقت توسعه فرهنگی کلیسایی با موسیقی و موسیقیدان آنها بوده است.
این نگاه و مساله تا اوایل قرن بیستم ادامه پیدا می کند تا آنکه بعدها این جدایی که ما امروز در فرهنگ کلیسایی شاهد آن هستیم به وجود می آید. به واسطه همان جدایی است که موسیقی معاصر و مدرن به وجود می آید. همچنین با مرور تاریخ موسیقی به اشکال مختلف شاهد هستیم که فرهنگ دینی در تمام اعصار و دوره ها به گونه ای حافظ و ضامن توسعه هنر موسیقایی بوده است.
اصلا چرا اینقدر راه دو بروی؟! در همین تاریخ یکصد سال اخیر کشور خودمان ما نابغه ای مانند زنده یاد «ابوالحسن صبا» داشته ایم که جمله معروفی دارد که همیشه به شاگردانش می گفته:«در ایام محرم و صفر کارهای تان را کمتر کنید و سعی کنید بیشتر وقت تان را پای جلسات وعظ و مداحی مداحان بشینید و ببینید آنها چه و چگونه می خوانند. همین آثار است که دستمایه های خوبی به شما می‌ دهد و می تواند نمونه‌های خوبی برای استفاده در کار آهنگسازی تان باشد. چرا که این افراد به ریشه ها وصل هستند و به همین مهم به خود اجازه نمی دهند برای نام و یاد امام حسین هر موسیقی و کلامی را بخوانند و استفاده کنند. موسیقی آنها بسیار ناب است.»
خب شاگردان این توصیه ها را گوش فرا می دهند و این الحان را در خدمت موسیقی استفاده می کردند.
ایشان - ابوالحسن صبا - جمله جالب دیگری دارند که در روزهای پایانی زندگی شان گفته اند و زنده یاد روح الله خالقی هم آن را مقا کرده است که گفته: «من نمی دانم اگر تعزیه از بین برود چه چیزی حافظ و ضامن موسیقی دستگاهی ایران خواهد بود.»
به عقیده شما، نابفه و بزرگمردی مانند ابوالحسن صبا چرا این حرف را می زند؟ چون معتبرترین خوانندگان ایرانی در موسیقی ردیفی - دستگاهی و موسیقی اصیل ایرانی در این ایام با حضور در مجالس عزاداری برای مردم مداحی و روضه ‌خواری و اصطلاحا مذهبی خوانی می کردند و این مساله را افتخار خودشان می ‌دانستند. اصلا خوانندگی آن زمان شغل نبوده و این افراد - خوانندگان - برای تطهیر بیشتر روح خود، برای جایگاه معنوی خود، نزد مردم در دهه محرم حضور پیدا می‌کردند.
ما در سراسر کشور شاهد به وقوع پیوستن این اتفاق هستیم و حضور خوانندگان سرشناس در مجالس سوگواری برای مداحی و مرثیه خوانی مختص به پایتخت و تهران نیست؛ مثلا از دیار آذربایجان زنده یاد «اقبال سلطان» اینگونه بوده و در اصفهان خاندان طاهرزاده ها در اصل معمم بوده و بعدها مکلا می شوند و وارد حوزه موسیقی و بخش آوازی می شوند. در تاریخ دو قرن اخیر هر زمان در موسیقی دستگاهی دقت می ‌کنیم ریشه ‌های دینی بسیار قویی ای را شاهد هستیم.
در این نکته شکی وجود ندارد که شعار حافظ و سعدی ترجمه نوینی از قرآن کریم هستند. یعنی این شعرا تمام قصص و رمز رموزهای مذهبی را در بیان شعری آوردند، آنهم نه فقط برای مردم آن روزگار؛ بلکه در قامت هنر سرایش شعر، دست به سرودن اشعاری زدند که آثارشان تا هزاران سال ادامه پیدا کرده است و برای امروز هم جذابیت های بی نهایت دارد. پس با این حساب آنچه را که خوانندگان امروزی در بحث تغرل از حافظ، سعدی مولانا می خوانند در حقیقت به نوعی برگرفته شده از شعائر دینی است و ما نباید تعصب ورزانه بگوییم که اینها چه ارتباطی به دین دارد. اتفاقا یکی از مهمترین دلایل ماندگاری این اشعار در همین بُعد مذهبی آنهاست که در فرهنگ دینی و مدهبی ما باقی مانده است.

** می خواهم از پیشینه علمی، عملی و دانشگاهی شما در حوزه موسیقی آیینی استفاده کنم و این پرسش را مطرح کنم که در «اوراد خوانی» ما آنچه که امروزه با نگاه علمی آنرا «موسیقی نواحی» خطاب می کنیم؛ شاهد انفکاک و در گاهی از موارد اشتقاق به شدت متکثر و متعددی میان آواهای سوگ در جنوب کشور با شمال یا موسیقی نواحی شرق ایران با غرب آن هستیم.
این تفاوت به حدی است که انگار سبقه یا نگرش دیگری در خلق این آثار موسیقایی وجود داشته. مثلا «هودی خوانی» ترکمن ها یا «بسلمشاق» آذری ها، در حالی که سرچشمه هر دو آیین، آیین موسیقایی سوگ است؛ اما وقتی گوش انسانی که با آیین های این نواحی آشنایی ندارد، آنها را می شود احساس می کند در حال شنیدن دو خط موازی است که قرار نیست هیچ طلاقی با هم داشته باشند. در حالی که محور هر دو آنها ریشه مشترک آیین سوگ است. دلیل این مساله را شما در چه مواردی از فرهنگ جامع موسیقی ایرانی که به آن اشاره کردید می دانید؟
**مهدوی: به جرات می توانم بگویم که در جهان، ایران جزو معدود کشورهایی است که دارای این تنوع موسیقایی یا لحن و صوت است. حداقل می توانم مدعی باشم که 15 گونه و ژانر موسیقی در نقاط مختلف ایران داریم که همه آنها همانطور که اشاره کردید در عین حال که همه با هم مثل حلقه های یک زنجیر به هم متصل هستند و استقلال خودشان را دارند اما هویت های مجزای را نیز دارا هستند. مثلا همین موسیقی لالایی ترکمن - هودی خوانی - که اشاره می ‌کنید، موسیقی ترکمن صحرا با همسایه خود یعنی موسیقی ترک های شمال خراسان یا موسیقی کرمانج ها، با هم ارتباط دارند و حتی از جهاتی با موسیقی مازندران در ارتباط معنایی هستند...

** این ارتباط آیینی است یا علمی؟
**مهدوی: هر دوی آنها... هم در نغمات می توان رنگ ها را دید که بسیار شبیه به هم هستند و هم حوزه تفکرشان از دیدگاه علمی با هم در ارتباط معنایی هستند. منظور اینکه اگر حلقه ترکمن صحرا را با حلقه مثلا میناب کنار هم قرار دهیم شاید نتوانیم چندان ارتباط میان آنها پیدا کرد؛ ولی وقتی حلقه ها را دنبال می‌کنیم، می بنیم که همه آنها حلقه های یک زنجیر واحد هستند که در کنار هم قرار گرفته اند.
تحقق این مساله هم دلایل مختافی دارد. یکی بحث اقلیم است، آب و هوا؛ کسی که در کوه پایه زندگی می کند با کسی که در کویر زندگی می کنه نحوه تلقی اش از جهان و زیست و زندگی متفاوت است. سبک زندگی، زبان های بسیار متعدد و متنوعی که با آنها صحبت می شود، همه اینها موجبات این تغییر می شود. یکی دیگر از این دست عوامل که آن حلقه زنجیر را شکل می دهد نوع نگاه و در واقع تفکر مردم در محوه بهره برداری و استفاده از آیین‌های مذهبی و موسیقایی است.
به جرات می توانم بگویم در تمامی آیین‌های مناطق مختلف ایران، موسیقی حضور مطلق داشته و دارد. این درست مصداق بارز این نکته است که ما بهواهیم در تقسیم بندی هنرهای آینی، هنر موسیقی را از هنر نمایش یا از هنر شعر جدا کنیم! در تجربه هنری و آیینی ایران همه این هنرها با هم و در کنار هم هستند. مثلا زمانی که یک هنرمند «بخشی» در حال هنر نمایی با دوتارش است، او در آن واحد هم شاعر، هم خواننده، هم نوازنده، هم قصه‌گو و هم بازیگر است که به جای شخصیت‌های قصه ای که در حال روایت آنهاست، به ایفای نقش می پردازد.
بنابراین فکر می کنم در بحث هنرهای آیینی یکی از مواردی که همیشه باید مد نظر داشته و آنرا رعایت کنیم، توجه به این مساله است که در تقسیم بندی هنرهای آینی ایران هرگز نباید موسیقی را از شعر یا موسیقی را از نمایش و آیین جدا بدانیم. به شهادت تاریخ هم طی قرون گذشته، لااقل نوع نگاه ما ایرانی همواره اینگونه بوده است.

** جناب مهدوی، امروز وقتی درباره جریان‌ های موسیقی آیینی خود با محوریت سوگ و تعزیت صحبت می کنیم تا چه حد می توانیم بر حضور آنها آنها فخر بفروشیم یا این شوربختی را که یدک بکشیم که در حفظ آنها کوتاهی کردیم و نتیجه آن شده که برخی از آن آیین ها را به دست فراموشی سپرده ایم و تنها شاهد حیات آنها به شکل موزه ای هستیم؟
**مهدوی: آنچه که در هر فرهنگی به عنوان میراث واقعی شمرده می شود برخوردار از خُرده فرهنگ های یاست که آن فرهنگ بزرگ را تشکیل می دهد. فلات ایران سرشار از خُرده فرهنگ های بسیار زیباست. اقوام ایرانی با زبان ها، گویش ها، رفتار های فرهنگی و آیینی خود چه در سور و چه در سوگ، نشان دادند که این اصالت ها هیچ وقت در نسل‌های بعدی از بین نمی رود. این کمرنگی و پررنگی همیشه در ایران بوده؛ یعنی خاستگاه این اقلیم و شرایط جغرافیایی کشور ما به گونه ای ست که در جایی دریا هست و در جایی کویر، گاه با جنگل های کوهپای ای همراه هستیم و گاه سنگلاخ، هرکدام از این تنوع های اقلیمی و جغرافیایی ویژگی های خاص خود را دارند که در نهایت به این فلات بزرگ و امت واحده بدل شده است و مرکز ثقل و شعاعی را در بر گرفته که ما این نگاه و رفتار آیینی را نگاه معیار می نامیم. مثل زبان معیار فارسی که در کنار تنوع واژگانی و ادبیاتی که وجود دارد، به حیات خود ادامه داده است.
در بحث تنوع آیینی نباید فراموش کنیم که بخش اعظم آنها رفتارهای موسیقایی هستند، یعنی همان گونه های مختلف موسیقی که در اقوام ایرانی وجود دارد، با ریتم ها، الحان و بیانی که از گذشته داشتند و جوانان امروزی آنها را به روز بیان می ‌کنند و اصطلاحا جامه مدرن بر آنها پوشانده اند. همه این تلاش ها حاکی از این نکته است که این شکل زیست متنوع اقلیمی با حضور زبان آیینی معیار، به شکل بالفطره نمی ‌گذارد آیین ها از بین برود.
اما اگر سوال شما با توجه به این گفت و گو که به فرهنگ موسیقی عاشورایی باز می گردد، متوجه آیین های موسیقایی عاشورایی است پاسخ بدهم باید بگویم، کافی است که به شرایط امروز خود نگاهی بیندازیم. ببینیم نسبت به 10 سال گذشته آیا عزاداری های مان بیشتر شده یا کمتر؟... الان اصلا بحث کیفیت و اینکه در برابر این مساله چقدر مقاوم سازی داریم نیست.
وقتی صحبت از فرهنگ عاشورا می شود بیشتر حرف، عمل و حرکت ما دلی است. قصدمان نگاه آماری است. ببینیم تعداد تکایا، حرکت‌های خیابانی، تعداد حسینیه ها و مساجد، خانه های میزبان کراسم سوگواری نسبت به گذشته با توجه به افزوده شدن جمعیت چگونه است. وقتی به بررسی حرکت و رفتارها می رسیم، به وضوح می بینیم از تمامی آیین ها در این ایام بهره برداری می شود.
هنوز در اقصی نقاط کشورمان مانند زنجان شاهد اجرای آیین های عاشورایی هستیم که همچنان تابع سنت های دیرینه هستند، به گونه ای که عزادارن در مرکزیت شهر قرار می گیرند، صدا و سیما فیلمبرداری و تمام دنیا آن را می بینند و لذت می‌برند. یا در بوشهر آیین خاص پایین محله و بالا محله و دمام نوازها را داریم که دمام ها مختص فرهنگ عاشورایی است و هرکسی اجازه ندارد به آن دست بزند. باید با وضو باشد و حتی هر آدم با وضویی هم نمی تواند بر آنها بکوبد. یا با بررسی در دیگر نقاط کشور به این مساله برمی خوریم که نقاطی همان فرهنگ پیشینیان را حفظ کرده اند و با دیدن برخی نقاط هم احساس می کنیم اجرای آیین ها با تمرکز بر همین ساعت و لحظه امروز است و رد حضور مدرنیته را بر آنها می بینیم و احساس می‌کنیم که گویا در حال از دست دادن آیین های سنتی مان هستیم؛ دقت کنید، احساس می کنیم!
اما زمانی که پژوهشگران و مستشرقین وارد میدان می شوند که ببینند در مشرق چه می ‌گذرد و خاستگاه هنر دینی در ایران را کند و کاو می ‌کنند، به وضوح این نکته را بیان می کنند و در رساله های علمی خود می نویسند که ایرانیان هیچگاه اصالت خود را از دست نمی دهند!
شاید ما روحیه غربی داشته باشیم و به عنوان مثال بخواهیم خیلی از آیین های موسیقایی خود را با ارکستر سمفونیک اجرا کنیم. یا با نگاهی که به غلظ گفته می شود «جهانی»، بخواهیم آیین های مان را به شکل جهانی اجرا کنیم؛ ولی در درون تک تک ما ارداتی به داشته های آیینی و مذهبی مان وجود دارد که اتفاقا در این ایام بیشتر متبلور می شود و نمود بیرونی بیشتری دارد!
وقتی به عنوان یک کارشناس کوچک از من سوال می کنند که از برخی کارهایی که جوانان انجام می دهند و شکل و صورت ناپخته ای دارد، نگران نیستید؟... می گویم خیر! آنها حق دارند آزمون و خطا کنند.
متولیان فرهنگی باید صدف را از خذف تشخیص دهند و حمایت ‌های را که باید انجام دهند و در جای خود نظارت های شان را هم داشته باشند. صداوسیما باید برای حمایت و برون داد فعالیت این جوانان اقدام و در عین حال دقت کافی داشته باشد تا خدای نکرده به بیراهه نروند. درغیر این صورت آنها این حق را دارند که به هر حالتی که دوست دارند به دستگاه امام حسین(ع) و حادثه عاشورا عرض ارادت کنند.
باید هنرمندان مان را آزاد بگذاریم که به آن شکلی که خود می دانند در این ساحت قدسی ورود کنند، و در نهایت این دست مخاطب است که انتخاب کند یا خیر. اما نکته مهم آن است که نباید فراموش کنیم اصل ریشه ها همیشه خواهند ماند. شاید کف رودخانه باشند ولی رونده هستند و پیش می روند و به اصطلاح از طریق همان سنت و فرهنگ سینه به سینه به آیندگان هم انتقال پیدا می کند.

** اجازه بدهید در ساحت موسیقی عاشورایی کمی به زمان حال و موسیقی معاصر، یعنی دو حوزه موسیقی پاپ و سمفونیک بپردازیم. با توجه تجربیات و تاکید بر این مساله که گونه های موسیقی بیشتر هویت و ماهیت غربی دارند، آیا در شکل اجرای موسیقی عاشورایی این گونه های موسیقی، شاهد بهره بردن آنها از هویت موسیقی ملی، محلی و نواهای سوگ ایرانی در تنظیم قطعات هستیم یا موسیقی پاپ و سمفونیک در فصل اجراهای عاشورایی، از همان قوانین موسیقی غربی که زادگاه آنها به شمار می رود تبعیت می کنند؟
**مهدوی: ببینید این اصلا تفاوتی نمی کند ارکستر سمفونیک، یک سمفونی عاشورایی را در چند «موومان» به صورت صرفاً سازی و بدون کلام بخواهد اجرا کند. در نهایت این آهنگساز است که می تواند ایده خود را به اجرا بگذارد. این کار را سال های دور و قبل آقای محمدحسین شریفی برای نخستین بار انجام داده و اثرش نیز موجود است و یا زنده یاد جواد معروفی، قطعه عاشورا با پیانو به شکل سولو - تکنوازی - نواخته که بسیار دلنشین است.
در یک نگاه کلان تر، هر اثری در هر ژانری که موسیقدان ها در هر جای جهان نام بگذارند و شنونده را معطوف به این مساله کنند که اثر موسیقی آنها اثری موضوعی است، همین کافی است تا شنونده به اندیشه وادار شود که برود درباره آن موضوع، جستجو و تحقیق کند. مثلا مخاطبانی در هر کجای جهان که فرهنگ عاشورا نمی شناسند، وقتی با این مساله مواجه می شوند که قرار است شنونده اجرای موسیقی با موضوع عاشورا باشند؛ همین کافی است تا آنها خود را به سمت مطالعه و تحقیق ببرند و با این فرهنگ آشنا شوند و آنجاست که مخاطبان به شکل غیر مستقیم به سمت داشته های غنی فرهنگ سنتی، ملی و آیینی ایران در راستای موسیقی عاشورایی و عزاداری سوق پیدا می کنند.
این مساله برای ایرانی ها امری متفاوت است؛ چرا که آنها موسیقی عاشورایی را می شناسند و به محض شنیدن این گونه موسیقی، چه در قالب سنتی یا پاپ یا سمفونیک آن، سریع به سراغ اصل موضوع که همان تفکر آیینی موجود در آن باش، حرکت می کنند.
برای بازتاب فرهنگ عاشورایی در قامت موسیقی تفاوتی وجود ندارد که یک نی نواز بخواهد در صحنه حاضر شود و قطعات آن را بنوازد، آنگونه که به عنوان مثال حسین علیزاده در ساخت مجموعه موسیقایی «نینوا» این کار را انجام داده و شاهد بودیم که جمشید عندلیبی استادانه آن نی را نواخته، طوری که امروز هم هر کس تلاش کند، باز هم اثرش به شکوه و جلال نی عندلیبی نخواهد رسید.
حسین علیزاده در ساخت آن مجموعه موسیقی نگاهی داشته به یکی از دستگاه موسیقی ردیفی ما یعنی «نوا»، نی را آورده و در کنار آن به شکل عملی و در عین حال استعاره ای قرار داده و نام اثرش را «نینوا» گذاشته است. این خود نشان می دهد که او این ارادت را داشته و در نهایت اثر موسیقایی خود را به شکل ارکسترال تقدیم کرده و ارکسترهای مختلف هم آن قطعه را اجرا کرده اند.
یا در ساحت موسیقی پاپ، وقتی خواننده ای در این حوزه روز آمد می خواند و تلاش می کند برای لحظه ای مخاطبش را به نشاط آورد باز هم در مسیر معنویت دین حرکت کرده، یا همان نشاط آفرینی معنوی. اینکه می گویند پای مداحی و روضه در تکایا بنشینیم و اشک بریزیم، برای خالی کردن و سبک کردن خودمان است. چرا که همان خالی و سبک کردن روح و روان مان در نهایت به نشاط معنوی منتج می شود. پس هویداست که نشاط از بُعد معنوی آن مغایرتی با فرهنگ عاشورا ندارد.
در همین راستاست که شاهد هستیم در موسیقی پاپ، امروزه جوانان کشور ما در ارایه موسیقی خود با محویت فضای عاشورایی از ریتم هایی استفاده می کنند که در موسیقی سنتی و ردیفی - دستگاهی ما مرسوم نبوده که همین باعث اعتراض عده ای هم شده است. ولی در این ریتم و تمپو که برگرفته از سبک موسیقی غربی است، واژگان و کلامی استفاده شده که تلفیق شعر و موسیقی است و این تلفیق آنقدر در هم تنیده و تعامل انگیز بوده که جای اعتراضی باقی نمی گذارد و مخاطب با شنیدن آن آثار به همان احساسی می رسد که در بنیان همین فرهنگ - فرهنگ عاشورایی - نهادینه شده است. نباید فراموش کنیم که پیش از اعتراض، باید گوش ها و فکر، آماده پذیرش مطالب جدید هم باشد.
«قابلیت»، «امکانات موسیقایی» و «فرهنگ دینی» سه ضلع مثلثی است که در ساخت، تولید و ارایه آثار موسیقی مذهبی برای مخاطبان آنها را در نظر بگیریم. این مساله باید مدیریت شود که تا چه حد مجاز هستیم به اصل بپردازیم و تا چه حد اجازه نوآوری و روزآمد کردن آنرا در موسیقی پاپ داریم. در حقیقت در طی کردن مسیر موسیقی عاشورایی با هر شیوه اجرایی، باید سوار قطاری بشویم که تنها و تنها ایستگاه های آن، ایستگاه های تاریخی باشند.
ایستگاه هایی که به ما تذکر بدهند در تولید اثر موسیقایی مان در هر گونه سنتی، نواحی یا پاپ و سمفونیک از آن آیین، از آن زمان، از آن مقتل و از آن شعر و موضوعات چگونه استفاده کردیم و آن استفاده باید به گونه ‌ای باشد که تخیل را نیز پرورش بدهد. اساس و بنای موسیقی بر تخیل استوار است. ببینید وقتی در یک موسیقی قرار نیست نغمه ای مترنم باشد و ما با موسیقی بی کلام مواجه هستیم، آن زمان است که شما به تعداد انسان های روی زمین می توانید تخیل برای دریافت بافت، رنگ و جنس آن موسیقی را در اختیار داشته باشید و تجربه کنید.
اما وقتی در موسیقی عاشورایی ما شاهد حضور واژگان عاشورایی و مذهبی باشیم مسلم است که موسیقی ما به شکل ناگریز از کلام متاثر می شود. پس موسیقی مذهبی ژانری است که در شکل بی کلامش ممکن است در شکل متعالی و سمفونیک خود به اثری ماندگار مانند «نینوا» اثر حسین علیزاده یا نمونه هایی دیگر بدل شود؛ اما در شکل باکلام و فاخرش به موسیقی سریال «شب دهم» تبدیل شود.
موسیقی ای که در آن هم آقای علیرضا قربانی به عنوان خواننده به درستی می خواند و هم آقای خلعتبری به عنوان آهنگساز اثر را به درستی ساخته است. آن اثر موسیقایی در بطن خود قصه و روایت کلاه مخملی های تهران، فرهنگ کوچه بازار تهران قدیم، تکیه دولت و عرض ارادت آن دوره تهرانی ها را نسبت به امام حسین(ع) نمایش می دهد. اما آهنگساز برای همسویی موسیقی اش با محور و زمان و زبان داستان سریال، موسیقی ای را از ردیف دستگاهی انتخاب می کند که خود این موسیقی وام گرفته از فرهنگ کوچه و بازار و اصالت های آن است و مورد استفاده قرار می دهد.
در حقیقت موسیقیدان هر چه مردمی تر باشد می تواند به درستی از فرهنگ مردم عادی در ساخت آثار موسیقایی خود بهره برداری کند. اگر این دانش وجود داشته باشد دیگر تفاوتی نمی کند که او ملودی هایش را در موسیقی ردیفی - دستگاهی ایران به کار ببرد یا در موسیقی پاپ و سمفونیک به عنوان فرم هایی ازموسیقی غربی؛ در این صورت است که تفاوت های فرم موسیقایی تنها شکل فیزیکی به خود می گیرند اما در بعد معنوی همه آنها دارای معنای ثابت و وام گرفته از فرهنگ عاشورایی خواهند بود.


** طبق اسناد پژوهشی متقن به اثبات رسیده که در موسیقی «میراکل» و «میستر» - گونه های موسیقی کهن مذهبی اروپاییان - شاهد استفاده از ملودی های وام گرفته شده از نواهای موسیقی مذهبی و آیینی ایرانیان هستیم. چگونه می شود این شکل از تطبیق پذیری موسیقی را تعریف کرد؟ به نظر شما آیا این ثمره همان جهانی بودن زبان موسیقی است، یا وقوع این امر را به واسطه حضور هنرمندان ایران و اجراهای آنها در نقاط مختلف جهان مرتبط می دانید یا آنکه آن را امری طبیعی و عادی قلمداد می کنید؟
**مهدوی: در اینکه موسیقی یک زبان کاملا جهانی است شکی نیست. انواع و اقسام موسیقی می تواند با انواع و اقسام انسان ها در هر کجای جهان ارتباط برقرار کند. البته اگر موسیقی با کلام باشد و ما شناختی نسبت به آن کلام داشته باشیم قطعا شکل ارتباط گیری مان با آن اثرموسیقایی بیشتر خواهد بود؛ اما نباید فراموش کنیم که در نگاه ازلی و ابدی، همه انسان ها از زمان هبوط اولین انسان (حضرت آدم(ع)) از بهشت به زمین گمشده یا را در درون و بطن خود دارند که به دنبال بافتنش هستند. در این میان صوت ما وقتی که می خواهیم یاد و خاطره ای از همان اجتماع متکثر و در عین حال واحد کشورمان با تمام آیین ها و فرهنگ های گوناگونش را به خاطر بیاوریم به موسیقی تبدیل می شود و کلام مان به شعر بدل خواهد شد. در واقع این مساله موید همان زبان جهانی و بین الملیل موسیقی است که همه می توانیم از آن طریق با هم ارتباط بگیریم، چرا که در واقع آن اصل و فطرت ثابتی است که همه انسان ها در درون خود دارند و برای ارتبط گیری با ذات خود از آن بهره می برند.
اعتقادم بر آن است که توجه ما به داشته های آیینی و فرهنگی مان باید بیشتر باشد و لازم است تا به شکل مستمر در آن داشته ها به تحقیق و بررسی بپردازیم و حاصل را در معرض نسل جوان قرار دهیم تا آنها بتوانند با استفاده از همان منابع و با استفاده از آن گنجینه ها، متناسب با زبان امروز خود دست به خلق آثار موسیقایی و آیینی بزند. این لازم است که جوانان خود تجربه کنند.
در این مسیر تجارب ممکن است اشتباهی هم از آنها سر بزند اما در صورت داشتن آن پیشینه تحقیقاتی و پژوهشی می توانیم اشتباهات شان را تذکر بدیهم و نقاط قوت شان را تشویق کنیم، تنها اینچنین است که در عصر مدرن می توانیم با اتکا به بهره بردن از تمامی آیین های ملی، ایرانی، مذهبی و اسلامی، شاهد پویایی و تحرک همه جانبه و روزافزون باشیم.
نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار