پنجشنبه ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 28 - ۱۷ رمضان ۱۴۴۵
۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۴:۱۳

سرمقاله روزنامه‌های صبح سه شنبه 2/24 * آقای هاشمی! نتیجه را می‌پذیرید؟

ايران اكونوميست :روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مساتئل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «به قواعد بازی پایبند بمانیم»،«تردید هاشمی از كجاست؟؟»،«گمانه ها درباره سیاست خارجی نواز 2013»،«شكل هندسی رقابت انتخاباتی خرداد 92»،«آیا جنگی مذهبی و طایفه‌ای در راه خاورمیانه است؟»،«لزوم اتحاد اصولگرایان»،«آقای هاشمی! نتیجه را می‌پذیرید؟!»،«غنی‌سازی رقابت‌های انتخاباتی؛ چگونه؟» و... كه برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۱۹۲۲۴

جام جم:به قواعد بازی پایبند بمانیم

«به قواعد بازی پایبند بمانیم»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است كه در آن می خوانید؛صحنه سیاست به طور عام و رقابت های انتخاباتی به طور خاص مانند بازی های مختلف، قواعد خاص خود را دارد و هر كسی وارد این میدان می شود، اولا باید قواعد آن را بلد باشد یا یاد بگیرد و ثانیا به آن قواعد ملتزم باشد. ناآگاهی از قواعد بازی و پایبند نبودن به آنها، در بازی های كودكانه بازی به هم زدن یا جرزنی تلقی می شود ولی در بازی های رسمی به بازنده شدن فرد یا تیم منجر خواهد شد!

قانونمندی، اخلاق مداری، احترام به نهادهای مسئول در برگزاری انتخابات و پذیرش این كه این رقابت نتیجه مساوی ندارد و شركت كنندگان در آن به حسب ظاهر یا برنده هستند یا بازنده، از جمله قواعد مهم این عرصه است. پس كسانی كه نمی توانند به قانون در هر حال ملتزم باشند، به اخلاق پایبند بمانند، جایگاه و شأنی برای نهادهای مسئول قائل باشند و هم پذیرش برد داشته باشند و هم باخت، نباید پا به این میدان بگذارند.

اگر قانون، اخلاق، احترام و پذیرش نتیجه، فقط تا زمانی باشد كه بازی به نفع ماست و هر جا منافع ما تأمین نشد و بازی به نفع ما جریان نداشت همه چیز را زیر سوال ببریم، از قواعد بازی عدول كرده ایم و متناسب با هر یك باید منتظر جرائمی باشیم، از كارت زرد گرفته تا كارت قرمز!

در سال ۸۸ همین اتفاق افتاد و برخی نامزدها وقتی نتیجه انتخابات به نفع آنها رقم نخورد، بازی را به هم زدند و فتنه را كه البته از قبل طراحی و برنامه ریزی شده بود، آغاز كردند.

همه، از خود نامزدها گرفته تا حامیانشان و از رسانه ها گرفته تا نهادهای مسئول باید در همه مراحل، قانون را ملاك عمل قرار دهند. داور نهایی این رقابت، شورای نگهبان است و گر چه این شورا بیش از دیگران باید مُر قانون را مبنای عمل قرار دهد كه خواهد داد ولی همه در هر شرایطی باید به داوری آن تن دهند. البته شورای نگهبان هم باید آمادگی داشته باشد نه بواسطه فشارها و فضاسازی ها كه همواره علیه این نهاد راهبـردی بوده و خواهد بود، بلكه در صورت ضرورت، به شكل مستدل و منطقی پاسخگو باشد.

از مهم ترین عواملی كه می تواند حماسه سیاسی را در عالی ترین حالت، تحقق ببخشد؛ احترام به قانون و قانون مداری و پایبندی به قواعد بازی است.

كیهان:تردید هاشمی از كجاست؟

«تردید هاشمی از كجاست؟؟»عنوان یادداشت روز روزنامه كیهان به قلم محمد ایمانی است كه در آن میگ خوانید؛1- شمارش معكوس برای رقم خوردن حماسه ای بزرگ در تراز شأن ملت سرزنده ایران آغاز شده است. 31 روز دیگر هرچند كه هفتمین رئیس جمهور انتخاب خواهد شد اما در عین حال، این روز تاریخی- 24 خرداد- «روز جمهور» است، هرچند كه در میان قطب های ثروت و نفوذ در همین روزهای اخیر چنان گفت وگوها و تبلیغاتی برقرار بوده كه گویا انتخابات ملك طلق طیف فتنه و انحراف است و این اشراف سیاسی دو طرف هستند كه تكلیف را مشخص می كنند؛ «جمهور» نیز نهایتا سیاهی لشكری هستند كه باید در زورآزمایی آن دو طیف پارسنگ این طرف یا آن طرف باشند!

2- در انتخابات 8 سال پیش تلقی این بود كه دو قطبی اصلی، دو قطبی هاشمی- احمدی نژاد است. سال 1388 نیز چنین القا شد كه دو قطبی اصلی همین است و حتی در اغتشاش پدید آمده ادعا بر این بود كه نزاع موجود بر سر آرای دو طیف است. اما اتفاقات آن 8 ماه تاریخی-كه كام مردم خوب ما را تلخ كرد- انفجار بزرگ اطلاعات بود تا معلوم كند محل نزاع، موضوع مهم تر و بزرگتری شامل گلاویز شدن پیاده نظام آمریكا و اسرائیل و انگلیس با اصل اسلام و انقلاب اسلامی و میراث بزرگ حضرت امام خمینی(ره) یعنی جمهوری اسلامی و ولایت فقیه است. هنوز آتش فتنه با غیرت انقلابی جمهور- همان حماسه آفرینان 40 میلیونی 22 خرداد- در نهم دی 1388 خاموش نشده بود، كه زخم انحراف در طرف مقابل دو قطبی كذایی سر باز كرد و مجددا به رسم فتنه گران به چالش با معیشت و معتقدات جمهور و تعارض با ركن جمهوری اسلامی (ولایت فقیه) پرداخت؛ تا معلوم شود چالش اصلی فراتر از دو قطبی تنگ مایه هاشمی- احمدی نژاد است.

این حقیقت را «بیژن-ح» از اعضای مركزیت حزب توده در تاریخ 23 مهر 1391 و در مصاحبه با سایت «گروهك ملی- مذهبی» مورد تاكید قرار داد. او می گوید «آماج اصلی مخالفت ها و انتقادات اپوزیسیون باید حاكمیت و رهبری باشد. در عین حال كه نباید نسبت به سهم هر كدام از این آقایان (هاشمی و احمدی نژاد) بی اعتنا باشیم اما باید توجه داشته باشیم كه آماج اصلی ما، حاكمیت به رهبری آقای خامنه ای و نه این سیاست احمدی نژاد یا آن رفتار هاشمی رفسنجانی است». همین تلقی اكنون به سیاست اصلی محافل مخالف جمهوری اسلامی تبدیل شده و به همین دلیل نیز، انتقادهای خود نسبت به هاشمی و احمدی نژاد را كنار گذاشته اند.

3- اگر فعلا از حلقه حاشیه ای و زائده ای «انحراف» صرف نظر كنیم - كه قرار است خروجی رفتار آن در ظرف فتنه جمع شود- رصد نموداری موضوع نامزدی آقای هاشمی طی 7-6 ماه اخیر از نوسان های تند و شگفت انگیز حكایت می كند. پایگاه اینترنتی مشرق 27 اسفند سال گذشته ضمن گزارش دیدار نمایندگان ادوار مجلس با هاشمی رفسنجانی، از قول وی می نویسد «دیگر توان جسمی لازم را ندارم. امروز داشتم خاطرات دوران جنگ را می خواندم كه در یك روز به كرمانشاه و ایلام و خرمشهر رفتم و شب به تهران برگشتم اما الان راه رفتن برایم مشكل شده است.»اما حتی اگر به دیده تردید به خبر ملاقات هاشمی با نمایندگان ادوار نگریسته شود، اظهارات پنج ماه قبل تر آقای هاشمی روشنگر است. او 17 مهرماه 1391 در مصاحبه با روزنامه آرمان ضمن تكذیب نامزدی انتخابات تصریح می كند «من دیگر آمادگی این كار را ندارم. من در حال حاضر مثل گذشته در جریان مسائل كشور آن گونه كه اتفاق می افتد نیستم... این حرف را من به آقای ناطق زدم و گفتم هنوز وضع جسمی و سن شما بهتر از من است و بیایید... گفتم كه دیگر نمی توانم بیایم».

4- در این میان دغدغه دیگری وجود دارد كه هرچند از زبان خود آقای هاشمی بیان نشده اما حامیان وی مكررا ابراز كرده اند. شنبه گذشته بود كه صادق زیباكلام در مصاحبه با روزنامه آرمان و با وجود حمایت شدید از نامزدی هاشمی تصریح كرد «اتفاقا از خیلی جهات ایشان انتخاب مناسبی نیست. مورد اول همان سن ایشان است. مسئله دیگر این است كه رای منفی آقای هاشمی كم نیست؛ یعنی خیلی ها از ایشان خوششان نمی آید... من 5 سال پیش با ایشان مصاحبه كردم. آقای هاشمی اصطلاحا خیلی دنده پهن هستند اما بارها و بارها در جریان آن گفت وگوها عصبانی می شدند و از كوره در می رفتند». این رای منفی چه قدر می تواند باشد؟ این بخش را علی شكوری راد- عضو مركزیت حزب مشاركت- 30 مهر 91 در گفت وگو با روزنامه اعتماد توضیح داده، آنجا كه به رغم تاكید بر حمایت خود از هاشمی در سال 84 می گوید «تحلیل ما این بود كه هر نامزدی با هاشمی به دور دوم برود، برنده خواهد بود چون آقای هاشمی در جامعه 50درصد رای منفی داشت... مردم هم در حقیقت در مرحله دوم به احمدی نژاد رای مثبت ندادند، بلكه رای نه به هاشمی را به حساب احمدی نژاد ریختند.»

5- با این اوصاف چه اتفاقی می افتد كه هاشمی 79 ساله بر حسب اخبار، در آخرین ساعت تصمیم به نامزدی می گیرد. 21 اسفند سال گذشته محسن هاشمی در مصاحبه با نشریه مثلث گفت «عده ای به آقای هاشمی برای نامزد شدن فشار می آورند.» هاشمی یك ربع مانده به پایان زمان اسم نویسی ثبت نام كرد، در حالی كه هنوز برخی از تردیدهای جدی اش برطرف نشده بود.

او ثبت نام كرد اما تردیدها سرجای خود باقی است. این تردید بیش از آن كه متوجه حاكمیت و نظام باشد، متوجه مدعیان حمایت از هاشمی است. هاشمی برخلاف آنچه در اظهاراتش گفت كه باید ببیند نظر رهبری چیست، نظر كلی رهبر انقلاب را می دانست. او همچنین می دانست كه رهبر معظم انقلاب به هر یك از نامزدها كه با ایشان ملاقات كرده اند مانند همیشه فرموده اند «من نه می گویم بیایید و نه می گویم نیایید. من تكلیف نمی كنم.» بنابراین او می دانست كه نه نیامدنش قابل انتساب به رهبری است و نه آمدنش. موضوع عملكرد هاشمی در حوادث 4 سال پیش نیز بحث دیگری است. اما تردید اصلی هاشمی كه همچنان نتوانسته بر آن غلبه كند، موضع مدعیان حمایت است؛ طیف هایی كه در انتخابات سال 76 از حمایت ویژه هاشمی (مانند ترغیب پنهان كارگزاران به حمایت از خاتمی و القای تقلب به نفع ناطق نوری در نمازجمعه) برخوردار شده بودند، اما دركمتر از 2 سال تسویه حساب بسیار زشتی با او- به خاطر دشمنی های دهه اول انقلابشان با هاشمی كه تا سال های 73 و72 ادامه یافت- انجام دادند. احتمال پیروزی هاشمی، اول دردسرهای او با این جماعت است و ناكامی محتمل تر او، دردسری مشابه؛ بگذریم از اینكه همان محافل از «قمار بزرگ» و «آخرین بازی در آخرین فصل زندگی سیاسی هاشمی» یاد می كنند.

یكی از این گویندگان، ماشاءالله شمس الواعظین سردبیر نشریات زنجیره ای دوره اصلاحات است كه از نامزدی هاشمی به عنوان اقدامی ستایش برانگیز یاد كرده است. دو اظهارنظر از این فرد در سالهای 84 و 80 به یادگار مانده است. وی 31 خرداد 84 (حد فاصل مرحله اول و دوم انتخابات) در دانشگاه تربیت مدرس گفته بود «در دیدار یك ساعته به هاشمی گفتم به دوستی شما نمی توان اعتماد كرد اما به خصومت شما می توان اعتماد كرد»! وی اواخر شهریور 1380 نیز به خبرگزاری دانشجویان می گوید «در ملاقات با آقای هاشمی از وی تقاضا كردم [در انتخابات مجلس سال 78]روی باسكول اجتماعی نرود و در ساحت سیاسی به عنوان بالانس (متعادل كننده) باقی بماند و علاوه بر این در نیمكت ذخیره دولتمردان بماند و به نیروهای جدید امكان تمرین مدیریت سیاسی بدهد.»

6- هاشمی نه تنها از اصلاح طلبان و عقبه اپوزیسیونی آنها خاطرجمع نیست، بلكه حتی از فائزه و مهدی هاشمی نیز در درون خانواده اطمینان خاطر ندارد. محبت پدر و فرزندی و تاثر از بازداشت آنان به جای خود! اما این تعبیر هم از فائزه هاشمی است كه 20 فروردین 92 از «دوستان بهایی و سازمان مجاهدین [منافقین] و لائیك خود در زندان» خبر داده و گفت «بابا گله های طرف مقابل را منتقل كرد كه چرا به مجاهدین، منافقین نمی گویم یا چرا روابط خوبی مثلا با مجاهدین [سازمان تروریستی منافقین] و بهایی ها دارم.» آیا این گلایه خود هاشمی نیز كه توسط منافقین ترور شد، نیست؟ همین مضمون در فایل های صوتی منتشره از مهدی هاشمی با مضمون تلاش برای ایجاد تقابل میان پدر و جمهوری اسلامی و «ایستادن مقابل نظام» به تصریح به چشم می خورد؛ مسئله ای كه به معنای سر شاخه نشستن و بن بریدن است. هاشمی پیش از آن كه در اندیشه 50 درصد رای منفی باشد، به شهادت فائزه هاشمی مجبور است میان خرد و سابقه مبارزات انقلابی خود یا عواطف و هیجانات سیاسی و خانوادگی دست به انتخابی سخت بزند.

7- هاشمی می داند كه نمی تواند چشم به حمایت های متواتر و مستدل طیف های گوناگون ضد انقلاب ببندد یا حقیقت رویارویی انقلاب- ضد انقلاب را در حباب تنگ دو قطبی های جعلی نظیر «هاشمی- احمدی نژاد» جا دهد. او می شنود كه رادیو فردا ارگان رسمی سازمان سیا- 18 بهمن 91- از حاكمیت دوگانه دفاع می كند و می گوید «برای ایجاد هزینه علیه نظام، باید از فرصت ایجاد ستاد برای هاشمی استفاده كرد. نامزدی او می تواند فرصت ضربه به حاكمیت باشد، حتی اگر هاشمی ذره ای سودای دموكراسی و آزادی نداشته باشد» یا «تقی- ر» عضو بازداشت شده و متواری گروهك ملی- مذهبی در تاریخ 15 آذر 91 می نویسد «فضایی كه ممكن است هاشمی از درون برای اپوزیسیون بسازد، نقدتر از حركت اپوزیسیون یا اقدام خارجی است. تقدیر ما این بود كه یكی مانند موسوی و كروبی جلو بیفتد و ماجرا ایجاد كند، بعد بقیه به دنبال ماجرا می روند» و بالاخره آقای هاشمی به خاطر می آورد كه در مصاحبه با صادق زیباكلام گفت «یك بار همین آقایان جلایی پور، شمس الواعظین و سازگارا در اوج قضایای 78 وقت گرفتند و آمدند همین جا نشستند و حرف هایی زدند و گفتند مطالبات مردم از حد گذشته و این گونه نمی شود دیگر به حاكمیت ادامه داد. من به آنها گفتم شما روی همین امواج كه خیال می كنید مال شماست فعلا سوار شده اید اما این گونه فكر نكنید و خودتان را به جایی نیندازید كه نتوانید بعدا بلند شوید. نظام و حاكمیت این جوری است و همین جورها می ماند. نظام وقتی احساس خطر كند، كار خودش را می كند چون به اندازه كافی می تواند خیابان ها را پر كند. همین طور كه در 22 بهمن و انتخابات كرد. ابزاری دست حكومت است و اگر بخواهند شلوغ كنند، برخورد می كند. به علاوه مردم طرفدار نظام هم به اندازه كافی برخورد می كنند.»

8- این نوشته ناقص می ماند و باید در فرصتی دیگر مضمون آن را بسط داد. تنها یك جمله باید گفت و آن اینكه به فضل الهی، به تدبیر رهبر فرزانه انقلاب و همت بلند ملت موقعیت شناس ایران، حماسه ای بزرگ رقم خواهد خورد. این قطعی است چه هاشمی در انتخابات باشد یا نباشد- كه بودن وی بنابر برخی استدلال ها مطلوب تر است!- اما مهم این است كه دشمنان اصلی انقلاب از رفتار امثال هاشمی و احمدی نژاد برای خدشه در حماسه ملی استفاده نكنند. از نجابت ملت صبور ایران باید حذر كرد و از تجارب گذشته عبرت آموخت؛ هرچند كه ما اكثرالعبر و اقل الاعتبار.

خراسان:گمانه ها درباره سیاست خارجی نواز 2013

«گمانه ها درباره سیاست خارجی نواز 2013»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سسید محمد اسلامی است كه در آن می خوانید؛با اتمام انتخابات مجالس ملی و ایالتی پاكستان، كار برای "نواز شریف" آغاز شده است. این سیاستمدار سالخورده و با تجربه پاكستانی پس از بارها شكست، طعم پیروزی را چشیده است. محمد نواز شریف 64 ساله، پیش از این در سال های 1990 تا 1993 و بار دوم در سال های 1997 تا 1999 نخست وزیر پاكستان بود. او در هر 2 تجربه پیشین اش طعم تلخ مداخله ارتش در سیاست را چشید و سال 1999 هم با كودتای ژنرال پرویز مشرف از قدرت كنار گذاشته شد.

مرد خاطره های قدیمی

حالا با دوباره آمدن "نواز" خاطره های قدیمی یك به یك زنده شده است. روزهایی كه آمریكایی ها دولت كودتای پرویز مشرف را به دولت دموكراتیك "نواز" ترجیح دادند. روزهای سال 1998 كه آقای نخست وزیر مجوز آزمایش بمب اتمی پاكستان را در پاسخ به آزمایش بمب اتمی هند صادر كرد و همچنین روزهای جنگ كارگیل بین پاكستان و هند در سال 1999. این روزها با جدی شدن نخست وزیری نواز شریف، دوستان و دشمنان سابق به این فكر می كنند كه آیا سیاست مدار كهنه كار عوض شده است و یا این كه پرونده های قدیمی دوباره باز خواهند شد؟ "نواز شریف 2013" اعلام كرد: «به دنبال بهبود روابط با آمریكا و افغانستان هستم.» او اگرچه پیام صلح فرستاده است، اما كار میدان سیاست فقط با حرف جلو نمی رود. به نظر می رسد دولت جدید پاكستان در قبال هریك از بازیگران منطقه ای و بین المللی رویكرد خاصی را در پیش می گیرد:

آمریكا؛ هم دوست و هم دشمن همیشگی!

اما آینده رابطه دولت جدید پاكستان با آمریكا چندان روشن نیست. اوباما، رئیس جمهور آمریكا اظهار لطف های دیپلماتیك این روزهای "نواز" را با تواضع دیپلماتیك پاسخ داد و گفت: «آماده همكاری با دولت جدید پاكستان به عنوان شریكی برابر هستیم.» اما همه می دانند كه یكی از وعده های جدی نواز شریف كه نقشی جدی در پیروزی او داشت، وعده توقف همكاری با ایالات متحده در "مبارزه با تروریسم" است. نواز شریف حتی در مبارزات انتخاباتی خود هم از محكوم كردن طالبان پاكستان اجتناب كرد و البته در مقابل توانست بدون تهدید مستقیم شبه نظامیان طالبان به تبلیغات انتخاباتی خود بپردازد. طالبانی كه در سال های گذشته هدف حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریكایی بوده است. بنابراین فارغ از تمجید و تعارف های دیپلماتیك، پاكستانی ها و آمریكایی ها باید حوزه های جنگ و صلح بین یكدیگر را مشخص كنند. از جمله این كه مخالفت مجدد و صریح واشنگتن با طرح خط لوله صلح كه اخیرا با حضور روسای جمهور ایران و پاكستان عملیاتی شد، نشان می دهد كه كاخ سفید قصد دارد این موضوع را هم به معیاری برای دوری یا نزدیكی دولت جدید پاكستان با آمریكا تبدیل كند.

افغانستان، چشم به راه اسلام آباد

حمایت های دوجانبه بین نواز و طالبان پاكستان، برای همسایه غربی این كشور هم نشانه خوبی نیست. مدت هاست كه مذاكرات به اصطلاح صلح بین دولت افغانستان و طالبان متوقف شده است و طالبان حاضر نیست با كرزای مذاكره كند. مقام های افغانستان بارها به نقش پاكستان در این نامعادله اشاره كرده اند. از جمله ایمل فیضی، سخنگوی حامد كرزای كه چندی پیش صراحتا اعلام كرد: «ما قبلاً هم گفتیم كه در ارتباط با پروسۀ صلح با افراد و اشخاصی به نام طالب مواجه نیستیم. یعنی موضوع این قدر ساده نیست، بلكه با كشورها دخیل هستیم، كشورهایی كه از پروسۀ صلح استفاده می كنند، از طالبان و نام طالبان استفاده می كنند. این یگانه دلیلی است كه این پروسه مغلق و پیچیده است.» بنابراین به نظر می رسد لحن حامد كرزای وقتی دیروز گفت: « امیدواریم دولت پاكستان در جنگ با تروریسم با ما همكاری كند.» چندان امیدوارانه نبوده است.

سال های جده، رنگ عربی نواز و رابطه با ایران

با بازگشت نواز شریف به قدرت باید منتظر سیاست های جدید پاكستان در روابط با ایران نیز باشیم. بی تردید نمی توان درباره نوع رابطه دولت نواز با ایران حكمی روشن صادر كرد، زیرا منافع مشترك 2 كشور و همچنین سابقه رابطه او در دولت های قبلی اش با ایران انتظار چشم اندازهای روشنی را ترسیم می كنند. اما برخی كارشناسان معتقدند نزدیكی نواز شریف به طالبان و همچنین عربستان سعودی می تواند مولفه ای منفی در تنظیم روابط او با ایران باشد. نواز شریف پس از كودتای سال 1999 براساس یك توافق بین دولت كودتا و پادشاهی عربستان سعودی، قرار شد 10 سال مقیم جده، پایتخت عربستان بماند. اگرچه او پس از حدود 8 سال در سال 2007 به كشورش بازگشت اما دوستی اش با سعودی به پایان نرسید. بده بستان های نانوشته و ناگفته بین نواز و طالبان پاكستان هم شاید ریشه در همین دوستی مشترك داشته باشد. برای این كه مشخص شود نواز در ارتباط با ایران چه سیاستی را در پیش می گیرد باید منتظر ماند. شاید بهترین شاخص در این باره پایبند ماندن دولت جدید پاكستان به طرح عظیم خط لوله صلح و دیگر همكاری های اقتصادی و امنیتی بین 2 كشور باشد. با همه این ها باید منتظر جلوه های عینی سیاست خارجی "نواز 2013" بمانیم.

رسالت:شكل هندسی رقابت انتخاباتی خرداد 92

«شكل هندسی رقابت انتخاباتی خرداد 92»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم مهدی فضایلی است كه در آن می خوانید؛قطعاً با ورود چهره هایی كه بخصوص روز آخر ثبت نام كردند، آرایش سیاسی انتخابات تغییر خواهد كرد و تعداد قابل توجهی از نامزدها به نفع چهره های شاخص تر و رأی آورتر كنار خواهند رفت.

ظاهراً قرار است همه چیز دست به دست هم بدهد تا "حماسه سیاسی" بیش از آنچه تصور می شد تحقق پیدا كند و سی و پنجمین سال انقلاب اسلامی شاهد یك نقطه عطف دیگری باشیم.

روزهای اخیر كه ثبت نام نامزدهای ریاست جمهوری انجام می شد، هر روزش خبرساز بود و رفت و آمد چهره های مختلف از سلایق گوناگون این پیام را داشت كه انتخابات و فرایند آن در ورای همه ستم هایی كه سال 88 به امانتداری نظام شد و تهمت هایی كه بیگانگان و جریان های همسو با آنها وارد كردند، برای همه اطمینان بخش است كه اگر غیر از این بود نباید وارد این صحنه می شدند.حضور پرشور و متراكم نامزدها نشانگر این است كه سلایق گوناگون دریافته اند كه راهی جز صندوق های رأی برای نقش آفرینی در مسئولیت های حساس نظام نیست.اما روز آخر، ستاد انتخابات كشور و خیابان فاطمی تهران حال و هوای دیگری داشت و معلوم شد نه ساكنان كاخ مرمر چشم از پاستور برداشته اند و نه ساكنان كنونی پاستور دل از این ساختمان شسته اند.

لذا تا پایان مهلت ثبت نام هم از كاخ مرمر آمدند و هم از پاستور!قطعاً با ورود چهره هایی كه بخصوص روز آخر ثبت نام كردند، آرایش سیاسی انتخابات تغییر خواهد كرد و تعداد قابل توجهی از نامزدها به نفع چهره های شاخص تر و رأی آورتر كنار خواهند رفت.

حدود پنج ماه پیش، طی یادداشتی تحت عنوان "آرایش جریان های سیاسی كشور در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری" ، انتخابات سال 92 را پنج ضلعی و رقابت نامزدها را بین 5 تا 9 نفر پیش بینی كرده بودم. اكنون با توجه به آخرین یافته ها، آرایش سیاسی محتمل در آستانه انتخابات به شرح زیر خواهد بود.

آیت الله هاشمی رفسنجانی كه آمده است تا اگر بتواند پرونده سیاسی او با شكست در انتخابات ریاست جمهوری بسته نشود، یك ضلع مهم از انتخابات 92 است. او آمده است تا فقط پیروز شود اما از هم اكنون او و حامیانش باید بدانند پیروزی یك طرف این ماجراست ولی همه ماجرا نیست و احتمال تكرار نتیجه سال 84 ، دور از ذهن نیست!

با توجه به اینكه این بار هاشمی رفسنجانی نامزد حداكثری اصلاح طلبان محسوب می شود، جریان اصلاحات به صورت تمام قد و با همه قوا به حمایت از آیت الله اقدام خواهد كرد و نامزدهای منسوب به این جریان چون دكتر حسن روحانی و دكتر عارف نیز به نفع وی كنار خواهند كشید و در این مسیر بخشی از روحانیت و حتی اصولگرایان سنتی (نه به شكل تشكیلاتی) هم او را همراهی خواهند كرد.

البته اینكه مسن ترین نامزد حاضر در صحنه رقابت بتواند هم روحانیت و اصولگرایان سنتی همراه خود كه اتفاقاً به لحاظ اعتقادی و گرایشات مذهبی محكم و پایبند هستند را راضی نگه دارد و هم طیف هایی از اصلاح طلبان كه باوری به حكومت دینی ندارند و هوادارانی كه بعضاً چندان پایبند نیستند، كار دشواری است و به نظر می رسد بیش از آنكه هاشمی رفسنجانی بخواهد یا بتواند رضایت همه آنها را جلب كند، آنها به دلایل دیگری از نظرات خود چشم پوشی خواهند كرد!

ضلع مهم دیگر رقابت، اصولگرایان هستند كه باید مواظب باشند تجربه تلخ اصلاح طلبان در انتخابات 84 را تكرار نكنند. به نظر می رسد با ثبت نام دكتر سعید جلیلی تعدادی از نامزدها از جمله دكتر لنكرانی و دكتر زاكانی به نفع وی كنار خواهند كشید و به این ترتیب طیف قابل توجهی از نیروهای ارزشی و انقلابی كه پیش از این حامیان و هواداران احمدی نژاد را تشكیل می دادند به این بخش از اصولگرایان خواهند پیوست و رقابت جدی تری را سامان خواهند داد.

در ضلع اصولگرایان، ائتلاف سه نفره همچنان مصمم حضور دارد و به نظر می رسد دكتر قالیباف یا به عنوان خروجی این ائتلاف و یا حتی بدون تصمیم ائتلاف گزینه جدی دیگر در انتخابات پیش رو باشد. علی القاعده غیر از نظرسنجی یكی دیگر از معیارهایی كه برای انتخاب گزینه نهایی این ائتلاف باید لحاظ شود آمادگی و امكان رقابت با نامزدهایی چون هاشمی رفسنجانی و جلیلی است.

وضعیت نامزد دیگر اصولگرایان و نتیجه ائتلاف پنج نفره یعنی حجت الاسلام ابوترابی فرد، چندان روشن نیست و بعید است بتواند با نامزدهای دیگر رقابت كند. البته برخی گمانه زنی ها از احتمال حمایت حلقه احمدی نژاد از وی در غیاب مشایی حكایت می كند!

ضلع سوم انتخابات را باید حلقه رئیس جمهور دانست.گزینه حداكثری این حلقه، مهندس اسفندیار رحیم مشایی است كه در آخرین ساعات ثبت نام با مشایعت پرحرف و حدیث رئیس جمهور ثبت نام كرد. این جریان كه به نظر نمی رسد ظرفیت بالایی برای رأی آوری داشته باشد و استقبال های سرد و بی نشاط دور آخر سفرهای رئیس جمهور بهترین نشانه آن است امید زیادی به تقابل با اضلاع دیگر، خصوصاً هاشمی رفسنجانی دارد. این ضلع تلاش خواهد كرد اثبات خود را در نفی دیگران جستجو كند.

ضلع چهارم انتخابات هم مستقلینی هستند كه دكتر محسن رضایی شاخص ترین آنهاست و به نظر می رسد او هم برای این رقابت مصمم است و می خواهد این راه را تا پایان ادامه دهد.بر این اساس، اگر ضلع اصولگرایان را در خوش بینانه ترین حالت با یك نامزد فرض كنیم، یك رقابت چهار ضلعی خواهیم داشت و اگر قالیباف و جلیلی هر دو حضور یابند یك رقابت پنج ضلعی با 5 تا حداكثر 8 نامزد.

نكته مهم اینكه این آرایش مربوط به قبل از اعلام نظر شورای نگهبان در مورد صلاحیت نامزدهای ثبت نام شده است و اگر نامزدهای مطرح هر كدام از این اضلاع از سوی این نهاد قانونی صلاحیتشان احراز نگردد كه احتمال آن زیاد است، قاعدتاً این آرایش دستخوش تغییر خواهد شد. چند روزی باید صبر كرد تا معلوم شود شكل هندسی رقابت دقیقاً چند ضلعی است، پنج ضلعی، چهار ضلعی یا حتی سه ضلعی؟

آفرینش:آیا جنگی مذهبی و طایفه ای در راه خاورمیانه است؟

«آیا جنگی مذهبی و طایفه ای در راه خاورمیانه است؟»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است كه در آن می خوانید؛‹‹ من نسبت به نشر طایفه گرایی در منطقه هشدار می دهم. من در گذشته نیز هشدار دادم و اكنون نیز مجددا هشدار خود را تكرار می كنم كه من رایحه خونریزی را به دلیل طایفه گرایی موجود میان مسلمانان استشمام می كنم›› این سخنان چندی پیش نخست وزیر عراق بود. سخنانی كه اگر به درستی نگریسته شود و نشانه ها و نمودهای عینی و میدانی آن هم مورد توجه قرار گیرد واقعیتی به نام بسترسازی برای ایجاد جنگ های طایفه ای ومذهبی در خاورمیانه نوین را پررنگ تر ازهر زمانی نشان می دهد.

در این حال اگر به تحولات چند سال گذشته و بستر سازی های ویژه ای برای این امر نگاه كنیم جدا از نوع تبلیغات رسانه های عربی و غربی در دامن زدن به اختلافات مذهبی در واقع بحران های منطقه ای همچون بحران در عراق بحرین و سوریه كمك زیادی به تنشها و افزایش اختلافات مذهبی و طایفه ای در منطقه كرده است. در این بین جدا از نوع روابط ایران با كشورهای عربی بویژه عربستان در واقع در یك سال اخیر تحولات سوریه توانسته است نقش مهمی در افزایش شكاف های مذهبی و طایفه ای در منطقه داشته باشد.

در كنار این امر جدا از افزایش تحركات بنیادگرایان سلفی تندرو، تندروهای مذهبی در كشورهای منطقه در واقع فتواهای مذهبی نیز نقش پررنگی در گسترش شكاف و بسترسازی برای شكاف های مذهبی شیعه و سنی، مسیحی و مسلمان ، علوی و سنی، و... داشته است. این فتواها كه بیشتر از سوی روحانیون تندرو صادرشده است كار را به جایی رسانده است كه عملا گروههای مذهبی دیگر همچون شیعیان و..در فشار قرار گیرند. امری كه خود موجب واكنش هایی و زمینه ساز گسترش شكاف های مذهبی است. این رویكرد و فتواهای این چنینی از سوی روحانیان تندرو از سوی هر گروهی كه وحدت جهان اسلام یا تقریب مذاهب را ناچیز می شمارند عملا موجب بروز رویكردهای تندی همچون اخراج مسیحیان، كشتار انان توسط گروه های تندر و یا كشتار و قتل گرو ههای مذهبی مخالف از سوی پیروان مذاهب دیگر یا هتك حرمت و تجاوز به اماكن مقدس مذاهب دیگر شده است. این امر در عملكرد گروه ها عملا نشان داده شد.

آنچه مشخص است هم اكنون بسترهایی برای تشدید جنگ مذهبی و تقویت جریانات سلفی تكفیری در بحرین، یمن، عراق، سوریه، لبنان و پاكستان فراهم تر شده است و كشورهای منطقه و پیروان مذاهب در خاورمیانه باید با نگاه جدی به این مساله توجه داشته باشند.

چرا كه تشدید اختلاف ها و یا به راه انداختن درگیری های طایفه ای و مذهبی به نفع هیچ یك از مذاهب اسلامی در منطقه نیست و دامن زدن به رویكردها و رفتارهای تندروانه از سوی رهبران مذهبی مختلف بر ضد مذاهب دیگر و خروج از محور اعتدال و میانه روی و مداراگرایی می تواند پیامدهای بسیار منفی ای بر آینده منطقه داشته باشد.

اكنون نیز كشور ما باید با درك توجه برخی جریان ها به تشدید تنش های مذهبی در منطقه با نگاهی دقیق و رصد این رویكردها توجهی افزون به جلوگیری از افزایش تنشهای مذهبی و شكاف بیشتر بین مذاهب در خاورمیانه داشته و با رایزنی با نهادهایی چون الازهر رویكردهایی برای تقریب هر چه بیشتر مذاهب را در نظر داشت باشد.

ضمنا باید یادآور شد كه مسئولان عراق از جمله نخست وزیر آن كشور نیز باید توجه و دقت بیشتری برای ایجاد تفاهم بین گروه ها بكار گیرد.

تهران امروز:لزوم اتحاد اصولگرایان

«لزوم اتحاد اصولگرایان»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم علی دورانی است كه در آن می خوانید؛وضعیت رقابت انتخاباتی با مشخص شدن چهره های وارد شده به میدان انتخابات جدی تر شده است و بحث ها به صورت مشخص تر دنبال می شود. در چند روز گذشته تكلیف بسیاری از كاندیداها و جریان های سیاسی روشن شده است،اما جریان اصولگرایان همچنان در نهایی كردن كاندیدای مورد اجماع خود در حال سبك سنگین كردن اوضاع هستند.

برای انتخاب كاندیدای جامع الشرایط مكانیسمی وجود دارد كه شامل سه بخش مشروعیت بین اصولگرایان و مقبولیت بین مردم و كارآمدی و تجربه مدیریت در كارنامه فردی نامزد مورد نظر لحاظ شده است. حال اگر قرار باشد با مطالب غیرضروری این مكانیسم و الزامات آن را زیر سوال ببریم آنچه نهایتا نصیب اصولگرایان خواهد شد، چندان امیدواركننده نیست.

این مسئله كه تكلیف بلوك های دیگر انتخابات مشخص شده است اما اصولگرایان همچنان نهایی كردن گزینه خود را به روزهای پایانی حواله می دهند وضعیتی را ایجاد خواهد كرد كه باعث نگرانی هایی در بدنه اصولگرایان خواهد شد.نگرانی از اینكه این تعویق بی مورد باعث شود در بین بزرگان اصولگرایان اختلاف افتد. این به معنای آن است كه ما گرایشات مختلف با كاندیداهای مختلف را پیش روی آنها قرار دهیم.

در چنین حالتی خرد شدن آرا نتیجه طبیعی تصمیم دیر هنگام خواهد بود. نكته قابل تامل دیگر آن است كه اصولگرایان تجربه انتخاب محمود احمدی نژاد را كه كاندیدایی گفتمانی بود در كارنامه خود دارند و وی با كارنامه ناموفق اجرایی خود این را یاد آور می شود كه نباید دیگر این اشتباه استراتژیك دوباره تكرار شود.

وضعیتی كه دولت احمدی نژاد ایجاد كرد اكنون به عنوان پاشنه آشیل اصولگرایان حتما باید مورد توجه باشد. اینكه ایران كنونی به چگونه رئیس جمهوری نیاز دارد باید در انتخاب نهایی اصولگرایان لحاظ شود.

نامزد مورد نظر باید دارای برنامه ای در بستر زمان باشد یعنی بازه های زمان بندی شده و مشخصی داشته باشد و اینگونه نباشد كه تازه به دنبال تهیه برنامه و آوردن آدم هایی برای تهیه آن باشیم. كارنامه اجرایی مشخص و قوی و قابل دفاعی داشته باشد و همچنین سابقه مدیریتی با كمترین حاشیه ها را داشته باشد تا بتواند آرامش نسبی را به جامعه متلاطم كنونی تزریق كند.

نكته حائز اهمیت دیگر این است كه شخصیت مدیریتی اش كاریكاتوری و یك وجهی نباشد بلكه توانایی اجرایی در تمام مسائل مربوط به دولت داری را تحت پوشش قرار دهد.انتظار می رود چنین گزینه ای دارای صداقت باشد و مسائل مدیریتی اش پشت پرده و ناپیدا نباشد.

اكنون دغدغه اصلی مردم ایران، اقتصاد و معیشت است كه باید فرد مورد نظر نگاه ویژه ای نسبت به این قضیه داشته باشد.باید دانست كه با حرف و شعارهای رنگارنگ نمی شود معضلات را حل كرد بلكه ایران امروز نیاز به مرد عمل دارد. ایران امروز به رئیس جمهوری نیاز دارد كه توان مدیریتی لازم را با رویكرد جهادی داشته باشد و بتواند كشور را از مرحله كنونی به مرحله پیشرفت و عدالت واقعی برساند.

وطن امروز:آقای هاشمی! نتیجه را می پذیرید؟!

«آقای هاشمی! نتیجه را می پذیرید؟!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مهدی محمدی است كه در آن می خوانید؛تعداد سوال هایی كه آقای هاشمی باید به آنها جواب دهد، سر به چند هزار می زند. فهرست كردن این سوالات هم پرزحمت است و هم نالازم؛ چرا كه ظاهرا آقای هاشمی به صحنه نیامده كه به سوالی جواب بدهد. وی حتی به سوال های خود هم جواب نداده است. با این حال یك سوال هست كه آقای هاشمی و كل جبهه فتنه نمی توانند آن را بی پاسخ بگذارند.

این سوالی است كه سرنوشت انتخاباتی هاشمی و هر كس دیگری را كه اراده حضور در مبارزه انتخاباتی را دارد روشن خواهد كرد. این سوال را البته ما اختراع نكرده ایم. در واقع كل مساله اختراع خود آقای هاشمی است. ما فقط یكی از مواریث ایشان را بیرون كشیده ایم و می خواهیم آن را جلوی چشم ملت بگذاریم.

آن سوال این است: آقای هاشمی! فرض كنیم انتخابات را باختید؛ نتیجه را می پذیرید؟

ساده ترین جوابی كه می توان از قول آقای هاشمی به این سوال داد این است: نه! به چه دلیل ما باید فكر كنیم آقای هاشمی جواب متفاوتی خواهد داد؟ سال 84 آقای هاشمی انتخابات را باخت اما نتیجه را نپذیرفت؛ آن هم انتخاباتی كه نه اصولگرایان بلكه دولت محمد خاتمی و در واقع مریدان خود آقای هاشمی آن را برگزار كرده بودند. هاشمی در سال 84 مفهومی به نام رای سازماندهی شده را اختراع كرد و تا آخر پای آن ایستاد.

سال 88 هم هاشمی نتیجه انتخابات را نپذیرفت. فتنه 88 و ادعای تقلب در آن به یك معنا نسخه تكامل یافته همان ایده رای سازمان یافته بود. تقریبا همه سران جبهه اصلاحات می دانستند انتخابات را باخته اند و اساسا در انتخاباتی كه آن را عملا معلم ها و امنای مساجد برگزار می كنند كسی اگر بخواهد هم نمی تواند تقلب كند. منتها باز هم هاشمی نتیجه را نپذیرفت. نه فقط نپذیرفت بلكه میرحسین موسوی را هم در این باره كه توهماتش عین حقیقت است به جمع بندی رساند و آن همه فجایع را روی دست ملت گذاشت.

این سابقه آقای هاشمی است. در كجای این سابقه كوچك ترین تضمینی است كه بر مبنای آن بتوان به هاشمی اعتماد كرد كه نتیجه انتخابات را خواهد پذیرفت و اگر هم اعتراضی داشت آن را از مجاری قانونی پیگیری خواهد كرد. چرا نباید فكر كنیم هاشمی دوباره دبه درمی آورد، بخشی از سرمایه رای خود را به سرمایه آشوب تبدیل می كند و فرزندان و اطرافیانش هم تا می توانند و با استفاده از هر ظرفیتی كه دارند در این آتش خواهند دمید. خارجی ها هم – به عنوان یكی از مدافعان اصلی آقای هاشمی- از همین حالا شروع كرده اند.

سخنگوی فارسی زبان وزارت خارجه آمریكا دیروز روی صفحه فیس بوكش عكسی از هاشمی منتشر كرده و كنار آن نوشته میزان رای ملت است! جلوتر كه برویم لابد كمك های مالی و اطلاعاتی و سیاسی هم از راه خواهد رسید. به لحاظ سیاسی هم منطقی نیست كه هاشمی باخت را بپذیرد.

وی در 80 سالگی به رغم اینكه می داند درون نظام هیچ موافقتی با حضور او در این صحنه نبوده پا به میدان گذاشته است. آیا فردی كه این حجم از ریسك را می پذیرد آماده است وقتی انتخابات را باخت، بگوید تشكر می كنم، رقابت خوبی بود و خداحافظ! باور كردن چنین امری ساده دلی محض است و ما البته این مقدار ساده نیستیم.

آقای هاشمی اكنون باید به ملت ایران ضمانت هایی واگذار كند كه بتوان باور كرد او به مكانیسم های قانونی برگزاری انتخابات، اعلام نتایج و بررسی اعتراضات احتمالی پایبند خواهد ماند. این ضمانت ها باید همین حالا و قبل از اتمام بررسی صلاحیت ها از سوی شورای نگهبان ارائه شود. پس از آن هر چه گفته شود حرف است و حرف هم كه می دانید باد هواست.

حمایت:یك بام ودو هوای عدالت كیفری در عرصه جهانی

«یك بام ودو هوای عدالت كیفری در عرصه جهانی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است كه در آن می خوانید؛در خبرها اعلام شد كه جمال بن عمر فرستاده ویژه سازمان ملل به یمن اعلام داشته است كه هیچ منعی برای شركت علی عبدالله صالح- دیكتاتور اسبق یمن- یا پسرش در انتخابات آتی ریاست جمهوری یمن وجود ندارد. این اعلام نظر در حالی انجام شد كه احزاب وگروه های مختلف یمنی برای انتخابات ریاست جمهوری فوریه آتی (اسفندماه سال جاری) در یمن اختلاف نظرهای زیادی دارند و هنوز بسیاری از بسترهای لازم اجرای انتخابات سالم و منصفانه در این كشور فراهم نشده است و متولیان فعلی یمن نتوانسته اند حداقل های لازم مشاركت مردم در فرایندهای سیاسی اجتماعی را فراهم آورند.

اظهارنظر فرستاده سازمان ملل به یمن برای عدالت خواهان سراسر جهان جای تعجب وتاسف بسیار داشت زیرا مدت هاست جنبش مبارزه با بی كیفرماندن جنایتكاران در سراسر جهان تلاش های وسیعی را در دستور كار دارد و نتیجه همین تلاش ها این شده كه بسیاری از جنایتكاران و كسانی كه سال ها در مصونیت كامل به ارتكاب انواع جنایات علیه بشریت مبادرت كرده اند هم اینك در مراجع داخلی یا دیوان بین المللی كیفری در معرض پاسخگویی قرار گرفته اند و ناچارند تا اجرای عدالت را بپذیرند.

همین روند باعث شده است كه كشورهای مختلف امروزه برای خود صلاحیتی جهانی قایل شوند كه برابر آن هرگاه یكی از جنایتكاران ناقض جرایم بین المللی از جمله جنایت علیه بشریت را در سرزمین خود یافتند، فوری نسبت به دستگیری او اقدام و وی را در اختیار عدالت قرار دهند. با چنین روندی متاسفانه باز شاهد حركت های خلاف عدالت و در جهت باج دهی به جنایتكاران هستیم.

اگر حركت های خلاف عدالت از سوی برخی دولت های سیطره گر جهانی به وقوع پیوندد چندان جای تعجب ندارد چرا كه دنیا مرتب از آنها رفتارهای دوگانه را می بیند و واقف است كه برای آنها حفظ منافع از هر اولویتی بالاتر است اما وقتی حركت برخلاف عدالت از سوی نماینده دبیركل سازمان ملل صورت می گیرد دیگر مشمول داوری همیشگی در مورد دولت های سیطره گر نمی شود بلكه باید در مورد آن تامل جداگانه كرد و حداقل اقدام قابل انتظار در این خصوص، روشنگری است.

علی عبدالله صالح دیكتاتور پیشین یمن سال های طولانی به چپاول سرمایه های یمن مشغول بود و در پی انقلاب مردمی یمن افراد بی شماری را سر به نیست كرد و تا آخرین لحظه سرسپردگی خود به آمریكا و عربستان را حفظ كرد و نتیجه همین سرسپردگی نیز این شد كه آمریكا در شورای امنیت مذاكرات مختلف را انجام داد تا امور یمن بر اساس طرح شورای همكاری خلیج فارس مدیریت شود و نتیجه این امر آن شد كه عربستان تمامی منویات خود را در یمن پیاده كرد از جمله اینكه برای جنایتكار مخلوع یمن مصونیت قضایی را مطرح كرد و از همراهان همان دیكتاتور فردی برای جایگزینی او معین شد و پس از برگزاری انتخاباتی با یك نامزد و كاملا فرمایشی برای دوره گذار بر منصب ریاست كشور نشست.

در پی این تحولات، بسیاری از عدالتخواهان در نقاط مختلف جهان رویكردهای انجام شده در یمن را مورد نقد قرار دادند و یاد آوری كردند كه عدالت كیفری باید در همه جا یكسان در مورد جنایتكاران اعمال شود نه اینكه جنایتكاران بتوانند پس از انقلاب های مردمی باز منافع خود را حفظ كنند و به اقدامات خلاف خود ادامه دهند. در قبال همه این مطالبات حق طلبانه، متاسفانه سازمان ملل هیچ حركت شایسته ای از خود نشان نداد و ترجیح داد كه نقش ابزاری برای قدرت های بازیگر در یمن را ایفا كند. بر این اساس، اظهار نظر اخیر نماینده دبیركل سازمان ملل قابل فهم تر می شود.

در قبال این رویكرد باید از دبیر كل سازمان ملل پرسید آیا شما در خصوص سایر كشورها خصوصا ملت های مستقلی كه در برابر زورگویان عالم ایستاده اند نیز همین گونه مشی می كنید؟ آیا ده ها شرط و قید را برای اینكه برگزاری انتخابات شایسته در این كشورها را بپذیرید، مطرح نمی كنید؟ مگر در مورد كشور خود ما در همین گزارش ارایه شده در اسفند ماه گذشته خود به شورای حقوق بشر سازمان ملل كلی رهنمود ندادید كه انتخابات آتی ایران باید چنین باشد و چنان.

مگر خود شما و نهادهای تابعه سازمان ملل از جمله كمیسریای عالی حقوق بشر ملل متحد یا دادستان دیوان بین الملل كیفری مرتب نمی گویند كه باید كشورها به دیوان بین الملل كیفری بپیوندند و باید همه كشورها مفاد اساسنامه دیوان مخصوصا عدم نقض جرایم بین المللی را رعایت كنند چرا كه این موازین سوای تعهد قراردادی، در حد قاعده آمره بین المللی شده اند و غیر قابل نقض هستند.

چطور می شود كه وقتی منافع برخی قدرت ها در میان باشد همه این توصیه ها و اعلام نظرهای زیبا كنار می روند و سرنوشت یك ملت در اختیار فردی قرار می گیرد كه هم اینك بدون رضایت ملت یمن بر مسند نشسته است و دیكتاتور مخلوع نیز نه تنها از مصونیت برخوردار می شود بلكه این امتیاز به او داده می شود كه می تواند خودش یا پسرش دوباره بر امور ملت مسلمان و زجر كشیده یمن حاكم شوند.

تحولات كشوهای حاشیه خلیج فارس از جهات مختلف آزمونی برای مدعیان دموكراسی و حقوق انسانی در سراسر جهان است. اكثر ملت های حاشیه خلیج فارس در سیطره حاكمان دیكتاتوری هستند كه به صورت وراثتی سال ها حكومت را در خاندان خود می گردانند. در برخی از این كشورها اقلیتی بر اكثریت حكمرانی دارند و در این مسیر از هر نوع جنایتی دریغ نمی ورزند چنانچه این وضع را در بحرین سال هاست شاهدیم.

در اكثر این كشورها جای پای یك دولت پادشاهی كاملا دیده می شود چنانچه همین دولت در یمن و بحرین بیشترین مداخلات را داشته و تلاش كرده است تا با سركوب مردم این كشورها جنایتكاران را بر مسند امور حفظ كند یا به آنها مصونیت بدهد. این وضع برابر هیچ استاندارد حقوقی بین المللی قابل قبول نیست.

بر همین اساس، تا زمانی كه این وضعیت استمرار یابد هیچ داور منصفی از مدعیان جهانی دموكراسی و حقوق بشر نخواهد پذیرفت كه آنها در بیان ادعاهای خود راستگو و صادق هستند. در آینده قطعا به مدد الهی جریان عدالت خواهی در سراسر جهان از جمله ملت های مسلمان تحت سیطره حاكمان ظالم، گسترش خواهد یافت و با مقاومت ملت ها و بیداری هر چه بیشتر مسلمین، بساط ظلم و تزویر مدعیان و سرسپردگان آنها بر چیده خواهد شد.

قانون: انتخابات و اولویت‎های سیاست خارجی

«انتخابات و اولویت‎های سیاست خارجی»عنوان یادداشت روز روزنامه فانون به قلم داود احمدزاده است كه در آن می خوانید؛برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در كشورهای مختلف با توجه به برون داد های داخلی و خارجی آن، به خودی خود رویداد سرنوشت‏سازی محسوب می‎شود. ولی اثرگذاری این انتخابات در ایران بیشتر در حوزه مسائل داخلی و بین المللی است.

افكار عمومی همواره از برگزاری این انتخابات، انتظار تغییر معنادار در حوزه سیاسی و اقتصادی و حتی مدیریت كلان كشور را دارد. اساسا با توجه به قدرت ایران در تعیین معادلات پیچیده منطقه‎ای، نگاه رسانه‎های غرب هم به چگونگی تاثیرگذاری این رویداد مهم بر روابط تنش آلود دوخته شده است.

در این میان، به دلیل حساسیت بیش از اندازه مقامات كاخ سفید به برنامه صلح‎آمیز هسته‏‎ای و پایداری ایران بر مواضع اصولی خود در حفظ دستاوردهای بزرگ در حوزه استراتژیك تلاش می‎شود كه با اثرگذاری بر تعیین سرنوشت انتخابات از آن به عنوان كاتالیزوری در راستای تضعیف قدرت و انعطاف‏پذیری احتمالی برای رسیدن به مصالحه مدنظر غرب استفاده شود.

از دیگر سو، نامزدهای مختلف ریاست جمهوری نیز بیشترین مباحث خود را در حوزه سیاست خارجی به چگونگی تنظیم مناسبات به ویژه تعامل یا تقابل با آمریكا اختصاص می‏دهند. البته گفتمان این كاندیداها با شرایط خاص سیاسی این دوره هم تطابق دارد .

بنابراین با توجه به فضای تقابل گسترده میان ایران و آمریكا در حوزه‎های استراتژیك، انتخابات پیش رو اهمیت تعیین كننده‎ای در مناسبات فیمابین دارد .گرچه تیم امنیتی كاخ سفید بر این نظر است كه در اصل اینكه چه كسی رئیس‎جمهور ایران می‎شود به نفس خود نمی‎تواند امر حیاتی برای آمریكا و متحدان آن قلمداد شود اما آنچه این مقام در كاهش دغدغه‎های امنیتی آمریكا در منطقه و جهان انجام می‎دهد، اساسی است.

ولی مذاكرات اخیر آلماتی و بی‏میلی نمایندگان غربی برای رسیدن به مدلی از توافق و گفتمان مشترك نشان می‏دهد غرب به نتایج یازدهمین دوره ریاست جمهوری ایران چشم دوخته و مذاكره دو دوره قبلی در اصل مذاكره برای مذاكره بوده است. بنابراین در حال حاضر دو مسئله راهبردی در سیاست خارجی ایران قابل درك است، یكی رابطه با آمریكا و دیگری تعیین سرنوشت پرونده هسته‎ای.

آنچه مشخص است هر دو موضوع به دلیل منافع كلان نگر و راهبردی برای ایران جنبه ملی دارد و جدا از هر شخصیت و طیف سیاسی، برنده ریاست‎جمهوری دوره آینده به تنهایی و بدون هماهنگی با نهادهای ذی ربط قانونی، فاقد صلاحیت و اراده تغییر آنی خواهد بود. همچنین هرگونه گشایش در اصل روابط تهران – واشنگتن و به تبع آن حل‏و‎فصل موضوع پیچیده هسته‎ای نیازمند وفاق ملی و تصمیم‎گیری در سطوح عالی نظام جمهوری اسلامی ایران است.

نكته دیگر، گرچه آرایش سیاسی نامزدهای نهایی و حامیان این جریان‎ها هنوز از مكانیزم قانونی شورای نگهبان تایید نشده است ولی اصل روشن این است كه نامزدهای تاییده شده در كارزار انتخابات مهم هیچ وقت بدون در نظر گرفتن مصالح و منافع ملی سخنی نخواهند زد و انتظار امتیازدهی به آمریكا بدون لحاظ منافع و حقوق هسته‎ای ملت ایران دور از واقعیت است.

نكته مهم دیگر هم این است كه هرگونه اظهارنظر شتاب‏زده و نسنجیده در حمایت یا رد كاندیداهای انتخاباتی ایران می ‎تواند نتیجه معكوس داشته باشد. لذا كج فهمی است كه سناریونویس‎های آمریكایی با طرح مسائل چالشی و توهم‏‎زا درصدد تاثیرگذاری بر فضای داخلی ایران برآیند. از این رو اصل اثبات شده این است كه دامنه تغییرات داخلی ایران هیچ وقت از حدود قانون اساسی ومصالح ملت فراتر نرفته و نخواهد رفت.

بدون شك منافع ملی ایران از مرزهای جغرافیایی موجود فراتر رفته و شرایط متغیر جهانی ایجاب می‎كند كه رئیس‎جمهور آینده كشور با درك جبر ژئوپلتیك منطقه خاورمیانه با ایفای نقش بازیگر مسئول، شرایط جدیدی را برای كاهش تنش‎های موجود رقم بزند. گام اول در این وادی پرخطر، گسترش چتر دیپلماسی و رایزنی گسترده با بازیگران منطقه‏‎ای دخیل در تحولات سوریه است.

تحولات سوریه به دلیل نبوداجماع جهانی و منطقه‎ای به پیچ خطرناك تاریخی خود رسیده است. شاید سومین موضوع اولویت دار برای سیاست خارجی ایران، اتخاذ تدابیر لازم در همفكری با طرفین منازعه در سطح داخلی و خارجی سوریه و بازگرداندن مكانیزم گفت و گو برای حل‎و‎فصل بحران فراگیر باشد.

از دیگر سو ایران همواره در دوره‎های گذشته نیز از امنیت مشترك و مشاركت تمام كشورهای همسایه در ترتیبات جدید امنیتی دفاع كرده و می‎كند و كشورمان برعكس برخی از كشورها، امنیت و ثبات خود را در ناامنی و تهدید امنیت دیگران جست وجو نمی‏كند. در این مسیر تضمین امنیت ملی و ارتقای آن در سطوح مختلف یكی دیگر از اولویت‎های دولت آینده به شمار می‎رود. نكته پایانی اینكه شكل‎گیری و تحول در سیاست خارجی ایران، پیوند نزدیكی با ساختار اجتماعی آن دارد.

ایران جامعه كهن با ویژگی‎های اسلامی و ایرانی و جامعه ای نوگرا با تعاملات بین‎المللی است . نگاه توامان به این دو مقوله مهم، رسالت واقعی رئیس‎جمهور آتی و نیز ظرفیت‎سازی بیشتر در عرصه خارجی برای بهره‎برداری عملی و تحقق اهداف عالیه است.

شرق:سلامت با حضور رقیب

«سلامت با حضور رقیب»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم معصومه ابتكار است كه در آن می خوانید؛یكی از عوامل موثر در كارآمدی دولت ها و نظام های سیاسی و اجرایی، فراهم كردن زمینه تاسیس نهادهای سیاستگذاری، تسهیل گری و نظارت اثربخش و توانمند است. در واقع ازمهم ترین چالش های مستمر دولت ها، اتخاذ روش های موثر برای كاهش فساد، افزایش شفافیت و انضباط مالی و اداری بوده كه در دولت های مركزی و محلی می تواند به حكمرانی مطلوب منجر شود.

موثرترین نهادها در این عرصه، نهادهای برخاسته از مردم مانند شوراها و سازمان های مردم نهاد و محلی هستند كه در كنار رسانه های مستقل امكان ارزشیابی و سنجش میزان انطباق با مقررات، اهداف و سلامت اداری را رصد می كنند و متناسب با آن اصلاحات یا تغییرات مدنظر را اعمال و موكلین خود یعنی مردم را در جریان می گذارند.

این سازوكار نظارتی مانند شوراها، خود نیازمند ضوابط و استانداردهایی برای فعالیت و نظارت بر عملكرد خویش هستند كه مهم ترین عناصر در كنار معیارها و انضباط اخلاقی و وجدانی، حضور تشكیلات سیاسی و اجتماعی مانند احزاب و تنوع و تكثر دیدگاه ها در كنار یكدیگر است. تنوع و تكثر سلایق می تواند ضمن افزایش گستره دید هنگام تصمیم سازی از شكل گیری تصمیمات نادرست مبتنی بر اشتباه یا اغراض یا منافع خاص فردی و باندی جلوگیری كند.

حضور گرایش ها و تفكرات سیاسی متنوع در چارچوب قانون می تواند ضمن افزایش رقابت در فعالیت به كنترل یكدیگر نیز كمك كند. به عبارتی حضور موثر رقیب واقعی می تواند ضریب فساد و انحراف از برنامه ها را كاهش و تصمیمات را به صحت و دقت نزدیك كند. دست كم دو نمونه از این موارد را در دوران معاصر می توان نام برد.

نمونه اول در دولت های اصلاح طلب هفتم و هشتم است كه با گرایش عمده دستگاه های نظارتی متفاوت بود و همین ضامن سلامت بیشتر در پایش و نظارت ها شد. آمار فساد و سوءاستفاده از موقعیت دولتی در آن دوره به گفته مسوولان دستگاه های نظارتی وقت و فعلی بسیار كمتر و قابل مقایسه با دوره بعدی نبوده است.

به عنوان نمونه دوم، همین اتفاق در شورای سوم شهر تهران تا حدی رخ داد و سبب شفافیت مالی بیشتر در شهرداری و شورا شد. این امر گذشته از اینكه نتیجه سیاست ها و برنامه های كارشناسی شورای سوم و حضور گرایش های رقیب در آن بوده و در شهرداری تهران به نسبت آنچه در نهادهای دیگر از اختلاس و حیف و میل بیت المال رخ داد، به وقوع نپیوست.

بنابراین در كنار ملاك های شخصیتی و فردی، موازین قانونی و اخلاقی، وجود رقبای سیاسی و فكری در مجموعه های سیاستگذاری و نظارتی مانند شوراها بسیار مفید و حتی ضروری بوده و كسانی كه از این طریق با تخریب و اتهام به رقیب سعی در حذف دیگری دارند، لطمه بزرگی به سلامت اداری و مالی دولت ها و شهرها وارد می كنند.

امروز اگر كشور با مواردی از تخلفات مالی و سوءاستفاده برخی جریانات روبه روست كه به واسطه رای مردم از موقعیت و دسترسی به امكانات و ثروت عمومی بهره می برند، بی تردید متاثر از حذف رقیب نیز هست؛ رقیبی كه تجربه خدمات عظیم مدیریتی و كارشناسی داشته و حضورش می توانست مانع از بروز انواع تخلفات و سوءاستفاده ها شود.

اكنون كه كشور چنین تجربه پرهزینه و دشواری را پشت سر می گذارد، انتظار می رود همه سلایق در كنار هم از تجربه و تخصص خویش برای عبور از این مرحله خطیر مشاركت كنند، اما متاسفانه برخی لجاجت ها و تداوم روند اتهام زنی به رقیب نشان می دهد، جاذبه های كاذب، بر منافع ملی و سلامت اداری غلبه داشته و دشواری جابه جایی و انتقال مسوولیت ها برای برخی، تحمل ناشدنی است.

بهار:گوش مفت و روشنفكران حرفه ای

«گوش مفت و روشنفكران حرفه ای»عنوان سرمقاله روزنامه بهار به قلم حمید جعفری است كه در آن می خوانید؛یاد چهار سال پیش درست همین روزها افتادم. وقتی جامعه شناسان در بیانیه ای پرسر و صدا از نامزد اصلاح طلبان حمایت كردند. تیتر این بیانیه در رسانه ها این بود: «سكوت صدساله جامعه شناسان شكسته شد.» خُب عجیب بود، بالاخره دستگاه روشنفكری ایرانی تكانی به خود داده بود و جامعه شناسان بعد از صد سال متوجه شدند باید در قبال پیرامون خود و كنش های اجتماعی واكنش نشان دهند!

اما عجیب تر از شكستن سكوت صدساله، سكوت جامعه شناسان درست بعد از انتخابات بود! جریان روشنفكری در ایران به دلیل تحولات به نظر ناقص دچار مشكل شده است. زمانی كه واژه و كنش فرانسوی – آلمانی «روشنفكری» ایرانیزه شد تمام هم و غم به اصطلاح ایرانی روشنفكرمآب این شد سطح آبی را كه در آن شنا می كند بالا و بالاتر ببرد وگرنه غواصی در حوض آب كه كیفی ندارد.

حالا امروز سكوت روشنفكران محل سوال است. به نظر شما عجیب نیست در این شرایط بحرانی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی دست روی دست گذاشته اند و تنها نظاره گر بازی هستند؟ دو حالت بیشتر ندارد؛ روشنفكران یا انگشت به دهان مانده اند و نسخه ای برای تجویز و نقد وضع موجود ندارند یا این كه حسابی در وابستگی های دولتی فرو رفته اند. «ادوارد سعید» معتقد است روشنفكر یك هنرمند است. هنر او شكل های متفاوت دارد.

سخن گفتن، نوشتن، تدریس، ظاهر شدن در تلویزیون و... از جلوه های این هنر است. آقایانی را در نظر بگیرید كه صبح ها تا پایان وقت اداری استراتژیست اند و بعدازظهرها با طرح پرسش و بررسی رخدادهای تازه داد روشنگری و روشنفكری سر می دهند! آقایان در نظر نگرفتند همكاری روشنفكران با قدرت و به خدمت درآوردن آن ها از سوی قدرت هنوز می تواند آوای آن ها را خاموش كند.

این گروه از روشنفكران در ایران امروز در مقابل روشنفكرانی قرار دارند كه در خدمت آمریت نیستند. روشنفكرانی كه در همان چهارسال پیش صدای مردم بودند و حالا یا در تبعید هستند یا در حاشیه. سكوت دسته دوم روشنفكران موجه است. استادی چهار سال است افسردگی دارد، حق هم دارد تنها باشد. دوره دوره روشنفكران حرفه ای است كه با كلاه های هاوایی و عصای طلایی شیرنشان عكس بگیرند وگرنه آماتورها كه كنج عزلت گزیده اند.

استاد تحصیلكرده ای در «سوربن» فرانسه در خاطره ای نقل كرد: «در خیابان های پاریس به همراه دوستان در حال قدم زدن بودیم كه متوجه شدیم ژان پل سارتر در كافه ای نشسته و در حال نگارش و نوشیدن قهوه است. با دوستان پولی فراهم كردیم و به بهانه یك سالاد كلم وارد كافه شدیم تا از فیلسوف اگزیستانسیالیست فرانسوی كه نماینده روشنفكران در جنبش های اجتماعی و فرهنگی زمان خود در فرانسه و اروپا بود، كسب امضا كنیم!» به نظر می رسد روایت فوق به اندازه كافی بیان كننده تفاوت ها و خاستگاه های روشنفكران ایرانی باشد. غرض این كه گوشتان را مفت به روشنفكران حرفه ای ندهید ممكن است به یكباره شما را قال بگذارند.

مردم سالاری:نگرانی های امروز كشور

«نگرانی های امروز كشور»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم علی ودایع است كه در آن می خوانید؛ میدان رقابت یازدهمین، شكل و شمایل عجیبی به خود گرفته است؛ درست یك ماه دیگر در چنین روزی مردم به پای صندوق های رای می روند تا جانشین محمود احمدی نژاد را برگزینند، انتخاباتی كه ممكن است به دور دوم كشیده شود.

در دنیای سیاستمداران جهان و دیگر كشورها؛ نظرسنجی ها و طرح معادلات سیاسی نتایج تغییر و تحولات قدرت سیاسی را قابل پیش بینی می كند. در آخرین نمونه در پاكستان نواز شریف همانند آنچه كه نظرسنجی ها می گفت به پیروزی رسیده است؛ ولی در سرزمین پارس موضوع متفاوت است. نظر ایرانیان به هیچ وجه تابع معادلات سیاسی نیست و آنچه هم هست همه گمانه زنی و حدس است، اما آنچه هم كه امروز پیش رو است پیچیده و گره خورده است.

در بلبشوی كاندیداهای احساس تكلیف كرده، كاندیدای دولت مانند همیشه حساسیت برانگیز ظاهر شده است.

بعضی دولتمردان كه از خط قرمزها تبعیت نمی كنند و تجربه كارناوال های رنگ رنگ را در طول 8 سال گذشته دارند. اسفندیار رحیم مشایی را در روز مرخصی از سمت ریاست جمهوری با پیروی از مدل پوتین به میدان فاطمی بردند تا خط قرمز خود را به همه نشان داده باشد. درباره نتایج عملكرد دولت آقای احمدی نژاد بین سال های 84تا92 تاریخ قضاوت خواهد كرد اما امروز در میانه اردیبهشت فقر، گرانی و تورم به همراه 3 میلیون بیكار از نقاط ضعف او حساب می شود. انزوای دیپلماتیك كه مستقیما با ضعف دستگاه دیپلماسی و موضع گیری های دولت همراه بوده به منافع ملی ایران اسلامی لطماتی وارد كرده است.

جمهوری اسلامی یك حكومت انقلابی در مقابل قدرت های غربی است اما باید با بازی شطرنج مهره های حریف را از میدان به در كرد.

مستاجران پاستور از سال 1384 كه ابتدا مشروعیت خود را مدیون نظام و مردم دانستند با گذشت زمان برای پیشبرد اهداف خود با حركاتی شگفت انگیز دست به بندبازی روی اصول و ارزش های نظام زدند؛ 4 دور سفرهای استانی در سراسر ایران كه ناصرخسرو هم مانند آن را تجربه نكرده بود، لیست مفسدان اقتصادی كه به یك راز تاریخی تبدیل شده است، دوقطبی شاه و گدا، جنگ با خاندان های سلطه گر و در نهایت آزادی خواهی انسانی كه برگرفته از اومانیسم دست آویز آنها برای بقا بود. در طول سال های حكومت دولت چندین بحران و موضوع جنجالی هم ایجاد شد. استیضاح، سوال، بركناری و استعفای وزیران باعث شد تا دولت نهم و دهم ركورددار تغییر وزرا در كتاب گینس باشند. درون دولتی كه پاك ترین دولت بود، چند اختلاس نجومی طرح شد، در حالی كه لیست مفسدین در جیب آقای رئیس جمهور بود. اگرچه ضعف مدیریت كم یا زیاد در همه دولت ها وجود داشته و خواهد داشت ولی در طول چند سال گذشته ماه به ماه بحران هایی از جنس گوجه فرنگی، لبنیات، دلار، برنج، گوشت، مرغ، پیاز و اغلب كالاهای مصرفی را مردم تجربه كردند اما در مقابل هجمه های تبلیغی علیه نظام خم به ابرو نیاوردند تا بهانه ای برای عناصر معاند با نظام فراهم نشود ولی نتیجه ادامه این راه معلوم نیست به كجا ختم می شود.

بندبازان دیروز، امروز برای كشتی كج تمرین می كنند. درست از روزی كه دور چهارم سفرهای استانی آغاز شد تمرین هم شروع شده است بعد از ماجرای پرهزینه جشن بهار در استادیوم آزادی حال نوبت به شاعر حماسی ایران زمین رسیده است تا شاهنامه او را دستمایه رستاخیز اسفندیار رویین تن كنند.

آقای رئیس جمهور كه برای معرفی معاون اول خود كه با اكراه در سال 88 برای كنار گذاشتن او به نظر مقام معظم رهبری آن هم به دلیل قانون اساسی تمكین كرد، مرخصی گرفته بود تا ظاهرا جواب منتقدان را داده باشد ولی باید می دانست در صورتی كه از سمت ریاست جمهوری استعفا می داد دیگر منع قانونی نداشت! به نظر می رسد تا زمان انتخابات ریاست جمهوری و حتی سوگند رئیس جمهوری یازدهم ایران اتفاقاتی خلق الساعه به وقوع خواهد پیوست كه چندان دلپسند نیست و باید امیدوار بود كه همه دلسوزان از بروز مسائلی كه باعث زحمت دوباره برای مردم شود، پیشگیری كنند.

ابتكار:تعدد بدون تكثر به جدال گفتمان ها بدل شد

«تعدد بدون تكثر به جدال گفتمان ها بدل شد»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم سید علی محقق است كه در آن می خوانید؛هرچقدر كه در طول ماههای گذشته تنور انتخابات ریاست جمهوری یازدهم سرد و كم رمق و غبارآلود به نظر می رسید و شهر خالی از بزرگان می نمود، با حضور دقیقه نودی اكبر هاشمی رفسنجانی، سعید جلیلی و اسفندیار رحیم مشایی همه معادلات سیاسیون كشور برای ریاست جمهوری بعدی برهم خورد تا شرایط برای یك رقابت داغ گفتمانی فراهم شود.

تا همین چند روز پیش تعدد كم سابقه و بی دلیل كاندیداهای نیمه شاخص و بدون عقبه، مشخصه بارز و متمایز انتخابات یازدهم به شمار می رفت. علیرغم تعدد گزینه های روی میز، در و تخته گفتمان های اصلی سپهر سیاست كشور و چهره های به میدان آمده به هیچ ترتیبی با هم جور در نمی آمد. آدم های متعددی از اردوگاه اصولگرایی وارد عرصه رقابت شده بودند كه چندان تمایزی با هم نداشتند. همزمان تردیدها و « نمی آیم» های نمایندگان اصلی گفتمان های دارای پایگاه اجتماعی در اوج بود و جای خالی آنها در این رقابت به چشم می آمد. «تعدد بدون تكثر» گزینه های پیش روی مردم، می توانست انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری را به چیزی شبیه انتخابات كم رونق و یكسویه سال 1372 برای ریاست جمهوری ششم مبدل كند. اما از میانه دهه 70 به این سو، انگار كه قرار نیست انتخابات ریاست جمهوری در ایران از تب و تاب بیفتد و به عرصه تقابل داغ جریان ها و گفتمان های سیاسی درون حاكمیت بدل نشود. كما اینكه در این دوره هم همان نیم ساعت پایانی مانده به جمع شدن بساط نام نویسی نامزدها كافی بود تا ورق برگردد و شرایط برای مردم و جریانات سیاسی كشور به گونه ای دیگر رقم بخورد. غروب روز 21 اردیبهشت، جلیلی از پیش، هاشمی از چپ و مشایی دست در دست احمدی نژاد از راست وارد ستاد انتخابات وزارت كشور شدند تا هم محاسبات بسیاری از كاندیداها و جبهه ها و ائتلاف ها برهم بریزد و هم وزن اجتماعی گفتمان های اصلی سیاست ایرانی در معرض محكی جدی قرار بگیرد.

فرض قریب به صحت این است كه تمامی گفتمان های سیاسی كنونی، برآمده از دو جریان چپ و راست سال های دور كشور هستند. با این فرض می توان دوم خرداد سال 1376 را مبداء زایش گفتمان های جدید منشعب از چپ و راست قدیم دانست و با كمی اغماض نسبت هایی تقویمی و انتخاباتی برای اكثر دیدگاههای سیاسی موجود پیدا كرد. همانقدر كه جریان اصلاح طلبی برآمده از ائتلاف چپ سنتی و راست كارگزارانی را می توان «گفتمان دوم خرداد» نام نهاد، می توان جریان اصولگرایی سنتی متاثر از جامعه روحانیت مبارز را «گفتمان راست سنتی پیش از 76» دانست، بخش رادیكال و تقریبا جوان جریان اصولگرایی را «گفتمان سوم تیر» نامید و با در نظر گرفتن مبدا تاریخی شكاف و دو دستگی جریان سوم تیر در روزهای بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم طیف حامی دولت دهم را «گفتمان پس از 22 خرداد88 » لقب داد.

نگاهی به این دسته بندی گفتمانی و چهره های شاخصی كه به ویژه در روز پایانی نام نویسی به میدان آمده اند، نشان می دهد كه - اگر فیلتر شورای نگهبان همه را غافلگیر نكند- انتخابات 24 خرداد به یقین به آوردگاهی جدی و غیر قابل پیش بینی برای گفتمان های كشور- از پیش از خرداد 76 تا پس از خرداد 88 - مبدل خواهد شد.

در همه 16 سال گذشته هاشمی رفسنجانی هیچ گاه تمام و كمال به اردوگاه جریان اصلاحات نغلتید و همواره در نقطه تماس چپ و راست قدیم و حدفاصل گفتمان اصولگرایی محافظه كارانه و گفتمان دوم خرداد، جایگاه خود را حفظ كرد. او اما این روزها چه بخواهد و چه نخواهد بیش از هرچیز «گفتمان دوم خرداد» را نمایندگی می كند و قرار است حداكثر آرا را هم از سبد رای و پایگاه اجتماعی قوی این جریان برداشت كند. این تحول اقتضایی درحالی صورت گرفته كه اصلاح طلبان در اوج شكوه سیاسی خود شمشیر را برای هاشمی از رو بسته بودند و هشت سال پیش هم در انتخابات 84 هاشمیِ متحول شده را باور نكردند و با به میدان آوردن معین، كروبی و مهرعلیزاده كار را بر او و بر خود چنان سخت كردند. حوادث 4 سال اخیر و تایید های متقابلی كه این روزها او و سید محمدخاتمی از هم می گیرند نشان داده كه این بار اوضاع فرق كرده است و هردو طرف، تمام و كمال واگذاری نمایندگی گفتمان اصلاحات به او را پذیرفته اند و پیروزی خود و بهروزی كشور را در گرو این نزدیكی می دانند.

فضای سیاسی كشور از آغازین سال های دهه شصت تاكنون همواره یك پای ثابت بدون فراز و فرود به نام سابق «راست سنتی» و اصولگرایان سنتی كنونی داشته است. این جریان پیش از هرچیز وامدار جامعه روحانیت مبارز بوده و مشخصا گفتمان جامعتین را نمایندگی می كند. راست سنتی در عرصه مبارزات سیاسی همه سه دهه گذشته همیشه بدون فراز و نشیب و تغییر محسوسی حضور داشته و از قضا هیچ گاه نه برنده محض و نه بازنده محض بوده است. آنها نه در زمانی كه پشت سر هاشمی رئیس جمهور یكه تازی می كردند، برنده محض و فارغ البال بودند، نه زمانی كه در خرداد 76 رقابت را به رقیب سنتی خود، باخته بودند در قامت یك بازنده به پاركینگ رفتند و نه زمانی كه با پیش انداختن احمدی نژاد در سوم تیر پیش آمدند، مزه پیروزی محض را چشیدند. این گفتمان اكنون هم اوضاعی شبیه به همه سه دهه گذشته خود دارد. اگرچه ولایتی را به خود نزدیك می دانند اما آرای مردم را به این گزینه اصلی نزدیك نمی بینند. آنها كه تا صبح روز شنبه بین ولایتی و قالیباف و حدادعادل مردد مانده بودند، اكنون و با آمدن جلیلی و محاسبات روی صحنه و مذاكرات پشت پرده بیش از هر زمانی بلاتكلیفند و باز هم «كاسه چه كنم» در دست دارند. آنها این بار هم می دانند كه در انتخابات آتی مزه محض پیروزی را نخواهند چشید، هرچند بازنده محض هم نخواهند بود.

ثبت نام ناگهانی سعید جلیلی را باید تاثیرگذار ترین حضور چهره ها بر آرایش سیاسی كشور در روزهای پیش رو دانست. جلیلی با توجه به مقبولیتی كه در بین مقام های ارشد نظام كسب كرده، به طور بالقوه گزینه ای جدی برای گفتمان سوم تیر و حتی اصولگرایان سنتی به نظر می آمد.

اما در ماههای گذشته هیچ گاه نه خود در عرصه عمومی رغبتی به ایفای این نقش نشان می داد و نه كسی احتمال «آمدن» او را جدی می گرفت. بزرگان دو گفتمان اصلی اصولگرایی هم چندان علاقه ای از خود برای آمدنش بروز نمی دادند. جلیلی اما به شیوه ای مسبوق به سابقه پا به عرصه رقابت گذاشت. او همان طوری آمد كه هشت سال پیش محمود احمدی نژاد آمده بود؛ بدون در دست داشتن پرچم حزب و جریان و جبهه و شورایی. او حتی دعوت نیمه رسمی پدر معنوی گفتمان سوم تیر و جبهه پایداری یعنی مصباح یزدی را هم جواب نداد، اما در دقیقه نود مستقل و تنها و بدون هیاتی بلندپایه از همراهان، سوار بر پراید سفیدش، پا به ستاد انتخابات كشور گذاشت. روز شنبه خبر ثبت نام جلیلی در هیاهوی حضور هاشمی و مشایی گم شد، اما آمدنش از صبح روز بعد هیاهویی برپا كرد و اردوگاه بزرگ اصولگرایان را به هم ریخت. ماجرا چنان جدی شده است كه دو عضو ائتلاف پیشرفت (اصولگرایان سنتی) یعنی حدادعادل و ولایتی از احتمال كناره گیری به نفع او خبر دادند.

باقری لنكرانی گزینه رسمی جبهه پایداری و زاكانی دیگر سوم تیری انتخابات هم تلویحا از یكی بودن كاندیدای گفتمان خود سخن گفته اند. به عبارت بهتر به غیر از قالیباف همه گزینه های اصلی و زبانزد دو گفتمان اصلی اصولگرایی منتظر دستوری از بالا هستند تا در صورت لزوم یكی شوند و به نفع جلیلی كنار بروند. اگر چنین اتفاقی بیفتد و تیغ تیز رد صلاحیت هم گریبان رقبای آنان را نگیرد، وزن ائتلافی دو گفتمان اصولگرایی در یك رقابت برابر با حریفان، یك جا محك خواهد خورد.

مجهول ترین گزینه معادله انتخابات پیش رو اما سرنوشت اسفندیار مشایی است. مشایی هرچند تا غروب شنبه نام نویسی نكرد، اما در همه سال های اخیر همگان او را كاندیدای قطعی جریان دولت و گفتمان پس از 22 خرداد برای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم می دانستند. از این رو دیرآمدن او نه از جنس تردیدهای هاشمی كه از جنس تبلیغ های احمدی نژادی بود. مشایی در حالی دست در دست مجری انتخابات 24خرداد نام نویسی كرد كه بیش از دیگر گزینه های مطرح این روزها تیغ تیز رد صلاحیت را به نام خود نزدیك می بیند. او گفتمانی را نمایندگی می كند كه به مدد یارانه های نقدی چشم به آرای طبقه ضعیف جامعه دارد و به پشتوانه اظهارات و نظریه پردازی های جنجالی اش نیم نگاهی هم به سبد آرای خاموش و مردد و طیف هایی از اصلاح طلبان، تجدیدنظرطلبان و ملی گرایان دارد.

فرصت تبلیغاتی در اختیار دولت و اصرار بر فعالیت های شبهه دار انتخاباتی به بهانه سفرهای استانی هم فضا را برای این چهره جنجالی متفاوت از كاندیداهای 11دوره انتخابات در ایران كرده است. مشایی و احمدی نژاد با اعتماد به نفسی مثال زدنی و سوال برانگیز هم به عبور از فیلتر شورای نگهبان مطمئنند وهم از مشاركت 50 میلیونی مردم( بیش از آمار شركت كنندگان) و آرای حداكثری خود سخن می گویند. رقبا اما به هیچكدام از آنچه كه حول و حوش كاندیدای دولت می گذرد خوش بین نیستند و ادعاهای آنها را باور ندارند. آنها هم آرای او را ناچیز می دانند و هم ادعای مشاركت 50 میلیونی مردم را اغراق و ابهام می دانند و هم شانس تایید صلاحیت او را اندك می شمرند.

با كنار هم قرار دادن آن چه كه گفته شد می توان چنین ارزیابی كرد كه سرانجام «تعدد بدون تكثر» اولیه به جدال گفتمان ها بدل شده است و اگر رد صلاحیت ها گریبان چهره های شاخص را نگیرد، انتخابات 24 خرداد امسال چكیده همه وقایع سیاسی دهه های گذشته و كنونی كشور خواهد بود و صندوق های رای به عرصه ای برای رقابت تمامی گفتمان های خودیِ برآمده از جمهوری اسلامی مبدل خواهد شد.

دنیای اقتصاد:غنی سازی رقابت های انتخاباتی؛ چگونه؟

«غنی سازی رقابت های انتخاباتی؛ چگونه؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم میثم هاشم خانی است كه در آن می خوانید؛«تورم شدید» و «بیكاری بالا» قاعدتا مهم ترین دغدغه های بخش عمده شهروندان كشور هستند؛ اما كدام كاندیدای انتخاباتی تا این لحظه برنامه ای شفاف (یا دست كم تعهدی شفاف و دقیق) برای حل این مشكلات ارائه كرده است؟

«وضعیت تاسف بار صدها هزار خانوار ایرانی زیر خط فقر مطلق كه اثرات تورم سنگین را بر سر سفره های خود می بینند» یا «تعداد قابل توجه كودكان ایرانی كه به دلیل فقر خانواده ها مجبور به ترك تحصیل شده یا مجبورند در مدارسی با استانداردهای بسیار پایین درس بخوانند» یا «مهاجرت وسیع نخبگان و كارآفرینان ایرانی كه سالانه صدها هزار شغل در كشورهای خارجی ایجاد می كنند»، دل هر ایرانی دغدغه مند را به درد می آورد. اما در چنین شرایطی، رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری تا به امروز بر چه محورهایی متمركز بوده؟ پاسخ، كمابیش مشخص است: بالای 80 درصد از محتوای رقابت های انتخاباتی تا به این لحظه، چیزهایی از این دست بوده كه فلان كاندیدای رقیب، دوست و هم دست بهمان فرد است؛ آن كاندیدای دیگر 13 سال پیش فلان موضع گیری را داشته؛ آن كاندیدای رقیب زیادی پولدار است؛ آن كاندیدای دیگر خود را به كم پولی زده؛ آن رقیب انتخاباتی دیگر نیت «خدمت به مردم» را ندارد، بلكه نیتش «جاه طلبی» است؛ یا یك كاندیدای دیگر چون زمانی در یك سخنرانی «تُپُق» زده، شایستگی ریاست جمهوری ندارد.

خلاصه اینكه در شرایطی كه جامعه با انبوه مشكلات اقتصادی دست و پنجه نرم می كند، بسیار تاسف بار است كه تا این لحظه هنوز كاندیداها و نیز هواداران آنها به سراغ «برنامه محوری» نرفته اند و فقط به «مسائل حاشیه ای» پرداخته اند.

در نقطه مقابل، هم كاندیداهای انتخاباتی و هم آن دسته از هواداران و حامیانی كه دغدغه های اخلاقی و اجتماعی قوی دارند، باید توجه كنند كه تلاش برای غنی سازی رقابت های انتخاباتی از طریق حركت كاندیداها به سمت «ارائه برنامه های دقیق و شفاف» و نیز «نقد برنامه های سایر كاندیداها»، منفعت دیگری نیز به همراه دارد كه عبارت است از: كمك به ارتقای كیفیت برنامه ها و سیاست گذاری های كلان كشور در بلندمدت. به بیان دیگر، همان طور كه «رقابت اقتصادی سالم و پویا» بین شركت های مختلف و تلاش این شركت ها برای جلب نظر «خریداران» در بلندمدت به «بهبود كیفیت و قیمت محصولات» منجر می شود، «رقابت های سیاسی پویا» و تلاش احزاب و چهره های سیاسی برای «ارائه برنامه هایی دقیق و شفاف» به منظور جلب نظر «رای دهندگان» نیز، به صورت بالقوه می تواند به «بهبود كیفیت برنامه ها و سیاست گذاری های كلان كشور» در بلندمدت منجر شود. اما شرط كلیدی برای كمك رسانی رقابت های سیاسی به بهبود كیفیت برنامه ها و سیاست گذاری های كلان كشور، آن است كه هر فرد به نوبه خود قدمی برای غنی سازی رقابت های سیاسی بردارد تا قطار «رقابت های سیاسی»، از ریل «تخریب محوری» خارج شده و بر ریل مستقیم «برنامه محوری» قرار گیرد.

اما برای بهره گیری بیشتر از تمثیل «رقابت سیاسی كاندیداها» در قالب «رقابت های اقتصادی شركت ها»، فرض كنید شركت سامسونگ، در برنامه تبلیغات تلویزیونی مربوط به جدیدترین گوشی موبایل تولیدی خود، اصلا و ابدا صحبتی درباره قابلیت های آن محصول به میان نیاورده و 100 درصد برنامه تبلیغاتی را به ذكر محسنات و ویژگی های شخصیتی جذاب «مدیران ارشد سامسونگ» اختصاص دهد و مثلا فقط بگوید كه مدیران رده بالای شركت سامسونگ بسیار «خندان» و «سحرخیز» هستند، ارزیابی بینندگان از این برنامه تبلیغاتی چگونه خواهد بود؟

باز هم فرض كنید كه همین شركت، در یك برنامه تبلیغاتی تلویزیونی دیگر خود، به جای آنكه مثلا به ذكر برتری ها و قابلیت های جدیدترین گوشی موبایل تولیدی خود بر جدیدترین گوشی های موبایل «اپل» بپردازد، كل آن برنامه تبلیغاتی تلویزیونی را به ذكر نیت های بد مدیران شركت «اپل» اختصاص داده و بخشی را هم به ذكر نقص های یكی از محصولات «اپل» اختصاص دهد كه 10 یا 20 سال پیش از رده مصرف خارج شده است. در اینجا ارزیابی بینندگان چه خواهد بود؟

فرض سوم: اگر فضای غالب رقابت های تبلیغاتی به سمتی برود كه همه غول های تولیدكننده گوشی موبایل، تمام برنامه های تبلیغاتی خود را فقط بر ذكر «ویژگی های شخصیتی منفی مدیران شركت های رقیب» متمركز كنند، آیا امیدی به ایجاد یك رقابت اقتصادی پویا و تولید محصولاتی روز به روز باكیفیت تر و ارزان تر وجود خواهد داشت؟

سخن آخر آنكه، اگر رقابت های انتخاباتی را نمادی از سطح توسعه یافتگی سیاسی هر كشور بدانیم، گریزی از این واقعیت نیست كه هر چه رقابت های سیاسی بیشتر «برنامه محور» بوده و كمتر بر «تخریب شخصیت رقبا» مبتنی باشد، نماد بلوغ در توسعه یافتگی سیاسی شهروندان خواهد بود. به این ترتیب، لزوم اصلاح رویه رقابت های انتخاباتی در چهار هفته باقیمانده، شاید مساله ای بدیهی به نظر برسد و باید امیدوار باشیم كه خود كاندیداها و نیز هواداران آنها، به سرعت به سمت اصلاح وضعیت فعلی و «غنی سازی محتوای رقابت های انتخاباتی» خود پیش بروند.
نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار