جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 29 - ۱۸ رمضان ۱۴۴۵
۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۵:۴۴

سرمقاله روزنامه‌های صبح دوشنبه 2/16 * آقای هاشمی!ما زودتر پیش‌بینی كردیم

ايران اكونوميست :روزنامه‌های صبح امروز در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «حجر بن عدی یك بار دیگر قیام كرد»،«صف بندی‌ها در سوریه شفاف‌تر شد»،«اگر قانون را نپذیرفتند چه باید كرد؟»،«آقای هاشمی!ما زودتر پیش‌بینی كردیم»،«نگاهی بر تجاوزگری صهیونیست‌ها»،«فریاد مردم و هیاهوی نامزدها!»،«رییس جمهور جدید و چالش‌های اقتصادی پیش‌رو»و... كه برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۱۸۸۱۶

كیهان:حجر بن عدی یك بار دیگر قیام كرد

«حجر بن عدی یك بار دیگر قیام كرد»عنوان یادداشت روز روزنامه كیهان به قلم سعدالله زارعی است كه در آن می‌خوانید؛تخریب حرم و سپس دزدیدن بدن مطهر حضرت «حجر بن عدی» و انتقال به نقطه‌ای نامعلوم موجی از نگرانی و خشم را در میان مسلمانان و غیرمسلمانان پدید آورده است. هتك حریم صحابه رسول خدا-ص- به غیر از آن كه هتك مقدسات است، امنیت جانی، روحی و روانی را از مسلمانان سلب می‌كند. از این رو شاهد واكنش فراوانی در سطح جهان اسلام بودیم.

حجر بن عدی كندی به تصریح كتب تراجم و رجال از جمله «طبقات ابن سعد»، «اسد الغابه»، «اصابه»، «استیعاب»، «مستدرك حاكم»، «تاریخ ابن كثیر» و «تاریخ الاسلام ذهبی» صحابی بزرگ پیامبر-ص- و از یاران برجسته و بصیر امیرالمومنین و امام مجتبی- سلام‌الله علیهما- بود و در جریان جنگ با خوارج نهروان، فرماندهی سپاه امیرالمومنین(ع) را در دست داشت. در زمانی كه «ابوموسی اشعری» حاكم كوفه اجازه پیوستن مردم به سپاه امیرالمومنین(ع) را نمی‌داد و درباره این جنگ شبهه می‌كرد، حجربن عدی بپاخاست و با منطق قوی قرق ابوموسی را شكست و جمعیت زیادی را به حمایت از امام گسیل كرد.

حجر از شخصیت‌های بانفوذ كوفه بود به گونه‌ای كه وقتی در مسجد به جانشین «زیادبن ابیه» (یعنی عمرو بن حریث) به سختی اعتراض كرد، ابن حریث به زیاد نوشت «اگر به كوفه نیاز داری شتاب كن». زیاد بی‌درنگ به كوفه آمد و پس از واداركردن 70 نفر به شهادت دادن علیه حجر، او و یارانش را نزد معاویه فرستاد و او دستور داد آنان را به «مرج عذرا» - در اطراف دمشق امروزی- ببرند و به قتل برسانند. نقل شده است كه حجربن عدی از قاتلش خواست، پیش از شهادت دو ركعت نماز بخواند. او نمازش را طول داد. پرسیدند از ترس مرگ بود پاسخ داد «هرگز وضو نگرفته‌ام مگر آنكه با آن نماز به جای آورده‌ام و هرگز نمازی بدین سبكی و شتاب نخوانده‌ام و اگر هم بترسم بعید نیست زیرا شمشیری آخته و كفنی آماده و گوری كنده شده در برابر خود دیده‌ام.»

با مرور سرگذشت و مطالبی كه از حجر بن عدی در صفحات تاریخ ثبت شده می‌توان فهمید كه او مجاهدی بصیر، مومنی نستوه، عالمی فعال، امام ‌شناسی ثابت‌ قدم، عابدی عارف، دشمن شناسی تیزبین و زاهدی خالص بوده است. با این وصف او یك صحابی در ردیف سایر صحابه هم نبوده بلكه جزو برجسته‌ترین آنان بوده و مصداق برجسته «من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا» (احزاب آیه 23) بوده است. چنین شخصیت سترگی برای همیشه تاریخ و برای همه مردمان«اسوه حسنه» است و هر عقل سلیمی حكم می‌كند كه هر چه نشانه‌ای از چنین شخصیتی است باید حفظ شود تا راه او كه مردمان را به خداوند متصل می‌كند، استمرار یابد.

حمله وهابی‌های تكفیری به چنین بارگاه و بقعه‌ای در واقع حمله به فضایل و اصول اسلام عزیز است چرا كه حجر و امثال او این همه را در پرتو همین دین كسب كرده كه وهابی‌ها یكی از این خصوصیات را هم ندارند. وقتی بن باز ملعون مفتی وهابی می‌گوید ارزش عصای من از بارگاه پیامبر بیشتر است و من هرگز به زیارت قبر پیامبر نمی‌آیم در واقع نشان می‌دهد كه آنان با حمله به بارگاه منور حجر در واقع به پیامبری كه حجر را آنگونه پروریده كه سكوت در برابر جنایات آل ابی‌سفیان را روا نمی‌دانند، حمله كرده‌اند و اگر اجازه می‌یافتند همین معامله را با قبر و بدن منور رسول‌خدا-ص- می‌كردند.

جالب این است كه اهانت‌كنندگان به دردانه‌های پیامبر(ص)، مضاجع امثال حجر و حتی مضجع پیامبر را نمادهای شرك به حساب می‌آورند و هتك و هدم آنان را در دستور قرار داده‌اند ولی اگر یك نفر به یك مفتی وهابی كمترین خطابی داشته باشد، او را مصداق یاغی و خارجی به حساب آورده و ریختن خون او را واجب می‌دانند. یكی از وهابیون سوری- ابن دمشقی- گفته است ما باید از شام شروع كنیم و به عراق برویم و تمامی نمادها را تخریب كنیم. همین‌ها پیش از این حرم امامان هادی و عسكری (علیهماالسلام) در سامره را تخریب كردند در حالی كه این حرم‌ها و حرم حجر از بارزترین مصادیق آیه 36 سوره نور است كه می‌فرماید: «فی بیوت اذن‌الله ان ترفع و یذكر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو والاصال»- آن نور هدایت در خانه‌هایی است كه خدا رخصت داده كه ارجمندش دارند و نام خدا در آنها یاد شود. در آن خانه‌ها هر بامداد و شامگاه خدا را نیایش می‌كنند- بر این اساس می‌توان گفت وهابی‌ها با هتك مضاجع شریف در واقع به جنگ با خدا و نفی ذكر او می‌روند.

اما در مورد حمله به بارگاه ملكوتی حجر و ربودن پیكر او نكته دیگری هم برملا شد. حجر هنوز زنده است و در برابر آل ابوسفیان و آل زیاد و آل مروان زمانه مقاومت می‌كند و برخلاف زمانه او كه كالای امثال میثم و حجر بازاری نداشت امروز این كالا سكه رایج است. حجر یك عبد زاهد مجاهد بصیر ولی‌شناسی بود كه زرق و برق كاخ‌های سبز و سرخ شام او را جبون و یا مفتون نساخت و تا پای جان به افشای آنان ادامه داد.

با همین تصویر امروز به جبهه مشترك «قارون‌های شهوت‌ران» عرب و «گلادیاتورهای خونریز» نگاه كنید. پادزهر آنان مقاومت امثال حجر است و این همان است كه امروز از ایران تا عراق، سوریه، لبنان، یمن، فلسطین، بحرین، كشمیر و... عرصه را بر قارون‌ها و گلادیاتورها تنگ كرده است. آنان كه از پس حجر زمانه برنمی‌آیند سراغ نسخه صدر اسلام می‌روند و عقده‌گشایی می‌نمایند. مگر نه این است كه در هفته‌های اخیر صدها نفر از این گلادیاتورهای اجیر شده قارون‌های شهوت‌ران در مصاف با ملت و ارتش سوریه به هلاكت رسیدند؟

از یك منظر دیگر حمله به مرقد و بدن مطهر حجربن عدی یك نقشه حساب شده آمریكایی- اسرائیلی است. یكی از مراكز تخصصی آمریكا كه به وزارت امور خارجه این كشور تعلق دارد دو سال پیش در تحلیلی نوشته بود: «با جنگ مذهبی ما می‌توانیم جان نیروهای خود را حفظ كنیم و ضربات سختی را به حریف وارد كنیم بدون آنكه متحمل هزینه‌هایی شبیه هزینه‌های جنگ افغانستان و عراق بشویم.» از نظر سرویس‌های اطلاعاتی، حمله به مرقد بزرگان شیعه، شیعیان و علویان سوریه را بر علیه اهل سنت وارد میدان می‌كند و متقابلا سنیان را به جنگ با شیعیان ترغیب می‌كند. مدت‌هاست كه سرویس‌های اطلاعاتی آمریكا، انگلیس، فرانسه، تركیه،‌ عربستان، قطر و رژیم صهیونیستی به این جمع‌بندی رسیده‌اند كه با اقدامات یك طرفه تروریستی و در شرایطی كه فقط ارتش سوریه در برابر تروریست‌ها قرار دارد، نمی‌توان امیدی به سقوط بشار اسد داشت. چرا كه از یك سو چنین جنگی مشروعیت اخلاقی و سیاسی ندارد: چرا كه بدست گرفتن اسلحه و مقابله مسلحانه با ارتش قانونی یك كشور در هیچ كجا مشروع نیست اما اگر درگیری دو طرف مردمی داشته باشد، دشمن بیرونی بدون تحمل تلفات سنگین و هزینه‌های كلان، اهداف خود را دنبال می‌كند.

از منظر طراحان حمله به مرقد و بدن مطهر حجر بن عدی كه به انواع امكانات و پوشش‌های اطلاعاتی- امنیتی مجهز بوده‌اند، این حمله صبر شیعیان را به پایان رسانده و آنان را ناشكیبانه وارد میدان می‌نماید. و حال آنكه واكنش به این جنایت متقابلا سبب فعال شدن تندروهای سنی علیه شیعیان و علویان می‌شود و این به جنگی با نتیجه معلوم می‌انجامد. نگاهی به تصاویر مربوط به نبش قبر و پراكنده كردن منظم قطعات ضریح مطهر حجر به خوبی نشان می‌دهد كه این عملیات از جنس عملیات‌های مرسوم تروریستی نبوده و گویا مجریان از فرصت و امكانات فراوانی برخوردار بوده‌اند كه قبر تخریب نشده و قطعات ضریح آسیب ندید‌ه‌اند و حال آنكه اگر به اقدامات مشابه آنان در عراق نگاه بیاندازیم می‌بینیم كه عناصر وهابی با استفاده از مواد منفجره سراغ ضرایح و مضاجع رفته‌اند. اقدام 7 سال پیش آنان علیه حرم عسكریین(ع) در سامرا از جمله این‌گونه اقدامات بوده است. این به آن معناست كه دست‌های زیادی درهم تنیده شده‌اند تا این اتفاق در مورد حرم حجربن عدی بیفتد.

در این میان واكنش شیعیان و سنی‌ها خیلی حساب شده، انقلابی و در عین حال دلسوزانه بود. از یك طرف علمای سنی سوریه، عراق و مصر در محكوم كردن این اقدام پیشقدم بودند، ثانیا شیعیان در ضمن واكنش‌های خشم‌آلود خیابانی، برادران اهل سنت خود را مبری از چنین اهانتی دانسته و همدیگر را به آرامش دعوت كردند. آنچه در پس رخداد دردناك 12اردیبهشت حومه دمشق می‌توان گفت این است كه حجر یك بار دیگر قیام كرد، یك بار دیگر به خون غلتید و باردیگر در قطعه‌ای از «مرج عذرا» به ودیعت گذاشته شد.

خراسان:حمله اسرائیل به سوریه و تغییر قاعده بازی

«حمله اسرائیل به سوریه و تغییر قاعده بازی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا رضاخواه است كه در آن می‌خوانید؛روز شنبه نیروی هوایی رژیم صهیونیستی برای بار دوم به اهداف نظامی در داخل خاك سوریه حمله كرد. مركز تحقیقات نظامی جمرایا مستقر در جبل قاسیون كه بهمن ماه گذشته نیز هدف حملات جنگنده های اسرائیلی قرار گرفته بود بار دیگر مورد هدف قرار گرفت، مركزی كه سوری ها آن را مسئول «بهبود توان دفاعی آن كشور» معرفی كرده بودند. این حمله در حالی صورت می گیرد كه حدود یك هفته پیش باراك اوباما رئیس جمهور آمریكا در دیدار با ملك عبدا... پادشاه اردن هشدار داده بود كه استفاده از سلاح شیمیایی در جنگ داخلی سوریه باعث «تغییر» سیاست آمریكا در قبال بحران سوریه خواهد شد.

تهدیدی كه به اعتقاد تحلیل گران بیانگر استراتژی آمریكا در قبال تحولات سوریه بود. آمریكا كه تا پیش از این تلاش می كرد از نقش آفرینی در نابسامانی های منطقه دوری كرده و آن را به همپیمانان منطقه ای اش واگذار كند، پس از ناكامی ائتلاف غربی، عربی و تركی بر ضد سوریه و انتشار اخباری مبنی بر شكست های میدانی مخالفان سوری تصمیم گرفت تا سطح مداخله خود را افزایش دهد.

البته بایستی توجه داشت كه ماهیت متفاوت سیاست خارجی اوباما به عنوان یك ایده آلیست نهادگرا، با سیاست های جورج بوش به عنوان یك نئو محافظه كار در روش های اجرایی تفاوت های جدی دارد. به این معنی كه اوباما به هیچ وجه مانند بوش خواهان راه اندازی یك ائتلاف بین المللی به رهبری آمریكا برای فتح سوریه آن گونه كه در عراق رخ داد نیست. دستگاه دیپلماسی آمریكا به دنبال هدایت نیروهای همسوی منطقه ای به منظور اتخاذ استراتژی های سودمند برای منافع آمریكاست. هدایتی كه بیشتر از پشت پرده صورت می گیرد. پازل جدیدی كه آمریكایی ها برای سوریه چیده اند شامل تغییر تاكتیك مبارزه میدانی، بستر سازی برای جابجایی قدرت و تضمین امنیت اسرائیل است.

در مبارزه میدانی تلاش برای كنترل مرزها و محصور ساختن حكومت سوریه است و نه حركت عمقی و فتح پایتخت. برای این منظور پایان نزاع ترك ها با كردها به منظور تثبیت منطقه هم مرز با تركیه، مداخله اردن به منظور ایجاد جبهه ای جدید در مرزهای اردن و سوریه، بحران سازی در عراق و تقویت القاعده و نیروهای سلفی در مرزهای این كشور( آن چه این روزها تحت عنوان نزاع شیعه و سنی در عراق به ویژه مناطق سنی نشین شاهد هستیم) و همچنین امن ساختن مرزهای فلسطین اشغالی و لبنان. طرحی كه با مقاومت جدی در مرزهای عراق و لبنان مواجه شده است. بر اساس این طرح ارتباط حكومت مركزی با خارج قطع شده و مسلح ساختن شورشیان به سلاح های پیشرفته نوعی منطقه پرواز ممنوع را ایجاد خواهد كرد، امری كه در طولانی مدت باعث فشار بر حكومت سوریه و تسلیم آن خواهد شد.

بستر سازی برای جابجایی قدرت نیز مشروط به استقرار اپوزیسیون در داخل و تقویت جریان سكولار و وحدت معارضه است كه با مشكلات عدیده ای مواجه است و امكان تحقق آن بعید به نظر می رسد. ضلع سوم پازل كه تضمین امنیت اسرائیل است، به رژیم صهیونیستی این اجازه را می دهد كه در صورت صلاح دید با حمله به مراكز نظامی و غیر نظامی سوریه ضمن عملكرد به عنوان بازوی نظامی آمریكا در بحران سوریه و همچنین تامین منافع خود در تضعیف همسایه از یك محیط امن بین المللی نیز برخوردار باشد.

بحران سوریه ظاهرا فرصتی را در اختیار تل آویو قرار داده است تا با حملات مكرر و هدفمند به مراكز قدرت ارتش سوریه، یكی از ارتش های قدرتمند عربی را كه همواره تهدیدی برای خود می دانست، تضعیف كند. شاید اسرائیل سال ها به دنبال آن بود كه فرصتی برای كاهش كارآیی ارتش سوریه به دست آورد كه ظاهرا این فرصت را تروریست های سوریه در اختیار تل آویو قرار دادند.

علاوه بر این اخیرا وزیران خارجه اتحادیه عرب در اقدامی مذبوحانه آمادگی خود را برای چشم پوشی از بخش دیگری از خاك فلسطین و اهدای آن به رژیم اشغالگر قدس اعلام كرده اند. حمله نیروی هوایی رژیم صهیونیستی به دو لشكر مربوط به «گردان چهارم ارتش سوریه» تحت فرماندهی «ژنرال ماهر اسد»، برادر رئیس جمهور سوریه، كه از قوی ترین واحدهای نظامی ارتش سوریه محسوب می شود می تواند قدردانی اسرائیلی ها از سخاوت اخیر اعراب باشد. گزینه ای كه سكوت كشورهای عربی در مقابل حمله هوایی اسرائیل به سوریه آن را تقویت می كند.

با این حال دولتمردان آمریكایی بایستی از تجربه كسانی همچون زبیگنیو برژینسكی مشاور امنیت ملی سابق آمریكا كه شخصا در مسلح ساختن طالبان و گروه حقانی نقش داشته بهره گیرند. اخیرا برژینسكی در مصاحبه با شبكه خبری بلومبرگ ادعای اوباما مبنی بر استفاده سوریه از تسلیحات شیمیایی را اشتباه و تعیین 'خط قرمز' وی برای بشار اسد را بدون اندیشه كافی دانست. این چهره شناخته شده سیاست خارجی آمریكا با اشاره به مرزبندی های سیاسی منطقه بر اساس تقسیم آن بین فرانسه و انگلستان پس از جنگ جهانی اول و تداخل قومی و مذهبی در این مرزها، اذعان كرد: اگر ما دست به مداخله نظامی در سوریه بزنیم، دراین صورت در كل این منطقه درگیر خواهیم شد و این موضوع فاجعه ای بزرگ برای آمریكا خواهد بود'. برژینسكی در عین حال تاكید كرده است، ایجاد منطقه پروازممنوع بر فراز سوریه نیز به نفع گروه های سلفی و القاعده خواهد بود.

حمله نظامی به حلقه های محور مقاومت تجربه ای است كه جنگ 33 روزه لبنان و 27 روزه غزه نتایج آن را برای مخالفان منطقه ای و فرامنطقه ای مقاومت آشكار ساخته است، حمله نظامی اسرائیل به سوریه و تسلیح تروریست های تكفیری توسط سلاح های مرگبار اگرچه قاعده بازی را تغییر می دهد ولی در نتیجه آن بی تاثیر خواهد بود.

جمهوری اسلامی:صف بندی‌ها در سوریه شفاف‌تر شد

«صف بندی‌ها در سوریه شفاف‌تر شد»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است كه در آن می‌خوانید؛رژیم صهیونیستی روز گذشته در تجاوزی آشكار، چند نقطه از خاك سوریه را هدف حمله موشكی و بمباران قرار داد. این، دومین حمله ارتش صهیونیستی به خاك سوریه طی سه روز گذشته است، ولی ابعاد حمله روز گذشته بسیار گسترده‌تر بود.

به گزارش منابع خبری، در حمله دیروز، چند مركز نظامی و یك موسسه تحقیقاتی هدف حمله قرار گرفتند. گزارش‌ها همچنین از كشته و زخمی شدن صدها نفر در این حملات حكایت دارند.

برخی منابع خبری، این حملات را شدیدترین حمله از زمان جنگ سال 1352 تاكنون عنوان كرده‌اند. ورود مستقیم رژیم صهیونیستی به بحران سوریه، تردیدی باقی نمی‌گذارد كه از ابتدا صهیونیست‌ها پشت این بحران قرار داشته و دارند و كسانی كه تلاش می‌كردند حوادث سوریه را مشابه تحولات سایر كشورهای عربی وانمود سازند با تحولات اخیر، توجیهی برای ادعای آنان باقی نمی‌ماند. به عبارت دیگر، اكنون دوره جنگ نیابتی كه در آن تروریستها و عوامل مخالف دولت سوریه به نیابت از صهیونیستها و آمریكا می‌جنگیدند به پایان رسیده و این طرح شكست خورده است. منابع بی‌طرف و ناظران مستقل از ابتدا هم بر این عقیده بودند كه بلوای سوریه به دست صهیونیست‌ها شكل گرفت و هدف آن نیز كاملاً روشن بود، وارد ساختن ضربه به مقاومت ضد صهیونیستی در منطقه از طریق تغییر نظام سوریه.

نكته قابل تأمل در حملات اخیر رژیم صهیونیستی به سوریه، همزمانی آن با پیروزی‌های ارتش سوریه و شكست‌های پی در پی شورشیان و تروریستها می‌باشد.

به عبارت دیگر، صهیونیست‌ها پس از آنكه دریافتند عواملشان در سوریه درحال شكست كامل و هزیمت هستند، چاره‌ای غیر از این ندیدند كه برای سد كردن مسیر حوادث و تغییر در روند تحولات، خود وارد میدان شوند.

گزارش‌هایی كه طی روزها و هفته‌های گذشته از سوریه رسیده، بیانگر تسلط ارتش بر بسیاری از نقاط مهم درگیری، به خصوص در منطقه حلب و حمص، پایگاه‌های اصلی شورشیان، بوده است. در این میان، ادعای صهیونیستها مبنی بر اینكه آنها، كاروان‌های حامل موشك حزب‌الله لبنان را هدف قرار داده‌اند عاری از حقیقت و تلاش مذبوحانه‌ای است برای توجیه اقدام تجاوزكارانه رژیم صهیونیستی. هدف اصلی، اعمال فشار هرچه بیشتر بر دولت سوریه از طریق گشودن جبهه‌ای جدید و همچنین روحیه دادن به عناصر تروریست و شورشیان است كه در وضعیت بسیار وخیمی قرار دا رند. اكنون مشخص می‌شود هیاهویی كه درباره استفاده سلاح شیمیایی توسط دولت سوریه ازجانب قدرت‌های غربی و محافل تبلیغاتی آنها مطرح شد درو اقع زمینه چینی برای اقدامات تجاوزكارانه و تهاجم ارتش رژیم صهیونیستی به خاك سوریه بوده است.

بیهوده نبود كه باراك اوباما رئیس‌جمهور آمریكا، چند روز قبل از حمله ارتش رژیم صهیونیستی به سوریه اعلام كرد آمریكا به دقت تحولات سوریه را دنبال می‌كند و هر تصمیمی را كه لازم باشد اتخاذ خواهد كرد و روز گذشته نیز بلافاصله پس از حملات رژیم صهیونیستی، از این اقدام تجاوزكارانه حمایت كرد و آن را در چارچوب دفاع رژیم صهیونیستی از خود قلمداد نمود. این موضع گیری‌ها، نشان می‌دهد كه حملات روز گذشته رژیم صهیونیستی، با هدف حمایت از عوامل تروریست و در هماهنگی با آمریكا بوده است. حوادث چند روز گذشته سوریه، از جمله انفجارهای تروریستی دمشق، هتك حرمت مقدسات اسلامی از جمله نبش قبر صحابی جلیل القدر 'حجر بن عدی' و مورد اخیر یعنی حمله مستقیم رژیم صهیونیستی، نشان دهنده دستپاچگی، سردرگمی و جنونی است كه بر جبهه مخالفان مستولی شده و تأیید این واقعیت است كه دولت سوریه دست بالا را در تحولات جاری دارد و روز به روز موقعیت خود را قدرتمندتر می‌سازد و ابتكار عمل را دردست گرفته است.

با اینحال، چند نكته مهم و قابل تأمل نیز پیرامون حوادث اخیر در سوریه وجود دارد. نخست سكوت شگفت انگیز مجامع بین‌المللی در قبال هجوم آشكار و اقدام جنگ افروزانه رژیم صهیونیستی است كه هیچ توجیهی برای آن وجود ندارد. نقض آشكار حاكمیت یك كشور همراه با اقرار علنی به آن توسط رژیم صهیونیستی در واقع به ریشخند گرفتن همه مراجع عریض و طویل بین‌المللی و منشورهای جهانی می‌باشد و صهیونیستها با قانون شكنی خود نه تنها، حقوق ملت سوریه را تضییع كردند بلكه شعور جهانی را مورد تحقیر و توهین قرار داده‌اند.

در این میان سكوت دولتهای عربی بسیار تأسف بار است. سران دولت‌های عربی كه در موارد مشابه گذشته، دست كم به اعتراض‌های لفظی اقدام می‌كردند در برابر حمله نظامی صهیونیست‌ها به سوریه هیچگونه واكنشی نشان نداده‌اند و این موضع‌گیری بسیار خفت بار و بی‌شرمانه است كه در تاریخ رویارویی اعراب و رژیم صهیونیستی كم سابقه تلقی می‌شود. اكنون با ورود مستقیم رژیم صهیونیستی به بحران سوریه، این بحران وارد مرحله جدیدی گردیده و صف بندی‌ها در سوریه شفاف‌تر شده و در عین حال بسیار خطرناك شده است كه می‌تواند این بحران را به سرعت به یك بحران جهانی یا لااقل منطقه‌ای تبدیل سازد. قطعاً پس از این حوادث، صهیونیستها نباید انتظار سكوت طرف مقابل را داشته باشند و در چنین فضایی، نه فقط فلسطین اشغالی، بلكه منافع رژیم صهیونیستی در سراسر جهان می‌تواند هدف سوریه برای پاسخ دادن باشد و طبیعی است كه مسئولیت حوادث و پیامدهای آتی و گسترش ابعاد غیرقابل كنترل این بحران به عهده صهیونیستها و حامیان آنها می‌باشد.

رسالت:اگر قانون را نپذیرفتند چه باید كرد؟

«اگر قانون را نپذیرفتند چه باید كرد؟»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلویی است كه در آن می‌خوانید؛انتخابات در همه دموكراسی‌های جهان؛ ادب،‌ آداب و قوانین و مقررات خاص خود را دارد. كسانی‌كه در این عرصه ظاهر می‌شوند چه انتخاب كنندگان و چه انتخاب شوندگان حریم قانون را پاس می‌دارند. این پاسداری از روی فهم و ادراك حقیقی نسبت به امنیت و مصالح ملی است.

مردم سالاری یعنی تعیین حاكم از طریق آرای ملت و این یك دستاورد بشری برای نظم و نسق حكومت است. همین دستاورد در فرهنگ اسلام و نهضت پیامبر اكرم (ص) از طریق بیعت و عهد و پیمان مومنین با حاكم شكل می‌گرفت كه فرهنگ خاص خود را داشت.

امام خمینی (ره ) بنیانگذار جمهوری اسلامی و رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها روی رعایت قانون و پاسداشت نهادهای قانونی مسئول در انتخابات تأكید می‌ورزیدند و خود اول كسی بودند كه حریم رای ملت را پاس می‌داشتند و در صف اول مبارزه با كسانی‌كه در پی باز تولید دیكتاتوری از طریق نفی رای ملت و طرد قانون بودند می ایستادند.

احزاب و گروه‌ها و افرادی هستند كه هنوز خود را پایبند به قانون و رای ملت نمی‌دانند. آنها دموكراسی را به شرط چاقو قبول دارند. آنها می‌گویند اگر ما از صندوق رأی بیرون آمدیم انتخابات صحیح است و اگر غیر ما از صندوق بیرون آمد حتما تقلب كرده‌اند. ملت ما این پدیده را در انتخابات سال 84 و 88 به خوبی لمس كرد.

در سال 84 با آنكه مجری انتخابات دولت اصلاحات بود هیچ یك از نامزدهای اصلاح طلبان رأی نیاوردند.

دبیر كل سابق مجمع روحانیون مبارز یكی از نامزدها بود و به محض اینكه شنید رای نیاورده است مجری انتخابات را كه خود از اعضای برجسته مجمع روحانیون مبارز بود متهم به دست بردن در آراء كرد و تا آخر هم همین اتهام را تكرار می‌كرد. با آنكه انتخابات به دور دوم كشیده شد در دور دوم همین اتهام توسط برخی از حامیان نامزدها تكرار شد. اما چون هیچ منطقی دنبال این اتهام نبود كسی- حتی خود اتهام زنندگان - نتوانستند آن را باور كنند!

در انتخابات سال 88 همین اتهام تكرار شد و یكی دو نامزد اصلاح طلب تمام قد در برابر آرای ملت ایستادند با آنكه فاصله رای آنها با فرد پیروز بسیار بالا بود، ' دروغ تقلب ' را ساز و فرمان شورش خیابانی صادر كردند.

آنها بازشماری آرا را نپذیرفتند ،‌ اقدام از طریق سازو كارهای قانونی را نپذیرفتند، قانون انتخابات را زیر پا گذاشتند و رای 6 فقیه و 6 حقوقدان شورای نگهبان را در مورد اعلام نتایج نادیده گرفتند حتی به نظر ولی فقیه به عنوان فصل الخطاب بی‌اعتنایی كردند و به شورش و اغتشاش و جنگ با رای ملت كه شیپور آن از رادیوهای بیگانه نواخته می‌شد روی آوردند. از شعارهایی كه در تجمعات غیرقانونی این جماعت در روزهای قدس، 13 آبان ،‌16آذر و روز عاشورا داده شد معلوم شد اصلاَ آنها به نتایج اعلام شده معترض نیستند بلكه با اصل انقلاب و آرمانهای آن مسئله دارند. لذا رای ، انتخابات ، نتایج آراء و ... را بهانه كردند كه عقده‌های درونی خود را بیرون بریزند و با انقلاب ، امام ، نظام و حتی با اسلام و اصل ولایت فقیه تصفیه حساب كنند.

دشمن البته برای بازنده‌ها یك بازی تعریف كرده بود. این بازی درست منطبق بر احساسات، انگیزه‌ها و تمایلات جاه‌طلبانه و متكبرانه آنان بود.

در اوج ناآرامی‌ها رهبر انقلاب و نخبگان دلسوز آنها را نصحیت كردند تا از این راه برگردند و یا حداقل حساب خود را از حساب مخالفان نظام و منافقین، سلطنت‌‌طلبها و ماركسیست‌ها جدا كنند اما گوش شنوایی نبود. لذا مردمی كه به آنها رای داده بودند در 9 دی به خیابانها آمدند و از آن همه شرارت و بی‌شرمی تبری جستند و پایبندی خود را به انقلاب و نظام اعلام نمودند. بسیاری از نخبگان اصلاح‌طلب هم در گوشه و كنار از این تبهكاری تبری جستند. اما برخی از آنها با پررویی و بی‌پروایی ایستادند كه البته مردم و نظام هم آنها را با چوب قانون ادب كردند.

دشمن در انتخابات سال 88 ثابت كرد؛ انتخابات را یك فرصت برای باز كردن در قلعه امنیت و اقتدار ملی می‌داند. آنها مشروعیت نظام سیاسی و نیز ثبات سیاسی كشور را هدف قرار داده‌اند. تصرف این قلعه و رسیدن به آن اهداف شوم، فقط از طریق نقض قوانین و بی‌اعتبار كردن نهادهای فیصله‌بخش در انتخابات به دست می‌آید.

لذا انتخاب‌كنندگان و انتخاب شوندگان و مسئولان انتخابات اعم از ناظر و مجری باید بدانند حراست از قلعه امنیت و اقتدار ملی فقط از طریق پایبندی و رعایت قانون امكان‌پذیر است.

اكنون در آستانه برگزاری انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری و دوره چهارم انتخابات شوراهای اسلامی هستیم.

حال همان جماعت كه با عبور از قانون، امنیت ملی را به خطر انداختند و دشمن به آنها طمع كرد باز راه افتاده‌اند و سخن از حق و حقوق خود در انتخابات به زبان می‌آورند.

برخی از آنها با قیافه طلبكاری سخن از رفع حصر و آزادی اشراری به زبان می‌آورند كه نتانیاهو آنها را سربازان خط مقدم نبرد رژیم صهیونیستی در تهران معرفی كرده بود.

سئوال كلیدی از این جماعت و نیز نهادهای مجری و ناظر این است كه اگر حتی به ' خوش خیم' های این جریان اجازه حضور در انتخابات داده شود چه تضمینی وجود دارد كه آنها رای ملت را گردن نهند و به قانون احترام بگذارند و طرفداران خود را به بهانه تقلب به خیابانها نریزند.

اگر بگویند چنین كاری نخواهند كرد سئوال این است كه چه تضمینی وجود دارد ؟ چون آنها در دو دور انتخابات اخیر ریاست جمهوری چنین استعداد شگرفی در قانون ستیزی را از خود نشان دادند. اگر هم بگویند تضمینی نمی‌دهند ، سئوال این است كه براساس چه عقلانیتی صلاحیت نامزدهای این جریان باید احراز شود.

به هر حال آنچه كه امروز مردم به آن می‌اندیشند پیشرفت كشور، خدمت بیشتر مسئولان و بسط عدالت علوی در جامعه است. مردم به انتخابات از زاویه گفتمان مقاومت در برابر زیاده خواهی‌های غرب نگاه می‌كنند. اینكه نامزد یا جریانی بیاید به بهانه انتخابات امنیت ملی را تهدید كند و یا چراغ سبز به غرب برای فشار بیشتر به ملت نشان دهد، باید در رد صلاحیت یا عدم احراز صلاحیت او تردید نكرد. كسی كه قانون را قبول ندارد، قانون هم حق دارد او را قبول نداشته باشد این حرف اصلی مردم در انتخابات آینده است تا حرف نهادهای مجری و ناظر چه باشد ؟!

تهران امروز:بایسته‌های سیاست خارجی در دولت آینده

«بایسته‌های سیاست خارجی در دولت آینده»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم دكتر محمدمهدی مظاهری است كه در آن می‌خوانید؛تردیدی وجود ندارد كه سیاست خارجی یكی از مهم‌ترین مسائل دولت آینده است. بخش مهمی از این امر بدین جهت است كه اقتصاد ما به سیاست خارجی وابسته است و این امر نه‌تنها اقتصاد كلان كشور را در بر دارد، بلكه معیشت روزمره مردم را نیز دربرگرفته است. بنابراین به نتیجه رساندن پرونده هسته‌ای در ارتباط با موضوع مذاكره با آمریكا و كشورهای غربی، دولت آینده را در سیاست خارجی از ظرفیت‌های جدیدی برخوردار می‌كند.این بدین معناست كه ظرفیت‌سازی جدید در سیاست خارجی، از طریق طراحی و اجرای تاكتیك‌های كارآمد، موجب باز شدن درهای جدیدی به سوی گفت‌وگو در سیاست خارجی ما و نیز مصالحه بین‌المللی می‌شود. این امری است كه ما امروزه در چارچوب سه اصل عزت، حكمت و مصلحت قویا به آن نیاز داریم. بنابر این رئیس‌جمهور آینده باید:

1- سیاست خارجی كشور را به چارچوب سند چشم‌انداز بیست ساله باز گرداند. در سند چشم‌انداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران كشوری است توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فن‌آوری در منطقه، الهام‌بخش در جهان اسلام با تعامل سازنده و موثر در روابط بین‌الملل. بنابراین تحقق اهداف راهبردی در این سند منوط به الهام‌بخش بودن جمهوری اسلامی ایران در جهان اسلام و داشتن تعاملی سازنده و موثر در روابط بین‌الملل است. بررسی سیاست خارجی ایران در سند چشم‌‌انداز نشان می‌دهد هدف مقطعی دوره اجرای سند، رسیدن ایران به قدرت برتر منطقه‌ای است. مفهوم قدرت برتر منطقه‌ای در این سند در واقع برآیند دو هدف است: 1- كسب جایگاه برتر علمی، فن‌آوری و اقتصادی، 2- تعامل سازنده و موثر در روابط خارجی. بنابراین دولت آینده به اتكای تجارب گذشته ونیز ظرفیت‌های وسیع انسانی و سرمایه‌های مادی باید سیاست خارجی را در این چارچوب تنش زدایی و هدف‌گذاری مجدد كند.

2- فرمایشات اخیر مقام معظم رهبری درخصوص مقاوم بودن به‌عنوان یكی از شروط رئیس‌جمهور مطلوب، شاخص بسیار مهمی است كه باید مورد توجه جدی دولت بعدی قرار گیرد.در فرمایشات مقام معظم رهبری مقاومت و ایستادگی روی اصول، آرمان‌ها و حقوق جمهوری اسلامی ایران اولویتی است كه جهت و مسیر آتی سیاست خارجی ایران را مشخص می‌كند و دستگاه دیپلماسی باید آن را نصب‌العین خود قرار داده و تاكتیك‌های كارآمدی را برای تحقق آنها طرح‌ریزی و اجرا كند. باید توجه شود كه در گفتمان رهبری تضاد و تعارضی میان مقاومت و ایستادگی بر اصول و حقوق با حركت به سوی تعامل‌های سازنده وجود ندارد و اتفاقا این دو بخش مكمل یكدیگر بوده و حركت هوشمندانه در قالب آنها منافع جمهوری اسلامی ایران را تامین خواهد كرد.

3- یك وظیفه مهم برای دولت یازدهم بستر‌سازی برای شكل یافتن اجماع در سیاست‌سازی و سیاست‌گذاری در دیپلماسی كشور است.

ایجاد یك وضعیت هارمونیك و همساز، سرمایه اجتماعی و سیاسی بسیار متراكمی را برای دولت آینده ایجاد می‌كند. این نكته فوق‌العاده مهمی است كه جهانیان صدایی هماهنگ از كشور ما بشنوند. برخورداری از حمایت مراجع و علمای عظام و همراهی دانشگاهیان و نخبگان سیاسی، ظرفیت‌های بالقوه بسیاری را برای دولت به میدان می‌آورد. در همین خصوص بر گماردن تیم كارشناسی متخصص و حرفه‌ای در امور سیاست خارجی كشور، اصلی ضروری است. این نكته‌ای است كه مقام معظم رهبری با اشاره به اینكه رئیس‌جمهور آینده می‌بایست از اقدامات غیركارشناسی بپرهیزد، بر آن تاكید داشتند. چنین نقطه نظری به معنای جذب و فعال‌سازی نخبگان منتخب و دانشگاهی برای ظرفیت‌سازی‌های نو در سیاست خارجی كشور، با هدف برون‌رفت از شرایط پیچیده كنونی قلمداد می‌شود.

4- یكی از ایرادات به عملكرد دولت كنونی در سیاست خارجی این بوده كه از طریق ماجراجویی‌های بی‌مورد در نظام بین‌الملل، اظهارات شتابزه در مورد برخی كشورها یا برخی تنش زایی‌ها صورت گرفته. سفرهای پرهیجان یا تكراری به این سو و آن سوی دنیا توانست از سویی باعث تحریك كشورهای دیگر و شكل یافتن محورهای اتحاد علیه جمهوری اسلامی ایران شود، یا اینكه سطح عزتمندی ایران را مخدوش نمود. این موارد نمی‌تواند در چارچوب اصول سه‌گانه، عزت، حكمت و مصلحت كشور قلمداد گردد. بنابراین در این خصوص می‌بایست در چارچوب این اصول وزین سه‌گانه توازن و تعادل به سیاست خارجی بازگردانده شود.طراحی و اجرای تاكتیك‌های هوشمندانه و عقلانی در راستای تحقق اهداف سیاست خارجی كشور، اولویتی است كه در پرتو تجربیات سال‌‌های گذشته بیش از پیش ضرورت آن احساس می‌شود.

وطن امروز:آقای هاشمی!ما زودتر پیش‌بینی كردیم

«آقای هاشمی!ما زودتر پیش‌بینی كردیم»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم رضا شكیبایی است كه در آن می‌خوانید؛
جناب حجت‌الاسلام والمسلمین هاشمی‌رفسنجانی
با سلام و عرض ادب

در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 92 و فصل آمدن و نیامدن این و آن برای كاندیداتوری انتخابات، بار دیگر نام جنابعالی برای حضور در این انتخابات به عنوان كاندیدا یا تعیین‌كننده كاندیدای اصلاح‌طلبان مطرح شده است.

هر چه به انتخابات هم نزدیك‌تر می‌شویم سخنان و اظهارات شما در جلسات متعدد جالب توجه‌تر می‌شود، سخنانی كه با آنچه سعی دارید به عنوان یار دیرین امام و رهبری ترسیم كنید در تضاد آشكار است. سخنان اخیر شما در رابطه با اسرائیل و سوریه از همین سنخ بود، درست زمانی كه سلفی‌ها به پشتیبانی صهیونیسم بین‌الملل در حال جنایت علیه مردم مسلمان سوریه بویژه شیعیان هستند؛ نمونه آخر آن هتك حرمت به مرقد و پیكر مطهر صحابی گرانقدر جناب «حجربن‌عدی» بود كه از این فاجعه آه از نهاد همه برخاست.

سكوت شما در برابر مواضع دخترتان سركار خانم فائزه هاشمی نیز از نمونه‌های اخیری بود كه مدعای یار دیرین امام و رهبری بودن را زیر سوال می‌برد. آنجا كه دخترتان به صراحت از «رابطه خوب» خود با بهایی‌ها و منافقین در زندان می‌گوید، دلسوزان اسلام و انقلاب انتظار داشتند موضع‌گیری می‌كردید، انتظاری كه ظاهرا بیهوده بود.

غرض از این نوشته، یادآوری موضع‌گیری‌ها یا عدم موضع‌گیری‌های شما برخلاف آرمان‌های امام و انقلاب نیست كه سخن را به درازا می‌كشاند بلكه نقد یك ادعاست كه این روزها مكررا آن را تكرار كرده‌اید و آن پیش‌بینی آینده احمدی‌نژاد است.

گفته‌اید با كمیته‌ای از مجلس خبرگان در سال 87 مفصل درباره احمدی‌نژاد و شرایط آینده سخن گفته‌اید و همه آنها امروز محقق شده است. من نمی‌دانم شما چه پیش‌بینی‌ای كرده‌اید اما به طور كلی فرض را بر این می‌گیریم كه از رذایل اخلاقی و رفتاری و منش احمدی‌نژاد گفته‌اید. در اینجا به هیچ عنوان قصد محاجه با شما درباره پیش‌بینی‌هایتان را ندارم و اینكه اصلا احمدی‌نژاد پیش‌بینی شده جنابعالی، تازه چه شباهت‌هایی با خود شما پیدا كرده یا نكرده، بلكه بحث من با شما درباره راه‌حل‌های شماست. فرض را بر این می‌گیریم كه نگارنده با تمام پیش‌بینی‌های شما موافق باشد و اصلا خودش پیش از شما آینده احمدی‌نژاد و حتی پیش‌تر، آینده شما را پیش‌بینی كرده است؛ خب! از این پیش‌بینی چه نتایجی می‌شد گرفت و چه راه حلی می‌شد ارائه داد؟

بر فرض بپذیریم شما در سال 87 گفته‌اید كه آقای رئیس‌جمهور، تمامیت‌خواه است، اخلاق سیاسی ندارد، مدیریتش چنین و چنان است و... خب! راه حل شما چه بوده؟ 2 راه حل قطعا باید مطرح كرده باشید و الا صرف پیش‌بینی كه دردی را دوا نمی‌كند و كاری عبث است. حتما 2 راه‌حل از پی آن گفته‌اید: 1- طرح عدم كفایت رئیس‌جمهور 2- رد‌صلاحیت وی برای انتخابات 88.

و در طرح این 2 راه‌حل هم اصلا در نظر نگرفته‌اید كه رئیس‌جمهور، منتخب ملت است. سوال این است احمدی‌نژاد 87 چه كرده بود كه باید طرح عدم كفایت وی مطرح می‌شد؟ آیا اگر این منطق را بپذیریم كه به محض اینكه رئیس‌جمهوری واجد یكسری خصایص نباشد و از نظر ما نامطلوب و مضر به حال كشور تشخیص داده شود باید او را ساقط كرد، آقای خاتمی نباید در دوره خود عدم كفایت می‌خورد؟

آقای خاتمی نباید برای دوره دوم خود ردصلاحیت می‌شد؟

رئیس‌جمهوری كه خود گفت هر 9 روز یك بحران داشتیم (بخوانید اطرافیانش هر 9 روز یك بحران برای كشور درست كردند) آیا طرح عدم كفایت او در مجلس مطرح شد؟ آیا در انتخابات سال 80 ردصلاحیت شد؟

ما همان زمان پیش‌بینی می‌كردیم خیل زیادی از یاران خاتمی به دامان سرویس‌های جاسوسی غرب پناهنده شوند و محقق هم شد ولی آیا چون پیش‌بینی می‌كردیم باید خاتمی را عزل می‌كردیم؟ قطعاً پاسخ خیر است؛ آنچه ما از نظام جمهوری اسلامی و راه امام و رهبری دریافت كرده‌ایم، اینگونه نیست.

نظام اسلامی آنقدر سعه‌صدر دارد كه آنجا كه پای رای مردم وسط است، پای رای مردم می‌ایستد، هرچند محصولش بنی‌صدر باشد. مگر امام، بنی‌صدر را حمایت نمی‌كرد؟ مگر او را تحمل نمی‌كرد؟ تا آنجا كه در قضیه جنگ، وادادگی مشكوك او به اشغال بخش‌های عظیمی از خاك كشور منجر شد و در طرفداری از گروهك‌های مسلح ضدنظام تا آنجا پیش رفت كه دیگر نمی‌شد او را تحمل كرد.

آقای هاشمی! اگر بنا بر پیش‌بینی باید احمدی‌نژاد در انتخابات سال 88 ردصلاحیت می‌شد، بنابر پیش‌بینی نیز موسوی باید در همان انتخابات ردصلاحیت می‌شد چون ما نیز پیش‌بینی كرده بودیم او كاندیدای بیگانگان است، پروژه القای دروغ تقلب در جریان است و آشوب خیابانی در حال تدارك است، اما نظام او را تایید كرد به 2 دلیل؛ اول اینكه شاید این فرصت به او داده شود و او مرتكب چنین خطاهایی نشود كه شد و دوم مردم خود باید تجربه می‌كردند و به چشم خود می‌دیدند آنچه را كه دیگران پیش‌بینی می‌كردند. نظام راه تجربه مردم را نباید سد می‌كرد و تا جرمی صورت نگرفته نباید قصاص قبل از جنایت می‌كرد و دیدیم كه بعد از انتخابات شد آنچه نباید می‌شد اما نظام بر اساس پیش‌بینی عمل نكرد بلكه ملاك را مردمسالاری قرار داد.

درباره شخص حضرتعالی فراوان بودند كسانی كه در همان اوایل دوران ریاست‌جمهوری‌تان آینده شما را پیش‌بینی كردند و گفتند هاشمی به دامان لیبرال‌ها و ضدانقلاب خواهد غلتید. آیا بر اساس این پیش‌بینی باید نظام شما را حذف می‌كرد یا رهبر انقلاب پس از پایان دوران ریاست‌جمهوری 8 ساله‌تان، شما را در مجمع تشخیص مصلحت نظام به كار نمی‌گرفتند؟ چرا كه آن پیش‌بینی هم خالی از صحت نبود، اصولا مهاجرانی‌ها و دیگر نزدیكان شما كه سر از دستگاه استعمار پیر درآوردند و عدم مرزبندی شما با لیبرال‌ها و ضدانقلاب كه تا امروز امتداد پیدا كرده و حتی به‌زعم بسیاری شما را در موضع رهبری معنوی اپوزیسیون جمهوری اسلامی نشانده و ... همه دال بر صحت آن پیش‌بینی‌های قدیمی است اما شما هنوز رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام هستید و این سعه صدر نظام جمهوری اسلامی و رهبری گرانقدرش را می‌رساند.

متاسفانه راه‌حل‌های شما در مقاطع مختلف در مواجهه با جریان‌های مخالف‌تان یا جریان‌هایی كه با آنها مخالف بوده‌اید نه‌تنها بویی از دموكراسی نبرده بلكه سرتا پا دیكتاتورمآبانه است. راه‌حل ردصلاحیت رئیس‌جمهور یا عزل او در حالی كه در دوره‌ای 17 و دوره بعد 24 میلیون رای مردم به او داده شده است، راه‌حل‌هایی مردمسالارانه نیست. این مردم هستند كه باید انتخاب كنند میان احمدی‌نژاد با همه ضعف‌هایش یا موسوی كاندیدای آمریكا به كدام رای بدهند. حتی اگر بدانند احمدی‌نژاد 4 سال دیگر منحرف می‌شود قطعا شرف دارد به كسی كه در همان لحظه منحرف بوده و عامل یك خیانت بلكه جنایت بزرگ در حق این كشور شده است.

جناب آقای هاشمی! بنده در سال 84 در دور اول انتخابات (27 خرداد) به آقای احمدی‌نژاد رای ندادم چون مشی مدیریتی و اخلاقی او را نمی‌پسندیدم اما قطعا اگر صد بار دیگر در موضع رای 3 تیر قرار بگیرم باز هم به او رای می‌دهم به ده‌ها بلكه صدها دلیل؛ چون شما را به دلیل داشتن عقبه‌ای از لیبرال‌ها و همچنین اعوجاجات فكری خودتان درباره مبانی انقلاب و اسلام برای مدیریت كشور خطرناك می‌دانستم و می‌دانم؛ حتی اگر احمدی‌‌نژاد افكار و عقاید امروزش را آن روز علنی گفته بود باز هم به علت اینكه آن روز «جریان» نبود و امروز هم نیست، به مراتب از شخص جنابعالی و اطرافیان‌تان و جریان‌هایی كه در داخل و خارج كشور از شما حمایت می‌كردند، خطرش كمتر بود. بماند اینكه احمدی‌نژاد حداقل شعارهای امام و انقلاب را سر می‌داد لذا كار سختی نبود انتخاب میان او و هاشمی 2005 كه امروز به سوریه متلك می‌پراند و كم مانده دست دوستی به سمت اسرائیل دراز كند. باز هم تاكید می‌كنم من در اینجا نمی‌خواهم محاسن احمدی‌نژاد را برای شما فهرست كنم كه قطعا محاسنی دارد یا معایبش را بازگو كنم كما اینكه درباره شما نیز چنین قصدی ندارم، مجالش نیست. صورت مساله ساده است؛ هرگاه در كشور دوگانه‌ای رخ دهد كه در یك طرف آن انقلاب و شعارهای انقلاب و در طرف دیگر آن ضدانقلاب و شعارهایش باشند، مردم به گزینه انقلاب رای ‌خواهند داد، حال می‌خواهد این گزینه را احمدی‌نژاد نمایندگی كرده باشد یا دیگری و گزینه ضدانقلاب را شما نمایندگی كرده باشید یا دیگری.

آقای هاشمی! مشكل جدی شما عدم مرزبندی با منافقین و سلطنت‌طلبان و بهایی‌ها و انگلیسی‌ها و آمریكایی‌ها و نمایندگان آنها در داخل است. تا این مشكل را حل نكنید اینگونه بد و بیراه گفتن و انتقام كشیدن از نظام راه به جایی نمی‌برد. نظام بی‌تقصیر است، مشكل مردم هستند! مردم پای كار انقلاب و آرمان‌های انقلابند، شما هم اگر می‌خواهید ناكامی‌های گذشته را نداشته باشید از جبهه ضدانقلاب به جبهه انقلاب و مردم نقل مكان كنید. باور كنید راه حل شما در كوبیدن رای مردم با دروغ «تقلب» یا كلمه هرزه «انتخابات آزاد» نیست.

آقای هاشمی! بار دیگر اگر خواستید به خبرگان پیشنهاد بدهید، پیشنهاد‌هایتان حذفی و دایر بر قطع مسیر تجربیات مردم و سركوب رشد اجتماعی ـ‌سیاسی نباشد بلكه بر سبیل نقد منصفانه باشد. نقد كنید اما براساس آرمان‌های امام و انقلاب و هنگامی كه نقد می‌كنید سعی كنید موضعی را نقد نكنید كه خود از آن بری نباشید مانند آنجا كه دولت را ضدروحانیت و «رشیدی‌مطلق‌های جدید» نامیدید اما همزمان «داریوش همایون» ضدروحانیت و اسلام و مسؤول پروژه مقاله شنیع «احمد رشیدی‌مطلق»، مكررا در آن سوی آب‌ها از جنابعالی حمایت می‌كرد. یا مدعی شناسایی بنی‌صدرهای جدید شوید و داعیه «بنی‌صدرستیزی» سر دهید در حالی كه ابوالحسن بنی‌صدر ملعون به دفعات از شمارگان در رفته از شما طرفداری كند، همایون و بنی‌صدر كه تغییر نكرده‌اند بنگرید پس با هاشمی دهه 50 و سال 60 چه فرقی كرده‌اید كه اینها از شما جانبداری می‌كنند؟!

سخن كوتاه می‌كنم و به عرض حضرتعالی می‌رسانم مساله ما با شما پیش‌بینی آینده این و آن نبوده، موضوع بحث و نقد ما با شما رای مردم است در سال‌های 84 و 88 آن را نپذیرفتید و به قانون تمكین نكردید. حرف ما با جناب آقای هاشمی خلاصه می‌شود در همین 2 كلیدواژه: رای مردم و قانون.

در پایان از اینكه قلم یك نسل سومی انقلاب، یك پیشكسوت نسل اولی را بی‌پرده نقد كرده عذر می‌طلبم، ما از بزرگان دین یاد گرفته‌ایم حق را صریح بگوییم؛ هرچند تلخ باشد.
با سپاس-رضا شكیبایی-سردبیر «وطن امروز»

مردم سالاری:حق با چه كسی بود؟

«حق با چه كسی بود؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم ولی درویشی است كه ر آن می‌خوانید؛اخیرا در یكی از روزنامه‌های كشور مطالبی عنوان گردید كه طی آن یك سناریو نوشته و به آن پاسخ هم داده شد. نویسنده كه قطعا نتوانسته است نگاه‌های پرسش‌گر و فریاد سكوت اقشار مختلف جامعه را تاب بیاورد، ادعا كرده است كه این روزها برخی اصحاب فتنه! ادعا می‌كنند كه حق با آنها بوده است كه از ابتدا با ریاست جمهوری احمدی‌نژاد مخالفت كرده‌اند و این ترجیع‌بند را علیه اصولگرایان تكرار می‌كنند كه «دیدید حق با ما بود؟»

ایشان در ادامه، احمدی‌نژاد را به احمدی‌نژاد خوبِ تا دو سال قبل و احمدی‌نژاد بدِ از دو سال قبل، تقسیم كرده است! و سپس برخی اقدامات دولت ایشان را برشمرده و نوشته است: «حمایت از ریاست جمهوری احمدی‌نژاد در انتخابات 84 و88 یكی از برجسته ترین افتخارات اصولگرایان و توده‌های مردم خداجوی و انقلابی بوده است و از سوی دیگر درباره افراد و جریاناتی كه در آن هنگام با دولت احمدی‌نژاد مخالفت می‌ورزیدند، با جرأت می‌توان گفت كه فقط یك لكه ننگ پاك ناشدنی بر پیشانی خود نهاده‌اند.»

ایشان در پایان، انتقادات اخیر اصولگرایان به برخی مواضع و عملكرد احمدی‌نژاد – كه عمدتا به نوع مواجهه احمدی‌نژاد با آنها و حمایت او از جریان به اصطلاح انحرافی مربوط می‌شود، نه نحوه مدیریت كشور - را سند افتخار دیگری برای اصولگرایان دانسته‌اند. در نقد این نوشته، ابتدا باید با صراحت خاطرنشان كرد كه جمله «دیدید حق با ما بود»، مترادف جمله «دیدید شما اشتباه كردید» است. اما نویسنده كه عمدا این نهیب عمومی را صرفا به «اصحاب فتنه!» نسبت می‌دهد خود بهتر از هر كسی می‌داند كه این سخن، سخن تمام مردمی است كه فشارهای اقتصادی و معیشتی، بی سامانی اوضاع مدیریتی كشور، وضعیت نامناسب فرهنگی و اجتماعی، تحریمهای بین‌المللی و تأثیرت آن و همه دردهای ناشی از این مجموعه ناكارآمدی‌ها را با گوشت و پوست و استخوان خود لمس می‌كنند. آنان باسكوت معنا دارشان كه همانا بلندترین فریاد است اصولگرایان را به توضیح و توجیه و حتی عذرخواهی می‌طلبند! بنابراین نوشته مذكور را نمی‌توان چیزی فراتر از توجیه و سفسطه كردن در برابر این خواست عمومی دانست.

و اما تقسیم كردن احمدی‌نژاد به احمدی‌نژاد خوب و احمدی‌نژاد بد، همان اندازه عوام‌فریبانه است كه دولت سازندگی و دولت اصلاح طلبی – و اگر ایشان ملاحظاتی نداشتند، قطعا دولت جنگ را نیز – به ناكارا بودن و نداشتن هیچ یك از امتیازات دولت احمدی‌نژاد متهم كردن.

برخی دوستان توجه جدی داشته باشند كه این روزها دانسته‌های افراد، صرفا به كتاب‌های درسی و برنامه‌های تلویزیونی محدود نمی‌شود. عصر، عصر ارتباطات است. به وفور مشاهده می‌شود كه در دورافتاده‌ترین روستاها كه هنوز از برخی مواهب شهروندی محرومند، جوانان و نوجوانان از طریق امواج اینترنت در كسری از دقیقه به هر آنچه برای قضاوت خود در خصوص موضوعی نیاز داشته باشند، دست می‌یابند. امروزه نمی‌توان و نباید تصور كرد كه مخاطبان ما مخاطبان 10 یا 20 سال قبل اند. آنان نه مخاطبان دو یا سه سال قبل كه حتی مخاطبان دو یا سه روز قبل هم نیستند. آنها مخاطبان همین امروزند زیرا از دیروز تا امروز، خواسته یا ناخواسته اطلاعات بسیاری در معرض دید و قضاوت آنها قرار گرفته است. لذا بدانند كه برای اثبات خدمت یا خیانت هر دولت چیزی فراتر از گفته‌ها و نوشته‌های كلیشه‌ای و تكراری آنان نیاز است!

كیست كه نداند دولت جنگ چه‌ها كه برای حفظ وجب به وجب این مملكت و حفظ دین و شرف و ناموس این مردم نكرد؟

كیست كه نداند دولت سازندگی چه تلاشها و جهادهای خستگی ناپذیری كه برای آباد ساختن ایرانی كه زخم‌ها و ویرانی‌های فراوانی از جنگ و از بدخواهی بدخواهان بر تن داشت نكرد؟

كیست كه نداند دولت اصلاح‌طلبی علیرغم سقوط قیمت نفت به 9 دلار، از نظر اقتصادی دستاوردهایی داشت به عظمت پارس جنوبی و ایجاد اشتغال ناشی از آن، افتتاح فرودگاه امام، علی‌رغم همه سنگ اندازی‌ها، سوآپ نفت و گاز، حجم انبوه مبادلات اقتصادی با اروپا و آسیای میانه، رونق بورس، ثبات و افزایش ارزش پول ملی و بهبود ملموس وضع معیشت مردم و...

از نظر سیاست خارجی دستاوردهایی داشت به عظمت مصوب كردن پیشنهاد «گفت‌وگوی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها» و نامگذاری سال 2001 ازسوی سازمان ملل به این نام، بهبود بی‌سابقه روابط بین‌الملل، تنش‌زدایی در روابط خارجی كه نحوه استقبال پادشاه عربستان، رئیس جمهور وقت فرانسه و پاپ ژان پل دوم تنها نمونه‌هایی از آن بود، بهره‌برداری هوشیارانه از دوجنگ افغانستان و عراق -كه منجر به سرنگونی طالبان و صدام شد - بدون وارد شدن به جنگی دوباره و ... و كیست كه نداند ایران و ایرانی در آن زمان پیام آوران صلح جهانی و نمایندگان اسلام واقعی بودند و دارندگان فرهنگ و پیشینه غنی تاریخی بودند؟

و اما كیست كه نداند درآمد بیش از 750 میلیارد دلاری دولت اصولگرایان یعنی چه؟ كیست كه نداند راه‌اندازی چند پروژه و ناتمام رها كردن سایر پروژه‌ها یعنی چه؟

كیست كه نداند اجرای ناقص طرح هدفمندی یارانه‌ها یعنی چه؟ كیست كه نداند كاهش قدرت خرید مردم و كاهش ارزش پول ملی به یك‌سوم یعنی چه؟ كیست كه نداند كشور را به زیر بار تحریم‌های بین‌المللی بردن یعنی چه؟ كیست كه نداند كشور را در معرض تعرض دشمنان بدخواه و فرصت‌طلب و كینه‌توز قرار دادن یعنی چه؟ كیست كه نداند بروز فساد ناشی از فقر و تبعات اجتماعی آن یعنی چه؟ كیست كه نداند اختلاس‌های ریز و درشت و قائل شدن خط قرمز برای این و آن در یك دولت اسلامی یعنی چه؟ و ...

شاید مواردی از این دست به عدد سفرهای استانی احمدی‌نژاد باشد، كه ناگفته مانده است. اما خوشبختانه هر آن كس كه طالب یافتن حقیقت باشد و بخواهد قضاوتی عاقلانه و عالمانه داشته باشد، اینها را و بسیار فراتر از اینها را می‌خواند و می‌داند و می‌فهمد، حتی اگر برخی‌ها ابایی نداشته باشند كه تمام عالمان به این امور را «اصحاب فتنه» بدانند!

دوستان عزیز قطعا مستحضرند كه حتی كاندیداهای اصولگرا به صراحت عنوان می‌كنند كه «برای بازسازی ویرانی‌های ایجاد شده در این دولت و بازگرداندن كشور به وضعیت قبلی 3 تا 4 سال كار و تلاش بی‌وقفه یك دولت قوی نیاز است»، لذا شایسته است پاسخ دهند كه مملكت در این دو سال اخیر چنان ویران شد؟ اقتصاد و سیاست و روابط خارجی كشور در همین دو سال اخیر چنان تأسف برانگیز شد؟ قانون‌گریزی و گردنكشی در برابر قانون و حتی دینمداران از دو سال قبل شروع شد؟ خیر! ادعای نابود كردن این كشور و آن كشور و رد یا قبول این موضوع و آن موضوع، پیش زمینه تنش در روابط بین‌الملل بود. عدم توجه به سخنان و حتی نصایح كارشناسان و مجلسیان و دلسوزان پیش‌زمینه بحران‌های اقتصادی و سیاسی بود. غوغاسالاری نابجا در خصوص حق مسلم هسته ای كشور، پیش‌زمینه تحریم از سوی فرصت‌طلبان دركمین نشسته بود.

توهین بی‌محابا به این و آن و قلب واقعیت‌ها و اتهام زدن به دیگران و خود بزرگ‌بینی پیش‌زمینه عدم تمكین به رأی و نظر قانون و حتی شخصیت‌های دلسوز نظام بود. حتی ادعای ارتباط با حضرت حجت(عج) و داستان هاله نور پیش‌زمینه شكل‌گیری انحراف بود. آیا اینها كافی نیست كه دوستان عزیز اصولگرا لختی با خود خلوت كرده و از خود بپرسند كه «آیا واقعا حق با ما بود؟» زیرا دیری نخواهد گذشت كه مردم فارغ شده از غبار بادها و طوفان‌های سیاسی به مدد همین گسترش ارتباطات قطعه قطعه پازل حقیقت را در كنار هم خواهند چید و با خود و شاید برای نسل بعد از خود بگویند «حق با اینها،آنها بود»!

آفرینش:خطر انقراض در كمین جانوران كمیاب كشور

«خطر انقراض در كمین جانوران كمیاب كشور»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است كه در آن می‌خوانید؛در چند ماه گذشته نخست برنامه پایش جمعیت یوزپلنگ آسیایی پس از یك سال به پایان رسید و براورد می‌شود كه حداقل 50 قلاده یوز در كشور وجود داشته باشد. این امر در حالی است كه بنا به برآوردها اطلاعات به جا مانده از دهه 1350 حدود 400 قلاده یوزپلنگ در ایران می زیسته است.

یعنی امروزه جمعیت یوزپلنگ آسیایی دومین گربه سان در معرض خطر انقراض جهان است و این خطر وجود دارد كه همچون شیر ایرانی و ببر مازندارن تنها نامی از آن ماند و از بین رود.

علاوه براین نیز اگر به اخبار چند ماهه گذشته محیط زیستی ایران توجهی داشته باشیم باید گفت نه تنها رشد چندانی در زمینه افزایش توجه به حفظ گونه‌های جانوری در معرض خطر انجام شده است بلكه همچنان خطرهای بسیاری گونه های جانوری را تهدید می‌كند.

چنانچه جدا از كشتار سالانه 10 تا 12 پلنگ در كشور به دلایل متعدد زندگی 300 گور خر در استان فارس بلای جان مردم تلقی می‌گردد و یا همچنان تجاوزهایی به مناطق حفاظت شده انجام می شود و یا پارك های ملی و مناطق حفاظت شده همچنان مورد هجوم شكارچیان ، دامداران ، كشاورزان و زمین خواران قرار می گیرد.

آنچه مشخص است با توجه به توسعه روزافزون فعالیت های انسانی از جمله گسترش شبكه جاده ای، توسعه جوامع محلی و در نتیجه افزایش احتمال تقابل گونه های جانوری در معرض انقراض با انسان و آسیب پذیری این گونه كمیاب، كاهش امنیت زیستگاه های جانوری می تواند به كاهش زاد و ولد در گونه های جانوری در معرض خطر در كشور و نابودی آنها بیانجامد.

این در حالی است كه كسب رتبه بالای ایران در بین كشورهای جهان از نظر تخریب محیط زیست در كنار مقولاتی چون قرار گرفتن ایران در جایگاه نامناسب در سرعت بالای تخریب جنگلها ومراتع، شكار بی‌رویه حیوانات در كنار خطر بالای انقراض گونه های مختلف، نابودی تالابهای بین المللی و ده ها نمونه دیگر می تواند زنگ های هشدار را برای آینده محیط زیست جانوری ایران به صدا درآورد و بر حیات آینده جانوری كشور تاثیرات منفی فراوانی داشته باشد.

در این بین باید توجه داشت كه با وجودی كه ایرانیان را از جمله نخستین ملت‌های جهان در توجه به اهمیت محیط زیست ‌ بوده اند اكنون در مقایسه با دیگر كشور های توسعه یافته و در حال توسعه جایگاه چندان مناسبی ندارند.

در واقع باید توجه داشت كه توسعه ای كه برپایه نابودی منابع محیط زیستی باشد توسعه پایدار نیست و عملا دیری نمی پاید كه پیامد ها و تبعات ناگوار آن نمود پیدا می كند. اكنون نیز با توجه به وضعیت موجود باید با نگاهی آسیب شناسانه در پی راهكارهایی عملی برای حل مشكلات فعلی و نجات واقعی وحقیقی محیط زیست در كشور بود.

در این راستا پرداختن به رویكردهایی چون افزایش آگاهی‌های عمومی شهروندان، عزم ملی و كشوری در بالا بردن حفاظت مطلوب از گونه های موجود و در حال انقراض جانوری ، داشتن قوانین مناسب و اصلاح قوانین ناكارامد و... می‌تواند از روند تخریب گسترده محیط زیست جانوری كشور بكاهد.

حمایت:نگاهی بر تجاوزگری صهیونیست‌ها

«نگاهی بر تجاوزگری صهیونیست‌ها»عنوان یاداشت روز روزنامه حمایت است كه ر آن می‌خوانید؛در جنایتی دیگر رژیم صهیونیستی با زیر پا گذاشتن تمام قوانین بین‌المللی سوریه را كه عضو رسمی سازمان ملل متحد است، هدف قرار داد. تجاوز آشكار صهیونیست‌ها به خاك سوریه و قتل عام مردم این كشور در حالی صورت گرفت كه روند تحولات سوریه از شكست ائتلاف ضد سوری حكایت دارد؛ بنابراین می‌توان گفت كه صهیونیست‌ها با تجاوز به دنبال ایجاد فضای تنفس برای تروریست‌ها در سوریه بوده‌اند.

در كنار این موضوع نكاتی چند در قبال تجاوز صهیونیست‌ها به سوریه مطرح است: نكته قابل توجه در تجاوز صهیونیست‌ها استفاده آنها از آن برای باج گیری از منطقه و جامعه جهانی تحت عنوان طرح صلح جدید خاورمیانه می‌تواند باشد كه بر اساس طرح تبادل زمین صورت می‌گیرد. صهیونیست‌ها به دنبال تثبیت اراضی اشغال‌شده در فلسطین هستند در حالی كه هرگز زمینی را به فلسطینی‌ها نمی‌دهند.

توجه به مسئله فلسطین همزمان با تحولات سوریه امری قابل توجه است. صهیونیست‌ها احتمالا همزمان با تجاوز به سوریه اشغالگری‌های جدیدی در كرانه باختری و قدس صورت می‌دهند تا در روند سازش آنها را تثبیت كنند. نكته مهم آنكه تجاوز صهیونیست‌ها به سوریه به دلیل سكوتی است كه كشورهای عربی و حتی نهادهای بین‌المللی در برابر تجاوزهای این رژیم به غزه و لبنان و سودان صورت داده‌اند؛ اگر جامعه جهانی پیش‌تر مقابل صهیونیست‌ها ایستاده بود، امروز چنین جنایتی صورت نمی‌گرفت.

ادعای ورد جنگنده‌های صهیونیست‌ها از خاك لبنان به سوریه برای وارد كردن دو كشور به جنگ و بویژه وادار كردن حزب‌الله به انتخاب یكی از دو گزینه حمایت از دولت لبنان یا سوریه است كه با هدف تخریب چهره مردمی و روابط حزب‌الله با سوریه یا حداقل القای دوری حزب‌الله از سوریه این ادعاها مطرح شده است.

ادعای استفاده صهیونیست‌ها از سلاح‌های شیمیایی در تجاوز به سوریه هر چند می‌تواند ادعایی واهی باشد كه با دو هدف ایجاد رعب و وحشت در میان مردم و دیگری بهانه‌سازی برای ورود بازرسان سازمان ملل در سوریه صورت گرفته است، در نهایت نشانگر خوی جنایتكارانه این رژیم است كه برای رسیدن به مقصود حتی استفاده از چنین سلاح‌های كشنده‌ای را مجاز می‌داند. نكته قابل توجه آنكه صهیونیست‌ها و محافل رسانه‌ای غرب با انتشار اخبار متعدد و فضاسازی گسترده تلاش دارند تا افكار عمومی را در تحولات سوریه سردرگم سازند تا در نهایت سوریه و مقاومت را محكوم و تجاوز این رژیم را مشروع جلوه دهند.

قانون:اتهاماتی كه مرتضوی به دنبال فرار از آن‌ است

«اتهاماتی كه مرتضوی به دنبال فرار از آن‌ است»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم پیمان حاج محمود عطار است كه در آن می‌خوانید؛سعید مرتضوی به عنوان دادستانی وقت عمومی و انقلاب تهران دارای یك‌سری وظایف قانونی است. مهم‌ترین وظیفه یك دادستان نظارت بر عملكرد دادیارها و بازپرس‌های تحت مدیریت اوست كه مرتضوی اولین تعلل و كوتاهی‌اش‌ در نظارت نداشتن بر عملكرد دادیار و بازپرس پرونده‌های متهمان دستگیرشده بعد از انتخابات 88 بوده كه این نظارت نداشتن دادستان به این صورت بود كه دادستان به عنوان نماینده مدعی العموم و نماینده نظم و امنیت جامعه بر عملكرد دادیار و بازپرس نظارت ویژه و كامل داشته باشد چون بازپرس و دادیار از لحاظ قانونی اختیار سلب آزادی متهمان را دارند. دادیار و بازپرس در دادسرا با صدور قرار تامین از قبیل وثیقه یا بازداشت موقت به آسانی می‌توانند متهم را روانه بازداشتگاه كنند. رفتن متهم به بازداشتگاه یعنی حق سلب آزادی متهم.

قانونگذار برای تجویز صدور قرار بازداشت موقت برای متهم پیش‌بینی كرده و این اختیار را به دادیار و بازپرس داده كه در موارد قانونی اجازه دارند متهم را بازداشت كنند. مورد اول موردی است كه متهم باید وثیقه به دادگاه ارائه دهد ولی در تودیع وثیقه ناتوان و عاجز است و به خاطر این عجز روانه زندان می‌شود. مورد دوم موردی است كه دادیار و بازپرس اتهام منتسبه را از مواردی می‌داندكه باید قرار بازداشت به احسن صادر شود و این كار را انجام می‌دهد و وظیفه دادستان این است بررسی كند افرادی كه یا به علت عجز از تودیع وثیقه یا به علت قرار بازداشت موقت از سوی دادیار و بازپرس راهی بازداشتگاه شده‌اند. آیا عملكرد قاضی صادركننده این قرار منطبق با قانون و اخلاق بوده است یا نه؟ اتهام منتسبه آیا موجب بازداشت موقت متهم باید بشود یا خیر؟

این وظیفه نخست دادستان است كه باید بر عملكرد قضات زیرمجموعه خودش اعم از دادیار و بازپرس نظارت كامل داشته باشد. طبق رویه قضایی و قوانین حاكم در ایران جرائم در مرحله دادسرا به دو بخش تقسیم شده، جرائم مهم و جرائم غیرمهم، جرائم مهم قاعدتا جرائمی هستند كه مشمول بازداشت موقت متهم بشود و این جرائمی كه البته اتهامات سنگین هستند و قاضی رسیدگی‌كننده مصلحت می‌داند كه راسا برای متهم قرار بازداشت موقت صادر كند، اصولا و قانونا باید به بازپرس ارجاع داده شود. پرونده متهمان اعزامی به كهریزك و اتهامات این افراد دستگیرشده به دادیار حیدری‌فر ارجاع شده در حالی كه باید به بازپرس ارجاع می‌شد و این در حوزه صلاحیت و اختیارات دادیار نبود.

متاسفانه مرتضوی به عنوان دادستان تهران هیچ‌گونه نظارت و دقتی در این ارجاع نكرد بلكه پرونده غیرقانونی به دادیاری كه حق رسیدگی به جرائم مشمول به بازداشت موقت ندارد ارجاع شد و این قضیه پیش آمد. وظیفه دوم دادستان این است كه این‌گونه پرونده‌هایی كه منجر به قرار بازداشت متهم می‌شود بر عملكرد بازپرس و دادیار در اعزام متهمان به بازداشتگاه‌ها و تحت‌نظرگاه‌ها، نظارت داشته باشد و مراقبت كند كه متهم به اماكنی كه تحت نظارت سازمان زندان‌ها و در جایی كه دستگاه قضایی و سازمان زندان‌ها بر آن نظارت ندارد اعزام نشود و اگر هم به بازداشتگاه‌های تحت نظارت سازمان اعزام شد دادستان و معاونانش وظیفه و تكلیف قانونی دارند كه به آن بازداشتگاه‌ها سركشی كنند كه این سركشی‌ها باید به دو صورت انجام شود؛1- سركشی‌هایی كه از قبل اعلام می‌شود.

2ـ سركشی‌های غیراعلام‌شده كه ماموران و بازجویان و مراقبان آن بازداشتگاه‌ها به صورت تمام‌وقت در این احتیاط باشند كه دادستان هر لحظه ممكن است به بازداشتگاه سركشی كند و از نحوه برخورد بازجویان و مراقبان با متهمان اطلاع حاصل می‌كند كه به این وظیفه هم عمل نشده، مضافا بر اینكه دادستان وظیفه دارد از بابت انطباق بازداشتگاه‌ها و زندان‌های رسمی تحت نظارت سازمان‌ها با استانداردهای جهانی و علمی و قانونی و در حالی كه بازداشتگاه كهریزك هیچ‌یك از استانداردهای علمی و قانونی موردنظر سازمان زندان‌ها دستگاه قضایی را نداشته و آقای مرتضوی از مدت‌ها قبل از این موضوع مطلع بوده و به اقرار خودش در لوایح متعدد و مصاحبه‌ها اذعان داشته این بازداشتگاه ویژه افراد شرور و كسانی كه سالب آسایش جامعه و كسانی كه سابقه زورگیری داشته‌اند، بوده.

صرف‌نظر از اینكه یك بازداشتگاه غیراستاندارد نباید محل نگهداری هیچ‌گونه از انسان‌ها باشد اراذل و اوباش و زورگیرها و مفسدان اخلاقی به هر جرمی هم متهم شده باشند یك انسان هستند باید بر اساس موازین حقوق بشری و حقوق شهروندی و اخلاقیات و موازین فطری محاكمه و در صورتی كه به زندان محكوم می‌شوند و در یك بازداشتگاه و زندانی كه استانداردباشد تحت مراقبت قرار گیرند، حال اینكه جوانانی كه نگرش‌شان نسبت به انتخابات نگرش خاصی بوده (و آنها را اراذل و اوباش نامیده‌اند) و اعزام آنها به بازداشتگاهی كه محل نگهداری اراذل و اوباش هست خلاف مقررات اخلاق و وجدان بوده و مرتضوی با هماهنگی قبلی و علم و اطلاع با آقای حیدری‌فر و معاونش حسن دهنوی این افراد را به بازداشتگاه كهریزك اعزام كرده‌اند. اما در مورد ادعای آقای مرتضوی كه اذعان كرده در طول چند روزی كه دادیار حیدری‌فر این افراد را به این بازداشتگاه روانه كرده و منجر به قتل تعدادی از آنها و زخمی و مجروح‌شدن بعضی از آنها شده، او در مرخصی بوده عذر بدتر از گناه است.

مسلما در شرایط خاص امنیتی ناشی از حوادث بعد از انتخابات سال 88 همه مسئولان كشور و مردم و دلسوزان نظام مقدس جمهوری اسلامی در این نگرانی بودند كه شرایط كشور را به نحوی مصلحت‌اندیشانه و آرام به شرایط قبل برگردانند و در چنین فضایی مهم‌ترین شخصی كه از لحاظ پست سازمانی وظیفه اعاده امنیت و آسایش را به جامعه دارد شخص دادستان پایتخت یك كشور است.

سعید مرتضوی به عنوان دادستان عمومی و انقلاب تهران با علم به اینكه شرایط قبل از انتخابات و بعد از انتخابات شرایط بحرانی و امنیتی خاص است و وظیفه شخص او از طرف قوای حاكمه و دستگاه قضایی و كشور این است كه شخصا بر عملكرد سایر قضات، بازپرس‌ها و دادیاران و معاونان دادستان و روسای دادگاه‌ها از جهت حفظ امنیت و اعاده آرامش به جامعه نظارت و مدیریت كند و اینكه در این برهه زمانی كه جامعه و كشور و دستگاه قضایی و سیستم امنیتی كشور بیشترین نیاز را به دادستان داشته و او به آسانی مرخصی می‌گیرد (و اگر این مرخصی برای درمان بیماری حاد و لاعلاجی بود باز هم می‌شد پذیرفت )اما وقتی دلیل مرخصی‌گرفتن او كه در آن زمان خاص بررسی می‌كنیم، متوجه می شویم كه مرتضوی مرخصی را برای دفاع از پایان‌نامه دكترای حقوق خودشان اعلام كردند، یعنی بهانه‌ای كه به زمان دیگر می‌توان موكول كرد.

مرتضوی یك حقوق‌دان باتجربه است كه سال‌ها قبل رئیس دادگاه‌های انقلاب و عمومی بود و به مسائل قضایی و حقوقی اشراف كامل داشته و تحصیلات آكادمیك دانشگاهی هم داشتند و خودشان عنوان می‌كنند در مرحله دكترا درحال دفاع از پایان‌نامه بود كه مسلما اعزام افراد و یك‌سری جوان به بازداشتگاهی با آن شرایط غیرقانونی و غیراستاندارد غیرمنطقی و تبعات و تركش‌هایی را به دنبال خواهد داشت. شاید هم مرتضوی پیش‌بینی این روزها را می‌كرد كه خانواده‌های زندانیان اعزامی به آن بازداشتگاه‌ها و دستگاه قضایی و نظام جمهوری اسلامی یك روزی او را تحت بازپرسی و بازجویی قرار بدهند.

مرتضوی در لایحه خود به این موضوع اشاره كرده كه با قضات دادسرای تهران قبل از دستگیری جلسه‌ای می‌گذارد و عنوان می‌كند من به مرخصی می‌روم و شما هم باید این كارها و اقدامات را انجام بدهید و تمامی دستورات سازمان‌یافته را به قضات زیرمجموعه خودش تفهیم می‌كند و به مرخصی می‌رود چون می‌دانسته این امكان وجود دارد آن قضات قرار بازداشت‌های موقتی كه صادر می‌كنند بعدها غیرقانونی تلقی شود و این دقیقااتفاقی است كه امروز شاهد آن هستیم.

گویا او می‌دانسته اعزام متهمان ناشی از این قرارها به بازداشتگاه‌های غیرقانونی امكان این را دارد كه بعدها جرم تلقی شود كه جرم هم تلقی‌شد وشاید این پیش‌بینی را می‌كرده كه بازداشت‌شدگان در این بازداشتگاه‌ها دچار صدمات بدنی و روحی شوند و این هم امروز شده و اگر زمانی این كارهای غیرقانونی موجب بازجویی و كنكاش دستگاه‌های نظارتی و قضایی قرار گرفت مسئولیت را به آسانی به گردن بازپرس و دادیار و معاونان خودش قرار دهد و خودش را از این موضوع مبرا كند.

قانونا او نباید مرخصی می‌گرفته و اگر مرخصی هم گرفته تلفن، موبایل و تلفن ثابت در اختیار او بوده و به عنوان دادستان كه وظیفه‌اش این است كه شبانه‌روز در خدمت رفاه و آسایش جامعه باشد و حتی در نیمه‌های شب اگر سلب آسایش و تضییع حقوق شهروندان به او گزارش شد بی‌محابا موضوع را مورد كنكاش و بررسی قرار دهد و حتی اگر نیمه‌شب در خواب به سر می‌برده نه اینكه در آن برهه زمانی خاص و آن فضای ملتهب جامعه مرخصی بگیرد و به مسئله ساده پایان‌نامه خودش بپردازد و با این بهانه سعی دارد از مسئولیت این فاجعه شانه خالی كند.

اما این‌كه چرا دادگاه به صورت علنی برگزار نمی‌شود باید گفت قانونا علنی و غیرعلنی برگزاركردن دادگاه برعهده قاضی یا قضات رسیدگی‌كننده است. قانون‌گذار این حق را برای قاضی رسیدگی‌كننده دادگاه قائل شده كه تشخیص دهد و اگر تشخیص قاضی این بود كه علنی برگزارشدن این محاكمه مضر برای شرایط جامعه است، باید غیرعلنی برگزار شود. قانون‌گذار در آیین دادرسی كیفری مواردی را كه به قاضی اجازه می‌دهد جلسه دادگاه را غیرعلنی برگزار كند پیش‌بینی كرده است و اگر این محاكمه با آن موارد پیش‌بینی شده در قوانین منطبق نباشند قاضی یا قضات رسیدگی‌كننده مجاز به غیرعلنی برگزاركردن دادگاه نخواهند بود.

ابتكار: فریاد مردم و هیاهوی نامزدها !

«فریاد مردم و هیاهوی نامزدها!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم هادی وكیلی است كه در آن می‌خوانید؛تا انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا كمتر از چهل روز زمان باقی است. گروههای مختلف هر كدام نامزد مورد نظر را روانه میدان كرده اند. حضور در مناطق و انجام سخنرانیهای پر هیجان به كار روزانه نامزدها تبدیل شده است. هواداران كاندیداها در تدارك راه اندازی ستادهای خود می‌باشند. طرح شعارهای جذاب و مورد توجه رسانه‌ها به یك هنر تبدیل گردیده است. افشاگری و تهدید مهمترین تاكتیك نامزدها شده است.گویا بناست هر كسی نسبت به دیگری موضع سلبی داشته باشد.

همه به شكل كلی نسبت به وضع موجود اعلام انزجار و بیزاری می‌جویند. یكی وعده حل مشكلات گرانی را ظرف یكسال می‌دهد. آن یكی سوء مدیریت را عامل آشفتگی كنونی بر می‌شمارد. آن دیگری دیپلماسی ضعیف كشور را دلیل وضع كنونی می‌داند و....اما در این میان و برفراز این كنش و واكنش ها، پرنده گرانی هر روز در آسمان كوتاهی‌ها و بی تدبیری‌ها بیشتر و بیشتر اوج می‌گیرد. ماشین گرانی آنچنان سرعت گرفته كه ماشین وعده‌ها را هم پشت سرگذاشته است.

در گذشته موج گرانی‌ها در زیر خروار وعده و توجیه مسئولان، استتار می‌شد و مردم به شك می‌افتادند كه شاید انتظاراتشان زیاد شده و دچار سیاه نمایی گشته اند از این روی به خود نهیب می‌دادند كه وضع خوب است اینقدر نق نزن ! ولی حالا كه واقعیت گرانی، امان مردم را بریده و نفس بسیاری را گرفته است؛ كم نیستند مردمی كه در نتیجه فشار گرانی به تنفس مصنوعی، خود را سر پا نگه داشته اند.

سابق بر این گرانی نقل محافل عمومی بود. در محافل عمومی بخصوص در جاهای مانند مترو، بی آرتی، اتوبوس، تاكسی، صف نانوایی و..... معمولاً موضوع گرانی، پای ثابت بحث‌ها و گفت و گوهای سرپایی و فوریتی بود.البته در میان بحث‌های داغ گرانی، بحث‌های سیاسی و گمانه زنی پیرامون انتخابات، دولت بعد، رئیس جمهور آینده و...... نیز مطرح می‌شد ولی حالا مردم رمق بحث پیرامون گرانی را هم ندارند. در گذشته بحث‌ها مردم را آرام می‌كرد و همدیگر را دل داری می‌دادند ولی اكنون سكوت مرموزی در محافل عمومی حاكم است.هزار ناگفته از نگاه مردم پیداست.

چهره در هم آنان، جای دردل‌های محفلی را پر كرده است و قیافه آنان جای فریاد را گرفته است. در این بین نامزدها به تصور اینكه تُن صدایشان می‌تواند فضا را داغ نماید، سعی می‌كنند ولوم صدایشان را بالا ببرند؛ غافل از اینكه وقتی استغاثه مردم شنیده نشود، هیاهوی آنان هم در غم گرانی و بیكاری گم می‌شود. به عبارتی، بخشی از سردی فضا محصول نیامدن فلان كس و آمدن دیگری می‌باشد.اما بخش مهم سردی فضا در نتیجه بی رونقی زندگی مردم و نبود انرژی و توان است.

عجیب تر اینكه همواره در آستانه انتخابات‌ها دولت با پیش بینی‌ها سعی در بهبود مقطعی شرایط برای ایجاد رضایتمندی می‌نماید ولی این روزها شیر گرانی تا آخرین درجه ممكن باز شده و آشفته بازاری بوجود آمده كه به تصویر نشاید.از سویی مطابق گزارش سخنگوی كمیسیون تلفیق به دلیل كاهش مبلغ پیش بینی شده برای یارانه ها، در سال جاری یا باید چند دهك از دریافت یارانه حذف و یا باید مبلغ دریافتی سرانه به نصف تقلیل یابد. بخش‌های عمومی نیز در بالا بردن نرخ‌ها نه قانون می‌شناسند و نه از كسی حساب می‌برند.

هر روز خبر افزایش قیمت بنزین آتش این خرمن را بر افروخته ترمی كند با این توصیف درك انتظار مردم و توجه به خواست آنان به هنر و هوش نامزدها بر می‌گردد. بی تردید هر كسی بتواند متناسب با این شرایط نگاه مردم را به خود جلب نماید از میزان هوش و هنر منحصر به فرد برخوردار است و ریاست جمهوری نیز حقش می‌باشد پس باید گفت مباركش باشد !

شرق:تدبیر كارگشا

«تدبیر كارگشا»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم فریدون مجلسی است كه در آن می‌خوانید؛
دو حمله گستاخانه اسراییل به خاك سوریه، در كمتر از 48 ساعت و آن هم به بهانه‌های حیرت‌انگیز، افكار عمومی جهان و منطقه را در بهت فروبرده است. اكنون سوال این است كه دمشق به این حمله چگونه پاسخ خواهد داد؟ به ‌نظر می‌رسد اسراییل با این حمله، عكس‌العمل دولت سوریه را تست می‌كند. اگر دولت سوریه واكنش جدی نشان ندهد، نشانه ضعف تلقی شده و جسارت اسراییل را افزایش خواهد داد و اگر سوریه پاسخ عملی دهد، آمریكا و غرب را در برابر اقدامی انجام‌شده و جنگی‌ اجتناب‌ناپذیر قرار می‌دهد كه ممكن است منجر به دخالت مستقیم آنها علیه حكومت بشار اسد شود.

در شرایط عادی‌تر و با فرض نبود درگیری‌های داخلی، حمله احتمالی بشار اسد به حمله اسراییل موجب تحكیم وحدت ملی می‌شد اما در وضعیت فعلی به‌ نظر می‌رسد كه بشار اسد ابتدا باید از طریق تدبیریابی برای درگیری‌های داخلی، وحدت ملی را تقویت كند تا بستر نشان دادن واكنش جدی هموار شود. در نقطه مقابل، اصولا روش اسراییل این است كه با واكنش‌های تدریجی، محیط بین‌المللی را به شرایط تازه‌ای عادت می‌دهد و بعد، از آن نقطه برای امتیازگیری در مراحل بعدی استفاده می‌كند. ضمنا بعید نیست كه اسراییل با این اقدام خود، خواسته باشد میزان شكیبایی متحدان سوریه را هم‌بسنجد.

به هر حال بهترین واكنش دسته‌جمعی و منطقه‌ای به حمله اسراییل آن است كه راه‌حلی معتدل و معقول در سوریه مورد توافق طرفین درگیر قرار گیرد، وحدت ملی تقویت شود و مشاركت گروه‌های مختلف سیاسی در حكومت ملی كشور خودشان فراهم آید. در این صورت، كشورهای منطقه از چنین واكنش معتدلی حمایت خواهند كرد و اجماع داخلی و خارجی شرایطی را فراهم می‌آورد تا با نشان دادن واكنشی جدی به اسراییل، زمینه تكرار این‌گونه اقدامات حاد و خطرناك را در سوریه و منطقه، از میان ببرد.

بهار:شورای اول، سیاست‌بازی و گریز از ناكارآمد‌‌‌ی

«شورای اول، سیاست‌بازی و گریز از ناكارآمد‌‌‌ی»عنوان یادداشت روز روزنامه بهار به قلم شید‌‌‌ه لالمی است كه در آن می‌خوانید؛بیست‌وچهارم خرد‌‌‌اد‌‌‌ 1392، د‌‌‌و صند‌‌‌وق برای د‌‌‌و انتخاب د‌‌‌ر مقابل چشم مرد‌‌‌م می‌نشیند‌‌‌؛ یكی برای انتخاب بالاترین رد‌‌‌ه مد‌‌‌یریت اجرایی كشور و د‌‌‌یگری برای انتخاب صد‌‌‌ها نفر كه قرار است د‌‌‌ر پایین‌ترین رد‌‌‌ه مد‌‌‌یریت اجرایی برای شهرها و روستاها تصمیم بگیرند‌‌‌. شهرد‌‌‌ار و د‌‌‌هیار انتخاب كنند‌‌‌، طرح و برنامه بنویسند‌‌‌. همان‌ها كه این روزها د‌‌‌ر هیاهوی بگو و مگوهای سیاسی اگر صد‌‌‌ایشان برسد‌‌‌ تصویری از آرمانشهرها را ترسیم می‌كنند‌‌‌، از برنامه‌ها و طرح‌های آنچنانی می‌گویند‌‌‌ و چنان د‌‌‌ر قامت یك كارشناسِ تمام‌عیار د‌‌‌رد‌‌‌های پر‌شمار شهرها- مخصوصا این پایتخت 12‌میلیون نفری را كه حالا ابرشهری است برای خود‌‌‌ش- می‌شمارند‌‌‌كه آد‌‌‌م به شك می‌افتد‌‌‌ كه با وجود‌‌‌ این همه كارشناسِ د‌‌‌رد‌‌‌آشنا چه جای غمی هست برای شهرها؟

د‌‌‌ر این میانه بسیاری از راه رسید‌‌‌ه و نرسید‌‌‌ه هر جا حرف كم می‌آورند‌‌‌ و می‌خواهند‌‌‌ خود‌‌‌ را د‌‌‌ر امور شهر و شوراها خبره و كاركشته نشان د‌‌‌هند‌‌‌ به شورای اول می‌تازند‌‌‌ كه شورای اصلاح‌طلبان چنین بود‌‌‌ و ما چنان نبود‌‌‌یم و چنینیم و د‌‌‌ر این‌چنین و چنان گفتن‌ها اصولگرایان تابلوی «ما غیرسیاسی هستیم» را همچنان محكم بالای سرشان نگه د‌‌‌اشته‌اند‌‌‌. شهرد‌‌‌ار تهران هم كه این روزها گرد‌‌‌ و غبار شهرد‌‌‌اری را از شانه‌هایش می‌تكاند‌‌‌ تا شاید‌‌‌ این د‌‌‌وره قبای ریاست‌جمهوری را بر تنش بپوشانند‌‌‌ د‌‌‌یروز پس از جت اسكی سواری د‌‌‌ر حاشیه افتتاح د‌‌‌ریاچه پارك چیتگر هم عاد‌‌‌ت مشترك اصولگرایان را فراموش نكرد‌‌‌ و زمانی كه از او د‌‌‌رباره شوراها پرسید‌‌‌ند‌‌‌ او هم تابلوی «ما سیاسی نبود‌‌‌یم»و «سیاسی بد‌‌‌ است و كار ما نیست» را بالای سرش گرفته وگفت: نه!

شهرد‌‌‌اری و شورا جای فعالیت و كار سیاسی نیست وگرنه مثل شورای اول می‌شود‌‌‌! د‌‌‌ر روزهای ماند‌‌‌ه تا انتخابات شوراها اصولگرایان چنان از تجربه شورای اول حرف می‌زنند‌‌‌ كه اغلب نگران می‌شوم مباد‌‌‌ا فراموشی چنان به بیماری همه‌گیری د‌‌‌ر پایتخت تبد‌‌‌یل شد‌‌‌ه و ما بی‌خبریم؛ این‌ها مگر همان كسانی نیستند‌‌‌ كه هشت‌سال پیش از راه شوراها و امكانات عریض و طویل شهرد‌‌‌اری، اول مجلس هشتم را گرفتند‌‌‌ و بعد‌‌‌ هم ریاست‌جمهوری را؟ همان‌ها كه با شعار تخصصی‌گرایی شورای تهران را گرفتند‌‌‌، احمد‌‌‌ی‌نژاد‌‌‌ را محله به محله چرخاند‌‌‌ند‌‌‌، رییس‌جمهور كرد‌‌‌ند‌‌‌. حتی د‌‌‌ر صحن علنی شورای شهر تهران جشن پیروزی و عكس یاد‌‌‌گاری گرفتند‌‌‌ هر چند‌‌‌ كسی برای استفاد‌‌‌ه سیاسی از امكانات شهری به آن‌ها خرد‌‌‌ه‌ای نگرفت، شهرد‌‌‌ارشان را به د‌‌‌اد‌‌‌گاه نكشاند‌‌‌ند‌‌‌ و سریال شبانه نساختند‌‌‌ اما هرچه هست آن‌طور كه پید‌‌‌است سیاسی‌كاری د‌‌‌ر شهرد‌‌‌اری و شورا فقط برای بعضی‌ها بد‌‌‌ است.

هشت سال گذشته و هنوز پروند‌‌‌ه 300‌میلیارد‌‌‌ تومانی كه معلوم نیست د‌‌‌ر د‌‌‌وره شهرد‌‌‌اری احمد‌‌‌ی‌نژاد‌‌‌ كجا هزینه شد‌‌‌ه همچنان روی د‌‌‌ست شورای د‌‌‌وم ماند‌‌‌ه، مونوریل اید‌‌‌ه آقای شهرد‌‌‌ار سابق تهران هم د‌‌‌ست آخر با د‌‌‌ه‌ها برابر هزینه جمع شد‌‌‌، همین تونل توحید‌‌‌ چند‌‌‌ برابر برآورد‌‌‌ اولیه هزینه روی د‌‌‌ست شهر گذاشت و كسی صد‌‌‌ایش د‌‌‌ر نیامد‌‌‌ اما هنوز كه هنوز است د‌‌‌ر هر جمع و نشستی د‌‌‌رباره شوراها از راه رسید‌‌‌ه و نرسید‌‌‌ه‌ها صد‌‌‌ایشان را صاف می‎‌كنند‌‌‌، پروند‌‌‌ه شورای اول را بیرون می‌كشند‌‌‌ و می‌گویند‌‌‌: «وای از آن شورا، وای از كد‌‌‌ام شورا؟ » شورایی كه قانونی تشكیل شد‌‌‌ و قانونی هم منحل؟ حد‌‌‌اقل د‌‌‌ولتی كه بانی تشكیل شوراها بود‌‌‌ آنقد‌‌‌ر جسارت د‌‌‌اشت كه شورای اول تهران را پس از این‌كه به مشكل رسید‌‌‌ براساس همان قانون منحل كند‌‌‌ كه اگر نبود‌‌‌ همان تجربه شورای اول كسانی كه این روزها خود‌‌‌ را پد‌‌‌ر و ماد‌‌‌ر شوراها د‌‌‌ر ایران معرفی می‌كنند‌‌‌ د‌‌‌ر د‌‌‌ور د‌‌‌وم انتخابات شوراها با حد‌‌‌اقل آرای ممكن (مهد‌‌‌ی چمران با 190‌هزار رای) راهی ساختمان بهشت نمی‌شد‌‌‌ند‌‌‌! می‌گویند‌‌‌ ما ایرانی‌ها حافظه تاریخی خوبی ند‌‌‌اریم، این حافظه اما هر چقد‌‌‌ر هم كه خراب باشد‌‌‌ فراموش نكرد‌‌‌ه‌ایم د‌‌‌ولت احمد‌‌‌ی‌نژاد‌‌‌ از آستین كد‌‌‌ام شورا د‌‌‌رآمد‌‌‌ و هنوز مهر ریاست‌جمهوری شهرد‌‌‌ار سابق تهران خشك نشد‌‌‌ه بود‌‌‌ كه لایحه‌ای برای اصلاح قانون شوراها به مجلس فرستاد‌‌‌ كه اگر تصویب شد‌‌‌ه بود‌‌‌ شوراها تا امروز هفت كفن هم پوساند‌‌‌ه بود‌‌‌ند‌‌‌.

د‌‌‌ر این وانفسا مهد‌‌‌ی چمران، رییس شورا هم د‌‌‌یروز گفته «د‌‌‌وره د‌‌‌و ساله عملكرد‌‌‌ احمد‌‌‌ی‌نژاد‌‌‌ از د‌‌‌وره هشت ساله مد‌‌‌یریت قالیباف» موفق‌تر بود‌‌‌ه است، بماند‌‌‌ كه ما با هر متری اند‌‌‌ازه می‌گیریم، حسابمان با اند‌‌‌ازه‌گیری چمران نمی‌خواند‌‌‌ این جمع‌بند‌‌‌ی احتمالا براساس همان تعد‌‌‌اد‌‌‌ پایه‌های پروژه ناتمام مونوریلی است كه احمد‌‌‌ی‌نژاد‌‌‌ د‌‌‌ر صاد‌‌‌قیه كاشت و قالیباف برد‌‌‌اشت، شاید‌‌‌ هم به خاطرات خوب روزهای پیش از انتخابات 84 چمران باز می‌گرد‌‌‌د‌‌‌ كه د‌‌‌وشاد‌‌‌وش احمد‌‌‌ی‌نژاد‌‌‌ البته با هیات همراه محله به محله تهران را می‌گشتند‌‌‌ و غذای نذری و وام ازد‌‌‌واج به مرد‌‌‌م می‌د‌‌‌اد‌‌‌ند‌‌‌.

حالا كه اختلافات اصولگرایان تا جایی بالا گرفته كه ریش سفید‌‌‌ شورای شهر تهران هم كه د‌‌‌ر همه سال‌های گذشته صُم‌وبُكم هر اختلافی را انكار می‌كرد‌‌‌ اعلام كرد‌‌‌ه راهش از راه قالیباف جد‌‌‌است و با تعد‌‌‌اد‌‌‌ی د‌‌‌یگر از اصولگرایان هم ائتلاف نمی‌كند‌‌‌ كاش حد‌‌‌اقل این تابلوی «سیاست جیز است» را از بالای سرشان پایین بكشند‌‌‌.

دنیای اقتصاد:رییس جمهور جدید و چالش‌های اقتصادی پیش‌رو

«رییس جمهور جدید و چالش‌های اقتصادی پیش‌رو»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد است كه در آن می‌خوانید؛اما سوال مهم این است كه آیا همه شرایط اقتصادی برای تغییراتی اساسی از نیمه دوم سال‌جاری مهیا هست یا خیر؟ و برنامه رییس‌جمهور جدید برای سامان دادن اقتصاد چیست؟پاسخ به این سوال كه باید فارغ از كلی‌گویی باشد، یك انتظار ملی است.

اكنون آثار ركود تورمی اقتصاد بیش از پیش خود را نشان می‌دهد، منابع مالی دولت محدودتر از سال‌های قبل است و به دلیل افت شدید درآمدهای نفتی دولت، پیامدهای این كاهش بر هزینه‌های عمرانی و سطح فعالیت‌های اقتصادی قابل پیش‌بینی است. در كنار اینها باز پرداخت بدهی‌های انباشته شده دولت به بانك‌ها، مردم، پیمانكاران و نیز نوسانات ارزی را اضافه كنید. بسیاری از منتقدان اعتقاد دارند كه انضباط مالی و بودجه‌ای در سال‌های اخیر به كمترین سطوح تنزل یافته است. عملكرد فعالیت‌های عمرانی از بودجه‌های مصوب و مسیر متفاوت حركت نسبت به برنامه‌های پنج ساله و سیاست‌های چشم‌انداز همه حكایت از فاصله عملكرد با برنامه را دارد كه برآیند آن «برنامه‌ناپذیر» شدن هرچه بیشتر اقتصاد ملی است.

این واقعیت‌های جاری در اقتصاد ایران می‌تواند پایانی بر سیاست‌های گشاده دستانه دولت در زمینه باز توزیع درآمد باشد. به سبب كاهش شدید آهنگ سرمایه‌گذاری و نرخ رشد اقتصادی، تلاش رییس جمهورجدید و دولت وی باید معطوف بر كاهش هزینه‌ها و نیز تلاش برای تقلیل آسیب‌های ناشی از شرایط ركود تورمی در اقتصاد باشد. در شرایط فعلی اقتصاد كشور از آثار تورمی ناشی از افزایش شدید حجم نقدینگی به شدت آسیب‌پذیر شده است؛ یعنی آنكه حركت مجدد به سوی سیاست‌های انبساطی خالی از اشكال نیست.

از سوی دیگر حركت به سمت سیاست‌های انقباضی نیز منجر به ركود بیشتر خواهد شد و از آنجا كه سیاست‌های انقباضی با تاثیرگذاری روی سطح سرمایه‌گذاری، دستمزدهای اسمی و درآمدی می‌تواند زمینه‌ساز تغییر این سیاست‌ها و گرایش به سیاست‌های انبساطی شود، برآیند این جابه‌جایی، چرخه معیوب غلطیدن از سیاست‌های انقباضی به انبساطی و بالعكس می‌باشد و كمترین پیامد آن، بی‌اعتنایی كامل فعالان اقتصادی به سیاست‌های دستگاه‌های ناظر و برنامه‌ریز است.

چنین شرایطی می‌تواند زمینه ساز نوسان‌های غیرعادی در بخش‌های مختلف اقتصادی و بروز پدیده‌های مخرب اقتصادی شود. واقعیت‌های امروز اقتصاد ایران افزایش شدید حجم نقدینگی و تورم، ركود و كاهش سطح اشتغال، بودجه‌های انبساطی و غیرشفاف و افزایش سطح مطالبات عمومی و كاهش شدید میزان برنامه‌پذیری و نظارت‌پذیری اقتصاد ایران است. پرسش مهم این است كه چه باید كرد؟ چگونه می‌توان با این پدیده‌های نابهنجار با رویكردی نظام‌مند مقابله كرد؟ راهكار اگرچه اصلاح ساختار هم در عرصه سیاست‌گذاری و هم در عرصه اجرا است، ولی چگونگی را باید در برنامه‌های اقتصادی رییس‌جمهور بعدی و دولت وی جست‌وجو، سوال و ارزیابی كرد.
نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار