پنجشنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 25 - ۱۵ شوال ۱۴۴۵
۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۵:۲۲

موسیقی پاپ یعنی پول تجارت، سیاست

ايران اكونوميست :حمید حامی را به عنوان یكی از خواننده‌های پاپ كه صدایی متفاوت دارد می‌شناسیم؛ خواننده بلند قامتی كه در مقایسه با دیگر همكاران خود، كم كارتر است البته خودش معتقد است در كنار وسواس حرفه‌ای كه دارد، جریان نه‌چندان قابل قبول موسیقی در چند سال اخیر باعث فاصله گرفتن و كم‌كاری‌اش بوده است.
کد خبر: ۱۸۶۵۹
hamid Hami2
حامی كه قرار است تا چند روز آینده جدیدترین آلبومش روانه بازار موسیقی شود، همچنان انتقادهای تند و تیزی به فضای موسیقی پاپ كشور دارد تا آنجا كه بصراحت می‌گوید: باعث شرمندگی‌ام است كه اسم خواننده پاپ روی من است.

از ابتدای فعالیت‌تان در عرصه موسیقی همواره مورد توجه مردم بودید و منتقدان سختگیر هم از صدا و آثار شما حمایت می‌كردند. به نظر می‌رسید این دیدگاه‌های مثبت و استقبال‌ها موجب می‌شود شما پركار شوید و مانند اغلب خواننده‌ها سالی چند آلبوم و كنسرت داشته باشید، اما چنین اتفاقی نیفتاد؛ چرا؟

من از همان ابتدا چنین روند كاری را برای خودم تعریف كرده بودم. فاصله بین انتشار آلبوم اول و دوم من دو سال است. «حامی» در سال 1380 و «دو نیمه رویا» 1382 منتشر شد. چهار سال بعد آلبوم «فقط نگاه می‌كنم» منتشر شد و سه سال بعد هم آلبوم «آخدا». حالا هم با گذشت سه سال از انتشار این آلبوم «یك لحظه عاشق شو» منتشر می‌شود. همیشه فاصله زمانی بین انتشار كارهایم طولانی بوده است. درباره برگزاری كنسرت هم باید بگویم روزهای اول اجازه برگزاری كنسرت را به من نمی‌دادند. تهیه‌كننده‌ها هم در كل من را نمی‌دیدند. با این حال اولین كنسرتم سال 1385 برگزار شد و بعد از شش، هفت سال فعالیت در موسیقی توانستم كنسرت برگزار كنم كه سه روز مانده به اجرا، مجوزهای لازم صادر شد و 7000 بلیت در عرض سه روز فروخته شد.

فاصله زمانی بین برگزاری كنسرت‌هایتان هم طولانی است.

بله، همین طور است. كنسرت‌هایم هم فاصله زمانی طولانی داشتند. تا دو سال پیش كه در عرض یك سال دوبار كنسرت داشتم، اما در این یك سال اخیر سرخوردگی‌های خودم را داشتم و كمتر كار می‌كردم. می‌خواهم از امسال فعالیت‌هایم را جدی‌تر پی بگیرم.

گفتید كم‌كاری از همان ابتدا در سیاست‌های كاری‌تان بوده است، چرا؟

اگر بنا باشد یك محصول هنری كیفیت لازم را داشته باشد و مطابق با استانداردهای موسیقی كه یك علم است، تولید شود، خالق آن اثر هنری باید پشتكار و علم لازم برای تولید این محصول استاندارد را داشته باشد كه این مستلزم گذر زمان و ریزنگری در مراحل تولید است. برخلاف نظر عامه مردم كه تولید موسیقی را سلیقه‌ای و احساسی می‌انگارند، موسیقی هنری است كه بر پایه علم ریاضی بنا شده است. من دوست دارم به عمق بروم تا دیرتر از یادها بروم و عمر هنری‌ام طولانی‌تر شود كه این نیازمند وقت بیشتر و انرژی فراوانی است و هزینه‌ای فراتر از تصور یك خواننده عامه‌پسند را می‌طلبد كه در تولید تمام آلبوم‌هایم تمام این نكات را رعایت كرده‌ام و با دیدی وسواس گونه وارد این عرصه شده‌ام.

تولید آلبوم تازه‌تان «یه لحظه عاشق شو» چقدر طول كشید؟

تقریبا دو سال؛ كه می‌توانستم همان زمان آن را منتشر كنم، اما آلبوم حدود دو سال و نیم پشت درهای وزارت ارشاد ماند و مراحل طولانی گرفتن مجوز مثل بقیه آلبوم‌هایم این فاصله طولانی را ایجاد كرد.

ما در شرایطی هستیم كه تعداد خواننده‌های پاپ روز به روز بیشتر می‌شود. تعداد ثابتی هم هستند كه با هم رقابت دارند. می‌خواهم ببینم با توجه به این كه شما در برابر این گروه‌ها كم‌كار هستید، نگران نبودید فراموش شوید؟

زمانی كه سال 77 به صورت حرفه‌ای شروع به فعالیت در موسیقی كردم، پیشرفت‌های تصاعدی و فضایی همدوره‌ای‌هایم را كه امروزه دیگر هیچ نامی از آنها نیست، می‌دیدم و تعجب می‌كردم و این در حالی بود كه مثل امروز برای اجرای كنسرت یا انتشار آلبوم چند سال باید پشت درهای ارشاد می‌ماندم و خواننده‌های همدوره من كنسرت‌های سفارشی در 15 شب و هر شب دو سئانس برگزار می‌كردند و باز متوجه این تبعیض نمی‌شدم تا این كه با گذشت زمان به چند نكته پی بردم. یك؛ هنر راستین هیچ گاه تكیه به ستونی كه خواهد ریخت و باعث ضایع شدن حق دیگران می‌شود، نخواهد زد. دو؛ مردم بهترین ممیز برای تشخیص تفاوت بین هنرمند راستین كه برای خدمت به هنر سرزمینی‌اش آمده و كسی كه برای خالی كردن جیب مردم و شهرت آمده هستند. سه؛ یك هنرمند هر چقدر كه بیشتر به متن بپردازد و با ریزبینی به عمق برود، عمر هنری‌اش هم بیشتر می‌شود. چهار؛ هر كسی جایگاه ویژه خودش را دارد.

بعد اهدافم را از ورود به عرصه موسیقی بررسی كردم و دیدم برخلاف بسیاری از خوانندگان نه برای تجارت آمده‌ام و نه دنبال پول هستم. پس هدفم با همه فرق دارد. پس طبیعی است كه مسیر متفاوتی را بروم و شرایط و برخوردهای متفاوتی را هم ببینم. نتیجه این شد كه دیگر خودم را با كسی مقایسه نكردم. حالا هم حمید حامی برایم در فایل جداگانه‌ای قرار دارد و مسیرش از دیگران جداست و هیچ گونه نگرانی و فشاری از بابت لابی كردن و مافیا بازی آقایان ندارم و اگر گاهی روشنگری می‌كنم، هدف تنها آگاهی مردم از اتفاقات آلوده‌ای است كه در هنر ایران در جریان است.

پس به قول معروف شما این طرف جوی و آنها آن طرف! مدت‌ها پیش شنیدم گفته‌اید موسیقی پاپ آبروی ایران را برده است. فكر می‌كنم باز هم دارید به طور پوشیده همین حرف را تكرار می‌كنید.

نه پوشیده می‌گویم و نه حرفم را در لفافه می‌پیچم. موسیقی پاپ آبروی موسیقی ایرانی را برده است و باز هم تاكید می‌كنم خط من با آنها جداست. اگر فعالان موسیقی سنتی و كسانی چون استادان قدیمی و جوانانی مانند علیرضا قربانی و سالار عقیلی نبودند كه آبروی موسیقی سنتی را در ایران حفظ كنند، نامی از كشورمان در عرصه موسیقی جهانی نمی‌آمد. موسیقی پاپ هیچ چیزی برای دفاع از خودش ندارد و حفظ نامش به دلیل هیچ چیز نیست، جز پول، تجارت و سیاست.

برویم سراغ گلایه‌هایتان از موسیقی پاپ. راستش وقتی این جمله را خواندم فكر می‌كردم شما عصبانی بودید و این حرف را زده‌اید، اما حالا می‌بینم این طور نبوده و ظاهرا شما هنوز هم بر سر همین حرفتان هستید.

موسیقی پاپ نه‌تنها آبروی موسیقی بلكه آبروی هنر را برده است. یك استاد برجسته موسیقی سنتی هر قدر هم به یك خواننده پاپ علاقه داشته باشد، آیا می‌تواند به‌راحتی و بدون خجالت در یك برنامه تلویزیونی این موضوع را بیان كند؟ اصلا جرات این كار را دارد؟ نه. چرا؟ شما فكر می‌كنید دلیلش چیست؟

نمی‌توانم دلیل محكمی را بگویم.

اما من می‌گویم. باعث می‌شود آبروی شخص علاقه‌مند به موسیقی پاپ برود! داشتم تلویزیون تماشا می‌كردم. برنامه دستان بود و نادر گلچین صحبت می‌كرد. درباره قدیمی‌ها از او می‌پرسیدند، شهرام ناظری، علیرضا قربانی، سالار عقیلی و دیگر خوانندگان موسیقی سنتی. مطمئنم اگر درباره موسیقی پاپ سوال می‌كردند حاضر نبود جواب دهد. علت این است كه موسیقی پاپ واقعا ضعیف است. از 20 سال پیش پیشرفت كه نكرده هیچ... افت هم داشته است و در آلودگی‌های مافیای خود غوطه‌ور شده است. پیشروهای موسیقی پاپ انقلاب تعدادی خواننده قبل انقلابی بودند. بیژن خاوری، سپهر، عباس بهادری و مهرداد كاظمی. از نگاه موسیقایی، این افراد خیلی قوی‌تر از خوانندگان امروز بودند. هر قدر كه امروز از نظر تكنیكی پیشرفت داشتیم از نظر كیفی افت داشته‌ایم.

خود شما هم كه خواننده پاپ هستید... .

باعث شرمندگی‌ام است كه اسم خواننده پاپ روی من است. به همین دلیل هر جا می‌روم می‌گویم من سابقه آواز كلاسیك دارم و پاپ هم می‌خوانم یا می‌گویم خواننده پاپ كلاسیك هستم. در كارتی هم كه خانه موسیقی برایم صادر كرده است، درج شده كه خواننده كلاسیك هستم و نامی از موسیقی پاپ نیامده است. نه‌تنها در محافل رسمی بلكه در محافل عمومی هم نمی‌گویم خواننده پاپ هستم.

شاید دلیلش این است كه موسیقی پاپ بزرگ‌تر ندارد.

اصلا نمی‌پذیرم.

اجازه دهید حرفم را تصحیح كنم. بهتر است بگویم بزرگ‌ترهایش در صحنه نیستند.

این همه آهنگساز تورج شعبانخانی، فریبرز لاچینی، ناصر چشم‌آذر، فریدون خوشنود و فریدون شهبازیان كه هر چند بیشتر موسیقی فیلم كار كرده، اما موسیقی پاپ را هم كار كرده و آن را به خوبی می‌شناسد. شهبازیان یكی از متولیان موسیقی پاپ در تلویزیون بود و بسیاری از خواننده‌های پاپ را حمایت كرد و با حمایتش فضا برای كارشان ایجاد كرد. ایمان دارم كه ایشان از اوضاع حاكم بر موسیقی پاپ شكایت دارند.

اما اینها هیچ كدام وارد عرصه موسیقی پاپ نمی‌شوند.

ببینید هستند. من شخصا روزی چند بار با آقای چشم‌آذر صحبت می‌كنم؛ ولی فكر كنید از دید ایشان كارهای خوب موسیقی پاپ به شماره می‌رسد؟ خیر. به نظر من از نظر بزرگان موسیقی كارهای پاپ به جایی رسیده كه حتی در حد نمره دادن هم نیست؛ چرا باید وارد شوند و با این كار به خودشان نمره منفی دهند. ممكن است از نظر سن و كسوت كسانی كه در موسیقی پاپ فعالیت می‌كنند از سن پیشكسوتان عرصه موسیقی سنتی هم بیشتر باشد. خیلی‌هاشان هم‌سن مرحوم همایون خرم و مجتبی میرزاده هستند و كسوت و سابقه‌شان هم در همان حد است. آنچه من حس می‌كنم این است كه با این اوضاع و احوال دوست ندارند نظر بدهند.

ما در عرصه موسیقی سنتی انتقاد یك استاد از شاگردش را می‌شنویم آن هم در رسانه‌ها، اما مثلا نمی‌شنویم كه آقای چشم‌آذر بیایند و از كار كسی انتقاد كنند. حتی جواب تماس‌های تلفنی ما را هم براحتی نمی‌دهند.

ببینید ممكن است به شكل رسانه‌ای چیزی را بیان نكنند، اما در مجامع خودمانی‌تر نظراتشان را بیان می‌كنند. می‌دانید پاپ، بی‌صاحب نیست. چیزی كه امروزه به عنوان پاپ شكل گرفته و فعالیت می‌كند، پاپ نیست یا اگر هست پاپ بی‌صاحبی است كه چند تاجر در شركت‌ها آن را ساخته‌اند و ادامه‌اش می‌دهند تا منافع خودشان را ببرند و درآمد كسب كنند. نه توقعی از آنها دارم و نه ترسی. فكر كسب درآمد، پول و تجارت هم با آنها نیستم. دست آنها و نوچه‌هایشان كه یكسری خواننده پول پرست هستند برای من رو شده و مبدا و مقصد آنها را به خوبی می‌شناسم و در این زمینه با كسی شوخی هم ندارم و در صورت ایجاد اذیت و آزار بیش از این كه تا به امروز بوده من هم دست به افشاگری مستند خواهم زد.

همین صاحبان شركت‌ها هم می‌توانند جریان خوبی را در موسیقی شكل دهند و كسب درآمد هم داشته باشند. قبول دارید؟

واقعا هیچ كدام انتقادپذیر نیستند، فقط دنبال پول هستند. خودتان بروید و ببینید چه كسانی متولی موسیقی پاپ هستند. یك نفر قبلا در میدان انقلاب روی جعبه نوار می‌فروخته و امروز یكی از بزرگ‌ترین تهیه‌كنندكان موسیقی پاپ و یكی از بدنه‌های اصلی مافیای موسیقی است! این كه این آدم پیشرفت كرده خوب است، قابل تقدیر است، اما نگاهش به موسیقی نگاه خوبی نیست. برای این افراد نظر فریدون شهبازیان مهم نیست. نظر آقای چشم‌آذر برای این خواننده‌ها هم مهم نیست. برای آنها پول مهم است. پس بزرگ‌ترها صدای پاپ را نمی‌شنوند و خوانندگان و صاحبان این شركت‌ها هم نمی‌خواهند صدای بزرگ‌تر‌ها را بشنوند. شما می‌توانید بروید سوپرماركت و سی‌دی‌های منتشر شده موسیقی را خریداری كرده و همه را بشنوید. واقعا این كار را انجام دهید و ببینید كدام یك از این موسیقی‌ها براساس این طراحی شده كه به شنونده عشق و آرامش بدهد؟ اغلب آلبوم‌های سوپرماركتی براساس این طراحی شدند كه پول دربیاورند. همه به پول فكر می‌كنند و برای بازار كار می‌كنند جز افراد معدودی كه قید آرامش و راحتی در زندگی شخصیشان را زده‌اند و همه دغدغه‌شان خدمت به فرهنگ، ادبیات و موسیقی متفكرانه وطنشان است.

تا موضوع شركت‌های تولیدكننده موسیقی پاپ مطرح است به موضوع دیگری هم بپردازیم كه شما بارها آن را مطرح كرده‌اید؛ مافیای موسیقی پاپ. امكان دارد كه یك بار درباره‌اش شفاف حرف بزنید؟

حق با شماست. اسم مافیا را من ایجاد كردم. پنج، شش سال پیش یكی از دوستان خبرنگار مطلب كوچكی درباره مافیای موسیقی داشتند. من بسطش دادم و در چند نشریه منتشر كردیم. وقتی دیدم برای مطبوعات جالب است آن را پیگیری كردم. البته با علم به این كه می‌دانستم اگر وارد چنین موضوعی شوم تعداد دشمنانم از قبل هم بیشتر می‌شوند.

اما باز هم كوتاه نیامدم و به مسیرم ادامه دادم. با همه اینها وارد شدم و بی‌پروا و بدون ترس هر چه باید گفتم. علتش هم این بود كه می‌دانستم یك روشنگری لازم است تا مردم چشمشان را باز كنند و بدانند در موسیقی پاپ چه می‌گذرد، اما اعتراض من به جریان‌های مافیایی اغلب به دلیل بی‌قانونی در هنر ایران بود كه مشكل همه جامعه ایران است: «قانون برای همه ولی نه برای یك عده خاص!»

مافیای موسیقی دهان به دهان چرخیده و علاوه بر اهالی رسانه‌ها مردم هم پیگیر این ماجرا هستند و نسبت به قبل دیدشان گسترده‌تر شده است. مافیای موسیقی هم عده‌ای هستند كه برخلاف آنچه جامعه تصور می‌كند، فقط براساس روابط‌شان پیشرفت می‌كنند و نه توانایی و ضوابط موجود.

فكر می‌كنم دشمنی‌های موسیقی پاپ و صلح و دوستی نسبی اهالی موسیقی سنتی هم از همین جا ریشه گرفته باشد.

هم پول وسط است، هم خواننده‌ها و نوازنده‌های سنتی سواد موسیقایی دارند. جایی كه بحث دانش و آگاهی به میان بیاید قطعا شكل درگیری‌ها هم متفاوت می‌شود.

این مافیا از چه زمانی شكل گرفته و پررنگ شده است؟

مافیای موسیقی پاپ عمر طولانی دارد و قبل از انقلاب هم وجود داشته است. اگر درباره تفاوت‌هایش حرف بزنم چاپ می‌كنید؟

بله. چرا كه نه!

پس می‌گویم. مافیای موسیقی پاپ قبل از انقلاب به یك عده خواننده پر و بال می‌داد كه توانایی موسیقایی را داشتند. بنابراین با تكیه بر چاشنی روابط حمایت می‌شدند و چون توانایی داشتند مسیر را به درستی طی می‌كردند و حقشان هم بود كه موفق شوند و صدایشان شنیده شود؛ ولی مافیای موسیقی پاپ بعد از انقلاب روند دیگری دارد. این جریان، خواننده‌هایی را حمایت می‌كند كه هیچ گونه لیاقت و توانایی لازم برای پیشرفت كردن ندارند و اگر جایگاهی را كه برایشان ساخته‌اند و ستونی كه برای پیشرفتشان ساخته‌اند از آنها بگیرید دیگر حتی یك اسم هم از آنها باقی نخواهد ماند. خوانندگان پاپ قبل از انقلاب بدون حضور مافیا هم چیزی در چنته داشتند كه بتوانند ارائه دهند. چه‌بسا می‌بینیم پس از پیروزی انقلاب هم بسیاری از آنها توانستند سر پا بایستند، اما خواننده‌های امروزی صدا و سوادی ندارند و به محض این كه مافیا، پشتشان را خالی كند، چیزی از آنها باقی نمی‌ماند. این افراد فقط و فقط زنده شهرت هستند كه البته شهرتشان هم كاذب است و به صرف خواندن چند تا تیتراژ و حمایت‌های آنچنانی شكل گرفته است.

چند سال پیش جریان خوبی در موسیقی پاپ شروع شده بود. یكدفعه توقف كرد و دیگر خبر چندانی از خواننده‌های آن زمان نیست. جالب است جای این افراد را كسانی گرفته‌اند كه وقتی به كنسرت‌هایشان می‌رویم می‌بینیم ترانه‌ها را هم اشتباه می‌خوانند.

من خودم را جزو نسل اول می‌دانم. سال 76 تله‌فیلم خواندم ولی اگر نسل دومی هم حساب شوم همدوره‌های من همه رفتند و هیچ كس اسمی ازش نمانده جز محمد اصفهانی و مانی رهنما. این كه آنها هم آن زمان خیلی برجسته بودند ، موزیك روز آن دوره را كار می‌كردند. اگر آنها امروز هم كار می‌كردند پاپشان امروزی بود. اگر امروز هم بودند عمر كارشان به همین اندازه كوتاه بود. آنها هم چون برای بازار كار كردند عمرشان كوتاه بود، اما با این تفاوت كه بازار موسیقی آن روز نوعی از موسیقی را می‌پسندید و بازار امروز یك موسیقی دیگر را.

زمانی كه شادمهر آمد و شش و هشتی خواند، بقیه هم كم‌كم وارد شدند. این اتفاق آن زمان برای مردم جذاب بود چون تا قبل از آن در ایران بعد انقلاب این نوع موسیقی را نداشتیم. بعد هم موسیقی‌های هاوس و ترنس آمد. بالاخره دوره اینها هم می‌گذرد و خاموش می‌شوند. مثل موسیقی رپ كه چند سال پیش شروع شد. همه توی ماشین و خانه و خلاصه همه جا رپ گوش می‌دادند كه یكسری هجویات و توهین بود. رپ هم رفت و كمرنگ شد. هاوس و ترنس هم دچار همین حالت می‌شود.

شواهد می‌گوید موسیقی من در همه این سال‌ها و تغییرات بازار هنوز زنده است كاری كه سال 1380 تولید كردم هنوز زنده است هنوز جرات این را دارم كه نخستین آلبوم‌هایم را به كسی بدهم تا گوش دهد. ولی امروزی‌ها اگر یك كاری بسازند چهار ماه مجوز نگیرد، دیگر كار كهنه شده، به قول خودشان باید تنظیمش را عوض كنند و صداهای جدید استفاده كنند.

موسیقی چگونه ماندگار می‌شود؟

موسیقی دو، دوتا چهار تاست. موسیقی ریاضی است. اگر به یك غیرایرانی بگویید در مملكت ما كسی كه موسیقی تنظیم می‌كند سواد ندارد، نت نمی‌داند و آكوردی كه می‌گیرد را نمی‌شناسد، می‌خندد، اما غربی‌ها وقتی می‌خواهند كار تولید كنند هر قدر هم كار پاپ باشد و به روز، سازنده و تنظیم‌كننده‌اش تجربه دارد و تحصیلات،اما در ایران هر كسی یك سینتی سایزر یا به قول مردم ارگ دارد مسلما می‌تواند آهنگساز معروف شود و پول دربیاورد ولی خب عمر موزیكش هم كوتاه است و به عمق نمی‌رود. از ماست كه بر ماست یا به قولی هر كسی از ظن خود شد یار من، هر كسی با توجه به هدفی كه با آن وارد این عرصه شده عمر هنری خودش، اندازه درآمدش، شهرتش و... را تعیین می‌كند.

از قدیم هم نمونه زیاد داریم دقیقا كسانی نماندند كه دنبال عیش و نوش، در كافه‌ها خواندن و پول درآوردن بودند و فیلم‌های آبگوشتی قبل انقلابی و جلفی كه آن موقع هم دیدنش عذاب‌آور بوده ـ مثل همین عروس فراری‌های امروز كه مبتذل هستند ـ‌ خیلی از خواننده‌هایی كه آن روزها می‌خواندند هیچ اسمی ازشان باقی نمانده است. چرا هر از گاهی اثری از آنها منتشر می‌شود، اما كسی آن را نمی‌شنود. از طرف دیگر نگاه كنید حتی برخی استادان موسیقی سنتی هم دوره‌ای در همان فیلم آبگوشتی می‌خوانده‌اند! كسی كه فكر تفریح و خالی كردن جیب مردم باشد به همان نسبت كه به این سمت پیش می‌رود به همان نسبت از ماندگاری و عمر موسیقی و ماندگاری خودش كم می‌شود.

خیلی از موسیقیدانان خوب مثل فرهاد و محمد نوری، زمان زندگی‌شان به اندازه‌ای كه لایق بودند، شناخته نشدند، اما بعد از مرگشان شناخته شدند چون پایه‌هایی را ساختند، تكیه به جایی نزده بودند، شعور و سوادش را هم داشتند و برای پول كار نمی‌كردند. محمد نوری كه به جرات بزرگ‌ترین خدمتگزار آواز پاپ و كلاسیك در ایران است، در كل زندگی‌اش گوشه گیر و مهجور بود، اهل تبلیغات و نمایش نبود، اما دنبال هنر و خدمت به هنر مملكت بود.

پس شما بیش از این كه به تاثیرات جامعه بر هنرمند معتقد باشید، به دنبال داشتن مسیر شخصی هستید.

تاثیرات محیطی و نیاز هنرمند به حمایت شدن چیزی است كه در همه جای دنیا و در هر محیطی احساس می‌شود، اما فكر می‌كنم بعد از مرگم هم كارهایم زنده خواهد بود و همین افتخار بزرگی است. تكیلفم با خودم روشن است پایه‌های كارم را از روز اول طوری تعریف كردم كه دارم در همان مسیر حركت می‌كنم.

از مسیری كه رفتید پشیمان نمی‌شوید؟

بالاخره، آدم‌ها اشتباه دارند.

از این نظر كه مسیر خواننده‌های دیگر را نرفته‌اید، چطور؟

اشتباه‌ها مسیر آینده را روشن می‌كنند از طرفی من هیچ وقت راهنمای خوب نداشتم یك آهنگساز نیامد مرا راهنمایی كند و در مسیری كه می‌روم كمكم كند. اصلا تقصیر من نیست تقصیر كس دیگری هم نیست باید به سیوشش سالگی می‌رسیدم و تمام این مشكلات و سختی‌ها را تحمل می‌كردم تا وقتی راه و چاه را از هم تشخیص دهم.

با همه این اوصاف قصد ندارید مسیرتان را تغییر دهید؟

صد بار دیگر هم به دنیا بیایم، عاشقانه می‌خوانم و این اصل كار من است.

مطمئن هستید عاشقانه‌هایتان میان این همه صدای مختلف گم نمی‌شود؟

شما یك بار دیگر هم این موضوع را عنوان كردید كه نمی‌ترسم بین این همه خواننده به خاطر كم‌كاری فراموش شوم. بگذارید نكته‌ای را بگویم. در این چند سال اخیر اصلا برایم مهم نیست كه چه كسی بیاید و چه كسی نیاید. هر كسی دوست دارد بیاید بخواند و آلبوم تولید كند. مساله ما كم و زیاد شدن تعداد خواننده‌ها نیست. مساله كیفیت است، مساله اینجاست كه یك اصل اساسی اجرا نمی‌شود؛ قانون باید برای همه باشد، اما این طور نیست و تنها برای عده خاصی است. موسیقی پاپ عرصه بی‌قانونی شده است.

منظورتان را متوجه نمی‌شوم. از چه نظر؟

اگر در موسیقی قانون وجود داشت، وقتی با سدی برخورد می‌كردم آرام می‌شدم و با خودم می‌گفتم قانون حاكم بر عرصه موسیقی این طور حكم می‌كند. خودتان را بگذارید جای من! آلبوم خوبی را تولید می‌كنم و گرفتن مجوز دو سال طول می‌كشد، اما از آن طرف می‌بینم كه آقایان از ما بهتران
یك هفته‌ای مجوزشان صادر می‌شود.

این مدت اخبار زیادی هم مبنی بر خداحافظی شما از دنیای موسیقی منتشر شده است. این اخبار را تائید می‌كنید؟

من گفتم و باز می‌گویم كه با موسیقی خداحافظی خواهم كرد اگر شرایط به همین شكلی كه هست باقی بماند. من توان خروج از وطن را داشته‌ام، اما به عشق مردم و موسیقی و هنر كشورم، به امید پیشرو بودن و طلایه‌دار شدن امروزی موسیقی متفكرانه كشورم، به امید خدمت به فرهنگ سرزمینم ماندم و با این كه بارها با موسیقی و خودم و آواز و صدا و فرهنگ و ادب و هرچه عشق است قهر كردم، اما می‌بینید كه هنوز پایبند اعتقاداتم هستم و مانده‌ام تا به مردم خدمت كنم. یك هنرمند برای بهتر كار كردن نیازمند زندگی بهتر است، نیازمند آرامش و امید است، همه چیزهایی كه من برای رسیدن به آنها تلاش زیادی كردم، اما شرایط اجازه داشتن یا حتی نزدیك شدن به این آرزوها را به من نداده است.

پس فعلا هستید و قصد خداحافظی ندارید؟

بله، اما وقتی همه در فرصت مناسب و برای پیشرفت خودشان یا برای حذف یك رقیب زیرپای همدیگر را خالی می كنند، وقتی برای كلاهبرداری و دزدی و به اسم طراح لباس وارد بازار موسیقی می‌شوند و وقتی همه داشته‌های مالی‌ام با برنامه‌ریزی یكشبه به باد می‌رود و... آیا جایی برای من در این آشفته بازار باقی می‌ماند؟

جام جم
نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار