پنجشنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 25 - ۱۵ شوال ۱۴۴۵
۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۳:۲۰

ناگفته های مهدی مهدوی کیا پس از کناره گیری

ايران اكونوميست :مهدی مهدوی کیا، کاپیتان محبوب پرسپولیس خیلی غیرمنتظره از فوتبال خداحافظی کرد، او در گفت و گو با هفت صبح از همه خوبی ها و بدی های دنیای فوتبال می گوید؛ از زمین های خاکی میدان خراسان تا هامبورگ آلمان.
کد خبر: ۱۸۵۳۷
mahdavi-kia hamburg

برترین مجله اینترنتی ایران
هفت صبح: مهدی مهدوی کیا، کاپیتان محبوب پرسپولیس خیلی غیرمنتظره از فوتبال خداحافظی کرد، او در گفت و گو با هفت صبح از همه خوبی ها و بدی های دنیای فوتبال می گوید؛ از زمین های خاکی میدان خراسان تا هامبورگ آلمان

14 سالش بود که وارد فوتبال شد، آن موقع فکرش را هم نمی کردکه روزی بتواند در تیم پرسپولیس بازی کند. 20 سال از آن زمان گذشته و درحالی با فوتبال خداحافظی می کندکه کاپیتان تیم محبوب دوران کودکی اش است. همان که روزی آرزویی دست نیافتنی بود.

نوجوانی که سال ها پیش برای اینکه بتواند در آزمون تیم بانک ملی شرکت کند و وارد فوتبال شود، کفش استوک برادرش را قرض گرفت و بزرگ بودنش را با چپاندن جورابی مچاله شده در نوک آن جبران کرد، حالا مرد 35 ساله ای شده که خیلی غیرمنتظره برای همیشه از فوتبال خداحافظی کرد.

حسرت هیچ چیز فوتبال بر دلم نماند

فوتبالیستی که لقب موشک را با خود از آلمان به ایران آورده حالا دیگر نگران است که نکند بعد از ترک فوتبال چاق و افسرده شود. مهدی مهدوی کیا قرار نیست فوتبال را ترک کند؛ او دیگر بازی نخواهد کرد اما مدتی بعد در هیبت یک مربی ظاهر خواهد شد. مربی که به سرعت دویدنش، تیمش را هم پیش می برد.

حالا که از فوتبال خداحافظی کردی، وقتی به 20 سال فوتبال خود نگاهی می اندازید، فکر می کنیدبه انتظاری که از خودتان داشتید رسیده اید؟

- من به بیش از آن چیزی که فکر می کردم رسیده ام. در جایگاه خوبی قرار گرفتم. برای تیم های خوبی بازی کردم. مربی های خوبی داشتم. تلاش خودم و شرایط و عوامل محیطی باعث شد تا به اینجا برسم.

نهایت آرزوی تان چه بود؟ وقتی برای اولین بار به یک تیم واقعی فوتبال وارد شدید و فهمیدید که می توانید فوتبالیست شوید خودتان را کجا می دیدید؟ به آنجا رسیده اید؟

- اتفاقا زمانی که وارد فوتبال شدم اصلا فکر نمی کردم که به این جاها برسم. 14 سالم بود که فوتبال را جدی شروع کردم. نوجوان بودم و فقط دوست داشتم تمام انرژی و هیجانم را در زمین فوتبال تخلیه کنم. پرسپولیس، تیم ملی، بازی در بوندس لیگا ... فکرش را هم نمی کردم اما کم کم جدی شد. مربیان خوبی داشتم که توانستند استعداد درونم را پرورش دهند. خودم هم فهمخیدم می توانم به جایی برسم و تلاشم را بیشتر کردم.

این بلندپروازی از کی شروع شد؟ چه مدت بعد از شروع فوتبال؟

- راستش به قبل از فوتبال مربوط است. از همان زمان که خودم را شناختم! چهارم یا پنجم دبستان بودم. ورزش را از همان موقع به طور جدی شروع کردم ودوست داشتم به هر چه می خواهم برسم. برای آن تلاش هم می کردم. دردوران دبستان در رشته دوومیدانی بودم، از همان زمان دوست داشتم جزو نفرات اول باشم.

حسرت هیچ چیز فوتبال بر دلم نماند
mahdavi kia3
پس همین بلندپروازی و برتری طلبی، شما را مهدوی کیا کرد؟

- شاید و البته و برای رسیدن به آن سخت هم تلاش می کردم. در بیشتر مسابقاتی که شرکت می کردم هم جزو نفرات اول بودم؛ هندبال، والیبال، بسکتبال و ... برای اینکه می خواستم موفق باشم. در فوتبال هم همین بود. از بانک ملی شروع کردمو از همان سال های اول دوست داشتم گل های زیادی بزنم. همین موضوع میل من را به بیشتر خواستن زیاد کرد و باعث شد موفقیت بیشتری هم کسب کنم.

با این تفاسیر ما نهایت توان مهدوی کیا را دیده ایم. با شناختی که از خودتان دارید بگویید آیا از همه قدرت و توانایی خود در فوتبال استفاده کردید؟

- من سعی خودم را کردم. مخصوصا در یازده سالی که آلمان بودم. می خواستم به آنها نشان بدهم که ایران هم چنین فوتبالیست هایی دارد. اینکه ایرانی ها استعداد خوبی در فوتبال دارند و موفقیت هایی که با تیم هامبورگ به دست آوردم این را ثابت کرد. دو بار در بوندس لیگا بهترین بازیکن پستی شدم که در آن بازی می کردم. این نشان می دهد که نهایت تلاشم را کردم ولی خب یکسری مصدومیت ها هم داشتم که کارم را عقب می انداخت.

نزدیک به دو دهه فوتبالیست بوده اید. در این مدت چه مسئله ای بیشتر از هر چیز شما را ناامید کرد.

- نا امید که سعی کردم هیچ وقت نشوم اما ورزش کردن به خصوص فوتبال با آن همه هیجانی که دارد باعث می شوده رروز با یک امید و اشتیاقی سر تمرین بروم.

یعنی در فوتبال هیچ اتفاق بدی نیفتاده که شما را دلسرد کرده باشد؟

- پیش آمده اما من سعی کردم تا روز آخری که می خواهم بازی کنم از چیزی ناامید نباشم. در فوتبال روزهای خیلی سخت داشتم، روزهای خیلی خوب هم داشتم. در روزهای سخت با به خاطر آوردن خاطرات خوب روحیه خودم را حفظ کرده ام.

جالب است که هرگز دلسرد نشدید و هیچ وقت هم اعتراضی نکردید. شما جزو معدود بازیکن هایی هستید که عمر فوتبالی شان با کمترین حاشیه سپری شد و خیلی آرام دارد به آخر می رسد. دوست نداشتیدبا جنجال و حاشیه بیشتر دیده می شدید؟

- به نظر من حاشیه جزو لاینفک ورزش فوتبال است. فوتبالیست چه بخواهد چه نخواهد درگیر آن می شود، اما من سعی کردم که از این مسئله دور باشم به ویژه زمانی که با رسانه ها و خبرنگارها صحبت می کنم طوری رفتار و صحبت کرده ام که بازخورد بدی نداشته باشد.

یعنی موقع مصاحبه کردن خودسانسوری می کنید؟

- نه، کلا به این مسائل علاقمند نیستم. همیشه سعی کرده ام در آرامش کارم را دنبال کنم و دوست دارم با همین آرامش هم تمام شود. اتفاقا خیلی از خبرنگارها به من گفته اند ما هیچ وقت نمی توانیم تیتر جنجالی از تو بگیریم.

پس دلیل سکوتتان زمان نیمکت نشینی در پرسپولیس همین بود. همه به این موضوع معترض بودندن چون می دانستندبازی شما در موفقیت تیم موثر است اما خودتان هیچ اعتراضی نکردید.

- اعتراض همیشه است. پیش می آمد هم در آلمان و هم ایران به خاطر نیمکت نشینی و بازی نکردن ناراحت باشم اما همیشه سعی کردم به جای اینکه در مطبوعات اعتراضم را بیان کنم آن را با خودم نگه دارم، به زمین تمرین بروم و آنجا از شانس هایی که به من داده می شود استفاده کنم. معتقدم من یک فوتبالیست هستم و اگر حرف و اعتراضی دارم باید آن را در عمل بیان کنم.

حسرت هیچ چیز فوتبال بر دلم نماند

و زبان مهدی مهدوی کیا زبان فوتبال است.

- بله. من فوتبالیستم و حرف های مربوط به آن را با زبان فوتبال می گویم. و یک فوتبالیست فقط در مستطیل سبز می تواند صحبت کند، بیرون از آن هر چه بگوید حاشیه می شود و به نفعش نیست. با تمرین خوب و استفاده درست از فرصت هاست که می شود حرف زد. در غیر اینصورت چیزی درست نمی شود جز جنجال.

حالا واقعا به طور کلی از فوتبال خداحافظی کردی؟

- قطعا مربی خواهم شد. مگر می شود کلا از فوتبال جدا شد؟ من از کودکی عاشق فوتبال بودم و 21 سال از عمرم را فوتبال بازی کردم، چطور می توانم از آن فاصله بگیرم اما باز باید ببینیم شرایط چطور پیش می رود.

در این فوتبال بعضی ها سلطان می شوند و بعضی ها ژنرال، مهدی مهدوی کیا چه خواهدشد؟

- (می خندد) من هیچ وقت دنبال القاب و این مسائل نبودم. بالاخره ممکن است یک لقب هایی بدهند. همین موشک را هم در آلمان به من گفتند که به ایران کشیده شد و همچنان هم دنبال من هست ولی واقعا هیچ وقت دنبال لقب نبودم. همیشه سادگی را بیشتر دوست داشتم. به هر حال مجله کیکر بود که این لقب را به من داد و ما هم بعد از سال ها همچنان آن را یدک می کشیم.

گرفتن این القاب لذتبخش است. نمی توانید آن را انکار کنید.

- انکار نمی کنم. من سرعت خوبی داشتم، توی بوندسلیگا هم خیلی خوب کار کردم که این لقب را بهم دادند. از سال های اول بازیم فوتبالیست سرعتی بودم، بعدا هم سنم رفت بالا و سرعتم کم شد اما همیشه این لقب را دوست داشتم.

بله، در هامبورگ موشک بودید و در ایران راکت، به هر حال طبیعی است دوسته داشته باشید که تفاوتتان با دیگر فوتبالیست ها دیده شود.

- بله، هنوز هم وقتی با جوان ها رقابت می کنم گاهی سعی می کنم خاطرات گذشته و آن لقب را زنده کنم ولی به هر حال 35 سالم است دیگر.

معمولا گلزن ها خیلی محبوب می شوند اما شما آقای پاس گل در بوندس لیگا شدید و از محبوب ترین ها. حس پاس گل دادنه لذتبخش تر است یا گل زدن؟

- من فوتبال را با پست مهاجم نوک شروع کردم. برای بانک ملی در چهار سال بیشتر از 100 گل زدم اما وقتی به پرسپولیس آمدم شرایطم تغییر کرد و من رفتم به کناره های خط و بیشتر گلساز شدم. در آلمانه هم همینطور بود. لذت می بردم از آن مسئله. یادم است یک بار در بوندس لیگا موقعیت گلزنی برایم بود، اما پاس گل دادم به هم تیمی ام که او گل زد. بعد گل هم آمد کفشم را بوسید. همان شب مربی ام آقای دوستی که فوتبال را از او یاد گرفته بودم تماس گرفت و گفت ارزش آن پاسی که دادی بیشتر از گل زدن بود. این حس را دوست دارم. در هامبورگ فکر می کنم حدود 60 پاس گل به هم تیمی هایم دادم.

یعنی شما پاس گل دادن را به گل زدن ترجیح می دهید؟!

- گل زدن که یک چیز دیگر است. با زدن گل این شما هستید که کار را تمام می کنید. آن شادی بعد از گل خیلی حس خوبی دارد ولی واقعا وقتی برای یار خودت از موقعیتت می گذری و آن را برای رفیقت فراهم می کنی حس لذتبخشی دارد.

کار یا تصمیمی بوده که در طول دوره بازی کردنتان گرفته باشید و از آن پشیمان شوید؟

- من از زمانی که وارد تیم بانک ملی شدم تا رفتن پرسپولیس و بوخوم و هامبورگ و فرانکفورت و دوباره ایران، همیشه سعی کردم درست ترین کار را انجام دهم.

یعنی در طول این 21 سال هیچ تصمیم اشتباهی نگرفته اید؟

- نمی دانم اما شاید اگر به فوتبال ایران برنمی گشتم بهتر بود. یعنی اگر الان به سه سال قبل برگردم دیگر به فوتبال ایران برنمی گشتم.

حسرت هیچ چیز فوتبال بر دلم نماند

پس چرا به ایران برگشتید؟

- شرایطی برایم پیش آمدکه باید برمی گشتم. مشکلاتی برای پدرم و خانواده ام به وجود آمد و برادرم فوت کرد. همان زمان من در آلمان تنها بودم. برایم سخت بود، باید برمی گشتم. از طرفی هم دوست داشتم با تیم پرسپولیس از فوتبال خداحافظی کنم.

از خیابان های خراسان تا خیابان های هامبورگ، مهدوی کیا چه فرقی کرده؟

- (می خندد) من سعی کردم زیاد تغییر نکنم. البته این را اطرافیانم که بیشتر من را می شناسند باید بگویند ولی همیشه سعی کردم همان آدمی باشم که قبلا بودم. خدا را شکر به موفقیت های زیادی دست پیدا کردم. خیلی هم خوشحالم از این بابت. از همان سال های اول ورودم به دنیای فوتبال با خودم می گفتم که یک روز این فوتبال تمام می شود، باید کاری کنم که بعد از آن یاد نیک از من به جا بماند. باید بعد از تمام شدن دوره فوتبالم همان آدمی باشم که قبل از شروع آن بودم.

به هر حال شما سال های زیادی در آلمان بودید و زندگی تجملی تری داشتید. آنجا در فرهنگی متفاوت با ایران زندگی کردید. هیچ وقت این ایرانی بودن از دستتان در نرفته؟

- من چیزی را از دست ندادم چون معمولان کسانی که زیاد تغییر می کنند تاثیر منفی بر اطرافیانشان می گذاشند و به مرور زمان کنار گذاشته می شوند اما در مورد من اینطور نبود. همیشه حواسم بود که همان آدم سابق باقی بمانم، یادم نمی رود که از کجا آمده ام و با چه سختی فوتبال را شروع کردم تا به اینجا رسیدم و مطمئنم که روزی تمام می شود. خیلی هم سخت است ولی باید با آن کنار بیایم.

اگر شانس با شما یار نبود و در 5 دقیقه تست بانک ملی توپ از بین 22 نفر جلوی پای شما نمی افتاد و استعدادتان کشف نمی شد. با توجه به محیط زندگی و شرایط خانوادگی که داشتید، بگویید مهدوی کیای 35 ساله الان کجا بود؟

- من برعکس بیشتر ورزشکارها درسم خیلی خوب بود. همیشه یکی از سه شاگرد اول مدرسه بودم تا سال دوم دبیرستان که شدیدا درگیر تیم ملی نوجوانان شدم. شاید اگر وارد فوتبال نمی شدم مهندس می شدم چون رشته ام در دبیرستان ریاضی فیزیک بود.

از دوم دبیرستان به بعد خانواده تان نمی گفتند فوتبال چیه؛ بچه بشین درست را بخوان؟

- نمی گفتندچون من همیشه در کنارت فوتبال درسم را می خواندم و نمره خوب هم می گرفتم. جدا از آن برادرهایم همه به فوتبال علاقمند بودند و هوای من را داشتند.

چرا خداحافظی کردم

همیشه دوست داشتم زمانی از فوتبال خداحافظی کنم که هنوز در شرایط خوب فیزیکی باشم. من در 32 سالگی از تیم ملی خداحافظی کردم و خوشبختانه الان هم که در 35 سالگی می خواهم فوتبال را کنار بگذارم در شرایط خوبی هستم. در نیم فصل اول که تا می توانستم به پرسپولیس کمک کردم، در یک ماه گذشته هم مصدوم بودم اما نشد که با تیم محبوبم ادامه دهم و با شرایطی که پیش آمد از فوتبال خداحافظی کردم.

از نظر فیزیکی هنوز می توانم دو، سه سال دیگر بازی کنم ولی ترجیح دادم زمانی فوتبال را ترک کنم که می شود چندس ال دیگر هم بازی کرد. می خواهم اسم خوبی از من به جا بماند. دوست ندارم زمانی برسد که من را از فوتبال بیرون کنند.

وقتی سن ات از 35 سالگی می گذرد خیلی از مسائل را بیشتر از زمان جوانی باید رعایت کنی تا بتوانی فوتبال بازی کنی. به هر حال یک مرد 35 ساله فیزیک یک مرد 25 ساله را ندارد. کنار گذاشتن فوتبال خیلی سخت است. باید خیلی مراقب باشم. خیلی از فوتبالیست ها بعد از خداحافظی افسرده می شوند چون شوک بزرگی به آنها وارد شده. باید مراقب اضافه وزن باشم.

تصور کنید فوتبالیست تمام عمر هیکل خوبی داشته و همیشه خوب لباس پوشیده است، با فوتبال خداحافظی می کند و یکدفعه 20 کیلو اضافه وزن می آورد و تبدیل می شود به یک موجود عظیم! همه اینها باعث افسردگی می شود. ورزشکار حرفه ای وقتی یکدفعه به طور کامل توقف کند در یک ماه 30 کیلو چاق می شود. نباید فعالیت بدنی بعد از کنار گذاشتن فوتبال قطع شود.

بدترین باخت زندگی ام

یکی از تلخ ترین باخت های زندگی فوتبال من باخت به بحرین بود که هیچ وقت فراموش اش نمی کنم. تلخ تر از آن جریان آوردن پرچم عربستان بود که همه ایرانی ها را ناراحت کرد. آنقدر برایم دردناک بود که بعد از آن یک قولی به خودم دادم و آن این بود که اگر از این به بعد با تیم ملی بحرین بازی کردم، هیچ وقت بازنده نباشم. بعد از آن ماجرا هر وقت مقابل بحرین بازی می کردم به رغم چهره آرامم به شدت عصبانی بودم. در اولین بازی ایران با بحرین بعد از آن باخت طوری رفتار کردم که از روز فوتبالیست شدنم تا امروز برایم تکرار نشده است!

در آن بازی ما 9 نفره بحرین را 4-2 شکست دادیم. همانجا خطای بدی روی کاپیتان ما آقای دایی کردند و من هم که از قبل پیش زمینه عصبانیت داشتم عکس العمل شدیدی به آن نشان دادم.

وسایل ارزشمند زندگی ام

یکسری اشیا در این 21 سال وجود دارد که برایم بسیار ارزشمند است، مثلا جامی که برای بهترین بازیکن سال آسیا به دست آوردم خیلی برایم مهم بود که تقدیمش کردم به موزه تیم هامبورگ چون آن زمان در آن تیم بازی می کردم و آنها شرایطی را برای من فراهم کردند که توانستم به این مقام برسم. علاوه بر آن یک جفت کفش هم همیشه در خانه ام است. کفشی تاریخی که ارزشی بسیار برایم دارد.

من با آن کفش در جام جهانی 98 به تیم ملی آمریکا گل زدم و همیشه آنها را نگه خواهم داشت. یک رسمی در فوتبال هست که وقتی بازی تمام می شود بازیکن ها پیراهن هایشان را با هم عوض می کنند. یکسری پیراهن هم نگه داشته ام که میان آنها پیراهن های وحید هاشمیان و علی کریمی هم هست که در آلمان مقابل هم بازی می کردیم.

حسرت هیچ چیز فوتبال بر دلم نماند

عسل، برکت زندگی ام

من بچه یک خانواده پرجمعیت هستم، 7 برادر و سه خواهر دارم اما فقط یک دختر دارم که یکی یکدانه ماست. یک بار با همسرم در آلمان درباره این صحبت می کردیم که این بچه اینجا تنها است، خیلی خوب می شود اگر یک بچه دیگه بیاوریم. آن موقع عسل 6 سال داشت. حرف هایمان را شنید و خیلی رک آمد و گفت من اصلا هم تنها نیستم، هم بین همسایه ها دوست دارم هم در مهد کودک. سال دیگر هم مدرسه می روم و دوست های جدید پیدا می کنم. خلاصه اصرار داشت که من خواهر و برادر نمی خواهم! آنقدر گفت که ما را هم پشیمان کرد. خیلی ها اصرار داشتند که یک پسر هم به دنیا بیاوریم اما موفق بودن پدر تضمینی بر استعداد داشتن پسر در فوتبال نیست بنابراین هیچ وقت نمی گویم کاش پسر داشتم و با هم فوتبال بازی می کردیم. عسل در زندگی ما برکت آورد.
نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار