كیهان:كدام نامزد برنده انتخابات است؟
«كدام نامزد برنده انتخابات است؟»عنوان یادداشت روز روزنامه كیهان به قلم محمد ایمانی است كه در آن میخوانید؛اظهارات پنجشنبه گذشته وزیر خارجه آمریكا، از اهمیت انتخابات ایران و پیش بینی وقوع یك حماسه حكایت می كند. جان كری در كمیته روابط خارجی سنا خواستار به تاخیر انداختن تصویب تحریم های جدید علیه ایران شد و گفت «وضعیت مذاكرات هسته ای با ایران ناامیدكننده است اما با توجه به انتخابات پیش روی ایران، باید در تصویب تحریم های مضاعف، صبور باشیم. دو ماه مانده تا انتخابات، ابهاماتی دیده می شود. من فكر می كنم زمان آن رسیده كه اندكی صبور باشیم. من فكر می كنم اینكه چه زمانی را برای بعضی اقدامات انتخاب كنیم، اهمیت حیاتی دارد. ما باید محتاطانه عمل كنیم. البته دولت موقعیت را كاملا رصد می كند. وزارت خارجه ترجیح می دهد زمان توسل به اقدامات جدید را با همكاری كنگره مشخص كند.»
خبرگزاری رویتر و آسوشیتدپرس همین گزارش مختصر را از سخنان جان كری منتشر كرده اند. سخنان وزیر خارجه آمریكا از یك سو اعتراف به شكست سیاست تحریم های فلج كننده و گزنده است. ایجاد تقابل میان مردم و حاكمیت در ایران، هدف اصلی از تصویب این تحریم ها در یك سال گذشته بود و اكنون آقای كری اعتراف می كند كه نه تنها آن هدف حاصل نشده بلكه نسبت به نتایج معكوس آن نگرانی وجود دارد. تحلیلگران و سیاست پردازان اروپایی و آمریكایی بارها این واقعیت را مورد تاكید قرار داده اند كه اعمال تحریم های جدید از یك سال گذشته موجب اوج گیری احساسات ضد آمریكایی در میان مردم ایران شده و همچنین به انسجام بیشتر در حاكمیت انجامیده است در حالی كه هدف از تحریم ها، ایجاد شكاف و اختلاف بیشتر در میان مردم و اجزاء حاكمیت بود. سخنان كری وجه دیگری هم دارد و آن نگرانی از تاثیر این احساسات فزاینده ضد آمریكایی در رونق بخشیدن به انتخابات و انتخاب رئیس جمهوری هرچه ضد آمریكایی تر است. در واقع وزارت خارجه آمریكا، نشانه های وقوع یك حماسه سیاسی الهام بخش در ایران را رصد كرده و اكنون از كنگره می خواهد روی آتش انزجار ملت ایران از آمریكا بنزین نریزد. نكته سومی كه از سخنان جان كری می توان استنباط كرد، نفاق مزمن در سیاست كاخ سفید است. او نمی گوید تحریم ها علیه ملت ایران را متوقف كنید بلكه دعوت می كند كه كنگره فعلا تشدید دشمنی ها را مسكوت بگذارد و پس از انتخابات به این كار مبادرت ورزد. این بدان معناست كه باطن خبیث سیاستمداران آمریكایی تغییرناپذیر است و نباید به لبخندهای دیپلماتیك آنها دل خوش داشت.
هرچند محافلی می كوشند دشمنی كوركورانه دشمن را انكار كنند یا با بزرگ نمایی آن در شیپور تسلیم طلبی بدمند، اما امروز گفتمان مقاومت و پیشرفت تبدیل به گفتمان حاكم بر كشور شده و نامزدهایی كه پا به میدان رقابت در انتخابات می گذارند، لاجرم باید در تراز همین گفتمان بدرخشند. روزنامه فرانسوی لوموند چندی پیش درباره استیلای گفتمان مقاومت و موفقیت آن نوشت «از 4 سال پیش قدرت های بزرگ تلاشی كابوس وار را آغاز كرده اند اما جمهوری اسلامی تسلیم نمی شود. گروه 1+5 نمی توانند در ارزیابی آیت الله خامنه ای تغییری ایجاد كنند... گروه 1+5 چیزی برای ایجاد ترس در دل مقامات ایرانی در اختیار ندارد. مواضع اعضای این گروه همسو نیست كه بتواند فشار واقعی به ایران اعمال كند. آیا باید به شیوه دیگری متوسل شد تا مذاكره میان ایران و آمریكا برقرار شود؟ مسئله این است كه باورپذیری ادعای آمریكا مبنی بر اینكه در پی مذاكره با ایران می باشد، سخت است. اوباما این پیشنهاد را در ابتدای ریاست جمهوری خود و درست هنگامی مطرح كرد كه واشنگتن یك حمله سایبری را علیه تاسیسات هسته ای ایران شروع كرده بود. از این عملكردها نیت خیر برداشت نمی شود. اوباما قدرت مانور خود در مقابل ایران را بسیار محدود كرده و دارای مواضع ناهمخوان است... اكنون در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، رقابت بسیار سختی میان اردوگاه های سیاسی ایران در جریان است. این یك مسابقه ملی گرایانه و ناسیونالیستی است. هیچ یك از جناح ها به مذاكره اشاره نمی كند چرا كه بیم آن دارد انگ خیانت علیه منافع ملی به او بچسبد. هر یك از رقبا و گروه ها برای اینكه بهتر بتواند مواضع خود را تثبیت كند، باید مرتبا به دستاوردهایی كه جمهوری اسلامی تاكنون داشته، تاكید بورزد».
این گفتمان اصلی حاكم بر انتخابات ریاست جمهوری است. در واقع مسئله اصلی افكار عمومی، انتخاب بین ذلت تسلیم طلبی یا عزت مقاومت نیست بلكه انتخاب بهترین و شایسته ترین نامزد در تراز عزت و اقتدار ملی است. مردم ما حقارت و ضعف و مذلت را نمی پسندند و گردن كج كردن نزد زورگویان جهانی را قابل هضم نمی دانند، كه اگر غیر از این بود و دشمن برآوردی متفاوت داشت، آن گاه دو ماه باقی مانده به انتخابات، موقع مناسب تشدید فشارها به شمار می رفت. اگر آنها با رصد اطلاعاتی گسترده به این نتیجه می رسند كه فعلا باید فیتیله تحریم ها را پایین كشید، حاكی از تراز بالای عزتمندی و تشخص ملت ایران است و طبیعتا یكی از ویژگی های مهم رئیس جمهور آینده این خواهد بود كه در تراز همین مردم قد علم كند. او باید بشارت دهنده پیشرفت در سایه استقلال كشور باشد نه اینكه مانند برخی محافل به حاشیه افتاده و منزوی، نماد ارتجاع و عقبگرد تلقی شود.
با این تلقی می توان به مرور برخی شرایط نامزد اصلح پرداخت:
1- ساده نمایی مشكلات یا لاینحل نمایی چالش ها، نشانه آفت زدگی برخی جریان های سیاسی و نامزدهای آنان است. از یك سو به شهادت تاریخ 34 ساله انقلاب حركت شتابان در مسیر پیشرفت- با وجود چالش ها و مزاحمت های بزرگ دشمنان- شدنی است و كسانی كه این امر را ناممكن می دانند یا به تسلیم در برابر دشمن حواله می كنند، آشكارا با واقعیت ها معارضه می كنند. و از دیگر سو آنها كه مثلا وعده می دهند 6 ماهه مسئله رابطه با آمریكا را حل كنند یا در باغ سبز اقتصادی - با وعده های ناممكن اما مخرب- نشان می دهند، از هم اكنون به بی كفایتی سیاسی خود گواه می آورند. با این وصف انتخابات مایه ارتقای فرهنگ سیاسی عمومی است اما در عین حال از سوی دیگر عوام فریبی ها، فرهنگ عمومی را تهدید می كند. البته باید شهادت داد كه هرچه جلوتر آمده ایم، آسیب ناپذیری فرهنگ عمومی در برابر حلقه های ساده انگار و ساده پندار كمتر شده است.
2- فرهنگ، عمود قائم یك ملت در حوزه مهندسی گفتمان مقاومت و پیشرفت است. فرهنگ و باورهای اعتقادی، زیربنای همه موفقیت ها و دستاوردهاست و با همین باورها بود كه انقلاب به بار نشست و تداوم یافت. فرهنگ اسلامی بود كه در یك ملت توسری خور تحقیر شده، باور «ما می توانیم» را نهادینه كرد تا توانست رژیم آمریكایی و مسلط پهلوی را به زیر كشد، مقابل جنگ افروزی دشمن با شجاعت بایستد، كمر تحریم های اقتصادی و فنی دشمن را بشكند و ایران را با 11 برابر نرخ متوسط جهانی، تبدیل به سریع ترین كشور از نظر رشد و جهش علمی در دنیا كند. بنابراین در میان همه وعده هایی كه نامزدها می دهند باید رصد كرد كه آنها چه قدر با فرهنگ اسلامی و غیرت دینی عجین هستند و قرار است در صورت انتخاب شدن چه قدر به موضوع فرهنگ بها بدهند. وعده های صرف اقتصادی بدون اشاره به زیربنای همه موفقیت ها و كامیابی ها، نشانه نقصان در برنامه برخی نامزدهاست.
3- نامزدهایی در تراز بالای گفتمان «پیشرفت معطوف به عزت» قرار می گیرند كه ضمن جاذبه های قوی، دارای دافعه های قدرتمند و مرزبندی های جدی با عوامل مزاحمت در مسیر پیشرفت و عدالت باشند. كسی كه قرار است رئیس دولت در ایران باشد نمی تواند اهل باج دادن و باندبازی و اباحه گری و كوتاه آمدن یا تخفیف دادن بر سر اصول باشد. كسانی كه حریم حرمت های الهی را محترم نمی شمارند و وارد این حریم های ممنوعه می شوند، طبعا توان مواجهه با فشار بیگانگان یا مفسدان سیاسی و اقتصادی و فرهنگی داخلی را نخواهند داشت. تنها تقوا و خداترسی است كه روحیه شجاعت و عزت نفس و اراده محكم برای مواجهه با گردن كشان را تامین می كند. نامزدی كه هم اكنون در چنبره حامیانی ناسالم و منفعت طلب و قدرت مدار مدیریت می شود، فردا در صورت انتخاب شدن چگونه می تواند حریت به خرج دهد و به جای نگاه ملی، نگاه باندی پیشه نكند؟
4- اگر «پیشرفت معطوف به مقاومت و مجاهدت» گفتمان اصلی تعیین كننده در انتخابات آینده است، تمام حلقه هایی كه با این گفتمان معارضه یا در برابر آن حاشیه سازی می كنند، مغضوب مردم واقع خواهند شد. جریان فتنه و حلقه انحرافی، انتخابات مجلس نهم را بایكوت كرده بودند اما از مردم تودهنی خوردند. حلقه انحرافی همین پنجشنبه گذشته، وزن كشی افتضاحی در ورزشگاه آزادی ترتیب داد كه با وجود ولخرجی های هنگفت از بیت المال با كمترین استقبال مواجه شد. تصاویر این ماجرا به اندازه كافی از ابتذال سیاسی و فرهنگی و فقدان عقبه اجتماعی حلقه انحرافی حكایت می كند؛ همچنان كه 4-3 سال پیش وقتی سران فتنه به آن فتنه انگیزی بی سابقه و دشمن شادكن دامن زدند، خیال می كردند رگ خواب مردم را به دست آورده اند. آنها حتی رصدگران اطلاعاتی را در غرب به اشتباه انداختند اما سر بزنگاه، پرده از دروغ بزرگ برداشته شد. آیا غیر از این است كه فتنه گران مدعی بودند «موسوی (كروبی) دستگیر بشه- ایران قیامت میشه»؟ و آیا غیر از این است كه امروز مجبور شده اند شرط گذاری های مطایبه آمیز سابق را زیر پا بگذارند و برای حضور در انتخابات و رد صلاحیت نشدن التماس كنند؟
بدین ترتیب می توان گفت چشم بندی های رسانه ای با مضمون «خاتمی می آید/ خاتمی نمی آید»، «هاشمی می آید/ هاشمی نمی آید»، «مشایی می آید/ مشایی نمی آید» اصلا در برابر حماسه بزرگ سیاسی كه قرار است ملت ایران رقم بزنند، به چشم نمی آید. ملت ایران رو به جلو می نگرند و پیش می روند و اگر نیم نگاهی هم به گذشته داشته باشند، صرفاً از جنس عبرت گرفتن و تجربه اندوختن است. مفهوم حماسه سه مضمون عقلانیت و شجاعت و پیروزی را در خود نهفته دارد و این یعنی اینكه راه سیاست هیجانی، بی جربزگی و وادادگی و عقب نشینی و شكست بسته است.
خراسان:محدود كردن ارز مرجع حركت روی لبه تیغ
«محدود كردن ارز مرجع حركت روی لبه تیغ»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی حسن زاده است كه در آن میخوانید؛اقتصاد ایران به وضوح طی ۲ سال اخیر با حساسیت های تصمیم گیری درباره ارز مواجه بوده است و تردیدی نیست كه هر تصمیمی درباره نرخ و نحوه عرضه ارز كاملاً بازار داخلی را تحت تأثیر قرار می دهد. به همین دلیل هم دشمنان با درك حساسیت نرخ ارز در اقتصاد ایران عمده تمركز خود را روی تحت فشار قرار دادن اقتصاد ایران از طریق محدود كردن نقل و انتقال ارز قرار داده اند. در چنین شرایطی كه خبر محدود شدن اختصاص ارز به كالاهای اساسی و حرف و حدیث هایی كه در دولت و مجلس درباره حذف ارز مرجع و جایگزین شدن آن با حمایت ریالی از واردات كالاهای اساسی و دارو مطرح است، ضرورت دارد به حساسیت ها و الزامات تغییر در نحوه ارائه ارز به كالاهای اساسی و دارو توجه شود. این حساسیت ها و الزامات عبارتند از:
۱ - تردیدی نیست در شرایط اعمال محدودیت های ارزی و تحریم و احیاناً برخی سوء مدیریت های داخلی كه افزایش نرخ ارز را به دنبال داشته است، هر روشی درباره ارائه ارز برای واردات می تواند همزمان نقاط قوت و ضعف داشته باشد، اما نكته مهم تجزیه و تحلیل هزینه و فایده روش های پیش رو و انتخاب روشی است كه واردات كالاهای مورد نیاز از جمله كالاهای اساسی و دارو را با كمترین قیمت و در عین حال با كمترین امكان سوءاستفاده فراهم كند. بدون شك در شرایطی كه قیمت دلار در بازار آزاد هم اكنون حدود ۳۵۰۰ تومان و قیمت دلار در مركز مبادلات ارزی حدود ۲۵۰۰ تومان است، تداوم اختصاص دلار با نرخ ۱۲۲۶ تومانی باعث فعال باقی ماندن زمینه های رانت و سوء استفاده خواهد بود، چرا كه تجربه اختصاص ارز مرجع تاكنون نشان داده است، نظارت ها در زمینه مصرف صحیح ارز مرجع چندان موفق نبوده است و متأسفانه بسیاری از كالاهای وارداتی با ارز مرجع متناسب با ارز آزاد یا مبادله ای قیمت گذاری شده است. اما از سوی دیگر هر روشی كه منجر به افزایش نرخ ارز كالاهای اساسی و دارو شود، ممكن است آتش تورم در این ۲ حوزه را تیزتر كند لذا حذف یك باره و بدون پیش بینی روشی مطمئن برای جایگزینی آن با اختصاص ارز مرجع تورم زا خواهد بود.
۲ - نكته بسیار مهمی كه در موضوع محدود شدن ارز مرجع و احتمال حذف قطعی آن وجود دارد این است كه هنوز ابعاد روش جایگزین روشن نیست. به عبارت دیگر با وجود انتقادها به روش فعلی برای اختصاص ارز مرجع، معلوم نیست روش جایگزین دقیقاً چیست تا بتوان نتیجه گرفت كه این روش چه اندازه مفیدتر از روش اختصاص ارز مرجع خواهد بود. آن چه كه تاكنون درباره روش جایگزین گفته شده است، اختصاص مابه التفاوت ریالی ارز ۱۲۲۶ تومانی تا ۲۵۰۰ تومانی به كالاهای اساسی و داروهای وارداتی است اما این مابه التفاوت قرار است چگونه و به چه كسانی اختصاص یابد؟ آیا وارد كننده مابه التفاوت ریالی را دریافت می كند یا مصرف كننده نهایی؟ طبیعتاً اختصاص این مابه التفاوت به مصرف كننده نهایی افزایش نقدینگی و پذیرش تورم ۲ برابری كالاهای اساسی و دارو (با تبدیل ارز ۱۲۲۶ تومانی به ۲۵۰۰ تومان) را به دنبال خواهد داشت و بعید است با اختصاص این مابه التفاوت به مصرف كننده قدرت خریدش به اندازه ۲ برابر شدن قیمت كالاهای اساسی و دارو افزایش یابد. اما از سوی دیگر اختصاص ارز به وارد كننده با این چالش مواجه است كه چگونه می توان سیستم نظارتی كارآمدی برای جلوگیری از انحراف در اختصاص مابه التفاوت ریالی به وارد كننده طراحی كرد. به عبارت دیگر اگر برخی وارد كنندگان در استفاده از ارز مرجع سوء استفاده كرده اند و ارز مرجع ۱۲۲۶ تومانی را در بازار آزاد به قیمت های به مراتب بالاتری فروخته اند و یا كالاهای وارداتی را با نرخ ارز بازار آزاد قیمت گذاری كرده اند، ممكن است مابه التفاوت ریالی را نیز به جای جبران افزایش نرخ ارز در محل دیگری هزینه كنند.
۳ - به نظر می رسد قبل از هر اقدامی درباره تغییر نرخ ارز كالاهای اساسی و دارو ضرورت ۲ اقدام مهم از سوی دولت كاملاً احساس می شود، اقدام نخست تدوین ساز و كار نظارتی برای جلوگیری از انحراف در استفاده از مابه التفاوت ریالی تغییر نرخ ارز است. اما اقدام دیگری كه اهمیت آن در شرایط فعلی كاملا ً احساس می شود تغییر در نحوه ورود دولت به موضوع كالاهای اساسی و دارو است. در شرایط فعلی و با تشدید تورم در اقتصاد ایران و تحت فشار قرار گرفتن اقشار ضعیف و با توجه به مفسده هایی كه در شرایط وجود ارز چند نرخی در اقتصاد ایران به وقوع پیوسته است، دولت باید ورود مستقیم تری در این ۲ حوزه داشته باشد. واقعیت این است كه همچنان بخشی از انرژی دولت صرف فعالیت در برخی حوزه های كم اهمیت تر اقتصاد از جمله مدیریت برخی واحدهای صنعتی، معدنی و... است، اما در شرایط فعلی اختصاص سبد كالایی به اقشار كم درآمد و حقوق بگیر و روش هایی نظیر احیای كوپن یا واردات مستقیم اقلام مورد نیاز و توزیع آن توسط دولت می تواند وضعیت بازار كالاهای اساسی و دارو را بهبود بخشد.
در هر صورت هر گونه تغییر در روند موجود اختصاص ارز برای كالاهای اساسی و دارو منوط به این است كه روش جدید بهتر از روش پیشین باشد. آسیبی كه در مواجهه با بسیاری از تصمیم گیری ها وجود دارد این است كه گاهی اوقات روش های موجود به دلیل برخی اشكالات كنار گذاشته می شود در حالی كه روش مطمئنی به عنوان جایگزین پیش بینی نشده است و در نتیجه خروجی آن بدتر شدن وضعیت موجود است. باید مراقب بود این آسیب در تصمیم گیری مهم تغییر در نحوه اختصاص ارز كالاهای اساسی و دارو بروز نكند.
جمهوری اسلامی:فرمولی برتر از فرمول یك برای رژیم مستبد آل خلیفه
«فرمولی برتر از فرمول یك برای رژیم مستبد آل خلیفه»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است كه در آن میخوانید؛مناطق مختلف بحرین این روزها همزمان با برگزاری مسابقات اتومبیلرانی فرمول یك، شرایط ملتهبی را سپری میكند. نیروهای امنیتی رژیم آل خلیفه در روزهای گذشته در آستانه برگزاری مسابقات بینالمللی اتومبیلرانی فرمول یك در منامه، اقدامات سركوبگرانه خود را علیه مردم افزایش داده و علاوه بر حمله به تظاهرات معترضین، با یورش به 60 منزل مسكونی، دستكم 130 نفر را دستگیر كردند. این روزها، مناطقی كه در آن تظاهرات برگزار میشود به طور مدام با گازهای سمی و اشكآور هدف قرار داده میشوند تا مانع از ادامه اعتراضات مسالمتآمیز در این مناطق گردند بگونهای تا كه این وضعیت باعث فلج شدن اوضاع در منامه و دیگر نقاط بحرین شده است.
رژیم حاكم بر بحرین در سالهای اخیر با هزینه زیاد در زمینه برگزاری بخشی از مسابقات بینالمللی اتومبیلرانی فرمول یك قصد دارد به نوعی مشروعیت و حمایت بینالمللی برای خود دست و پا كند ولی مردم این كشور كه دست رژیم، و هدف نهایی برگزار كنندگان این مسابقه را خوانده اند، با حضور گسترده در خیابانها و سردادن شعارهایی ضمن افشای ماهیت استبدادی رژیم آل خلیفه، خواستار عدم برگزاری این مسابقات در بحرین هستند. واقعیت اینست كه برگزاری مسابقه فرمول یك در بحرین عملاً به سرپوشی برای بحران بحرین در خاموش كردن اعتراضات داخلی و وانمود كردن بهبود وضعیت حقوق بشری در این جزیره تبدیل شده، اعتراضاتی كه سركوب شوندگان، تنها جرم شان، مطالبه آزادی، مشاركت سیاسی در اداره امور كشور، بهرهمندی از حقوق شهروندی، آزادی مذهبی و برخورداری از زندگی شرافتمندانه همچون دیگر ملتهای جهان است.
گروههای مخالف رژیم آل خلیفه و دیگر معترضین نیز با وقوف كامل از اهداف رژیم در برگزاری این مسابقه، بردامنه اعتراضات خود افزوده و با ارائه پرونده سیاه حقوق بشری رژیم بحرین در استفاده گسترده از سركوب و شكنجه، خواستار برخورد جهانی با این رژیم هستند. به همین دلیل طی روزهای اخیر تظاهرات مردمی در نقاط مختلف بحرین رو به تزاید گذاشته و سراسر این جزیره به گلولهای گداخته علیه رژیم تبدیل شده است. آنچه اكنون در بحرین و همزمان با برگزاری این مسابقه پرهزینه در جریان است، از یكسو تلاش مردم بحرین برای رساندن فریاد مظلومیت خود به گوش جهانیان و از سویی دیگر افزایش سركوبها در سایه ژستهای عوامفریبانه آل خلیفه برای پاك جلوه دادن رژیم قرون وسطایی بحرین و عدم وجود بحران سیاسی در این كشور است؛ مسابقهای كه از اصل مسابقه اتومبیل رانی فرمول یك با اهمیتتر است. هر چند رژیم آل خلیفه با حمایت نظامیان آل سعود سعی دارد در این مسابقه بر شدت سرعت ماشین سركوب خود بیفزاید و در پایان خط مسابقه، رقصی از شامپاین بر جراحتهای مردم بحرین اجرا كند ولی این شیوه نیز نه تنها وجاهتی به این رژیم دیكتاتوری نخواهد بخشید بلكه بیش از گذشته چهره كریه و ضدانسانی این رژیم را كه تاكنون علاوه بر كشتار صدها تن از زنان و كودكان، 38 مسجد و 50حسینیه را ویران كرده و قرآنها را به آتش كشیده، افشا خواهد كرد.
بدون شك تخریب بیشرمانه مساجد و حسینیهها، اوج خباثت این رژیم را نشان میدهد و ثابت میكند كشتار مردم و روشهای سركوبگرانه نظامی و امنیتی نه تنها كارساز نبوده بلكه اكنون سیاست جریحهدار كردن احساسات مذهبی و در افتادن با اعتقادات دینی مردم بحرین دنبال میشود.
علیرغم تمامی این جلوههای خشونت و سركوب، تظاهرات و مخالفتهای مردمی علیه رژیم آل خلیفه ادامه دارد و مقاومت حیرت انگیز ملت بحرین نشان میدهد كه مردم حاضر به كوتاه آمدن نیستند.
واقعیتهای میدانی نشان میدهند امتناع آل خلیفه از پذیرش حقوق اساسی ملت، شرایطی را به وجود آورده كه مردم بحرین به چیزی جز سقوط آل خلیفه راضی نباشند. هر چند میشد روند انقلابهای منطقه و خیزش عمومی برای مشاركت مردم در قدرت، به درس عبرتی برای رژیم آل خلیفه تبدیل شود ولی عنصر جهالت و لجاجت باعث شده كه حاكمان دیكتاتور نتوانند راه حلهای عاقلانه را تشخیص بدهند.
اگر رژیم بحرین به جای برگزاری مسابقات اتومبیل رانی فرمول یك، راه دیگری را دنبال میكرد و حاضر میشد به خواستههای مشروع مردم تن دهد، اكنون به وضعیتی دچار نمیشد كه مردم شعار دهند 'رژیم آل خلیفه به آخر خط رسیده و این رژیم سریعتر از اتومبیلهای مسابقه سرعت به خط پایان خواهد رسید و قطعاً رفتنی است.'
سیاست روز:برنده نهایی!
«برنده نهایی!»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم حسن اختری است كه در آن میخوانید؛كمی بیش از ۵۰ روز به (۲۴ خرداد ۹۲) برگزاری یازدهمین دوره ریاست جمهوری باقیمانده است. و با توجه به نظرسنجیهایی كه تا كنون توسط مراكز مختلف افكارسنجی بعمل آمده است.
تنها گزاره قابل پیش بینی این است كه هر یك از كاندیداهای احتمالی كه بتواند اعتماد اكثریت مردم را به خود جلب كند منتخب ملت ایران بوده و به عنوان هفتمین رئیس جمهور وارد نهاد ریاست جمهوری در خیابان پاستور شده و به مدت چهار سال و شاید هم هشت سال سكان كشتی اجرائی كشور را بدست خواهد گرفت.
این پیمایش ها نشان میدهند كه مردم ولایتمدار ایران اسلامی در این دوره از انتخابات نیز به ندای رهبر فرزانه انقلاب لبیك گفته و با حضور گسترده خود در پای صندوقهای رای، انشاالله حماسه سیاسی دیگری در دفتر تاریخ پر افتخار خویش به ثبت خواهند رساند اما آنچه كه میتواند موجب نگرانی بوده و میباید مورد توجه سیاست گذاران و برنامه ریزان رسانه ملی – شصت درصد مردم خبرهای مربوط به انتخابات را از طریق رسانه ملی پی گیری می كنند- و سایر دستگاههای خبری و اطلاع رسانی قرار گیرد این است كه قاطبه مردم هنوز تصمیم نگرفته اند كه به چه كسی و یا به چه جریان سیاسی در كشور رای بدهند، لذا پیش بینی میشود كه رای دادن در این دوره از انتخابات نیز همانند چند دوره گذشته بشكل رویكردی ویا توده وار خواهد بود و هرچقدر شیب تصمیمگیری – یعنی زمان باقیمانده تا برگزاری انتخابات – تندتر باشد غلبه احساسات بر عقلانیت بیشتر خواهد بود و این همان تعبیر برخی اندیشمندان علوم سیاسی است كه می گویند دموكراسی برای كشورهایی كه از توسعه فرهنگی لازم برخوردار نیستند می تواند حكم سم را برای جامعه داشته باشد و پادزهر این سم را نیز در وجود تشكلهای نهاد مردمی و صنفی و یا همان احزاب سیاسی و سازمانهای غیر دولتی (N.G.O ) می دانند حال كه به هر دلیلی احزاب در كشور ما پانگرفته اند مسئولیت و رسالت آنها بر عهده بنگاه ها و پایگاه های خبری و جراید كشور نهاده شده است بنابراین رسانه ها نقش كلیدی و موثری در عقلانی كردن تصمیم توده ها بر عهده دارند.
خوب ! از این كلیت كه بگذریم بنظر می رسد آرایش سیاسی گروه ها و جریانها در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری دارای چهار ضلع اصلی الف- اصلاح طلبان ب- اصول گرایان ج- طرفداران دولت و جبهه پایداری د- كاندیداهای مستقل باشد. كه در حد بضاعت و حوصله این یادداشت به اختصار به تشریح هر یك از اضلاع پرداخته می شود تا چه در نظر آید و چه قبول افتد.
۱- اصلاح طلبان كه روز اول فروردین سال جاری را برای خود شب قدر قرار داده بودند با بیانات شفاف و صریح مقام معظم رهبری در بارگاه ملكوتی علی ابن موسی الرضا آلاف تحیه و ثناء بدین مضمون اعلام فرمودند كه كشور متعلق به یك گروه و جناح نبوده بلكه متعلق به همه است از تمام سلیقه ها وگروه های سیاسی دعوت كردند كه در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری حضوری فعال داشته باشند و با بیان اینكه شركت در انتخابات هم حق و هم تكلیف است از مردم نیز خواستند كه بطور گسترده در پای صندوق های رای حاضر شده و حماسه سیاسی دیگری بیافرینند لذا نه تنها تردیدی در حضور گروههای سیاسی با گرایش اصلاح طلبی در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری وجود ندارد بلكه یك فرصت طلایی برای بازگشت دوباره آنان به قدرت نیز تلقی میشود.
چرا كه موضع گیری ها و عملكرد نا ثواب سالهای اخیر دولت فعلی چنان در افكار عمومی از اصلاح طلبان اعاده حیثیت نموده و گذشته آنان را تطهیر كرده است كه هیچ بعید نیست در این دوره از انتخابات كاندیدای آنها مورد اقبال مردم قرار بگیرد.
۲-اصولگرایان در یازهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری حداقل در مقایسه با سایر گروههای رقیب با مشكلات جدیتری مواجه هستند. از طرفی كاستی های دولت فعلی و نارضایتی های مردم از تصمیم گیری های خلق الساعه رئیس جمهور محترم، علیرغم اعلام برائت اصول گرایان و انتقاد های شدیدی كه به عملكرد دولتیان وارد میدارند اما تفكیك بین دولت و اصولگرایی در افكار عمومی كار ساده ای نیست.
این در شرایطی است كه جریان اصلاح طلبی برای موجه نشان دادن خود دائماً در این كوره می دمند. حال اگر احساس تكلیف های بی مورد و خوش خیالی های برخی از رجل در این جبهه و تعدد كاندیداها را نیز در نظر گرفته شود. واقعاً شانس موفقیت كاندیدای مورد حمایت اصولگرایان در پیشی گرفتن از رقبا و پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری چقدر خواهد بود؟
۳- طرفداران دولت و جبهه پایداری، گر چه ممكن است در راس هرم از نظر تئوریك دارای اختلاف نظرهای بنیادی و جدی باشند اما در عمل چون در بدنه اجتماع دارای یك پایگاه مشتركی هستند ناگزیرند در یك جریان حركت كنند. چرا كه هر دو دیدگاه در جریان روی كار آمده دولت نهم و دهم دارای قدر السهمی در بدست آوردن پایگاه اجتماعی در بدنه جامعه شده اند كه به هیچ قیمتی بنای از دست دادن آن را ندارند كما اینكه رمز موفقیت آنها نیز اقتضای یكی بودن را دارد چرا كه هر دو جریان در این جبهه به تنهایی وزن قابل قبول و موثری در معادلات سیاسی نخواهند داشت. لذا یكی شدن كاندیدای نهایی طرفداران دولت و جبهه پایداری دور از ذهن نمیتواند باشد. ولوآنكه به قیمت ایجاد اختلاف و تضعیف جریان اصولگرایی و به روی كار آمدن مجدد اصلاح طلبان بینجامد.
۴- چهره های مستقل، گرچه برخی از كاندیداها با پیشینه اصلاحطلبی و یا اصولگرایی در این دوره ترجیح میدهند كه چهره ای مستقل به خود گرفته و با این «برند» وارد رقابتهای انتخاباتی شوند اما با توجه به اینكه احمدی نژاد در سال ۸۴ با پشتیبانی جبهه پایداری با بهم ریختن اردوگاه اصولگرایان به فینال رقابت ها راه یافت و در مرحله دوم بر رقیب قدری همچون هاشمی پیروز شد اما از آنجائی كه برنامه و تیم كار آمدی برای اداره كشور نداشت به روزمرگی افتاد . لذا در حال حاضر مطالبه جدی افكار عمومی از چهره های واقعاً مستقل ارائه برنامه منسجم و معرفی تیم كارآمد می باشد.
۵- از آنجائی كه ایران اسلامی جامعه ای در حال گذار است گروههای مرجع قبلی تا حدود زیادی جایگاه خود را در افكار عمومی از دست داده اند. لذا به نظر می رسد كه بدست آوردن اعتماد عمومی به یك باز مهندسی مجدد نیاز داشته باشد. كه ضرورت آن برای رجل سیاسی و مذهبی كه دل در گرو ارزشهای اسلامی و انقلابی داشته و از پختگی و عقلانیت كافی برخوردارند حتی از پیروزی در یازدهمین دوره ریاست جمهوری نیز بالاتر است. اگر ائتلاف ۱+۲ اصولگرایان بر عهدی كه بسته اند وفادار بمانند و دایره ائتلاف را تنگ نگیرند و چهرههای موجه دیگر این جبهه كه در نظرسنجی ها از رشد آرای قابل توجهی برخوردار می شوند را بدون تعصب در جمع خود بپذیرند و آنگاه با برنامه ای منسجم و تیمی كارآمد و قوی تصمیمی مبتنی بر حكمت و عقلانیت بگیرند جای امیدواری است كه مورد اقبال و اعتماد توده های میلیونی قرار گیرند.
كلام آخر: بر این باورم اگر اتفاق خاصی تا برگزاری یازدهمین دوره ریاست جمهوری(۲۴ خرداد ماه ) رخ ندهد كاندیداهایی كه تا كنون برای ورود به رقابت اعلام آمادگی نموده اند هیچ یك قادر به جذب آرای نصف به علاوه یك رای دهندگان نخواهند بود لذا به احتمال قوی این دوره از انتخابات نیز دو مرحله ای خواهد بود باز به احتمال زیاد كاندیدای مشترك طرفداران دولت و جبهه پایداری به مرحله دوم راه خواهند یافت ورقیب آنها فردی از بین كاندیدای اصولگرایان و یا اصلاح طلبان در صورتی كه با كاندیدای واحد وارد عرصه رقابت شوند خواهد بود . در صورت وجود تعدد كاندیداها در این دو جریان لاجرم كاندیدایی از گروه مستقل ها به مرحله دوم راه می یابد. در رقابت بین كاندیدای طرفداران دولت و كاندیدای یكی از سه جریان موصوف، یقیناً برنده نهایی فردی به غیر از كاندیدای دولت فعلی خواهد بود.
تهران امروز:چرا كارنامه مهم است؟
«چرا كارنامه مهم است؟»عنوان سرمقاله روزنامه تهارن امروز به قلم حجت الاسلام سید رضا تقوی
است كه در آن میخوانید؛بررسی فضای انتخاباتی كشور نشان میدهد كه بهتدریج ذائقه مردم برای انتخاب رئیسجمهور بعدی در حال شكلگیری است و در این میان هم توجه ویژهای به توانمندیهای مدیریتی و كارآمدی تك تك كاندیداهای احتمالی میشود. چرا كه داشتن كارنامه و سابقه روشن مهمترین نیاز امروز كشور است تا به سیستم و شیوه مدیریتی مبتنی بر آزمون و خطا پایان داده شود.
در واقع میتوان گفت تجارب گذشته مردم را به این سمت سوق داده كه دیگر فرصتی برای اداره كشور از طریق آزمون و خطا نیست و لزوما افراد نمیبایستی آزمون و خطای كاری خود را حتما در مقام ریاست جمهوری انجام بدهند بلكه راه صحیحتر این است كه افراد و شخصیتها از ردههای پایینتر شروع كنند تا اگر مرتكب خطایی شدند آثار خطای آنان كل كشور را دربرنگیرد. به عبارت دیگر حتما واجب نیست هر فردی كه احساس تكلیف كرد بلافاصله امر بر او مسجل شده و وارد انتخابات ریاستجمهوری شود.
بلكه او میبایستی پیش و قبل از هر كسی به سبك و سنگین كردن كارنامه و سابقه خود بپردازد و اگر كارنامه و تجربه مدیریتی خود را در حد ریاستجمهوری ندید اصولا وارد چنین عرصهای نشود. با این حال حتی اگر چنین افرادی وارد عرصه شوند، با عینك تیزبینی مردم گزینش شده و در فرآیند انتخابات از گردونه كنار خواهند رفت.
سوال بعدی این است كه كارنامه به چه معناست و چگونه میتوان مصادیق كارنامه موفق یك كاندیدا را احراز كرد؟
اصلیترین معیار برای سنجش كارنامه یك كاندیدای احتمالی ریاست جمهوری این است كه كاندیدای احتمالی توانسته باشد در زمان تجارب مدیریتی اش با كمترین امكانات بیشترین نتیجه را گرفته باشد. بهعبارت روشنتر، استفاده بهینه از امكانات در اختیار او معیار خوبی برای تشخیص توانمندی مدیریتی یك كاندیدای ریاست جمهوری است. علاوه بر این شاخص، كاندیدای احتمالی از گذشته تا به حال پایبندی خود را به قانون اساسی و اصول اساسی آن نشان داده باشد و در عین حال وعدههایی كه داده است با عملكرد او منطبق باشد.
كسی كه قبلا وعدهای داده اما به هر دلیلی نتوانسته است به این وعدهها عمل كند قاعدتا شخصیت مناسبی برای كاندیداتوری ریاستجمهوری هم بهشمار نمیآید. اما ممكن است مدیری بهرغم برخی محدودیتها كه بر سر راه او ایجاد شده است، توانایی خود را در عبور از این محدودیتها و مشكلات نشان داده باشد و دقیقا به تمام وعدههایی كه داده عمل كرده باشد. طبیعتا چنین مدیری كارنامه روشن و موفقی دارد و كاندیدای لایقی برای انتخابات ریاست جمهوری به شمار میرود. سخن آخر اینكه انتخاب نهایی با مردم است و نشانهها نیز حاكی از انتخاب رئیسجمهوری كارآمد با سابقه و كارنامه روشن و دارای برنامه مدون است.
وطن امروز:زنده باد قدرت!
«زنده باد قدرت!»عنوانسرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم سیدعلی ادیبان است كه در آن میخوانید؛میتینگ ورزشگاه آزادی كه بنا بود در اندازه «صدهزار نفری» در پایان هفته گذشته برگزار شود سرانجام با جمعیتی نه چندان قابل توجه و با شعار «زنده باد ناهار!» به جای «زنده باد بهار» بدون حضور خود «بهار» شكل گرفت. آنچه در این میان قابل توجه است فراتر از اندازه بزرگ حیف و میل نقدی و غیرنقدی بیتالمال است؛ خطر توجیهات پشت پرده این سناریونویسی ناقص و بیمصرف با موضوع میل به نهادینه كردن و شارش قدرت در بدنه «خودی» به مراتب بیش از صدمهای است كه به نقدینگی هر ایرانی وارد شده است. عزاداری برای «بی انضباطیهای اقتصادی» پیدرپی دولت در ایامی كه رئیسجمهور، ملت را به صبوری و صرفهجویی اقتصادی دعوت میكند حقا شایسته است اما با در نظر گرفتن شرایط بینظمی قانونی نهادینه در تاریخ سیاسی ایران پس از انقلاب حركت احمدینژاد خلاف مسیر دولتهای قبلی نیست.
در پایان دوره 8 ساله ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی تلاشهای دولت سازندگی برای حفظ قدرت و ساختارآفرینی تا بدانجا بالا گرفت كه هنوز وی «اصلاحات» را بحق بیرون آمده از دل سازندگی میخواند! واقعیت هم همین است چرا كه اگر حمایت حزب تازه تاسیس «كارگزاران سازندگی» نبود وزیر مستعفی ارشاد هاشمی هرگز در قد و اندازه 2 دوره ریاست جمهوری برنمیآمد. مقایسه نیروهای به كار گرفته شده در كابینه اصلاحات از معاون اول رئیسجمهور- حسن حبیبی- گرفته كه به صورت اتفاقی معاون اول هر دو دوره ریاست هاشمی رفسنجانی نیز بود تا سایر وزرا و معاونان و استانداران، همگی بر ساماندهی و زایش جریان مندرآوردی «اصلاحات» توسط كارگزارانیها دلالت دارد.
جریان اصلاحات نیز در خیانتی قابل پیشبینی به پدرخوانده كوشید بعد از فارغ شدن مرحلهای از زیر چتر قدرت كارگزاران با در پیش گرفتن جنگ زرگری مخالفت با «عالیجناب سرخپوش» سوار بر بال شعار «ایران برای همه ایرانیان» ماندگاری در عرصه قدرت را بعد از پایان دوره 8 ساله دوام بخشد.
پس با مقایسه وقایع سیاسی ـ تاریخی، حركت احمدینژاد و تیم منتسب به وی برای حزبسازی و تلاش به جهت «جاودانه شدن» مقطعی در آستان قدرت، بینظیر و بیبدیل نیست كه «فغان» از نهاد پیشكسوتان برخاسته است. مشكل اینجاست كه حامیان اندیشه جاری ساختن سهم مردم از بیتالمال بر سر سفره ایران چگونه تا این اندازه بنده جاه و مقام شدند كه اكنون برای نهادینه كردن قدرت در خاندان سیاسی خود حاضر به قربانی كردن آبرو و ایدئولوژی دیرینه در محضر خدا و ملت شدهاند؟
بیسازوكاری سیاستمداری در ایران تا بدانجا خطرآفرین شده كه دولت و نمایندگان ملت علاقهای به قانونی كردن هزینهها و مسیرهای مخارج گزینش بزرگی مانند انتخابات ریاست جمهوری از خود بروز نمیدهند. شفاف نشدن موضوع مهم محل هزینه كرد میتینگهای انتخاباتی، سفرها و تبلیغات موجب شده است عقد قدرت توسط زورمندان و ثروتمندان سیاسی امری بدیهی تلقی شود. «توجیهات سیاسی» در این عرصه میدانداری میكنند و اتفاقا عدهای نیز تئوریسین متخصص در رتق و فتق گرههای قانونی به شمار میروند.
از جلسه رئیسجمهور خاتمی با جوانان گرفته تا محكوم كردن منتقدان هاشمی در آستانه انتخابات در دوران سازندگی! از خفقان سیاسی به بهانه مبارزه با گروههای فشار (!) گرفته تا استخدام 500هزار نفر در دولت 6 ماه مانده به برگزاری انتخابات! از تبدیل دانشگاه و جنبش دانشجویی به پادگان پیاده نظام اصلاحات به واسطه چادر زدن محسن آرمین و یوسفی اشكوری و الهه كولایی و سروش و طالقانی و سحابی و مهاجرانی گرفته تا سفرهای استانی دبیركل جنبش عدم تعهد! در این میان به كارگیری كارگردانان حرفهای برای تهیه سور و سات تبلیغات نیز تبدیل به لطیفه انتخاباتی شده است.
از ادعای مشهور «نگذاشتند كار كنم» با چاشنی دستمال سفید و اشك گرفته تا وعده یارانه 250هزار تومانی كه نمیگذارند در جیب مردم واریز شود! سوءاستفاده از قدرت چه سیاسی باشد چه مالی تفاوتی در اصل ماجرا ایجاد نمیكند. بیقانونی انتخاباتی را با مقاله نویسی و فریاد نمیتوان مهار كرد. همان گونه كه با تهدیدات شورای نگهبان و قوه قضائیه نیز متخلفان تاریخی هرگز تادیب نشدند. تنها شفافیت قانونی و صراحت در اجرای قانون است كه راه را بر قدرتطلبیهای آتی و حزبسازی به بهانه تحویل ندادن كرسی قدرت در موعد مقرر خواهد بست.
تلاش برای جاودانه كردن قدرت و تحویل ندادن توپ ثروت در پایان دوره طولانی 8 ساله اگر به اندازه فتنه كردن به بهانه واهی «تقلب» بد نباشد قطعا در همان راستا و بر پایه ایدئولوژی منفور و تاریخی مستكبران شكل گرفته است. عبرت از تاریخ یعنی بیاموزیم «معاویه» در لحظه مرگ آموخت «اسب سركش قدرت» در دنیا میماند و راهی به گور ندارد!
حمایت:انفجارهای اخیر آمریكا و معیارهای غیر قابل عدول
«انفجارهای اخیر آمریكا و معیارهای غیر قابل عدول»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است كه در آن میخوانید؛همانگونه كه مخاطبان ارجمند مطلع هستند در روزهای گذشته چند انفجار در آمریكا به وقوع پیوست كه منجر به صدمات انسانی قابل توجه و ایجاد جو روانی ترس و دلهره در سراسر آمریكا شد و دوباره عموم مردم امریكا را در این ترس فرو برد كه نكند حوادث وسیعتر مخرب در انتظار آنها باشد.
در روزهای گذشته پس از حوادث مزبور تحلیل و تفسیرهای مختلفی نیز در سراسر جهان در این زمینه مطرح شدند از جمله اینكه آیا این حوادث ناشی از شكلگیری گروههای خشونتطلب داخلی در آمریكاست كه شبیه حوادث خشونت بار اوكلاهاما در چند سال قبل این بار نیز ناراضیان داخلی دست به سلاح برده و بدین طریق نارضایتی خود را بروز دادهاند یا اینكه گروههای خارجی عوامل این حوادث هستند؟ در پاسخ به این سؤالها هر كس بنا به اعتقاد خود داوری ارایه كرد. در قبال این حوادث، برخی گروهها نیز در خود آمریكا یا خارج این كشور سعی كردند تا انگشت اتهام را به سمت كشورهای هدف خود بگیرند تا شاید بدین طریق بتوانند به اهداف نامشروع سیاسی خود دست یازند.
به فاصله كمی پس از حوادث خشونت بار بروز یافته در بوستون آمریكا سخنگوی وزارت خارجه ایران آنرا محكوم و با آسیب دیدگان ابراز همدردی نمود لیكن این همه موضع گیریهای بروز یافته از ایران نبود بلكه آیت الله مكارم شیرازی از مراجع عظام نیز با موضع گیری علنی این اقدامات خشونت بار را محكوم كردند و ابراز امیدواری نمودند كه دولتمردان آمریكا با تا مین امنیت داخلی و احترام به امنیت دیگران كاری كنند كه امنیت در سراسر جهان محترم باشد متعاقب آن، مقام معظم رهبری به عنوان عالیترین مقام نظام جمهوری اسلامی در موضع گیری شفاف تاكید نمودند كه ایران با هر گونه اقدام خشونت بار علیه افراد بیگناه در هر نقطه جهان از جمله بوستون آمریكا مخالف و این قبیل اقدامات را به شدت محكوم مینماید این موضع گیری شفاف از ناحیه مراجع عظام و رهبر انقلاب شایسته تامل جدی است كه البته باید دولتمردان آمریكایی در آن غور كرده و در حركتهای آینده خود در سطح جهانی و داخلی تجدید نظر لازم را اعمال نمایند. نظر به اهمیت رویداد یاد شده و موضعگیریهای مورد اشاره، در یادداشت امروز چند نكته در این خصوص تقدیم میشود امید است مفید واقع شود.اولین نكته این است كه بدانیم امنیت برای همه جوامع حائز اهمیت است همه جوامع حق دارند كه از امنیت لازم و كافی برخوردار باشند.
به عبارت دیگر، هیچ ملت و جامعه ای را نمیتوان از امنیت محروم كرد . علیرغم بدیهی بودن این حق طبیعی و اساسی، متأسفانه در سطح جهانی برخی از دولتها دائماً امنیت جوامع دیگر را در راستای منافع سیاسی خود تعریف میكنند و اگر دولت یا جامعه ای برخلاف دیدگاه آنها نظری داشت یا حاضر نشد كه تبعیت از روشها و سیاستهای آنان داشته باشد دائماً باید این نگرانی را از سر بگذراند كه به شكلهای مختلف ممكن است امنیت آن جامعه مخدوش شود.
در همین راستا حتی نمونه های مختلف دیده شده كه دولتهای زورگو حاضر شدهاند با تروریستهای شناخته شده به توافق برسند تا در یك جامعه هدف، اقدامات تروریستی متنوع انجام دهند و بدین طریق در جهت تامین سیاستهای دولت سفارش دهنده اقدام مخرب صورت گیرد . آنچه گروههای تروریستی مثل منافقین یا گروه ریگی و امثال اینها سالها در كشور ما مرتكب شدهاند عمدتا سفارش همان دولتهای شناخته شده بوده است . متأسفانه دولت آمریكا در مقاطع مختلف یكی از شناخته شده ترین دولتها در بارگیری شعبان بی مخها و تروریستها علیه منافع مردم ایران بوده اگرچه برخی دولتهای دیگر نیز در این زمینه پرونده خوبی ندارند.
حوادثی مثل آنچه در بوستون به وقوع پیوست میتواند بار دیگر این نهیب را به دولتمردان آمریكا بزند كه به فكر امنیت همه كشورها باشید و حق هیچ جامعهای را مخدوش نسازید و بدانید كه اگر ناامنی و تروریسم در جهان شیوع یابد این طور نیست كه مثال بگویید حالا افراطیون در سوریه به نفع منافع ما علیه دولت سوریه میجنگند پس مقابله با آنها مهم نیست. این منطق باعث میشود كه دیر یا زود همین افراطی گری ما سراغ خود شما بیاید و امنیت جهانی را بر هم زند پس منطقیتر ین و انسانیتر ین اقدام كه با موازین عدالت هم خوانی دارد این است كه امنیت را برای همه ملتها مورد شناسائی قرار دهیم و افراطی گری و تروریسم را در هر شكل آن رد نموده و با آن مقابله نمایم.
نكته دوم اینكه حوادث اخیر بوستون و موضع گیری شفاف علما و رهبری انقلاب ما نشان داد كه تا چه اندازه منطق جمهوری اسلامی منطقی اصولی و بدور از هرگونه اعوجاج فرصتطلبانه و ابزاری است. همان منطقی كه با شفافیت و شجاعت با ساخت بارگیری هر گونه سلاح كشتار جمعی مخالفت میكند و تاكید دارد كه همه باید كمك دهند تا جهان از هر گونه سلاح كشتار جمعی عاری شود، همان منطق با تكیه بر آموزه های دینی نا كید مینماید كه جان افراد بیگناه محترم است و كسی حق ندارد به آنها آسیبی وارد سازد. فرقی نیز نمیكند كه افراد بیگناه در عراق و سوریه و افغانستان و مناطق دیگر بیگناه و در اثر بمبگذاریهای گروه ای افراطی كشته شوند یا در اثر بمباران هواپیماهای بدون سرنشین آمریكائی ما كشته شوند یا در كشورهای غربی آماج این گونه حملات قرار گیرند لازم است مسئولین سیاست خارجی وهم چنین مراكز فرهنگی ایران در سراسر جهان این منطق جمهوری اسلامی را كه در واقع تفسیر درست از موازین اسلامی است را به صورت شایسته به جهانیان معرفی نمایند تا بسیاری از توهمات یا تبلیغات سوء مرتفع شود.
نكته سوم اینكه برابر آنچه مسئولین آمریكائی اعلام داشتهاند یكی از متهمین بمبگذاری بوستون كشته و دیگری دستگیر شده است و گویا تبار چنی داشتهاند. هنوز معلوم نیست كه این گونه گزارشات تا چه اندازه درست باشد فقط همین حد روشن است كه دولتمردان آمریكائی با این اطلاع رسانی، فضائی را موجود آوردهاند كه مردم منطقه حادثه دیده به شادی پرداخته و برخی سیاستمداران نیز از هم اینك پیشنهاداتی را برای بازنگری در مقررات مهاجرت به آمریكا مطرح ساختهاند حتی اگر همین اطلاع رسانی درست باشد.
از جهات مختلف قابل تامل است اول اینكه میتواند برای بسیاری از مجذوبین غرب قابل توجه باشد كه آمریكا و امثالهم آن گونه كه شما فكر میكنید نیست كه اگر به آنجا بروید همه مسائل شما حل میشود و به تعبیر عامیانه بهشت موعود و خیالی شما فراهم میشود ببینید افرادی قبل شما رفته ولی با چه مظالم و مسائلی روبرو شده كه در نهایت به انسان تروریست تبدیل شدهاند. دوم اینكه برای خود دولتمردان آمریكائی میتواند محل عبرت باشد كه اگر در سیاستهای داخلی و خارجی خود بازنگری نكنید به راحتی ممكن است از درون خود آمریكا ناراضیان مختلف جامعه شما را به آتش كشند فلذا این همه آسیب پذیری خود را نادیده نگیرید و آن گونه عمل كنید كه بی عدالتی ما مرتفع شود و این راه درستی برای رفع طغیانهای احتمالی در آینده جامعه خود شما است.سوم اینكه از اتهام زنیهای بیجا به كشورهای مخالف خود دست بردارید در بسیاری موارد ریشه مشكلات به عملكرد خود شما بر میگردد.
سخن آخر:
در عرصه حقوق خصوصی حقوق بینالملل امروزه حق هادی مثل حق امنیت ، حق تعیین سرنوشت ملتها، حق بر صلح، حق بر همبستگی و موارد مشابه دیگر برای همه ملتها رسمیت شناخته شده است. هم چنین در حقوق بینالملل مقابله با تروریسم وظیفه ای بر عهده همه دولتها قرار گرفته است. این گزاره های حقوقی در موازین دینی خصوصی اسلامی نیز عمق و ریشه عمیقی دارند با همه اینها برخی سیاستها و رویكردها در عرصه جهانی دائماً تلاش میكنند تا این اصول را استثنا زده یا در عمل بنا به میل خود تفسیر كنند. نتیجه چنین رویكردگرایی آن است كه هر از چند گاه ممكن است حوادثی شبیه حوادث اخیر آمریكا به وقوع بپیوندد. موضع گیری عدالت خواهان واقعی در سراسر جهان این است كه از اصول و معیارهای غیر قابل عدول دفاع كنیم و اجازه ندهیم كه اصول مختلف حقوقی و اخلاقی تابع مقاصد نامشروع و شرائط و زمانهای مختلف تعبیر و تفسیر شوند.اگر همین نكته را در پرتو حوادث اخیر آمریكا درست ادراك كنیم و در سطح جهانی ترویج دهیم گامی برای تعمیق صلح در سراسر جهان و مقابله با خشونتهای مختلف برداشتهایم.امید آنكه روز به روز شاهد انزوای زورگویان و گسترش عدالت خواهان و صلح طلبان در سراسر جهان باشیم.
مردم سالاری:هزینههایی كه آمران غیرمسئول بر جامعه تحمیل میكنند
«هزینههایی كه آمران غیرمسئول بر جامعه تحمیل میكنند»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری
به قلم منصور فرزامی است كه در آن میخوانید؛ صاحب این نوشتار با دیگر كشورها كاری ندارد كه بر آنها چه میگذرد و سبك و سیاق شان چیست، اما كشور ما سرزمین شگفتیهاست چون در اینجا، هر كس مدعی است كه راست میگوید و درست میاندیشد و فكر او راهگشاست و از همه حیرتآورتر احساس مالكیت او آن هم از نوع مطلق بر مردم و حقوق آنهاست و شگفت آن كه در تفسیر و قرائت خود از دین و سیاست، نیز حق به جانب خود دارد و از عجایب آن كه به خود اجازه میدهد كه فراتر از قانون و رهبری هم باشد و طرفه این كه به اطاعت و پیروی خود هم اذعان دارد!
باور كنیم كه موضوع، خواندن و ملا بودن نیست و به قول بیهقی: «فضل جای دیگر نشیند» موضوع معرفت در امور و پیچیدگیهاست همان كه رهبر ایران آن را «بصیرت» میخواند .
و روشن است كه چون بصیرت نباشد، علم، حجاب راه میشود و فانوس به پشت سرنگه میدارند و حقایق را وارونه میبینند و این، همانی است كه استاد زرین كوب میگفت كه در نقد، تعصب ویرانگر است و پژوهشگر را از لب مطلب و اصل حقیقت باز میدارد .
یعنی، چه بسا مشی حزبی و خط فكری موجب میشود كه تمامیخواندهها و همچنین اصول قانون اساسی كه عصاره مغزهای توانا و آشنا به حقوق انسانی و نیز یادگار خون شهیدان گران قدر و ایثارگران جان بر كف است، ناخوانده بماند و كارآمدی خود را از نظر برخی، از دست بدهد .
با تاسف فراوان، این روزها در جامعه ما صداهای غیرمسئولانهای به گوش میرسد كه نه در جهت منویات رهبری است و نه در جهت محقق شدن حماسه سیاسی و اقتصادی و صدالبته از نظر نگارنده عامل صرف دشمنی و مخالف خوانی با مردم هم تلقی نمیشود بلكه عدم دریافت صحیح ظرافتها و دقایق حاكم برفضاهای فكری و سیاسی جامعه ماست و معلوم میشود كه تعصبات سیاسی و یكسونگری موجب همه آن تفسیرها و این تهدیدها در راستای محدود كردن سلایق مختلف سیاسی است و منتج به افراط و تفریطهایی میگردد كه نظیرش در حق مجلس هفتم و دولت نهم و دهم شد و میشود !
تجربههای بشری و فرقههای مذهبی و نحلههای مختلف فكری به خصوص در جهان اسلام به ما آموخته است كه نباید و نمیتوانیم همه را مجبور كنیم كه مثل ما بیندیشند بلكه باید مردم را توجیه و مجاب كنیم كه در چارچوب قانون عمل كنند و قوانین مدون را نصبالعین اعمال خود قرار بدهند وگرنه، این توصیهها و تهدیدها و تحت تاثیر قراردادن نهادهای قانونی و حقوقی از جانب هر كس كه باشد در جهت منافع جامعه و مصالح نظام نیست و با مشاركت و جذب حداكثری و دفع حداقلی منافات دارد و نگرشی حزبی و جناحی است و حضور پرشور تمامیسلایق فكری و سیاسی معتقد و متعهد و ملتزم به نظام را، در این مرحله حساس به زیر سوال میبرد و به نتیجهای میرسد كه ناچار به پرداخت هزینهها و خسارات غیرقابل جبران باشیم .
در اینجا از پیش افتادگان از اصول قانون اساسی و مشی مقام معظم رهبری، برادرانه تقاضا داریم تا به حقوق مسلم مردم ایران در اصول 3 و 9 و 19 و 20 و 22 و 23 و 26 و 56 احترام بگذارند و مردم را به استناد قانون در تعیین سرنوشت خود آزاد بدانند و خواستههای حزبی و جناحی خود را بر آنها تحمیل نكنند چون مردم جامعه ایران، هرگز در مقابل این تحمیلها روی خوش نشان نمیدهند و خلاصه این كه نمیتوان شعور و درك مردم ما را با آن سابقه فرهنگی نادیده گرفت و بایدها و نبایدها را به آنها القا كرد و بازیچه امیال خود ساخت.
آفرینش:بیماران سرطانی چشم به راه ارز
«بیماران سرطانی چشم به راه ارز»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است كه در آن میخوانید؛ 'واردات انواع خودروهای سواری در سال گذشته با رشد 11.3 درصدی بالغ بر 44 هزار و 341 دستگاه شد. براساس تازهترین آمار گمرك ایران در سال 1391 ارزش واردات خودروهای سواری به كشور نیز با افزایش 30.59 درصدی به یك میلیارد و 84 میلیون دلار رسید'.
البته دیدگاه ما به هیچ وجه مغایر با سلایق و خواستههای افراد نیست، هركسی میتواند صاحب لوكس ترین خانه ها، اتومبیل خارجی و دیگر لوازم گران قیمت رفاهی باشد چون داشتن این امكانات از راه قانونی برای هیچكس جرم تلقی نمی شود. ضمن اینكه داشتن زندگی خوب همراه با آسایش و رفاه كامل از سوی دین ما نیزسفارش شده و مسلمانان را شایسته داشتن بهترین امكانات رفاهی زندگی دانسته اند.
اما بحث را با یك سوال ادامه می دهیم؛ آیا بیماران سرطانی حق زندگی و ادامه حیات ندارند...؟!
همانطور كه گفتیم داشتن لوكس ترین لوازم زندگی اختیاری و آزاد است، اما باید توجهی هم به شرایط اقتصادی كشور داشت. درشرایطی كه سخت ترین تحریم های اقتصادی برعلیه كشورمان اتخاذ شده و مجاری ورود ارز به داخل بسته است، ضروریست تا مدیریت و نظارت برسرمایههای ارزی كشور با شدت بیشتری دردستوركار قرار گیرد.
دلارهای نفتی كه متعلق به تمام این مردم است ابتدا باید نیازهای حیاتی تمام اقشار جامعه را برطرف سازد و سپس درصورت مازاد ارز صرف واردات ماشین های چند صد میلیونی گردد كه تنها بخشی از اقشارخاص جامعه می توانند از آن استفاده كنند.
از سوی دیگر خیل عظیمی از بیماران تالاسمی، دیالیزی، مبتلایان ام اس، بیماران سرطانی و بسیاری دیگر از مصرف كنندگان داروهای خارجی، به سبب كمبود منابع ارزی مجبورند داروهای خود را در بازارآزاد با قیمت های میلیونی خریداری كنند.
از بد روزگار اكثر این بیماران از اقشار ضعیف جامعه هستند كه برای تهیه یك نسخه و یا یك آمپول مجبورند خانه و زندگی خود را بفروشند.
لزوم توجه به اقتصاد مقاومتی امری است كه دامنه آن باید درتمام اقشارجامعه پهن گردد و سرلوحه تمام امور قرار گیرد. لذا نباید فشارهای اقتصادی صرفاً گریبان گیر بخش ضعیف جامعه گردد و ادامه حیات این بیماران را تحت الشعاع قرار دهد. تخصیص ارز برای واردات 'پورشه و مازراتی' یك میلیاردی شاید اقدامی غیرقانونی نباشد اما گاهی باید به مسائل انسانی ارجحیت بخشید. ما مطمئن هستیم اگر آنهایی كه پول این ماشین های گرانقیمت را می دهند از حال و روز بیماران سرطانی باخبر باشند و بدانند كه هركدام از آنها چشم به راه كمك های ارزی برای واردات داروهای موردنیازشان هستند، هرگز راضی به این امر نمی شوند كه منابع ارزی كشور صرف این قبیل واردات گردد و مطمئنا جان هموطنانشان از اهمیت بیشتری برخوردار است.
لذا صرفاً با قرار دادن دارو در الویت های ارز مرجع نمی توان گفت كه مدیریت ارزی صورت گرفته و نیازهای اقشارمردم الویت بندی شده است. مسولان محترم توجه داشته باشند كه اختصاص هر دلار به اموری غیر ضروری كه جهت تامین منافع اقشاری خاص صورت می گیرد، به منزله نادیده گرفتن نیازهای بیمارانی است كه برای تامین دارو و ادامه حیات دست وپا می زنند و با مرگ دست و پنجه نرم می كنند. كمی بیشتر به فكر بیماران صعب العلاج باشیم...
ابتكار:اصولگرایان در ردیف مقدسات!
«اصولگرایان در ردیف مقدسات!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم فضل الله یاری است كه در آن می خوانید؛گویی دایره مقدسات هر روزه گسترش مییابد و موضوعات،افراد و گروههای جدیدی در آن جای میگیرند. در آخرین مورد آن،آیت الله سید احمد خاتمی از جریان سیاسی اصولگرا با پسوند «مقدس» یاد كرده است. این خطیب جمعه تهران دو روز پیش از تریبون نماز جمعه «با انتقاد از این كه برخی به بهانه نقد، جریان مقدس اصولگرایی را زیر سؤال میبرند گفت: انقلاب اسلامی ما در گلستان ارزشهای اسلامی میروید و زیر سؤال بردن آن به هیچ عنوان درست نیست ». خطیب جمعه تهران در همین یك جمله هم اصولگرایان را در ردیف مقدسات قرار داده و هم آنان را نماینده انقلاب دانسته است. ( شاید گفته شود منظور ایشان جریان اصولگرایی است، نه اصولگرایان. اما آیا مگر این جریان مصداق بیرونی دیگری به جز همین اصولگرایان حاضر در عرصه سیاسی كشور دارد؟)
روایتی كه ما از انقلاب در تاریخ معاصر سراغ داریم نشان نمیدهد كه اصولگرایان به تنهایی انقلاب كرده اند و اگر خوب بنگریم حضور چهرههایی كه اكنون به جریان اصولگرایی منتسب شده اند در حوادث انقلاب اگر كمتر از گروههای دیگر نباشد،بیشتر نیست.كما اینكه تعداد شخصیتهای انقلابی كه اكنون در خارج از این اردوگاه قرار گرفته اند بیش از حاضران در این جناح است. حتی فراتر از آن میتوان در صف آرایی این اردوگاه چهرههایی دید كه در كارنامه خود سابقه عدم همراهی با انقلاب و رهبر فقید آن را نیز داشته اند. پس برابر دانستن یك انقلاب مردمی و همه گیر با یك جریان سیاسی در حالی كه هنوز بسیاری از نقش آفرینان آن رویداد بزرگ زنده اند،تقلیل یك حادثه بزرگ تاریخی به یك جناح سیاسی نه چندان موفق است. ایشان اما اصولگرایی را تنها مترادف انقلاب نمیدانند بلكه با ترفیع مقام،آن را در ردیف مقدسات نیز قرار داده است.
اگر چه فعالان جناح اصولگرا در همه این سالها تلاش بسیار كرده اند تا بسیاری از مفاهیم ومراجع رسمی و مذهبی را به نفع خود مصادره كنند و خود را در منظر افكار عمومی نماینده آنها جا بزند، اما به شمار آوردن آن در ردیف مقدسات، تلاش تازه ای است كه اشكالات بسیاری پیش خواهد آورد.
نگاهی به فعالیت همین چند سال گذشته جریان اصولگرا نشان میدهد كه انتساب آنان به یك امر قدسی نه به افزایش مقام آن جناح، كه به كاهش جایگاه مقدسات منجر خواهد شد. همین روزها در حالی كه این جریان سیاسی یكه تاز بلامنازع عرصه سیاسی كشور است و در مقایسه با رقبای خود از بسیاری از فرصتهای نظام برخوردار است،از قانع كردن چهرههای دست دوم و سوم خود برای عدم احساس تكلیف شركت در انتخابات به عنوان نامزد ناتوان است. نگاهی به آرایش كنونی كاندیدهای انتخابات ریاست جمهوری نشان میدهد كه این جناح سیاسی ركورددار حضور چهرههای سیاسی خود در یك رقابت یك طرفه است. در حالی كه نه اصلاح طلبان موسوم به «فتنه گر» و نه دولتیهای معروف به «منحرف» هنوز تصمیم مشخصی برای حضور در انتخابات نگرفته اند( یا حداقل ان را اعلام نكرده اند) اصولگرایان با همه ظرفیتهای خود پا در میدان انتخابات ریاست جمهوری گذاشته اند. از این اردوگاه چهرههایی خود را واجد شرایط ریاست جمهوری میدانند كه در كارنامه خود یك دوره نمایندگی مجلس را نیز ندارند. این چه جناح مقدسی است كه چندان توجهی به توصیههای بزرگان خود ندارند ؟
كاندیدهای منتسب به جریان اصولگرایی در اولین اظهار نظر انتخاباتی خود گفته اند كه «به نفع كسی كنار نمیروند» و این یعنی كسی خود را پایین تر از دیگران نمیداند. به عبارتی همه آنها در یك سطح هستند این در حالی است كه برخی تحلیل گران هیچ كدام آنها را در حد و اندازه ریاست جمهوری كشور بزرگی چون ایران نمیدانند. این جریان مقدس در حالی كه در هشت سال گذشته بسیاری از مناصب مهم نظام را در اختیار داشته است نتوانسته مهره ای كلیدی و مورد اقبال جامعه برای خود تربیت كند ؟
در حالی آیت الله سید احمد خاتمی خبر از مقدس بودن این جریان میدهد كه عقلای این قوم در هشت سال گذشته همه اعتبار خود، نظام، انقلاب و حتی اسلام را پای دولتی ریخته اند كه این روزها تنها خروجی آن (از نظر خود اصولگرایان) جریانی انحرافی است كه كم كم دارد به كفر و نفاق و شرك نیز متهم میشود.
در سالهای اخیر قدسی سازی افراد عادی و مراجع رسمی كشور به گونه ای گسترش یافته و با پسوند مقدس بر زبانها افتاده است كه بسیاری از این افراد و مراجع رسمی كشور به اذعان برخی فعالان سیاسی اصولگرا اشتباهات فاحشی را مرتكب شده اند.به نظر میرسد این موضوع با این انگیزه صورت گرفته تا این افراد و گروهها از دسترس نقد و تحلیل به دور باشند و هیچ گرد انتقاد و اعتراضی بر دامن عملكردشان ننشیند.فراموش نكنیم بسیاری از تعابیر عجیب و غریبی كه برای دولت احمدی نژاد در پنج سال اول ریاست جمهوری وی به كار برده میشد، در حد تقدس بوده است.
به نظر میرسد اگر بتوان این موضوع را در اذهان عمومی جا انداخت روزگاری انتقاد از سخنان حسینیان، رسایی و كوچك زاده، زاكانی و حدادعادل و ولایتی و قالیباف میشود اتهامی در حد تشویش اذهان عمومی.
اما بدون تردید با رشد روز افزون فن آوری اطلاعات و امكان تبادل آرا و افكار به صورت آزادانه و به دور از چشمان فیلترینگ رسمی، این خواست محقق نخواهد شد و نتیجه آن كه این اقدامات نه تنها به قدسی سازی برخی امور عادی منجر نخواهد شد بلكه زمینه قداست زدایی از برخی امور محترم و مقدس را نیز فراهم خواهد كرد.
دنیای اقتصاد: كاهش فقر، هدیه بازار آزاد
«كاهش فقر، هدیه بازار آزاد»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دكتر پویا جبل عاملی است كه در آن میخوانید؛بانك جهانی میگوید كه فقر شدید در دنیا نسبت به سه دهه گذشته نصف شده است.
این خبر میمونی برای تاریخ بشریت است. نشانهای مبنی بر اینكه بسیاری از كشورهای در حال توسعه توانستهاند راه را بیابند. البته در این بین نباید از نقش چین و هند گذشت كه از دهه 1980 تا كنون، با تكیه بر اقتصاد بازار توانستهاند به چنان شكوفایی برسند كه جمعیت میلیاردی خود را از تله فقر رهایی دهند و در نتیجه روی آمار كلی فقر در سراسر جهان تاثیر بگذارند، اما این دو كشور در این مسیر تنها نیستند. از دهه 1980 كه آمار بانك جهانی میزان فقر را با آن زمان سنجش كرده، تحولی دیگر نیز حادث شده و آن فروپاشی بلوك كمونیسم است.
این اتفاق خود عامل مهم دیگری بوده برای شكافتن كالبد بسیاری از كشورها و جوانه زدن رشد و رنگ باختن فقر. كشورهای جهان سوم، دیگر با دو راه مواجه نبودند، تنها یك گزینه وجود داشت و این گزینه بازار بود. از كشورهای اروپای شرقی بگیر تا جنوب شرق آسیا و برخی از كشورهای آمریكای لاتین و آفریقا، رویكردهای خود را تغییر دادند و حاصل آن چیزی جز شكوفایی اقتصاد و تغییر الگوی زندگی شهروندان آنان نبود.
اگر طی چند قرن پیش، سرمایهداری متكی بر بازار توانست زندگی آزادانه و فارغ از محدودیتهای طبقاتی و اخلاق ارباب – رعیتی را به جوامع غربی هدیه دهد و سطح زندگی تودهها را به شكلی باور نكردنی افزون سازد، حال در دیگر نقاط جهان این امر به وضوح نمایان است كه اقتصاد بازار با قدرت دهی به شهروندان و شكستن موانعی كه خلاقیت را از انسانها میربایند، موجب میشود كه همه بتوانند برای خود حیاتی شایسته را رقم زنند.
آمار موجود بر خلاف ادعای آن گروهی است كه معتقدند: اقتصاد بازار محور به زیان تودهها و افزون شدن ثروت عده قلیلی است. اینكه تصور میشود فقرا دارای توانایی لازم جهت حفاظت از خود نیستند و دولت باید به طور مستقیم و با بازتوزیع آمرانه ثروت، وضعیت آنان را بهبود بخشد، به معنای فراموش كردن یكی از اصلیترین عوامل ایجاد فقر است و آن عدم وجود بستر مناسب برای ظهور تواناییهای بالقوه افراد است. بازار آزاد، این بستر را آماده میسازد، دولت در كشورهای در حال توسعه برای عبور از فقر باید در جهت تقویت و نهاد سازی این بستر، عمل كنند.
تجربه پیش روی ما نشان میدهد كه اگر جامعهای عزم پیشرفت كند، نه تنها دیگران مقابل آنان نمیایستند، بل با نوآوریهای این جامعه نوظهور، دیگران نیز چنان وابسته به این كشور میشوند كه هرگز نمیخواهند اقتصاد نوظهور آن شكسته شود. همان طور كه امروز، كشورهای غربی نیازمند محصولات چینی هستند و شوك در اقتصاد چین، رفاه شهروندان و اقتصاد آنان را تحتالشعاع قرار میدهد و از همین رو است كه آنان نیز اشتیاقی به افت رشد اقتصادی چین ندارند.
این معجزه بازار است: فقیر و غنی از آن سود میبرند و از آن سو كشورهای ثروتمند نیز در نهایت و با وجودی كه شاید در ابتدا تصورش را نمیكردند، كشور نوظهور را میپذیرند و به آن وابسته میشوند. این جهانی است كه تاریخ بشریت هر روز به آن نزدیكتر میشود.
شرق:از انتخابات شوراها چه خبر؟
«از انتخابات شوراها چه خبر؟»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم علی نوذرپور است كه در آن میخوانید؛این روزها همه در تب و تاب انتخابات ریاستجمهوریاند و هر روز كاندیدایی احساس تكلیف كرده و به میدان آمده و هل من مبارز میطلبد و سخنی نهچندان متفاوت با دیگری به عنوان برنامه اعلام میكند. هرچند مردم فعلا نظارهگرند و كمتر به ورود افراد جدید به صحنه انتخابات ریاستجمهوری واكنش نشان میدهند اما سایر رسانهها اظهارات كاندیداها را با آبوتاب منعكس میكنند و چاشنی نیز به آن میزنند.
اما آنچه كه بیصاحب مانده و خبری از آن نیست، شوراها هستند. شوراهایی كه تاكنون در سایه دولت از نقش و جایگاه واقعی خود دور ماندهاند، اینبار نیز در سایه انتخاب رییس دولت آینده قرار گرفتهاند و توجهی به آنها نیست. هر چند انتظار این بود كه انتخابات شوراها، فضای انتخابات ریاستجمهوری را گرم و پرشور كند اما به نظر میرسد اوضاع بهگونه دیگری است و شاید حضور مردم در انتخابات ریاستجمهوری منجر به حضور آنها در انتخابات شوراها شود. چرا چنین شده است؟ شوراها، مقرر بود به عنوان نمایندگان مردم در امور محلی بسترهای مشاركت مردم در امور محلی را فراهم كنند و به اینوسیله موجبات پیشرفت سریع در حوزههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و رفاهی شوند.
كدامیك از این دو امر صورت پذیرفته است؟ آیا مشاركت مردم در اداره امور شهرها و روستاها محقق شده است؟ آیا در تهیه، تصویب و اجرای طرحهای توسعه شهری و روستایی (طرحهای جامع و هادی) مردم حضور دارند؟ آیا دولت در این سه دوره، اقدامی برای كاهش تصدیها و واگذاری امور محلی به نمایندگان مردم در شوراها انجام داده است؟ در چه حوزهای از امور شهری مشاركت مردم را میتوان دید؟ در ایجاد، حفظ و نگهداری فضای سبز شهری؟ یا در تفكیك و جمعآوری پسماندها از محل تولید؟ یا در همفكری و ارایه نظر برای بهبود محیط شهری؟! بنابراین شوراها نتوانستند بسترسازی لازم را برای ایجاد مشاركت و همفكری و همدلی مردم در امور مختلف عمرانی، رفاهی و خدماتی فراهم كنند و این امری بسیار مهم است كه كمتر مورد توجه كارشناسان و مدیران ذیربط در این حوزه قرار گرفته است. مساله دوم؛ شوراها باید، پیشرفت سریع در حوزههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را در این سه دوره موجب میشدند.
آیا كسی میتواند از پیشرفت سریع سخن بگوید؟ هرچند پیشرفتهایی در مدیریت عمرانی و خدماتی شهرها و روستاها شده است اما این پیشرفتها را نمیتوان سریع دانست بلكه در نهایت به «تدریجی و آهسته» بودن پیشرفتها میتوان اذعان كرد. هرچند در مقایسه با حركت و اقدامات دولتهای نهم و دهم حتما باید به حركت و فعالیت شوراها، شهرداریها و دهیاریها نمره بهتری داد.
مسیر دشوار موفقیت شوراها
چرا شوراها نتوانستند در انجام امور بهگونهای كه قانون اساسی مقرر كرده، موفق شوند؟ به نظر میرسد دلایل این عدم موفقیت را در چند محور بتوان خلاصه و جمعبندی كرد:
1- ناهمراهی دولت
شوراها در دولت اصلاحات شكل گرفتند و در این ایام بیشترین همراهیها با شوراها شد. با این حال در آن مقطع نیز عدم تحقق احكام برنامههای توسعه سوم و چهارم كشور در مورد «مدیریت واحد شهری» رخ داد. هر چند گامهای اولیه در دولت اصلاحات برداشته شد و آییننامههای ذیربط تهیه شد لیكن هیچ وظیفهای از دولت مركزی به نفع شوراها و شهرداریها منتقل نشد.
اما دولتهای نهم و دهم نهتنها هیچگونه همراهی و همكاری نداشتند بلكه از همان آغاز، بنای محدودیت در انجام وظایف شوراها و اعمال نظارت تدقیق شده و بیشتر را در دستور كار خود قرار دادند و شوراها كه نیاز داشتند دولت و وزارتخانه ذیربط (وزارت كشور) در انجام وظایف و نهادینه شدن، به آنها كمك كنند با رقابت و بعضا مخالفت دولت و دولتیها مواجه شدند.
شوراها در انتخاب شهروندان با محدودیت جدی مواجه شدند و در انجام وظایف خود، سایه سنگین دولت را بر سر خود احساس كردند و در جاهایی با انحلال و برخورد حذفی مواجه شدند.
2ـ عدم همراهی مجلس
مجلسیان كه شوراییان را رقیبی جدی برای خود در امور محلی میدیدند، نه تنها تلاشی برای تقویت شوراها نكردند، بلكه با ارایه طرحهای مختلف سعی در تحدید وظایف شوراها كردند.
از ارایه طرح انتخاب شهردار توسط دولت تا انتخاب شهردار به صورت مستقیم توسط مردم طرحهایی در این راستا بودند.
مجلسیان در نهایت موفق به ایجاد محدودیت برای شوراها نشدند اما به واسطه نوع نگاه آنها هیچگونه گشایشی در حوزه قوانین برای شوراها صورت نپذیرفت.
3- عملكرد شورا
هرچند شوراها در هشت سال اخیر با اعمال محدودیت دو قوه كشور (مجریه و مقننه) مواجه بودند ولی خود نیز گامهای هرچند كوچك برای ایجاد همراهی و مشاركت مردم برنداشتند. تلاش برخی از شوراها برای تشكیل شورایاریها در محلات محدود به تعداد اندكی از شهرها شد. تشكیل انجمنهای اجتماعی، امدادی و ارشادی نادیده گرفته شد و از تشكلهای صنفی و حرفهای در حوزههای مرتبط با مدیریت شهری حمایت نشد. بنابراین شوراها بدون حضور و همراهی مردم شكل گرفتند و این یعنی نادیده گرفتن فلسفه وجودی شوراها.
چه باید كرد؟
چهارمین دوره شوراها نیازمند حركتهای اساسی در حوزههای ذیل است:
1- اصلاح قانون شوراها برای تطبیق با روح قانون اساسی با تفكیك امور محلی از امور ملی و واگذاری تمامی امور محلی به شوراها و ایجاد مدیریت واحد شهری.
2- اجرای قانون شوراها با لحاظ اصل اساسی مشاركت مردم، ایجاد، اراده و عزم جدی برای شكلگیری شوراهای محله.
3- اصلاح ساختار نیروی انسانی شهرداریها و دهیاریها و تقویت بنیه مالی آنها برای تقبل وظایف جدید.
آرمان:پالسهای هستهای غرب برای ایران
«پالسهای هستهای غرب برای ایران»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم علی بیگدلی است كه در آن میخوانید؛براساس اظهار نظرهای ویلیام هیگ و جان كری وزرای خارجه انگلیس و آمریكا كه چندی پیش اعلام كردند ما وضعیت ایران را پیش از انتخابات درك میكنیم، ادامه مذاكرات به بعد از انتخابات ریاستجمهوری ایران موكول شد.
جان كری سه روز پیش در كنگره آمریكا حاضر شده و از نمایندگان خواست قطعنامهای كه مبنی بر تشدید تحریمها علیه ایران بود را نگه دارند تا ایران براساس قولی كه داده با جدیت بیشتری مذاكرات هستهای را دنبال كند.
استراتژی اصلی این است كه تا بعد از انتخابات، مذاكرهای انجام نشود اما بیانیهای كه پنج عضو دائم شورای امنیت دادهاند و مسالهای كه در آژانس هم به نوعی مطرح شده برای این است كه میخواهند موضوع هستهای ایران تا پس از انتخابات ریاستجمهوری زنده نگه داشته شود.
گهگاهی هم وقتی میبینیم پالسهایی برای ایران ارسال میشود برای این است كه نشان دهند این موضوع از اهمیتش كاسته نشده ولی به خاطر شرایط خاص ایران در آستانه انتخابات آن را به طور موقت در مراحل گفتوگوهای رسمی كنار گذاشتهاند. همچنین روز گذشته خبری منتشر شد مبنی بر اینكه جلسه نهم نمایندگان ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی روز 25 اردیبهشت ماه برگزار خواهد شد، در حالی كه برگزاری این جلسه و مكان آن هنوز قطعی نشده است.
اینها گفتهاند چنین پیشنهادی شده اما ایران فعلا پاسخی نداده است، ولی در كل اگر قرار باشد جلسهای برگزار شود باز هم بحث انتظارات و درخواستهای آژانس به میان میآید. آنها از ایران سه درخواست دارند كه دقیقا همان چیزهایی است كه 1+5 روی آنها تصمیم میگیرد. پرونده هستهای ایران روی سه پرونده و محیط تا به این لحظه حركت كرده است كه اول آژانس است، دوم گروه 1+5 و سوم شورای امنیت. از بین این سه 1+5 اهمیت بیشتری دارد برای اینكه آژانس وظیفهاش این است كه گزارش تهیه كند و این گزارش را به 1+5 دهد و آنها هم براساس گزارشهای آژانس مذاكره و چانهزنی كنند.
بنابراین آژانس جایگاهی برای تعیین تكلیف ندارد اما گزارشهایش در تصمیمات 1+5 موثر است. آژانس از ایران سه درخواست دارد؛ اول، بازدید از پارچین. دوم، كاهش سطح غنیسازی و سوم، انتقال كیك زرد باقیمانده به كشوری ثالث. احتمالا ایران 245 كیلو كیك زرد داشته است كه از این مقدار ماه پیش اعلام كرد 100 كیلو تبدیل به سوخت شده است و آژانس میخواهد 145 كیلو باقیمانده را به كشوری دیگر انتقال دهد تا در آنجا تبدیل به اورانیوم غنیشده شود و به ایران بازگردد. سه انتظاری كه تاكنون عملی نشده است.
راهكاری كه با توجه به شرایط فعلی پیشنهاد میشود این است كه ابتدا كاهش درصد غنیسازی را در دستور كار قرار دهیم و گفتوگو پیرامون دو مورد دیگر را به مذاكرات پس از انتخابات موكول كنیم.
بهار:جدال زمستان و بهار در بهار
«جدال زمستان و بهار در بهار»عنوان سرمقاله روزنامه بهار به قلم امیر عباس نخعی است كه در آن میخوانید؛هوای بهار، خودش كه سازگار است، موسوم انتخابات كه باشد سازگارتر هم میشود. اما ظاهرا نه برای همه و نه به هر اندازه.
هرچه به روزهای ثبتنام انتخابات ریاستجمهوری نزدیكتر میشویم، اردوگاه اصولگرایان شلوغتر و پیچیدهتر میشود. البته نه از بابت محبوبیت مردمی و هجوم هواداران (كه برآورد آن نیاز به نظرسنجیهای دقیق و نه نظرسازی دارد)، بلكه شلوغی آن از باب تعدد نامزدهای ریاستجمهوری است. اوضاع اینگونه پیش برود همه نامزدند. ظاهرا كسی نیست كه دیگری را در آن اردوگاه بالاتر و برتر و اصلحتر از خود بداند.
هر صبح بهاری مردم كه از خواب برمیخیزند تا به خیل گرفتاریها و مشكلات زندگی بپردازند خبر از نامزد تازهای میآید. البته در این میان دلخوشی هم هست. نه آنكه نامزدها فقط بیایند، حرف هم دارند، همه با پرداخت یارانهها موافقند و با نحوه توزیع مخالف، همه میخواهند پرداخت یارانه را ادامه دهند كه هیچ نوید افزایش هم در میان است كه هیچ، همه پابهپای مردم از وضعیت گرانیها نالانند، برخیها حتی بیشتر.
كسی دیگر گوشش بدهكار ابراز نگرانی مراجع هم نیست، چون مخاطب هركسی میتواند باشد جز اصولگرایان. هوس ثبتنام این روزها بدجوری به اردوگاه اصولگرایان زده. همه «هوس» ثبتنام دارند و همه دیگران را توصیه به اجماع میكنند، كی قرار است با كی رقابت كند هم در این میان مغفول است.
مردم از زیر بار مشكلات نیمنگاهی به صحنه انتخابات دارند و میبینند كه با هر باران بهاری نامزد اصولگرا میروید و همهشان هم شاداب برای رییسجمهور شدن آمادهاند و اصلاحطلبان همچنان در تلاش برای اجماع بر روی یكنفر. اگر آن یكنفر پیدا شود. اگر هم آن یكنفر پیدا شود خودشان دودل میشوند. هرچه آنسو سهلگیر است، اینسو سختگیر و سختپسند.
هرچه آن سوی صحنه بهاری است در این سوی عرصه ظاهرا، زمستان رفتنی نیست. خودش بخواهد برود اینها نمیگذارند. ظاهرا میگویند اوضاع همینگونه بماند بهتر است. بعد خودمان یه كاریش میكنیم. ماجرای عرصه سیاست در بهار 92، بدجوری یك بام و دو هوا شده است.