پنجشنبه ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 28 - ۱۷ رمضان ۱۴۴۵
۱۸ مهر ۱۳۹۶ - ۱۶:۱۸

باز تعریف توسعه‌ اقتصادی در جامعه هنر بنیان

سهم اقتصاد فرهنگ در اقتصاد رتبه هجدهمی ایران، سهمی ناچیزی است و این در حالی است که بهترین آورده ها و بالاترین ارزش افزوده ها در تولیدات هنری و صنایع فرهنگی قابل دستیابی است.
کد خبر: ۱۷۸۲۴۴
مفهوم رشد و توسعه اقتصادی در کشورهای توسعه‌نیافته به شکل غیر خردمندانه‏ای دچار انحراف معیار شده است. نظام‌های اقتصادی و صنعتیِ فاقد آگاهی لازم، ممکن است گرفتار دو خطای مهلک شوند.
نخست آن که؛ انرژی و توان عرصه تولید ملی را از طریق فعالیت‌های پراکنده در زمینه‌های کم بازده و فاقد توانمندی بکاهند و کارآمدی آن را از بین ببرند.
دوم آن که؛ دچار تقلید و تمرکزگرایی شده و با اقتصاد تک ‌محصولی یا صنعتِ فاقد تنوع و پویایی، سرچشمه‌های تولید و خلق ارزش را در سایر بخش‌های مستعد رشد کور کنند.
این نوع نگرش، در آشکارترین پی‏آمدهای منفی خود می‏ تواند توجه و تمرکز جامعه بر فعالیت‏ های طیف‏ های مختلف میدان اقتصاد و عناصر پیوسته به آن را تحت ‏الشعاع قرار دهد. شک نیست که درک درست ظرفیت‌ها و توانمندی‌ها و گسیل برنامه‌ها و امکانات به سمت آن‌ها که به زبان ساده «اولویت‌بندی اقتصادی» نامیده می‌شود و هدف‌گذاری‌های صنعت و تولید را روشن می‌کند، می‌تواند به پویایی اقتصاد و پرهیز از هدر رفت منابع و آزمون و خطا بیانجامد.
اما باید توجه داشت که توسعه پایدار مستلزم شناخت فراگیر و جامع ظرفیت‌های یک کشور و تشخیص فاصله بین خصوصیات «بالقوه گی» و «بالفعلی» آن و پیش‌بینی زمان و هزینه تبدیل آن‌ها از ظرفیت‌های بالقوه به بالفعل است.
در اقتصادهای موفق و باثبات امروز دنیا، هر کشوری بر اساس بنیه‏ ها و ظرفیت‏های تولید و تجارت، بر حول چند میدان اقتصادی که الزماً از جنس صنعت به معنای سنتی آن نیستند، متمرکز شده است.
موفقیت برخی کشورها در زمینه گردشگری با زیربخش‌های متنوع آن، صنایع‌ دستی، اقتصاد هنر و سینما، صنایع خلاق فرهنگی، صنایع دانش‌بنیان و حتی ورزش روشن می‌سازد که لزومی ندارد رقابت و زورآزمایی اقتصادها حتماً در حوزه صنایع سنگین و سخت باشد.
گرایش تک‌ سویه به صنایع راهبردی و گسیل امکانات و پشتوانه‌های ملی به سمت تولید در این زمینه که به بهای پایمال شدن سایر توانمندی‌ها و استعدادهاست، با فرض موفقیت، به اقتصاد و صنعتی مملو از عارضه، بی‌ثباتی و تهدید منجر خواهد شد.
یک‌سو نگری به حوزه اقتصاد و پیوند آن با مفهوم صنعت به معنای رایج و سطحی آن، می‌تواند ظرفیت‌های ملی موثر بر اقتصاد را به حاشیه برده و به ‌مرور زمان آن را فرسوده سازد.
تصمیم‌گیرندگان کلان اقتصاد باید تمامی مجاری و مسیرهای رشد و درآمدزایی را بشناسند و ارزش‌ افزوده هر یک را با تبعات اقتصادی، زیست‌محیطی، سیاسی و اجتماعی آن بسنجند.
بر همین اساس است که امروزه کشورهای توسعه‌ یافته به‌جای اصرار بر زورآزمایی در همه‌ی عرصه‌ها، نیرو و منابع خود را صرف چند حوزه معدود می‌کنند که در آن‌ها برتری مطلق یا نسبی دارند، و یا می‌توانند داشته باشند.
اقتصاد بزرگ ایران نیز متاسفانه به دلیل زورآزمایی در صنایع غیرقابل رقابت (رقابت واقعی) از یک سو، و اتکای بیش از حد لازم به منابع نفتی از سوی دیگر، از این نوع مخاطرات مصون نمانده است. نفت بر روی همه حوزه‏های تولید و ارزش‏ آفرینی اقتصادی سایه افکنده است.
تعریف عبور توسعه از مسیر صنعتی که بیش از نیم قرن است در کشور رسمیت یافته، به‌ شکل سلطه‌ جویانه‌ای سایر ظرفیت‌های اقتصادی کشور را به مخاطره انداخته است.
در این میان، اقتصاد هنر و فرهنگ یکی از اصیل‌ترین و اصلی‏ترین زمینه‏ های غنی اقتصاد ملی است که هر چه از ظرفیت‏ های بیشتری برخوردار است، کمتر به دیده یک میدان اقتصادی جدی انگاشته شده است.
رتبه ایران از نظر وسعت و جمعیت در رده‌های هفدهم و هجدهم جهان است. بزرگی اقتصاد ایران نیز با سنجش‌های مختلف نزدیک به همین رتبه است. در حالی که جایگاه فرهنگی و تمدنی ایران(چنانچه بشود اندازه‌گیری‌اش کرد) بسیار بالاتر از این است و طبعاً باید جایگاه اقتصاد فرهنگ ایران نیز به موازات آن، در رتبه‌های نخست جهان باشد، اما واقعیت چیز دیگری است.
سهم اقتصاد فرهنگ در اقتصاد رتبه ی هجدهمی ایران بر اساس آن چه به آن اشاره شد، سهمی ناچیز است و این در حالی است که بهترین آورده‌ها و بالاترین ارزش‌افزوده‌ها در تولیدات هنری و صنایع فرهنگی قابل دستیابی است.
شاید علت این که ما چشممان را بر روی مزیت‌های اقتصادی حوزه فرهنگ و هنر بسته‌ایم ناشی از بی‌اطلاعی یا بد اطلاعی باشد، اما این واقعیت کتمان‌ناپذیر است که در کنار منابع طبیعی، اصلی‌ترین مزیت اقتصادی ما دانش‌، تجربه و مهارت انباشته شده در حوزه فرهنگ و تولیدات فرهنگی است که منابع انسانی خلاق و مستعد کشور به‌رغم تنگناها و موانع، آن را زنده و پویا نگاه داشته است.
بنا بر این، غفلت از ارزش‌آفرینی اقتصاد هنر و فرهنگ را نمی‌توان با واژه‌های کم‌مایه‌ای همچون «بی‌توجهی» توصیف کرد.
این رویکرد در کشوری تمدن‌ساز که از ساختار و پیشینه‌ای هنربنیان برخوردار است و تولید هنری در آن از ماهیتی چندوجهی با ریشه‏ های تاریخی برخوردار است، حتی با معیارهای اقتصادی صرف نیز توجیه‏ پذیر نیست.
وسعت و عمق فعالیت‏ ها، مشاغل، صنایع و آثار هنری در ایران چندان است که می‏ توان از آن به‏ عنوان یکی از زمینه‏ های عمده، پویا و موثر اقتصاد ملی نام برد و بر اساس خصوصیات و ساختار اقتصاد هنر، آن را به‏ عنوان عاملی برای پایدارسازی اقتصاد ملی برشمرد.
روند جهانی به سمت اقتصاد خلاق تغییر مسیر داده است و بهترین زمینه ظهور و بروز میدان اقتصاد را می‌توان در اقتصاد فرهنگ و هنر جستجو کرد. هنر، امری خلاقانه است و خلاقیت نیز ‌بخشی از بنیان و پیکره‌ ی آن است.
نگرش هوشمندانه و برنامه‌ریزی آگاهانه می‌تواند ظرفیت‌های شگرف تولید هنری و صنایع خلاق فرهنگی را در کشور و جامعه هنر بنیان و مستعد ایران فعال سازد و انواع و زیر بخش‌های متنوع هنر و فرهنگ اعم از سینما، موسیقی، نقاشی، حوزه نشر، صنایع‌ دستی با بیش از سیصد گونه محصول، فرش، معماری، موزه‌داری، گردشگری فرهنگی و همه‌ی دیگر ساحت‌های هنر و فرهنگ را در مسیر تولید ملی و ثروت‌ آفرینی به یاری گیرد.

بهنام زنگی دبیر علمی همایش اقتصاد هنر و فرهنگ ایران
نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار