كیهان:نه یك كلمه كم و نه یك كلمه زیاد
«نه یك كلمه كم و نه یك كلمه زیاد»عنوان یادداشت روز روزنامه كیهان به قلم حسام الدین برومند است كه در آن میخوانید؛این روزها و با نزدیك شدن به انتخابات 24 خرداد، تلاش ها و تحركات به اصطلاح دو جریانی كه تلاش می كنند خود را در دو طیف سیاسی آنهم در نقطه مقابل یكدیگر و در زمره سلایق و جریان های سیاسی كشور تعریف كنند- بخوانید جا بزنند- قابل تامل است.
گفتنی است هر دو جماعت مورد اشاره هر چند در ظاهر خود را رقیب و حریف نشان می دهند و بر این تمایز پافشاری می كنند ولی نقاط مشترك فراوان میان آنها به لحاظ مشی و عملكرد سیاسی غیرقابل انكار است.
از جمله تلاش ها و تحركات كنونی هر دو جماعت یاد شده تلاش فراوان برای نفوذ به مراكز حساس نظام از گذرگاه انتخابات است.
برای این منظور البته تلاش ناشیانه ای می كنند بدون آنكه نگاهی به «واقعیت»ها داشته باشند و مزورانه می كوشند «بدیهیات» و «مسلمات» را در چنبره «فلسفه بافی» ها و «تردید»ها ذبح نمایند.
طرفه آنكه پس از بیانات حكیمانه و راهگشای رهبرانقلاب در اولین روز سال جدید در حرم رضوی و تاكید ایشان بر حضور همه سلایق و جریان های سیاسی در انتخابات، دو جماعت مورد بحث یعنی «اصحاب فتنه» و «حلقه انحرافی» بطور مداوم و مستمر این خط را پمپاژ می كنند كه تاكید «همه سلایق و جریان های سیاسی» شامل حال آنها نیز می شود و این مغلطه بزرگ در حالی است كه منطوق و مفهوم بیانات «آقا» بسیار روشن است.
لطفاً بخوانید؛ «در انتخابات همه سلیقه ها و جریان های معتقد به جمهوری اسلامی باید شركت كنند، این هم حق همه است؛ هم وظیفه همه است. انتخابات مال یك سلیقه خاص، مال یك جریان فكری و سیاسی خاص نیست. همه كسانی كه به نظام جمهوری اسلامی و به استقلال كشور معتقدند، به آینده كشور اهمیت می دهند، دلشان برای منافع ملی می سوزد، باید در انتخابات شركت كنند، رو گرداندن از انتخابات مناسب كسانی است كه با نظام اسلامی مخالفند.»
بنابراین جای كمترین تردیدی وجود ندارد همه سلایق و جریان های سیاسی باید در انتخابات شركت كنند و به شهادت بیش از 30 انتخاباتی كه در نظام جمهوری اسلامی برگزار شده این موضوع اظهرمن الشمس است كه همه سلایق سیاسی حضور داشته اند. اما درباره اینكه جریان فتنه و حلقه انحرافی همه ماجرا را نمی گویند و می خواهند كارنامه سیاه و پلشت خودشان را از حافظه تاریخی مردم پاك كنند گفتنی هایی هست؛
1- همچنانكه رهبرانقلاب تصریح و تاكید فرمودند حضور همه سلایق و جریان های سیاسی در بستر «جمهوری اسلامی» است.
قانون اساسی به عنوان میثاق ملی كه ساختار و نقشه نظام جمهوری اسلامی را روشن می سازد نیز در اصول متعدد مقوله انتخابات را مدنظر قرار داده است.
نكته ای كه در این میان وجود دارد این است كه مقوله انتخابات در چارچوب «جمهوری اسلامی» مورد تاكید قرار گرفته است.
به عنوان نمونه در اصل ششم قانون اساسی آمده است؛ «در جمهوری اسلامی ایران، امور كشور باید به اتكاء آراء عمومی اداره شود از راه انتخابات».
و یا در اصل 115 در بیان ویژگی های رئیس جمهور پس از برشمردن اوصافی تاكید می كند رئیس جمهور باید معتقد به مبانی «جمهوری اسلامی» باشد.
همچنانكه اصل 121 قانون اساسی خاطر نشان می كند رئیس جمهور سوگند یاد می كند كه پاسدار نظام «جمهوری اسلامی» باشد.
نمونه ها متعدد و پرشمار است و به روشنی كلید واژه «انتخابات» و كلید واژه «جمهوری اسلامی» نشان می دهد كه اولا؛ انتخابات در چارچوب نظام جمهوری اسلامی است و ثانیاً؛ بدون شك سلایق و جریان های سیاسی شركت كننده در انتخابات در بستر جمهوری اسلامی امكان حضور دارند و ثالثاً؛ بالطبع كاندیداهای انتخابات باید معتقد به جمهوری اسلامی باشند و رابعاً؛ منتخب ملت در مقام ریاست جمهوری باید پاسدار جمهوری اسلامی باشد.
با این اوصاف روشن كه جای هیچ گونه بهانه ای باقی نمی گذارد چه كسانی احساس خطر كرده و تلاش می كنند با تحركات و تلاش های مزورانه و منافقانه ماجرا را تحریف نمایند؟
2- یك جماعت كه بروز و ظهور آن در فتنه 88 در قالبی ساختارشكن عیان شد همانها بودند كه «جمهوری ایرانی»! را شعار دادند.
حامیان این جماعت كم شمار برخی از آقایان و فعالان به اصطلاح سیاسی بودند كه در دوره ای خود را در طیفی سیاسی از سلایق و جریان های سیاسی كشور مطرح كردند.
بخشی از این طیف سیاسی در فتنه 88 ماهیت واقعی خودشان ر ا برملا كردند و در بستر «جمهوری ایرانی» جا گرفتند.
اكنون در آستانه بزنگاه انتخابات ریاست جمهوری، عده ای كه حتی با شعار دهندگان «جمهوری ایرانی» مرزبندی نكردند ادعای حضور در انتخابات دارند و خود را در میان سلایق و جریان های سیاسی تعریف می كنند!
این ترفند در حالی است كه سلایق سیاسی مبتنی بر «رفتار» و «كارنامه» سیاسی است و نمی توان این قاعده منطقی را انكار كرد.
خاستگاه «جمهوری ایرانی» در فتنه 88 قابل واكاوی است كه به صراحت علیه اصول مسلم قانون اساسی كودتا كردند و طبیعی است كه در زمره سلایق سیاسی محسوب نمی شوند.
كجای دنیا ساختارشكنان، فتنه گران، سلب كنندگان امنیت اجتماعی، اغتشاشگران و حامیان آنها و كسانی كه آشكارا از دشمنان تابلودار بیرونی برای این بازی مأموریت گرفته اند، اجازه حضور در انتخابات پیدا می كنند؟
3- جماعت دیگری كه اكنون ترس به جان آنها افتاده است و می دانند كه نمی توانند در انتخابات حضور داشته باشند حلقه ای هستند كه شعار «مكتب ایرانی»! سر دادند و در زمره سلایق و جریان های سیاسی محسوب نمی شوند چون بیرون از «جمهوری اسلامی» تعریف می شوند و این در حالی است كه عنصر بالذات سلایق و جریان های سیاسی اعتقاد به جمهوری اسلامی است نه یك كلمه كم و نه یك كلمه زیاد.
4- آنچه كه محرز است تلاقی این دو جماعت (جمهوری ایرانی - مكتب ایرانی) در گذر از «جمهوری اسلامی» است.
چیستی مكتب ایرانی موقعی بهتر فهمیده می شود كه ادبیات آن در مخالفان جمهوری اسلامی به روشنی قابل دریافت است. به عنوان نمونه اظهارات ریچارد رورتی نظریه پرداز پراگماتیست آمریكایی در مصاحبه با روزنامه كوریره دلاسرای ایتالیا در سال 86 قابل اعتناست كه صریحاً می گوید ملی گرایی و مكتب ایرانی پادزهر اسلام گرایی است.
اكنون این سؤال به میان می آید كه آیا تصادفی است كه همین ادبیات در حلقه انحرافی بیان می شود و لیدر آن می گوید دوره اسلام گرایی به سر آمده همانگونه كه دوره اسب سواری! تمام شده است؟!
تعجب نكنید اگر همین ادبیات در بیان حامیان «جمهوری ایرانی» بیان شود.
به عنوان نمونه رادیو فردا به قلم یكی از مخالفین جمهوری اسلامی می نویسد؛ «جمهوری ایرانی» به دنبال راندن اسلام گرایی از حكومت است هر چند كه نافی اسلام نباشد!
جالب است كه در همان گزارش بیان می شود كه شعار «جمهوری ایرانی» تكامل یافته شعار «ایران برای همه ایرانیان» است!
5- و بالاخره باید گفت «مردم» عنصر اصلی انتخابات هستند كه در تمامی انتخابات های گذشته با هر سلیقه سیاسی در انتخابات شركت كردند و حماسه آفریدند و انتخابات 24 خرداد 92 مستثنا از این قاعده نیست.
بنابراین آحاد ملت ایران كه معتقد به «جمهوری اسلامی» هستند تنها آن سلایق سیاسی ای را می پذیرند كه در چارچوب جمهوری اسلامی باشد و تفسیرهای انحرافی و جعلی را برنمی تابند.
وضعیت كاندیداها نیز روشن است هر كس بیرون از این بستر باشد ولو هیاهو به راه بیندازد، تحركات گسترده ای انجام دهد، سناریوهای مختلف سامان دهد و... یك سرنوشت بیشتر ندارد و آن اینكه از نظارت شورای نگهبان نمی تواند بگریزد و بی شك طبق معیاری كه قانون اساسی مشخص كرده، صلاحیت او احراز نخواهد شد.
خراسان:یارانه نان هدفمند است، گران نكنید
«یارانه نان هدفمند است، گران نكنید»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم دكتر سید احمد محدث حسینی است كه در آن میخوانید؛این روزها در خبرها زمزمه گران شدن نان به گوش می رسد .هرچند این خبرها معمولا از سوی مسئولان تكذیب می شود اما همین تكذیب ها نشان از تائید خبرها دارد . در توجیه گران شدن نان هم گفته می شود 'چون قیمت خرید تضمینی گندم افزایش یافته است و امسال هم پاداش ویژه رئیس جمهور به گندمكاران تعلق خواهد گرفت؛ پس اگر دولت مبلغ یارانه به نان را افزایش ندهد باید نان گران شود'.(1) جالب است در این توجیه به مسائل نانوا ها(مثل افزایش حقوق كارگران نانوایی) نیز توجه نمی شود.
در علم اقتصاد به كالاهایی كه با افزایش درآمد مصرف آن كم می شود به اصطلاح «كالاهای پست» گفته می شود این كالا ها كشش درآمدی منفی دارند و هرچه خانوار ها ثروتمند شوند مبلغ كمتری ازآن كالا خرید می كنند و لذا ارزش نسبی و مطلق منافع یارانه برای فقرا بیشتر از دیگر طبقات درآمدی جامعه است. یارانه این كالاها اغلب خود هدفمند نامیده می شود زیرا دهك های پایین بیشتر از آن بهره مند می شوند.
نان در ایران جزو این نوع از كالاها طبقه بندی می شود. آمار و اطلاعات موجود و مشاهدات اقتصادی نشان می دهد این قلم از یارانه به تمامی دهك های درآمدی تقریبا به طور مساوی تقسیم شده است و حتی در سال های اخیر دهك های بالای جامعه از این یارانه (به علت مصرف سرانه پایین تر) كمتر استفاده كرده اند. زمانی كه قرار بود قانون هدفمندی یارانه ها تصویب شود در توجیه قطع یارانه نان گفته شد ما این یارانه را به خود مردم می دهیم تا نانوا كیفیت نان خود را افزایش دهد و هم چنین از قاچاق نان به خارج نیز جلوگیری شود.
حال نه كیفیت نان بهتر و نه از قاچاق آرد جلوگیری شد، چون فقط خواستیم از طریق قیمتی مشكل را حل كنیم . متاسفانه اكنون در ایران علم اقتصاد به علم سودا گری تبدیل شده است و می خواهیم همه تصمیمات را كاسب كارانه محاسبه كنیم. در صورتی كه حتی براساس نگاه توسعه ای غربی نیز گران كردن هرساله قوت لایموت مردم غیر علمی است تا چه رسد به ارزش های اسلامی كه شان و كرامت انسان ها بسیار بیشتر از آن است كه با آن ها كاسب كارانه برخورد شود.
چندی پیش مصاحبه از یك نانوا را خواندم كه گفته بود روزهای پس از واریز یارانه ها به حساب مردم، مشتریان ما بیشتر می شود . این یعنی این كه بعضی از مردم برای خرید نان مصرفی خود مشكل دارند و با واریز یارانه نان می خرند . حال اگر بخواهیم نان را بیشتر گران كنیم ......................
1-مصاحبه مدیرعامل شركت بازرگانی دولتی ایران
جمهوری اسلامی:آخرین پادشاهی مطلق جهان
«آخرین پادشاهی مطلق جهان»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است كه در آن میخوانید؛خبرهای رسمی از دادگاه شیخ نمر در عربستان، حكایت از نگرانیهائی دارند كه درباره عواقب غیرقابل پیشبینی تصمیم این دادگاه وجود دارد. گزارشهای مسئولان سیاسی منطقه شرق عربستان به مقامات ریاض، پرده از این نگرانی برمیدارد و نشان میدهد آنان از افزایش التهاب عمومی در شرق عربستان شدیداً نگران هستند.
تشكیل دادگاه 'شیخ نمر' روحانی شیعه شرق عربستان، تازهترین اقدام رژیم ریاض در تلاش مأیوسانهاش برای سركوب قیام ضداستبدادی مردم این كشور محسوب میشود. مأموران رژیم سعودی، شیخ نمر را تیرماه سال گذشته به شكل وحشیانهای مورد حمله قرار داده و پس از شلیك چهار گلوله به وی كه به پایش اصابت كرد، بازداشت كردند، به این امید واهی كه بتوانند مسیر خیزش آزادیخواهانه و ضد استبدادی مردم را سد نمایند.
آغاز دادگاه فرمایشی 'شیخ نمر باقرالنمر' روحانی شیعه و مبارز عربستانی با اعتراضات گسترده در داخل و خارج عربستان روبرو شده است. در داخل، طی روزهای اخیر، بخشهای گستردهای از این كشور، به خصوص مناطق شرقی، شاهد اعتراضات مردمی در واكنش به این اقدام رژیم ریاض بوده و با وجود فضای امنیتی شدید، هزاران تظاهر كننده با حمل تصاویر 'شیخ نمر'، شعار 'لبیك یا نمر' سر داده و خواستار سرنگونی رژیم شدند. در ایران نیز مراجع عظام شیعه به اقدام فرقه گرایانه و سركوبگرانه ریاض واكنشی نشان داده و ضمن هشدار به حكام ریاض، خواستار محترم شمردن حقوق شیعیان عربستان شدند.
واقعیت این است كه حوادث سیاسی عربستان، روز به روز عرصه را بر نظام پادشاهی آل سعود تنگتر میكند و سردمداران این رژیم برای نجات از پرتگاهی كه در برابر آنان قرار دارند به هر اقدامی متوسل میشوند كه محاكمه روحانی شیعه عربستان به اتهامهای واهی و غیرواقعی، در این راستا قرار دارد. زعمای ریاض تلاش دارند چنین وانمود كنند كه اعتراضات در عربستان محدود به بخشی از اقلیت شیعه است كه توسط برخی روحانیون تحریك شدهاند درحالی كه بسیاری از تحلیلگران و ناظران مستقل بین المللی، این كشور را در آستانه یك انقلاب سراسری و سرنوشتساز میدانند كه هر زمان احتمال وقوع آن میرود.
گسترش قیام مردمی از شرق این كشور به بسیاری از نقاط كه طی ماههای گذشته رخ داده است بر ادعای حكومت ریاض در محدود بودن اعتراضات خط بطلان میكشد.
بروس ریدل، پژوهشگر سازمان جاسوسی آمریكا (سیا) اعتراف میكند كه اكنون احتمال سرنگونی خاندان سلطنتی بیش از هر زمان دیگری است و عربستان، آخرین نظام پادشاهی مطلق جهان خواهد بود. وی پیشبینی میكند این اتفاق در زمان ریاست جمهوری اوباما رخ خواهد داد.
این پژوهشگر سیا تاكید میكند آل سعود فقط با اقلیت شیعه مواجه نیست بلكه دامنه نارضایتیها روز به روز درحال گسترش به سایر مناطق است. وی به سردمداران واشنگتن توصیه میكند به منظور حفظ منافع آمریكا، تدابیری برای شرایط غیرقابل پیشبینی در این كشور اتخاذ كنند. این اظهارنظر نشان میدهد، نگرانیهای مسئولان سیاسی شرق عربستان از محاكمه شیخ نمر بیجهت نیست.
واقعیت این است كه تمام شاخصههای بروز یك انقلاب كه در دیگر كشورهای عربی شاهد قیام، وجود داشته است، حتی شدیدتر از آنها، در عربستان وجود دارد.
در این كشور كه از عظیمترین منابع نفتی جهان برخوردار است این ثروت عظیم در انحصار یك گروه 25 هزار نفری از خاندان پادشاه و نزدیكان آن قرار دارد درحالی كه اكثر مردم دچار فقر هستند. استبداد مطلق، بیعدالتی، ساختار سیاسی بدوی و حكومت قبیلهای، همه و همه، عواملی هستند كه ریشههای یك قیام عمومی را تشكیل میدهند.
حكام ریاض، به خصوص پس از وقوع قیامهای مردمی در منطقه، خطر را كاملاً احساس كرده و تلاش نمودهاند با اتخاذ تدابیر متعدد، خود را از طوفان قیامهای مردم و موج بیداری اسلامی درامان نگاه دارند ولی این تلاشها، نتیجه مورد نظر را برای رژیم عربستان به دنبال نداشته است. سیاست حكومت عربستان در داخل بر سركوب گسترده و برخورد با مشت آهنین، با ناراضیان و مخالفان بوده است. در خارج نیز حكام آل سعود كوشیدهاند با تأثیرگذاری بر مسیر قیامهای مردمی، آنها را به سمت و سویی هدایت كنند كه خطری را متوجه حكومت ریاض نسازد. لشكركشی آل سعود به بحرین و مداخلات گسترده آنها در سوریه در همین راستا قرار دارد.
به عبارت دیگر، ریاض كوشیده است به زعم خود خاكریز را به خارج از مرزها انتقال دهد. حاكمان عربستان در مسیر اجرای این سیاست، به حكام بحرین در سركوب غیرانسانی و وحشیانه قیام مردم این كشور كمك كردهاند و در سوریه نیز از تروریستها تا حد ممكن در ریختن خون مردم این كشور حمایت كردهاند.
با اینحال، این تدابیر حاصلی نداشته و نتوانسته تضمینی برای بقای حكومت عربستان ایجاد نماید و همین امر، علاوه بر اینكه وحشت را بر خاندان حكومتی عربستان مستولی ساخته، نگرانی شدید آمریكا را نیز برانگیخته است. آمریكاییها كه طی دو سال گذشته متحدین منطقهای خود را یك به یك از دست دادهاند تمام تلاش خود را صرف حفاظت از نظام پادشاهی عربستان كردهاند.
واقعیت این است كه سقوط رژیم آل سعود با دیگر رژیمهای عرب تفاوت بسیار دارد و این امر به خصوص برای آمریكا از اهمیتی حیاتی برخوردار است. این اتفاق، تأثیری بسیار مهم بر منطقه خواهد گذاشت و در اولین پیامد، سایر رژیمهای قبیلهای و خانوادهای منطقه را به دنبال خود به سقوط خواهد كشاند. همین حساسیت موجب شده است دولتمردان آمریكائی علیرغم ادعاهای دموكراسی خواهانه در منطقه، با اینكه در دیگر كشورهای عربی، از لزوم دگرگونی سخن به میان آوردهاند در عربستان تنها برای انجام اصلاحات تدریجی توصیههائی كردهاند.
با اینحال آنچنانكه تجربه سالهای اخیر نشان داده است آمریكاییها نیز تا جایی از متحدین منطقهای خود دفاع میكنند كه امكان بقای آنها وجود داشته باشد و به محض اینكه احساس كردهاند این معادله درحال تغییر است به سرعت پشت متحدان خود را خالی كردهاند.
این نكته مهم و عبرت آموزی برای سران عربستان است كه حمایت آمریكا و سایر قدرتها نمیتواند متضمن دوام حكومت آنها باشد. حكام عربستان بهتر است به جای سیاستهای كنونی و قدم گذاشتن در جای پای همتاهای دیكتاتورشان در دیگر كشورهای عرب منطقه، از در سازش با ملت خود برآیند و در برابر خواستههای به حق آنها تمكین كنند و از سركوب مردم خود، به خصوص اقلیت مورد تبعیض قرار گرفته شیعه آن كشور دست بردارند. این تنها راهی است كه شاید بتواند بر عاقبت كار آنها تاثیر بگذارد.
رسالت:امتیازات امروز منهای ضعف های موجود
«امتیازات امروز منهای ضعف های موجود»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسكندری است كه در آن میخوانید؛روایت حماسه در دنیایی كه با گفتمان های حماسی غریبه است كار آسانی نیست. سخت تر از آن ساختن و پرداختن یك حماسه است كه قرار است به یك گفتمان تبدیل شود؛ البته خیلی ها آن را نشدنی می دانند. اما حماسه را چطور می توان ساخت و پرداخت؟
در ادبیات حماسی نویسنده می كوشد اندیشه ها، عواطف و آرمان های یك ملت را در قالب زیباترین كلمات و جملات در آمیخته با تخیلی برتر به تصویر در آورد. حماسه سازی رنج بسیار می طلبد اما نتیجه آن زنده كردن یك ملت است. 'بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده كردم بدین پارسی' اما پا را كه از قالی سلیمان تخیل فراتر بگذاری و به دنیای واقعیت رو نهی حماسه سازی به مراتب سخت تر و مرز آن با حماسه سوزی باریك تر می شود.قهرمانان تخیلی در حماسه ها هم از لحاظ نیروی مادی ممتازند و هم از لحاظ نیروی معنوی. اما در دنیای واقعی انسان ها ممكن الخطا هستند مگر انهایی كه به رمز جاودانگی حقیقی دست یافته اند.
آنها كسانی نیستند جز صاحبان ملكه عصمت و یا كسانی كه گام در مسیر عصمت گذاشته اند.ما كه معصوم نیستیم اما باید محاسبه كنیم'حاسبوا انفسكم'آیا ما در مسیر عصمت گام برداشته ایم كه شایسته حماسه سازی باشیم؟ خودمان را محاسبه كنیم یا ملت مان را و یا هر دو؟ محاسبه نفس فردی یا محاسبه نفس ملی؟ آقایمان فرمودند'هر دو' كه برایند آن افراد و ملتی را نشان می دهد كه 34 سال است قدم در مسیر 'پاكی' نهاده است و با جسارت و شجاعت همه جهانیان را به عصمت موعود فرا می خوانند. حال كه پذیرفتیم ملتی هستیم شایسته حماسه سازی باید به این پرسش پاسخ دهیم كه چگونه در سال پیش رو یك حماسه سیاسی خلق كنیم؟ حماسه ای كه جهان را مبهوت كند و یك ملت را زنده تر از گذشته.
كشورمان در سال جدید شاهد یك اتفاق بسیار مهم است. انتخاباتی كه چشم دنیایی بدان دوخته شده است. گزافه نمی گوییم و دچار توهم 'خود مركز بینی' در عالم هم نیستیم. گواه مدعای ما خباثت دشمنانی است كه نزدیك به یك سال است همه امكانات خود را در خارج و داخل بسیج كرده اند تا انتخابات ما را از رونق بیندازند و یا مجالی پیدا بكنند برای كوك كردن ساز یك فتنه جدید. سند حقانیت ما چشمان نگران میلیاردها مستضعف جهان است كه به 'مردمسالاری اسلامی' به چشم یك الگو می نگرند تا از نكبت دیكتاتوری و نخوت لیبرال دموكراسی برهند.
اگر حماسه سازی كنیم چشم دشمن را كور و دل دوستان را شاد نمودهایم و خدای ناكرده اگر حماسه سوزی كنیم دندان طمع گرگ ها را تیز و امید یاران را ناامید كرده ایم.اینجاست كه باید بگوییم در سال 1392 مسئولیت سنگینی بر دوش مسئولان، مردم و نخبگان سیاسی است. باری كه جز با همدلی و همصدایی به مقصد نمی رسد.
مقام معظم رهبری در جوار مضجع نورانی ثامن الحجج(علیه السلام) كه كانون پاكی و عصمت در ایران است رئوس كلی برخی لوازم این حماسه سازی را برشمردند كه در این اندك مجال به طور مختصر بدان ها خواهیم پرداخت.
1- مشاركت گسترده در انتخابات
حماسه متعلق به یك ملت است و آبروی یك حماسه ملی مشاركت آحاد مردم در آن است.فرد فرد یك ملت در خلق حماسه ها دخیل هستند و در چشمان همه مردم از غلبه ایرانیان بر تورانیان اشك شوق می پیچد.مگر جداشدگان از سیل عظیم و خروشان ملت كه به 'آخر' شاهنامه دلخوش نیستند بلكه سر در 'آخور' بیگانگان بسته اند.
حضرت آیت الله خامنهای مشاركت گسترده مردم در انتخابات را با اهمیت برشمردند و تاكید كردند: حضور گسترده مردم و شور انتخاباتی علاوه برتامین امنیت كشور، تهدیدهای دشمنان را بیاثر و آنان را ناامید خواهد كرد.
حضور گسترده مردم در انتخابات مختلف در ایران اوج ارادت و وفاداری آنها را به ولایت نشان می دهد و یقینا ولایتمداری یكی از دلایل اصلی مشاركت گسترده رای دهندگان ایرانی و تفاوت چشمگیر آن با راندمان دموكراسی های پیشرفته است.
2- حضور همه جریانها و سلیقههای سیاسی معتقد به نظام اسلامی
حماسه متعلق به یك طیف و یا قشر خاصی از یك ملت نیست.اساسا تمامیت خواهی در حماسه و حماسه آفرینی جایی ندارد.راز جاودانگی حماسه در فراگیری و شمولیت آن است. در حماسه جز خصم و دشمن كسی حدف نمی شود.انتخابات پیش رو نیز زمانی به یك حماسه تبدیل می شود كه همه جریان های معتقد به نظام و انقلاب و آنهایی كه با دشمن مرزبندی مشخصی دارند در آن احساس مسئولیت برای حضور پیدا كنند.
به تعبیر رهبر معظم انقلاب 'انتخابات مخصوص یك جریان و سلیقه خاص سیاسی نیست بلكه وظیفه و حق همه كسانی كه دل در گرو منافع ملی و استقلال كشور دارند، حضور در انتخابات است.'
در حقیقت حضور جریانات سیاسی معتقد به انقلاب مظهر حماسه سیاسی در انتخابات آینده است. پشت كردن یك جریان سیاسی به حماسه مردم یعنی شنا كردن در مسیری خلاف جریان ملت كه این شایسته كسانی نیست كه دل در گرو انقلاب، نظام و آینده این كشور دارند.
3- تعیین كنندگی رای مردم در انتخابات
یكی از ویژگی های مردمسالاری اسلامی در 34 سال گذشته اعتماد و اطمینان از بلوغ سیاسی و اجتماعی ملت است. آخر شاهنامه انتخابات 92 را مردم رقم می زنند و آنها هستند كه زیباترین كلمات و جملات را به مانند مصالح یك ساختمان كنار هم می چینند تا بنایی فاخر و در طراز دهه چهارم انقلاب خلق كنند.هیچ كس حق ندارد به مردم تكلیف كند كه به فلان شخص یا نامزد رای دهند اما مردم می توانند با یكدیگر مشورت كنند و یا به متخصصین و صاحب نظران برای انتخاب اصلح رجوع كنند.
رجوع به خبره و ارجاع غیرمتخصص به متخصص كاملا یك امر عقلانی است و مجال و مجلایی برای تكمیل عقلانیت و زدودن رگه ها و پیرایه های نفسانی محسوب می شود.در قرآن كریم آمده است:...فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لاتعلمون (نحل:43 و انبیا:7) ... اگر نمی دانید از آگاهان بپرسید.حضرت آیت الله خامنهای در همین زمینه، رأی مردم را تعیین كننده نهایی در انتخابات دانستند و افزودند: 'تشخیص مردم در شناخت اصلح مهم است و مردم باید با تحقیق از افراد مورد اطمینان و دقت در كاندیداها، به فرد اصلح برسند.'
امروز در آستانه یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری حضور موثر جامعتین در انتخابات و نقش آفرینی آنها به منظور نیل به نامزد اصلح در پاسخ به ضرورت هدایت انتخاب عمومی به سوی انتخاب اصلح مومنین شكل گرفته است.
4- تمكین به قانون در انتخابات
قانون گریزی نقطه آغاز حماسه سوزی است.
4 سال پیش حماسه حضور 85 درصدی ملت ایران پای صندوق های رای را عده ای با تمكین نكردن به قانون ملكوك كردند. طعم شیرین حضور 40 میلیونی ملت ایران كه می توانست پایه ای برای پیشرفت های بیشتر و اقتدار فراگیرتر در داخل و خارج از كشور باشد با ایستادن عده ای در برابر قانون به كام ملت تلخ شد و نزدیك به دو سال روند حركت رو به جلو ملت ایران با اخلال روبرو شد. قانون فصل الخطاب است و ساختارهای قانونی در ایران پاسخگوی همه شبهات می باشد.كوچكترین قانون گریزی چه از جانب مجریان و چه از جانب نامزدهای انتخاباتی مقدمه یك حماسه سوزی دیگر است.
از این رو شورای نگهبان قانون اساسی كه پاسدار اسلامیت و جمهوریت نظام است با توجه به تجربه انتخابات گذشته بیش از هر دوره ای باید مراقبت كند تا زاویه ای با قانون ایجاد نشود.چرا كه تجربه نشان داده است قانون گریزی به قانون ستیزی و قانون ستیزی به حماسه سوزی منجر خواهد شد.مقام معظم رهبری با تاكید بر لزوم تمكین همه در برابر قانون خاطر نشان كردند: حوادث سال 88 از آنجا آغاز شد كه عدهای نخواستند به قانون و رأی مردم تمكین كنند و در مقابل، مردم را به شورشهای خیابانی دعوت كردند كه یكی از خطاهای جبران ناپذیر بود.
5- امتیازات امروز منهای ضعف های موجود
رهبر معظم انقلاب در آخرین فراز از فرمایشات مهمشان در مشهد در خصوص انتخاب رئیس جمهور اصلح فرمودند:'آنچه ما برای رئیسجمهور آینده نیاز داریم، عبارت است از امتیازاتی كه امروز وجود دارد، منهای ضعفهایی كه وجود دارد.' حركت رو به جلو ملت ایران یك واقعیت غیر قابل انكار است. این واقعیت منطبق با ذات پیش رونده و تكاملی انقلاب اسلامی است.
بر این اساس تسلسل قهقرایی روسای جمهور به عنوان عصاره های ملت یك امر محال است. ملت در هر دوره ای انتخابی بهتر از دوره گذشته باید انجام دهد. تجربه 34 سال گذشته نیز نشان داده است كه دولت ها در دهه های مختلف چه به لحاظ تعهد و چه تخصص به طراز بالاتری ارتقا یافته اند. البته افت و خیز های فراوانی وجود داشته است اما در مجموع حركت رو به جلو در مسیر تحقق الگوی كامل 'دولت اسلامی' بوده است.
متاسفانه یكی از خطوط دشمن در چند سال اخیر كه برخی از عناصر داخلی نیز در آن گرفتار شدند انكار تمام نقاط قوت دولت و برجسته سازی نقاط ضعف بوده است. به گونه ای كه برخی با نادیده گرفتن تمام پیشرفت ها و دستاوردها وانمود كردند این دولت كشور را به لبه پرتگاه رسانده است. این در حالی است كه دولت های نهم و دهم دارای نقاط قوتی هستند كه هیچ یك از دولت های سابق از چنین برجستگی هایی برخوردار نبودند.
جسارت دولت در اجرای قانون هدفمندی یارانه ها، سفرهای استانی،میلیون ها نامه مردمی كه به رئیس جمهور نوشته شد، سهمیه بندی سوخت، مسكن مهر، سهام عدالت و ... تنها گوشه ای از موفقیت های دولت های نهم و دهم است. طبیعتا نقاط ضعفی نیز وجود دارد كه مهمترین آن پر و بال دادن احمدی نژاد به یك گروه انحرافی و حاشیه ساز است كه مهمترین هدفشان از مشغله سازی تحت الشعاع قراردادن همین موفقیت هاست.رئیس جمهور آینده باید علاوه بر نقاط قوت احمدی نژاد فاقد برخی ضعفهای موجود باشد. باید رئیس جمهوری انتخاب كرد كه بتواند با خرد جمعی كشور را اداره كند، رئیس جمهوری كه اهل تدبیر باشد، رئیس جمهوری كه به گفتمان انقلاب وفادار باشد و ...
وطن امروز:شطرنج ایرانی در آلماتی
«شطرنج ایرانی در آلماتی»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مهدی محمدی است كه در آن میخوانید؛مذاكرات آلماتی- 2 به سادهترین زبان ممكن قابل خلاصهسازی در 4 گزاره اصلی و بنیادین زیر است:
1- موضع ایران روشن است؛ یا چیز بیشتری بدهید یا چیز كمتری بخواهید.
2- ایران میخواهد بداند انتهای مسیر به كجا خواهد رسید. بدترین حالت این است كه پس از طی یك مسیر طولانی تازه متوجه شویم سر خانه اول هستیم. این اتفاقی است كه در مذاكرات هستهای دوران دوم خرداد رخ داد و ایران بار دیگر اجازه تكرار آن تجربه را نخواهد داد.
3- در حالی كه یك چارچوب جامع برای مذاكرات توافق نشده، برداشتن گام اول غیرممكن نیست اما اقدامات متقابل در گام اول ضرورتا حداقلی خواهد بود.
4- اگر غرب خواهان آن است كه به نگرانیهای فوریاش پاسخ داده شود، باید به نگرانیهای فوری ایران پاسخ دهد. این قدم اول برای تحقق اصل توازن مذاكراتی است. مذاكرات آلماتی- 2 بسیار سرنوشتساز بوده است و به عقیده من مسیر آینده مذاكرات میان ایران و گروه 1+5 درباره مساله هستهای را- كه به نظر نمیرسد چندان هم طولانی باشد- ریلگذاری خواهد كرد. مذاكرات آلماتی- 1 در حالی آغاز شد و به آلماتی- 2 رسید كه آمریكاییها پیشفرضهای زیر را قطعی فرض كرده بودند:
1- ایران نگران افزایش تحریمها بویژه در آستانه انتخابات است و بنابراین به طور بیسابقهای منعطف خواهد بود.
2- این انعطاف زمانی بیشتر خواهد شد كه ایران یك پیشنهاد خوب هم در دست داشته باشد كه نه گفتن به آن واكنش داخلی ایجاد كند و بلی گفتن به آن تامینكننده مقادیر كافی FACE SAVING باشد.
3- مطالبه سازش در ایران اجتماعی شده است بنابراین فضای داخلی ایران به هر نوع شكست مذاكراتی واكنش نشان خواهد داد و تیم ایرانی را مقصر آن خواهد دانست.
4- همانطور كهگری سیمور مشاور سابق اوباما و عضو تیم مذاكرهكننده آمریكا تا مذاكرات مسكو روز قبل از مذاكرات آلماتی- 2 در بروكینگز گفت، فرض آمریكاییها این بود كه ایران حتی اگر توافق رسمی شكل نگیرد به طور غیررسمی فرآیند تبدیل مواد 20 درصد به سوخت و در نتیجه فاصلهگیری مستمر از نقطه breack out را ادامه خواهد داد. به عبارت دیگر آمریكاییها فكر میكردند- و شاید هنوز هم فكر میكنند- ایران بزودی یك نگرانی فنی بزرگ برای آنها تولید نخواهد كرد.
5- همچنین تقریبا قطعی است كه آمریكاییها امید بسته بودند از پاییز گذشته به این سو وضع برتری گفتمانی، سازماندهی اجتماعی، ادبیاتسازی سیاسی و احیای سازمانی جریان فتنه به تدریج و به نحوی محسوس بهبود پیدا كند و این جریان به سركردگی آقای هاشمی رفسنجانی بتواند در آغاز بهار به عنوان یك اپوزیسیون قوی در مجموعهای از مسائل كشور ظهور كرده و گفتمان سازش را به عنوان راهحل مشكلات كشور در مقابل گفتمان مقاومت تئوریزه كند. حتی از این هم ناامید نبودند كه درون دولت نیز كسانی ندای اجتناب ناپذیر بودن سازش را سر دهند و به این ترتیب نظام حس كند، فشار اجتماعی و سیاسی قدرتمند، فراجناحی و یكپارچهای برای تعدیل مواضعش در موضوعات امنیت ملی به آن وارد میشود. این پیشبینیها همگی نادرست از آب درآمده است.
حقیقت این است كه ایران پیك تحریمها را پشتسر گذاشته است. تحریمهای بیشتر قابل اعمال است ولی بعید است كه به احساس فشار بیشتر از ناحیه ایران منجر شود. درواقع آمریكاییها با سرعت دادن بیش از حد به این فرآیند و اعمال پی درپی تحریمها بیآنكه تبعات و نتایج راهبردی آن به درستی ارزیابی شده باشد، از جامعه ایران نسبت به تحریمها شوك زدایی كردهاند و میدانیم وقتی اثر روانی تحریمها كنترل شده باشد كنترل اثرات واقعی آنها واقعا دشوار نیست.
برخورد ایران با پیشنهاد آلماتی- 1 هم برای آمریكاییها غیرمنتظره بود. تلاش برای قرار دادن ایران در موقعیتی كه ناچار شود یك بله یا خیر كلی بگوید در آلماتی- 2 شكست خورد. ایران پیشنهاد طرف مقابل را رد نكرد ولی چارچوب خود را حفظ و درون این چارچوب جایی برای این پیشنهاد باز كرد. در واقع قضیه بسیار ساده است. غرب باید مذاكره كند نه دیكته و این یعنی باید بپذیرد انجام اقدامات اعتماد ساز یك مسیر دو طرفه است كه باید درباره جزئیات آن مذاكره كرد و یك طرف نمیتواند مطالبات خود را كم كند یا اگر قادر به این كار نیست ما به ازاهای خود را افزایش دهد و در عین حال در همان آغاز روند روشن كند كه در انتهای مسیر به دنبال چه چیزی است.
این دقیقا به این معناست كه پیشنهادهای آلماتی- 1 قابل مذاكره است اما نه بدون چارچوب یا در چارچوبی كه غرب آن را دیكته میكند. مهمتر از اینها، ظاهرا آمریكاییها هر چه دقت میكنند نشانههای كمتری از اینكه جامعه ایرانی در آستانه شورش یا جریان فتنه در آستانه احیا باشد میبینند. از همان روز اول هم كه شورای امنیت ملی كاخ سفید در سال 89 مصوب كرد كه استراتژی تركیب گزینههای فشار یا محاسبات حاكمان را در ایران تغییر میدهد یا محاسبات جامعه را یا محاسبات هر دو را، كسانی این نكته را گوشزد كردند كه این تحلیل زیاده از حد آمریكایی است و این مساله را كه ایران قادر به مدیریت فشارها خواهد بود، جامعه ایرانی موضوع هستهای را بخشی از غرور ملی خود میداند و ارزش داشتههای خود را میداند و همچنین این مساله را كه خط سازش در ایران امتحان پس دادهتر از آن است كه مجددا قابل احیا باشد، و درنهایت توان مدیریت بحران رهبری را نادیده میگیرد.
در مجموع به نظر میرسد حفظ همزمان 2 موضع افزایش فشار و انكار حق غنیسازی در كنار هم آرام آرام برای آمریكا غیرممكن خواهد شد. ساعت تغییرات درونی در ایران هم نه از حیث سرعت و نه از حیث جهت، آنگونه كه آمریكاییها فكر میكنند حركت نمیكند چه رسد به اینكه بنا باشد این ساعت، از ساعت برنامه هستهای ایران تندتر كار كند. پیشبینی آمریكا از شرایط و برنامهریزیهای آن برای شكل دادن به شرایط هر 2 شكست خورده است. اگر فرض كنیم مذاكرات ادامه پیدا خواهد كرد، آمریكاییها باید ناچار به دنبال راهبردی جدید باشند.
تهران امروز:در مصائب تصمیمهای خلقالساعه
«در مصائب تصمیمهای خلقالساعه»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حجتالاسلام موسی قربانی است كه درآن میخوانید؛در ایام نزدیك به انتخابات مباحث درباره اینكه رئیسجمهور و دولت آینده واجد چه شرایط و صفاتی باشد، افزایش یافته است. بدون شك یكی از این موضوعات میتواند میزان عقلگرایی و دوری رئیسجمهور و دولت آینده از تصمیمات احساسی و فاقد مشورت لازم باشد. بخصوص كه طی چند سال گذشته شواهدی از اینكه دولت تمایلی به استفاده از خرد جمعی نداشته است، دیده شده است و همین هم هزینه هایی را برای كشور در پی داشته است.
در یك كلام میتوان گفت استفاده از نظر كارشناسان و مشورت گزینی چیزی است كه كمبود آن در این دولت بهشدت دیده میشود و حلقه مفقودهای است كه رئیسجمهوری بعدی باید آن را به دولتش تزریق كند. به گفته مقام معظم رهبری آنچه برای رئیسجمهور آینده متصور است، آن است كه تمام خصوصیات مثبت روسایجمهور پیشین را دارا و در عین حال از بدیهای آنها مبری باشد.این گفته بهطور ضمنی اشاره به این نكته دارد كه برای رسیدن به این جایگاه باید به خرد جمعی رجوع كرد تا بتوان عملكننده به روشهای تجربه شدهای باشیم كه نتایج مثبتی را نیز به دنبال داشته است.
برای رسیدن یك جامعه به این نقطه از عقلانیت كه بداند برای مدیریت امور نیاز به خرد جمعی است به زمینه هایی نیاز است. این زمینهها در هر كشوری به گونهای فراهم میشود.نكته جالب توجه این است كه این فعل اگر در زمان خود- كه پختگی جامعه است - اتفاق نیفتد تاثیرگذاری خود را نخواهد داشت و همچون میوهای نارس خواهد بود.اكنون پس از ملاحظه نتایج كمتوجهی به امری مهم چون مشورت كردن، جامعه ایران به این مسئله به خوبی پی برده است .در این راستا مردم میخواهند بدانند حلقه مشورتی یا افراد دخیل در خرد جمعی دولت آینده در چه سطحی از سواد و جهانبینی و مدیریت قرار دارند واین نكته مثبتی است.
به نظر میرسد پشتوانه بسیاری از تصمیمات شتابزده و احساسی منوط به شعارهای نامزدهای انتخابات پیش از به ریاستجمهوری رسیدن است.آنها كه به قدرت میرسند برای اینكه جوابگوی مطالبات مردم كه بر اساس شعارهای آنها شكل گرفته است باشند، گاهی منجر به تصمیمهای خلقالساعهای میشوند تا بتوانند به این وسیله مردم را اقناع كنند. این درحالی است كه اگر از ابتدای ورود به حیطه انتخابات با برنامهریزی و اندیشهای درست قدم به آن گذاشته باشند، شعارها هم رنگی از واقعیت خواهند داشت.
درباره زمینه پررنگ شدن استفاده از این مسئله حضور احزاب و تشكلها وngoها بسیار مهم است. لازم است حضور جدی احزاب را پیگیری كنیم تا آنها بتوانند خرد به دست آمده خود را كه پشتوانه آن نیز مجموعهای از افراد است به گوش دولتمردان برسانند. در صورت قبولی یك نامزد انتخاباتی به ریاست جمهوری و استفاده آن فرد از خرد جمعی ما میتوانیم بگوییم همه نامزدها به نوعی به ریاست رسیدهاند چون نظرات آنها نیز قابل اعمال میشود.
این عملكرد نهایتا تنشها، فرصتسوزیها و عدم استفاده بهینه از منابع كشور را از بین میبرد و باعث توجه بیشتر به حل مشكلات جامعه و اقتصاد میشود. در خرد جمعی روح تقسیم وظایف نهفته است و به دنبال آن انگیزههای شخصی و ملی برای به ثمر رساندن وظایف خود نیز، به وجود میآید وتمام اینها در كنار هم به ایجاد نوعی همكاری و نشاط در جامعه منجر میشود.اینگونه تمام متخصصان حتی با سلیقههای متفاوت نیز قدرت ظهور مییابند و این به توسعه كشور از لحاظ سیاسی و اقتصادی خواهد انجامید.
حمایت:انتخاباتی در طراز انقلاب اسلامی
«انتخاباتی در طراز انقلاب اسلامی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است كه در آن میخوانید؛این روزها در میان رویدادهای مختلف داخلی وخارجی، تحركات مربوط به انتخابات آتی ریاست جمهوری وشوراهای اسلامی شهر و روستا مهم ترین موضوعی است كه از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است و واین اهمیت روز به روز كه به انتخابات نزدیك می شویم نیز بیشتر می شود. از همین رو به نظر می رسد لازم است كه تمركز تحلیلی واطلاع رسانی مناسبی در این خصوص انجام شود تا به امید خدا در خرداد ماه شاهد حماسه ای ماندگار در تاریخ این سرزمین باشیم و درحركت انقلاب اسلامی گامی به جلو را بخوبی ملاحظه كنیم.
نظر به اهمیت موضوع یاد شده، ضمن اختصاص یادداشت امروز به این مهم ، در روزهای آتی نیز سعی خواهد شد تا سلسله نوشتارهایی در این خصوص از منظر دغدغه های عدالتخواهانه تقدیم شود. امید است مجموعه این اطلاع رسانی ها برای مخاطبان ارجمند مفید واقع شود .قبل از واكاوی ابعاد مختلف موضوع، توجه به چند پرسش در این زمینه خالی از لطف نیست.
اول اینكه اصولا انتخابات شایسته به چه انتخاباتی می توان اطلاق كرد؛ خصوصا از این حیث كه جدای از تامین معیارهای حقوقی رایج در سطح محافل علمی، انتخابات مزبور دربردارنده طراز مورد نظر انقلاب اسلامی ایران وآرمانهای متعالی آن نیز باشد؟ دوم اینكه اگر مراحل موثر در انتخابات را به چند ماهه قبل از انتخابات ، حین اجرا و برگزاری انتخابات و نهایتا مدت معین پس از انتخابات تقسیم كنیم، در هر مرحله چه ملزوماتی را باید مورد توجه قرار داد تا بتوان ادعا كرد كه انتخابات شایسته تحقق یافته است؟سوم اینكه نقش مردم ومسئولین در برگزاری انتخابات شایسته در چه مواردی قابل تاكید است؟ چهارم اینكه نقش ضوابط جزئی قانونی ومعیارهای مدون حقوقی اخلاقی ودینی در زمینه انتخابات در چه حدی است وچگونه می توان معیارها وضوابط را در سطح قابل قبول رعایت كرد؟ پنجم اینكه رسانه ها به طور مشخص در فرایند انتخابات شایسته چه نقشهائی را می توانند ایفا كنند واصولا باید از آنها انتظار داشت؟هر یك از مخاطبان ارجمند می توانند در حیطه پرسشهای یاد شده تامل كنند وپاسخ خود را در سطح محیط پیرامونی یا رسانه ها منعكس نمایند تا گفتمان ملی در مورد انتخابات مبتنی بر اصول دقیق علمی وهمه جانبه نگری انجام پذیرد .
واكاوی علمی هر یك از پرسشهای یاد شده در ستون به سوی عدالت، بیان نكات متعددی را ضروری می سازد كه البته نمی توان به جهت محدودیت فضای ستون همه آنها را مطرح كرد. در عین حال ، با لحاظ نكته یاد شده، می توان به صورت موجز، مواردی از گفتنی های لازم در این خصوص را ارایه كرد كه امروز در همین راستا راجع به پرسش اول نكاتی تقدیم می شود.انتخابات در جهان امروز مهم ترین روش بیان اراده مردم در تعیین سرنوشت خود تلقی می شود .
از همین رو هر كشوری كه در آن امور مختلف به رای ونظر مردم گذاشته شود مردم سالار تلقی می شود و هر چه این امر كمرنگ تر باشد انتساب عناوین منفی همانند حكومت بسته ، غیر دموكراتیك، دیكتاتوری، الیگارشی، پدر سالارانه وموارد مشابه دیگر در سطح جهانی نسبت به كشور مزبور شیوع بیشتری پیدا می كند وبدین ترتیب فرصتهای زیادی از كشور مزبور در مسیر پیشرفت وتعالی سلب می شود.
صرفنظر از اهمیت اصل مقوله انتخابات در اداره هر جامعه، امروزه در سطح جهانی خصوصا در اسناد حقوقی معیارها وضوابط معینی در زمینه انتخابات نیز تدوین و پذیرفته شده كه ابعاد مختلف انتخابات را در بر میگیرد. اگر معیارهای مذكور در اسناد حقوقی مربوطه در هر كشوری بدرستی رعایت شود، جامعه حقوقی آشنا با ضوابط مزبور، انتخابات برگزار شده را با قید انتخابات « آزاد و منصفانه» می شناسندو توصیف می كنند. این دو صفت، ترجمه دو واژه لاتینFree and Fair می باشد كه در اسناد حقوقی مختلف مصوب سازمان ملل یا اتحادیه بین المجالس جهانی یا اسناد حقوقی بین المللی منطقه ای درج گردیده است. به طور مشخص اتحادیه بین المجالس جهانی، اعلامیه معروفی در این خصوص در سال 1994 میلادی تصویب كرده كه معیارهای ذیربط را به طور مفصل بیان داشته است.
منظور از رعایت انصاف وآزادی در انتخابات این است كه اولا مردم به صورت آزادانه وقانونمند بتوانند اراده واقعی خود را بیان نمایند وبا هیچ محدودیت غیر منطقی وبر خلاف معیارهای حقوقی روبرو نباشند وثانیا در همه فرایندهای مربوط به انتخابات نه تنها رعایت عدل وقانون صورت گیرد بلكه فراتر از آن تلاش شود تا انصاف مراعات شود كه مبادا حق كسی نقض گردد.
برای اینكه اراده مردم بهخوبی تجلی یابد وشاهد رعایت انصاف در انتخابات باشیم، در اعلامیه مورد اشاره مصوب اتحادیه بین المجالس، حقوق مربوط به رای دهندگان وحقوق وتكالیف نامزدها وكاندیداهای انتخابات وتشكل های مربوط به آنها وحقوق وتكالیف نهادهای رسمی به صورت جزئی ودر قالب مواد مختلف بیان شده است.
در سطح جهانی این معیارها خصوصا در محافل حقوقی شناخته شده هستند وطبیعتا در تحلیل وارزیابی هر انتخابات، به عنوان معیار به این قواعد مراجعه می كنند. وقتی مفاد این معیارها را با قانون اساسی جمهوری اسلامی ومقررات عادی ذیربط مقایسه كنیم بخوبی درمی یابیم كه اكثر این معیارها در نظام حقوقی انعكاس دارند وتلاش شده تا معیارهای عقلانی ومورد تجربه بشری كه تعارضی نیز با موازین شرعی ندارند، در قوانین كشور تبلور پیدا كنند. البته این واقعیت را نیز نمی توان نادیده گرفت كه بعضا در مقررات عادی كشور اشكالاتی دیده می شود كه در قانونگذاری های آتی باید مورد توجه قرار گیرد چنانچه همین اشكالات باعث شدند كه مجلس شورای اسلامی در ماههای اخیر قانون انتخابات ریاست جمهوری را در مواردی اصلاح كردند تا برخی از نارسایی ها مرتفع شود . با لحاظ این واقعیت، به عنوان اولین نتیجه می توان گفت كه اگر قوانین و مقررات كشور در مقوله انتخابات بخوبی مورد توجه همه عناصر ذیمدخل در انتخابات قرار گیرد و مراعات شود می توانیم ادعا كنیم كه انتخابات شایسته ای را برگزار كردهایم.
مطلب دوم در شناخت «انتخابات شایسته» این است كه به معیارهای ایمانی ودینی خود توجه كنیم وبدانیم كه شركت در تعیین سرنوشت كشور از منظر دینی نه تنها حق هر شهروندی است بلكه مشاركت در امر خیر و واجب تلقی می شود فلذا تكلیف شرعی نیز محسوب می شود كه برای انجام آن نباید سهل انگاری كرد وباید همه جوانب آن را سنجید وخود را در مقابل خداوند مسئول دانست. اگر این جنبه از نگرش به انتخابات نیز بهخوبی از سوی همه عناصر ذیمدخل در انتخابات رعایت شود،آنگاه می توانیم ادعا كنیم كه انتخابات شایسته در طراز انقلاب اسلامی ومبانی ایمانی واعتقادی آن تحقق یافته است. مطلب سوم اینكه آثار طبیعی و غیرقابل اجتناب هر انتخابات، نیز در سنجش شایسته بودن آن قابل توجه است.
آیا یك انتخابات بر كارآمدی حركت كلی كشور به سمت پیشرفت كمك موثر كرده است یا اشكالاتی در نوع انتخاب یا در اجرای انتخابات یا در قوانین ومقررات ذیربط یا در مسایل پیرامونی دیگر مثل رفتار نامزدها واحزاب دیده شده كه آثار مثبت و دستاوردهای قابل انتظار را مخدوش ساخته است؟ برای توجه به این معیار خوب است به انتخاباتهای گذشته نگاهی بیندازیم وببینیم كه چه اقداماتی در انتخابات های قبلی باعث شدند كه آثار خوب متعدد بدست آید وچه نقاط ضعفی در انتخاباتهای قبلی ما بوده است كه حجم آثار خوب را كم كرده ودستاوردهای ملی وبین المللی انتخابات را تحتالشعاع خود قرار داده است. طبیعتا هر چه برای ارتقای نقاط مثبت گذشته و دفع نقاط منفی تلاش كنیم، معیار آثار مطلوب انتخابات بیشتر می شود و بهتر می توان به چنان انتخاباتی صفت شایستگی و در طراز انقلاب اسلامی بودن را اطلاق كرد.
سخن آخر:
انقلاب اسلامی ایران، انقلابی مبتنی بر معیارهای مترقی دینی واصول عقلانی ومنطقی است. هر چه دستاوردهای انقلاب اسلامی در ابعاد مختلف از جمله انتخابات، بیشتر و قابل ارایه تر باشد پیام های انقلاب در سراسر جهان نفوذ بیشتری پیدا می كند وهر چه خدای ناكرده دستاوردها كمتر باشد یا برای قاطبه مردم خودمان و جهانیان كمتر قابل ارایه باشد، نفوذ انقلاب را كمتر می كند و زمینه را فراهم می سازد تا جریان سلطه طلب جهانی الگوهای دیگری را تجویز نماید. برای اینكه در مقوله انتخابات، سخن احساسی و نامربوط یا عملكرد نامناسبی از سوی هیچ فرد یا مقامی سر نزند باید به معیارها دقیقا پایبند بود وضرورت رعایت آنرا در سطح جامعه ترویج داد. انتخابات شایسته ودر طراز انقلاب اسلامی قطعا دارای شاخصهای مختلفی است كه به سه شاخص مهم اشاره شد. امید است همه ملتزم به این باشیم كه این شاخصها را رعایت ودر عمل تامین كنیم. رهبر معظم انقلاب اسلامی هم در نامگذاری سال 92 وهم در سخنرانی مهم خود در نوروز امسال در مشهد به صراحت نكاتی را گفتند كه بیانگر توجه ویژه ایشان به ضرورت تامین انتخابات شایسته ودارای آثار حداكثری بود. امید است به عنوان اولین قدم در فرایند انتخابات آتی، همه حركت در مسیر معیارها وحصول ملزومات شایسته تلقی شدن انتخابات را ملاك حركت قرار دهیم. انشالله در نوشتارهای بعدی در خصوص پرسشهای دیگر مطروحه در آغاز این نوشتار نیز نكاتی تقدیم خواهد گردید.
آفرینش:پاپ نوین و آینده روا داری مذهبی
«پاپ نوین و آینده روا داری مذهبی»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است كه در آن میخوانید؛ در هفته پایانی سال گذشته زمانی كه دود سفید از دودكش نمازخانه «سیستین» خارج شد 115 كاردینال از سراسر جهان، پاپ جدید یعنی «جورج ماریلو برگوگلیو» ملقب به «پاپ فرانسیس» از كشور آرژانتین را به عنوان رهبر كاتولیك های جهان معرفی كردند. این امر در حالی است كه پاپ بندیكت شانزدهم در تاریخ 28 فوریه از سمت خود برای نخستین بار در شش قرن اخیر كناره گیری كرد.
در این حال پاپ نوین رهبر یك میلیارد و 200 میلیون نفر پیرو كلیسای كاتولیك است. مذهبی كه دارای انسجام و از تشتت رنج نمیبرد و پاپ با توجه به مقام مذهبی و دینی خود می تواند تاثیرات گسترده ای در بین كاتولیكها و تشكیلات كلیسای كاتولیك و همچنین آینده كشورهای مسیحی كاتولیك و روابطشان با جهان داشته باشد. اكنون نیز انتخاب یك كاردینال غیر اروپایی امریكای لاتینی به عنوان پاپ نوعی تغییر و دارای پیامدهایی است. چراكه در شرایط كنونی گذشته از دلایل استعفای پاپ قبلی كلیسای كاتولیك با اتهامات و چالشهای بزرگی روبرو است و پاپ نوین باید در راه زدودن این مشكلات تلاشهایی اساسی كند.
یعنی جدا از جنجال های بسیاری در مورد اتهام سو استفاده جنسی از كودكان ، معاملات مالی و... پاپ نوین باید در راه اعاده حیثیت و جایگاه كلیسای كاتولیك تلاش كند. همچنین پاپ نوین می تواند جدا از اعاده حیثیت از كلیسا چالش كلیسا با برخی از جنبه های زندگی مدرن از جمله مخالفت كلیسا با جلوگیری از بارداری و سقط جنین ، انتصاب كشیش های زن و ... را حل كند.
گذشته از این نیز پاپ نوین می تواند در راه كاهش تنش و یا تعارض با ادیان دیگر تلاش كند. چرا كه پاپ قبلی در سپتامبر 2006 طی سخنرانی در دانشگاه ریگنسبرگ آلمان گسترش دین اسلام را به طور غیر مستقیم با استفاده از خشونت ربط داد.
در كنار این امر نیز برخی موضعگیریهایش در مورد اسلام و انتقاد او از وضعیت مسیحیان در كشورهای اسلامی، بسیاری از مسلمانان و كشورهای اسلامی را به خشم آورد و حتی الازهر، بالاترین مرجع دینی مسلمانان سنی درجهان، روابط تنشبار و پرفراز و نشیبی با واتیكان داشت و موجب به تعلیق درآمدن گفتگوها درباره تقریب بین اسلام و مسیحیت شد.
اكنون پاپ نوین در سایه شخصیت ویژه خود (كه فروتن و... خوانده شده است) میتواند گذشته از كمك به همراهی مذهبی و تقریب مذاهب از تنشها و مشكلات رو به افزایش فرقهای در جهان بكاهد. چرا كه به عنوان نمونه در تنش های چند ساله خاورمیانه یعنی مصر، سوریه و... پاپ نوین با توجه به هواداران خود می تواند در راه كاهش تنش های داخلی در كشوری چند مذهبی همانند لبنان كمك كند.
در این حال باید توجه داشت كه نقش وی به عنوان رهبر مذهبی بیش از یك میلیارد مسیحی كاتولیك می تواند كمك عمده ای به ایجاد صلح و ثبات در بحرانهای عمده جهان از جمله سوریه باشد. همچنین در سایه آمادگی و عدم موضع گیری تند بر ضد اسلام از سوی رهبران مسیحی امكان دیالوگ و گفتگوهای مذهبی بیشتر بین مسیحیت و سایر ادیان بویژه اسلام بیشتر خواهد شد و این امر میتواند تاریخ روابط مسیحیت و اسلام كه با فراز و نشیب های تاریخی زیادی همراه بوده است را روادارنه تر و مسالمت آمیز تر كند.
قانون:این درد مشترك
«این درد مشترك»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم منصور برزگر است كه در آن میخوانید؛اول- دیروز محسن پودنكی جوان فرنگیكار قمی برای همیشه از بین ما رفت. درغربت و تنهایی خود و خانوادهاش. نه مسئولی سراغی از او گرفت و نه كسی بر بالینش حاضر شد. همه چیز در میان وعده و وعید مسئولان گم شد. این نه اولین قهرمانی است كه با این شرایط حیات را ترك میگوید و نه آخرین قهرمان. اصلا انگار این سرنوشت پایان زندگی همه ماست؛«مرگ در غربت و تنهایی». امروز این جوان رفت و فردا اهالی دیگر ورزش میروند. به نظرم به مدیران و مسئولان حق بدهیم «ككشان هم نگزد». آنها نه مشتی خوردهاند و نه جدالی روی تشك داشتهاند. نه گرمایی دیدهاند و نه سرمایی. نه فحشی شنیدهاند و نه وزنی كم كردهاند. اصلا چرا ما نباید برای آنها تاریخ مصرف داشته باشیم. آنها چرا نباید از ما در مسیر منافعشان بهره ببرند؟«قهرمان زنده را عشق است» این شاید كلیشهایترین جمله شرایط اینچنینی باشد ولی دنیایی از واقعیت و تاسف در آن نهفته است. البته برای آنان كه كمترین دركی از این قبیل رفتارها داشته باشد.
دوم- بازار وعده و وعید. این هم از جمله رسوم قشنگ(!) ماست. رسمی كه انگار با تولد هر مدیر همراهش متولد میشود تا زمان مرگ همراه اوست. آن روز كه متوجه شدیم محسن در بستر بیماری است و ضایعه مغزی زمینگیرش كرده خیلیها به دیدارش رفتند. چه مدیرانی كه در حضورش وعدههای آنچنانی دادند و چه مسئولانی كه هزینههای درمانش را تضمین كردند. كو و كجا رفت این همه وعده و وعید؟ چرا همسر این قهرمان كشتی باید بگوید «مسئولان ورزش آنقدر دست دست كردند تا عشق من از دنیا رفت. این قدر به مسئولان التماس كردم تا محسن را برای مداوا به خارج ببرند، اما گوش كسی بدهكار نبود و فقط حرف زدند و با قولهای بیهوده ما را فریب دادند.» در كجای دنیا همسر ورزشكاران به مسئولان التماس میكنند؟ و البته او چه خوب گفته كه«چوب خدا صدا ندارد و روزی بر سر ظالمان فرود خواهد آمد.»
سوم- روزی با رئیس فیلا صحبت میكردم و از كمبود اعتبارات كشتی در ایران گلایههایی داشتم. در جواب به من گفت«ما كه نمیتوانیم به شما كمك مالی بكنیم. ایران كه بنگلادش نیست، مگر میشود شما مشكل مالی داشته باشید.» من واقعا متاسفم. متاسفم از اینكه برخی بیماران ما حتی توان خرید داروهای 5 هزار تومانی خود را ندارند یا كشتیگیرانی كه حتی نمیتوانند یك دوبنده بیكیفیت برای كشتیگرفتن بخرند. این است معنای عدل و عدالت در جامعه مسلمان و مملكت اسلامی ما. آیا اگر محسن پودنكی یا هر جوانی كه بیماری اینچنینی دارد فرزند یكی از خود این مسئولان بود دست روی دست میگذاشتند تا در غربت و بی كسی با زندگیاش وداع كند؟ این نه درد خانواده پودنكیها و امثالهم كه درد مشترك بزرگی است كه در سینه همه ما نهفته و سالهاست آزارمان میدهد.
چهارم- هر روز كه میگذرد مطمئنتر میشویم هیچ یاریگری نخواهیم داشت. امروز اگر انجمن یا صنفی در دفاع از حقوق قهرمانان و پیشكسوتان ورزش وجود داشت حداقل آن این بود كه كسی وجود داشت صدای ناله محسن را بشنود. كسی بود كه مشكلش را پیگیری كند و حداقل اینكه كسی بود تا دل خانوادهاش به آن گرم باشد. همه ما میدانیم كشتیگیران ما نه مرفهاند و نه پولدار و نه هیچ كدام از روی بیخیالی كشتیگیر میشوند. من واقعا متاسفم و ناراحتم از اینكه مسئولان فدراسیون كشتی كشور به عنوان متولی و پشتیبان این رشته در روزگار سختی و ناراحتی كنار كشتیگیران خود نیستند. حال در مراسم ختم محسن، دنیایی از دسته گل، مدیر و مسئول حضور داشته باشند آیا جای خالی او را برای خانوادهاش برای یك لحظه هم كه شده پر میكند؟ خودمان را جای همسر و خانواده محسن عزیز بگذاریم.
شرق:سرگیجه آماری
«سرگیجه آماری»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمدرضا تابش است كه در آن میخوانید؛دستور جلسه روز گذشته كمیسیون تلفیق بودجه سال 92، در نوبت صبح، بررسی كلیات بودجه بوده است. رییس كل بانك مركزی، وزیر اقتصاد و معاون اقتصادی معاونت برنامهریزی ریاستجمهوری، گزارشهایی ارایه كردند كه بنا بر استنباط همكاران در كمیسیون تلفیق، فاقد مستندات و روح لازم برای تصمیمگیری بوده است. موافق و مخالف هم در اینباره به بیان نظرات خود پرداختهاند و پس از سخنان معاون اقتصادی، آقای ممبینی، این جمعبندی در كمیسیون حاصل نشده كه مبحث بررسی كلیات بسته شود. بر این اساس از دولت درخواست مستندات شده است.
ابهامات در بخشهای زیر، قابل رویت بوده است. كسری بودجه سال 92 در دو مبحث است؛ نخست عدم تحقق درآمدها. پیشبینی میشود حدود 30هزارمیلیارد عدمتحقق درآمد وجود داشته باشد كه 15هزارمیلیارد تومان آن از هدفمندی یارانهها و نیم دیگر آن از سایر درآمدهاست. برخی موارد نیز در لایحه ارایه شده توسط دولت، مبهم و مسكوت است. 30هزارمیلیارد تومان از محل فروش اموال و داراییها، ششهزارمیلیارد اوراق قرضه اسلامی یا سكوك و 15هزارمیلیارد اوراق مشاركت سهم دولت تعیین شده است.
با این حساب، جمع این اقلام پنجاهویكهزارمیلیارد تومان است كه با در نظر داشتن 30هزارمیلیارد تومان قبلی، حدود 80هزارمیلیارد تومان در دو بخش عدم تحقق و كسری بودجه، برآورد میشود. اینها ابهامات نمایندگان است و به دلیل عدم وجود ردیف مشخص در بودجه، امكان برآورد آن وجود ندارد و نیازمند رفع ابهام است. كاهش سهم نفت در بودجه نیز ابهام بعدی است كه دولت ادعای آن را دارد. وقتی میتوان آن را پذیرفت كه فروش كل نفت خام در عدد 2400 یا 2450 تومان كه دولت به عنوان نرخ دلار در بودجه در نظر گرفته، ضرب شود و با به دست آوردن رقم ریالی آن مشخص شود آیا درآمد نفت كاهش یافته است یا خیر؟ خود نرخ ارز نیز از چالشهای جدی است.
با احتمال رقمی كه در سطور بالا به آن اشاره كردم، باز هم مانند سالهای قبل نرخ دلار واقعبینانه محاسبه نشده و بخشی از درآمدها محقق نخواهد شد و دولت، «عدم تخصیص» خواهد داد. نكته این ماجرا در آنجاست كه در بند 4 لایحه، حكمی آمده كه دولت میتواند برای این عدم تحققها از مابهالتفاوت فروش ارز برداشت كند. اگر دولت بخواهد این عدم تحقق و كسری را پوشش دهد آنگاه باید دلار را به مبلغ سههزار تومان به فروش برساند. نرخ رشد اقتصادی نیز از دیگر موضوعات محل بحث است. زیرا معاونت برنامهریزی ریاستجمهوری، آن را صفر محاسبه كرده، بانك مركزی منهای شش دهمدرصد و مركز پژوهشهای مجلس، عدد منهای هفت دهم را در نظر دارد. نرخ تورم نیز بدون در نظر گرفتن تورم حاصل از هدفمندسازی یارانهها، با آماری سهگانه مواجهشده است! بانك مركزی 28درصد، معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی ریاستجمهوری، 5/30درصد و مركز پژوهشهای مجلس 34درصد.
مجموع این ابهامات و عدم ارایه مستندات لازم توسط نمایندگان دولت سبب شده اعضای كمیسیون بر طبق آییننامه داخلی آن، مصوب كنند دولت استدلالهای خود درخصوص همه موارد بررسی شده در بودجه را به صورت مكتوب ارایه كند. این روال همهساله برقرار بوده كه نمایندگان دولت در كمیسیون حاضر شده و پس از ارایه مستندات و بررسی آن در كمیسیون تلفیق، تصمیمات اتخاذ شده را مورد تایید قرار میدهد؛ چراكه باید در این خصوص مسوولیت لازم را بپذیرد. پس از آن بودجه به صحن علنی میرسید و بخشهای مختلف آن مورد بررسی نمایندگان قرار میگرفت. مخاطبان این نوشتار میدانند در زمینه نحوه بودجهنویسی و تخلف در زمان تقدیم لایحه بودجه به مجلس، دولت فعلی ركورددار تخلفات است و همیشه این مجلس بوده كه چشم خود را روی این رفتارها بسته و دولت، هم تخلف كرده و هم مجلس را ناگزیر به تصویب آنچه میخواسته كرده است و گزارش تفریغ بودجههای سالهای گذشته نشان میدهد اجرای بودجه نیز چه میزان با اصل قانون فاصله دارد.
این موضوع از سه جنبه قابل بررسی است:
1-مدتی است كه دو قوه كشور به صورت مشخص و ملموس، عملكرد یكدیگر را نفی میكنند. این در حالی است كه دولت در پنج ماه پایانی عمر خود قرار دارد و همانگونه كه اصل ارایه لایحه بودجه را به تاخیر انداخت، در بررسی آن نیز اخلال ایجاد میكند. به علاوه، اكنون بودجه «سه دوازدهم» در اختیار دولت است و تا پایان خرداد، نیازی به بودجه سال 92 احساس نمیكند. دولت در انجام برخی امور نیز روشهای مختص به خود را دارد. مجلس در ابتدا براساس نرخ تورم و فشار اقتصادی واردشده به مردم در سالهای اخیر، مصمم به حمایت از اقشار آسیبپذیر بوده و بنا داشت در لایحه سه دوازدهم، نرخ رشد دستمزد كاركنان دولت و مستمریبگیران را به میزان 25درصد افزایش دهد.
واكنش دولت به این تصمیم جالب بود و صراحتا اعلام كرد چگونه قرار است منابع این افزایش تامین شود؟ بودجه سه دوازدهم بر مبنای بودجه سال 91 تصویب شد و در كمال تعجب، مسوولان دولت اعلام كردند حقوق مستمریبگیران و كاركنان دولت، افزایش 25درصدی خواهد داشت و عملا مجلس در تنگنا قرار میگیرد. این در حالی است كه برخی مستمریبگیران سال گذشته با مراجعه به مجلس در روزهای پایانی سال اعلام كردند هنوز عیدی خود را دریافت نكردهاند و مشخص نیست سازمانهای دولتی كه با این میزان محدودیت مالی مواجه هستند چگونه میخواهند پاسخگوی رشد 25درصدی باشند كه احكام آن نیز زده شده است! حال مجلس مقابل حدود یك ششم از جمعیت كشور بایستد كه بحق، انتظار افزایش دستمزد را دارند یا براساس قانون عمل كند؟
2- انحلال نهادهای مشورتی كه در آن كارشناسان خبره حاضر بودند و جدا شدن اكثریت آنها از بدنه دولت، وضعیت بودجهنویسی را به شكل كنونی درآورده است. دولت نیز با پرداخت عیدانه، عملا همان نظر خود درخصوص افزایش مبلغ یارانهها را به كرسی نشاند و نبود كارشناسان برای مقابله با این اقدامات، مشهود است.
3- پیشنهاد نگارنده پس از ملاحظه لایحه بودجه امسال و ركورد زدن دولت در تاخیر در ارایه آن، این بود كه مجلس ظرف دو روز، برخی رئوس كلی را بررسی كند و بودجه را به تصویب برساند. شرایط اقتصادی و سیاسی كشور و تنگنای معیشتی مردم، به گونهای است كه با این لایحه بودجه دولت، عملا مجلس نمیتواند كار خاصی صورت بدهد و در صورت ورود به جزییات، دولتی كه بودجه سه دوازدهم را در جیب دارد مدعی خواهد شد كه بودجه 92 توسط مجلس دستكاری شده است. مجلس با ورود به این بودجه مغشوش و عجیب، فقط شأن خود را تضعیف میكند. كافی بود سهم درآمدهای نفتی، مالیاتی، هدفمندی یارانهها و اعداد بودجههای جاری و عمرانی بررسی شود تا تاثیر آن در شاخصهای اقتصاد كلان و نقدینگی و تورم مشخص شود. اتفاق روز گذشته كمیسیون تلفیق، نخستین نشانه هویدا شدن مشكلات محتوایی لایحه بودجه سال 92 است. وقتی ایستادن در برابر قانون، به عنوان توانمندی تعبیر شده و اصول قانون اساسی با كمتوجهی مواجه شود، نتیجه كار، بهتر از این نخواهد شد.
آرمان:مناظرههای انتخاباتی؛ چالشی برای رای آگاهانه
«مناظرههای انتخاباتی؛ چالشی برای رای آگاهانه»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم محمد سلطانیفر است كه در آن میخوانید؛یكی از مهمترین وظایف سیاسی صداوسیما گرم كردن تنور انتخابات است. برهمگان روشن است كه قسمت عمدهای از گرمای انتخابات دور دهم ریاستجمهوری مربوط به انجام مناظرههای تلویزیونی میشد كه بسیار متفاوتتر از دورههای پیشین انتخابات انجام پذیرفت. رسانهها در همه عرصهها و از جمله انتخابات و مسائل سیاسی از محورهای اصلی شكلدهنده افكار و آرای عمومی هستند و بر همین اساس خواهناخواه به دلیل وظیفه و كاركرد ذاتی خود مجبورند تا درخصوص مسائل مختلف ورود كرده و واكنش نشان دهند.
با این مقدمه این سوال مطرح میشود كه صداوسیما در مقام گستردهترین رسانه داخلی ایران برای گرم كردن تنور انتخابات و البته كمك به انتخاب آگاهانهتر مردم چه میتواند بكند؟ عموما كاندیداهای انتخاباتی با كولهباری از شعارها و برنامهها وارد گود انتخابات میشوند و عموما تا قبل از انتخابات سال 88، روش معمول صداوسیما برای معرفی كاندیداها انتشار همین شعارها و برنامهها در قالب فیلمهای انتخاباتی نامزدها و مصاحبههای مختلف با آنها بود.
اما پر واضح است كه دیگر بین دیدگاهها و شعارهای انتخاباتی نه كاركرد آگاهیبخشی عمومی دارد و نه جذابیت، شاید مهمترین دلیل آن هم این باشد كه دیگر مردم این شعارها را در نسبت با واقعیت زندگی خود و اوضاع عمومی جامعه به رسمیت نمیشناسند و بهیك بیان شعارزدگی حوزه سیاست باعث شده تا دیگر دیدگاهها و برنامههای شعارگونه برای جامعه كاركرد اقناعی نداشته باشد، چراكه وجه اعتماد متقابل در این خصوص كمرنگ و تضعیف شده است.
بر این اساس اگر قرار است صداوسیما كمكی به تغییر مثبت در فضای انتخاباتی بكند باید مناظرههای رودروی انتخاباتی میان كاندیداها را در سرلوحه كار خود قرار دهد. مناظرههای انتخاباتی رودررو نقاط افتراق و اختلاف برنامهها و شعارهای كاندایداها را مقابل هم قرار میدهند و از همین منظر میتوانند شناخت بهتری از موقعیت فكری و برنامههای كاندیداها به دست بدهند.
قطعا انجام مناظرههای انتخاباتی همزمان میتواند سوپاپ اطمینانی باشد برای كنترل فضای انتخاباتی. بهعبارتی این مناظرهها میتوانند با سوق دادن اختلافات و تنشهای سیاسی به میز شفاف بحث و گفتوگو، از امكان ظهور و بروز این دست اختلافات در فضاهایی كه كنترلپذیر نیستند، بكاهند.
قطعا اگر در فرصت چهارساله انتخابات 88 تاكنون نیز شاهد برنامههای سیاسی در قالب مناظره واقعی و چالشی بودیم، مناظرههای انتخاباتی پیش رو میتوانستند در فضایی كمتنشتر و البته عقلانیتر انجام و پیگیری شوند، اما چه سود كه این اتفاق نیفتاد و در این شرایط تنها باید از خلأ آن درس گرفت و گلایهها از عدم فراهم شدن فضای رسانهای شفاف در این سالها را فراموش كرد.
كوتاه سخن آنكه برای مشخص شدن توان هر كاندیدا و شفافیت و كارآمدی برنامه آنها باید فضایی فراهم شود كه آنها بتوانند با یكدیگر چالش كنند و نقاط ضعف همدیگر را مشخص سازند. تنها این فضاست كه میتواند از یك سو به رقابت اصیل انتخاباتی و از سویی دیگر به انتخاب آگاهانه جامعه كمك و یاری برساند.
مردم سالاری:پیونگ یانگ در گلوی كاخ سفید
«پیونگ یانگ در گلوی كاخ سفید»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم علی ودایع است كه ر آن میخوانید؛ در عصر ارتباطات و دهكده جهانی و روزهایی كه انتشار وقایع به صدم ثانیه رسیده است، كره شمالی به عنوان یك پدیده منحصر به فرد در میان دوابر قدرت شرقی چین و روسیه(اتحادیه جماهیر شوروی سابق) قرار دارد كه معمولا از نحوه زندگی مردم این كشور و نیز تحولات آن همواره با گمانهزنی سخن گفته میشود. تحركات نظامی این كشور نیز تنها از طریق چندین ماهواره جاسوسی قابل رصد است. كره شمالی از سوی دو همسایه قدرتمند خود كه روزگاری غولهایی بودند مهار نشدنی با پرچم سرخ كمونیسم مورد حمایت قرار میگرفت تا در نهایت همانند ویتنام جنگی خونین با ایالات متحده و غرب را تجربه كند. قسمت شمالی میدان بازی كمونیستها ماند و قسمت جنوبی شد حیاط خلوت غرب. به لطف حمایتهای دیروز بلوك شرق و سیاستهای كمونیستی كره شمالی یكی از بزرگترین ارتشهای جهان است كه زرادخانههای هستهای و موشكهای دور پیما در اختیار دارد.
در جبهه مخالف، كره جنوبی یكی از پیشرفتهترین تكنولوژیهای اقتصادی جهان با رفاه اقتصادی نسبی را از آن خود كرده است.پس از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی به عنوان پدرخوانده كشورهای كمونیسم و پایان رویای جامعه آرمانی كمونیستها، پیونگ یانگ به شدت تضعیف شد.
حدود 5 سال بعد از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی كیمایل سونگ، بنیانگذار حكومت كره شمالی درگذشت و كیمجونگ ایل قدرت را به دست گرفت و با رجز خوانی سعی بر احیای قدرت خود داشت.
در طول حكومت جمهوری دموكراتیك خلق كره، پیونگ یانگ یك دیكتاتوری تمام عیار را علیه مردم این كشور اعمال كرده است و گزارشهای ضد و نقیضی از اردوگاههای كار اجباری وحشتناكتر از آنچه كه استالین در شوروی ایجاد كرده بود وجود دارد. به دلیل سیاستهای تند خاندان كیم، این كشور منزوی شد و غرب با استفاده از وضعیت بد دیپلماسی كره شمالی خشنترین تحریمها را علیه این كشور وضع كرد كه تا امروز ادامه داشته است.
تقابل كره شمالی در سالهای آخر حكومت كیمجونگ ایل، (دومین رهبر كره شمالی) نیز ادامه یافت كه در نهایت منتهی به آتش جنگ مقدس شد. حالا كیمجونگ اون، رهبر جوان كره شمالی كه حدود 2 سال از حكمرانیاش بر پیونگ یانگ میگذرد، غرب را به جنگ اتمی فرا میخواند.
از یك ماه پیش میتوان گفت در آسیا و خاور دور نظامیان و دیپلماتها پلك بر هم نگذاشتهاند. ایالات متحده ظرف چند روز گذشته علیرقم ظاهرسازیهایی كه برای بیاهمیت جلوه دادن رجز خوانیهای كره شمالی انجام داده، تمام اقدامات نظامی خود را كه گمان میكند باعث تشدید خشم پیونگ یانگ شود را لغو كرده است.
كره شمالی، امروز تبدیل به یك اره در گلوی دیپلماسی غرب و ارتشهای آمریكا، كره جنوبی، ژاپن و حتی چین شده است، هیچ كس نمیتواند خشم كیمجونگ اون را مهار كند؛ نه میتوان آن را به جلو راند و نه به عقب كشید، در هر صورت برخورد با آن میتواند تبعات غیرقابل باور برای همه داشته باشد.
در بحران امروز كره شمالی همه اعضای جامعه جهانی سهم دارند. امپراتوری كره در سال 1905 به تصرف ژاپن درآمد و 5 سال بعد پس از جنگ جهانی دوم این كشور توسط آمریكا و شوروی تجزیه شد. بذر كینهای كه آن روزها كاشته شد هر روز شاخ و برگ داد تا امروز هزاران نفر از ساكنان شبه جزیره كره قربانی شدند. حال جای سوال است؛ چرا غرب و حتی چین نتوانستهاند رضایت پیونگ یانگ را كسب كنند و هر روز بر ابعاد تحریمهای این كشور فقیر افزوده شدهاست؟ منفعتطلبیهای چین و روسیه در این معادله ناخوشایند چقدر تاثیر داشته است؟
در حال و هوایی كه بوی باروت و تصویر رعبانگیز انفجارهای هستهای در شرق آسیا نفسها را در سینه حبس كرده است، نشست آلماتی 2 به پایان رسید. اگرچه طرفهای غربی به صورت منطقی چشم انتظار دولت بعدی ایران هستند ولی باید چند سال دیگر بگذرد تا پرونده اتمی تهران و ایران هراسی غرب به یك نقطه پایان برسد؟ آیا مذاكرات اتمی باید همانند داستانهای شهرزاد، هزار و یك شب به طول انجامد؟!
اگرچه غرب نتوانست درباره كره شمالی از كانال دیپلماسی و مذاكره به یك مصالحه ارزشمند برسد و امروز هراس از انفجارهای هستهای را مزهمزه میكند ولی ایران یك حكومت دموكراتیك است كه اولا منع استفاده از تسلیحات اتمی را رعایت میكند و متعهد به معاهده NPT است و از سوی دیگر همواره آماده مذاكره است به شرط احقاق حقوق ایرانیها.
در این میان یك نكته را باید متذكر شد كه اگرچه تهران، پیونگیانگ نیست ولی هرگونه تنش یا برخورد نظامی تبعات به شدت دردناكتری از كرهشمالی خواهد داشت، موضوعی كه نیاز به آوردن دلیل نیست!
از سوی دیگر تحریمهای غرب به لطف مدیریت نادرست برخی مدیران اقتصادی و به رغم درآمد كلان مالی سالهای پیشتر دولت نهم و دهم، نرخ تورم را نجومی كرد. موضوع اقتصادی، نحوه مدیریت تحریمها و نیز مذاكرات هستهای از سوژههایی هستند كه باید به طور صریح و برنامهمند در آستانه انتخابات ریاست جمهوری از سوی كاندیداها مطرح شوند.
ابتكار: خط پایان كشورداری بر پایه«آزمون و خطا»؟
«خط پایان كشورداری بر پایه«آزمون و خطا»؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم سید علی محقق است كه در آن می خوانید؛هرچه كه به خرداد و روز برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نزدیك میشویم، تعداد كاندیداها و متقاضیان برای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم كشور بیشتر میشود و بازار وعدهها و برنامههای شفاهی این چهرهها برای آینده قوه مجریه كشورهم بیشتر میشود؛ وعدهها و برنامههایی كه عمدتا در رد و یا تایید وضع موجود و عملكرد دولتهای گذشته به ویژه دولتهای نهم و دهم معنا مییابند.
در همه هشت سال گذشته «آزمون و خطا» سهم بزرگی در اداره امور كشورایفا كرد. در این دوران از همان ابتدای تصدی سكان دولت نهم تا همین روزهای پایانی دوره دهم ریاست جمهوری بارها و بارها با كنار گذاشتن بدیهیات علوم اقتصاد، مدیریت، مهندسی و... «چرخ دوباره و چندباره اختراع گردید» و با دور ریختن تجربههای گذشته داخلی و خارجی و در اوج بی تفاوتی دولت به هشدارها و توصیههای كارشناسان اقتصادی و صاحبان تجربه و نظر، تغییرات پیاپی در ساختاردولت، نظام اداری و چند و چون اعمال حاكمیت دولت و ارائه خدمت به مردم به ویژه در زیربخشهای اقتصادی ایجاد شد.
شاید بتوان گفت بیشترعمر دو دولت گذشته بیش از اینكه به اجرا گذشته باشد به بازنگری در ساختارها برپایه اختلاف نظربا پیشینیان گذشت؛ بازنگریهایی كه فارغ از اختلاف نظرها به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران عمدتا نه ضروری و الزامی بوده اند و نه مقرون به فایده و صرفه. از این رو در همه سالهای گذشته واژگانی چون انحلال، ادغام، ایجاد، انتقال، سلب مسئولیت، تفویض وظایف، تحول در امور بانكی، تحول در اموراقتصادی و... بیش از هر زمانی در سطوح مختلف اجرایی كشور رایج شد و فرصت زیادی از زمان هشت ساله این دولت برای خدمت گذاری و اداره اموربه اجرایی كردن نصفه و نیمه این ایدهها و خواستههای معمولا خلق الساعه گذشت.
روزی سازمان مدیریت و برنامه ریزی كشور منحل شد و به جای آن معاونتهای جدیدی در ریاست جمهوری ایجاد شد. روزها و سالهایی دیگر با احكام فی البداهه رئیس جمهورآنقدر معاونت در زیر مجموعه ریاست جمهوری ایجاد شد كه با كمی اغماض اكنون تعداد معاونتها و مشاورتها در نهاد ریاست جمهوری با تعداد وزرا هم برابری میكند. طی هشت سال گذشته علاوه بر معاونتهای معمول ریاست جمهوری مانند معاون اول، معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی یا معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان حفاظت ازمحیط زیست كه از قبل نیز وجود داشته اند و حوزه ای تخصصی خارج از وزارتخانههای 18 گانه را مدیریت میكنند، معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی، معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی، معاونت علمی و فناوری، معاونت اجرایی، معاونت حقوقی و پارلمانی، معاونت بینالملل، معاونت اجتماعی، معاونت اجرای قانون اساسی و... ازجمله ساختارهای سازمانی جدیدی هستند كه به تشخیص رئیس جمهور به چارت سازمانی دولت جمهوری اسلامی ایران اضافه شده است.
جدای از آنچه كه بر تشكیلات كلان دولت و ریاست جمهوری و وزارتخانهها گذشت، در سطوح دیگر سازمانی نیز نظام اداری و تشكیلاتی دولت دچار تغییرها و آشفتگیهای بی سابقه شد تا در این مدت هیچ گاه سنگ روی سنگ بند نباشد. روزی دانشجویان فلان دانشگاه نیمه شب در خوابگاه متوجه میشدند كه دقایقی پیش در جلسه ای شبانه دانشگاهشان در فلان دانشگاه ادغام شده است. روزی دیگر كارمندان فلان سازمان صبح كه به محل كار میرسیدند خبردار میشدند كه سازمانشان تا پایان وقت اداری فرصت دارد كه از تهران به شیراز كوچ كند. یك روز قرار گذاشته میشد كه پایتخت از تهران برود و روزی دیگر میگفتند كه نیمی ازكارمندان باید از پایتخت بروند.
آزمون و خطاهای دولت یكی از پی دیگری مصوبه میگرفت و چند صباحی بعد بی آنكه به سرانجامی برسد مختومه میشد و طرحی دیگر ازآستین دولت در میآمد. این داستان بی پایان و بی سرانجام تا همین روزهای گذشته همچنان ادامه داشت و قطعا درماههای پیش رو هم بعید نیست كه از طرحهای جدیدتری پرده برداری شود.
در نقطه مقابل این رویكرد، این روزها و در حالیكه فضای رسانه ای كشوراز نامها و وعدههای انتخاباتی پر شده است، به همان میزان زمزمه قول و وعده برای «احیا» و بازگرداندن بخشهایی از امور به ریل سابق و قبل ازانحلال ها، ادغام ها، ایجادها، انتقال ها، سلب مسئولیت ها، تفویضها و تحولها به گوش میرسد. بسیاری از كاندیداهای بالقوه و بالفعل از همین حالا احیای سازمان برنامه و بودجه را در راس برنامههای خود قرار داده اند و از اصلاح نظام بودجه ریزی، كوچك سازی نهاد ریاست جمهوری، اصلاح ساختار سازمانی و نظام اداری و اقتصادی و بازنگریهای دیگر در اداره امور كشور داد سخن میدهند.
اگرچه كاستن از حجم آزمون و خظاها در دولتمداری و كشورداری امری پسندیده و ضروری و در شرایط كنونی بازگشت امور كشور به ریل صحیح به زعم بسیاری از صاحبنظران برای رئیس بعدی دولت امری اجتناب ناپذیر است، اما آنچه كه بیش از هرچیز در اوضاع كنونی رئیس جمهور یازدهم را تهدید میكند افتادن در دام دور و تسلسل بازنگری برای برهم ریختن بنیانهایی است كه در هشت سال گذشته بنا نهاده شده است. به عبارت دیگر رئیس آینده دولت به عنوان شخص اول امور اجرایی دركشور از یك سو ناگزیر است كه حجم زیادی از زمان در اختیار خود را صرف برخی اصلاحات و بازنگریها كند و از سوی دیگر باید مراقب باشد كه خود در ورطه آزمون و خطاهای جدید نیفتد. بر این اساس باید دعا كنیم كه انتخابات 24 اسفند نقطه پایانی باشد بر دولتمداری و كشورداری به شیوه آزمون و خطا...
دنیای اقتصاد:میراث اقتصادی بانوی آهنین
«میراث اقتصادی بانوی آهنین»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دكترپویا جبل عاملی است كه در آن میخوانید؛بانوی آهنین را در نهایت، مرگ نرم كرد. اول بار یك روزنامهنگار روس در روزنامه ستاره سرخ شوروی چنین لقبی را به مارگارت تاچر داد.
او آهنین بود، زیرا تمام قد در برابر اتحاد جماهیر شوروی و كمونیسم ایستاد. اما این تنها نمونه ای از حكمرانی وی بود. او در جنگ با آرژانتین بر سر جزایر فالكلند نیز بهرغم خرده گیریهایی كه بر سر هزینههای انسانی این جنگ در آن سوی اقیانوس اطلس میشد، ایستادگی كرد و در نهایت بریتانیا در آن قضیه پیروز شد.
ایستادگی وی اما برای كسانی كه در حوزه اقتصاد كار میكنند، آنجا معنادار بود كه تاچر در برابر اعتراض گروهها و اتحادیهها كه سیاستهای اقتصادی وی را به چالش میكشیدند مقاومت كرد و در نهایت توانست تاثیری بسیار معنادار بر اقتصاد بگذارد. در زمانی كه دومین شوك منفی وضعیت ركودی- تورمی را در اواخر دهه 1970 و در آغاز زمامداری تاچر بر بریتانیا تحمیل كرده بود، تاچر با استفاده از مشاوران پولگرای خود و رهبر آنان میلتون فریدمن، ابتدا توانست با افزون ساختن نرخ بهره و كاهش رشد عرضه پول جلوی تورم را بگیرد و در سال 1982، تورم از سطح 18 درصد به سطح 6/8 درصد تقلیل یافت و تنها یك سال بعد، بهبود اقتصادی خود را به شكل بهتری با رشد اقتصادی قویتر نشان داد و تا سال 1986، اقتصاد بریتانیا با سیاستهایی كه بعدها ذیل عنوان تاچریسم معروف شد، به شرایط باثبات، باتورم و بیكاری پایین برسد.
آمار نشان میدهد كه اقتصاد بریتانیا از زمانی كه تاچر وارد خانه شماره 10 داونینگ استریت شد تا پایان دهه 1980 بیش از 23 درصد رشد كرد.
او باور داشت كه مقررات زدایی (deregulation) به عنوان ابزاری برای كاهش مداخله دولت در اقتصاد میتواند به رشد اقتصادی بینجامد. او معتقد بود كه كارآیی اقتصاد با خصوصیسازی بنگاههای دولتی محقق میشود. او تاكید داشت كه اگر میخواهیم نرخ بیكاری كاهش یابد، باید بازار نیروی كار منعطف باشد و از همین روی اتحادیهها را به مبارزه طلبید. اگرچه شاید امروز حتی دولت بریتانیا كه اكثریت محافظه كار را دارد و بانوی آهنین یكی از نمادهای آنان است، سخن از ایجاد مقررات بیشتر به خصوص برای بازارهای مالی میكند و شاید با وجود آخرین ركود جهانی و تبعات آن كه تا امروز ادامه داشته، بسیاری با دیده شك و تردید به تاچریسم نگاه كنند، اما تاریخ نشان داده كه سیاستهای وی برای عبور از شرایط ركود – تورمی و بالاتر از آن، داشتن اقتصادی با ثبات آن هم برای مدت طولانی، راهگشا است. از همین رو بود كه حتی دولت حزب كارگر بلر، راهی را ادامه داد كه اول بار بانوی محافظه كار طرح و نقشهاش را كشیده بود. تاچر نشان داد كه اقتصاد بازار محور نه تنها میتواند خود را از بحرانها رها كند، بلكه در صورت فائق آمدن بر بحران میتواند بسی قویتر و تنومندتر برای مدتی طولانی به حیاتش ادامه دهد.