جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 29 - ۱۸ رمضان ۱۴۴۵
۲۳ تير ۱۳۹۶ - ۱۲:۰۸

اجماع ملی؛ توشه ای ضروری در جغرافیای خطیر منطقه و جهان

تحولات تازه خاورمیانه و بین الملل عرصه ای متحول را پیش روی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار داده است؛ صحنه ای که بهره جویی از فرصت ها و گذر بی خطر از چالش های آن به پشتوانه ای به نام اجماع ملی و اتحاد ملت و مسوولان نیاز دارد.
کد خبر: ۱۶۴۷۴۱
جمهوری اسلامی ایران در محیط پیرامونی و نیز صحنه تحولات بین المللی شرایطی کم نظیر و‌ متفاوت با ادوار پیشین را تجربه می کند؛ شرایطی که هم می تواند دریچه ای به سوی یک هژمونی منطقه بگشاید و هم به واسطه تکاپوی کانون های تهدیدساز، کشور را با چالش هایی متعدد مواجه سازد.
از دید بسیاری از ناظران، وضعیت کنونی دربردارنده فرصت ها و چالش هایی پرشمار است که حتی گام های کوتاه در مسیر راهبردهای خارجی را چون حرکات متعدد صفحه شطرنج اهمیتی فراوان می بخشد. در ترسیم محیط پیرامونی می توان شرایط را مهیای ابرقدرتی جمهوری اسلامی در منطقه غرب آسیا دانست.

با گذشت سال های پرفراز و‌ نشیب بعد از انقلاب بهمن 57 و‌ پشت سرگذاشتن یک دهه دفاع در برابر تجاوز خارجی رژیم بعثی عراق و قدرت های جهانیِ حامی بغداد، تلاش های بسیاری به عمل آمد تا ضمن ترمیم توان ملی و زیرساخت های ویران شده٬ کشور مسیر توسعه داخلی و تعامل خارجی را بپیماید. با وجود این تلاش ها، انتخاب هایی نادرست در روابط خارجی و متناقض با قواعد بازی بین المللی سبب شد تا طی دوره اجرایی پیشین، فترتی در تعاملات و مساعی دولت تهران در عرصه خارجی پدید آید.
تا پیش از سال 92 به واسطه اختلافات فزاینده تهران با قدرت های جهانی بر سر فعالیت های صلح آمیز هسته ای، تحریم های گسترده اقتصادی با چاشنی تهدیدات نظامی اصلی ترین شاخصه رویکرد این قدرت ها در قبال ایران بود. این وضعیت علاوه بر اینکه فرصت های متعدد سیاسی و اقتصادی را برای دولت های رقیب منطقه ای مهیا ساخت، روابط تهران با دوستان بین المللی جمهوری اسلامی و شرکای تجاری سنتی را نیز تحت تاثیر قرار داد.

آغاز مذاکرات هسته ای پس از استقرار نگاهی نو در دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی و در نهایت کسب «برجام» روند رو به گسترش چالش های سیاست خارجی را وارونه ساخت و پیام تنش زدایی دولت یازدهم، نقش آفرینی موثر و مثبت در جامعه جهانی و پیگیری گفتمان مبارزه با خشونت و افراط گرایی سبب تحول در نگاه بین المللی به ایران شد.

علاوه بر تحولی که در چهار سال گذشته در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران رخ نموده و به جای دیوارهای بلند تحریم، افق هایی تازه را به سوی قدرتیابی و ارتقای منزلت بین المللی پیش روی کشور گشوده است می توان شاهد رخدادهایی تاثیرگذار در سطح منطقه و جهان بود که در مقایسه با سال های ابتدایی دهه جاری حساسیتی ویژه به مقطع تاریخی کنونی بخشیده است.
شکاف میان قدرت های جهانی و ایجاد معادلاتی تازه در روابط آمریکا، اتحادیه اروپا، چین، روسیه و دیگر قدرت های نوظهور ویژگی این مقطع ویژه بین المللی است. فاصله گرفتن آمریکای دوره «دونالد ترامپ» از اروپا، تداوم اختلافات روسیه و اروپا پس از بحران اوکراین، رویکردهای ویژه و به نوعی متعارض دولت جمهوریخواه آمریکا در قبال روابط با روسیه و چین و ... از مصداق های شکاف یادشده است.
در این فضا، نوع سیاست های بین المللی در قبال ایران نیز شاهد تحولاتی عمده بوده است. در وضعیت کنونی اتحادیه اروپا آشکارا از مواضع ضدایرانی واشنگتن فاصله گرفته و در روابط قدرت های شرقی چون روسیه و چین می تواند شاهد پررنگ تر شدن محاسبات اقتصادی به نسبت ملاحظات سیاسی و امنیتی بود.

در واشنگتن اما اوضاع بسیار متفاوت از گذشته است. با پایان کار دولت دموکرات آمریکا، رهبران تازه این کشور به دلایل گوناگون از جمله جلب رضایت مشتریان تسلیحاتی در خاورمیانه و سران رژیم اشغالگر و نیز تحت نفوذ لابی های صهیونیستی و محافل تندرو جمهوریخواه مسیر تشدید تنش با جمهوری اسلامی ایران را می پیمایند.

روز دوشنبه هفته جاری (نوزدهم تیرماه) بود که «جیمز متیس» وزیر دفاع آمریکا با یاد کردن از ایران به عنوان بزرگ‌ ترین عامل بی‌ثباتی در منطقه خاورمیانه، از سیاست تغییر نظام سیاسی در ایران دفاع و تاکید کرد واشنگتن نباید به گونه ای رفتار کند که مردم و رهبران ایران با یکدیگر متحد شوند.
همین دیدگاه را «رکس تیلرسون» وزیر امور خارجه آمریکا در اواخر خردادماه در نشست کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان مطرح ساخت از ضرورت حمایت از عناصر اپوزسیون در ایران برای تغییر مسالمت آمیز نظام سیاسی سخن گفت. تیلرسون نیز ایران را عامل بی ثباتی در منطقه خواند و تصریح کرد آمریکا علیه هژمونی ایران در خاورمیانه اقدام کرده است.

هراس از هژمونی ایران در غرب آسیا از دید بسیاری از تحلیلگران، نقطه اشتراک نظر محور آمریکایی- سعودی- صهیونیستی است؛ محوری که با توجه به قدرتیابی تهران در منطقه و جهان بر شدت دشمنی و تقابل خود با جمهوری اسلامی ایران افزوده است.

طی ماه های گذشته بارها مقام های این محور با ادعای نفوذ بی سابقه تهران در پایتخت های منطقه چون بغداد، دمشق، صنعا، بیروت و ... در مورد ایجاد هژمونی خاورمیانه ای جمهوری اسلامی هشدار داده اند. در این میان اشتباهات پی در پی برخی رقبای منطقه ای و گرفتاری های برخی دیگر سبب شده تا شتابندگی روند حرکت به سوی هژمونی بیشتر به چشم بیاید.
در فضای کاهش ضریب نفوذ ترکیه در تحولات منطقه، افول جذابیت دموکراسی اخوانی و فروکش
نوعثمانی گرایی، تمرکز رهبران آنکارا بر مسائل سیاسی و امنیتی این کشور و نیز افزایش نگرانی های موجود درباره تحولات سوریه و عراق و کنشگری کردها در منطقه، سعودی ها مرتکب اشتباهاتی راهبردی شده اند که از وزن ریاض در خاورمیانه کاسته است.

سیاست های خام آل سعود که در حمله به یمن و ائتلاف سازی علیه قطر نمود جدی یافته، سبب تقلیل سیاست دوراندیشانه سال های گذشته به ماجراجویی هایی بی حاصل و پرهزینه شده و بر جایگاه ریاض در منطقه و جهان اسلام تاثیراتی بسیار نامطلوب داشته است. ای وضعیت سبب شده تا رهبران ریاض با چشمانی بسته ایران را مسبب مصائب خود دانسته و حتی در کشاکش اختلافات با قطر، بیانیه هایی ضدایرانی صادر کنند و ایران را بزرگترین حامی تروریسم بخوانند.
وضعیتی که از آن یاد شد گویای افزایش همزمان فرصت ها و تهدیدهای جمهوری اسلامی ایران در سطح منطقه ای و جهانی است. همچنان نیز که اشاره شد دشمنان خارجی ایران آشکارا بر ضرورت بر هم زدن تمرکز تهران در مسیر هژمونی و اختلاف افکنی در کشور انگشت نهاده اند. به این ترتیب هر صدای بر هم زننده همبستگی ملی را می توان همنوایی خواسته یا ناخواسته با مطامع و مطلوب دشمنان کشور دانست.
در حال حاضر انحصارطلبی و خودنمایی در اقدامات موثر کشور علیه تهدیداتی چون تروریسم، تضعیف مواضع دولت در مجامع بین المللی، بهانه جویی های بی مورد و سنگ اندازی در مسیر کسب منافع ملی و ... را باید مصداق هایی از این همنوایی دانست که تنها به اجماع ملی لطمه زده و سودی را جز برای رقبا و دشمنان کشور به همراه نخواهد داشت.
نظر شما در این رابطه چیست