جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 29 - ۱۸ رمضان ۱۴۴۵
۰۸ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۰:۳۱

«برادرم خسرو»، روایت یک شیدایی

در سینمای ایران بویژه در سال‌های اخیر که ساخت فیلم‌هایی برپایه خُرده پیرنگ به جریان اصلی سینما تبدیل شده، به مرور قصه‌گویی به روش کلاسیک از سکه افتاده و جای خود را به قصه‌های نصفه و نیمه‌ای داده که در بسیاری موارد مخاطب پیشاپیش پایانش را حدس می‌زند!
کد خبر: ۱۵۹۲۸۸
به گزارش ایران اکونومیست؛ «برادرم خسرو» ساخته احسان بیگلری یکی از نمونه‌های قابل قبول از منظر داستان ‌گویی است که به خوبی داستان خود را پیش برده و به پایانی باور پذیر ختم می‌شود.
پریسا‌ هاشم پور که فیلمنامه این اثر را به نگارش درآورده، با استفاده از ساختار سه پرده‌ای به خوبی به قصه خود سر و شکل داده و نقاط عطف را سر جای خود قرار داده است. کاری نسبتا ساده و معمول که در سال‌های اخیر به پاشنه آشیل سینمای ایران تبدیل شده و «برادرم خسرو» از این حیث می‌تواند سرمشق مناسبی برای بسیاری از فیلمسازان جوان ایران باشد.
تاریخ سینمای جهان سرشار از درام‌های روان شناسانه‌ای است که نمونه‌های فوق‌العاده زیادی هم لابه‌لای آن یافت می‌شود. فیلم‌های شاخصی همچون «مرد فیل نما»، «مرد بارانی» و ... که قهرمان‌های آن با مشکلات روحی و روانی مواجه بوده و جای کار بسیار هم برای نقش آفرینان خود به وجود آورده است.
به خصوص «مرد بارانی» با بازی درخشان داستین هافمن که اسکار بهترین بازیگر نقش اول را برایش به ارمغان آورده و نمونه‌ای مثال‌زدنی در این باب به حساب می‌آید.
«برادرم خسرو: هم متعلق به این جریان سینمایی است که قهرمانش (خسرو) مردی در آستانه چهل سالگی‌ست که از گذشته تا به حال با مشکلات مربوط به دو قطبی بودن دست و پنجه نرم می‌کند.
هاشم پور در انتخاب نوع بیماری روانی خسرو هم هوشمندانه و با ظرافت عمل کرده و بیماری‌ای را برگزیده که فراز و فرودهای بسیار داشته و فرد مبتلا از نوسان‌های فراوان روحی رنج می‌برد.
از یک طرف نویسنده می‌تواند موقعیت‌های دراماتیک فوق‌العاده خلق کرده و از طرف دیگر بازیگر هم مصالح کافی برای به رخ کشیدن خود روی پرده نقره‌ای سینما دارد. در پرده نخست با خسرویی آشنا می‌شویم که نزد خواهرش (ناهید) در شمال زندگی می‌کند اما به خاطر سفر ناهید به خارج از کشور مجبور به اقامتی دو هفته‌ای در منزل تنها برادرش (ناصر) می‌شود.
در این بخش به خوبی پی به تضادهای میان دو برادر که فاصله سنی چندانی هم با یکدیگر ندارند، شده و نشانه‌هایی از بحران را در گوشه و کنار کادر می‌بینیم.
از برادر عاشق موسیقی و شیدای فیلم تا برادر اهل منطق و تا حدودی عصا قورت داده (ناصر) که به دندانپزشک موفقی تبدیل شده است.
معرفی شخصیت‌ها در یک ربع نخست فیلم به شکلی موجز صورت گرفته و با همسر ناصر (میترا) که باردار است هم آشنا می‌شویم.
با پیشرفت داستان و اوج گیری تنش‌ها به مرور وارد زیر متن داستان شده و لایه‌های دیگری پیش چشم مخاطب گشوده می‌شود که مهمترین آن همانا مشکلات روحی و روانی حاکم بر کُل خانواده (البته به جز پسر نوجوان ناصر) است.
برای مثال به واکنش‌های تند و خشمگین ناصر در قبال برادر و رفتار تحکم آمیزش در برابر میترا که با لاپوشانی کردن و دروغ درآمیخته، توجه کنید.
به همین خاطر در اواخر فیلم با این پرسش مهم مواجه می‌شویم که به راستی کدامیک بیمار است: خسرو یا ناصر؟ و اینکه کدام یک از این دو خطرناک‌تر به نظر می‌رسند؟
در این بین هاشم پور نویسنده فیلم به خوبی اطلاعات مورد نیاز در رابطه با شخصیت‌هایش را به مخاطب داده بدون اینکه نه دست و دلبازی کرده و نه خست نشان دهد.
برای مثال به سکانس عقده گشایی خسرو درباره پدرش و مصیبت‌هایی که به سرش آمده توجه کنید. او بدون شک قهرمان فیلم است که داستان را پیش برده و در شکل گیری تنش‌های آن نقش مهمی را ایفا می‌کند که در نهایت نقطه عطف دوم را شکل می‌دهد.
خسرو به درستی سمپات از آب درآمده و مخاطب را به بهترین شکل به همذات پنداری با خود وا می‌دارد. اما این به معنای این نیست که ناصر به حاشیه رفته و منفی جلوه کند. او نمونه کاملی از آدمی منطق محور است که زندگی خط کشیده و به اصطلاح آنکادری دارد که با هر آنچه که آرامشش را به خطر بیندازد، مقابله می‌کند.
از این منظر می‌توان به ناصر هم تا اندازه‌ای حق داد و حتی دروغ گفتن به میترا برای برنگشتن سر کار داندانپزشکی‌اش را در همین راستا قلمداد کرد.
«برادرم خسرو» علاوه بر فیلمنامه منسجم از بازی‌های درخشانی هم بهره می‌برد که به خوبی به قصه نوشته شده جان بخشیده‌اند.
شهاب حسینی که پیش از این در فیلم «حوض نقاشی» هم نقشی نزدیک به این را تجربه کرده، در نقش خسرو عالی ظاهر شده و فراز و فرودهای یک بیمار دو قطبی را به نمایش گذاشته است.
او در این رابطه روی چشمانش به خصوص در مرحله شیدایی بیماری‌اش کار کرده است.
ناصر هاشمی هم پس از مدت ها، بازگشت موفقیت آمیزی به سینما داشته و ناصری را جان بخشیده که مخاطب برای آن ما به ازا سراغ دارد.
هنگامه قاضیانی هم در ادامه سلسله نقش‌های به یادماندنی‌اش که در سال‌های اخیر کمرنگ شده، به میترا رنگ و بویی از واقعیت بخشیده و فضای تا حدودی پرتنش فیلم را تلطیف کرده است.
احسان بیگلری در نخستین ساخته سینمایی‌اش به خوبی از تجربه سال‌های دستیاری‌اش بهره گرفته و فیلمی گرم و دوست داشتنی ساخته که به خوبی با طیف‌های مختلفی از مخاطبان ارتباط برقرار کند.
در این بین پایان فیلم هم می‌توانست بهتر از اینها از کار درآمده و ذهن مخاطب را مدتی بیشتر پس از پایان آن به خود مشغول دارد.
نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار