جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 April 19 - ۹ شوال ۱۴۴۵
۰۷ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۴:۵۲

خوشبختی يك حال دروني است

امروزه روح اکثر انسان ها در روابط خیلی زودتر از حد تصور خسته و فرسوده می شود، گاهی اوقات ابراز علاقه نشان دادن به طرف مقابل مساوی است با خداحافظی کردن و به اتمام رسیدن رابطه
کد خبر: ۱۵۹۱۸۹
کافی است متوجه شود که دوستش داری، کافی است بداند که برایش مهمی و بدون او دیگر نمی توانی خوشحال باشی.مگر نه اینکه همه ما انسان ها نیازمند دوست داشتن و دوست داشته شدن می باشیم. گاهی اوقات چگونه است که با اطمینان از دوست داشته شدن رابطه را نادیده می گیریم؟
هنر ماندن در رابطه را نمی دانیم زبان ارتباطات بلد نیستیم، افرادی هستند که به طور فطری و غریزی توانایی ماندن و ساختن را بلدند.اما خطاب کلام با اقلیت به فرجام رسیده، در روابط اجتماعی نیست.در مجموع خطاب کلام با آنانی است که با وجود داشتن صفات تاثیر گذار و حایز اهمیت سواد نگهداری از روابط را ندارند و نمی توانند روابط را پایدار نگه دارند.تاوقتی یکی هست خیالشان راحت است به کار خودشان سرگرمند نمی دانند رابطه نیز مانند یک موجود زنده و چه بسا پر پیچ و خم تر از آن نیازمند مراقبت است، نیازمند توجه و نگهداری است و باید برای حیات آن کوشید. 
امروزه انسان ها در دنیای درون خود تصویر واضحی از دور نمای آینده خود ندارند.تااز بودن و دوست داشتن طرف مقابلشان مطمئن می شوند شروع می کنند به کودکی کردن و نادیده انگاشتن.ناگهان متوجه می شوند که تمام شد و رفت  و دیگر بر نخواهد گشت.
تا زمانی که ابراز محبت می بینند به دنبال کارها و امورات زندگی خود هستند اما همین که جدایی را باور می کنند تازه متوجه اشتباه خود می شوند و زمانی این تلنگر را درک می کنند که دیگر دیر شده است  .
گاهی اوقات اشتباهی وارد رابطه ای معلول می شویم و بدون آنکه متوجه باشیم در حال دچار شدن به حماقتی عاطفی با یک آدم اشتباهی هستیم انرژی و زمان می گذاریم اما نمی دانیم که به بازی گرفته شده ایم نمی دانیم که ذات و فطرت یک رابطه ی درست اینگونه نیست.نمی دانیم که در کنار هم بودن باید توانمان را بالا ببرد و از ما کوهی سازد که در مقابل هر مشکلی به راحتی به ایستیم نه آنکه ما را گوشه گیر تر و درگیر تر گرداند.معاشرت با افراد درست و موجه انرژی های نداشته را مضاعف می گرداند، شوق و انگیزه را بوجود می آورد و دوباره ساختن را شکل می دهد.
شاید آنقدر در زندگی هایمان برای حل کردن هر مشکل ریز و درشتی توان و زمان و روان گذاشته ایم که باور نداریم مفهوم درست یک ارتباط در مرحله اول شروع کردن آن نیست ؟ با حضور یک همراه خوب و با درایت می توان اوج گرفت، می توان جاده پر فراز و نشیب زندگی را همدلانه سپری کرد تا جایی که مقصد رسیدن به هدف والایی باشد.
آیا اینگونه است که باید در یک رابطه چالش ذهنی داشته باشیم؟ دغدغه ما مجاب کردن طرف مقابلمان باشد؟ در روابط اجنماعی وظیفه ما شفاف کردن وقایع از دریچه چشم و ذهن طرف مقابل نیست. سهم ما از با هم بودن چیست ؟ بیایید قوانین درست یک رابطه استاندارد را مرور کنیم.


مگر نه آنکه از کنار هم بودن باید به هدفی متعالی برای آینده ای نزدیک و درست رسید!پس این چه رابطه ای است که در آن ذهن و عمر و جانمان را برای ترمیم و آگاهی فرد مقابل به تاراج می دهیم و در آخر هم نه تضمینی برای ماندن و بهتر شدن اوضاع وجود دارد و نه رمقی برای خود ما.
 در نظر داشته باشید در روابطی که فرسایش آن از اصطحکاک آن بیشتر است جایی از کار مشکل دارد.
نگاه موشکافانه به واقعیت های ارتباطی امروز را می توان چنین بر آورد کرد. 
آنان که قدر دوست داشتن و دوست داشته شدن را نمی دانند و در رابطه ای بی هدف و سرگردان حضور دارند  تصویر واضح و شفافی از خود و هویت خود ندارند این دسته از افراد همان انتخاب های اشتباه ما می باشند.
همان هایی که هنوز طعم بودن را نمی دانند و ما به آنان دل بسته ایم.اینان همان هایی هستند که در پیچ و خم رابطه اگر بدانند دوست داشته می شوند  ماندگاری را نمی دانند و به مفهوم دوست داشتن پی نبرده اند زیرا که خود هنوز  به الگوهای استاندارد وجود خود آگاه نشده اند.
آنان عمق رابطه ها را نمی بینند، برای آنان انسان ها و پیچیدگی های رفتاری و صفات بارز و نیک جایگاه والا و ارزشمندی ندارد.در اصل آنان خود نیز نمی دانند که چه می خواهند. پس هیچ زمان نسنجیده و ندانسته فقط برای داشتن لحظات مفرح و شاد  وارد رابطه ای بی معنا و بی سرانجام  نشوید انتخاب یک فرد در درجه اول نماد هویت، افکار و نگرش و سطح درک او می باشد و در آخر اینکه انسان ها در تعامل با یکدیگر عادات هم را یاد می گیرند و به هم خو می گیرند حتی اگر بدانند تفاوت های بسیاری دارند.پس خود را درگیر رابطه های پوچ نگردانید.
روی دوم سخن با  آنانی است که انرژی خود را صرف رضایت انسان های اشتباهی زندگی خود می کنند و بدون آنکه بدانند تا زخمی شدن و جراحت برداشتن روح خود پیش می روند  و آ؟نقدر در این مسیر اشتباه پیش روی می کنند که خود را فراموش می کنند.اکنون که همان آدمهای اشتباهی دیگر نیستند  هنوز جای زخم هایی که ندانسته بر خود زده اند درد دارد.  این دسته از افراد  به مراتب بیشتر از دسته اول فرسوده و مستهلک می گردند زیرا که تا دقایق پایانی رابطه نمی دانند کل آن پوچ بوده است و همواره در حال دست و پا زدن برای ترمیم و مرمت آن می باشند.
دسته دوم نمی دانند در حق خود چه ظلمی مرتکب می شوند. آنان در گرداب رابطه ای معلول قرار گرفته اند و هر روز بیشتر از دیروز در اثر هم نشینی و مجاورت با انسان های بی ربط خود را در معرض تاریکی روانی و فرسایش ذهنی قرار می دهند.
در  علم نجوم و ستاره شناسی پدیده ای بنام حفره های سیاه یا سیاه چال ها وجود دارد که جسمی کیهانی با نمایی کاملاً تاریک و نامرئی است و بنا بر جاذبه بی نهایتشان هر چیزی که در آن وارد می گردد را می بلعد. در واقع این  سیاه چال یک میدان گرانشی ژرف هولناک است که هر آنچه در آن فرو رود دیگر بیرون نخواهد آمد.
هدف از آوردن این مقدمه و معرفی این جرم آسمانی در واقع یک نوع معادل سازی و تعمیم دادن آن به فضای تخریب شده روانی افراد سالم در ارتباط با افراد ناسالم است که در هر ثانیه بدون آنکه بدانند در حال آسیب وارد کردن به خود هستند.
لازم به ذکر است  این دسته از آسیب ها قابل رویت نمی باشند میزان دریافت استرس و اضطراب های ناشی از یک ارتباط ویران کننده به مراتب خطرناک تر از شکستگی مفاصل و گرفتگی رگ سیاتیک و مسمومیت است، زیرا که علائمی از خود بروز نمی دهد اما در دراز مدت باعث تحلیل قوه مثبت اندیشی، امید به زندگی و اعتماد به نفس می گردد. تا جایی که فرد آسیب دیده را دچار همان سیاه چال های کیهانی می گرداند که در هیچ شرایطی خوشحالی ماندگاری ندارد و همواره دید منفی و مایوس کننده ای به خیلی از اتفاق ها دارد و با افسردگی عجین می شود و در آخر به انسانی منفعل و ناکارامدی تبدیل می شود که با هر میزان پتانسیل یک جا نشین شده است.
این بیماری شاید معالجه اش سالیان سال به طول انجامد و در آخر نیز بهبودی کامل حاصل نگردد.پس در آخر کلام برای شادمانی و خوشبخت زندگی کردن خود آگاهی کسب کنید و راه های ارج نهادن به روح خود را یاد بگیرید.از  معاشرت با افرادی که شما را دچار حزن و چالش و فرسایش روانی می کنند بپرهیزید. زیرا که تبعات غیر قابل جبرانی دارد.
در نظر داشته باشید که خوشبختی آن چیزی نیست که کسی از کیفش بیرون آورد و به ما هدیه دهد و تازه تهدیمان نیز بکند که اگر  فرد خوبی نباشیم فردا آن را از ما خواهد گرفت و یا خوشبختی شبیه به آب و هوایی نیست که  تا ظهر کمی تا قسمتی خوشبخت و از شب تا آخر هفته کاملاً خوشبخت باشیم. 
خوشبختی یک حال درونی است که فقط و فقط بستگی به جهان بینی درون ما دارد.
پس بدانید که انتخاب ما آینده ما را می سازد.

مهرنوش خالدی پژوهشگر امور خانواده
نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار