چهارشنبه ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 24 - ۱۴ شوال ۱۴۴۵
۱۶ دی ۱۳۹۱ - ۰۶:۰۱

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز شنبه 10/16

ايران اكونوميست :روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشورو جهان پرداخته‌اند از جمله «دولتمردان ترك از مردم فاصله مي‌گيرند»،«رسايل شيخ»،«گفتمان اصلاحات و برنده انتخابات يازدهم»،«ملاي نراقي امروز»،«هراس چندگانه»،«آلودگی هوا سیاسی نیست»،«نمره مردودي مديريت آلودگي»،«بياييد كار را به مردم بسپاريد»و... كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.
کد خبر: ۱۳۹۹۸

جمهوري اسلامي:دولتمردان ترك از مردم فاصله مي‌گيرند

«دولتمردان ترك از مردم فاصله مي‌گيرند»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛عبدالله گل، رئيس‌جمهور تركيه، بعد از مدت‌ها سكوت درباره مسائل منطقه، وارد مسابقه‌اي خطرناك با دوست و هم حزبي خود "رجب طيب اردوغان" شد و سخناني به زبان آورد كه در انحراف از مسير واقع بيني بسيار جلوتر از اظهارات اردوغان است. گل، در مصاحبه‌اي با نشريه آمريكايي "فارن پاليسي" گفته است: "تركيه نخواهد پذيرفت يك كشور همسايه سلاحي در اختيار داشته باشد كه تركيه آن را در اختيار ندارد. ما به هيچ وجه اين موضوع را دستكم نمي‌گيريم". وي اين سخن را در پاسخ سؤال خبرنگار اين نشريه درباره فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران گفته است.

متأسفانه رئيس‌جمهور تركيه براي امنيت رژيم صهيونيستي نيز دل سوزانده و با ادعاي اينكه نگرش آنكارا نسبت به اين موضوع، نگرشي واقع‌گرايانه است، تضمين امنيت رژيم صهيونيستي را مهم‌ترين موضوع منطقه دانسته و گفته است: "ما واقع بين‌تر هستيم و آنچه مي‌خواهيم، راه حل و رهيافتي جامع‌تر براي اين مسئله است. آنچه در اينجا مطرح است، تضمين امنيت اسرائيل در منطقه است و زماني كه اين امر تضمين شد، آنگاه قدم بعدي بايد از بين بردن اين سلاح‌ها در كل منطقه باشد".

رئيس جمهور تركيه، در همين مصاحبه دچار تناقض گوئي هم شد و با تأكيد بر ضرورت توجه به نقطه نظرهاي ايران گفت: "مسئله اينجاست كه خودتان را در جايگاه ايران قرار داده و توجه كنيد كه ايراني‌ها تهديد بيروني را چگونه درك مي‌كنند". وي سپس، خلع سلاح رژيم صهيونيستي در مرحله بعدي را "گامي كليدي در توقف برنامه هسته‌اي ايران" دانسته است. وي علاوه بر اين، بار ديگر بر مواضع ضد سوري دولت تركيه تأكيد كرد و از تلاش خود براي همراه ساختن روسيه با سياست ضد سوري تركيه پرده برداشت.

در سخنان عبدالله گل، حداقل سه نقطه انحرافي وجود دارد كه از رهبران حزب عدالت و توسعه تركيه با ادعاي اسلام‌خواهي و شعارهاي حمايت از فلسطين بسيار بعيد به نظر مي‌رسد. نكته اساسي اينست كه عبدالله گل اگر رئيس‌جمهور كشوري نبود كه مردم آن با تمام وجود از رژيم صهيونيستي متنفرند و همواره در ابراز مخالفت با اين رژيم در صف اول قرار دارند، شايد مهم نبود كه خواستار تأمين امنيت رژيم صهيونيستي شود. هنوز طنين سخنان حاميانه اردوغان، نخست‌وزير دولت تركيه كه آقاي عبدالله گل رئيس آن است، در گوش هاست كه در اجلاس داووس عليه شيمون پرز خروشيد و از جنايات صهيونيست‌ها عليه زنان و كودكان فلسطيني سخن گفت و سپس جلسه را در اعتراض به اظهارات رئيس رژيم صهيونيستي ترك كرد. اعزام كشتي كمك به مردم غزه و حمايت انساني از آنان و تحويل گرفتن تعدادي كشته و مجروح كه قرباني جنايت صهيونيست‌ها عليه مسافران همان كشتي بودند و موضعگيري‌هاي ظاهراً ضد صهيونيستي دولتمردان آنكارا نيز در ذهن‌ها ثبت شده و در ماه‌ها و روزهاي اخير با اظهارات و موضعگيري‌هاي جديد آنان مقايسه مي‌شود.

دولتمردان تركيه چگونه مي‌خواهند اين تضادهاي آشكار را براي مردم خود و براي ملت‌هاي مسلمان به ويژه مردم فلسطين توجيه كنند؟

نقاط انحرافي سخنان عبدالله گل يكي اينست كه ايران را به حركت در جهت دست يابي به سلاح اتمي متهم كرده است. اين، يعني تحت تأثير تبليغات آمريكا و رژيم صهيونيستي قرار گرفتن و اتهامات آنها عليه ايران را تكرار كردن. دو دهه قبل هنگامي كه شاگردان نجم الدين اربكان از شهرداري اسلامبول كار خود را شروع كردند و از ضرورت حاكم ساختن اصول و معيارهاي اسلامي در تركيه سخن گفتند، كسي فكر نمي‌كرد آنها روزي براي راضي كردن آمريكا از خود حاضر شوند همسايه مسلمان خود را به آنچه مورد رضايت شيطان بزرگ است متهم نمايند.

نكته انحرافي دوم اينست كه رئيس‌جمهور تركيه خود را به تأمين امنيت رژيم صهيونيستي متعهد دانسته است. اين تعهد، ادامه راه رژيم لائيك و حكومت ژنرال‌هاي وابسته است كه دولمتردان كنوني تركيه با شعار پايان دادن به حكومت آنان به قدرت رسيده‌اند. چگونه مي‌توان پذيرفت سران يك دولت مدعي اسلام خواهي براي تأمين امنيت رژيمي كه هم سرزمين مسلمانان را غصب كرده و هم كودكان و زنان آنان را به جرم اعتراض به تضييع حقوق خود به خاك و خون مي‌كشد خود را متعهد بدانند؟

نكته انحرافي سوم اينست كه عبدالله گل عليرغم آگاهي از آنچه توسط سلفي‌ها و القاعده و ساير گروه‌هاي تروريستي در سوريه مي‌گذرد و با اينكه مي‌داند رژيم صهيونيستي از تضعيف جبهه مقاومت چه سود كلاني مي‌برد، باز هم بر مواضع ضد سوري خود اصرار مي‌ورزد و حتي خلع سلاح رژيم صهيونيستي در مقوله اتمي را در اولويت نمي‌داند. به عبارت روشن تر، رئيس‌جمهور تركيه معتقد است رژيم صهيونيستي بايد صدها كلاهك اتمي داشته باشد، آژانس بين‌المللي انرژي اتمي به "ديمونا" دسترسي نداشته باشد، در همين حال جمهوري اسلامي ايران به جرم فعاليت‌هاي صلح آميز هسته‌اي به تلاش براي دست‌يابي به سلاح اتمي متهم شود، دولت سوريه نيز در برابر تروريست‌ها و حاميان غربي و صهيونيست آنها تسليم شود و اينها همه براي تأمين امنيت رژيم صهيونيستي و در اولويت قرار داشتن امنيت اين رژيم غاصب و نامشروع ضروري است!

اظهارات و مواضع عبدالله گل و اردوغان، اگر هيچ مشكلي براي دولتمردان كنوني تركيه نداشته باشد، حداقل اين عارضه منفي را دارد كه فاصله آنها با مردم تركيه را زيادتر مي‌كند. به نظر مي‌رسد اين، طرحي است كه براي كنار گذاشته شدن سران حزب عدالت و توسعه از حكومت، تدارك ديده شده و البته به دليل اينكه با اجراي اين طرح آنها پشتوانه مردمي خود را از دست مي‌دهند بايد پذيرفت كه طرح موفقي خواهد بود. اردوغان و عبدالله گل، با جلب نظر مردم مسلمان تركيه توانستند به قدرت برسند و اكنون كه درحال فاصله گرفتن از مردم هستند با چه پشتوانه‌اي مي‌خواهند در قدرت باقي بمانند؟

خراسان:ملاي نراقي امروز

«ملاي نراقي امروز»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم غلامرضا بني اسدي است كه در آن مي‌خوانيد؛تو، جلوداري چه وقتي مي خواهي، امام نماز باشي و نمازهايي را که به جلوداري ات تکبيرة الاحرام خوانده اند به آسمان ببري و چه وقتي «اسفار» عشق را به «اربعه» رسانده و رو به مردم آوردي تا دست شان را بگيري و آنان را تا خدا ببري؛ تو، جلوداري، چون خود اين راه را طي کرده بودي لذا وقتي رو به قبله اي براي نماز يا رو به مردمي براي وعظ، رو به خداي قبله داري... تو معلم بودي اي اخلاق مدار بزرگ، که بسياري از مردمان در نگاه، کلام و اشارت هايت راه بزرگي مي جستند و اين قلم نيز بسيار سطور «سياه» خود را در پرتو اشارت هاي نوراني ات «سپيد» نوشت و آن چه امروز اشک مي شود و از ديده اين قلم مي تراود، اداي دين است به تويي که بارها و بارها، نه در محضر نوراني حضرت تان بلکه از راه دور در بازخواني مکتوب واژه هايتان، چراغ مي يافت و جان روشن مي کرد و «جار» مي زد مردمان را که «سپيد» اين جاست، روشني اين جاست، چشم برگيريد از راهي که جز سياهي نيست.

آيت ا... بزرگ، کلمات شما، مثل آيات راه بود. تندروي ها را به اعتدال مي خواند، موقف هاي خطرناک را پرتگاه ها و سنگ باران ها را، هشدار مي داد تا مباد ندانسته در خطرها و افتادن به پرتگاه ها و... ايمان خويش را از دست بدهيم.

شيخ بزرگ! وقتي از زشتي هاي دروغ مي گفتي هر که را نه تنها بهره اي از ايمان، اگر مقداري عقل معاش هم بود، در مي يافت از اين بذر دروغ، هرگز و هرگز و هرگز، چيزي جز «هيچ» نخواهد روئيد و آن هيچ هم چنان پاپيچ دروغگو خواهد شد که او را با سر به جهنم اندازد.

حاج شيخ! شما براي من و خيلي از ماها بسان «ملاي نراقي امروز» بوديد و کلام شما چونان «معراج السعاده» بود و به کار بستن آن عين سعادت که آدمي را تا رفعت عبوديت پرواز مي داد، عقل در محضر شما اوج مي گرفت، قدر مي يافت، تا جايي که قوه خشم و وهم و شهوت را به اختيار درمي آورد تا آدمي به ايماني برسد که هرگز، تن به اسارت «خشم» و «شهوت» نسپارد و «وهم» را چنان مهار کند که رهزن عقل و دين نشود.

آشيخ مجتبي تهراني، شما صداقت را چنان به رفتار درآورده بوديد که هر کس گفتارتان را مي شنيد و يا مي خواند، در تجسم اين گفتار به خودتان مي رسيد و هر کس رفتارتان را مي ديد مي توانست در شرح آن، هماني را بنويسد که از کلامتان جاري مي شد. استاد بلند قامت و آسماني، کوچ تان براي زمين و زمينيان ثلمه بزرگي است که هيچ چيز جاي آن را نمي گيرد. زمين، بي شما يکي از «وتدها» و پايه هاي قرار خود را از دست داد و زمان يکي از نشانه هاي حقيقت را و ما - مردمان - آيت اللهي را که ما را به سوي خدا مي برد. اين کوچ بر ما سنگين است هر چند شما سبکبال تا اوج در پروازيد، ما اما چشم به آسماني داريم که شما را در آغوش گرفته است و دست بر دعا، که دگرباره «مادر دهر» چون شما فرزند بزايد، فرزندي که بيايد و اخلاق مردمان را بپيرايد و غبار از جان ها و کف از آب برگيرد تا عطر ناب اخلاص همه جا بپيچد...

رسالت:رسايل شيخ

«رسايل شيخ»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛ اشتباه نشود، نمي‌خواهم راجع به يكي از ارزشمندترين كتب اصولي يعني
فرايد‌الاصول نوشته شيخ اعظم مرتضي انصاري سخن بگويم.

سخن از مباحث علم اصول هم نيست. حتي راجع به "قطع"،" ظن" ، "برائت" ،
" استصحاب" ، " تعادل وتراجيح" هم در حوزه سياست نمي‌خواهم سخن بگويم. اما قدري مي‌خواهم در مورد رسايل شيخ يعني جناب آقاي عسكراولادي به‌عنوان يكي از شيوخ اصولگرايان بگويم كه اين روزها نامه‌ها، مصاحبه‌ها و موضع‌گيري‌هايش مورد طعن عده‌اي از يك سو و مورد تأمل و دقت عده‌اي از سوي ديگر شده است.

عسكراولادي كسي است كه داراي تجربه حضور در متن حداقل 5 فتنه در تاريخ معاصر بوده است؛ فتنه مليون ضد ملي و ضد اسلام در نهضت ملي شدن نفت، فتنه منافقين وليبرالها در نهضت امام خميني(ره) ، فتنه منتظري و باند مهدي هاشمي، فتنه ملوچ و منوچ در 18 تير78 و بالاخره فتنه خروج از حاكميت و خروج بر حاكميت دوم خردادي‌ها در سال88.

سخنان وي در سالگرد 9 دي يك بازخواني متفاوت از فتنه 88 و نگاه جديد به سران فتنه، بستر سازان فتنه و عوامل و عناصر اصلي فتنه بود. برخي بدون آنكه استناد به سخن او كنند، با شتابزدگي آن را "تبرئه" و " تطهير" اهل فتنه خواندند اما كساني كه دقت در صغري و كبري بحث او داشتند چنين داوري را نداشتند.

مواضع صريح و شفاف آقاي عسكراولادي در موردشكل‌گيري فتنه در سال 88 و پس از آن چيزي نيست كه بشود از حافظه تاريخي مردم ونخبگان پاك كرد و بر آن برچسب" تبرئه" و " تطهير" اهل فتنه زد. عسكراولادي و يارانش در دوران فتنه منافقين و بني صدر با راهبرد امام(ره) كاري كردند كه نظام در تصفيه منافقين وليبرالها كمترين تلفات را داشته باشد. ياران او هم در شاخه نظامي وامنيتي و هم در شاخه سياسي در صف اول نبرد با منافقين بودند.تجربه زندان‌ آنان در زمان طاغوت، در مقابله با منافقين و خط روشنگري‌ آنان بسياري از جوانان كشور را از افتادن در دام مهلكه نفاق وكفر نجات داد و اين درتاريخ معاصر ثبت است. مجموعه نامه‌ها ومقالات و پرسش و پاسخ‌هاي او درباره اهل فتنه و جلوگيري از بازتوليد فتنه در انتخابات 92 را مي‌توان در موارد زير خلاصه كرد:

1- سران فتنه و فتنه‌انگيزان اصلي، آمريكا ، رژيم صهيونيستي و انگليس مكار هستند اگر از اين سه دشمن اصلي انقلاب غفلت كنيم از يك سوراخ 10 بار گزيده خواهيم شد.

2- لايه‌هاي فتنه در داخل وخارج بايد مورد بازخواني قرار گيرد، خوش خيم‌ها و بدخيم‌ها جدا شوند ، عوامل و عناصر اصلي وبستر سازان واقعي تفكيك شود وبراي هر كدام موضع دقيق و برخورد جدي مطابق قانون و شرع داشته باشيم.

3- فضاي سياسي كشور را در آستانه انتخابات از حالت منازعه درآوريم. يك رقابت جدي، قانونمند و اخلاقي را تعريف كنيم وادبيات رقابت سالم را با آموزه‌هاي ديني و اخلاقي تبليغ و ترويج كنيم.

4- مبتني بر اين ادبيات، رقابت را پس از پايان انتخابات، با اعلام رسمي منتخب ملت به "رفاقت" تبديل كنيم. اقتدار ملي وامنيت ملي كشور را با حضور گسترده مردم به پاي صندوق‌ها به رخ دشمنان نظام بكشيم.

5- از افراط و تفريط در نقد رقبا پرهيز كنيم. هر آن‌كس را كه صلاحيت او از سوي شوراي نگهبان تاييد شد و مورد اعتماد مردم قرار گرفت رئيس جمهور خودمان بدانيم.

6- از جنگ نرم دشمن غفلت نكنيم و از سربازگيري آنها از درون انقلاب جلوگيري كنيم. حتي آنان‌كه به سربازي و بيگاري براي دشمن رفته‌اند با روشنگري به خيمه انقلاب برگردانيم.

7- 9 دي يك روز تاريخي براي ملت بود از اين باب كه توطئه‌هاي دشمن شكست خورد و همه ملت زير سقف ايران وفاداري خود را به نظام و رهبري تجديد كردند و اهل فتنه را رسوا نمودند.

بصيرت، آگاهي ، زمان سنجي، شجاعت و اقتدار مردم را دستكم‌ نگيريم. مردم نيك مي‌دانند كجا بودند، الان كجا هستند و چه آينده شفاف وروشني در انتظار آنهاست. به مردم اعتماد كنيم.

مردم سالاري:گفتمان اصلاحات و برنده انتخابات يازدهم

«گفتمان اصلاحات و برنده انتخابات يازدهم»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم ميرزابابا مطهري‌نژاد است كه در آن مي‌خوانيد؛ آدم‌ها، جريان‌ها و پديده‌هاي سريالي مي‌آيند و مي‌روند، مي‌زايند و مي‌زيند و گاهي هم مي‌ميرند!

اما گفتمان‌هاي آنها مي‌ماند و نقش مي‌آفريند. گفتمان‌هايي هستند که هرکس به آنها متصل و متوسل شود، مردم به او اقبال خواهند کرد و گفتمان‌هايي هم هستند که هرکس به آنها روي نمايد از چشم مردم خواهد افتاد. شايد گفتماني براي مدتي به خواب رود، اما گفتمان هرگز نخواهد مرد، روزي بيدار خواهد شد و نقش خود را ايفا خواهد کرد. درک اين مهم چندان مشکل نيست، کافي است توجه کنيم به گفتمان امام، گفتمان طالقاني، گفتمان مطهري، گفتمان شريعتي، گفتمان بازرگان، گفتمان... و گفتمان x و y، که زنده‌اند و در فضاي اجتماعي ايران و جهان نفس مي‌کشند و نقش مي‌آفرينند.

ديدگاه‌ها و نگرش‌هايي که موجب تمايز يک گفتمان با گفتمان‌هاي ديگر را فراهم مي‌کند، سرمايه‌هاي آن گفتمان هستند.

در يک نگاه اين سرمايه‌ها را مي‌توان به سرمايه‌هاي سياسي، سرمايه‌هاي اقتصادي و سرمايه‌هاي اعتمادي تقسيم کرد.

سرمايه‌هاي سياسي خود دو بخش را شامل مي‌شود: سرمايه‌هاي سياسي رسمي مثل پست‌ها، مناصب، تشکيلات، احزاب و گروه‌ها و سرمايه‌هاي سياسي فرهنگي مثل کتاب، مجله، شبکه‌هاي اجتماعي و... و سرمايه‌هاي اقتصادي شامل امکان دسترسي هر گفتمان به توليد و توزيع و ثروت‌هاي مادي است.

سرمايه‌هاي اعتمادي، محصول صداقت، شفافيت و اعتبار اجتماعي است که مي‌توان موقعيت کاريزمايي ايجاد کند و به گونه‌اي معجزه‌آسا بر سرمايه‌هاي سياسي و سرمايه‌هاي اقتصادي فائق آيد. مثل گفتمان امام راحل(ره) که بدون تکيه بر سرمايه‌هاي سياسي و اقتصادي انقلاب اسلامي را به پيروزي رساند و اين سرمايه اعتمادي بعد از انقلاب و در دوران‌هاي مختلف مولفه‌هايي پيدا کرد که به گفتمان عدالت، گفتمان آزادي و گفتمان قانون‌گرايي و گفتمان قانون اساسي و... مشهور شدند.

در اين ميان، گفتمان اصلاحات با تاکيد بر احياي قانون اساسي به عنوان محوري‌ترين ثمره انقلاب اسلامي و ميراث امام(ره) توانست اين معنا را نهادينه کند که اجراي قانون اساسي لغو شکنجه، نفي تفتيش عقايد را در پي داشته و آزادي‌هاي مصوب، استقلال، آزادي و عدالت اجتماعي را تضمين مي‌کند. اين گفتمان يعني گفتمان اجراي قانون اساسي با تاکيد بر تقدم اجراي اصول مربوط به حقوق ملت و اصول مربوط به ايجاد عدالت، توانست سرمايه اعتمادي قوي‌اي را ايجاد کند که در پرتو آن برخي چهره‌هاي اصلاح‌طلب وجهه‌اي کاريزماتيک يافتند. اين گفتمان گرچه به دلايل اشتباهات راهبردي در انتخابات سال 84 و ورود به پديده‌ رقابت با خود از پيروزي و تداوم حاکميت بازماند اما گفتمان آنها نه تنها نمرده است که در دل وجان جامعه زنده و گفتماني غالب است. تا آنجا که ساير گفتمان‌هاي رقيب آنها، با تکيه بر سرمايه‌هاي سياسي يا سرمايه‌هاي اقتصادي و قدرت رسانه‌اي برآنند تا نتيجه انتخابات يازدهم را به نفع خود رقم زنند، به عدم حضور اصلاح‌طلبان در رقابت‌هاي انتخاباتي به عنوان نقطه اطمينان پيروزي آنان چشم دوخته‌اند.

در چنين شرايطي گروهي از اصلاح‌طلبان با اين استدلال که چون گفتمان آنها در دل جامعه طرفدار دارد و زنده خواهد ماند، حضور در صحنه را به آينده‌اي مناسب موکول مي‌کنند و به جاي انتخاب راهبرد اصولي به راهبردي شرايطي متوسل شده‌اند تا آنجا که برآنند تا اصلاح‌طلبان مصمم براي حضور جدي در صحنه را نيز منصرف کنند که نياز به بحثي جداگانه دارد، آنچه که در اين مقال بر آنم به آن اشاره کنم و معتقدم که اصلاح‌طلبان و هواداران اصلاحات به نوعي از آن غافلند، اين است که گفتمان آنها در خطر مصادره شدن است! و اگر اين اتفاق بيفتد که نشانه‌هايي قوي از آن قابل ملاحظه است، نه تنها روح از قالب اصلاحات گرفته خواهد شد و نام اصلاحات در قالبي ديگر ادامه حيات خواهد داد، بلکه شخصيت‌‌هاي اصلاحات نيز به فراموشي سپرده خواهند شد و اين سرمايه‌ گفتماني صاحبي ديگر خواهد يافت.

يک جريان سياسي که سرمايه سياسي و سرمايه اقتصادي براي ورود به صحنه را توامان فراهم کرده و با شعار عدالت اجتماعي در توده‌ها ايجاد ترغيب کرده است، گرچه توانايي اقناع و تفاهم با بدنه جامعه را دارا نيست، بر آن است گفتمان احياي قانون اساسي که مشخصه اصلي طرفداران اصلاحات درون نظام است را مصادره کند!

اين جريان سياسي بر آن است تا در نمايشگاهي با نام نمايشگاه قانون اساسي مدعي شود که گفتمان‌هاي گذشته در قالب‌هاي مختلف از جمله: سازندگي يا اصلاح‌طلبي در احياي اصول قانون اساسي توفيقي نداشته‌اند و اين جريان کارنامه درخشاني را در اين مهم به خود اختصاص داده است. اصولگرايان و محافظه‌کاران در نفي اين ادعا ممکن است وارد شوند، اما پيشينه‌اي براي اثبات خود ندارند، به ويژه آنکه بعضي از افراد در دوره‌هايي از حيات سياسي خود، عليه جمهوريت نظام فعاليت‌هاي آشکار داشته و هنوز هم دارند. تنها جريان اصلاحات است که با تقدم اثبات بر نفي، توان مقابله با چنين مصادره‌اي را دارد.

از آنجا که قدرت رسانه‌اي جريان اصلاحات محدود و با مضايقي مواجه است، تنها راه آگاه‌سازي و دفاع از محتواي گفتمان خود، حضور در صحنه و استفاده از ظرفيت‌هاي رسانه‌اي دوران رقابت است تا از اين مصادره جلوگيري کند. بنابراين براي دستيابي به اين ظرفيت و حداقل جلوگيري از مصادره پتانسيل گفتماني اصلاحات، حضور در صحنه نه تنها توجيه که ضرورت دارد. بايد موانع حضور را با تعامل و مذاکره، برطرف کرد و آنجا که اين موانع قانوني است، در مقابل قانون به عنوان خط مشي و مرام اصلاحات خاضع بود، که غفلت از اين مهم براي اصلاحات به مراتب سنگين‌تر از اشتباهات راهبردي گذشته است.

حمايت:هراس چندگانه

«هراس چندگانه»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن مي‌خوانيد؛روابط ميان امارات و مصر در هفته‌هاي اخير با تنش هاي بسياري همراه شده است چنانكه در روزهاي اخير، چندين تبعه مصري در امارات بازداشت شده‌اند. در همين حال منابع مصري از دخالت امارات در امور اين كشور خبر داده‌اند. بررسي روند مناسبات ميان دو كشور نشان مي‌دهد كه از زمان سرنگوني مبارك در مصر، رفتارهاي امارات در قبال اين كشور با دگرگوني بسياري همراه شده است. به گونه‌اي كه برخي منابع خبري از اختلاف های گسترده ميان دو كشور خبر داده‌اند. تاخير از سفر مرسي ریيس جمهور مصر به امارات از نشانه هاي اين اختلاف ها مي‌باشد. در باب نگاه منفي امارات به مصر چند نكته قابل توجه است.

نخست آنكه امارات از الگو شدن قيام مردم مصر براي مردم امارات در هراس است. نمود اين هراس را در سركوب‌ها و بازداشت‌هاي صورت گرفته در اين كشور مي‌توان مشاهده كرد. چنانكه نهادهاي حقوق بشر در باب شدت گرفتن اين سركوب‌ها هشدار داده‌اند. اماراتي‌ها با سانسور اخبار مصر و اعمال سياست‌هاي سخت گيرانه در قبال اتباع مصري تلاش دارند تا از گسترش نگرش انقلابي مصري‌ها در امارات جلوگيري کنند. دوم آنكه اماراتي‌ها مانند سران برخي ديگر از كشورهاي عربي نظير عربستان، از تفكرات اخواني به شدت در هراس بوده و آن را مغاير با سياست هاي خود مي‌دانند.

هر چند اين كشورها با رشد تفكرات اخواني برآنند تا از آن براي مقابله با مقاومت و حتي شيعيان بهره‌برداري كنند، اما در باطن اعتمادي به آن نداشته و اخواني‌ها را دشمنان خود مي‌دانند. نمود عيني اين امر را در زمان اشغال كويت توسط صدام مي‌توان مشاهده كرد كه به رغم هزينه‌هاي بسيار عربستان و متحدانش، جريان‌هاي اخواني از پذيرش خواست اين كشورها خودداري و در عوض به از گرماي روابط با صدام سخن گفتند.

اكنون بسياري از كشورهاي عربي جريان‌هاي اخواني را دشمناني مي‌دانند كه با بهره‌گيري از شرايط نامعلوم منطقه، به دنبال توسعه حوزه نفوذ خود مي‌باشند. بر اين اساس نيز مشاهده مي‌شود كشورهاي عربي در كنار متحدان غربي خود، تلاش مي‌كنند تا با ايجاد تقابل ميان اخواني ها و جريان مقاومت منطقه و شيعيان ، تضعيف تمام اين طيف‌ها را اجرايي سازند.

با توجه به آنچه ذكر شد، مي‌توان گفت كه نگرش امارات به مصر جديد ، نگاهي كاملا منفي مي‌باشد و براي مقابله با آن، ابزارهاي متعددي را به كار گرفته است. از ميليون‌ها دخالت براي ناآرام سازي فضاي داخلي مصر گرفته تا اعمال محدويت‌ها و بازداشت اتباع مصري به بهانه‌هاي امنيتي، از جمله اين اقدامات است.

البته امارات توان مقابله گسترده با مصر را ندارد، بنابراین تلاش مي‌كند تا به صورت كج دار و مريز با اين كشور برخورد کند. چنانكه مقامات اين كشور ادعاي همگرايي با قاهره را مطرح و ادعاي دخالت در امور مصر را مردود دانسته‌اند. اقداماتي كه با آزاد سازي اتباع مصري، مي‌تواند تكميل شود هر چند كه در باطن امارات همچنان مصر را رقيب و دشمن خود مي‌داند و به صورت پنهان و آشكار طرح مقابله با آن را اجرا خواهد كرد.

آرمان:آلودگی هوا سیاسی نیست

«آلودگی هوا سیاسی نیست»عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم وحید نوروزی است كه در آن مي‌خوانيد؛اگرچه راهکار کاهش آلودگی هوای تهران در شرایط عادی، تعطیلی نیست اما در شرایط خاص، مسئولان چاره‌ای جز تعطیلی ندارند. بنابراین اگر قرار باشد از تعطیلی امروز پایتخت انتقاد کنیم در این شرایط کار درستی است چراکه لااقل این تعطیلی باعث می‌شود شهروندان در معرض تماس کمتری با آلودگی هوا قرار بگیرند و به لطف کاهش اجباری تردد خودروها، از میزان آلودگی هوای شهر کاسته شود تا این کاسه سرریز شده کمی در شرایط بهتری قرار بگیرد.

بعد هم باید منتظر لطف خداوند باشیم تا باد و باران را به آسمان این شهر نازل کند تا آلودگی‌ها شسته شده و برود! اما اینها به معنی این نیست که تعطیلی می‌تواند به عنوان تنها راهکار مقابله با آلودگی هوا موثر باشد و مسئولانی که تن به تعطیلی تهران می‌دهند باید پاسخگو باشند که چرا گذاشته‌اند کار به چنین شرایطی برسد.

رئیس سازمان محیط زیست به‌عنوان متولی امر هوای پاک گفته است که برای اجرای برنامه لااقل به 5 سال زمان نیاز است. این موضوع درست است اما باید پرسید که در هفت سال گذشته انرژی انجام فعالیت‌ها صرف چه کارهایی شده که اکنون نیاز به 5 سال دیگر باشد. ما در 7 سال گذشته فرصت‌سوزی داشته‌ایم، به فعالیت‌هایی چون آب‌پاشی و مه‌پاشی دست زده‌ایم، انرژی‌مان از دست رفته و حالا حرف از یک بازه پنجساله دیگر است.

آن زمان که خودروسازان در برابر تبدیل استاندارد خودروها از یورو2002 به یورو 2003 مقاومت می‌کردند، سازمان چه کاری انجام داد؟ آن زمانی که خودروسازان به بهانه نداشتن سوخت یورو2003 و به بهانه نداشتن خودروی یورو2003 از استانداردسازی خودروها و سوخت خودروها سر باز زدند، سازمان محیط زیست چرا هیچ مقاومتی نکرد؟ حالا هم اگر از مصوبه یا تصویب استانداردی سخن به میان می‌آید، مسئولان سازمان محیط زیست باید بدانند که دیگر وقت چنین حرف‌هایی نیست و افکار عمومی نمی‌تواند چنین مسائلی را از سوی سازمان بپذیرد.

هفت سال زمان و دو دولت برای بهبود هوای تهران فرصت بود اما از این فرصت استفاده بهینه نشد و اکنون هم بعید به نظر می‌رسد که بشود در همین چند ماه باقیمانده از دولت دهم کاری برای بهبود هوای تهران کرد.

برنامه مهار آلودگی هوای تهران و کلانشهرها این قابلیت را ندارد که ظرف چند ماه کار مهمی انجام دهد و تنها باید دعا کرد که خدای آسمان‌ها، هوای تهران را به سمت بهبود مدیریت کند. البته به‌نظر می‌رسد که همین برنامه که در اواخر سال 90 به تصویب رسیده نیز توسط نهادهای مسئول به دقت اجرا نشده است. کاش می‌شد میزگردی گذاشته شود و هر کدام از این نهادها نتایج کارشان را در زمینه اجرای این برنامه توضیح می‌دادند تا معلوم می‌شد که همه آنها در انجام این برنامه عقب هستند و سازمان نیز قدرت نظارت بر آنها را ندارد.

به‌نظرم سازمان در شرایط فعلی آنقدر به حاشیه کشیده شده که دیگر نمی‌تواند بر دستگاه‌های اجرایی کشور نظارت کافی داشته باشد و ببیند که آیا این برنامه را به‌درستی انجام داده‌اند یا خیر! در این میان شاه‌‌کلید ترمیم زیرساخت‌ها در بحث آلودگی هوا در اختیار مجلس است اما باید یک‌بار برای همیشه، برنامه‌ها در حوزه کاهش آلودگی هوا در مجلس به قانون بدل شود، در این صورت می‌شود امیدوار بود که با همین شرایط موجود ظرف 5 سال کیفیت هوای تهران و کلانشهرها بهبود خواهد یافت. اما اینها همه به شرطی است که مجلس این قانون را در قالب قانون بودجه کشور و به‌صورت پنجساله درنظر بگیرد.

در این صورت هر وزارتخانه‌ای که بخواهد بودجه سال بعدش را بگیرد، باید گزارش به مجلس ارائه کند و نشان دهد که وظایفش را در قبال این قانون به‌خوبی انجام داده است. در شرایط فعلی برنامه‌ای که سازمان از آن یاد می‌کند، قابلیت اندازه‌گیری روند انجام وظایف دستگاه‌ها را ندارد اما اگر این روند به قانون بدل شود، می‌توان امیدوار بود که مجلس اصلی‌ترین سد بر راه اجرایی نشدن این قانون در بخش‌های مختلف خواهد بود.

درحال حاضر هنوز نقطه عطف قوانین کشور در حوزه آلودگی هوا، قوانین مصوب سال 1374 هستند و به‌نظرم هنوز این قانون حرف برای گفتن دارد اما مجلس یا مرکز پژوهش‌های خانه ملت باید این قانون را با کمک مختصصان و علم این رشته در کشور کامل و پیشرفته کند تا با این روش دست همه روی انجام کارهای عجیب و غریب و سلیقه‌ای و فردمحور در حوزه کاهش آلودگی هوا بسته شود.

از سوی دیگر سازمان محیط زیست هم نباید این‌طور در برابر منتقدانش واکنش نشان دهد و آنها را از اظهارنظر درباره آلودگی هوای تهران منع کند. از الطاف خداوند این است که هوا را سیاسی نکرده و همه به یک اندازه حق استفاده از هوای پاک تهران را دارند. سازمان محیط زیست باید در برابر مدافعان هوای پاک تهران و منتقدانش روی باز داشته باشد تا روند اجرای قوانین و برنامه‌ها در این حوزه قانونی‌تر و مطمئن‌تر باشد.

قانون: بياييد كار را به مردم بسپاريد

«بياييد كار را به مردم بسپاريد»عنوان يادداشت روز روزنامه قانون به قلم سيد محمد حسين هاشمي است كه در آن مي‌خوانيد؛اول: نه؛ نمي‌گذارند. اين سرفه‌هاي پي‌در‌پي انگار بنا ندارند كه بگذارند دو كلمه حرف حساب بزنيم در مورد اتفاقي كه گويا نمي‌خواهد دست از سر ما تهراني‌ها بردارد. حالا هر چقدر هم كه اين سرفه‌ها كفاره سرماخوردگي هفته پيش باشد، باز هم عقل سليم مي‌گويد كه آلودگي هواي چند روز اخير، بيشتر از هر عامل ديگري، دليل سرفه‌هاي وقت و بي‌وقت شده است. سرفه‌هايي كه تاوان پايتخت‌‌نشيني تهراني‌هاست كه روزگاري زرق و برق شهرشان، دلربايي مي‌كرد و حالا، اين پايتخت خاكستري، تنها، شهري شده براي زنده ماني.

دوم: گفتن از آلودگي هوا همان‌قدر عذاب‌آور است كه خود اين پديده، آزار مي‌دهد. دليلش هم زياد سخت نيست. چند سالي است كه مسئولان هر كدام به نوعي درباره آلودگي هواي تهران حرف مي‌زنند. هر كدام سعي مي‌كنند ژست مديريت خودشان را حفظ كنند و در نهايت، ماجرا را طوري جلوه دهند كه انگار، سازمان متبوعشان تمام وظايفش را انجام داده و هر چه خاك و آلودگي است كه بر سر مردم مي‌ريزد،‌ بابت بي‌تدبيري سايرين است.

سوم: آلودگي هواي تهران هر چه هست، اين‌روزها دليل‌اش را مي‌توان در لابلاي پديده وارونگي دما جست‌وجو كرد. اما واقعا آيا بعد از اين همه سال كه در هر زمستان تهران گلويش‌پر مي‌شود از دود،‌ جابه‌جا شدن هواي سرد و گرم، مي‌توان باور كرد كه هنوز هيچ سياستي براي رفع اين معضل به دست نيامده است. سياستي كه كارساز باشد. نه آن‌چيزي كه هر از گاهي از سوي مسئولان و خصوصا مسئولان دولتي مطرح مي‌شود؛ مثل آب‌پاشي با هواپيما و چسب ريختن روي زمين و گذاشتن موتور هواپيما براي ايجاد باد در سطح شهر.

چهارم: تهران تعطيل شد. اين جمله‌اي است كه هر بار هواي تهران خاكستري‌تر از روزهاي ديگر مي‌شود،‌ خيلي زود از زبان يكي از مسئولان شنيده و به سرعت برق و باد ميان شهروندان مي‌پيچد. خبري كه شايد ديگر براي بچه‌هاي دبستاني هم خوشحال‌كننده نباشد. حتي آنها هم فهميده‌اند كه اين تعطيلات پي در پي، باعث آسيب‌خوردن سيستم آموزشي كشور شده است. حالا بگذريم از تمام اظهارنظرهايي كه در حوزه‌هاي مختلف سياسي، اقتصادي و گاها اجتماعي هم شده كه مي‌گويد اين تعطيلات پشت سر هم حتي ديگر مسكن درد گلوي گرفته تهران نيست.

پنجم: شايد براي يك بار هم كه شده بد نباشد اينطور فكر كنيم كه داستان رفع آلودگي هوا را از دست مسئولان كشور بگيريم و به دست مردم بسپاريم. شايد واقعاً اين كار بتواند به كاهش آلودگي هوا كمك كند. اين گفته خود مسئولان است كه مي‌گويند هر بار مردم كاري را به دست گرفتند، آن را به بهترين شكل ممكن به پايان رساندند. اگر اين حرف واقعاً مدنظر آنهاست پس ما پيشنهاد مي‌كنيم يك بار هم كه شده مسئولان بيايند و سياسي كاري‌ها را كنار بگذارند، اصلا با هم كاري نداشته باشند و در نهايت به مردم بگويند يك هفته فرصت داريد تا خودتان به حال اين آلودگي هوا فكري بكنيد. شايد اين‌طور همه چيز حل شود.

دنياي اقتصاد: نمره مردودي مديريت آلودگي

«نمره مردودي مديريت آلودگي»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم یاسر میرزایی است كه در آن مي‌خوانيد؛واقعیت‌ها را بپذیریم. هوای تهران آلوده است. ذهن همه‌ ما در پاییز و زمستان امسال حداقل ۳ بار آلودگی شدید را که در آن چشم، ساختمان‌های کمی دورتر را نمی‌دید به خاطر دارد؛

سه باری که در آنها تنها لطف خدا و نه سیاست‌های مدیران اجرایی، امکان تنفس دوباره را به شهرمان بازگردانده است.

واقعیت‌ها را بپذیریم. در تمام دفعاتی که آلودگی با باد یا باران شهر را ترک کرده است، به یقین می‌دانسته‌ایم که تا پیش از آمدن فصل گرما، این بختک بار دیگر گلویمان را خواهد فشرد، اما به یقین دیده‌ایم که هر بار که آلودگی شدت می‌گیرد تا به حد جان نرسد، اقدامی صورت نمی‌گیرد. آلودگی کنونی شهر نمونه‌ای بارز از این ماجرا است.

واقعیت‌ها را بپذیریم. یک سال می‌گذرد که تعداد ماشین‌ها در کشور از مرز ۱۴ میلیون گذشته است. هرچند مالکیت ماشین شاخص چندان مهمی نیست و آنچه مهم است میزان تردد است، اما در عین حال این شاخص هم نشان از میل به مصرف مردم دارد؛ هم فاصله داشتن مقدار و کیفیت عرضه حمل و نقل عمومی از میزان تقاضا؛ هم سیاست‌های ضد و نقیض ترافیکی در تهران!
این واقعیت‌ها ما را به کدام سو رهنمون می‌شود؟ از یک سو، معضل چنان بیخ گلوی شهر را گرفته است که باید سیاستی فوری برای آن اندیشید و از دیگر سو، معضل چنان سابقه‌دار است که اندیشیدن به سیاست‌های بلندمدت، منسجم و همه‌جانبه ضروری می‌نماید.

از سیاست‌های بلندمدت شروع کنیم: اولین قدم، توجه به این نکته‌ عمل‌گرایانه است که سیاست‌گذار و مردم باید به بدیل‌های ممکن بیندیشند. فکر کردن به نقطه‌ ایده‌آل و رد کردن بدیل‌های پیشنهادی به بهانه دور بودن از آن نقطه تنها نماینده‌ یک حس غیرعمل‌گرایانه است؛ بنابراین وقتی به ارزیابی یک سیاست می‌پردازیم باید آن را با بدیل‌های ممکن دیگر و نه بهشت برين بسنجیم.

دومین قدم، توجه به این نکته‌ تکراری اما همیشه فراموش شده است که «پیشگیری مهم‌تر از درمان است.» گذشتن از اولین آلودگی هر فصل سرد باید این شعار را در ذهن سیاست‌گذار پررنگ کند و او را برای هر آلودگی بعدی آماده کند. اگر طرح ترافیکی دارد، اگر می‌خواهد روزهایی را تعطیل کند، اگر می‌خواهد به صورت مقطعی حمل و نقل عمومی را زیاد کند و هر سیاست دیگری از این قبیل باید با فرض پیشگیری از آلودگی بعدی اجرا شود و نه پس از گرفتار شدن به آن! یادمان نرود که شوک و پیش‌بینی‌ناپذیری دو آفت بزرگ برای اقتصاد کشور است. آویزه‌ گوش نکردن شعار فوق، یعنی تصمیم‌های ناگهانی برای رفع اورژانسی معضلات که کم‌ترین نتیجه‌ آن بی‌اعتماد شدن مردم به هرگونه برنامه‌ریزی است.

وقتی از منظر کلان به مساله نگاه می‌کنیم چند ایراد اساسی خودنمایی می‌کند: سیاست‌های نامناسب ترافیکی، حمل و نقل عمومی ناکافی و کم‌کیفیت، سوخت و موتورهای نامناسب برای احتراق پاک و مصرف بی‌رویه مردم از خودروهای شخصی. رفع هر کدام از این ایرادها نیازمند سیاستی بلندمدت و البته هماهنگ با یکدیگر است.

سیاست‌های ترافیکی نیازمند به‌روز شدن مدیریت این بخش به دانش روز و فناوری‌های سخت و نرم جدید است. همچنین مطالعه و به‌کارگیری تجربه‌های مشابه در کشورهای دیگر باید جلوی هر تکراری را بگیرد. در‌واقع مساله بحرانی‌تر از آن است که به فکر اختراع دوباره چرخ باشیم. اقتصاددان‌ها درس‌های ویژه‌ای برای این مساله دارند که می‌تواند مورد ارجاع قرار گیرد.

حمل و نقل عمومی، البته بسیار به کندی توسعه می‌یابد و نیازمند هزینه‌های سنگین عمرانی و ماشینی است، اما در عین حال سعی در کم‌کردن هر چه بیشتر سیاست‌هایی که اثر یکدیگر را خنثی می‌کنند، ضرورت این مسیر است و جز به کارگیری خرد هزینه‌ عمده‌ خاصی ندارد. اندیشه ساده عقلانی می‌گوید: اگر شما بخش زیادی از فضای خیابانی را به عبور اتوبوس اختصاص دادید، ترافیک ماشین‌ها در فضای باقیمانده بیشتر می‌شود؛ بنابراین باید فکری به حال توسعه جاده‌ای یا کم‌کردن عبور و مرور ماشین‌ها بکنید؛ ماشین قفل شده در ترافیک بیشتر یعنی آلودگی بیشتر!

بنزین مصرفی کشور بنا به آخرین اعلام مسوولان امر تماما تولید داخل است. البته برخی شایعه‌ها در مورد بنزین تولیدی افراطی است، اما آنچه واقعیت دارد این است که کیفیت بنزین مصرفی چیزی بین استاندارد یورو۲ و یورو۴ است. پروژه‌های تولید سوخت یورو ۴ البته در حال توسعه است، اما هم شفاف‌سازی روند پیشرفت این پروژه‌ها و هم عزم جدی سیاست‌گذار به پیشرفت سریع‌تر این پروژه‌ها بسیار حائز اهمیت است. البته سوخت فقط بخشی از ماجرا است.

ماشین‌هایی که در شهر در حال رفت و آمد هستند نیز استاندارد احتراقشان قطعا از یورو۴ پایین‌تر است. ادعای ملزم شدن خودروسازان داخلی از سال ۹۲ به ارائه ماشین‌هايی با استاندارد یورو۴ باید به طور جدی پیگیری شود و بحث خروج ماشین‌های فرسوده نباید به خاطر مسائل زودبازده‌تر به فراموشی سپرده شود. برای سلیقه‌ مصرفی مردم در مورد خودروی شخصی نیز باید فکری کرد. البته مردم نیز مسوول هستند و ایجاد فرهنگ ترافیکی درست نیز باید در برنامه‌ها باشد؛ اما پیش از آن باید توجه کنیم که بالاخره برای هدایت مصرف مردم همیشه این تحلیل‌های هزینه و فایده است که حرف اول را می‌زند. وقتی قیمت سوخت اصلاح نشده است، قیمت محل‌های پارک در خیابان‌ها هنوز آن‌قدر بالا نیست که بازدارنده باشد، هنوز نیاموخته‌ایم که وقتی جاده‌ای با هزینه‌ عمومی ساخته می‌شود باید از جیب استفاده‌کنندگان از آن جاده این هزینه تامین شود و مسیرهای ترافیکی مربوط به سال‌ها پیش است، عجیب نیست که خیابان‌ها مملو از ماشین‌هایی باشد که سم تولید می‌کنند. فرهنگ خوب است و مردم باید فرهنگی باشند، اما این مساله کوتاهی سیاست‌گذار را در عمل به‌موقع و دقیق توجیه نمی‌کند.

اینها سیاست‌های بلندمدت مربوط به آلودگی هوا بود، اما در کوتاه‌مدت نیز سیاست‌هایی را می‌توان پیشنهاد داد که قطعا تعطیل کردن ناگهانی شهر آخرین آنها می‌تواند باشد. مساله نیازمند راه‌حلی جدی و قاطع است. طرح زوج و فرد اجرا شده در روزهای گذشته نشان داد که تعداد پلاک‌های زوج یا فرد آن‌قدر هست که گره از مشکل ما نگشاید. احتمالا اجرای طرح‌های ترافیکی گسترده‌تر و قاطع‌تر برای رفع زودهنگام مساله مفیدتر است. گاه حتی دعوت مردم به خروج از شهر یا ایجاد ممنوعیت‌هایی برای ورود به شهر می‌تواند، اثرگذار باشد. گسترش محدوده طرح ترافيك مي‌تواند در دستوركار قرار گيرد و حتي پارک کردن در برخي خیابان‌های شهر می‌تواند برای مدتی به طور کلی ممنوع شود و تعطیلی‌های از پیش ‌تعيین‌شده و مدون البته آخرین راه‌حل است.

شاعر می‌گفت: هوا را از من بگیر، خنده‌ات را نه! امروز اما باید گفت: هوا را از من مگیر تا خنده بر لبانم بماند.
نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار