جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 April 19 - ۹ شوال ۱۴۴۵
۰۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۷:۱۴

زندگی برروی لبه تیغ

آینده همیشه شبیه خیال های ما انسان ها نیست، بخصوص زندگی زناشویی با تصویرهای شاعرانه و رویایی یک عشق جاویدان و شور انگیز فاصله زیادی دارد اما چه بسا که می توان این تصویر زیبا و شاعرانه دور از ذهن را با درایت و اندیشه ای روشن و مهمتر از آن احترام متقابل ایجاد کرد.
کد خبر: ۱۳۹۱۹۷
خوشبخت ترین زن و شوهر ها هم با هم متفاوت هستند، حتی دو قلوهایی که در یک بطن برزگ شده اند نیز نگرش و افکاری متفاوت دارند، این که بتوانیم در کنار هم زیبایی ها را ببینیم و زندگی را زیبا زندگی کنیم خود یک اصل است که ما به علت عدم خیلی از آموزش ها و مهارت های ارتباطی با طی کردن مدارج تحصیلی و داشتن اصالت خانوادگی و خیلی از محاسن دیگر در این موضوع به ته صف راه پیدا کرده ایم. هنر زندگی کردن هنری است چند وجهی که نه تنها در هیچ کلاسی به ما آموزش داده نشده است بلکه به اشتباه نیز تاکید شده است .
اما مگر نه اینکه در گذشته دور، اوضاع آموزش ها و مشارکت زنان به نسبت کمتر بود اما ما در سطح جامعه این تعداد زوج های متارکه کرده و زندگی های بلاتکلیف نداشتیم؟ یا سوختن و ساختن بود یا لب دوختن و صبر کردن و بخشش که راه را برای حضور زندگی گذرا باز می کرد.
در آن زمان خیلی از مشکلات و مسائل داری قبح و خط قرمزهایی بود که زنان دیروز ما به آنان نه تنها اشاره نمی کردند بلکه نادیده هم می گرفتند. اما نه اینکه متوجه نباشند نه! زیرا انسان با درک و حس و شعور آفریده شده و این مزیت تنها مزیت جداسازی وی از دیگر جانداران خلقت است.اما آموزه هایی مثل حیاء ، نجابت ، ادب و فرمانبرداری از مرد خانواده حکم می کرد لب فرو بندند.
امروزه دنیای جدیدی را در مقابل داریم دنیای رنگ و ارتباطات، زن و مرد خواسته ها و ناخواسته ها را خود با یکدیگر بازگو می کنند، خود با یکدیگر راه های هموار و ناهموار را مرور می کنند، بطور مسالمت آمیز در کنار هم ناهماهنگی ها را هماهنگ  می کنند . اما ای کاش انسانها غیر قابل تغییر بودند و ای کاش متغیر بودن انسانها فقط در مسیر پیشرفت آنها به بهتر شدن و ترقی کردن خلاصه می شد .
امروزه روز بعضی از انسانها دچار تزلزل می شوند و باگذشت زمان به جای پخته شدن و با درایت تر رفتار کردن گویا کوچکتر و نیازمند به بازی کردن می شوند. زوجی که تا دیروز عاشق و همراه بودند امروزه فارغ و جدا از هم ادامه راه می دهند.
وضعیت بدتر شده که بهتر نشده، بطور نرمال با پیشرفت صنعت و ارتباطات و مشارکت زنان و مردان در این جامعه پر شتاب خیلی از مشکلات و ایرادها نمایان شده و قبح و حرمت های دیروز بدست فراموشی سپرده شده است .
در رابطه ها آشکار شدن خیلی از مسائل وضعیت را نامتعادل تر کرده و در این وضعیت هر فرد بسته به احوال و شرایط خود ماندن یا نماندن را انتخاب می کند. 
ویرانی آسان اما اصل آباد نگه داشتن است و در بعضی موارد که راه به بن بست رسیده  کاش نماندن تنها گزینه باشد .گاهی بنا به شرایط و موقعیت خود، ماندن را انتخاب می کنیم حال شرایط می تواند شاخه های متفاوتی داشته باشد و عوامل بسیاری را در برگیرد اما در این لحظه و در این موقعیت فاجعه دیگری در حال رخ دادن است .
طلاق خاموش زندگی در جایی خطرناکتر از لبهء تیغ. فضایی مسموم و خفقان آور که بازتولید آرامش و شادی و هیجان و رشد در آن متوقف شده است. این فضا، فضایی است به شدت آسیب رسان که روح و روان را رو به  زوال می برد .
انسان بدون دوست داشتن و دوست داشته شدن شیئی است فرتوت و پوسیده که از درک ارزش های واقعی زندگی محروم است . تصور تنفر داشتن یا بی احساس بودن در مقابل فردی که تا دیروز همسفر و همراه ابدی ما بوده کار راحت و آسانی نیست اما هستند زوج هایی که به این اسارت تن می دهند و بهترین زمان عمرشان را کنار آنانی که دوستشان ندارند سپری می کنند تمام مشکلات و نا بسامانی های این دو نفر به یک طرف، قسمت حاد این واقعه زمانی است که پرده از حضور طفلی بی گناه بر می داریم. در این زمان ماجرا به مثلت برمودایی تبدیل می شود که پای تلف شدن روح و وجود یک موجود زنده و بی گناه به میان کشیده می شود .
متاسفانه اینگونه زندگی کردن در جامعه امروز دست به گریبان خیلی از زوج ها شده است طلاقی عاطفی،  طلاقی خاموش و طلاقی ثبت نشده که مضرات آن خیلی بیشتر از طلاق واقعی است. این فاجعه  در دراز مدت ثمره ای جز تباهی و خود کشی ندارد .  و افسردگی حاصل اولیه این سبک از زندگی است  .
انحطاط زن و مرد در این سبک از زندگی با ایجاد رابطه های موازی دو چندان می گردد و نا خود آگاه طفلی درکانون مسموم خانواده رو به رشد قرار می گیرد که بی جهت از نعمت ها و صفات معنوی ای که حق مسلم وی بوده محروم مانده است و در اوج خشونت و خصم در حال رشد است، چگونه می توان از آن کودک انتظار خوب بودن را داشت؟   کودکی که شاهد قهر و جر و بحث و خشونت در خانواده بوده است ؟ شاید در آخر سرنوشت این کودکان به آینده روشنی ختم شودئاما در نظر داشته باشید که آنان همان دل شکستگان و قربانیان حضور بی دلیل و یا حضور بی معنای دو نفری هستند که به اشتباه کنار یکدیگر قرار گرفته اند.
ای کاش ما انسان ها به این موضوع آگاه شویم که برای با هم بودن و ازدواج کردن باید به بلوغ روانی رسید تا دلایل پوچی مانند فرار از تنهایی، فرار از حرف مردم، فرار از منزل پدری، یافتن تکیه گاهی اقتصادی، دیر شدن سن ازدواج،  نداشتن همدم، و میل به داشتن فرزند باعث به انتخاب اشتباه در زندگی نشود.
پذیرش مسئولیت و ترک حداقل بخشی از عادات و رفتارهای دوران مجردی دو مقوله سنگین برای کنار هم ماندن است انعطاف پذیر بودن و با گذشت بودن از مباحث مهم شخصیت شناسی برای انتخابی صحیح  عنوان می شود. این مقوله ها لایه های بنیادین رشد شخصیتی را در  بر می گیرند. اینکه سازش پذیری بالایی داشته باشیم خود نشان از بزرگی روح ما دارد. 
اینکه بتوانیم در کنار نقش همسر بودن دوست و یار بودن را نیز در خود پرورش دهیم نشانه ای از رشد ابعاد انسانی ما دارد.
یاری دهنده بودن از دیگر صفات بارز رشد ابعاد فردی است که نشانه ای از فضیلت است .
اینکه میل به ترقی خود و دیگری را داشته باشیم خود در برگرفته از بزرگ منشی و قابل اتکا بودن است .
زن و شوهر ها باید فضای زندگی مشترکشان را طوری بوجود بیاورند که بدون واهمه از ترس ها و دل نگرانی های خود به دیگری سخن بگویند.
باید یاد بگیرند که به تفاوت ها احترام بگذارند و مهمتر از همه باید بدانند که بخش اعظم وجودی آنها با خانواده همسرشان ازدواج می کند و خانواده فرد مقابل را نادیده بگیرند اشتباهی غیر قابل جبران است. باید یاد بگیرند که با انتخاب یک فرد وارد فصل مهمی از زندگی می شوند. پس باید شهامت زندگی کردن را داشته باشند، باید قوی باشند و برای حفظ کانون گرم زندگیشان حرکت کنند. باید حقایق را در نظر بگیرند، زیرا شرایط همیشه مطلوب و بر وقف مراد نیست. زندگی خود دارای جزر و مد بسیاری است و برای ادامه راه اگر فردی را انتخاب می کنید که هنوز خود گم گشته دریای طوفانی افکار و اندیشه های اشراف نیافته اش است تآمل کنند . دقت کنید و در راه پرورش روح خود کوشا باشید.اگر از خلاصه موارد مذکور در خود یا شریک زندگیتان نیمی از آن را پیدا می کنید و هنوز وارد زندگی مشترک نشده ایدکمی با درایت تر تصمیم بگیرید، زیرا گاهی اوقات تنهایی قداستی بس وسیع تر از به زنجیر در آوردن انسانی بیگناه و دیدن چشمان پر هراس کودکی معصوم را دارد.تنهایی قداستی بس چشمگیرتر از بانی ویرانی آرزوهای طبیعی و بدیهی موجودی پاک بودن است.

خانم مهرنوش خالدی پژوهشگر امور خانواده

نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار