جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 29 - ۱۸ رمضان ۱۴۴۵
۲۰ آذر ۱۳۹۵ - ۱۴:۳۹

عصر سرعت عصر يخبندان

در عصرحاضر آنقدر سریع در حرکتیم که از مسیر حرکت هیچ نمی دانیم ،نه تنها هیچ نمی دانیم بلکه هیچ نمی بینیم. زندگی ماشینی دنیای امروز آنقدر پیش رفته است که در روابط و آداب و رسوم انسان نیز دست برده است.
کد خبر: ۱۳۶۶۵۷
همه در حال سبقت و پیشی گرفتن از همدیگرند، پشت چراغ قرمز اگر کمی پس از سبز شدن آن درنگ کنیم بوق سرسام آور سرنشین ماشین عقبی آنچنان حاوی الفاظ پر تهاجمی است که ما را از هر نوع آرامشی صلب می کند .
حال در پس این همه سرعت و عجله به کدام مقصد دلنشین خواهیم رسید؟ 
در پس این رفت و آمدها از تمامی ارکان تغذیه روح مان بدور مانده ایم ،به راستی به کدامین مقصد می رویم که این چنین رهسپاریم؟
به جز اقلیتی که جهت رسیدن به امر خطیری به سرعت در راهند ،به کجا چنین شتابان در حرکتیم که حاضر به تلف کردن نه تنها دیگران ،بلکه خود و عزیزان خود هستیم. 


آنقدر در حال دویدن هستیم که حتی نمی دانیم در کدام زمین در حال دویدن هستیم؟چرا که گاهی اوقات راه را گم می کنیم.
هر روزه باید از بازار برند ها سر در بیاوریم ،باید از آخرین محصولات تکنولوژی با اطلاع باشیم چرا که مبادا عقب بمانیم.
در تلاش برای کامل کردن اطلاعات و به روز شدن خود هستیم اما نمی دانیم دل هایمان را با چگونه به روز و سرحال نگه داریم.
خوشحالی ها کم رنگ و دلنگرانی ها بیشتر شده است.با تمام وجود برای هر آنچه می خواهیم در حال اندیشه و برنامه ریزی هستیم اما پس از بدست آرودنش همچنان حال سرخوش ماندگاری نداریم. همیشه خسته ایم ،همیشه آنطور که باید و شاید حس و حال نداریم ،بیشترین لذت ها در کمترین زمانی رو به یکنواختی می رود.
در تلاش برای رسیدن به دلخواهمان هستیم اما پس از تصاحب ،دردهای بیشتر و افکار مغشوش تری به سراغمان می آید.
به راستی چگونه است ! چرا این چنین گشته ایم؟
شیرین ترین رویا ها و عمیق ترین لبخندها زمانی به سراغمان می آید که به گذشته ای دور بر می گردیم.به آغوش عکس های مهربان سیاه و سفیدی که با ترکیت دو رنگ ،ما را چه زیبا دلگرم می کند. در عمق افکار خود به همان خانه های بی شومینه با همان چراغ های گرد سوز قدیمی و حیاط های نقلی و حوض های آبی و گلدان های شمعدانی لب پر شده ای می رویم که مأمن اصلی آرامش است. 
بارها این جمله را شنیدم که گفته اند اگر یاد آوری خاطرات گذشته بیشتر از اتفاق های حال خشنودتان می کند بدانید که رو به زوال رفته اید. 
زیرا انسان با ریشه ،با زمان مردهء خود ارتباط برقرار نمی کند زیرا گذشته ها گذشته است.
اما وقعاً اینگونه است؟ تفعل به گذشته و یادآوری خاطراتی پرمهر نشان از بی ریشه گی دارد؟  فقط با این توصیف که گذشته ها گذشته است و هرگز بر نمی گردد ؟ یادآوری گذشته پرده از حضور عقبه ای دلنشین دارد که ریشه دار بودن را گوشزد می کند.
آری حقیقت این است که دل و احساس را در همان خانه ء قدیم پدری یا آب انبار منزل مادربزرگ جا گذاشتیم.
امروزه روز دنیای پر ترافیک و پر زرق و برق فعلی زمان را از دست ما به بهایی ناچیز ربوده است. در دنیایی که صله رحم کمرنگ شده و کنار هم بودن ها جای خود را به داشتن اینترنتی پر سرعت داده است ، اکثر آدمها به تنهاهای پر دوست و بی دوستی تبدیل شده اند که همه دوستان خود را در یک ال سی دی چند اینچی جا گذاشته اند.
آری چه زیبا بود کنار هم نشستن ها در بطن فامیل ،چه انرژی عظیمی مادر بزرگ از همان گوشه ء عینکش با لبخندی مخملی به ما هدیه می داد و چه دلخوشی های بی رنگ و بی آلایشی داشتیم و خود نمی دانستیم چرا این چنین حال خوشی داریم! بازی ها به لی لی و قایم موشک ختم می شد ولی لذت ماندگاری اش در مقایسه با ایکس باکس امروزه صد چندان برابر بود.
در آخر هر هفته دل تو دلمان نبود که همه نوه ها همدیگر را در منزل بزرگ فامیل ، مادر بزرگی همچو نور ببینیم. وچه زیبا بود همدلی ها.پدران با هم صحبت از مشغله های کاری داشتند که در انتها با مشورت یکدیگر مشکلات هل پوچی می شد در کشتزار بینهایت محبت، و مادرانمان در اندیشه ء فردایی بهتر نگرش ها را با هم به اشتراک می گذاشتند .
شام را با هم می پختیم، با هم می خوردیم و با هم جمع می کردیم.مشارکتی صمیمانه در کنار حمایتی مستحکم درس انسانیت را آموزش می داد.ساعت ها چو باد می گذشت اما دل ها بی هیچ نگرانی با هم قرص و محکم می بود.مگر نه اینکه ما فقط ساعتی کنار هم بودیم و بس.پس این چه شور و حالی است؟
آری ما گوهرهای وجودی خود را دوباره در محفل صمیمی فامیل احیاء می کردیم، گوهرهایی که هر کدام از آنها لایه های اعتبار و اقتدار و شرف و معرفت وجودی ما را بازسازی می کرد در جمع آنان امنیت و حمایت و همدلی و اعتماد و انسانیت را احیاء کرده بودیم.مقوله هایی که هر کدام هزاران هزار مطلب در موردشان می تواند خواند و بکار برد.مقوله هایی که بدور از هیاهو و شتاب و شلوغی دردل ضمیری آرام در بطن جایگاهی با ریشه در کنار افرادی از پوست و گوشت و استخوان بدور از هزینه ای دریافت کرده بودیم و روح و ارکان روانی خود را صیقل داده بودیم،  طوری که می توانستیم ساعتها شاد باشیم .
اینگونه است که در عصر امروز همگان با دیدن تصاویر نوستالژیک منقلب می شوند و حس مطلوبی آنان را فرا می گیرد زیرا همگان ریشه در گذشته ای سیاه سفید و بی آلایش داریم زیرا همگان در پی یافتن آرامش گم کردهء دیروزیم و بس.
هنوز هم می توان در کنار این هیاهوی پر زرق و برق آنانی را که ریشه در بطن مان دارند در کنار خود نگه داشت و  زیبا زندگی کرد ،بیایید قدر بودن ها را بدانیم که بهشت همین نزدیکی هاست.

خانم مهرنوش خالدی پژوهشگر امور خانواده

نظر شما در این رابطه چیست