جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 29 - ۱۸ رمضان ۱۴۴۵
۰۵ دی ۱۳۹۱ - ۰۶:۰۹

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز 3 شنبه 10/5

ايران اكونوميست :روزنامه‌هاي صبح امرو زايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «اشتباهات ژنتيكي!»،«زمان فروپاشي نزديك است»،«انحراف چيست؟»،«شرط موفقیت اخضر ابراهیمی»،«جان كري و ابهامات رفتاري»،«رسانه ملي، انتقاد سازنده و پيشنهاد»،«راه و رسم گزارش‌دهی به مردم»،«ضریب مشارکت»،«چرا افزايش 5 برابري يارانه خطرناک است؟»،«چراغ زرد!»،«انگار آنها اصلا دموكراسي نمي‌خواستند؟»،«ضرورت مواجهه كارشناسي با يارانه‌ها» و... كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.
کد خبر: ۱۳۵۱۶

كيهان:اشتباهات ژنتيكي

«اشتباهات ژنتيكي!»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد؛تحركات دشمن براي انتخابات رياست جمهوري ايران در خرداد 92 آغاز شده است و سؤال اصلي آن است كه مهم ترين سناريوي دشمن با هدف تاثيرگذاري بر انتخابات پيش روي چيست؟

البته از ماه ها قبل تحركات و دسيسه هاي دشمن قابل رصد بود و از همين روي قابل پيش بيني نيز بود كه با نزديك شدن به انتخابات خرداد 92، تاكتيك هاي رسانه اي، سياسي، اقتصادي و ترفندهاي حقوق بشري آنها به ميدان كشيده شود.

براي همين است كه به فاصله كمتر از 6 ماه به انتخابات در ايران، دشمن تمام توان و پتانسيل خود را به صحنه آورده تا هدف مدنظرش را عملياتي نمايد.

در همين راستا، مشاهده مي شود كه طي روزهاي اخير، بار ديگر بازار «تحريم»ها و صدور قطعنامه به اصطلاح حقوق بشري عليه ايران داغ شده است.

از يكسو بنابر اتهامات واهي پنج شنبه گذشته، قطعنامه اي در محكوميت آنچه كه نقض حقوق بشر در ايران ادعا شده صادر مي شود و در همين ايام آمريكا و اتحاديه اروپا نيز دور جديد تحريم ها عليه ايران را تصويب مي كنند و حتي مقارن با اين فضاي فشارها و تحريم ها، صدا و سيماي جمهوري اسلامي هم در ليست تحريم ها قرار مي گيرد.

بنابراين كمترين ترديدي وجود ندارد كه در فاصله نزديك به انتخابات، دشمن با اهرم فشارها و تحريم ها كه مستقيما زندگي مردم را نشانه رفته است قصد دارد تا سناريوي خود يعني «كاهش مشاركت در انتخابات» را دنبال و رهگيري كند.

در اين سناريو ارزيابي مي شود كه تحريم ها و فشارها بتواند مشكلات اقتصادي و معيشتي مردم را مضاعف كند و اخلال در تامين پاره اي از اقلام ضروري، موج اعتراضي در جامعه ايجاد نمايد.

هرچند اين سناريو تلاش مي كند تا در نهايت حضور حداكثري مردم در پاي صندوق هاي رأي را كمرنگ كند ولي طراحان و اتاق فرمان آن مي دانند عملياتي كردن اين خواسته كار ساده اي نيست. از اين روي براي كاهش مشاركت در انتخابات، «پروژه» هايي را در دستور كار قرار داده تا ضريب اجرايي شدن آن را افزايش دهد. فهرستي كوتاه از اين پروژه ها بدين شرح است:

1- دميدن در «اختلاف» ميان مسئولان بخصوص در موضوعات چالش زا و پردامنه، تا اين اختلافات به «دعوا» و بگومگوهاي جنجالي و در عين حال بي حاصل منجر شود.

2- پروژه مشغول سازي مسئولان به كارهاي حاشيه اي و فرعي.

3- ترويج و برجسته سازي نااميدي و يأس.

4- القاء و پمپاژ اثرگذاري تحريم ها و ناتواني در عبور از تحريم هاي ضدايراني در پهنه افكار عمومي و...

به تعبير ساده، نتيجه و خروجي اين پروژه ها، انباشت مشكلات اقتصادي و نارضايتي عمومي است كه بي انگيزگي در جامعه را اشاعه مي دهد.

اما پيرامون «سناريو» و «پروژه» هاي دشمن براي انتخابات 92 نكاتي قابل اعتناست؛
يكم- اشتباه دشمن اين است كه مي خواهد مردم ايران را تنها در قاب مشكلات اقتصادي ببيند و ارزيابي كند.

اين نوشته در مقام نفي مشكلات روزمره مردم و به وجود آمدن پاره اي از سختي ها و مشكلات به خاطر تحريم هاي وحشي دشمن نيست، اما نكته اين است كه مردم ايران در ادوار مختلف طي سه دهه گذشته ثابت كرده اند كه از قدرت تشخيص بالايي برخوردارند و علي رغم مشكلات مختلف، در زمين دشمن بازي نمي كنند.

بهترين گواهي براي ادعاي پيشگفته، حضور حداكثري مردم ايران در تمامي انتخابات پس از انقلاب اسلامي است.

در شرايط كنوني نيز نكته كليدي اين است كه علي رغم فشارها و تحريم ها عليه ايران، مردم دليل و علت تحريم ها را يافته اند و باور دارند كه اين تحريم ها به بهانه برنامه هسته اي يك دروغ شاخدار است، چرا؟ چون حافظه جامعه ايراني و افكار عمومي فراموش نكرده است كه اگر مشكل برنامه هسته اي است، چرا قبل از آن، ايران مورد تحريم قرار مي گرفته است. صورت مسئله بسيار روشن و ساده است؛ عمر پرونده هسته اي ايران به يك دهه مي رسد ولي سابقه تحريم ها به سال 58 برمي گردد و اكنون 33 سال است كه ايران با تحريم هاي غيرقانوني و يكجانبه آمريكا و اروپا دست و پنجه نرم مي كند. بنابراين براي مردم ايران محرز شده كه علت اصلي تحريم ها و فشارها بر ضد جمهوري اسلامي، پيشرفت ها و استقلال اين نظام است.

امروز ايران يك قدرت منطقه اي و هسته اي است كه حتي رسانه ها و تحليلگران غربي به آن اذعان دارند. جان بولتون مقام آمريكايي كه مواضع راديكالي عليه ايران دارد چندي پيش به صراحت تأكيد كرد كه جمهوري اسلامي دست برتر را در تحولات منطقه دارد و بارها طي ماههاي اخير واشنگتن پست، وال استريت ژورنال و بسياري ديگر از رسانه هاي آمريكايي و اروپايي اذعان كرده اند كه تنها راه حل، كنار آمدن با «ايران هسته اي» است.

طرفه آنكه حتي سردبير نشريه فارين پاليسي به صراحت تأكيد مي كند مواجهه آمريكا با ايران بر سر برنامه هسته اي نيست و تحريم ها بدين بهانه جايگاهي ندارد و علت اصلي، «ايران مستقل» است و پيشرفت و نفوذ او مشكل اصلي است.

اين حقيقت همان نكته اي است كه كاندوليزا رايس چند سال پيش به زبان آورد و مي گويد خطر نفوذ ايران بيشتر از برنامه هسته اي آن است.

بنابراين مردم ايران بهتر از رسانه ها و تحليلگران غربي به اين نكته پي برده اند كه بايد جلوي باج خواهي و زورگويي كابوها ايستاد.

راز اينكه هر چقدر فشارها و تحريم ها بيشتر مي شود، طنين صداي ملت ايران در «انرژي هسته اي حق مسلم ماست» بيشتر و پژواك آن گسترده تر مي شود همين است.

دوم- تناقض رفتار دشمن، مردم را در مبارزه و ايستادگي مصمم تر كرده است و همين روحيه است كه سناريو و پروژه هاي دشمن را به شكست مي كشاند.

به عنوان نمونه طي روزهاي اخير، دشمنان جمهوري اسلامي تلاش كردند از اهرم حقوق بشر عليه ايران بهره گيري نمايند. اين تحركات به صدور قطعنامه حقوق بشري بر ضد كشورمان در پنج شنبه گذشته منجر شد و نكته اين است كه كارگردان و لابي كننده اين قطعنامه كانادا بود و طرفه آنكه همين كشور گروهك منافقين را از ليست گروه هاي تروريستي خارج مي سازد.

خب، ناگفته پيداست كه مردم ايران نمي توانند بپذيرند كشور مدافع تروريست ها ژست حقوق بشري بگيرد و با همكاري آمريكا به عنوان بزرگ ترين ناقض حقوق بشر مسبب صدور قطعنامه ضدايراني شود. يا رفتار تناقض آميز آمريكايي ها كه از يكسو طي هفته هاي اخير بارها از آمادگي براي مذاكره دم زدند ولي به موازات آن تحريم ها را بر ضد ايران شدت بخشيدند نمونه ديگري است كه مردم، انگيزه دو چندان دارند تا در مواجهه با سناريوهاي شيطاني آمريكا و چند كشور همسو با او تمام عيار مقاومت نمايند.

سوم- و بالاخره بايد گفت دشمنان نظام جمهوري اسلامي اكنون در شرايطي به سر مي برند كه توان اجرايي كردن آنچه كه در مخيله شان عليه ايران مي گذرد را ندارند و پيش از آنكه بخواهند با فراگير كردن «مشكلات اقتصادي» در ايران «نارضايتي اجتماعي» ايجاد نمايند، هم اكنون خود به بحران اقتصادي و مالي افسارگسيخته اي مبتلا شده اند و علاوه بر آن يك «تروريزم اجتماعي» در جامعه آمريكايي در حال رقم خوردن است.

پيامد آن بحران اقتصادي، شكاف طبقاتي عجيب و غريبي است كه طبق گزارش هاي منتشره پول و درآمد ميليون ها نفر برابر درآمد -تنها- صدها نفر در جامعه آمريكايي است.

به لحاظ اجتماعي نيز حادثه مدرسه سندي هوك در شهر نيوتاون كه چند روز پيش اتفاق افتاد و يك نفر، 26 كودك و معلم را به رگبار بست؛ نمونه اي است كه به وضوح نشان مي دهد «امنيت» به شدت متزلزل است تا جايي كه سي ان ان چند روز پيش و پس از اين حادثه گزارش مي دهد كه در آمريكا، 270 ميليون قبضه سلاح گرم در دست مردم است و سالانه 100 هزار نفر هدف گلوله قرار مي گيرند.

و به تعبير مايكل مور مستندساز مشهور آمريكايي، «آمريكايي ها ژنتيكي آدمكش شده اند».
گفتني هاي زيادي باقي مانده است تا نشان بدهد سناريو و پروژه هاي آمريكا عليه ايران با اشتباهات محاسباتي گره خورده است كه در آينده و تا انتخابات آن را پي خواهيم گرفت؛ اشتباهاتي كه گويا، از مختصات ژنتيكي آمريكايي ها در برابر ايران طي سه دهه گذشته است و بايد آن را اشتباهات ژنتيكي ناميد.

خراسان:چرا افزايش 5 برابري يارانه خطرناک است؟

«چرا افزايش 5 برابري يارانه خطرناک است؟»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدي حسن زاده است كه در آن مي خوانيد؛بار ديگر فضاي اقتصادي کشور تحت تأثير اظهارنظري جنجالي درباره هدفمندي يارانه ها قرار گرفت و رئيس جمهور پس از ارائه آمار و ارقام و برخي محاسبات درباره حجم يارانه انرژي در اقتصاد با احتساب نرخ ارز ۲۵۰۰ توماني از امکان افزايش 5.25 برابري يارانه نقدي سخن گفت. به عبارت ديگر بر اساس اظهارات آقاي احمدي نژاد امکان پرداخت بيش از ۲۳۰ هزار تومان در هر ماه به هر فرد وجود دارد.

به تعبير رئيس جمهور با اين اقدام هدفمندي در يک مرحله انجام و کار تمام مي شود. با اين حال بررسي طرف ديگر معادله افزايش يارانه و مهمتر از آن شرايط زماني اجراي اين طرح کاملاً ضروري است. چرا که در حقيقت رئيس جمهور فقط طرف پرداخت نقدي يارانه را در اجراي يکباره و کامل هدفمندي بيان کرده اند و مشخص نکرده اند توزيع اين ميزان يارانه معادل چه مقدار افزايش در قيمت حامل هاي انرژي است.

اما مهمتر از اين نکته شرايط زماني اجراي کامل قيمت حامل هاي انرژي است. اجازه دهيد مروري بر مواضع دولت درباره شرايط زماني اجراي مرحله نخست هدفمندي داشته باشيم و ببينيم با همان مواضع آيا اکنون شرايط مناسبي براي اجراي مرحله دوم هدفمندي آن هم با اين وسعت و شدت مي باشد؟ مروري بر روند اجراي مرحله نخست هدفمندي نشان مي دهد پس از تصويب قانون هدفمندي در اواخر سال ۸۸، دولت ملزم به اجراي قانون در سال ۸۹ بود اما اجراي اين قانون را در ۳ ماه پاياني سال ۸۹ انجام داد. وزير اقتصاد در دفاع از تأخير در اجراي مرحله نخست اين قانون اعلام کرده بود که تلاطم در بازار طي مهر و آبان ۸۹ از يک سو و ضرورت انتظار براي نزولي شدن نرخ تورم دلايل تأخير در اجراي مرحله نخست اين قانون بود و پس از نزولي شدن و رسيدن نرخ تورم به حدود ۱۰ درصد و ثبات در بازار ارز مرحله نخست هدفمندي اجرا شد.

با اين وصف نگاهي به شرايط موجود نشان مي دهد که فضا براي اجراي مرحله دوم هدفمندي مهيا نيست. چرا که از يک سو تورم 26.1 درصدي سالانه و ۳۶ درصدي نقطه به نقطه نشان از التهاب قيمت ها دارد و از سوي ديگر بازار ارز همچنان با نوسان روزانه بين ۵۰ تا ۱۰۰ تومان و افزايش حدود ۵۰۰ توماني نرخ دلار طي ۳ هفته اخير مواجه است. حال در فضاي افزايش سريع نرخ تورم و بي ثباتي نسبي در بازار ارز، مشخص است اجراي مرحله دوم هدفمندي با ابعادي به مراتب وسيعتر از مرحله اول تا چه اندازه خطرناک است.

با مروري بر آن چه آقاي احمدي نژاد گفت مشخص مي شود که حجم آزادسازي يارانه در مرحله دوم بيش از ۵ برابر مرحله نخست خواهد بود. اگر اثرات تورمي آن را نيز ۵ برابر در نظر بگيريم، با توجه به افزايش ۱۰ درصدي نرخ تورم طي يکسال پس از مرحله نخست هدفمندي بايد منتظر افزايش ۵۰ درصدي نرخ تورم طي يک سال با اجراي کامل هدفمندي باشيم. البته در عمل اين افزايش تورم مي تواند بيش از ۵ برابر نيز باشد چرا که روند تورم در زمان اجراي مرحله نخست نزولي و بازار ارز با ثبات بود اما هم اکنون با فزاينده بودن روند تورم و بي ثباتي نسبي در بازار ارز پس از اجراي مرحله دوم هدفمندي با ابعادي که آقاي احمدي نژاد گفت بايد منتظر توفان تورمي باشيم.

ضمن اين که شرايط اجتماعي و همدلي لازم بين بخش هاي اقتصادي براي اين کار وجود ندارد. در مرحله نخست هدفمندي تشکل هاي بخش خصوصي و اصناف متعهد شدند تا چند ماه پس از آغاز اجراي هدفمندي قيمت ها را افزايش ندهند و چنين نيز شد اما با خلف وعده دولت در حمايت از بخش توليد به نظر نمي رسد توليد کنندگان کالاها همراهي چنداني با اجراي اين بار جهشي و بسيار گسترده هدفمندي داشته باشند. اگر در مرحله نخست هدفمندي دولت با همراهي بازار و بخش خصوصي توانست از جهش ناگهاني قيمت ها تا چند ماه پس از آغاز اجرا جلوگيري کند اکنون خطر جهش قيمت ها در بدو اجراي مرحله جديد هدفمندي کاملاً جدي است.مضاف بر اين شرايط نامساعد نظام بانکي، حجم گسترده معوقات بانک ها، چک هاي برگشتي وافزايش نرخ بيکاري همه و همه حاکي از اين است که اقتصاد ايران در شرايط فعلي تحمل شوک ويرانگري چون افزايش ۵ برابري يارانه را ندارد و البته نگارنده کاملاً مطمئن است که دلسوزان نظام جلوي چنين بي تدبيري را خواهند گرفت.

جمهوري اسلامي:زمان فروپاشي نزديك است

«زمان فروپاشي نزديك است»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛نتايج يك بررسي كه اخيراً توسط يك مؤسسه اسرائيلي انجام شده، نشان مي‌دهد دو سوم ساكنان فلسطين اشغالي نگران فروپاشي سياسي، اقتصادي و اجتماعي رژيم صهيونيستي هستند. شايد اگر اين مطالعه تحقيقاتي توسط يك سازمان غيرصهيونيستي انجام شده بود، جاي برخي ترديدها در نتايج آن، دور از ذهن نبود ولي از آنجا كه اين بررسي توسط مؤسسه اسرائيلي "لانت" صورت گرفته، بازتاب گسترده‌اي در محافل سياسي به همراه داشته است.

اين واقعيت كه رژيم صهيونيستي درحال افول است مدتهاست كه در خبرها و تحليل‌هاي بين‌المللي به انحاء مختلف مطرح است و جهانيان شاهد افول قدرت صهيونيسم در سالهاي اخير بوده‌اند. ملموس‌ترين مصداق و نمونه اين درهم ريختگي و از هم‌پاشيدگي، ناتواني ارتش رژيم صهيونيستي در مقابل حزب‌الله لبنان، مقاومت اسلامي فلسطين، اوج مخالفت‌هاي مردمي در جهان عليه سياست‌هاي تجاوزكارانه رژيم صهيونيستي و اختلافات و جنگهاي داخلي احزاب در درون حاكميت صهيونيستي است.

بدون شك، اكنون زمان بيش از هر وقت ديگري به ضرر رژيم صهيونيستي در جريان است و شواهد بسياري نيز آنرا تأييد مي‌كنند. افكار عمومي ساكنان سرزمين‌هاي اشغالي كه به عنوان يهوديان مهاجر از سراسر جهان به اين منطقه منتقل شده اند، معتقدند كه جنگ 33 روزه، جنگ 22 روزه و حمله اخير به غزه ثابت كرده فروپاشي اسرائيل، از حد تصور آنها نزديكتر است به گونه‌اي كه پس لرزه‌هاي آن باعث سرنگوني دو وزير جنگ طلب از كابينه وحشي و خونخوار بنيامين نتانياهو، يعني وزراي جنگ و خارجه شد.

روزنامه فرانسوي "اكسپرسيون" نوشت: اسرائيل سالها همچون يك سگ هار عمل كرده است، همانگونه كه "موشه دايان"، جلاد صهيونيست گفته بود، "سران اسرائيل بايد روشي را در پيش بگيرند كه تل آويو مانند يك سگ هار قوي جلوه كند و خطري براي ديگران تلقي شود تا همه از آن حساب برده و در معادلات جهاني جايي برايش باز كنند"، سالها براساس نسخه او عمل شده ولي اكنون اين سگ پير و فرتوت، قدرت تعرضي خود را از دست داده و به عبارت عاميانه تر، توان پاچه گيري‌اش به دليل كارآزمودگي همسايگانش رو به افول گذاشته و در عوض، اين سگ هار در داخل اسرائيل محبوس شده و به سر و صورت احزاب داخلي چنگ و دندان مي‌كشد و يا عليه حاميان خود پارس مي‌كند. به گفته "مارتين وان كريولد" از اساتيد دانشگاه‌هاي اسرائيل و نويسنده كتاب "دگرگوني جنگ"موشك‌هاي اسرائيل اكنون پايتخت‌هاي اروپايي را هم نشانه گرفته و امنيت غربي‌ها را كه سالها در سايه سكوت و حمايت آنها، به قتل و غارت مسلمانان و فلسطيني‌ها مشغول بوده، به گونه شگفت آوري سلب كرده است.

شرايط نامساعد رژيم صهيونيستي بگونه ايست كه حتي صداي اعتراض افكار عمومي آرام‌ترين و بي‌طرف‌ترين مردم جهان يعني سوئيسي‌ها و رسانه‌هاي سوئيسي را كه كمتر به اينگونه مسائل سياسي و خارجي مي‌پردازند، در آورده تا جائي كه روزنامه "باسلر سايتونگ"با اشاره به آگاهي افكار عمومي و احساساتي كه عليه اسرائيل در سراسر جهان بوجود آمده، مي‌نويسد: "براساس نظرسنجي‌هاي بعمل آمده، اكثريت مردم كشورهاي عضو اتحاديه اروپا، اسرائيل را بزرگترين خطر براي صلح جهاني مي‌دانند و در سوئيس هم وضعيت، چندان با اتحاديه اروپا متفاوت نيست.

همين تلقي در افكار عمومي مردم اروپا باعث شده كه "گونترگراس" آلماني و برنده جايزه ادبي نوبل در تازه‌ترين مطلب خود، اسرائيل را به عنوان بزرگترين خطر و تهديد براي صلح و امنيت جهان معرفي كند و از اينكه دولت آلمان عليرغم مخالفت افكار عمومي مردم اين كشور، سلاح و تجهيزات نظامي از جمله زيردريايي مخصوص حمل موشكها و سلاحهاي هسته‌اي در اختيار اسرائيل قرار مي‌دهد، دولت مركل را شريك جنايت‌هاي رژيم صهيونيستي بداند.

اين احساس خطر و تهديد مختص اروپائيها نيست بلكه آمريكائيها نيز كه دولتمردانشان همواره از حاميان اصلي جنايات رژيم صهيونيستي بوده و هستند، خطر اسرائيل را درك كرده‌اند. امروز سخن از آنست كه برخي دستگاههاي امنيتي آمريكا، گزارشي تحت عنوان "آماده شدن خاورميانه پس از اسرائيل"در اختيار دارند كه به آنها گوشزد مي‌كند منافع ملي آمريكا از اساس با رژيم صهيونيستي در تعارض بوده است، ولي لابي‌هاي قدرت اسرائيل در آمريكا از قبيل "آيپك" اجازه انتشار و توزيع اين گزارش را نداده‌اند.

در اين گزارش تصريح شده كه نه تنها سالانه ميلياردها دلار از پول ماليات دهندگان آمريكا روانه اسرائيل مي‌شود بلكه اين رژيم با اقدامات خود، مانع روابط طبيعي آمريكا با كشورهاي عربي و اسلامي شده است.

در پايان اين گزارش محرمانه 82 صفحه‌اي از رژيم صهيونيستي به عنوان رژيمي كه در موضوع دمكراسي شكست خورده نام برده شده و اذعان گرديده كه ادامه حمايتهاي آمريكا از اسرائيل به عنوان "يك رژيم منفور"هيچ تغييري را ايجاد نمي‌كند.

بدين ترتيب، به نظر مي‌رسد 60 سال پس از تأسيس رژيم صهيونيستي، اين موجوديت منحوس و غاصب، واقعيت‌هاي بسياري دستخوش تغيير شده و تحولات شگرفي در فهم عمومي و اراده ملت‌ها به وقوع پيوسته است. درست است كه اسرائيل غاصب از زمان شكل گيري، همواره خارج از قاعده و قانون عمل كرده، حقوق بين‌المللي را زير پا گذاشته، قطعنامه‌هاي سازمان ملل را بي‌ارزش انگاشته، عضويت در معاهده منع گسترش سلاح‌هاي هسته‌اي را نپذيرفته، فراتر از قانون رفتار كرده و از همه تأسف بارتر اينكه همه روزه دست به كشتار و تجاوز مي‌زند و در يك كلام، جامعه جهاني را به بازي گرفته و در نقش يك تهديد عليه نظام بين الملل و يك سگ هار ظاهر شده ولي امروز شرايط كاملاً تغيير كرده و ملت‌ها در سراسر جهان به درجه‌اي از رشد و آگاهي دست يافته‌اند كه صداي اعتراضشان به همه جا رسيده بطوري كه سردمداران صهيونيسم بين‌المللي نيز صداي زنگ خطر را شنيده و رعشه بر اندام شان افتاده است.

اين، موضوع ساده‌اي نيست كه مقامات غربي و صهيونيستي به صراحت هرچه تمام‌تر اذعان كنند كه ديگر خبري از ادامه ساختارهاي بقا در اسرائيل وجود ندارد و رژيم صهيونيستي در آستانه خستگي، فرسودگي و فروپاشي قرار دارد، هر چند باور اين واقعيت به سادگي امكان‌پذير نباشد. بايد در انتظار زمان وقوع واقعه بود، واقعه‌اي كه اهل نظر منتظر فرا رسيدن آن هستند.

شواهد و قرائن ديگري نيز در داخل اسرائيل وجود دارد كه مي‌توان آنها را نيز از نشانه‌هاي زوال رژيم صهيونيستي دانست، عواملي همچون شكست همزيستي احزاب، فرسايش ساختار اجتماعي، شورش در طبقات اجتماعي، افزايش مهاجرت معكوس، فروپاشي نظريه اجماع ملي، عدم اطمينان از آينده، ادامه مقاومت و تقويت ابزارهاي مبارزاتي فلسطيني ها.

رسالت:انحراف چيست؟

«انحراف چيست؟»عنوان بخش سوم سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حبيب الله عسكراولادي است كه در آن مي‌خوانيد؛ ديروز در مورد پاسداري از تاريخ انقلاب و خطر ناديده گرفتن خدمات گذشته بحثي در خصوص شناسايي انحراف مطرح كرديم. در اين قسمت به موضوع مهم شناسايي خطر استكبار جهاني وخطر دور شدن از استكبار ستيزي اشاره مي‌كنيم و ربط آن را با حلقه انحراف در زير مي‌خوانيد.
انحراف از استكبار ستيزي
يكي از امتيازات خوب آقاي دكتر احمدي نژاد كه مورد تقدير رهبري معظم انقلاب هم بوده موضع‌گيري اصولي در برابر استكبار جهاني و بويژه صهيونيسم بين‌الملل است. طرح سئوالات جدي درمورد مسئله هولوكاست، صهيونيست‌ها را عصباني كرد و پاسخي هم براي آن پيدا نكردند ودر محافل مردمي جهان مات ومبهوت شدند. متاسفانه در اوج محبوبيت آقاي احمدي نژاد درخصوص آمريكا ستيزي و موضع‌گيري اصولي در برابر رژيم صهيونيستي يك باره آقاي مشايي بحث دوستي ملت ايران با مردم اسرائيل را آن‌هم از موضع معاون رئيس جمهور مطرح كرده و تصريح مي‌كند:" ما مردم آمريكا را از برترين ملت‌هاي دنيا مي‌دانيم، ايران با مردم آمريكا و اسرائيل دوست است!"
اين سخن در داخل وخارج واكنش‌هاي زيادي داشت. مردم ونخبگان اين موضع را ناپسند دانسته و تقبيح كردند. آخر چطور مي‌شود يك رژيم فاسد كه ملت مظلوم فلسطين را از خانه و كاشانه خود آواره كرده ، مردان و زنان و كودكان معصوم فلسطيني را قتل عام كرده و بعد اشرار قوم يهود را از سراسر جهان جمع كرده و در سرزمين فلسطين جا داده است، آن وقت ما بگوييم؛ "‌ايران با مردم اسرائيل دوست است"؟! اصلا ما كشوري به‌نام اسرائيل را به رسميت نمي‌شناسيم، آن را يك رژيم جعلي مي‌دانيم و از آن به عنوان "رژيم صهيونيستي" يا "رژيم اشغالگر قدس" ياد مي‌كنيم. رهبر معظم انقلاب صريحا در اين مورد موضع گرفته وفرمودند:" اينكه گفته شود ما با مردم اسرائيل مثل ديگرمردم دنيا دوست هستيم حرف درستي نيست، غير منطقي و اشتباه است. موضع دولت و جمهوري اسلامي اين نيست. اين اظهار نظر غلطي است." رژيم صهيونيستي همان وقت كه اين حرف غلط زده شد در واكنش به اين موضوع ضمن تقدير از آقاي مشايي به او لقب دوست اسرائيل داده بود. ما مي‌گوييم دوست اسرائيل نبايد در كنار رئيس جمهور باشد چون اين انحراف جلوه داشت . آقاي احمدي نژاد مواضع صريحي در دفاع از ولايت فقيه دارند يك وقت گفته بودند؛ "‌در هيچ تصميمي بدون رضايت ولايت فقيه خيري وجود ندارد" ونيز گفته بودند " راه درست اطاعت از رهبري است"، خوب ايشان همين‌ فرد را كه اسرائيل مي‌گويد او دوست ماست، به سمت معاون اول رئيس جمهورمنصوب كرد!

دوستان نزديك رئيس جمهور و نخبگان از اين انتصاب گله و انتقاد كردند. رهبري معظم انقلاب در نامه‌اي رسما فرمودند: " انتصاب مشايي برخلاف مصلحت جناب‌عالي و دولت و موجب اختلاف وسرخوردگي ميان علاقه‌مندان شماست." قاعدتا اگر ايشان روي قول خود مبني بر رضايت رهبري در مورد تصميم‌گيري‌ها ايستاده است، نبايد اين‌قدر اصرار داشته باشد كه مشايي همچنان نزديك ترين عنصر به او در مديريت كشور باشد. آقاي احمدي نژاد با حكم اخيري كه به مشايي داده و او را درحد اولياي الهي توصيف كرده است و اگر وفادار به اين بيان خود كه گفته بود؛" ما موظف به پيروي از ولايت فقيه هستيم" و " راه درست اطاعت از رهبري است"، است چگونه اين دو موضع با هم سازگاري خواهد داشت؟! واين تعريف و توصيف‌ها موجب رنجش دوستان اوست.

نسبت عاطفي و فاميلي رئيس‌جمهور با مشايي نبايد به‌گونه‌اي باشد كه او از استكبار ستيزي و دشمني با صهيونيسم ذره‌اي فاصله بگيرد . او در مقابل ملت سوگند خورده است كه حب دوستان انقلاب و بغض وكينه دشمنان اسلام وانقلاب را در دل خود داشته باشد. البته اين به آن معنا نيست كه بغض دشمنان اسلام را ندارد. انصاف بايد داشت كه او در مبارزه با آمريكا واسرائيل غاصب چيزي كم نگذاشته است. اما بايد مواضعي را كه در مردم شبهه و ترديد ايجاد مي‌كند روشن كند، يكي از آن شبهات همين شبهه است كه اشاره كردم.

امام(ره) در طول عمر پربركت خود همواره درمورد خطر آمريكا و صهيونيسم هشدار داده‌اند وحتي در وصيت نامه خود به علما ومسئولان نظام تاكيد كرده‌اند؛" با جديت از نفوذ وابستگان به دو قطب استعمارگر غرب يا شرق‌زدگان و منحرفان از مكتب بزرگ اسلام جلوگيري نمايند و بدانند كه مخالفين اسلام وكشورهاي اسلامي كه همان ابرقدرت‌هاي چپاولگر بين‌ المللي هستند با تدريج و ظرافت در كشور ما وكشورهاي اسلامي ديگر رفته وبا دست افراد خود ملت‌ها كشورها را به دام استعمار مي‌كشانند. بايد با هوشياري مراقب باشيد و با احساس اولين قدم نفوذي به مقابله برخيزيد و به آنان مهلت ندهيد." ما مي‌گوييم بايد مو به مو به اين وصيت عمل كرد تا انقلاب از آفت‌هاي انحراف ونفوذ در امان بماند.

سياست روز:جان كري و ابهامات رفتاري

«جان كري و ابهامات رفتاري»عنوان يادداشت روز روزنامه سياست روز به قلم قاسم غفوري است كه در آن مي‌خوانيد؛با رفتن هيلاري كلينتون و راي منفي جمهوري خواهان به سوزان رايس سرانجام جان كري رئيس كميته سياست خارجي سناي آمريكا به سمت وزير امور خارجه آمريكا منصوب گرديد. در جمع بازتابهاي بين الملل اين جابه‌جايي، يك نكته قابل توجه است و آن مواضع برخي رسانه‌هاي صهيونيستي و آمريكا در باب نگاه كري به عرصه جهاني است. رسانه هايي مانند هاآرتص ادعا كرده‌اند كه جان كري از منتقدين سياستهاي صهيونيست‌ها است و مي‌تواند چالشهايي را براي اين رژيم ايجاد كند. برخي رسانه‌ها نيز از رويكرد كري به سياست مذاكره با ايران خبر داده‌اند. در حالي كه برخي نيز مدعي زاويه داشتن كري با سياست‌هاي اوباما شده‌اند.

هر چند كه استناد اين رسانه‌ها به مواضع و برخي اظهار نظرهاي كري در سالهاي گذشته مي‌باشد اما اين ادعاها با ابهاماتي همراه است.

اگر كري واقعا در چارچوب مواضع اوباما نمي‌باشد چرا به سمت وزير امور خارجه منصوب شده در حالي كه وي از اعضاي دموكرات است و اوباما الزامي براي جلب رضايت وي ندارد. اوباما مي‌توانست از نزديكان خود را در اين سمت قرار دهد.!با توجه به جايگاه لابي صهيونيست در سياستگذاري آمريكا ادعاي زاويه داشتن وي با صهيونيستها امري دور از ذهن مي‌نمايد چرا كه صهيونيستها در شرايط كنوني كه با بحران مواجه هستند پذيرنده حضور فردي مغاير با سياستهايشان در راس وزارت خارجه آمريكا نمي‌باشند.

با عنايت به اين امور در باب ادعاي رسانه‌هاي صهيونيستي و غرب چند سناريو مطرح است .

نخست آنكه آنها با برجسته سازي ادعاها درباره تقابل كري و صهيونيستها و تمايل وي به مذاكره با ايران برآنند تا زمينه را براي سياستهاي احتمالي وي در قبال ايران كه برگرفته از همان سياست تهديد بزرگ تر و مشوقهاي بزرگ تر است را فراهم آورد .به عبارتي ادعاهاي مذكور نوعي به بازي گرفتن افكار عمومي در قبال سياستهاي آينده آمريكا درباره ايران است كه هدف نهايي آن امتيازگيري از ايران مي‌باشد.

دوم آنكه آمريكا تلاش دارد تا به هر نحوي شده روند سازش را احياء و از آن جهت خدمت به صهيونيستها و سلطه بر خاورميانه بهره برداري كند. اقدامات اخير تشكيلات خودگردان فلسطين، اتحاديه عرب، رژيم صهيونيستي و اروپا مبني بر لزوم از سر گيري روند به اصطلاح صلح خاورميانه مكملي براي طرح‌هاي آمريكا مي‌باشد. اين سناريو مطرح است كه اعراب و صهيونيستها ، تشكيلات خودگردان و آمريكا با ادعاي نگاه انتقادي كري به صهيونيستها به دنبال معرفي وي به عنوان حامي فلسطين و صلح خاورميانه مي‌باشند تا در آينده از اين حربه براي جلب رضايت فلسطيني‌ها و افكار عمومي منطقه و جهان براي پذيرش طرحهاي سازش كارانه آمريكا بهره برداري كنند . به عبارت ديگر مي‌توان گفت كه كري نه منتقد صهيونيستها بلكه مولفه‌اي براي رسيدن آنها به اهدافشان است كه محور آن را نقش آفريني در روند سازش و به اصطلاح روند صلح خاورميانه تشكيل مي‌دهد در حالي از هم اكنون با ادعاي تقابل وي با برخي سياست‌هاي صهيونيست‌ها و اوباما به دنبال مشروعيت بخشيدن به اقدامات آينده وي مي‌باشند.

تهران امروز:شرط موفقیت اخضر ابراهیمی

«شرط موفقیت اخضر ابراهیمی»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم صادق الحسینی است كه در آن مي‌خوانيد؛با توجه به سفر اخیر اخضر الابراهیمی نماینده ویژه سازمان ملل به سوریه و دیدار وی با بشار اسد، رئيس‌جمهور این کشور، امید مي‌رود که تلاش‌های وی در حل و فصل مسالمت‌آمیز اختلافات در سوریه به نتیجه مثبتی نائل آید.

البته برای اینکه اخضرالابراهیمی بتواند در این راستا به موفقیت برسد باید تمام عوامل درگیر داخلی و همچنین عوامل منطقه‌ای را در نظر بگیرد. منظور از عوامل درگیر داخلی آن گروه از شورشیان تروریست و مزدور، مثل گروه القاعده که تحت تاثیر مثلث ارتجاع منطقه (ترکیه، عربستان، قطر) می باشند نیست، بلکه مقصود اپوزیسیون سوری و مخالفان وطن پرست سوریه است که به‌دنبال دستیابی به یک راه حل سوری- سوری برای حل بحران سوریه هستند.

در کنار اپوزیسیون داخلی، ابراهیمی همچنین باید به حمایت کشورهای منطقه که خواهان حل بحران سوریه هستند نیز توجه لازم را مبذول داشته باشد. در این صورت مي‌توان امیدوار بود، وی به هدفش که همان حل مسالمت‌آمیز بحران سوریه است خواهد رسید. در این راستا باید اذعان کرد که اخلالگران خواهان حل مسالمت‌آمیز بحران سوریه نیستند و گروه‌های تروریستی و مزدور مثل القاعده که پول و سلاح از جانب غرب و مثلث ارتجاع دریافت مي‌كنند، تمایلی به موفقیت طرح‌ها و اقدامات اخضرالابراهیمی ندارند.

به همین علت ابراهیمی برای کسب موفقیت باید براي مهار گروه‌های اخلالگر برنامه قاطع و جدی ارائه بدهد. لازم به ذکر است، در جلسه‌اي که در ایرلند میان آمریکا و روسیه و شخص اخضرالابراهیمی برگزار شد، در اصل ایشان با یک چراغ سبز از جانب هر دو طرف دخیل در درگیری سوریه به میدان آمده تا برای حل بحران این کشور اقدامات لازم را صورت دهد.

در واقع شرکت‌کنندگان در نشست ایرلند، به طرحی همانند طرح شش ماده ای ایران و لزوم رعایت عهدنامه ژنو در امور سوریه تاکید کردند. همانطور که واضح است در کنفرانس ژنو مسئله سوریه باز گذاشته شد، در حالی که در نشست ایرلند در باب سوریه و حل بحران در این کشور تصمیمات لازم اتخاذ گردید.

بر این اساس پس از این نشست ابراهیمی حامل پیامی از جانب آمریکا بود که طی آن، طبق توافق نامه ژنو در سوریه باید یک انتخابات رياست‌جمهوری برگزار شود البته با این شرط که بشار اسد در این انتخابات نباید کاندیدا شود اما این شرط مورد قبول اسد قرار نگرفت. در این راستا باید گفت، این پیش شرط به هیچ وجه معقول به نظر نمي‌رسد و بیشتر بیانگر ترس غرب و آمریکا ازنتیجه صندوق‌های رای و قدرت گرفتن مجدد اسد است. در اینجا باید به این نکته اشاره کرد که به لحاظ قوانین بين‌الملل هیچ قدرتی در دنیا حق دخالت در امور داخلی کشوری دیگر را ندارد و این امر که چه کسی رئيس‌جمهور روسیه شود را باید بر عهده مردم سوریه گذاشت.

بر اساس شواهد و قراین موجود به نظر مي‌رسد که غرب و آمریکا در نهایت به این نتیجه خواهند رسید که برای برون رفت از بحران سوریه، ابتدا باید آتش بس در داخل سوریه برقرار شود و سپس در سایه این آتش بس، یک حکومت انتقالی شکل بگیرد و در نهایت در سال 2014 انتخابات رياست‌جمهوری برگزار شود. در تمام این مراحل باید توجه داشت که مردم سوریه تصمیم‌گیرنده نهایی سرنوشت کشورشان خواهند بود.

آفرينش:رسانه ملي، انتقاد سازنده و پيشنهاد

«رسانه ملي، انتقاد سازنده و پيشنهاد»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد؛بزرگترين سرمايه رسانه هاي ديداري،شنيداري و نوشتاري كسب اعتماد مخاطبان است كه براي دست يابي به آن هزينه هاي هنگفت مالي درنظرگرفته مي شود و براي جلب توجه حتي يك مخاطب رقابتي تنگاتنگ ميان آنها صورت مي گيرد. روند اعتماد جامعه به منابع خبري به اين صورت است كه مخاطبان دربررسي وصحت آزمايي عملكرد رسانه ها يك مقايسه تطبيقي ميان آنها انجام مي دهند. يعني يك موضوع را از طريق مجاري مختلف خبري دنبال مي كنند و دراين ميان منابعي كه موضوع را وارونه نشان مي دهند از دور خارج شده و ميان رسانه هايي كه تفسير مشابهي از سوژه خبري دارند، آن منبعي كه بي طرفانه به انعكاس واقعيات مي پردازد، به عنوان گزينه مورد اعتماد مخاطب انتخاب مي شود.

دركشور ما نيز مخاطبان همين سيرگزينش را درمورد رسانه هاي داخلي، به خصوص رسانه ملي دنبال مي كنند و توقع دارند رسانه ملي كشورشان به پوشش سراسري اخبار و واقعيت هاي تحولات داخلي و خارجي بپردازد. دربخش تفاسير داخلي از وضعيت سياسي، اقتصادي و اجتماعي قضاوتي نمي كنيم، اما درمورد پوشش بخش هاي خارجي و تحولات جهاني ومنطقه اي، رسانه ملي با برخي انتقادات روبه روست.

پوشش ناقص و يا عدم تامين خبري در برخي موضوعات سياسي، عدم انعكاس تمامي واقعيت هاي موجود در عرصه تحولات و درگيري هاي منطقه اي، عدم شفاف سازي موضوع براي اقناع كنجكاوي مخاطب، از جمله مواردي است كه باعث شده اعتماد عمومي به رسانه ملي كاهش و رجوع و اعتماد مخاطبان به رسانه هاي خبري خارجي افزايش يابد.

به عنوان نمونه، چندين ماه از درگيري هاي سوريه مي گذشت اما رسانه ملي هيچ خبر و گزارشي را از درگيري هاي ميان دولت دمشق و مخالفان مخابره نمي كرد، تا اينكه موج تحولات واخبار مربوط به سوريه در ميان جامعه منتشر شد و تازه آن موقع بود كه رسانه ملي تصميم به انعكاس اخبار سوريه نمود. اما بازهم اين اقدام اعتماد عمومي را جلب نكرد، چون تمام تحولات منعكس نمي شد ولذا نمي توانست اعتماد مخاطب را درمورد اين حوادث جلب نمايد.

درمورد قضيه اجلاس سران عدم تعهد نيز رسانه ملي اقدام به ترجمه ناقص صحبت هاي محمد مرسي نمود. في الحال نيز اين رويه درمورد تحولات مصر و اختلافات سياسي ميان اخوان المسلمين و مخالفين رييس جمهوراين كشور ادامه پيدا كرده است. بازتاب تحولات مصر در رسانه ملي سياست دوگانه و گاهي متفاوت را دنبال مي كند كه نمي توان به علت وسياست گذاري عوامل آن پي برد! . کافي است مخاطب، اخبار و تحليل هاي شبکه العالم را با ساير بخش هاي خبري سيما مقايسه کند تا متوجه تفاوت آشکار ميان آنها شود و دريابد که بخش هاي فارسي و عربي صدا و سيما ، دو خط کاملاً متفاوت از يکديگر را درباره مصر و مرسي ، طي مي کنند.

نقد ما از سر عناد و يا تخريب زحمات بي شائبه مديران و كاركنان زحمتكش صدا وسيما نيست، بلكه از اين موضوع نگراني داريم كه با اين دست اقدامات؛ مردم جذب رسانه هاي بيگانه شوند. حسن اعتماد جامعه به شبكه هاي خارجي باعث مي شود تا جهت دهي ها و خصومتي كه سران غرب با نظام جمهوري اسلامي دارد، خود را در پشت اين اعتماد نابه جا پنهان كند و تاثيرات منفي خود را برافكارعمومي القا نمايد.

حقيقت اين است كه مردم ايران از بينش و افكاري روشن برخوردارند و تحولات منطقه و جهان را خيلي كارشناسانه تفسير مي كنند و مي فهمند.

دراين ميان آنچه اتفاق مي افتد، بيم كاهش اعتماد به رسانه ملي و رجوع بيشتر مرم به رسانه هاي خارجي است كه به مصلحت كشور و ازجمله خود صدا وسيمانيست.

لذا توصيه مي گردد رسانه ملي با نظرسنجي هايي كه گاه به گاه انجام ميدهد و ذائقه مردم را آزمايش مي كند، برنامه هاي خود را مورد تجديد نظر قرارداده و به ميزان اعتماد عمومي در حد خاص مبذول نمايد.

انشاءالله شاهد ركود و بي اعتمادي به رسانه هاي خارجي و متخاصم باشيم.

حمايت:راه و رسم گزارش‌دهی به مردم

«راه و رسم گزارش‌دهی به مردم»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت به قلم اسماعیل جلیلی است كه در آن مي‌خوانيد؛معمولا پس از مصاحبه‌‌های عمومی رییس‌جمهوری با خبرنگاران یا مصاحبه اختصاصی با رسانه ملی با موجی از انتقادها و واکنش‌ها به سخنان وی روبه‌رو می‌شویم که با توجه به تکرار این اتفاق به نظر می‌رسد رییس دولت باید بازنگری در نحوه بیان مطالب خود داشته باشد، هر چند که وی اکنون در پایان دوره مسئولیت خویش قرار گرفته و بعید است که چنین مصاحبه‌هایی بیش از یکی دو بار دیگر تکرار شود.

معتقدم رییس‌جمهوری به دلیل آنکه مسئول امور اجرایی است و بار سنگین و مهمی را بر دوش می‌کشد، نباید هیچ محدودیتی در بیان مطالب خود با مردم داشته باشد و مردم هم انتظار دارند که رویدادها و واقعیت‌ها رااز زبان رییس‌جمهوری منتخب خود، بشنوند، با این حال چنین دیدگاهی مانع از آن نمی‌شود که رییس‌جمهوری در بیانش ملاحظاتی را در نظر نگیرد؛ ملاحظاتی که گاه باید به اقتضای منافع ملی و با توجه به معادلات جهانی مورد توجه قرار گیرد و گاهی شایسته است به دلیل رعایت مصالح داخلی لحاظ شود.

گذشته از این ملاحظات کلی، رییس‌جمهوری اکنون که چند ماه بیشتر به پایان دوره مسئولیتش باقی نمانده است، باید در مصاحبه‌ها و نطق‌های خود چند نکته دیگر را مدنظر قرار دهد؛ اول آنکه برای مردم مشخص کند که تا چه میزان به شعارهایی که برای تعالی کشور داده عمل کرده است؟ و نتایج آن را که برای مردم هم ملموس باشد بیان کند.

دوم آنکه عملکرد خود را در پایبندی به قوانین بالادستی چون قانون اساسی، سند چشم‌انداز، برنامه توسعه نشان دهد و صادقانه بگوید تا چه میزان شاخص‌های مورد توجه در این قوانین را محقق کرده است. سوم آنکه بدون ترس و واهمه‌ای نقاط ضعف خود و تیم همراهش را صادقانه با مردم در میان بگذارد و از مشکلاتی که ناخواسته و بر اساس پیش‌بینی غلط به وجود آمده از مردم عذرخواهی کند و در مقابل به مردم قول دهد که همه تلاش خود را برای برطرف کردن آن مشکل به کار خواهد بست.بی‌گمان، اینکه همه چیز را خوب جلوه دهیم و دایما بگوییم هیچ مشکلی وجود ندارد و همه چیز در جای خود است، مشکلی را حل نمی‌کند.

مردم شاهد مشکلات، نارسایی‌ها و کاستی‌ها هستند؛ بنابراین این‌گونه خوب جلوه دادن اوضاع اعتماد مردم به مسئولان را از بین می‌برد. هر مسئولی که در جایگاه گزارش‌دهی به مردم قرار گرفت باید صادقانه و شجاعانه عملکرد خود در جامعه عمل پوشاندن به اهداف و شعارها، عمل به قوانین را با مردم در میان بگذارد، اعتراف به اشتباه و عذرخواهی را فراموش نکند، ارایه راهکار برای جبران خسارت‌ها و مشکلات به وجود آمده از قلم نیندازد و هیچ‌گاه از مدار صداقت و راستی خارج نشود.

ملت:اقتدار مصر قرباني قدرت‌طلبي جناح‌ها

«اقتدار مصر قرباني قدرت‌طلبي جناح‌ها»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم صباح زنگنه است كه در آن مي‌خوانيد؛مرحله دوم ‌همه‌پرسي قانون اساسي مصر انجام شد و با پيروزي اسلامگرايان به اتمام رسيد. اين ‌همه‌پرسي به لحاظ جغرافيايي دومرحله‌اي بود. به اين معنا كه در مرحله اول 10 استان را شامل و در مرحله دوم حدود 17 استان را دربرمي‌گرفت. در رابطه با بازخورد داخلي و خارجي اين ‌همه‌پرسي ابتدا بايد گفت اين ‌همه‌پرسي و رايي كه داده شد راي چندان بالايي به حساب نمي‌آيد اما به هر حال راي قابل احترام و قابل قبولي است. به همين دليل برخي احزاب احترام خود را به نتيجه اعلام كردند و برخي ديگر همچنان مخالفت‌هاي خود را ادامه دادند. تونس كشوري است كه در آن دگرگوني رخ داده است از اين‌رو به تاييد اسلامگرايان مي‌پردازد.

سودان هم علاقه‌مند به اسلامگرايان مصري است. رژيم صهيونيستي همچنان نگران استقرار صلح و ثبات در اين كشور است. كشوري كه ‌همه‌پرسي مصر برايش مهم است عربستان سعودي است. در واقع عربستان بيش‌ترين تاثير را مي‌پذيرد چراكه مردم عربستان خواستار ايفاي نقش در كشور خود هستند. بنابراين مصري كه همواره الهامبخش انديشه و تحرك سياسي ساير كشورها بوده اكنون هم مي‌تواند براي جامعه عربستان الهامبخش باشد.

از اين منظر دولتمردان سعودي با وسواس و نگراني انتخابات را رصد كرده و همچنان رسانه‌هايشان نسبت به حكومت اخوان و جريان‌هاي سياسي مصر به ديد اعتراض نگاه مي‌كنند. كشورهاي غربي هم به‌ويژه امريكا موضعگيري ميانه‌اي بين مواضع تاييد‌آميز تا دعوت به حفظ ثبات و امنيت داشته است. براي مخالفان اخوان اين موضع امريكا يك توافق پنهاني بين امريكا و اخواني‌ها تلقي مي‌شود.

در رابطه با علت چنين تحولاتي بايد گفت به نظر مي‌رسد عجله محمد مرسي در صدور احكام رياستي يا احكام مصونيت از اعتراض و نقض احكام صادره، موجب چنين حساسيت بيش از اندازه مخالفان شده است. در دست گرفتن قانونگذاري باعث اعتراضاتي شد و مرسي مجبور به عقب‌نشيني شد. احزاب ديگر مايلند از اقدمات فراقانوني رهايي يابند اما عملكرد مرسي اميد آنها را نااميد كرد و به افزايش اعتراضات منجر شد چراكه از منظر مخالفان چنين اقداماتي در دوران حسني مبارك هم سابقه نداشت.

در رابطه با ادعاي اخوان‌المسلمين پيرامون توطئه ربايش مرسي از سوي مخالفان بايد گفت ما بايد از اين پس شاهد اعلام اين نوع توطئه‌ها از سوي مخالفان و اسلامگرايان باشيم. اين اعلام توطئه با هدف خلع سلاح كردن مخالفان صورت گرفته و قبلاً هم اين‌گونه مسائل بيان شده بود. در نتيجه ما در آينده شاهد اين‌گونه سخنان از سوي دو طرف خواهيم بود.

در رابطه با آينده تحولات مصر بايد گفت اين اعتراضات تا زماني ادامه خواهد يافت كه نيروهاي اصلي مصر به سوي مبارزه با مخالفان گام بردارند. به عبارت ديگر تا زماني كه نيروهاي مصري به جاي بسيج شدن با هدف اقتدار مصر به بسيج نيروها براي قدرت‌طلبي ادامه دهند، چنين روندي ادامه خواهد يافت كه اين مسئله به نفع ملت مصر نخواهد بود.

بهار:ضریب مشارکت

«ضریب مشارکت»عنوان سرمقاله روزنامه بهار به قلم ولي‌الله شجاع‌پوريان است كه در آن مي‌خوانيد؛در دنياي کنوني برجسته‌ترين جلوه مشارکت، شرکت در انتخابات است. درنظام جمهوري اسلامي هم که اساس و شالوده آن بر انتخابات و آراي مردم استوار است، انتخابات جايگاه والاتري دارد. به همین دلیل، به هيچ وجه نمي‌توان به سادگي از کنار انتخابات گذشت. انتخابات و برگزاري آن و شرکت همه گروه‌ها با سلايق سياسي گوناگون هميشه در کشور ما از اهميت ويژه‌اي برخوردار بوده است. اهميت انتخابات در کشور ما در حالي است که با توجه به شرايط حساس کنوني داخلي، منطقه‌اي و بين‌المللي انتخابات رياست‌جمهوري پيش رو را از اهميت ويژه‌اي برخوردار کرده است.

ترديدي نيست که حفظ کيان و تماميت ارضي کشور به اين دوره از انتخابات گره خورده است. به يقين حضور پرشور و گسترده مردم در کنار حضور همه گروه‌ها در انتخابات پيش‌رو اقتدار داخلي و جهاني نظام را در پي خواهد داشت و به تعبيري مي‌توان گفت که بالارفتن ميزان مشارکت سلاح دفاعي را براي امنيت کشور فراهم مي‌آورد؛ سلاحي که مي‌تواند وزن جمهوري اسلامي را در تعاملات آينده‌اش با دنياي خارج رقم بزند. از همين‌رو، همه مسئولان آگاه و دلسوز نظام با تاکيد برحضور همه سلايق در انتخابات، دغدغه خود را نسبت به عوامل و موانعي که شايد سد راه مردم و گروه‌هاي سياسي مختلف قرار گيرد، عنوان می‌کنند.

آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني، رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام هم روز یکشنبه در سخناني با تاکيد بر حفظ نيروها و دلسوزان واقعي کشور حفظ سلايق گوناگون در کشور را هنر اداره مملکت‌داري خواند و تاکيد کرده که «حذف برخي گروه‌ها با سلايق سياسي مختلف هيچ‌گاه به صلاح کشور نبوده و راه درست اداره جامعه هم بازگشت به تعادل و پرهيز از حذف دلسوزان و وفاداران به انقلاب و قانون اساسي است. راه درست و واقع‌بينانه اين است که تعادل را به جامعه بازگردانيم و اين امر شدني و قابل تحقق است.»تاکيد رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام در حالي است که متاسفانه بايد بگوييم فضاي برزخي حاکم برانتخابات پيش رو حضور بسياري از شخصيت‌ها را که توان حضور در انتخابات دارند، با نوعي بلا تکليفي مواجه کرده است.

از اين جهت، حضور آن‌ها در انتخابات با برخی دشواري‌ها همراه است. اين هشدار از سوي آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني را به دليل شخصيت فردي و در حضور نهادي که کارش رصد کردن مصلحت کشور است، مي‌توان به عنوان زنگ خطري براي آينده سياسي کشور عنوان کرد. نکته ديگري که آيت‌الله هاشمي بر آن تاکيد مي‌کنند، برگزاري انتخابات آزاد است.

ايشان نخستین قدم در بازگشت تعادل به جامعه را برگزاري انتخابات آزاد، شفاف و قانوني مي‌دانند. به هر حال انتخابات واقعي زماني محقق می‌شود که حق انتخاب آزادانه مردم به خوبي مراعات شود. به نظرم نخستین و مهم‌ترين شرط حضور مشارکت مردم در انتخابات احساس و باور آن‌ها به برگزاري انتخابات آزاد، سالم و قابل اعتماد است. اگر انتخابات از مولفه‌هاي يک انتخابات آزاد به دور باشد، آنگاه برگزاري آن تنها به شکل ظاهری آن برمی‌گردد.

فراهم آوردن زمينه و بستر همه سلايق و گروه‌هاي مختلف در انتخابات نکته ديگري است که در بحث انتخابات مد نظر آقاي رفسنجاني قرار گرفته است. انتخابات آزاد زماني به وجود مي‌آيد که امکان حضور گروه‌هاي مختلف با سليقه‌هاي مختلف در انتخابات وجود داشته باشد. اگر همه سلايق در انتخابات امکان حضور داشته باشند، آنگاه انگيزه براي همه مردم که از گروه‌هاي مختلف تشکيل شده‌اند نيز فراهم مي‌شود.

به هر ميزان دايره حضور نامزدهاي مختلف را در انتخابات رياست‌جمهوري افزايش دهيم، به همان اندازه ضريب مشارکت مردم در انتخابات افزايش پيدا مي‌کند. عکس اين مدعا هم صادق است؛ يعني هرچه مدار و دايره حضور مردم و سلايق گروه‌هاي گوناگون در انتخابات بسته و محدود شود، از آن طرف انگيزه حضور و مشارکت در انتخابات نيز کم‌رنگ‌تر مي‌شود.

بنابراين، با توجه به شرايطی که در پيش رو داريم، به نظر مي‌آيد که يکي از راه‌هاي برون‌رفت در شرايط فعلي، برگزاري يک انتخابات پرشور و سالم است که با حضور همه سليقه‌هاي مختلف گروه‌هاي سياسي امکان پذير خواهد شد. حضور سليقه‌هاي مختلف زمينه حضور يک دولت قدرتمند با پايگاه مردمي را به وجود خواهد آورد. همچنين به وجود آمدن دولت قدرتمند مي‌تواند قدرت چانه زني ما را در عرصه بين‌الملل فراهم آورد.

مردم سالاري:چراغ زرد!

«چراغ زرد!»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم علي ودايع است كه در آن مي‌خوانيد؛
نحوه رانندگي ايرانيان در جهان منحصر به فرد است؛ برخي از ايرانيان گمان مي‌کنند ارابه آهنين آنها هيچ تعهدي در مقابل قانون و جامعه ندارد و تمايل به گريز از قوانين راهنمايي‌و‌رانندگي در آنها فوران مي‌کند.

لايي‌کشي، ناديده گرفتن حق تقدم، عبور خلاف جهت در خيابان‌هاي يک‌طرفه، توقف بر روي خط عابر پياده، انحراف ناگهاني به چپ يا راست، حرکت با سرعت غيرمجاز در خط کندرو يا سرعت کم در لاين سبقت نمونه‌هايي از هزاران قانون‌گريزي رانندگان قانون‌گريز است. هنوز معلوم نيست مالکيت اتومبيل چه حسي به رانندگان خاص مي‌دهد که خود را پاسخگوي هيچ چيز و هيچکس نمي‌دانند. اين رانندگان بي‌مسووليت روزانه مسبب هزاران تصادف و مرگ چندين هموطن مي‌شوند که آمار و ارقام آن با جنگ‌هاي فرامنطقه‌اي ايالات متحده نيز برابري مي‌کند.

متاسفانه برخي شهروندان نيز که سوار بر ارابه آهنين نيستند به قوانين احترام نمي‌گذارند و به حقوق رانندگان بي‌احترامي مي‌کنند. چرخه‌اي دوسويه و ناخوشايند که ثمرات ناخوشايندي در پي دارد.

رانندگي ايراني همزاد ديگري دارد به نام فوتبال ايراني؛ دنياي آشفته فوتباليست‌ها با پول‌هاي ميلياردي که جابه‌جا مي‌شود حرف و حديث‌هايي که مبني بر قانون‌گريزي باشگاه‌هاي فوتبال و سوپراستارهاي آنها وجود دارد ثمره‌اي ندارد جز نتايج نه چندان دلچسب و مايوس کننده تيم‌ملي فوتبال ايران.

ديپلماسي هم تجربه‌هاي جالبي را علي‌رغم برخي موفقيت‌هاي بزرگ در پرونده خود مي‌بيند. ياسر عرفات 6 روز پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال 57، تهران را خانه خود ناميد اما در سال 1988 در مقابل اسرائيلي‌ها عقب‌نشيني گام به گام خود را شروع کرد تا در سال 1993 در حضور بيل‌کلينتون (رئيس‌جمهور وقت ايالات متحده) دستان اسحاق رابين را فشرد.

ايرانيان يک روزي او را ستاره مي‌دانستند اما در آن روزها در مقابل رفتار عرفات مبهوت شدند اگر چه ارزش‌هاي آزادي‌خواهانه باقي ماند اما برخورد با عرفات درس عبرت نشد!

در آشفته‌بازاري که مرسي در مصر به راه انداخته است برخي در تهران از جانشين حسني‌مبارک حمايت مي‌کنند. متاسفانه اين گروه مواضع آقاي مرسي را عليه سوريه و منافع ايران و نيز سلفي‌گري وي را ناديده مي‌گيرند. در حالي که سلفي‌هاي تندرو، همان برادرخوانده‌هاي وهابيون هستند، نبايد فراموش کرد که وهابيون همان‌هايي هستند که بر طبل نفاق ميان مسلمانان مي‌کوبند، طالبان و القاعده ثمره منحوس تروريسمي است که سلفي‌ها براي پياده کردن «شريعت اسلام» عملياتي مي‌‌کنند.

وراي همه آنچه که گفته شد، در سياست ايراني همه مسايل تشديد شده رانندگي ايراني است. سياستمداران ايراني در تعاملات سياسي داخلي با آنچنان شتابي حرکت مي‌کنند که نتيجه آن نزاع‌هاي پشت پرده‌ و حتي اصطکاک بين برخي قوا مي‌شود.

متاسفانه برخي خود را صاحب قدرت مي‌دانند که محق به هر کار فراقانوني هستند. اين گروه خاص با وعده‌هاي تهاجمي و افشاگرانه همه را به مبارزه مي‌طلبند و در کنار اين گروه هستند کساني که در مقابل رخدادهاي داخلي به عنوان پياده نظام دشمن عمل مي‌کنند. آنهايي که بهره‌اي از قدرت نبرده‌اند با بي‌ميلي هميشه سازناکوک مي‌نوازند.

در دنياي سياست ايراني، تعادل و تعامل همراه با احترام به قانون حلقه گمشده است که مي‌تواند راه چاره برون از وضعيت کنوني باشد.

در آستانه انتخابات رياست جمهوري 92 و چهار سال پس از ماجراهاي انتخابات رياست جمهوري 88 زمزمه‌‌هاي ناخوشايندي شنيده مي‌شود که سلامت افراد را نشانه رفته است که هوش و ذکاوت دستگاه‌هاي قضايي را مي‌طلبد.

بعضي رفتارها و اختلاف افکني‌هاي سياسي توام با سرعت غيرمجاز با روندي که در پيش گرفته شده است مي‌تواند باعث اتفاقاتي شود که نتيجه‌اي جز اتلاف سرمايه و انرژي ايران اسلامي ندارد.

در کنار تصويري که از وضعيت سياست ايراني وجود دارد، عملکرد نفر اول اجرايي ايران هر روز حساسيت برانگيزتر مي‌شود. از دو ماه پيش شايعاتي منتشر شده بود که از فروردين يا ارديبهشت ماه يارانه‌ها 5 برابر مي‌شود که سخنان احمدي‌نژاد تلويحا شايعه را تاييد کرد. در آستانه انتخابات عملياتي شدن اين پروژه، اولا انتخاباتي بودن عملکرد پاستور را به ذهن مي‌رساند. دوما: در حالي که موج‌گراني، تورم و بيکاري اقشار مختلف پايين دستي و مياني جامعه را به شدت در مضيقه قرار داده است، سماجت براي اجراي فاز دوم هدفمندي يارانه‌ها، سماجت رانندگان براي تصاحب يک لاين را در ذهن زنده مي‌کند.

توزيع پول بيشتر يعني افزايش نقدينگي و در نهايت رسيدن نرخ تورم به کره ماه! موضوع آنقدر جدي است که حتي مطرح شدن افزايش 5 برابري يارانه توام با 5 برابر شدن قيمت بنزين، قيمت دلار و سکه را چند باره دچار التهاب و افزايش کرده است. اگرچه دولتي‌ها دست‌هاي پنهان و تحريم‌ها را عامل افزايش تورم مي‌دانند اما دستگاه قضايي به گفته صريح رئيس اين قوه، چشم انتظار نام عاملين التهاب بازار و 300 نفر ادعايي است.

از طرف ديگر آنهايي که مدعي ديپلماسي پيشرو و نفوذ خاص خود در جهان بودند چگونه است که امروز در مديريت اقتصاد ايران يا حتي اختصاص دادن ارز مورد نياز دچار مشکل شده‌اند؟

بعضي سياستمداران ايراني، فارغ از چپ، راست، جريان سوم، بالا، پايين، همه و همه بايد بدانند، اگرچه برخي تاکنون توانسته‌اند به هر نحو ممکن و گاهي حتي عبور از چراغ قرمزها به بقاي خود ادامه دهند ولي در تقاطع پيش‌رو و چراغ زردي که مشاهده مي‌شود، قابل عبور نيست.

نارضايتي عمومي از اختلاس و رانت خواري برخي افراد و آقازاده‌ها در کنار صداي استخوان‌هاي مردم زير بارگراني‌ها چراغ زردي نيست که بتوان از آن با بي‌تفاوتي عبور کرد. برخورد با پرونده اختلاس 3 هزار ميلياردي و نظير آن، التزام عملي به قانون اساسي و منويات مقام معظم رهبري در آستانه انتخابات مي‌تواند تنها راه برون‌رفت از وضعيت کنوني باشد.

ابتكار:انگار آنها اصلا دموكراسي نمي‌خواستند؟

«انگار آنها اصلا دموكراسي نمي‌خواستند؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم سيد علي محقق است كه در آن مي‌خوانيد؛سرانجام تكليف همه پرسي قانون اساسي مصرمشخص شد و با مشاركت 30 درصدي مردم و«آري»63 درصدي شركت كنندگان، همان چيزي كه اسلامگرايان مصر مي‌خواستند تحقق پيدا كرد.

مردم مصر سال گذشته و حدود 8 ماه پس از پيروزي انقلاب خود، براي اولين بار پاي صندوق‌هاي راي رفتند تا نمايندگان پارلمان مصر را برگزينند. نتيجه اين انتخابات اگرچه ديري نپاييد و پارلمان تازه تاسيس از سوي دادگاه عالي مصر و حكومت نظامي وقت منحل گرديد اما در اين انتخابات با وجود فاصله كوتاه آن از انقلاب بزرگ مصر، حدود 60 درصد از مردم مصر مشاركت داشتند. پس از آن در خردادماه امسال و در يك سالگي سرنگوني حسني مبارك، مصري‌ها اين بار براي انتخاب رئيس جمهور خود مشق دموكراسي كردند. انتخابات دوم مصرجديد از جهات بسياري هم براي مصر و هم براي ناظران جهاني حايزاهميت بود.

وجود نامزدهاي متنوعي از طيف‌هاي سياسي، اجتماعي و مذهبي در مرحله اول و شكل گيري دو قطبي حساس اسلام گرايي و سكولاريسم در مرحله دوم باعث تشديد حساسيت انتخابات رياست جمهوري مصر گرديد. با همه اين احوال فقط حدود 50 درصد مردم مصر در انتخابات مشاركت كردند. به عبارتي پس از سالگرد انقلاب ميزان مشاركت مردم نسبت به 6 ماه قبل از آن حدود 10درصد كاهش پيدا كرد.

اين روند نزولي و روي گرداني مردم مصر از دموكراسي و مهم ترين نماد آن يعني انتخابات و صندوق‌هاي راي انگار اما سر ايستادن ندارد. مصري‌ها در روزهاي گذشته و در‌آستانه دوسالگي بهارعربي براي سومين بار پاي صندوق‌هاي راي رفتند تا اين بار در يك همه پرسي بسيار مهم به پيش نويس قانون اساسي راي « آري» يا « نه» بدهند و از اين راه سمت وسوي آينده كشور و انقلاب خود را مشخص كنند. اين همه پرسي اما در حالي عملياتي شد كه صدور فرمان‌هاي جنجالي محمد مرسي، تصويب پيش نويس قانون اساسي در مجلس كاملا يك طرفه موسسان مصر و دستور برگزاري عجولانه همه پرسي بار ديگر مصر را غرق در‌آشوب و تنش كرده و فضاي دو قطبي تقابل اسلام گرايي و سكولاريسم در كشور تشديد شده بود.

با وجود همه فشارها و تنش ها، مرد اسلامگراي كاخ رياست جمهوري از موضع خود عقب ننشست و همه پرسي در زمان تعيين شده و دو مرحله برگزار گرديد. با تشديد تنش‌ها و هشدار و انذارهاي مخالفين و موافقين، انتظار مي‌رفت حساسيت اجتماعي طرفداران دو قطب بالا گيرد و شاهد يك همه پرسي پر رونق در مصر باشيم. اما چنين نشد و نتيجه مشاركت مصري‌ها و استقبال آنان از انتخابات آزاد مايوس كننده تر از قبل بود.

بر اساس گزارش‌ها در دو دور اول و دوم مجموعا فقط حدود 30 درصد از مردم مصر در همه پرسي قانون اساسي شرکت کردند و حدود 63 درصد از مشارکت کنندگان نيز به اين پيش نويس راي مثبت دادند.

فارغ از چند و چون نتايج هر سه راي گيري و اينكه از پس اين انتخاب‌ها چه تفكري بر مصر حاكم شده است، ميزان مشاركت و حساسيت سياسي مردم در اين كشور انقلابي جاي سوال و تعجب بسيار دارد. مصر و قاهره از گذشته تاكنون، همواره نقشي محوري و رهبرگونه در تحولات خاورميانه، جهان عرب و جهان اسلام ايفا نموده است.

به فاصله كوتاهي پس از اولين جرقه بيداري اعراب در تونس و سقوط حاكميت بن علي، جوانان انقلابي مصر بيرق رهبري بهار عرب را به دست گرفته و در كوتاه زماني حسني مبارك را از كاخ رياست جمهوري به پايين كشيدند تا همچون گذشته قاهره محور تحولات باشد و اين بار نماد جديد دموكراسي خواهي در منطقه لقب بگيرد. با اين حال در طول دو سالي كه از آغاز بهار عربي و بيداري اسلامي گذشته، روند مشاركت مردم مصر در هر انتخابات در مقايسه با انتخابات پيشين به شدت نزولي و مايوس كننده شده است. از اين رو ديگر كمتر نشانه اي از نماد بودن اين كشور براي دموكراسي خواهي و حتي ميل مردم مصر به تعيين سرنوشت از طريق صندوق‌هاي راي، مي‌توان پيدا كرد.

از سوي ديگر نتيجه ميانگين مشاركت 40 تا 50 درصدي مصري‌ها در سه انتخابات گذشته چيزي جز پيروزي‌هاي پي در پي گروه‌هاي اسلام گرا و به طور مشخص جماعت اخوان المسلمين نبود. چه در انتخابات پارلماني ابطال شده، چه در انتخابات رياست جمهوري و چه در همه پرسي قانون اساسي بين 50 تا 60 شركت كنندگان در انتخابات با نظر و راي اسلام گرايان اخواني همراهي كرده اند. اين در حالي است كه به گواهي ناظران بي طرف، طرفداران اخوان و سلفي‌ها در روزهاي اول انقلاب چندان ميانه اي با تجمعات و راهپيمايي‌هاي اعتراضي نداشته اند و تا روز سرنگوني حسني مبارك كمتر نشانه اي از حضور آنها در خيابان‌ها به چشم مي‌آمد.

با در نظر گرفتن اين خانه نشيني‌هاي دوران انقلاب مي‌توان گفت كه حتي نيمي از همين راي دهندگان مصري هم دو سال پيش چندان دغدغه اي براي دموكراسي و اعتقادي به انقلاب و سرنگوني مبارك نداشته اند. با كنار هم قرار دادن موارد گفته شده مي‌توان اين گونه استدلال كرد كه در خوشبيانه ترين حالت فقط 20تا25 درصد مصري‌ها واقعا هنوز هم ميل و هم اميد به دموكراسي دارند و تكليف بقيه مردم اين كشور با دموكراسي خواهي چندان روشن نيست.

نكته قابل تامل حوادث دو سال گذشته مصر اين است كه در اين مدت استقبال نسبي مصري‌ها از اسلام گرايان اخوان المسلمين و حاكم شدن همه جانبه آنان بر كشور، به غافلگيري گروه‌هاي ليبرال و سينه چاكان اصلي دموكراسي، تشديد تقابل اسلام گرايي و سكولاريسم و بروز بحران از پي بحران در كشور منجر شده است. طنز ماجرا اينجاست كه اين حوادث پي در پي باعث شده است تا اعتقاد دو گروه به مبحثي به نام دموكراسي و ابزاري به نام «صندوق راي» 180 درجه نسبت به دوسال پيش عوض شود.

زماني در ميدان تحرير همه گروه‌هاي غير اسلامگرا متشکل از ليبرال ها، ملي گراها، چپ‌هاي سوسياليست و ناصريست‌ها همه يك صدا در كنار«ارحل مبارك» انتخابات آزاد را فرياد مي‌زدند و همزمان اسلام گرايان در خانه‌هاي خود ماجرا را از تلويزيون الجزيره و العربيه دنبال مي‌كردند. اكنون و با سپري شدن سه انتخابات و افول بخت گروهاي ليبرال و ملي گرا، همواره اسلامگرايان خواستار انتخابات آزادند و معترضان هنوز به اجتماعات مردمي، ميدان تحرير و زورآزمايي خياباني اميد دارند.

دنياي اقتصاد: ضرورت مواجهه كارشناسي با يارانه‌ها

«ضرورت مواجهه كارشناسي با يارانه‌ها»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم محمد شریعتمداری است كه در آن مي‌خوانيد؛يارانه‌ها (subsidies) با اهداف جبران تنزل قدرت خريد مردم (بعد تقاضاDemand side)، قدرتمندسازي توليد (بعدعرضه supply side)، جلوگيري از قاچاق و هم‌طرازي با قيمت‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي طراحي و اجرا مي شود.

طرح هدفمند ساختن يارانه‌ها و بعدا قانون هدفمندي يارانه‌ها كمابيش با اهداف فوق و بيشتر با تقويت و جانبداري از بعد تقاضا تدوين و اجرا شده؛ بنابراين در ادامه راه نيز بايد چنين بشود.
تهيه و اجراي طرح عظيمي نظير هدفمند ساختن نظام يارانه‌ها به لحاظ آثار و پوشش و پيش نيازها و تداوم مسير و تكميل و نظارت بر روند اجرا نياز به كارشناسي گسترده، فراگير، پويا و غير مكانيكي دارد.

استفاده مستمر از مجرياني امين، شجاع و باورمند به اين قانون و ايجاد جو ذهني و اجرايي مثبت، در كنار رصد كردن آثار منفي و تبعات ناشي از آن با توجه به رهاوردهاي علمي و تجارب ساير كشورها (برخي كشورهاي آمريكاي جنوبي، لهستان، بلوك شرق سابق پس از فروپاشي شوروي) در تقويت آثار مثبت و به بار نشستن طرح بسيار موثر مي‌باشد.

هدفمندسازي يارانه‌ها يك ضرورت در اقتصاد كشور ما بوده و هست، به همين دليل مخالفت با اصل آن بسيار قليل بوده و اين امر خود براي اجراي چنين طرحي يك موهبت به شمار مي‌آيد.
در طول زمان آنچه ممكن است، طرح و قانون مذكور را ضعيف، مخالفت‌برانگيز و كم‌اثر نمايد، فرآيند اجرا است.

برخورد ترحم آلود و قيم مآبانه با مردم يارانه‌بگير، برخي اقدامات نظير فرستادن پيامك جهت انصراف، مي‌تواند ضعف در كارشناسي يا اجرا را به جامعه القا كند؛ بنابراين نكاتي نظير همين نكته مي‌تواند بسيار با اهميت شمرده شود.

به اعتقاد اينجانب الان هم نمي‌توان ادعا كرد كه يارانه‌ها هدفمند شده و قدرت خريد مردم تناسب منطقي و اقتصادي با بهاي واقعي سبد مصرفي دارد. نمي‌شود روزانه شدن افزايش‌هاي بي‌ضابطه و رهايي قيمت‌ها را كه متاسفانه گاهي يادآور تجربه ايام جنگ جهاني دوم در برخي كشورها و مشخصا آلمان است، ديد و همچنان دم از هدفمندي يارانه‌ها زد. نمي‌شود افزايش قيمت ارز را كه اثر شديد بر توليد و مصرف و توزيع درآمدها دارد، ديد و در عين دلاريزه شدن هزينه زندگي و مصرف مردم و ريالي بودن درآمدها، به ثابت ماندن يارانه‌ها راضي شد و با برخورد سياسي با مساله‌اي اقتصادي، از سنگ‌اندازي و مانع‌تراشي سخن گفت، كه مردم همه مسوولان ما را يكي مي‌بينند و علاقه‌مند هستند كه اختلافات ديدگاه‌هاي درون سيستم به نفع آنان يا بهتر بگوييم به نفع تامين منافع ملي حل و فصل شود.

مطالبات مردم، براي اينكه با مساله يارانه‌ها ايستا برخورد نشود، در راستاي جبران كاهش قدرت خريد مردم حركتي عزتمند انجام شود و هدفمندي يارانه‌ها، از برخوردهاي مكانيكي و سياسي فاصله بگيرد، مطالباتي است به حق و شرايط پيش‌گفته با پرداختي فعلي فاصله بسياري دارد. در يك بررسي كارشناسانه با لحاظ شرايط فعلي قيمت‌ها خصوصا قيمت ارز و انرژي مي‌توان گفت كه ارزش واقعي يارانه نقدي در شرايط فعلي به شدت تنزل كرده و نگاه سياسي به اين پديده مي‌تواند اين مبلغ را بيشتر ذوب كند و تحولات دو روز گواه اين مدعاست.

استفاده از طرح هدفمندي يارانه‌ها به مثابه ابزاري سياسي براي تخريب دولت و يا برعكس ابزاري براي مردم فريبي از نگاه نگارنده گناهي است، نابخشودني و معتقد است بيان اين مطلب حركتي در جهت احقاق حق مردم شريفي كه در همراهي با اجراي اين طرح بزرگ اقتصادي بسيار شجاعانه عمل كردند و با توجه به بررسي‌هاي كارشناسي، در جهت منافع و مصالح ملي ايران است.

نظارت بر روند قيمت‌ها، سپردن امر مردم به خود آنان بر اساس اعتماد و از موضع تكريم آنان، رصد كردن تخلفات و سوء استفاده از جو حاصل از اجراي قانون هدفمندي يارانه‌ها و برخورد قاطع با اين امور به نظر اينجانب يك ضرورت است.
نظر شما در این رابطه چیست